ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی(ع): فضائل اخلاقی و صفات پسندیده چه به سختی بهدست میآیند و چه آسان ازدست میروند.
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص ۲۵۹، ح۳۸
یاد و خاطره شما فراموش نخواهد شد
سیدعباس صالحی: خبر درگذشت بازیگر مطرح عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون مرحوم پرویز پورحسینی بر تلخکامیهای این روزهای اهالی هنر افزود. یاد و خاطره هنرمند پیشکسوت، مجرب و
با اخلاق سینمای ایران از ذهن مردم هنردوست ایران فراموش نخواهد شد. این ضایعه اندوهناک را به اصحاب فرهیخته فرهنگ و هنر، دوستان و همراهان و بویژه خانواده آن مرحوم صمیمانه تسلیت میگویم. از خداوند منان برای آن عزیز سفر کرده آرامش ابدی و رحمت و غفران الهی و برای بازماندگان محترم صبر و شکیبایی خواستارم.
پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پی در گذشت پرویز پورحسینی
به انگیزه سی ودومین جشنواره تئاتر استان هرمزگان
نگاهم به دریاست تا کسی آب نبرد
رضا آشفته
منتقد تئاتر
اواخر آبان بهعنوان منتقد در فضای مجازی شش نمایش از سیودومین جشنواره تئاتر استان هرمزگان را دیدم، پدیده تازهای که فقط در دوران کرونا معنا پیدا میکرد... هرچند چنین تکنیک پخش تئاتری، از سالهای دور به شکل تلویزیونی در ایران ما اتفاق افتاده است و در سالهای پایانی دهه 30 نیز بهدلیل نداشتن سیستم ضبط و نگهداری، چهارشنبه شبها گروههای تئاتری مقابل دوربین تلویزیون بهطور زنده بازی میکردند و مردم شهر تهران از این تئاترها بهرهمند میشدند. حالا هم منتقدان و تماشاگران این تئاترها هر یک در خانههای خود و در شهرهای دور و نزدیک نشسته بودند و از طریق صفحه موبایل و با ورود به سایت جشنواره یا صفحه اینستاگرام شاهد این اتفاق خجسته بودیم. گفتم: «خجسته»؛ از این جهت است که مدتها بود تئاتر ندیده بودم و یکباره با دیدن همین شش کار آن هم از طریق فضای مجازی، دوباره مرا ذوق زده میکرد که مخاطب تئاتر هستم و به قول معروف؛ «کاچی به از هیچی»... کارهایی هم که دیدم تقریباً در یک سطح با کمی اختلاف بودند و همگی از ارزش متوسط به بالایی برخوردار بودند و فقط کار حسن سبحانی که کارگردان بنام و دارای پیشینه هرمزگانی است یک سروکله بالاتر به شمار میآمد. نمایش «نگاهم به دریاست تا کسی آب نبرد» که در همان نگاه نخست، یادآوری میکند «مرغ غمخوارک» یا «بوتیمار» را که پرندهای پیوسته در کنار دریاست و از آب دریا نمیخورد بلکه آن آب تمام نشود... حالا در اینجا نیز، سربازی در سنگرش دارد نگهبانی میدهد که آب دریا تمام نشود و از آن سو نیز همسرش دچار یک بیماری است که باید خود را به آب دریا برساند تا درمان شود... سالها از زمان جنگ گذشته و سرباز در سنگرش نگهبان دکلهای نفتی هم هست و از جایش جنب نمیخورد مگر فرماندهان ارشد او را از این مشغله آزاد کنند. از این سو نیز مادر و همسر این باور را دارند که پسر و همسرشان زنده است، با آنکه تمام اطلاعات موجود دال بر کشته شدن اوست. همین باور که در یک فضای وهم آلود دوسویه دارد روایت میشود ما را بر آن میدارد که باور کنیم در آن پایان، برگشت سرباز به خانه مادری اش یک اتفاق ممکن است. این متن از نوشتههای رضا گشتاسب است که همانند دیگر آثار این نویسنده در فضای جادویی و وهم آلود میگذرد و شاید اکثر آثار جنوبی در این دو سه دهه اخیر برخوردار از چنین حال و هوایی باشند و این اثر هم برگرفته از سبک رئالیسم جادویی است که جنوبیها هم در ادبیات و هم در تئاتر از این نوع فضای سیار بهره میبرند و این کار هم بخوبی توانسته