ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گفتوگو با کاوه میرعباسی درباره «آنتوان دوسنت اگزوپری»، نویسنده و خلبان فرانسوی
شازده کوچولو، شخصیتی که خالق اش را جاودانه کرد
مریم شهبازی
خبرنگار
حدود دو هفتهای است که ساکنان«لیون»، شاهد برپایی نمایشگاهی به یاد «آنتوان دوسنت اگزوپری» خالق «شازده کوچولو» هستند؛ شهری که زادگاه این نویسنده فرانسوی است و حالا قرار شده میزبانی ویژه برنامههای دیگری را هم برای شناخت هرچه بیشتر این نویسنده و خلبان برعهده داشته باشد که تا سال آینده میلادی هم ادامه خواهند داشت. اگزوپری در حالی هفتاد و شش سال پیش با زندگی وداع گفت که همچنان مرگش در هالهای از ابهام است؛ او طی جنگ جهانی دوم و مأموریتی با هواپیمای لایتینگ p-38 برای کسب اطلاعات از نیروهای آلمانی درگذشت؛ هرچند که هرگز پیکرش پیدا نشد یا حداقل به اتکای برخی اظهارنظرها، فرانسویان ترجیح دادند که جسد قهرمانشان پیدا نشود تا همگان آسمان را آرامگاه او بدانند. او در چهل و سه سالگی، یک سال قبل از مرگ، «شازده کوچولو» را نوشت و موفق به خلق داستانی شد که باوجود سادگی ظاهری اش دربردارنده مضامین عمیق انسانی و فلسفی است؛ نیازی به توضیح درباره کاراکتر اصلی این داستان و تلنگری که برای انسان امروز دارد نیست چراکه به همین بهانه گفتوگویی با کاوه میرعباسی، یکی از مترجمان «شازده کوچولو» داشته ایم؛ افزون بر این مطلبی هم درباره پیامهای نهفته در این اثر از زبان پرویز شهدی، دیگر مترجمی که نه تنها شازده کوچولو، بلکه دیگر نوشتههای او را هم ترجمه کرده میخوانید.
این روزها شاهد برپایی نمایشگاههایی در زادگاه اگزوپری و حتی تصمیمگیری درباره برگزاری ویژهبرنامههای فرهنگی دیگری به مناسبت یکصد و بیستمین سال تولد خالق «شازده کوچولو» هستیم. چه ویژگی خاصی این نویسنده فرانسوی را به چهره مشهوری تبدیل کرد؟
نگاهی به ادبیات اغلب کشورها کافی است تا متوجه شویم که بسیاری از چهرههای شاخص این بخش فرهنگ بهدلیل خلق پرسوناژهای خاص خودشان مطرحشدهاند. در این بین شهرت برخی نویسندگان تنها بواسطه خلق یک اثر است، همچون «سروانتس» که با رمان «دن کیشوت» به جایگاهی فراموشنشدنی در جایگاهی حتی فراتر از مرزهای زادگاه خود دست پیدا کرد. «آنتوان دو سنت، اگزوپری» هم شرایط مشابهی دارد چراکه عمده شهرت او هم در میان علاقهمندان کتاب و کتابخوانی به «شازده کوچولو» و خلق کاراکتر مشهور این نوشته داستانی بازمیگردد. بیاغراق اگزوپری موفق به خلق اثری جهانی شده که گذشت زمان تأثیری در آن بهجای نگذاشته و همچنان جاوید است.
و در این بین «شازده کوچولو» چرا اینقدر مطرح شد؟
شاید یکی از ظاهریترین دلایل را بتوان در خلق داستانی دانست که توانسته همه گروههای سنی را به خود جذب کند؛ شازده کوچولو را نمیتوان به طیف خاصی از مخاطبان یا به سن و سال مشخصی محدود کرد. در مقایسه با دیگر آثار کودک و نوجوان، «پینوکیو» هم کاراکتر ماندگاری به شمار میآید هرچند که خالی از آن بُعد معنایی خاصی است که مشابهش را در شازده کوچولو میبینیم. اما نکته دیگر اینکه هرچقدر هم ما، بهعنوان مخاطبان بزرگسال دست به کاوش در شخصیت و گفتههای شازده کوچولو بزنیم تا به قول حافظ آن« آنی» را که دارد کشف کنیم باز با نکات تازهای روبهرو میشویم. آنطور نیست که بهیکباره به بطن همه مفاهیمی که اگزوپری در خلال این داستان جای داده پی ببریم. خود من شازده کوچولو را وقتی خواندم که هفت، هشت یا شاید هم نهایت 10 سال بیشتر نداشتم؛ وقتی برای نخستین مرتبه این کتاب را خواندم خودم را در برابر دنیای عجیبی یافتم و در آن عوالم خاص کودکی استنباط خاص خودم را هم از آن داشتم. اما وقتی به سراغ ترجمهاش رفتم شصتسالگی را رد کرده بودم؛ آن زمان هم دوباره خودم را در برابر اثری شگفت انگیز دیدم.
