ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رئیس جمهور جدید، امریکا را به کدام سمت می برد؟
برنامه های ترامپ زدایی بایدن
زهره صفاری/ «زمان احیا در امریکا فرارسیده است»، این مهمترین وعدهای بود که «جو بایدن» در نخستین سخنرانیاش در جایگاه رئیس جمهوری امریکا خطاب به مردم کشورش داد. اما این تمام آن چیزی نبود که به دل هواداران خوشحال امریکایی و بسیاری از رهبران جهان که از سیاستهای افراطگرایانه «دونالد ترامپ» به ستوه آمده بودند، نشست. رئیس جمهوری منتخب حالا همانطور که خودش نیز بارها گفته تنها نماینده دموکراتها نیست و بهعنوان رئیس جمهوری امریکا برنامههایش را بر وحدت امریکا و بازگرداندن آن به مقام اولی جهان قرار داده است. تأکید او بر اتحاد امریکایی آن هم درست زمانی که «دونالد ترامپ»، سرخورده از شکست با بهانههای نپذیرفتن انتخابات و تحریک طرفدارانش به دنبال تفرقهافکنی در امریکا است، پیام صلح او را در سراسر امریکا و جهان متبلور کرد. بهواقع برنامههای بایدن برای عبور از عصر ترامپ و خروج امریکا از انزوای جهانی، همان نگاهی بود که رهبران جهان را به واکنشی سریع به انتخاب رئیس جمهوری چهل و ششم امریکا واداشت و سیل پیامهای تبریک و استقبال از همکاریهای دوجانبه آتی را به سوی صاحب جدید کاخ سفید روانه کرد. به باور کارشناسان، مسیر متفاوت «بایدن» برای احیای امریکا، به نوعی بازگشت به عقب با حذف چهار سال اخیر و ادامه راهی است که «باراک اوباما» 8 سال پیش از «ترامپ» دنبال میکرد.
مبارزه با کرونا
بدون شک «بایدن» که از 20 ژانویه(اول بهمن) بهطور رسمی وارد کاخ سفید خواهد شد، برنامههایش را بر احیای داخلی امریکا قرار داده است. به طوری که به نوشته «آسوشیتدپرس»، در این راه مبارزه با «کووید19» و بازگشت به سازمان بهداشت جهانی اولویت کارهایش قرار گرفته است. همان اولویتی که از سوی «ترامپ» کوچک شمرده شد و جان بسیاری از امریکاییها را گرفت. او برخلاف سلفش نظرات کارشناسان و پزشکان را ارجح میداند و قرار است امروز (دوشنبه)، دانشمندان و کارشناسان را در نشستی گردهم آورد تا بر توقف جولان این ویروس تسریع بخشد.
نگاه ویژه به طرح بیمهای اوباما
«اوباماکر» یکی از دستاوردهای طلایی دوران اوباما در حوزه بیمه و سلامت بود که با روی کارآمدن «ترامپ» به قهقرا رفت. اما «بایدن» حالا با زبانی دیگر آن طرح را مطرح کرده است: «ما باید یک سیستم درمانی عمومی داشته باشیم که بتواند خدمات بیمهای خصوصی را تکمیل کند.» او بودجه اجرای این طرح را 750 میلیارد دلار برای 10 سال پیشبینی کرده است. گام بعدی او پس از کنترل قیمت دارو متناسب با تورم کشور و ارائه خدمات بیمهای بیشتر به شهروندان امریکایی، دستیابی به پوشش جهانی بیمهای است که قصد دارد طرح آن را به کنگره ارائه کند.
ترمیم ویرانیها در مرزها
«بایدن»، اقدامات ترامپ در حوزه مهاجرت را توهینی بیرحمانه به ارزشهای امریکایی خطاب کرد و متعهد شد که با حفظ قوانین مرزی، ویرانیهای او را آباد میکند. قرار است او قوانین بازدارنده مهاجرتی که بسیاری از کودکان را به مهاجران غیرقانونی بدل میکند به جریان بیندازد و قانون پرداخت هزینههای عمومی ترامپ برای صدور ویزا و اقامت دائم افراد برای اقدامات پزشکی و... را نیز لغو کند.