از فضای اسطورهای و غیابی انسانها و اعتقاد به تداوم زندگی روح بهدنبال ارائه باورهای نزدیک به یقین باشد و در فضایی شهودی مخاطبانش را دچار شگفتی کند. در اجرا هم حسن سبحانی از موسیقی و آیینهای سوگ و شادی هرمزگان بهره لازم را برده که در شکل گرفتن درامش بتواند از این عناصر کارآمد برای شیرازه یافتنش سود ببرد و اتفاقاً هم به قاعده و درست از اینها در خطوط اصلی و برپا ساختن موقعیت استفاده کرده و زیبایی شناسی و باورمندی اثر را دوچندان کرده است. همچنین در هدایت بازیگران و بهرهمندی از نور، لباس و صحنه موجز نیز بهدنبال یک بیان مؤثر بوده و چنین نیز میشود. نمایشی که ما را دچار جادویی از بودن بر پایه باورهای ریشه دار انسانی میکند و دنیای دیگری که ما دقیقاً نمیدانیم چیست، در این اجرا بازنمایی میشود.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#پرویز_پورحسینی
این روزها خبر درگذشت چهرههای بزرگ و ماندگار بر اثر بیماری کرونا همه را غمگین کرده است. دیروز درگذشت پرویز پورحسینی خبری بود که بسرعت در شبکههای اجتماعی بازتاب داشت و علاوه بر بازیگران و چهرههای سینمایی و تلویزیونی که در اینستاگرامشان با انتشار عکسی از او این درگذشت را تسلیت میگفتند کاربران دیگر از قدرت بازیگری او مینوشتند. از خاطراتی که با آثار او داشتند: «آقاى پورحسینى عزیزم، همیشه درخشان و حرفهاى، جنتلمن و بى ادعا... به دلیل کرونا از دست ما رفت. چقدر خشمگینم از این روزها، از این بیمارى. چقدر خستهام از این اوضاع. نگویید روزهاى خوب مىآید. آدم بدون بزرگترها و عزیزان و قهرمانان و ستارههایش روز خوش میخواهد چه کار...؟»، «لعنت به این ویروس شوم که هرچی آدم حسابی و شریف هست رو داره ازمون میگیره، گویا رسالتش جمع کردن مقربین است و دیگر هیچ...»، «ولی روزی که کرونا رفت، همه جمع بشیم تو یه میدون بزرگ، هرکسی عکس عزیزش رو بگیره دستش، بیاره، دور هم آه بکشیم. گریه کنیم. بگیم حق شما نبود اینقدر غریب رفتن»، «پرویز پورحسینی هم رفت. یک دورهای یک جوری نقش آدمهای عصبی و مرموز رو بازی میکرد که تو دل آدم ترس میافتاد. یادم نیست اسم فیلمی رو که تو دهه ۶۰ ازش دیدم اما هنوز یادمه که کاراکترش پاش قدری میلنگید و اون صورت خونسرد و بیتفاوتش چه ترسناک بود.»، «۱۸ ساله بودم که کارنامه بندار بیدخش رو دیدم. چارسو گوش تا گوش تماشاچی بود و من چسبیده به صحنه گرد روی زمین نشسته بودم و با دهن باز سرم رو بالا گرفته بودم و جادوی حضور پرویز پورحسینى و مهدی هاشمی رو میدیدم در اجرای اون متن درخشان. از خودم پرسیدم اگر این تئاتره بقیه چیان.»، «حاشیه نداشت؛ و به همان نسبت، محبوبیت و اعتبار چه فراوان که داشت. هنوز موقعیت پیچیده بازیاش در دکتر فاستوس، شمایل رازآلودش در طلسم و وجهه شرافتمندانهاش در اولین شب آرامش، پیش رو زنده است. روحش تا ابد رستگار باشد.»، «درگذشت پیران در جریان کرونا، پشت ما رو خالی و به یک گسست نسلی دچار میکنه. درگذشت پیران، گنجینهای ارزشمند از دانایی، تجربه و عواطف رو از ما دریغ میکنه و به عدد در نمیگنجه. به احترام پیران، ماسک بزنیم، در خانه بمانیم و فاصله اجتماعی رو رعایت کنیم.»، «یادش بخیر سال ۷۸ یکسال شاگردیتون رو کردم استاد. چقدر کیف میکردیم سرکلاستون. کلی افتخار بود واسه ما شاگردی شما. روزای آخر گفتید برای فیلم مریم مقدس انتخاب شدم و دیگه نمیتونم سر کلاس کنارتون باشم. یادمه چقدر حالمون گرفته شد»، «کرونا این قاتل زنجیرهای باز آدم کشت.»، «انگار ما در مقطعی از تاریخیم که هر روز و هر روز شاهد قتل عام هستیم... هر روز! هر روز ...»
