درخواست مرد نابینا برای قصاص میوه فروش دوره گرد
گروه حوادث / رسیدگی به پرونده مرد دستفروشی که متهم است در یک درگیری خیابانی چشم همکارش را کور کرده است در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از 2 سال پیش با گزارش درگیری منجر به جرح در منطقه سعادت آباد آغاز شد. پس از آنکه مأموران به محل نزاع رفتند مشخص شد که درگیری میان دو دستفروش رخ داده که با چرخ دستی میوه میفروختند. در این میان یکی از آنها بهنام محسن با چوبی که در آن میخی وجود داشته ضربهای بهصورت حمید زده که باعث جراحت شدید چشم او شده و وی را به بیمارستان منتقل کردهاند اما ساعاتی بعد پزشکان اعلام کردند که ورود میخ به داخل چشم حمید موجب کوری کامل یک چشم او شده است.
حمید پس از چند روز که از بیمارستان ترخیص شده بود به اداره پلیس رفت و شکایتش را علیه محسن مطرح کرد و در توضیح ماجرا گفت: چند ماهی بود که با چرخ دستی در یکی از محلههای سعادت آباد میوه میفروختم و از این راه خرج زندگی زن و بچهام را درمیآوردم. محسن هم پیشتر در آن محله میوه میفروخت. بعد از مدتی وقتی دید مشتریهای من بیشتر شده اعتراض کرد و با تهدید از من خواست که آن محل را ترک کنم و به محله دیگری بروم اما من در پاسخ به او میگفتم تو کار خودت را بکن و من هم کار خودم را خیابان ملک خصوصی تو نیست. تا اینکه روز حادثه چوبی برداشت و به سمت من حمله کرد و با میخی که روی چوب بود به چشمم کوبید و همان لحظه بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم که چشمم کور شده است.
با شکایت حمید، محسن به اتهام کور کردن عمدی چشم شاکی بازداشت شد و در همان ابتدا با پذیرش درگیری گفت: من با حمید درگیر شدم اما از روی عمد چشمش را کور نکردم. در ادامه تحقیقات دادسرا از پزشکی قانونی خواست تا نظر کارشناسی خود را در مورد کورشدن چشم شاکی ارائه کند. پزشکی قانونی نیز پس از بررسی و معاینه حمید اعلام کرد: «با توجه به اینکه کره چشم به طور کامل تخلیه شده امکان بهبود به هیچ وجه وجود ندارد و چشم شاکی بهطور کامل کور شده است.»
به این ترتیب تحقیقات در خصوص پرونده کامل و متهم با صدور کیفرخواست به شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و صبح روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد.در ابتدای این جلسه شاکی به جایگاه رفت و گفت: از وقتی این اتفاق افتاده است وضعیت زندگیام بسیار دشوار شده و دیگر نمیتوانم کار کنم. زندگیام نابود شده و همسر و فرزندانم در شرایط سختی به سر میبرند. من کار خلافی نمیکردم که به خاطرش چشمم را از دست بدهم. حالا هم درخواست قصاص متهم را دارم.
پس از آن متهم در دفاع از خودش گفت: اتهام ضرب و جرح را قبول دارم ولی قصدم کور کردن شاکی نبود. من سالها در آن محله کار میکردم و همه داراییام همان چرخدستیام است. اما شاکی وقتی به آنجا آمد بخشی از مشتریهای من را گرفت و برایم مشکل درست کرد. چندباری از او خواستم تا چند کوچه پایینتر برود اما او هربار سعی میکرد با رفتارهایش درگیری ایجاد کند. روز حادثه هم او درگیری را آغاز کرد و من هم برای دفاع از خودم ضربهای به او زدم اما ضربه من به چشم شاکی نخورد و من او را کور نکردم ممکن است در آن شلوغی دعوا فرد دیگری باعث کور شدن شاکی شده باشد.