افزایش مالیات
آنطور که تحلیلگران «بیزینس اینسایدر» معتقدند «بایدن» قرار است مالیاتها را تا 28 درصد افزایش دهد. رقمی که گرچه بالاتر از نرخ فعلی است اما به مراتب کمتر از آن چیزی است که در آغاز دوران ترامپ برقرار بود. اندیشکده «بروکینگز» و بسیاری از مراکز مطالعاتی امریکا این طرح پیشنهادی را زمینهساز افزایش درآمد فدرال تا 2.4 تریلیون دلار در یک دهه آینده اعلام کردهاند. آنچه که در این طرح برای ثروتمندان خوشایند نیست حذف گزینه معافیت مالیاتی کمپانیهای پردرآمدی مانند آمازون و پرداخت مالیات بیشتر کمپانیهای بزرگ است.
تحول در دیوان عالی
به باور تحلیلگران «بلومبرگ»، اکثریت مطلق قضات محافظه کار با انتصاب قاضی «بارت» در دیوان عالی امریکا به دستور ترامپ، گرچه مورد وثوق «بایدن» نیست اما او به جای مقابله با این شرایط، درصدد ایجاد کمیسیونی از کارشناسان برای بازنگری در ساختار دیوان عالی و گزارش آن ظرف 180 روز به رئیس جمهوری را در نظر دارد تا بتواند در این باره تصمیم بگیرد.
محدودیت سلاح
بایدن به عنوان سناتور سالها برای کنترل فروش سلاح از طریق واسطههای مجاز فدرال تلاش کرد و در حالی که تلاشهای او در دوران ترامپ بیاثر شده است، قول داد تا محدودیتهای جدیدی برای تولید و فروش سلاحهای کشنده ایجاد کند. دارندگان سلاح نیز ملزم به رعایت این محدودیتها هستند.
خروج از عصر انزواطلبی
یکی از مهمترین وعدههای «بایدن»، خروج از عصر انزوای امریکا و گسترش روابط جهانی است. گرچه به باور تحلیلگران «فایننشال تایمز»، عبارت «نخست امریکا» اولویت برنامههای رئیس جمهوری منتخب امریکا در چند ماهه ابتدایی را تشکیل میدهد، اما برای نیل به این هدف وعده داده شده، او با چالشهای جدی مانند تقابل با چین، بازگشت به برجام و مذاکره با ایران، از سرگیری روابط با اروپا و همکاری با انگلیس پس از برگزیت روبهرو است. بازسازی روابط با هم پیمانان اروپایی که از سوی ترامپ کنار گذاشته شده بودند، یکی از مسائلی است که «بایدن» تمایل زیادی به آن نشان میدهد. شاید او را با پیشینه ایرلندی اجدادش بتوان پرتمایلترین رئیس جمهوری امریکا به حوزه آتلانتیک لقب داد و به همین دلیل اقبال زیادی به ترمیم روابط با اتحادیه اروپا و همکاری با ناتو دارد. او اما یکی از مخالفان سرسخت برگزیت است و گرچه همکاری با انگلیس در چارچوب اتحادیه اروپا برایش راحتتر است، مجبور به پذیرش شرایط خواهد بود. در مقابل رویکرد او به روسیه آنطور که وعده داده چندان دست و دلبازانه به نظر نمیرسد و نباید انتظار نرمش زیادی از او در قبال کرملین داشت. در عین حال او به آغاز مذاکرات با مسکو درباره تمدید پیمان کاهش تسلیحات هستهای (نیواستارت) تأکید زیادی دارد.
نگاه «بایدن» به خاورمیانه برخلاف «ترامپ» به نوعی تغییر ساختار روابط با این منطقه است. به طوری که او در برنامههایش در حالی که بازگشت به برجام در صورت متعهد ماندن تهران به تعهدات کنترل هستهای را وعده داده است اما نگاهش به عربستان سعودی به عنوان کشوری طرد شده توسط امریکا است و به بازنگری روابط با خاندان سعودی میاندیشد. اگر ایران برای بازگشت به مذاکرات شرط برداشتن تحریمهای ترامپ را بگذارد، احتمال توقف فروش تسلیحاتی به عربستان، کشورهای حوزه خلیج فارس را مشوش خواهد کرد. در عین حال امارات نیز که به تازگی با پشتیبانی امریکا روابطش با اسرائیل را آغاز کرده، با روی کار آمدن بایدن و آغاز مذاکرات با ایران شرایط دشواری خواهد داشت. همچنین رئیس جمهوری منتخب امریکا درصدد پایان نبردهای ناتمام امریکا در خاورمیانه و تغییری ریشهای در همپیمانان منطقهای است. سرخوردگی «نتانیاهو» از پیروزی نامزد دموکراتها، صحتی بر لرزان شدن جولان رژیم صهیونیستی و تحقق خواستههای بلندپروازانهاش بود. چراکه گرچه «بایدن» تمایلی به جابهجایی سفارت خود از بیتالمقدس ندارد و برای حل بحران دو دولتی در سرزمینهای اشغالی نیز برنامهای ارائه نکرده است.