تخفیفهای الکی
حراج جمعه یا به قول خارجیها بلک فرایدی که دیروز برگزار شد مثل هر سال با بحث و انتقادهای زیادی همراه بود. در کنار کسانی که خرید میکردند، کاربران زیادی از این که فروشگاههای آنلاین تخفیفهای غیرواقعی برای اجناس درنظر میگیرند، مینوشتند: «تفاوت بلک فرایدی با بقیه روزا اینه که بیشتر حسرت میخورم چون حتی وقتی یه جنس ۵۰ درصد آف میخوره هم پولم نمیرسه بخرمش.»، «مادر برد ۱.۸۰۰.۰۰۰ تومانی رو قیمتش رو زدن ۳.۴۰۰.۰۰۰ تومان. با تخفیف بلک فرایدی ۱.۸۱۰.۰۰۰ تومان. با ده هزار تومان سود بیشتر»، «تخفیفهای چندتا سایت ایرانی به مناسبت بلک فرایدی رو چک کردم. متأسفانه بیشتر قیمتا رو بردن بالا که درصد تخفیفش الکی جذاب برسه. قبل از خرید هر محصولی سرچ کنید توی گوگل و ترب و... قیمت واقعی رو ببینید.»، «هرسال جوگیر میشن از بلکفرایدی خرید میکنن؛ دقیقاً عین هرسال هم متوجه میشن که دیجیشاپهای ایرانی قیمتها رو دستکاری کردن. حالا نوبت اسکرینشات و شکایته.»، «یکی از نشانههای گرانفروشی در ایران همین بلک فرایدی است یعنی فروشندگان تا امروز میتوانستند کالایشان را ارزانتر بفروشند اما گران فروخته اند والا بازار و اقتصادی که با بازار آزاد مبادلاتی ندارد چرا باید بلاک فرایدی داشته باشد؟»، «تخصص خاصی داریم مزخرفترین رسوم سرمایهداری امریکایی رو وارد و «بومیسازی» کنیم.»، «بلک فرایدی برای خارجیاست، ما هر روزمون قیمت اجناس امروز نسبت به فرداش ۵۰ درصد تخفیف خورده»، «بلک فرایدی تو ایران اینطوریه که هرچی آشغال ته انبار مونده یا مرتبط با فصل نیست یا انقضاش دو ماه دیگه است رو آف میزنن»، «بلک فرایدی خوبه ولی حواستون باشه از ذوق تخفیف هر کوفت و زهر مار بنجلی رو نخرین. آنلاین شاپا قشنگ واسه این یکی دو روز کمین کردن واسه جیب مردم.»، «حالا فروشگاهها میخوان جیب ملت رو بزنن ولی خود ملت هم نمیفهمن این بلک فرایدی که تو ایران اداشو درمیارن، ربطی به مدل خارجی نداره؟ اونجا واقعاً تخفیفا خفنه ولی اینجا جنسی که چاربرابر گرون کردن و نیم برابر ارزونتر میدن»، «ببینین دوستان، بلک فرایدی هدفش اینه که همه بتونن قبل سال نو میلادی هر چیزی که لازم دارن رو با قیمت پایینتر تهیه کنن و سال نو رو با شادی بیشتری شروع کنن. حالا شما که تو ایران الان آف بلک فرایدی میزنی و دم عید ٦ برابر میفروشی اسمت چیه؟»
مطالعه و اهمیت تبدیل شدنش به ارزش اجتماعی
هادی حسینینژاد
روزنامهنگار