بعد از اظهارات متهم شاکی با لحنی عصبانی گفت: حالا که این شخص من را متهم به دروغگویی میکند و حاضر به عذرخواهی هم نیست، به هیچ وجه حاضر به گذشت نیستم و قصاص میخواهم. ضمن اینکه همه خسارتی که به من وارد شده را هم باید بدهد.
وکیل مدافع متهم نیز در دفاع از موکلش گفت: موکل من بهلحاظ اقتصادی فرد ضعیفی است و او بهخاطر حفظ منافع خانوادهاش تلاش کرده و در دفاع از خودش مجبور به درگیری شده است. با این حال ما درخواست مصالحه داریم.
در پایان این جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
کلاهبرداری شاگردعطاری به بهانه انرژی درمانی
گروه حوادث/ شاگرد عطاری که با راهاندازی کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرامی به بهانه درمانهای متافیزیک و علوم غریبه قصد سودجویی و فریب کاربران را داشت، از سوی پلیس دستگیر شد.
سرهنگ جواد جهانشیری رئیس پلیس فتای استان خراسان رضوی در تشریح این خبر گفت: چندی قبل یکی از بانوان مشهدی از فردی که در فضای مجازی خود را انرژی درمان معرفی کرده بود شکایت کرد. کارشناسان دایره اخلاقی در پلیس فتای مرکز استان در نخستین بررسیها دریافتند این مرد میانسال خود را انرژیدرمان میخوانده و مدعی آشنایی با علوم غریبه و متافیزیک بوده و پس از دریافت تصاویر بدون پوشش از اندامهای افراد بیمار و متقاضی درمان، درخواست ملاقات حضوری برای بیرون راندن ارواح خبیثه و شیاطین از بدن بیمار داشته تا بدین روش به اصطلاح چاکراهای بسته شده فرد بیمار را باز کند.
جهانشیری تصریح کرد: کارشناسان پلیس فتای استان پس از تحقیقات فنی و پلیسی و استعلام از مبادی ذیربط و با کسب دستور قضایی متهم را به همراه ادله دیجیتالی و ابزار رایانهاش دستگیر کردند. متهم ۵۲ ساله که شاگرد عطاری و ویزیتور در بخش گیاهان دارویی بود و از مهارت سخنوری و فن بیان بالایی هم برخوردار بود، پس از رؤیت شواهد غیرقابل انکار ضمن اعتراف؛ سادگی برخی کاربران در شبکههای اجتماعی را عامل اصلی دستیابی به اهداف سوء خود بیان کرد.
گروه حوادث/ دختر 17 ساله که بعد از درگیری با پدرش در اقدامی عجیب محلول لوله باز کن را روی او ریخته بود باعث مرگ وی شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت 11 صبح دوشنبه 19 آبان، گزارش مرگ مرد میانسالی بر اثر سوختگی شدید از سوی مأموران کلانتری 145 ونک به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد.به دستور بازپرس جنایی تحقیقات آغاز و در بررسیهای اولیه مشخص شد که مرد 50 ساله عصر روز یکشنبه به خاطر سوختگی شدید با محلول اسیدی به بیمارستان سوانح سوختگی تهران منتقل شده است. اما تلاش کادر درمان بینتیجه ماند و مرد میانسال صبح روز بعد تسلیم مرگ شد.
سوختگی اسیدی
طبق نظریه کادر درمان، مرگ کاظم به علت سوختگی با مواد سوزنده اسیدی بوده است. بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران نیز دستور تحقیقات از خانواده کاظم را صادر کرد.برادر کاظم در تحقیقات گفت: کاظم و خانوادهاش ساکن ورامین هستند. برادرم یک پسر معلول دارد و دختر 17 سالهاش نیز مشکل روحی - روانی دارد. دیروز همسر کاظم با من تماس گرفت و گفت برادرم دچار سوختگی شدیدی شده و بیمارستان ورامین دستور انتقال او به تهران را داده است؛ بلافاصله خودم را به بیمارستان رسانده و برادرم را به پایتخت منتقل کردیم. همیشه کاظم با دخترش که بیمار بود مشکل داشت و جر و بحث شان میشد. روز حادثه نیز طبق گفتههای همسر برادرم، کاظم و دخترش باهم دعوایشان شده و او ظرف حاوی محلول لوله باز کن را روی پدرش پاشیده است. مواد اسیدی لوله باز کن هم باعث سوختگی شدید کاظم شده که او را بلافاصله به بیمارستان منتقل کردند.