دیگر مقصد مهم «بایدن» در تحقق سیاست خارجی مطلوبش، موضع او در قبال چین است. یکی از مشاوران او اولویتهای سیاست خارجی «بایدن» را «چین، چین، چین، روسیه» اعلام کرد. بنابراین تیم بایدن به دنبال سیاست خارجی هستند که در آن نگاه به چین با نگرانی بیشتری نسبت به زمان اوباما دنبال میشود. اما هنوز مشخص نیست «بایدن» از ترکیب همکاریهای دوجانبه، رقابت و تقابل چگونه برای رویارویی با رقیب قدرتمندش بهره خواهد گرفت.
بــــرش
سکوت معنادار برخی کشورها به برد «بایدن»
گروه جهان/ پس از اعلام پیروزی «جو بایدن» در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و شکست قطعی «دونالد ترامپ»، بسیاری از رهبران جهان به این برد واکنش نشان داده و پیامهای تبریک یا تمایل به مذاکره و همکاری را برای رئیس جمهور منتخب ارسال کردند اما در این میان شماری از کشورها که در جرگه همپیمانان و مخالفان ترامپ قرار میگرفتند، همچنان سیاست سکوت اتخاذ کردند که به باور کارشناسان تحلیلهای متفاوتی نسبت به آن اعلام شده است. به گزارش «الجزیره»، علاوه بر رؤسای جمهوری روسیه و چین، دولتهای ترکیه، برزیل و عربستان سعودی نیز همچنان از ارسال پیام خودداری کردهاند و «آندرس مانوئل لوپز»، رئیس جمهور مکزیک نیز تبریک پیروزی را به حل مشکلات قانونی کشورش وابسته کرده است. دراین بین اما «نتانیاهو» با شکست «ترامپ» حامی مهمی را در کاخ سفید از دست داده و این ناراحتی در پیام او به «بایدن» ملموس است. او در پیام خود در حالی که به تداوم همکاریها با کاخ سفید تأکید داشت، از «دونالد ترامپ» نیز به عنوان یک دوست قدردانی کرد.
تداوم رقابت ساختاری چین و امریکا
محسن شریعتی نیا
کارشناس مسائل چین
مسأله بین امریکا و چین یک مسأله ساختاری بین یک قدرت در حال ظهور با یک قدرت مسلط و تغییر موازنه موجود است. بنابراین با آقای بایدن هم این رقابت ادامه پیدا میکند اما شکل و حوزههای رقابت فرق خواهد کرد. بایدن یک رئیس جمهوری پیشبینیپذیر خواهد بود که دههها در حوزههای مختلف با چین کار کرده و آنها نیز بخوبی بایدن را میشناسند. بایدن متمرکز خواهد شد روی پیگیری دیپلماسی چندجانبه برای رقابت با چین و فشار بر آن خواهد آورد و در همین راستا بر مسائل حقوق بشری متمرکز خواهد شد. در مورد مسائل تجاری و رقابتهای اقتصادی نیز به نظر من بایدن به سختگیریهای ترامپ اما به شیوههای متفاوت روی خواهد آورد. یکی دیگر از مسائلی که با پیروزی بایدن مورد توجه منطقه پاسیفیک قرار گرفته این است که آیا بایدن به پیمان تجاری فراپاسیفیک با شروط خاص خود امریکا باز میگردد یا خیر. اما آنچه مشخص است اینکه اگر امریکا به این توافقتنامه بازگردد، به لحاظ تجاری رقابت دو طرف در سطح چندجانبه تشدید میشود. این اقدام میتواند با واکنش مثبت و استقبال آسیاییها بخصوص رقبای چین مواجه شود. رقابت چین و امریکا در دریای چین جنوبی ادامه پیدا میکند. بایدن احتمالاً استراتژی ایندو پاسیفیک ترامپ را که درواقع نوعی تکامل استراتژی اوباما بود را با تغییراتی ادامه خواهد داد و در مورد تایوان هم تنش بین دو کشور به نوعی ادامه پیدا میکند. درمورد ایران هم اولویت بایدن این است که چین در اجرایی شدن برجام و گسترش آن و در بر گرفتن حوزههای جدید با امریکا همکاری کند. اما باید دید چین چه پاسخی به این رویکرد خواهد داد. چین احتمالاً به سیاست چندجانبهگرایی بایدن بهصورت گزینشی پاسخ مثبت خواهد داد و برای مثال از بازگشت به پیمان پاریس و برجام استقبال خواهد کرد. در جمعبندی باید گفت رقابت ساختاری چین و امریکا در دوره جو بایدن هم ادامه پیدا خواهد کرد. با این حال باید دید تیمی که بایدن در مورد تعامل با چین تشکیل خواهد داد، متشکل از چه کسانی است و چه سیاستهایی را دنبال میکنند.
