ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دن کیشوت اولین کتابی بود که بارها خواندم و لذت بردم
لیلی گلستان
مدیر گالری گلستان
همیشه وقتی به بهترین و تأثیرگذارترین کتابی که خواندهام فکر میکنم، پیش از هر نامی، نام دن کیشوت سروانتس پیش میآید. کتابی که برای اولین بار در سال 1335 منتشر شد با ترجمه بیهمتای محمد قاضی. من آن موقع کلاس ششم یا سال اول دبیرستان بودم و دوازده سال داشتم. کتاب را برایم خریدند و تکلیف شد که این دوجلد هزار و دویست صفحهای را بخوانم (هرچند الان یک کتاب سیصد صفحهای را به زور و ضرب هم محال است بخوانم!) تکلیف خواندن کتاب با لذتی وافر همراه بود. شاید مقداری از این لذت، خیالباف بودن خودم بود که ساعاتی در روز را به آن مشغول بودم:... عاشق میشدم، فارغ میشدم، سوار بر اسب میتازاندم، در جنگلی گم میشدم، با شیری دست و پنجه نرم میکردم و پیروز میشدم! و وقتی از سینما بیرون میآمدم خودم را آدری هپبورن یا سوفیا لورن فرض میکردم که همه دارند نگاهم میکنند!
عین دون کیشوت دلامانچا. که در عالم تخیلش
به جنگ با آسیابهای بادی میرود که انگار دشمن غداراند و... «...وقتی کسی را هم پیدا کرد که نام دلبر جانان خود را براو گذارد.... و لیکن دخترک هرگز از این ماجرا اطلاعی نیافت و هرگز نیز پروای آن نکرد.». این از دلبر.
و بعد اسبش...«... با آنکه در هیکل حیوان عیب و نقص بیش از اعضا و جوارح به چشم میخورد و با آن که ظاهری غم انگیز داشت....» این هم از اسب.
و بعد کلاهخودش... «...اما یکباره متوجه شد که این سلاح فاقد چیز بسیار مهمی است و آن اینکه به جای کلاهخود واقعی پهلوانان کلاه ناقصی بیش ندارد....... با قدری مقوا نواقص کلاه را ساخت..... وبعد برای اینکه امتحان کند که کلاهخودش در برابر ضربات شمشیر تاب ایستادگی دارد یا نه تیغ از نیام کشید و دو ضربه بر آن کلاه زد که با همان ضربه اول زحمت یک هفته خود را به هدر داد.... .» این هم از کلاهخودش.
و بعد مهترش که خود سروانتس در مورد سانکو پانزا مهتر و نوکر دن کیشوت این چنین میگوید: «.... من معتقدم که در وجود این مهتر عزیز مجموعه لطایف و شیرین کاریهای حرفه شریف مهتری را که در خلال سطور کتابهای بیشمار و بیمعنای پهلوانی به تفرقه یاد شده است یک جا گرد آوردهام....».
کتاب دن کیشوت یک شاهکار مسلم است و قدرت تخیل و به اجرا درآوردن این تخیل و بخصوص باور کردن تمام این تخیلها و خیالبافیها، آنچنان شیرین است که هزار و خردهای صفحه را بیوقفه خواندم و آنقدر دوستش داشتم که یادم میآید پس از اتمامش دوباره از نو خواندمش.
خوب به یاد دارم بعد از یک ماه و خردهای که از «تکلیف» خواندن کتاب از سوی والدین محترمه گذشته بود، یک روز پدرم گفت داری چه میخوانی گفتم دن کیشوت. گفت ای بابا بعد از این همه مدت هنوز تمامش نکردهای؟! گفتم دوباره دارم میخوانمش! و هرگز چشمهای از حدقه درآمده و نگاه خیره و لبخند روی لبش از یادم نمیرود.
میتوانم به کتابهای دیگری نیز با ذکر نامشان و بیاولویت علاقهام اشاره کنم: بیگانه آلبرکامو. هکلبری فین مارک تواین. جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی. خروس ابراهیم گلستان. همسایهها احمد محمود. آنا کارنینا تولستوی. مادام بوواری فلوبر.