از این کتاب بهعنوان دومین کتاب پرفروش جهان بعد از انجیل یاد میکنند؛ این آمار همچنان صادق است؟
در گستره جهانی اطلاع دقیقی ندارم، اما در خود فرانسه همچنان جزو چند کتاب پرفروش میان مردم است، بهرغم گذشت 77 سال از چاپ نخست «شازده کوچولو»، این کتاب از محبوبیت زیادی در اقصی نقاط جهان برخوردار است. جالب است که حتی گذشت زمان و انتشار کتابهای پرمخاطب جدید از محبوبیت آن کم نکرده، حتی نویسندگان دیگر ادامههایی هم بر «شازده کوچولو» نوشتهاند که البته بههیچوجه موفقیت اصل اثر را بهدنبال نداشتهاند و در حاشیه ماندهاند. بنابراین یکی از مهمترین ویژگیهایی که اگزوپری را مشهور کرد به خلق «شازده کوچولو» بازمیگردد.
بخشی از شهرت اگزوپری را هم میتوان درنتیجه زندگی حرفهای او، خارج از بحث نویسندگیاش دانست؟
بله، اگزوپری از جهات مختلفی مورد توجه مردم است. نه فقط نویسندگیاش، حتی خلبان بودن او هم نقش مؤثری در معروف شدنش داشته است؛ فارغ از «شازده کوچولو» بخش مهمی از آثار اگزوپری برگرفته از تجربههای زیستیاش در رابطه با حرفه خلبانیاش هستند؛ آثاری نظیر «پرواز نیمهشب» را از آن جمله میتوان دانست. از همین رو همه نوشتههای اگزوپری را میتوان آثار ارزندهای دانست. رمانی با «دژ» از او به یادگار مانده که ترجمه فارسی آن به همت پرویز شهدی، از مترجمان باسابقه زبان فرانسه در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. اما نمیدانم چرا بهرغم شهرت جهانی اگزوپری مغفول مانده، رمان بسیار ارزشمندی که اتفاقاً حجیمترین نوشته این نویسنده فرانسوی هم به شمار میآید.
پایان خاص زندگیاش هم در دیده شدن هرچه بیشتر آثارش مؤثر بوده؟
اتفاقاً این مورد تأثیر زیادی در شهرت هرچه بیشتر او داشته، پایان زندگی اگزوپری همچون نوشتههایش حیرتانگیز بوده، در یکی از پروازها گم میشود؛ آنچنان که حتی نمیتوانند جسدش را هم پیدا کنند که همین نکته بُعدی افسانهای به شخصیت او بخشیده است.
در نهایت عاقبتی شبیه به سرانجام شازده کوچولو برای او رقم میخورد!
بله، همانطور که شازده کوچولو درنهایت به سیارهاش بازگشت؛ اگزوپری هم در آسمان گم شد. این مسأله جذابیت بیشتری به شخصیت او داد، هنوز بسیار جوان بود که درگذشت. از سویی مرگ او در هالهای از رمز و راز باقی ماند که این جذابیت بیشتری به شخصیت و نوشتههایش داد. هرچند که کماکان، شازده کوچولو را بیش از همه این موارد در مشهور شدن اگزوپری مؤثر میدانند، با این حال داستانهای دیگرش، همچون «خلبان جنگ»، «پرواز نیمه» و «زمین انسان ها» هم در نوع خود بسیار خواندنی و شاخص هستند.