کارشناس مسائل چین
مسأله بین امریکا و چین یک مسأله ساختاری بین یک قدرت در حال ظهور با یک قدرت مسلط و تغییر موازنه موجود است. بنابراین با آقای بایدن هم این رقابت ادامه پیدا میکند اما شکل و حوزههای رقابت فرق خواهد کرد. بایدن یک رئیس جمهوری پیشبینیپذیر خواهد بود که دههها در حوزههای مختلف با چین کار کرده و آنها نیز بخوبی بایدن را میشناسند. بایدن متمرکز خواهد شد روی پیگیری دیپلماسی چندجانبه برای رقابت با چین و فشار بر آن خواهد آورد و در همین راستا بر مسائل حقوق بشری متمرکز خواهد شد. در مورد مسائل تجاری و رقابتهای اقتصادی نیز به نظر من بایدن به سختگیریهای ترامپ اما به شیوههای متفاوت روی خواهد آورد. یکی دیگر از مسائلی که با پیروزی بایدن مورد توجه منطقه پاسیفیک قرار گرفته این است که آیا بایدن به پیمان تجاری فراپاسیفیک با شروط خاص خود امریکا باز میگردد یا خیر. اما آنچه مشخص است اینکه اگر امریکا به این توافقتنامه بازگردد، به لحاظ تجاری رقابت دو طرف در سطح چندجانبه تشدید میشود. این اقدام میتواند با واکنش مثبت و استقبال آسیاییها بخصوص رقبای چین مواجه شود. رقابت چین و امریکا در دریای چین جنوبی ادامه پیدا میکند. بایدن احتمالاً استراتژی ایندو پاسیفیک ترامپ را که درواقع نوعی تکامل استراتژی اوباما بود را با تغییراتی ادامه خواهد داد و در مورد تایوان هم تنش بین دو کشور به نوعی ادامه پیدا میکند. درمورد ایران هم اولویت بایدن این است که چین در اجرایی شدن برجام و گسترش آن و در بر گرفتن حوزههای جدید با امریکا همکاری کند. اما باید دید چین چه پاسخی به این رویکرد خواهد داد. چین احتمالاً به سیاست چندجانبهگرایی بایدن بهصورت گزینشی پاسخ مثبت خواهد داد و برای مثال از بازگشت به پیمان پاریس و برجام استقبال خواهد کرد. در جمعبندی باید گفت رقابت ساختاری چین و امریکا در دوره جو بایدن هم ادامه پیدا خواهد کرد. با این حال باید دید تیمی که بایدن در مورد تعامل با چین تشکیل خواهد داد، متشکل از چه کسانی است و چه سیاستهایی را دنبال میکنند.
روابط با اسرائیل، اصل استراتژیک امریکا
جاوید قربان اوغلی
کارشناس مسائل خاورمیانه
در سیاست خارجی امریکا یک اصل استراتژیک و فراحزبی وجود دارد که بنیان آن بر اتحاد استراتژیک با اسرائیل نهاده شده است. امریکا بر اساس این اصل که رویکردی سیاسی- امنیتی برای واشنگتن محسوب میشود، خود را متعهد در قبال حفظ موجودیت و امنیت اسرائیل میداند و در عرصههای مختلف نیز این حمایت را به اثبات رسانده است. در کنار این اصل، رویکرد دیگری که وجه مشترک همه دولتهای امریکا فارغ از اینکه کدام یک از دو حزب جمهوریخواه یا دموکرات بر این کشور حکومت میکند، پیشبرد فرآیند صلح خاورمیانه و پایان دادن به بحران فلسطین و مناقشه عربی - اسرائیلی است. بحرانی که از سال 1948 شروع شد و امریکا آن را در در قالب قطعنامههای شورای امنیت و سازمان ملل و یا رایزنیهای دوجانبه دنبال میکند و تا اکنون نیز ادامه یافته و تحولات اخیر در روابط برخی از کشورهای عربی خلیج فارس با اسرائیل نمونه آن است. نکته کلیدی در این راهبرد که با اصل اول همسویی دارد، حفظ برتری اسرائیل در این فرایند سازش یا صلح در خاورمیانه است. وجه تمایز دو حزب و تصمیمسازان امریکا در این رویکرد، نگرش آنها در چگونگی نقشه جغرافیایی یک دولت یهودی و برخی اختیارات در بخشهایی از سرزمینهایی اشغالی برای فلسطینیها و یا ایده دو دولت، چگونگی حل مشکل آوارگان و پناهندگان و اختیارات دولت فلسطینی علاوه بر محدوده جغرافیایی آن در حوزههای نظامی و امنیتی است.