باتوجه به اینکه محل حادثه در ورامین بود، بازپرس جنایی تهران با قرار عدم صلاحیت پرونده را به دادسرای ورامین فرستاد تا تحقیقات در دادسرای محل ادامه پیدا کند.
5 ماه تلاش برای اجرای نقشه یک قتل
گروه حوادث / مرد جوانی که برای رسیدن به زن مورد علاقهاش همسر او را کشته بود در بازجوییها مدعی شد از 5 ماه قبل نقشه قتل این مرد را کشیده بودند اما هر بار ناکام میماندند.بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از صبح 27 مهر و با اعلام خبر قتل مرد جوانی در طبقه سوم خانهای در خیابان شهید مدنی آغاز شد.گزارش این قتل به بازپرس جنایی و تیم تحقیقات اعلام شد و همسر مقتول در تحقیقات مدعی شد زمانی که در خانه نبوده فرد ناشناسی همسرش را به قتل رسانده است.اما در ادامه وی لب به اعتراف گشود و گفت: با شوهرم اختلاف داشتم به همین خاطر به خواستگار سابقم گفتم و او با برنامهریزی قبلی شوهرم را به قتل رساند. من در این جنایت نقشی ندارم و تنها با فرهاد همکاری کردم تا او وارد خانه شود و همسرم را به قتل برساند.با اعتراف زن جوان، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شده و مرد جوان را در مخفیگاهش بازداشت کردند. به دستور بازپرس جنایی فرهاد به اتهام مباشرت در قتل عمدی و منیژه به اتهام معاونت در قتل عمدی روانه اداره آگاهی شدند.
گفتوگو با مرد جنایتکار
چند وقت است تصمیم به قتل گرفتی؟5 ماهی میشود. اوایل منیژه خودش سعی کرد شوهرش را بکشد اما موفق نشد. بعد باهم تلاش کردیم. سه یا چهار بار به او سوء قصد کردیم ولی بیفایده بود. حتی سعی کردیم با تصادف ساختگی او را بکشیم ولی بازهم نتیجه نداشت. تا اینکه روز حادثه موفق شدیم.
منیژه چطور میخواست شوهرش را بکشد؟
در غذا قرص سمی ریخته بود. اما قرصها کم بود و از طرفی شوهرش قوی جثه بود و به همین دلیل قرصها آنطور که باید اثر نکرده بودند.
روز حادثه چه شد؟از شب قبل از قتل به پشت بام خانه شان آمدم و منتظر ماندم. حدود ساعت 9 یا 10 صبح روز بعد منیژه به سراغم آمد و گفت موقع مناسبی برای اجرای نقشهمان است. او وارد آپارتمان شد و در را باز گذاشت و من هم چند دقیقه بعد رفتم و با دو ضربه چاقو به گردنش او را کشتم و از خانه بیرون آمدم.
بعد از قتل کجا رفتی؟به شهرستان محل زندگی ام. در این مدت هم آنجا بودم. چون فکر میکردم اسم و هویت من لو نرفته، برای همین با خیال راحت به زندگیام ادامه دادم.
حتی از دستگیری منیژه هم با خبر نشدی؟نه، قرار بود که مدتی باهم در ارتباط نباشیم تا آبها از آسیاب بیفتد و بعد از آن من به سراغش بروم و باهم ازدواج کنیم.
چطور با منیژه آشنا شدی؟چند سال قبل، منیژه و یکی از دوستانش بهنام سهیلا را در شهرستان دیدم و عاشق منیژه شدم. شمارهام را به سهیلا دادم و از او خواستم که به منیژه بگوید به من زنگ بزند. کم کم رابطهمان بیشتر شد ولی درنهایت منیژه ازدواج کرد و من دیگر از او خبری نداشتم تا اینکه دو سال قبل خودش به سراغم آمد از زندگی اش و خیانتهای همسرش برایم گفت. من هم که واقعاً او را دوست داشتم، نمیتوانستم سختی و زجر کشیدن او را ببینم برای همین به فکر چاره افتادم.