از منظر شاخصهای ادبی چه جایگاهی میتوان برای نوشتههای اگزوپری قائل شد؟
فارغ از زندگی خاصی که سبب شهرت بیشتر اگزوپری شده، او از منظر ادبی هم برخوردار از شخصیتی نادر و استثنایی در نوشتن بوده است. خلاقیت اگزوپری خاص و منحصربهفرد است؛ اگزوپری و آثارش را میتوان مجموعهای ستایشبرانگیز دانست که در کنار کنجکاو کردن مخاطبان، آنان را مجذوب هم میکند. اگزوپری از جهتی شاعر بوده و از سویی هم در رده اشراف فرانسه به شمار میآمده؛ جالب اینکه روزنامهنگار هم بوده و حتی نام او در میان پیشگامان هوایی هم ثبت شده است. تمام اینها بُعد خاصی به شخصیت اگزوپری بخشیدهاند، هرچند که متأسفانه عمر بسیار کوتاهی داشت. 44 سالگی برای مردن چنین شخصیتی آنقدر زود بوده که موجب توجه بیشتر مخاطبان و حتی اهالی کتاب به آثارش میشود. البته در نوشتههای او با ساختار خاصی مواجه نمیشویم؛ آنچنانکه حتی روایت در اغلب کتابهای او خطی و ساده است. هرچند که نثر نوشتههای او در هر کتاب با کتاب دیگرش متفاوت است. بر اساس شناختی که از اگزوپری دارم 3 نوع نثر برای آثارش قائل هستم. یکی نثری که در تألیف شازده کوچولو از آن بهره گرفته، دیگر نثر رمانهای خلبانیاش و آخری هم نثری که در رمان «دژ» بهکاربرده است. خود من علاقه زیادی به رمان «دژ» که برخوردار از نثر شاعرانه خاصی است، دارم. حتی علاقهمند به ترجمهاش بودم که آقای شهدی زحمت ترجمهاش را کشید و بهواسطه کار ارزشمندی که انجام داده دیگر نیازی به انجام دوباره ترجمه نمیبینیم.
چرا از میان نوشتههای اگزوپری برای رمان «دژ» جایگاه متفاوتی قائل هستید؟ بویژه که تأکید دارید در کشورمان مغفول مانده!
«دژ» را نمیتوان به آن صورتی که انتظار میرود در دایره رمانها قرارداد. «دژ» نوعی رمان فلسفی است که روایت ماجرای آن را فردی سالخورده و صحرانشین از آفریقای شمالی به عهده دارد؛ هرچند که بهطور مشخص معلوم نیست مراکشی است یا به کشور دیگری در آن محدوده تعلق دارد. راوی، رویدادی را دستمایه خلق ماجراهای کتاب قرار میدهد و درباره آن به تأمل میپردازد. این کتاب بیش از آنکه اثری داستانی باشد در زمره کتابهای فلسفی قرار میگیرد. اندیشهها و نتیجهگیریهایی که در داستان با آنها روبهرو میشوید دربردارنده شکلی از خرد شرقی است. «دژ» رمانی پندآموز و دربردارنده تأملاتی فلسفی پیرامون کل زندگی انسان است. بنابراین بهتر است قبل از رفتن سراغ این کتاب بدانید که با داستان چندان روبهرو نیستید و با اثری فلسفی روبهرو هستید.
از چه بابت نوشتههای او را برخوردار از خلاقیتی ویژه میدانید؟
«شازده کوچولو» برآمده از روحیه شاعرانه اگزوپری است؛ اما دیگر نوشتههای او همانطور که اشاره شد نشأت گرفته از تجربههای زیستیاش هستند. کتابهایی که چنین نوشته شوند معمولاً اثرگذارتر از دیگر نوشتهها هستند. وقتی اگزوپری دست به توصیف آسمان و پرواز میزند شما با چیزی فراتر از نوشته نویسندهای روبهرو هستید که بر اساس خواندهها یا تخیل از این موارد نوشته است. اگزوپری از چیزهایی نوشته که همه آنها را زندگی کرده است. عجیب است که فردی نظامی، برخلاف چیزی که از حرفهاش انتظار میرود از چنان لطافت روحی برخوردار بوده، تلفیق چنین ویژگیهای متضادی منجر به جذابیت هر چه بیشتر نوشتههای او میشود.
از این گفتید که فارغ از شازده کوچولو، شاهد حضور تجربههای زیستی اگزوپری در دیگر نوشتههای او هستیم؛ با این حال به نوعی حتی در این داستان هم بهنظر میرسد شاهد حضور اگزوپری هستیم!