در دوره ترامپ اتفاق ویژهای رخ داد. او خطوط قرمز سیاستهای رسمی امریکا را به هم ریخت و فصل جدیدی در مناقشه دیرپای خاورمیانه را رقم زد. عنوان مثال تصمیم ترامپ در انتقال سفارت امریکا به رویدادی بود که رؤسای جمهوری مختلف امریکا از آن پرهیز میکردند و به تعبیر بهتر از حساسیت چنین تصمیمی آگاه بودند. همین طور به رسمیت شناختن انضمام بخشی از جولان اشغالی از طرف اسرائیل و یا انضمام بخشی از کرانه باختری که از تصمیمهای شاذ و به شدت افراطی ترامپ و فراتر از سیاستهای کلی امریکا در رابطه با اسرائیل و بحران خاورمیانه بود. شاید به همین دلیل است که نتانیاهو بیشترین نگرانی را از رفتن ترامپ داشت. امری که برخلاف خواست تلآویو رخ داد. دلیل این امر هم روشن است. با پیروزی بایدن انتظار میرود امریکا وارد پروسه جدیدی در تعامل خود با اسرائیل شود که بر اصول همیشگی امریکا در این خصوص استوار است و میتواند مشابه همان سیاستی باشد که در دوره اوباما شاهد آن بودیم. در این بین ایران به عنوان یک قدرت سیاسی منطقه باید واقعبینانه به سیاستهای کلی امریکا در مورد خاورمیانه نگاه کرده و از به کار بردن ادبیاتی که با سیاستهای ترامپ در قبال اسرائیل و بحران خاورمیانه همسو بود، پرهیز نماید.
متأسفانه واقعیتهای منطقه به گونهای دیگر رقم خورده و ضروری است ایران با حفظ مواضع اصولی خود در قبال مسأله فلسطین، به گونهای حرکت کند که متضمن دستاوردی مثبت برای فلسطینیها در احقاق حقوق حقه از یک سو و پرهیز از تحمیل هزینههای غیر ضرور بر کشور و ملت در سوی دیگر باشد.
خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
از کار انداختن روسیه
این راه صحیح تعامل و ارتباط با روسیه نبود و پوتین باید از آنچه در نشست هلسینکی به دست آورده بود بسیار خوشحال باشد و با صدای بلند بخندد. کاندولیزا رایس به من زنگ زد تا بگوید از اظهارنظر درباره نشست هلسینکی خودداری میکند اما گفت: «می دانی جان، پوتین فقط دو شگرد برای رفتار با دیگران میشناسد: یا آنها را تحقیر میکند و یا بر آنها سلطه مییابد و نباید اجازه داد به این شیوه ادامه دهد.» من موافق نظر او بودم. بسیاری از مردم، از مقامهای ارشد دولتی از جمله از کلی، پمپئو، کتس و حتی خود من خواستند استعفا دهیم. فقط سه ماه از فعالیت من در این پست سپری شده بود. مطمئناً در دولت ترامپ همه چیز با سرعت میگذشت!
فصل ششم
دورانداختن پیمان «آیاناف»
من از همان ایامی که در دولت جورج بوش حضور داشتم، به دنبال این بودم که ایالات متحده را از شر پیمان موسوم به نیروهای هستهای میانبرد (آی ان اف) خلاص کنم (بر اساس این پیمان که سال 1987 و در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان با میخائیل گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی امضا شده، دو کشور باید برای برچیدن و حذف موشکهای میانبرد و کوتاهبرد هستهای خود اقدام کنند). خلاصی از پیمان «آیاناف» ممکن است بسیار سخت و دشوار به نظر برسد ولی من قبلاً هم در چنین وضعیتی قرار گرفته بودم. من با توجه به اینکه به جورج بوش (پسر) کمک کرده بودم امریکا را از پیمان خطرناک، قدیمی و از مُد افتاده کنترل موشکهای بالستیک (ای بیام) بیرون بکشد، میدانستم که در مورد پیمان «آیاناف» چه باید بکنم. پیمان کنترل موشکهای بالستیک در سال 1972 میان امریکا و شوروی امضا شده بود که در نهایت امریکا در سال 2002 و در زمان ریاست جمهوری بوش پسر از آن خارج شد. از نظر من این پیمان، امریکا را از رسیدن به یک سامانه ملی و مؤثر دفاع موشکی محروم میکرد. نیازی نبود منتظر بمانیم و از این تجریه چیزی یاد بگیریم. از آنجا که یکی از دستاوردهای خوب و قابل توجه اجلاس هلسینکی میان ترامپ و پوتین، افزایش همکاریها میان شورای امنیت ملی امریکا و روسیه بود، لذا امکان لازم برای گفتوگو در مورد «آیاناف» هم در دسترس بود. به «نیکولای پاتروشف» دبیر شورای امنیت ملی روسیه پیشنهاد دادم که در ژنو ملاقات کنیم و او با انجام این ملاقات در 23 اوت موافقت کرد.