زمان جنایت بچه منیژه کجا بود؟بچهاش نوزاد است و داخل اتاق خواب بود.
پشیمانی؟خیلی. زمانی که میخواستم این کار را انجام دهم فکر نمیکردم که عذاب وجدانی به این سنگینی داشته باشد. حس اینکه کسی را کشتهای ولو اینکه دشمنت باشد انسان را از پا درمی آورد.
دستگیری زوج قاچاقچی با 20 کیلو تریاک
گروه حوادث/ زوج قاچاقچی که 20 کیلو تریاک را در بطریهای آب معدنی جاساز کرده بودند از سوی پلیس دستگیر شدند.
سرهنگ «عبدالوهاب حسنوند» رئیس پلیس مبارزه با موادمخدر تهران در تشریح این خبر گفت: با دریافت گزارش مردمی و رصدهای اطلاعاتی مبنی بر اینکه یکی از قاچاقچیان مواد مخدر قصد دارد مقداری مواد مخدر را از استانهای شرقی کشور خریداری و به شهر تهران منتقل کند، بررسی موضوع در اختیار مأموران پایگاه نهم پلیس مبارزه با مواد مخدر تهران قرار گرفت. در ادامه تحقیقات مشخص شد، متهم و همسرش به بهانه مسافرت خانوادگی با استفاده از یک دستگاه خودروی سواری محموله موادمخدر را در بطریهای آب معدنی جاساز کرده و قصد دارند پس از گذشتن از استان هرمزگان به شهر تهران بیایند.
سرهنگ حسنوند گفت: با تکمیل رصدهای اطلاعات و تحقیقات پلیسی، نتیجه تحقیقات در اختیار مقام قضایی قرار گرفت و دستور دستگیری و جلب متهمان صادر شد و تیمی از مأموران پایگاه نهم به شهرستان «رودان» از توابع استان هرمزگان اعزام شدند. با همکاری مشترک پلیس شهرستان رودان محورهای مواصلاتی به شهرستان رودان کنترل و خودروی متهمان شناسایی و مأموران اعزامی موفق شدند در عملیاتی مشترک خودروی سواری متهمان را متوقف و این زوج قاچاقچی را دستگیر کنند.
رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر پایتخت، افزود: در بازرسی از خودروی متهمان 19 بطری آب معدنی حاوی تریاک در مجموع به وزن 20 کیلو کشف شد. متهمان به مقر پلیس منتقل و پس از تکمیل پرونده برای سیر مراحل قانونی در اختیار مقام قضایی قرار گرفتند.
گروه حوادث/حکم زندان، تبعید و شلاق اعضای یک باند که با ربودن مردی برجساز و سه مدیرعامل شرکتهای معروف در تهران آنها را شکنجه و اخاذی کرده بودند از سوی دیوان عالی کشور تأیید شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این متهمان از سال 96 آدم رباییهای سریالی خود را آغاز کرده و با ربودن افراد پولدار و سرشناس و شکنجه آنها از خانوادههایشان اخاذی میکردند. در پرونده این افراد ربودن چهار مرد از جمله یک برج ساز و مدیرعامل شرکت گلدیران نیز به چشم میخورد. پس از دستگیری متهمان آنها در شعبه دهم دادگاه کیفری محاکمه شدند و قضات دادگاه با توجه به مدرکهای موجود در پرونده سردسته باند را به 15سال زندان، 2 سال تبعید به شهرستانی دورافتاده و 50 ضربه شلاق محکوم کردند. سه همدست وی نیز هر کدام به 3 سال زندان محکوم شدند.این حکم دیروز در شعبه 31 دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد.
مردی با چشمان حادثه ساز
فراریان شهری!