کرونا تور پاییزی میهمانهای کتاب را متفــــــــاوت کرده است
امسال کتابگردی از خـــــانهها به بازار نشر کمک میکند
آیدین پورخامنه
خبرنگار
هفتمین دوره کتابگردی درحالی اجرا میشود که برای تداوم این سنت و رعایت پروتکلهای بهداشتی، مردم میتوانند از خانه برای زنده نگهداشتن کتابفروشیها و خرید کتاب اقدام کنند. کتابگردی، رسمی که توسط احمد مسجدجامعی راهاندازی شده بود، در هفتمین سال به شیوهای نو برگزارخواهد شد. همهگیری بیماری کووید19 و محدودیتهایی که برای رعایت پروتکلهای بهداشتی انجام میشود، موجب تغییر در شیوه اجرای این آیین فرهنگی شد. در روز کتابگردی که معمولاً آخرین پنجشنبه هفته کتاب اجرا میشد، مسجدجامعی به همراه گروهی متشکل از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیران حوزه نشر، به تعدادی از کتابفروشیهای تهران سر میزدند و درباره مشکلات و چگونگی قابل حل بودنِ آنها گفتوگو میکردند. این بار در هفتمین دوره کتابگردی که در بیستوهشتمین دوره هفته کتاب اجرا خواهد شد، این کتابها هستند که به خانه مردم میروند تا از هرگونه تجمع و احتمال انتقال بیماری کاسته شود.
این دوره کتاب به خانهها میآید
محمدجواد حقشناس، رئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران از افرادی است که هر سال در این رویداد فرهنگی حضور داشت، او با تأکید براینکه تسهیلات در نظر گرفته شده برای مخاطبان کتاب، در این دوره تفاوتی با دورههای پیشین ندارد، از آمادگی کتابفروشیها برای ارسال کتاب به خانه دوستداران کتاب سخن گفت. او همچنین درباره امکانی که با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شهرداری برای ارسال کتاب در روز کتابگردی درنظر گرفته شده است، اعلام کرد: شعار هفتمین دوره کتابگردی «کتاب میآید» است. مردم میتوانند از راه سفارش تلفنی یا اینترنتی کتابهای مورد نظر خود را سفارش دهند و پیک بادپا در روز پنجشنبه تمام کتابهای سفارش داده شده را به خانه مردم تحویل میدهد.
کتابفروشیها امکانات متنوعی برای روز کتابگردی درنظر میگرفتند، حضور نویسندگان، شاعران و مترجمانِ بنام یکی از اقداماتی بود که برای جذب مخاطب به کتابفروشی انجام میشد. حقشناس درباره تأثیر این رویکرد بر مردم گفت: مردم در آن روز میتوانستند با نویسندگان و مترجمان کتابهای مورد علاقه خود از نزدیک آشنا شوند، با آنها گفتوگو کنند و نظر آنها درباره مسائل مختلف را جویا شوند. شخصیتهای سیاسی و اجتماعی که در این روز همراه کتابفروشان و مردم بودند، با معرفی برخی از کتابها، آنها را به مطالعه دعوت میکردند. این روند از نظر اقتصادی تأثیر خوبی بر چرخه نشر داشت. امیدوارم امسال هم مانند دورههای پیشین، با فعالیت افراد سرشناس در فضای مجازی، شاهد رونق بازار کتاب باشیم.
اقدامی برای پررنگ کردن نقش کتاب
کتابفروشی خجسته، سالها پاتوق دوستداران کتاب بود، اما چند سالی است که از بازارچه کتاب در خیابان انقلاب رخت بسته است. این کتابفروشی سه دوره میزبان گروه کتابگردی بود. علیرضا یکرنگیان، مدیر و صاحب امتیاز انتشارات خجسته درباره تأثیر کتابگردی بر رونق بازار کتاب گفت: هر حرکتی درباره کتاب انجام شود، اثر خوبی دارد. این روز، ابتکار آقای مسجد جامعی بود که علاقه خاصی به کتاب دارد و با کتاب پرورش یافته است. آقای مسجدجامعی و آقای حقشناس دولتمردانی هستند که بهعنوان حامی کتابفروشان و ناشران میشناسم و همواره از این حوزه حمایت کردهاند.