ترامپ به چه کسی باخت؟
امیرعلی ابوالفتح
کارشناس مسائل امریکا
دونالد ترامپ شکست خورد، با تمام جنجالآفرینیها، نفرت پراکنیها، سوء مدیریتها و از همه مهمتر با تمام جاهطلبیها. دونالد ترامپ آمده بود که برای طولانی مدت بماند اما نتوانست. دونالد ترامپ باخت اول به کرونا، سپس به خودش، آنگاه به دولت پنهان و سرانجام به جو بایدن. کرونا که آمد، ترامپ آن را جدی نگرفت؛ با آن به طنز برخورد کرد، آن را «ویروس ووهان» لقب داد، تزریق ماده شوینده را توصیه کرد، ماسک نزد، فاصله اجتماعی را نادیده گرفت و نهایتاً با راه انداختن کمپینهای انتخاباتی پرجمعیت، جان انسانها را به خطر انداخت.
سوء مدیریت ترامپ در مواجهه با کرونا، تاکنون جان چند ده هزار امریکایی را به دلیل ابتلا به بیماری کووید19 گرفته است، در حالی که مسئولیت پذیری وی میتوانست جانهای زیادی را نجات دهد و شغلهای بیشتری را حفظ کند. با کرونا، حدود 50 میلیون امریکایی بیکار شدند و نرخ بیکاری از 3.5 درصد به بالای 15 درصد رسید. ترامپ تلاش کرد برای نجات اقتصاد، جلوی قرنطینه امریکا را بگیرد اما نه اقتصاد نجات پیدا کرد و نه جان انسانها. ترامپ ماند و بدترین بحران مدیریتی در تاریخ ایالات متحده امریکا. اما اگر کرونا هم نمیآمد، ترامپ برای برنده شدن در انتخابات میبایست با ترامپ میجنگید، ترامپی با خودشیفتگی افراطی، ترامپی با پرخاشگری افراطی و ترامپی با اعتماد به نفس افراطی. البته ترامپ در سال 2016 نیز هم خودشیفته بود، هم پرخاشگر و هم با اعتماد به نفس؛ اما این وصفها برای کسی که روی صندلی ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا نشسته بود، به دردسر بزرگی بدل شد و جنگ با همه را به راه انداخت؛ جنگی که تیر خلاص را به ترامپ شلیک کرد.
این جنگ، جنگ با «دولت پنهان» در امریکا بود. فردی که رمز پیروزی خود در انتخابات 2016 را نبرد با سیستم فاسد واشنگتن قلمداد میکرد، نتوانست در دوران تصدی ریاست جمهوری، شمشیر و سپر را زمین بگذارد و رهبری همین سیستم فاسد را در دست بگیرد. به همین دلیل با کهنه سیاستمداران، نظامیان، اطلاعاتیها، وال استریتیها و رسانهها وارد دعواهای بی حاصل شد.
به همه دولتهای جمهوریخواه و دموکرات پیش از خود تاخت؛ قهرمانان حزب خود را به تمسخر گرفت؛ مقامات ارشد جامعه اطلاعاتی را تحقیرکرد؛ نظامیان را به بازیهای سیاسی کشاند و رسانههای قدرتمند را «فیک نیوز» و «دشمن مردم» خواند. در این میان، این تاجر کهنهکار نیویورکی، فقط به جلب رضایت وال استریتیها چشم دوخت غافل از اینکه ابرثروتمندان، خالق همان سیستم فاسد واشنگتنی هستند که ترامپ تصور میکرد میتواند با کشیدن سیفون، از دست آنان خلاص شود. ابرثروتمندان برای پولسازی به آرامش در داخل و خارج از امریکا نیاز داشتند، در حالی که ترامپ آمده بود که آرامش را از همه بگیرد؛ حتی وال استریتیها که از کنار طرح اصلاح نظام مالیاتی، پولهای کلانی را به جیب زده بودند. در این میان، فقط یک گروه شیفته ترامپ بحرانساز باقی ماندند، مردم خسته از وضع موجود که در اوج استیصال از بهبود شرایط، به این سوپرمن زمان، چشم دوخته بودند. ترامپ هم به پشتگرمی تودههای خشمگین و افراطی، آخرین رابطهها با «دولت پنهان» را قطع کرد و به مصاف مردی رفت که او را «خوابآلود» توصیف میکرد.