اوضاع بازار کتاب، خراب است. این جمله را حتماً یا در برنامههای کتابمحور رادیو و تلویزیون شنیدهاید، یا در لا به لای صفحات روزنامهها و نشریات به چشمتان آمده است. واقعیتش را بخواهید حال و اوضاع صنعت نشر و بازار کتاب، هیچوقت چندان تعریفی نداشته است. تیراژهای چندصد نسخهای، آن هم در مملکتی که بالای 80 میلیون نفر جمعیت دارد، گویای این واقعیت است؛ صنعت نشر که سالانه فقط حول و حوش 3000 میلیارد تومان بهای پشت جلد کتابهای تولید شدهاش است (این رقم را حتماً به یاد دارید؛ معادل است با رقم اختلاس تاریخی سال 90 که در فضای رسانهای کشور، جنجالهای زیادی به همراه داشت.) و بنا به گمانهزنیها (هیچ آمار دقیقی دراینباره وجود ندارد!) تعداد فروشگاههای عرضه تولیداتش در سراسر کشور، از مرز 1000 کتابفروشی فراتر نمیرود.
* حال بازار کتاب خوب نیست، اما چرا؟ عوامل مختلفی در چرایی این وضعیت دخیلاند اما همان پاسخی که پیش از همه به ذهنتان میدود، دقیقترین و درستترین جواب است: «اکثر مردم کتاب نمیخوانند.» این واقعیت را آمار رسمی هم تأیید میکند؛ آماری که از تنها 12 دقیقه سرانه مطالعه هر ایرانی خبر میدهد! از من خبرنگار کتاب اگر میپرسید؛ من به همین 12 دقیقه هم شک دارم اما بگذارید این مسأله را با یک پرسش از خود شما؛ شمایی که احیاناً نظرتان به خواندن این یادداشت جلب شده و آنقدر اهل مطالعه هستید که به اینجای متن رسیده باشید، روزانه چقدر کتاب میخوانید؟ چقدر از 12 دقیقه بیشتر یا کمتر؟
* همیشه به اینجای بحث که میرسیم، دیگر وقت عذر و بهانه است: «ای آقا... کو وقت!؟ کو دل و دماغ؟ کو پول کتاب خریدن؟» اما اگر این سه بهانه را یک بار دیگر با خود مرور کنید، خودتان به صحت و حقانیتشان شک خواهید کرد. یعنی به اندازه 12 دقیقه در روز هم وقت ندارید؟ دل و دماغ همه کاری دارید، الا مطالعه؟ یعنی ماهانه 20 هزار تومان هم نمیتوانید برای خرید کتاب کنار بگذارید؟ اجازه بدهید هیچ کدام از این بهانهها را قبول نکنم. خودتان هم اگر با خودتان صادق باشید، قبول نمیکنید.
* مطابق با آخرین آمارگیری نفوس و مسکن در سال 1395، بالغ بر 13 میلیون و 613 هزار و 651 نفر در کشور دارای تحصیلات عالی بودهاند. این رقم قطعاً در سال1399، به مراتب بیشتر بوده است. همچنین جمعیت دانشجویان در سال جاری نزدیک به چهار میلیون نفر برآورد میشود. جمعیت کل باسوادان کشور نیز قریب به 98 درصد جامعه را دربرگرفته است.
* با اتکا به این آمار و ارقام، میتوان به وجود ظرفیتهای بالقوه کشور برای ارتقای سرانه مطالعه صحه گذاشت. هرچند که کتابخوان شدن، یک فرآیند درازمدت است که در بهترین حالت خود باید ریشه در کودکی و نوجوانی بدواند؛ اما از این تعداد باسواد و تحصیلکرده که دستکم به فراخور مطالعات درسی، با کتابخوانی غریبه نیستند و میشود عادت مطالعه را در آنها زنده کرد.