یکرنگیان با اشاره به اینکه مسجدجامعی در طول سال چندین بار به کتابفروشیها مراجعه میکرد، به محدود نبودن این فعالیت به یک روز تأکید کرد. او با اشاره به نقش رسانهها در معرفی و مردمی کردن روز کتابگردی، بیان کرد: شخصاً شاهد اثرات مثبت این طرح بودم. رسانه باید برای توسعه فرهنگی فعالیت کند، از قتل، غارت و اختلاسها همه مردم باخبرند. صفحه نخست روزنامهها باید به رویدادهایی مانند کتابگردی اختصاص داده شود؛ این در حالی است که همواره از تعداد مجلات و نشریههایی که بهصورت اختصاصی در این حوزه کار میکردند، کاسته میشود.
نقش مهم رسانهها در توسعه فرهنگ کتابخوانی
علیرضا رئیسدانا، مدیر انتشارات نگاه است که یک کتابفروشی درتهران زیر پل کریمخان دارد و همچنین در اتحادیه ناشران و کتابفروشان نایب رئیس کارگروه صیانت از حقوق ناشران، مؤلفان و مترجمان است. بهگفته رئیسدانا، کتابفروشان از آبانماه خاطرات بسیاری دارند؛ چراکه از دهه 50، هفتهای با عنوان «هفته کتاب» نامگذاری شد که مردم را به خرید کتاب تشویق میکرد.
او گفت: بعد از انقلاب شاهد افزایش مراجعه مردم به کتابفروشیها و خرید آنها از نمایشگاه کتاب بودیم. رئیس دانا با اشاره به طرح کتابگردی و اقدامات مسجد جامعی و حقشناس در این روز بیان کرد: این طرح وقتی با هفته کتاب و طرحهای حمایتی خانه کتاب همزمان اجرا میشود، تأثیر مثبتی بر مردم خواهد داشت. در این روزها بهدلیل اجرای طرحهای حمایتی خانه کتاب که به نوعی هفته کتاب را چهار بار در سال برگزار میکند، شاهد افزایش مراجعه مردم به کتابفروشیها و خرید کتاب هستیم.
مدیر انتشارات نگاه درباره برنامههایی که در روز کتابگردی موجب جذب مردم به کتابفروشیها میشود، توضیح داد: در روز کتابگردی، از شاعران، نویسندگان، مترجمان و... برای حضور در کتابفروشی دعوت میشود تا دوستدارانشان بتوانند با آنها صحبت کنند. در گذشته روزی که شاملو به فروشگاه انتشارات نگاه رفته بود در پاسخ به سؤال دوستدارانش درباره شأن نزول شعر «مرگ نازلی» و «پریا» یا سیمین بهبهانی در آن سالها درباره تاریخ خاصی که شعرش در آن سروده بود، توضیح داده بود.
اجرای کتابگردی چند بار در سال
مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، همزمان با هفته کتاب، طرح پاییزه کتاب را اجرا میکند و در این طرح برای خرید کتاب تخفیف 20 درصدی درنظر گرفته شده است. برخی از ناشران با ارائه کتاب با تخفیف به کتابفروشان در این هفته کمک میکنند. سعیدرضا علمی، مدیر انتشارات و کتابفروشی بدرقه جاویدان با اشاره به اینکه اعتبار در نظر گرفته شده برای افراد به اندازه خرید یک یا دو کتاب و برای فعالیت یک هفتهای کتابفروشی بسیار محدود است، گفت: کتابفروشان ویترین ناشران هستند و با مشکلات متعددی مواجهاند. حضور وزیر فرهنگ و ارشاد و مدیران این حوزه در کتابفروشیها امکان خوبی برای پیداکردن راه حل است. مشکل یک کتابفروشی برای دیگر کتابفروشیها هم مطرح است و اگر به آنها توجه شود، مسئولان، رسانهها و مردم میتوانند کاری کنند که کتابفروشیها در شرایط سخت دوام بیاورند.