اتفاقاً وقتی مخاطب نکاتی از زندگی اگزوپری خوانده باشد و بعد به سراغ «شازده کوچولو» برود گمان میکند که راوی بهنوعی خود او است، خلبانی که هواپیمای او با مشکل روبهرو میشود و... بله، وجهه خلبان بودنش حتی در شازده کوچولو هم خودنمایی میکند. هرچند که راجع به آن صحبت نمیشود. تنها کمی جستوجو میان آثارش کافی است تا پی به شخصیت پیچیده اگزوپری ببرید و ببینید چطور در «شازده کوچولو» مخاطبان را بهسمتی میبرد که بهاصطلاح عامیانه حتی زندهبودن کودک درون خود را حس کنند و درعینحال هم میبینیم که این نویسنده قهرمان جنگی هم هست. مجموعه مواردی که به برخی از آنها اشاره شد در توجه جهانی و ترجمه نوشته شاخص او به بیش از 300 زبان زنده دنیا بیتأثیر نبوده است.
این نوشته اگزوپری چقدر در دیگر عرصههای فرهنگ و هنر اثرگذار بوده؟
این گونه نیست که بتوان به شکل مستقیم این اثرگذاری را مشاهده کرد. بااینحال هر نویسندهای، حتی اگر یکمرتبه شازده کوچولو را خوانده باشد تحت تأثیر فضا و محتوایی قرارگرفته که اگزوپری به تصویر کشیده است. به گمانم حداقل نود درصد نویسندگان جهان طی سالهایی که از انتشار این داستان گذشته بهگونهای از آن متأثر شدهاند.
در فرانسه اگزوپری را قهرمانی ملی میدانند؛ با این حساب باید مستندهایی از زندگیاش ساختهشده باشد!
سال 1995 مستندی با نام «بالهای شهامت» بهکارگردانی «ژانژاکآنو» درباره زندگی اگزوپری ساخته شد که نمیدانم نسخه دوبله یا زیرنویس فارسی آن برای علاقه مندان ایرانی موجود است یا نه.
ترجمههای فراوانی از «شازده کوچولو» در بازار نشرمان موجود است؛ آنهم در شرایطی که اغلب تأکید به پرهیز از دوبارهکاری میشود؛ شما از چه بابت به سراغ ترجمه مجدد این کتاب رفتید؟
بحث چنین کتابی با دیگر آثار خارجی قدری متفاوت است چراکه درباره شازده کوچولو با حجم قابلتوجهی از مخاطبان روبهرو هستیم؛ حتی در ارتباط باعلاقه مندان کتاب در کشور خودمان. شازده کوچولو کتابی است که هرچقدر هم ترجمه شود باز مخاطب دارد، وقتی اثری پرمخاطب میشود به گمانم سزاوار و شایسته است تا عرصه انتخاب برای مخاطبان گستردهتر شود. البته این گفته درباره همه کتابها صادق نیست چراکه اغلب کتابها را ممکن است دو یا در خوش بینانهترین شکل پنج هزار نفر بخوانند. اما حتی در کشور خودمان از سرانه نامطلوب مطالعه میگویند هم این آمار به حداقل یکصدهزار نفر هم میرسد؛ حتی میان افرادی که شاید تعلقخاطر چندانی به کتابخوانی نداشته باشند. در چنین شرایطی با توجه به وجود سلیقههای مختلف، مردم حق انتخاب بیشتری در خرید اثری با توجه به خواست خود دارند. هرچند که فارغ از شازده کوچولو، در ارتباط با دیگر کتابها هم وقتی بحث ترجمه از زبان واسطه درمیان باشد ضروری است که مترجمانی که به زباناصلی آثار تسلط دارند به سراغ آنها بروند. بخش عمدهای از ترجمههای این کتاب اگزوپری هم از زبانهای واسطه انجامشده که این بر نتیجه نهایی کار اثری جدی بهجای میگذارد و کار غلطی است. مگر در شرایطی که چارهای نباشد.