* ترویج کتاب و کتابخوانی، یکی از اهداف مهم نهادهای دولتی فعال در حوزه فرهنگ بوده است، اما این امر، چگونه محقق میشود؛ یعنی چطور میتوان کتاب و کتابخوانی را در جامعه ترویج کرد؟ به عقیده نگارنده، بنیادیترین و زیرساختیترین روش یا بهتر است بگویم اصلیترین اقدامی که میشود در این زمینه انجام داد، چیست؟ بله؛ ارتقای ارزش مطالعه و کتابخوانی، نزد خانوادهها. مسأله اینجاست که همچنان، خواندن برای ما یک ضرورت ارزشمند نیست. اگر روزی رسید که کتابخواندن در جامعه، بهعنوان یک ارزش شناخته شود، آنوقت میتوان انتظار داشت که بازار کتاب و صنعت نشر در کشور رونق بگیرد. این کار، فراتر از حد ساخت و انتشار تبلیغات کتاب یا ناشر است و تنها با برنامهریزیهای کلان در سطح مدیریت فرهنگی کشور تحقق می یابد.
روزنامهنگار
اوضاع بازار کتاب، خراب است. این جمله را حتماً یا در برنامههای کتابمحور رادیو و تلویزیون شنیدهاید، یا در لا به لای صفحات روزنامهها و نشریات به چشمتان آمده است. واقعیتش را بخواهید حال و اوضاع صنعت نشر و بازار کتاب، هیچوقت چندان تعریفی نداشته است. تیراژهای چندصد نسخهای، آن هم در مملکتی که بالای 80 میلیون نفر جمعیت دارد، گویای این واقعیت است؛ صنعت نشر که سالانه فقط حول و حوش 3000 میلیارد تومان بهای پشت جلد کتابهای تولید شدهاش است (این رقم را حتماً به یاد دارید؛ معادل است با رقم اختلاس تاریخی سال 90 که در فضای رسانهای کشور، جنجالهای زیادی به همراه داشت.) و بنا به گمانهزنیها (هیچ آمار دقیقی دراینباره وجود ندارد!) تعداد فروشگاههای عرضه تولیداتش در سراسر کشور، از مرز 1000 کتابفروشی فراتر نمیرود.
* حال بازار کتاب خوب نیست، اما چرا؟ عوامل مختلفی در چرایی این وضعیت دخیلاند اما همان پاسخی که پیش از همه به ذهنتان میدود، دقیقترین و درستترین جواب است: «اکثر مردم کتاب نمیخوانند.» این واقعیت را آمار رسمی هم تأیید میکند؛ آماری که از تنها 12 دقیقه سرانه مطالعه هر ایرانی خبر میدهد! از من خبرنگار کتاب اگر میپرسید؛ من به همین 12 دقیقه هم شک دارم اما بگذارید این مسأله را با یک پرسش از خود شما؛ شمایی که احیاناً نظرتان به خواندن این یادداشت جلب شده و آنقدر اهل مطالعه هستید که به اینجای متن رسیده باشید، روزانه چقدر کتاب میخوانید؟ چقدر از 12 دقیقه بیشتر یا کمتر؟
* همیشه به اینجای بحث که میرسیم، دیگر وقت عذر و بهانه است: «ای آقا... کو وقت!؟ کو دل و دماغ؟ کو پول کتاب خریدن؟» اما اگر این سه بهانه را یک بار دیگر با خود مرور کنید، خودتان به صحت و حقانیتشان شک خواهید کرد. یعنی به اندازه 12 دقیقه در روز هم وقت ندارید؟ دل و دماغ همه کاری دارید، الا مطالعه؟ یعنی ماهانه 20 هزار تومان هم نمیتوانید برای خرید کتاب کنار بگذارید؟ اجازه بدهید هیچ کدام از این بهانهها را قبول نکنم. خودتان هم اگر با خودتان صادق باشید، قبول نمیکنید.