به گفته علمی، اگر رویکردهایی مانند کتابگردی چند بار در سال تکرار شود و محدود به روز کتابگردی در هفته کتاب نباشد، میتواند اثربخشی بیشتری داشته باشد و در نتیجه شناخت مشکلات و یافتن راهحل برای آنها از تعطیلی کتابفروشیها جلوگیری کند.
روزهای متعددی به کتابفروشان، ناشران و دوستداران کتاب، اختصاص داده نشده است، همهگیری بیماری کووید-19 هم از داشتههای این گروه کاست. در شرایطی که مشکلات اقتصادی و محدودیتهای بهداشتی برخی از راههای ارتباطی برای دسترسی به کتاب را بسته است، میتوان از فضای مجازی بهعنوان روشی امن برای خرید کتاب و رونق بخشیدن به بازار نشر استفاده کرد، شاید این دوره از کتابگردی زمینهای ایجاد کند تا در سالهای پساکرونا به اهمیت و جایگاه رویدادهای اینچنین، بیشتر توجه شود.
با مطالعه کتاب بضاعت فرهنگی خود را گسترش دهیم
میلاد کیایی
مدرس، آهنگساز و نوازنده پیشکسوت سنتور
اولین کتابی که خواندم «پینوکیو، آدمک چوبی» نام داشت، اثرنویسنده ایتالیایی کارلو کلودی، آن زمان 8سالم بود واین کتاب سرآغاز عشق و علاقه من به مطالعه شد. البته بعد ازآن کتابهای بسیاری را دنبال کردم، بویژه آثار «ژول ورن» نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس فرانسوی، کتابهایی همچون رمان معروف «دور دنیا در هشتاد روز» یا اثرعلمی «بیست هزار فرسنگ زیر دریا». خواندن این کتابها برای من مانند یک دانشگاه بود و ازآن درسهای بسیاری آموختم. در واقع کتابهای «ژول ورن» دنیای دیگری درذهن من ایجاد کرد چرا که همیشه یکی از رؤیاها و آرزوهایم این بود که پیش ازترک دنیا، جهان هستی را ببینم واین انگیزه در من بهوجود آمد و همین کار را هم انجام دادم. ناگفته نماند در کنار مطالعه کتابهای رمان و علمی و... در زمینه هنری هم کتابهای بسیاری خواندهام و از دیدگاه من «سرگذشت موسیقی ایران» اثرزنده یاد استاد روحالله خالقی یکی از با ارزشترین و تأثیرگذارترین کتابهای موسیقی ایران است. این کتاب در سه جلد جمعآوری شده و به بیان خاطرات هنری و فرازونشیبهای عرصه موسیقی میپردازد.
دراین سالها هنرمندان بسیاری در عرصه موسیقی ظهور کردهاند که هر یک به نوعی روایتگر تاریخ موسیقی ایران بودهاند اما به عقیده من روحالله خالقی نقطه عطف هنرموسیقی ایران بوده و هست و به جرأت میتوانم بگویم، «خالقی» بزرگمرد هنر موسیقی ایران است و تاریخ موسیقی را به قبل و بعد از خود تقسیم کرده است. اما ازدیگرعلاقهمندیهایم به حوزه کتاب، مطالعه آثار جامعه شناسی است چرا که دوست داشتم و کنجکاو بودم پیرامون خود را بهترببینم و بیشتر بشناسم. در واقع درکنار 65 سال کار و مطالعه جدی و حرفهای در عرصه موسیقی، هیچگاه خود را منحصر به کارهای موسیقی ندانستم و مسائل جامعهام برایم بسیار اهمیت داشت. به عقیده من هر کتاب میتواند روایتی باشد ازیک عمرزندگی یک موسیقیدان یا یک هنرمند و خواندن این کتابها گذری کوتاه در تجربه زندگانی گذشته آن فرد بوده است و تأسف میخورم که چرا امروزه برخی از هنرمندان، نوازندگان و بخصوص نسل نوظهور موسیقی، نسبت به این موضوع بیتوجه شدهاند و بهدنبال دانش و آگاهی نیستند. آنچه گذشتگان به ما آموختند ابتدا فرهنگ بود و بعد هنر، فرهنگ مجموعهای است از آداب، اخلاق، انسانیت و بسیاری صفات دیگر که مقدم بر هر هنری بوده اما متأسفانه برخی دوستان نسبت به این بخش بیبضاعت هستند. این دوستان اگرچه بخوبی ساز مینوازند اما اگر سازشان را بگیرند وجودشان بیمقدار خواهد بود. من بر این باورم یک هنرمند باید با ابعاد مختلف فرهنگ و هنر آشنا و آگاه باشد بالاخص بخشهای فرهنگی و اگر در این سالهای اخیر معضلاتی وجود دارد به سبب بیبضاعت شدن هنرمندان در بخش فرهنگی است.