تا جایی که میدانم شما حتی در ترجمه آثار از زباناصلی هم نتیجه کار را با آثاری از زبانهای دیگری که به آنها تسلط دارید مقابله میکنید. ترجمه از زبان واسطه را حتی در چنین شرایطی هم اشتباه میدانید؟
همه ترجمههایی که خود من انجام دادهام از زبان اصلی بوده اند؛ البته بجز ترجمهای که از کتاب «بچههای سبز»، نوشته «اولگا تورکارچوک»، نویسنده لهستانی برنده نوبل انجام داده ام؛ کتابی که دوماه قبل منتشر شده و از زبان واسطه است چراکه به لهستانی، زبان اصلی اثر تسلط ندارم. با این حال برای ترجمه آن از روالی که در بازگردان به فارسی آثار دارم پیروی کردم و ترجمهام را با ترجمههایی از اثر مذکور در زبانهای دیگر هم مقابله کردم. ترجمه کتاب حجیمتری از این نویسنده با عنوان «از استخوانهای مردگان» هم در شرف اتمام است. ترجمه شازده کوچولو هم بااینکه از زباناصلی، فرانسه انجام دادم اما طبق عادتی که دارم و اشاره شد چند متنه کارکردم، آنچنانکه به ترجمههای انگلیسی و اسپانیایی آنهم رفتم. ترجمه چند متنی را برای مواردی که در خصوص واژهای دچار تردید میشوم یا برای پیدا کردن بهترین معادل فارسی آنها استفاده میکنم. اما درباره نوشته آن خانم لهستانی، ازآنجاییکه هیچکدام از متنهایی که برای مقابله استفاده کردهام زباناصلی نیستند بهناچار کل کتاب را به شکل همزمان در هر سه زبان خواندم که همین ترجمه از «استخوانهای مردگان» را طولانیتر از دیگر کارها کرد. مترجمی که در بازگردان آثار خود از چند زبان بهره بگیرد با اطمینان بیشتری دست به انتشار آثار میزد و از این طریق میتوان امیدوار شد که نزدیکترین ترجمه به نوشته اصلی در اختیار علاقهمندان قرار بگیرد.
بازگردیم به نوشته مشهور اگزوپری، در شرایطی که این روزها نهفقط ایران، بلکه کل جهان به آن مبتلا شده مطالعه آثاری همچون «شازده کوچولو» چقدر راهگشا خواهد بود؟
شازده کوچولو نهفقط در شرایط نابسامان فعلی، بلکه در هر شرایطی میتواند به بهبود و بهترشدن حالمان کمک کند. هرچند که به گمانم رمانی همچون «طاعون» نوشته «آلبرکامو» خیلی بیشتر به درد حال امروزمان و نگرانیهایی که کرونا در ابعاد مختلف زندگیمان رقمزده میخورد. برخلاف آن چیزی که به ذهن میرسد این رمان بههیچوجه بدبینانه نیست؛ کامو در این رمان وضعیتی مشابه حالا را به تصویر کشیده و کتاب بسیار امیدبخشی نوشته که برای این روزهایمان کتاب بسیار مفیدی است.
در آینده به سراغ ترجمه دیگری از آثار اگزوپری خواهید رفت؟
نه، گمان نمیکنم. علاقه چندانی به آثاری که مبتنی بر موضوعاتی همچون پرواز هستند ندارم؛ بحث رمان «دژ» که خواهان ترجمهاش بودم قدری متفاوت است.
آثار اگزوپری در کتابفروشیها
علاقه مندان ادبیات «آنتوان دوسنت اگزوپری» را بیشتر به خلق نوشته مشهورش «شازده کوچولو» میشناسند.این در حالی است که ازاو دوازده نوشته دیگرهم به یادگار مانده که البته بخشی از آنها همچون«نامههای جوانی» و«نوشتههای جنگ» بعد از مرگش منتشر شدهاند. گذشته از شازده کوچولو، دیگر نوشتههای اگزوپری، همچنان که در گفتههای میرعباسی هم آمده نشأت گرفته از تجربههای زیستی و از سویی علاقه بسیار او به پرواز و آسمان هستند. از مشهورترین نوشتههای آنها میتوان به رمان «دژ» اشاره کرد؛ رمانی که بیش ازآنکه اثری داستانی باشد، نوشتهای فلسفی است که از جمله مترجمان آن میتوان به پرویز شهدی اشاره کرد. هرچند که این مترجم پیشکسوت ادبیات فرانسوی همان طور که در خلال یادداشت خود هم گفته، هفت کتاب دیگر اگزوپری را هم به فارسی بازگردانده است. «زمین آدم ها»، «پیک جنوب»، «پرواز شبانه و نامه به یک گروگان»(دو نوشته اگزوپری در قالب یک مجلد)، «خلبان جنگ» و«پرواز، دریا، صحرا» از دیگر نوشتههای او هستند که در بازار کتابمان در دسترس هستند. نکته جالب توجه انعکاس دانش فلسفی و از سویی مهارت و تجربههای زیستی اگزوپری از خلبانی در نوشتههای او است؛ آنچنان که بهعنوان نمونه رمان «پرواز شبانه»، ماجرای دلاوریها و کارهای تحسین برانگیز یک پیشتاز هوایی است؛ حالا بماند که خود اگزوپری را هم از پیشگامان هوایی فرانسه میدانند. «زمین آدم ها» هم منعکس کننده تجربیات اگزوپری است؛ آنچنان که دربردارنده مجموعهای از حوادثی به شمار میآید که هنگام پرواز به اگزوپری گذشته است. اما اگر علاقهمند به کسب اطلاعات بیشتری از زندگی شخصی و خود اگزوپری هستید میتوانید به سراغ کتابی با عنوان «سنت اگزوپری مرد اندیشه و عمل» بروید که «لوک اتان» دوست اگزوپری آن را نوشته و ترجمهاش هم در بازار کتاب موجود است.