* مطابق با آخرین آمارگیری نفوس و مسکن در سال 1395، بالغ بر 13 میلیون و 613 هزار و 651 نفر در کشور دارای تحصیلات عالی بودهاند. این رقم قطعاً در سال1399، به مراتب بیشتر بوده است. همچنین جمعیت دانشجویان در سال جاری نزدیک به چهار میلیون نفر برآورد میشود. جمعیت کل باسوادان کشور نیز قریب به 98 درصد جامعه را دربرگرفته است.
* با اتکا به این آمار و ارقام، میتوان به وجود ظرفیتهای بالقوه کشور برای ارتقای سرانه مطالعه صحه گذاشت. هرچند که کتابخوان شدن، یک فرآیند درازمدت است که در بهترین حالت خود باید ریشه در کودکی و نوجوانی بدواند؛ اما از این تعداد باسواد و تحصیلکرده که دستکم به فراخور مطالعات درسی، با کتابخوانی غریبه نیستند و میشود عادت مطالعه را در آنها زنده کرد.
* ترویج کتاب و کتابخوانی، یکی از اهداف مهم نهادهای دولتی فعال در حوزه فرهنگ بوده است، اما این امر، چگونه محقق میشود؛ یعنی چطور میتوان کتاب و کتابخوانی را در جامعه ترویج کرد؟ به عقیده نگارنده، بنیادیترین و زیرساختیترین روش یا بهتر است بگویم اصلیترین اقدامی که میشود در این زمینه انجام داد، چیست؟ بله؛ ارتقای ارزش مطالعه و کتابخوانی، نزد خانوادهها. مسأله اینجاست که همچنان، خواندن برای ما یک ضرورت ارزشمند نیست. اگر روزی رسید که کتابخواندن در جامعه، بهعنوان یک ارزش شناخته شود، آنوقت میتوان انتظار داشت که بازار کتاب و صنعت نشر در کشور رونق بگیرد. این کار، فراتر از حد ساخت و انتشار تبلیغات کتاب یا ناشر است و تنها با برنامهریزیهای کلان در سطح مدیریت فرهنگی کشور تحقق می یابد.
مجموعه داستانی درباره آدمهایی شبیه خودمان
قطارهای مترو و واگنهایی که میآیند و میروند بهاندازه یکبهیک مسافران خستهشان داستانهایی دارند که میتوانند بهانهای برای تألیف کتابهای بیشمار شوند. در این بین برخی نویسندگان متوجه این مخزن انبوه از سوژه هستند و اغلب سرنخ تألیف مخلوقات ادبیشان را از گفتوشنودهای مسافران میگیرند. شبیه کاری که بهناز جلالیپور در کتاب «استاد معین محترم است» انجام داده؛ این مجموعه داستان دربردارنده ماجراهایی برآمده از زندگی آدمهای واقعی است. یکی از همان هزاران مسافری که هرروزه با مترو و تاکسی به اینسو و آنسوی شهر میروند و برای دقایقی بخشهایی از خود واقعی وزندگیشان را بیهیچ واهمهای با نفر کناریشان به اشتراک میگذارند. البته جلالیپور هم در قالب یکی از همان مسافران به جمعآوری سوژه داستانها دستزده، آنهم با فالگوش ایستادن کنار آدمهایی که گاه مسافر بودهاند و گاهی هم میهمان یکی از کافههای شهر. بنابراین بهتر است از همین ابتدا بدانید که در «استاد معین محترم است» با تخیل صرف نویسنده طرف نیستید بلکه قرار است از اتفاقاتی بخوانید که ممکن است حتی رد پایی از خودتان یا اطرافیانتان هم در آن باشد. این مجموعه فارغ از چگونگی شکلگیریاش ویژگی مشترکی هم دارد؛ اینکه شخصیتها و بازیگران عمدهاش را زنان تشکیل دادند؛ منتها نه شبیه آنچه که طی سالهای فرمانروایی مردان بر ادبیات معاصرشاهد بودهایم، در این مجموعه خبری از تلاش برای به تصویر کشیدن چهرههای تقدیس شده یا زجرکشیده از زنان نیست. حتی نویسنده درصدد این برنیامده که در خلال روایت داستانها بهدنبال کسب یک نتیجه یا قضاوت خاص درباره قهرمانها و شخصیتهای موردنظر باشد. خواندن این کتاب فرصت خوبی است برای شناخت بیشتر آدمهایی که ممکن است هرروزمان، کنار آنان در تاکسی یا واگن مترو شروع شود؛ بیآنکه بدانیم روزگار بر آنان و زندگیشان چطور میگذرد؛ دنیایی زنانه، مملو از قصهها و روایتهایی که گویی هزار سال هم کش بیاید، تمام نمیشود. کتاب «استاد معین محترم است- مجموعه مترو نوشتها - تاکسی نوشتها - کافه نوشتها» هستند که از سوی نشر روزنه در اختیار علاقهمندان قرارگرفته است.