محمد بلوری/ روزنامه نگار
دو نفر از صیادانی که نیمههای شب گذشته در ساحل جزیره هنگام گستردن تورهای ماهیگیریشان بودند با اجساد پراکنده انسانها در دریا و قایق پهلوگرفته در ساحل روبهرو شده و چون شبانه نمیتوانستند کاری کنند وجنازههای غرق شدگان را به ساحل انتقال دهند تصمیم گرفتند به مرادآباد برگردند و برای جمعآوری مردهها از مردان دیگر کمک بخواهند. دریا متلاطم و طوفانی بود و امید داشتند، صبح که با مردان همولایتیشان به ساحل بر میگردند خشم و خروش دریا آرام بگیرد و تعداد زیادی از اجساد قربانیان بهدست امواج به ساحل رانده شده باشند و دیگر مردهها را از آب بگیرند. هنگام صبح به ساحل که برگشتند با صحنه هولناکتری بر پهنه دریا که آرام گرفته بود روبهرو شدند. در آب اجساد بیشتری از زنان و مردان و کودکان در میان تخته پارههای قایقهای درهم شکسته بهچشم میآمد که با نرمه امواج به آرامی تاب میخوردند و دریای طوفان زده شب، تعدادی از جنازهها را هم روی ماسههای ساحل کشانده بود.
قایق هم که اجساد زن و مرد و دو کودک در آن بود با پیکرهای سالم به ساحل پرتاب شده و دماغهاش در ماسهزار فرو رفته بود.
صیاد جوان که تاب دیدن صحنه هولناک دریایی را نداشت از صیاد همراهش پرسید:
عمو خیرالله دیشب که به آبادی برگشتی به کدخدا خبر دادی، مردهایی را خبر کند به کمک بیایند؟
پیرمرد جواب داد: آره مرادجان. به آبادی که رسیدیم، یکراست رفتم سراغ خانه کدخدا، خواب بود پیرمرد. به اهل منزلشان سفارش کردم بیدارش کنند باید از مصیبتی خبرش کنم. کدخدا خوابزده که آمد، قضیه را حالیش کردم، گفتم، کدخدا چند تا قایق مال شهریها پر از مسافر، چه زن و چه مرد همراه با طفلانشان با طوفان درب و داغان شده و جنازههاشان در دریا پراکنده است و کاری از دست ما دو نفر بر نمیاد. سحری هوا که روشن شد چند نفر از مرادآبادیها را خبر کن. بیایند پای آب، کمک کنند جنازهها را از دریا بیرون بکشیم.
گفت چشم صبح اول وقت اذان چند نفر را میفرستم بیایند پای دریا کمک کنند.
کدخدا پرسید: کسی هم زنده مانده؟
گفتم: نه کدخدا به نظرمان آمد، چهار قایق بودند پر از مسافر، زن و مرد و طفلانشان که اسیر طوفان شدند و همهشان مردند. 20یا 30 نفر میشدند.
کدخدا پرسید: این همه مسافر؟ به کجا میرفتند. نکند در شهر هم مردمانش اسیر سگهای هار شدهاند. میخواستند از مصیبت فرار کنند...
دیدم کدخدا مرتب پرسوجو میکند.گفتم:
- کدخدا جان کسی زنده نمانده که پرسوجو کنیم فراری بودند از چنگ سگ یا مصیبت دیگر. وقت تنگ است کدخدا همینحالا شبانه، نوکرهایت را بفرست به درخانهها که حداقل 10 نفری، صبح زود بیایند به ساحل مردهها را از آب بگیریم.
پیرمرد نگاه نگرانش را به بیشهزار گرداند و زیر لب گفت:
- پس چرا پیداشان نشده؟ نکند همه خواب مانده باشند. چیزی نمانده آفتاب بزند.
خدا کند مورد حمله سگهای هار قرار نگرفته باشند!
در این هنگام مراد در روشنی سحر چشمان جویندهاش را تا دوردستها دواند و یکباره هیجان زده گفت:
- عمو خیرالله، میبینمشان، از دور پیداشان شده.