روایت ابوالحسن داوودی از کتابهایی که جزئی از وجودش شدند
به وقت پرسهزنی در کتابفروشیها
نرگس عاشوری
خبرنگار
در روایت چگونگی انس و الفت گرفتن با کتاب شاید با قصههایی شبیه به هم مواجه شویم بخصوص در خانوادههایی که بستر فرهنگی دارند؛ اما در نقل هر یک از این روایتها اسامی کتابهایی به گوش میرسد که هر کدام با خاطراتی خاص و گاه منحصر به فرد به یاد مخاطب گره خورده است. با ابوالحسن داوودی فیلمساز نام آشنای سینما برخی از این خاطرات را مرور کردهایم.
کتابخوان شدن ابوالحسن داودی حاصل آشنایی با شخصیتی خاص یا رخدادی قابل توجه است یا این که فضای فرهنگی خانواده ناخودآگاه شما را با کتاب پیوند زد.
از زمان ورود به دبستان در پاسخ به علاقهمندیام به مطالعه، پدرم مجله اطلاعات کودکان را آبونه شد که بعدها به اطلاعات دختران و پسران تبدیل شد. تمام دوره دبستان این مجله را میخواندم. پس از آن با شروع دوره دبیرستان سراغ مطالعه کتابهایی رفتم که برادرهای بزرگترم میخواندند؛ اولین رمان «خرمگس» اتل لیلیان وینیچ بود و بعدی «گوژپشت نوتردام» ویکتور هوگو. با ورود به دبیرستان موضوع مطالعاتم جهتدار شد و به مسائل سیاسی و اجتماعی گرایش پیدا کردم.«غربزدگی» جلال آل احمد را در اول دبیرستان خواندم و در ادامه آثار شریعتی و کتابهایی که گروههای سیاسی مبارز منتشر میکردند. بعدها
به تبع رشته تحصیلیام آثاری غیر از رمانهای متعدد حوزه روان شناسی و جامعهشناسی به علاقهمندیهایم اضافه شد. در واقع نطفه اولیه این شیفتگی حاصل حمایت پدرم و علاقه برادرانم به مطالعه بود.
میگویند با خواندن کتاب خوب چیزی در وجود شما میماند و در راههای مختلف کمکتان میکند. کدام کتاب به این شکل در وجود شما تهنشین شد.
فرزند کوچک خانواده بودم و برادر بزرگترم حدود 8 سال با من اختلاف سنی داشت. 5 یا 6 ساله بودم که کتاب «بینوایان» ویکتور هوگو را برایم میخواند. بخشهایی را خلاصهگویی میکرد و جاهایی را که برای خودش جذاب و نقطه اوج قصه بود با صدای بلند از روی کتاب میخواند. تقریباً تمام صحنههای مهم این کتاب را با ریزهکاریهایش به خاطر دارم. در روزهای پایانی دوران دانشگاه که همزمان با فضای انقلاب بود مجموعه کتابهایی منتشر شد که در بین آنها آثاری بود که قبلاً در دسترس ما نبود. از بین این کتابها مجموعه رمانی ۵ تایی بود، «کنسول افتخاری» نوشته گراهام گرین، «خزه» نوشته هربو لوپوریه، «پابرهنهها» نوشته زاهاریو استانکو، «مرگ کسب وکار من است» نوشته روبرمرل و «قربانی» اثر نویسنده معروف ایتالیایی کورتزیو مالاپارته که درباره اتفاقات جنگ جهانی دوم در جنگلهای سردسیر فنلاند بود، مرا جذب خود کرد. تصاویر این کتاب آخری فضای جدیدی را به روی من گشود چنانکه تأثیرش در این سالها بیشتر باقی مانده است. کتاب «صد سال تنهایی» مارکز هم از همین دست کتابهاست که البته هیچ کتابی به لحاظ تأثیرگذاری با آن برابری نمیکند. برای اولین بار در دوران دانشگاه خواندمش. فضاسازی جادویی این کتاب طوری در من حلول کرده بود که تا 6 ماه در حال و هوای کتاب زندگی میکردم. رؤیاهای شبانهام و تمام فضای ذهنیام را اتفاقات و شخصیتهای این کتاب پر کرده بودند.