تلنگری برای اینکه بفهمیم زندگی را گم کردهایم
پرویز شهدی
مترجم ادبیات فرانسه
کتابهایی همچون «شازده کوچولو» را میتوان مسکنی برای روح آشفتهمان در چنین دنیای پرالتهاب و نابسامانی دانست. در این کتاب کمحجم و بهظاهر ساده که شاید بهنظر برخی داستانی کودکانه باشد با عمیقترین مضامین انسانی روبهرو هستیم. مصداق آنهم صحبتها و برخوردهایی است که شازده کوچولو طی داستان با ساکنان سیارکها میکند؛ افرادی که هرکدام در قیدوبند خواستهای هستند؛ یکی مشغول حسابوکتاب اموالش است و دیگری گرفتار غرور پادشاهیاش. هرکدام از این افراد را میتوان نمادی از زندگی امروز ما آدمها دانست که در دایره زندگی و روابطمان بهنوعی دچار این توهم شدهایم که کار مهمی انجام میدهیم و... درصورتیکه نهایت دلمشغولیها و کارهای روزمرهمان در حکم آب در هاون ساییدن است. بهگونهای شده که بوضوح به مشتی روبات یا مورچههایی تبدیلشدهایم که انگار آب وارد لانهمان شده و آشفته به اینطرف و آنطرف میرویم بیآنکه بدانیم مقصدمان کجاست. «شازده کوچولو» تلنگری است برای اینکه بفهمیم مفهوم زندگی را گم کردهایم. پیام یا بهتر است بگویم پیامهای این داستان، پیشگوییهایی از سوی اگزوپری است تا قدری بیشتر درباره خودمان و زندگی بیندیشیم. سؤال و جوابهای شازده کوچولو در مواجههاش با آدمهای مختلفی از طبقات گوناگون آن چیزی است که در خلوتمان باید دربارهشان تأملکنیم. شازده کوچولو کمک میکند از خودمان بپرسیم هدفمان از زندگی چیست! چرا دائم بهدنبال خرید فلان جنس یا عقب نماندن از فلان آشنا هستیم؟ شاید سالها قبل خبری از راحتی و سرگرمیهای امروزمان نبود اما شرایط مشخصی حاکم بود و آدمها اینقدر دلمشغولی نداشتند. حالا غرق انواع تکنولوژیها، سرگرمیها و حتی امکانات متنوع شدهایم، بااینحال نمیدانیم قرار است به کجا برویم و اصلاً نهایت خواسته و غایت آرزوهایمان چیست. تنها یکسری کارها را به شکل اتوماتیک وار انجام میدهیم؛ شاید با انواعی از لذتها و سرگرمیها روبهرو باشیم اما مسأله اینجاست که بهای سنگینی بابت آنها میپردازیم. مانند آدمی شدهایم که مدام کار میکند، پول درمیآورد اما فرصتی برای خرج کردن آن ندارد. خب این پول یا کار به چه دردمان میخورد! زندگی امروز مفهوم خود را ازدستداده و این همان تلنگر مهمی است که اگزوپری سعی کرده به ذهنمان بزند. پیشرفت علم بهرغم همه نکات مثبتی که دارد کار دستمان داده، همانطور که وقتی شازده کوچولو از سیارک خودش خارج شد و گلهای زیادی دید تازه متوجه شد که آنهمه مراقبتی که از گل خودش انجام میداده در شرایطی است که گلهای بسیاری وجود دارد. شرایط قبل و تصور شازده کوچولو از اینکه فقط یک گل هست که خودش صاحب آن است مانند زمانهای قدیم بود که ارتباطات چندانی میان آدمها نبود و بههمین واسطه همچشم و همچشمیهای امروزی رخ نمیداد که منجر به از میان رفتن آسایش شود. بخش مهمی از شازده کوچولو هم متوجه ملزومات روابط است که انگار برای اغلب مان رنگباخته؛ روباه درجایی از این داستان حرف خوبی به شازده کوچولو میزند. به او میگوید اگر میخواهی با من دوست شوی اول