پس از چند لحظه، سیاهیهایی در دوردست در میان بوتهزار به چشم خورد. مردانی هروله کنان به سوی ساحل میدویدند و کمکم چهره هاشان پیدا میشد.
10 مرد بودند. پیر و جوان که برای کمک به ساحل رسیدند و به آب زدند تا جنازهها را بیرون بکشند. بسرعت تخته پارههای قایقهای درهم شکسته را کنار میزدند، جنازهها را از آب بیرون میآوردند ودر ساحل روی ماسهها به ردیف در کنار هم، دراز بهدراز میخواباندند. آنگاه خسته از بیرون کشیدن اجساد قربانیان از دریا، روی تخته سنگها نشسته که با جنازهها چه کنند.
پیرمرد صیاد گفت:
- بهنظر میرسد این خانوادههای شهری مدتها در دریا سرگردان بودند که به کجا پناه برند. ظرفهای آذوقه و لباس اضافی که همراه داشتند نشان میدهد از شهر فراری بودهاند.
همهشان که در دریا غرق نشدهاند. همین زن و مرد با دو تا طفلشان دیدیم که غرق نشده بودند اما توی قایقشان مردهاند.
یکیشان پرسید: منظورتان ایناست که به مرض مردهاند؟
پیرمرد جواب داد: خدا میداند، شاید در شهر وبایی یا طاعونی مردم شهری را مبتلا کرده که عده زیادی درهمان شهر مردهاند و بقیه هم از ترسجان شان، با عجله رخت و لباس و غذایی برای چند روزشان برداشتهاند و دل به دریا زدهاند، یا در صحرا و بیابان سرگردان شدهاند.
یکی از مردان با چهرهای ترسان و بیمناک روبه جمع کرد و گفت:
- اگر این مردهها مصیبتدیده مبتلا به وبا یا طاعون بودهاند...! و همه نگاههای پرسان به عموخیرالله برگشت تا از چارهکار بگوید. پیرمرد خسته از تلاش، چپقاش را با فشار انگشت روی توتون گیراند و با نفسهای عمیق، دود توتون را که از میان لبهای تاسیدهاش بیرون میداد، میان سبیلهای پهن و آویختهاش پیچید. گفت:
- فرمایششما درست، پس اگر وبایی و طاعونی بوده باشند با جنازههایشان چه کنیم؟
مراد جوان با نگاهی بیمناک به فکر ماند و گفت:
- آتش...! باید آتش بزنیم این جنازهها را...
ادامه دارد
در نیمه نخست سال رخ داد
مرگ بیش از 7500 نفر در حوادث رانندگی
گروه حوادث: سازمان پزشکی قانونی آمار قربانیان حوادث رانندگی در نیمه نخست امسال را ۷۸۹۱ نفر اعلام کرد.
بر اساس تحلیل آمار تصادفات رانندگی در شش ماهه اول سال ۷۸۹۱ نفر در حوادث رانندگی جان خود را از دست دادند، این رقم در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که آمار تلفات ۹۳۵۷ نفر بود، ۱۵.۷ درصد کاهش یافته است. از کل تلفات تصادفات در شش ماهه اول امسال ۶۴۴۶ نفر مرد و ۱۴۴۵ نفر زن بودند.
در این مدت استانهای تهران با ۵۹۷، فارس با ۵۸۵ و خراسان رضوی با ۵۱۷ فوتی بیشترین و استانهای ایلام با ۵۱، کهگیلویه و بویراحمد با ۹۳ و چهار محال و بختیاری با ۱۱۴ فوتی کمترین آمار تلفات را داشتهاند.
طی این مدت همچنین از کل تلفات تصادفات ۵۲۴۲ نفر در محورهای برون شهری، ۲۰۷۵ نفر در مسیرهای درون شهری، ۵۳۳ نفر در مسیرهای روستایی و ۹ نفر در راههای اختصاصی جان خود را از دست دادهاند. ۳۲ نفر نیز در سایر مسیرها در پی حوادث رانندگی جان باختهاند.