اما همین «خواب آلود» در رقابتی تنگاتنگ و نفسگیر، مردی را که قرار بود تا در قیامت در قدرت باقی بماند، با کسب بالاترین میزان رأی در تاریخ امریکا، به زیر کشید. جو بایدن، دونالد ترامپ را شکست داد، اول با تکیه بر کرونا، دوم با استفاده از ضعفهای شخصیتی رقیب، سوم با کمک «دولت پنهان» و چهارم با توانمندیهای فردی. اکنون به نظر میرسد حتی تلاشهای حقوقی ترامپ و حواریونش برای تغییر نتیجه انتخابات پرچالش 2020 راه به جایی نبرد. سبقت جویی رهبران جهان برای تبریک به بایدن، حتی پیش از تعیین تکلیف شکایتهای تیم حقوقی ترامپ نشان میدهد که قرار نیست عقربههای ساعت به عقب برگردد. این عقربهها به سرعت در حال حرکت رو به جلو هستند تا به ساعت 12 ظهر روز بیستم ژانویه 2021 برسد، روزی که چهل و ششمین رئیس جمهوری امریکا، جو بایدن سوگند ریاست جمهوری خود را ادا کند؛ حتی اگر رئیس جمهوری شکست خورده نیز نتیجه انتخابات را نپذیرد. با این حال، پیروزی شیرین دموکراتها در سال 2020 میتواند به شکست تلخی در سال 2024 بدل شود - آن گونه که برای جمهوریخواهان به شکل معکوس در سالهای 2016 و 2020 رخ داد - مگر اینکه دولت دموکرات بایدن بتواند از پس کوهی از مشکلات ریز و درشت داخلی و خارجی ایالات متحده برآید؛ مشکلاتی که از کرونا و بیکاری و درگیریهای نژادی – هویتی شروع میشود و تا رفع و رجوع کردن دنیای به هم ریخته از دوران یکه تازیهای ترامپ در جهان ادامه مییابد.
کارشناس مسائل امریکا
دونالد ترامپ شکست خورد، با تمام جنجالآفرینیها، نفرت پراکنیها، سوء مدیریتها و از همه مهمتر با تمام جاهطلبیها. دونالد ترامپ آمده بود که برای طولانی مدت بماند اما نتوانست. دونالد ترامپ باخت اول به کرونا، سپس به خودش، آنگاه به دولت پنهان و سرانجام به جو بایدن. کرونا که آمد، ترامپ آن را جدی نگرفت؛ با آن به طنز برخورد کرد، آن را «ویروس ووهان» لقب داد، تزریق ماده شوینده را توصیه کرد، ماسک نزد، فاصله اجتماعی را نادیده گرفت و نهایتاً با راه انداختن کمپینهای انتخاباتی پرجمعیت، جان انسانها را به خطر انداخت.
سوء مدیریت ترامپ در مواجهه با کرونا، تاکنون جان چند ده هزار امریکایی را به دلیل ابتلا به بیماری کووید19 گرفته است، در حالی که مسئولیت پذیری وی میتوانست جانهای زیادی را نجات دهد و شغلهای بیشتری را حفظ کند. با کرونا، حدود 50 میلیون امریکایی بیکار شدند و نرخ بیکاری از 3.5 درصد به بالای 15 درصد رسید. ترامپ تلاش کرد برای نجات اقتصاد، جلوی قرنطینه امریکا را بگیرد اما نه اقتصاد نجات پیدا کرد و نه جان انسانها. ترامپ ماند و بدترین بحران مدیریتی در تاریخ ایالات متحده امریکا. اما اگر کرونا هم نمیآمد، ترامپ برای برنده شدن در انتخابات میبایست با ترامپ میجنگید، ترامپی با خودشیفتگی افراطی، ترامپی با پرخاشگری افراطی و ترامپی با اعتماد به نفس افراطی. البته ترامپ در سال 2016 نیز هم خودشیفته بود، هم پرخاشگر و هم با اعتماد به نفس؛ اما این وصفها برای کسی که روی صندلی ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا نشسته بود، به دردسر بزرگی بدل شد و جنگ با همه را به راه انداخت؛ جنگی که تیر خلاص را به ترامپ شلیک کرد.