چه پیشنهادی برای مخاطبانی با سلایق متفاوت دارید؟
من معمولاً دو، سه کتاب را همزمان و به شکل موازی میخوانم. در این ایام یکسری کتابها را بازخوانی کردهام از جمله «خاطرات پابلو نرودا» و«خاطرات لوئیس بونوئل». یکی، دو کتاب هم از گلی ترقی خواندهام که طرفدار سرسخت رمانهایش هستم،
به خاطر فضای تصویری و همچنین شخصیتپردازی جذابی که دارد به سینما خیلی نزدیک است. در ارتباط با حوزه تحصیلی و مورد علاقهام جامعه شناسی هم کتاب «توتالیتاریسم» هانا آرنت را میخوانم که با توجه به همگذاری آن با فضای امروزین جامعه احتمالاً خواندنش برای مخاطبان جذاب باشد.
یک همفکری و مشورت با پدر و مادرهای نسل نو که دوست دارند فرزندان شان را کتابخوان بار بیاورند.
به هر قیمتی بچهها را با کتاب کاغذی آشنا کنید. تقریباً 95 درصد فضای مطالعاتی من در سال های اخیر به کتابهای الکترونیکی محدود شده بود. با دچار شدن به گردن درد و مراجعه به پزشک پی بردم که چه بیدلیل برای خواندن مطالبی که میتوانستم آن را در کتاب کاغذی پیدا کنم، به خودم آسیب رساندهام. توصیه میکنم فرهنگ کتابخوانی را با لمس کتاب و ورق زدن کاغذ به بچهها یاد بدهید. این سنت اگر قرار نیست جایگزین فرهنگ جدید فضای مجازی شود سعی کنیم حداقل بتواند اندکی کنار آن باقی بماند.
چقدر به آیین کتابگردی و دیدار از کتابفروشی محل پایبند هستید؟
یکی از تفریحات جذاب سالهای نه چندان دور من پرسهزنی در کتابفروشیها و وقتگذرانی بین قفسههای کتاب بود. موقع برگشت هم همیشه یک بسته کتاب همراهم بود که اگر چه برخی را هنوز هم نخواندهام اما خود این پرسهزنی همیشه برایم جذاب ماند. حتی در شرایطی که عجله دارم وقتی دم کتابفروشی میرسم که سابقه و خاطرهای برایم دارد، دلم نمیآید بیتفاوت از کنارش رد شوم. سرکی میکشم و دنبال کتابها و موضوعات جدید میگردم. خیلی از کشفهایم برای ساخت فیلم حاصل همین پرسهزنیها بوده. بهعنوان مثال فیلم «نان، عشق و موتور هزار» در لابهلای همین پرسهها و از آشنایی با جووانی گوارسکی و کتاب طنز جادویی «داستانهای دون کامیلو» و بعد «شوهر مدرسهای» سراغم آمد. تبدیل ادبیات به طنزهای سینمایی را خیلی جاها در کتابهای این نویسنده کشف کردم.
در ایام کرونا کتابخوانی در خانه شما رونق دارد؟
در کنار تمام مصائب این مرض منفور، فرصتهایی ایجاد شد که کاش قدرش را بدانیم. خیلی از ما که با کارهای بیهوده سرمان را شلوغ کرده بودیم و عموماً مطالعهمان به آی بوک محدود شده بود و به این نوع مطالعه معتاد شده بودیم دوباره به سمت کتابخانههایمان برگشتیم. شوق خواندن روی کاغذ برایم خیلی جذابتر شده است. این اتفاق را خیلیها بخصوص نسل جوان از جمله پسرم تجربه کردند و سراغ کتابهای کاغذی آمدند. این بازگشت برای خود من خیلی مشعوفکننده است. جزء موارد معدودی است که سعی میکنم از فضای به وجود آمده راضی باشم.