باید دستآموزم کنی. بعد هم از این گفت که همان یک گل تو ارزشی فراتر از چیزی دارد که خودت فکر میکنی. چراکه بابت رشد و حفاظت آن زحمت زیادی کشیدهای و... متأسفانه طوری شده که اصل زندگی را فراموش کردهایم. هرچند که از خواندن این قبیل کتابها هم نمیتوان انتظار معجزهای برای حل همه مشکلات داشت! امثال شازده کوچولو به ما کمک میکنند تا حداقل نگاهمان را تغییر بدهیم. هرچند که مطالعه شازده کوچولو در شرایط امروز که همه، از ثروتمند گرفته تا فقیر بهنوعی گرفتار کرونا و مشکلات اقتصادی شدهایم کمی تسلیبخش خواهد بود. اگزوپری در این داستان بهظاهر ساده نشان داده که بیتوجهیمان به اصول زندگی و روابط میان آدمها و حتی دیگر مخلوقات این جهان درنهایت چه بر سرمان میآورد. «لوک اتان» دوست اگزوپری، کتابی با عنوان «سنت اگزوپری مرد اندیشه و عمل» دربارهاش نوشته است. اتان درباره اگزوپری گفته، او در عین اینکه اهل صنعت بوده ، درعینحال فردی اهل اندیشه هم بهشمار میآمده و در این فکر بوده که بشر به کدام سو میرود. جنگ جهانی را که میبیند پیش خود میگوید دنیا به هم ریخته و... نبردی جهان شمول که گریبانگیر همه شده بود؛ درست مثل حالا که کرونا بر سر همه ما آوار شده است. همه اینها منجر به آن میشود که اگزوپری بیشازپیش بهغایت هدف انسان از زندگی فکر کند. این کتاب برای همه سنین پیام دارد، چه وقتیکه مخاطب آن کودکی خردسال باشد و چه حتی وقتی مردی با سن و سال من به سراغ آن برود. بعید است کسی بتواند مدعی درک همه پیامهای درجشده در این داستان شود؛ خود من که نهتنها شازده کوچولو، بلکه بخش عمدهای از آثار اگزوپری را ترجمه کردهام هر مرتبه که به سراغ این داستان مشهور میروم با نکته تازهای روبهرو میشوم. اما درباره میزان اثرگذاری این کتاب همین بس که بدانید خلق هر اثر ماندگار و ارزشمند بهمثابه پلهای برای دیگر نویسندگان است؛ نردبانی که بهمرور زمان تکمیل میشود و هر نویسندهای در ادامه گامهایی که دیگران برداشتهاند قدم میگذارد. اما دلیل اینکه چرا هر هفت رمان اگزوپری را ترجمه کردهام باید در شخصیت خاص و عجیب او جستوجو کرد، او در عین شاعر بودن نویسنده است. از سویی فیلسوف و از سوی دیگر عارف، حتی صنعتگر و خلبان است. افزون بر این جنگجویی در راستای میهنپرستیاش هم هست. شما با کمتر نویسنده یا حتی فردی روبهرو میشوید که چنین انبوهی از ویژگیهای متضاد را در خود جایداده باشد؛ بنابراین عجیب نیست که آثار برآمده از ذهن و روح چنین فردی متفاوت از دیگر نویسندگان و جاودان برای همه دورهها باشد. درست شبیه مولانای ما فارسیزبانان که شهرتی جهانی دارد و تکرارپذیر هم نیست؛ اینها بزرگانی هستند که هرچقدر زمان بگذرد بیش از قبل قادر به درک گفتههای آنان خواهیم شد. امیدوارم قدر آثار به یادگار مانده از آنان را بدانیم؛ ادبایی که تنها به یک سرزمین خاص محدود نمیشوند و متعلق به همه جهانیان هستند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
شازده کوچولو، شخصیتی که خالق اش را جاودانه کرد
-
تلنگری برای اینکه بفهمیم زندگی را گم کردهایم
اخبارایران آنلاین