این جنگ، جنگ با «دولت پنهان» در امریکا بود. فردی که رمز پیروزی خود در انتخابات 2016 را نبرد با سیستم فاسد واشنگتن قلمداد میکرد، نتوانست در دوران تصدی ریاست جمهوری، شمشیر و سپر را زمین بگذارد و رهبری همین سیستم فاسد را در دست بگیرد. به همین دلیل با کهنه سیاستمداران، نظامیان، اطلاعاتیها، وال استریتیها و رسانهها وارد دعواهای بی حاصل شد.
به همه دولتهای جمهوریخواه و دموکرات پیش از خود تاخت؛ قهرمانان حزب خود را به تمسخر گرفت؛ مقامات ارشد جامعه اطلاعاتی را تحقیرکرد؛ نظامیان را به بازیهای سیاسی کشاند و رسانههای قدرتمند را «فیک نیوز» و «دشمن مردم» خواند. در این میان، این تاجر کهنهکار نیویورکی، فقط به جلب رضایت وال استریتیها چشم دوخت غافل از اینکه ابرثروتمندان، خالق همان سیستم فاسد واشنگتنی هستند که ترامپ تصور میکرد میتواند با کشیدن سیفون، از دست آنان خلاص شود. ابرثروتمندان برای پولسازی به آرامش در داخل و خارج از امریکا نیاز داشتند، در حالی که ترامپ آمده بود که آرامش را از همه بگیرد؛ حتی وال استریتیها که از کنار طرح اصلاح نظام مالیاتی، پولهای کلانی را به جیب زده بودند. در این میان، فقط یک گروه شیفته ترامپ بحرانساز باقی ماندند، مردم خسته از وضع موجود که در اوج استیصال از بهبود شرایط، به این سوپرمن زمان، چشم دوخته بودند. ترامپ هم به پشتگرمی تودههای خشمگین و افراطی، آخرین رابطهها با «دولت پنهان» را قطع کرد و به مصاف مردی رفت که او را «خوابآلود» توصیف میکرد.
اما همین «خواب آلود» در رقابتی تنگاتنگ و نفسگیر، مردی را که قرار بود تا در قیامت در قدرت باقی بماند، با کسب بالاترین میزان رأی در تاریخ امریکا، به زیر کشید. جو بایدن، دونالد ترامپ را شکست داد، اول با تکیه بر کرونا، دوم با استفاده از ضعفهای شخصیتی رقیب، سوم با کمک «دولت پنهان» و چهارم با توانمندیهای فردی. اکنون به نظر میرسد حتی تلاشهای حقوقی ترامپ و حواریونش برای تغییر نتیجه انتخابات پرچالش 2020 راه به جایی نبرد. سبقت جویی رهبران جهان برای تبریک به بایدن، حتی پیش از تعیین تکلیف شکایتهای تیم حقوقی ترامپ نشان میدهد که قرار نیست عقربههای ساعت به عقب برگردد. این عقربهها به سرعت در حال حرکت رو به جلو هستند تا به ساعت 12 ظهر روز بیستم ژانویه 2021 برسد، روزی که چهل و ششمین رئیس جمهوری امریکا، جو بایدن سوگند ریاست جمهوری خود را ادا کند؛ حتی اگر رئیس جمهوری شکست خورده نیز نتیجه انتخابات را نپذیرد. با این حال، پیروزی شیرین دموکراتها در سال 2020 میتواند به شکست تلخی در سال 2024 بدل شود - آن گونه که برای جمهوریخواهان به شکل معکوس در سالهای 2016 و 2020 رخ داد - مگر اینکه دولت دموکرات بایدن بتواند از پس کوهی از مشکلات ریز و درشت داخلی و خارجی ایالات متحده برآید؛ مشکلاتی که از کرونا و بیکاری و درگیریهای نژادی – هویتی شروع میشود و تا رفع و رجوع کردن دنیای به هم ریخته از دوران یکه تازیهای ترامپ در جهان ادامه مییابد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
برنامه های ترامپ زدایی بایدن
-
تداوم رقابت ساختاری چین و امریکا
-
روابط با اسرائیل، اصل استراتژیک امریکا
-
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
-
ترامپ به چه کسی باخت؟
اخبارایران آنلاین