به نام تاریخ
8 آذر
254 روز از این سال سخت گذشته است و در کنار حسرت از دست رفتن چهرههای فرهنگی و هنری کشور با بیماری کرونا، یادی میکنیم از کسانی که امروز سالروز تولد یا درگذشتشان است.
تولدها
هومن سیدی: بازیگر و کارگردان سینمای ایران امروز 40 ساله میشود. هومن سیدی در انجمن سینمای جوان رشت سینما را یاد گرفت و با ساخت چند فیلم کوتاه این کار را دنبال کرد. پس از آن در کلاسهای بازیگری پرویز پرستویی شرکت کرد و سال 1383 با بازی در فیلم «یک تکه نان» و پس از آن «چهارشنبه سوری» مطرح شد. سال 1386 در سریال «راه بیپایان» بازی کرد و به شهرت رسید و پس از آن او را در سریالهای «در چشم باد»، «سی امین روز» و «تا ثریا» و فیلمهای «یک وجب از آسمان»، «آزادراه»، «خط ویژه»، «من دیه گو مارادونا هستم»، «نیم رخ ها»، «در مدت معلوم»، «پل خواب»، «آذر» و «طلا» دیدیم. هومن سیدی کارگردانی را از سال 1389 و با ساخت فیلم «آفریقا» آغاز کرد و فیلمهایش هم بسیار مورد توجه قرار گرفتند. آثاری مانند «سیزده»، «اعترافات ذهن خطرناک من»، «خشم و هیاهو» و «مغزهای کوچک زنگ زده» که او برای این فیلم آخر سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و فیلمنامه را از جشنواره فیلم فجر گرفت.
سروش صحت: بازیگر و کارگردان ایرانی سال 1344 در چنین روزی به دنیا آمد. سروش صحت سال 77 و با بازی در مجموعه «جنگ 77» بهکارگردانی مهران مدیری بهعنوان بازیگر طنز مطرح شد و همزمان نویسندگی آیتمهای این برنامه را هم برعهده داشت. یک سال بعد و با بازی در فیلم «شراره» وارد سینما شد. البته بازی در مجموعههای تلویزیونی مانند «ببخشید شما»، «قطار ابدی»، «داستان یک شهر»، «کاکتوس»، «زیر آسمان شهر»، «بدون شرح»، «کوچه اقاقیا»، «تب سرد»، «شبهای برره»، «ترش و شیرین»، «زیرزمین»، «چارخونه»، «شمس العماره»، «مرد هزار چهره»، «ساختمان پزشکان»، «پژمان» و «شمعدونی» را ادامه داد که بیشتر آنها هم سریالهای طنز بودند. فیلمهای «نان، عشق و موتور 1000»، «گاو خونی»، «تقاطع»، «نوک برج»، «نیش زنبور»، «سن پطرزبورگ»، «اکباتان»، «خوابم میاد»، «قانون مورفی» و «جهان با من برقص» هم فیلمهایی است که با بازی صحت دیدهایم. او کارگردانی هم میکند و سریالهای محبوب «پژمان»، «لیسانسه ها»، «فوق لیسانسه ها» و «ساختمان پزشکان» توسط او ساخته شدهاند.