قصههای پیرزن ایرانی که سر از اروپا درآوردند
فرخنده آقایی
نویسنده و جامعه شناس
یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود زنی بود به اسم گلین، البته گلین خالی که نه! مشدی گلین خانم. پیرزن سواد خوندن و نوشتن نداشت اما سینهاش پر بود از قصه و حکایت. حکایتهایی به غایت شنیدنی که آوازهشان به ایران شناس فرانسوی هم رسید و در آخر هم سر از اروپا درآوردند و بارها و بارها خوانده شدند. اینیکی- دو سطری که خواندید بخشی از یک قصه نیست؛ مختصری از ماجرای واقعی است که در قالب کتابی بانام« قصههای مشدی گلین خانم» سالها قبل به قلم «لارنس پل الول ساتن»، شرقشناس و ایرانشناس مشهور در فرانسه منتشر میشود و کمی بعدتر هم به دیگر نقاط اروپا راه پیدا میکند. اما بازگردیم سراغ گلین خانم. گلین، زنی اصالتاً بروجردی است که سالها قبل ساکن تهران بوده، به گمانم برابر با دهه چهل میلادی. گردآورنده این حکایتهای داستانی، نویسندهای فرانسوی بوده که حولوحوش جنگ جهانی دوم بنا برمأموریتی ساکن تهران میشود؛ بهواسطه دوستیاش بازنده یاد «جواهرکلام» با مشدی گلین خانم آشنا میشود. این زن هفتهای یکمرتبه به محلی که او هم حضورداشته میرفته و به شکل شفاهی دست به روایت داستانهایی میزده. پیرزن بهرغم بیسوادیاش از حافظهای عجیب قوی برخوردار بوده و عجیبتر اینکه قدرت روایت جذابی هم در بیان حکایتها داشته است. اما اهمیت این داستانها از چه بابت است؟ داستانهایی که به همت پل ساتن جمعآوری و منتشرشدهاند بخشی از ادبیات شفاهی ایران هستند؛ داستانهایی که شاید از جهاتی بتوان آنها را به ضربالمثلها هم تشبیه کرد چراکه گلین خانم همواره متناسب با شرایطی که رخ میداده دست به بازگویی یکی از آنها میزده است. اما نکته دیگری که حیف است به آن اشاره نشود کاربرد این حکایتهای درگذشته است؛ حکایتهایی که بخشی از آنها از طریق فرهنگ شفاهی به ما ایرانیان امروز هم منتقلشدهاند اما تنها بخشی از ماجرای آنها را میدانیم و از اصل حکایت محروم شدهایم. بگذارید مثالی بزنم، وقتی میگوییم یک کلاغ-چهل کلاغ فقط گمان میکنیم بحث بر سر شاخ و برگ دادن به حرف یا ماجرایی است. درحالیکه اصل ماجرا بهدلیل اینکه مکتوب نشده فراموششده و از این بابت ساتن اقدام مهمی در راستای حفظ بخش مهمی از فرهنگ سرزمینمان انجام داده است. این روزها که بحث هفته کتاب و روزکتابگردی است و از سویی تعطیلی دوهفتهای برای جلوگیری از شیوع بیشتر بیماری کرونا را درپیش روداریم بهترین فرصت برای تهیه این کتاب و مطالعهاش در جمع اهالی خانواده است؛ بویژه که داستان و حکایتهای آن چندان سن و سال سرشان نمیشود و میتواند بهانهای برای کتابخوانی اعضای خانواده کنار یکدیگر شود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دن کیشوت اولین کتابی بود که بارها خواندم و لذت بردم
-
امسال کتابگردی از خـــــانهها به بازار نشر کمک میکند
-
با مطالعه کتاب بضاعت فرهنگی خود را گسترش دهیم
-
به وقت پرسهزنی در کتابفروشیها
-
قصههای پیرزن ایرانی که سر از اروپا درآوردند
اخبارایران آنلاین