آلفونسو کوارون: کارگردان مکزیکی که با فیلمهایی چون «فرزندان بشر» و «رما» شناخته میشود سال 1961 در چنین روزی به دنیا آمد. آلفونسو کوارون کارش را از تلویزیون و بهعنوان عوامل فنی آغاز و پس از آن شروع به کارگردانی برنامههای تلویزیونی کرد. پس از آن بهعنوان دستیار چند کارگردان مکزیکی فعالیت کرد و بالاخره با ساخت فیلم «پرنسس کوچک» در سال 1995 مورد توجه قرار گرفت. فیلم بعدی او به نام «انتظارات بزرگ» با حضور ستارههایی چون رابرت دنیرو و گوئینت پالترو نام او را سر زبانها انداخت و سال 2004 با کارگردانی «هری پاتر و زندانی آزکابان» بهعنوان یکی از کارگردانان مطرح سینمای جهان شناخته شد. «فرزندان بشر» که در سال 2006 ساخته شد نامزد سه جایزه اسکار شد و پس از آن با فیلم «جاذبه» شهرتش را بیشتر کرد و جایزه اسکار بهترین کارگردانی را برد. «رما» آخرین فیلم او که سال 2018 ساخته شد موفق به کسب جوایزی مانند شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز شد و بهعنوان یکی از 10 فیلم برتر سال 2018 معرفی شد.
اد هریس بازیگر امریکایی، یحیی کمالیپور روزنامه نگار، ویلیام بلیک شاعر و نقاش بریتانیایی، الکساندر بلوک نویسنده روس، اشتفان تسوایگ نویسنده اتریشی و ژان باپتیست لولی آهنگساز فرانسوی هم متولد امروز هستند.
درگذشتها
ژیلا مهرجویی: طراح صحنه و لباس سینمای ایران 8 آذر سال 1392 درگذشت. ژیلا مهرجویی متولد 1324 بود و در رشتههای کارگردانی و جامعه شناسی سینما تحصیل کرده بود. از ابتدای فعالیتش بهعنوان دستیار کارگردان و منشی صحنه فعالیت میکرد و پس از آن چند فیلم مستند ساخت. او کارش را بهعنوان طراح لباس از سال 1368 و با فیلم «هامون» آغاز کرد که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت و پس از آن هنر او را در فیلمهای «بانو»، «سارا»، «لیلا»، «بوی کافور، عطر یاس»، «مارال»، «خانهای روی آب»، «صبحانهای برای دو نفر»، «عصر جمعه»، «آتش سبز»، «زادبوم» و «آدم کش» دیدیم. او برای فیلمهای «بوی کافور، عطر یاس»، «خانهای روی آب» و «آتش سبز» سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس را از جشنواره فیلم فجر گرفت.
سالروز درگذشت محمد زرین دست فیلمبردار، انید بلایتون نویسنده انگلیسی، لسلی نیلسن بازیگر و کمدین امریکایی، مارت بیبسکو نویسنده فرانسوی و ریچارد رایت نویسنده امریکایی هم امروز است.
عکس نوشت
موفقیت سریال «تاج» و بخصوص فصل چهارم آن باعث شد نتفلیکس بودجه تولید محصولات بریتانیایی را دو برابر کرده و به رقم یک میلیارد دلار برساند. بودجه نتفلیکس برای بریتانیا پس از بودجه تعیین شده برای امریکا، دومین بودجه بزرگی است که از سوی این کمپانی تعیین شده و نتفلیکس قصد دارد این بودجه را صرف تولید بیش از ۵۰ برنامه در بریتانیا کند. «تاج» با بازی الیویا کلمن در نقش ملکه الیزابت از سریالهای نتفلیکس است که در بریتانیا درباره زندگی الیزابت دوم و خانوادهاش ساخته شده و رویدادهایی که از اعضای خاندان سلطنتی بریتانیا نشان داده بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
یاد و خاطره شما فراموش نخواهد شد
-
نگاهم به دریاست تا کسی آب نبرد
-
شهروند مجـــازی
-
مطالعه و اهمیت تبدیل شدنش به ارزش اجتماعی
-
مجموعه داستانی درباره آدمهایی شبیه خودمان
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین