ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ابراهیم حاتمی کیا: دلم برای آن صدا تنگ می شود
سال 59 جوانی بودم 19 ساله ، عاشق فیلمبرداری. برای اولین بار در کلاس های فیلمسازی شرکت کردم و شدم شاگرد استاد اکبر عالمی. دلچسب ترین کلاس های فیلمسازی.او با کیف چرمی بزرگی وارد کلاس می شد و همچون شعبده بازان یکی یکی از کیف اسلاید و کتابی و ابزاری بیرون می کشید و ساعت ها به شیوه سمعی و بصری شاگردان را سِحر می کرد. باوری که استاد به ما می داد از جنس سحر بود. از سال 60 تا 67 که جنگ بود و ما همیشه دسترنج فیلمبرداری هایمان از جنگ را به دست ایشان ظاهر میکردیم. چه لذتی داشت در میان سروصدای دستگاه های لابراتوار صدا و سیما، صدای فریاد استاد را میشنیدیم. آن صدا به من می گفت که وارد لابراتوار نشدیم. وارد کلاس درس شدیم و باید آداب شاگردی را بجا آوریم. چقدر دلم برای آن صدا در لابراتوار تنگ می شد.سینمای ایران بزرگ استاد سینمایش را از دست داد.
بخشی از پیام این کارگردان سینما در پی درگذشت اکبرعالمی در ایسنا
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#فردوسی_پور
برنامه جدید عادل فردوسیپور که قرار بود با نام «۹۹» از پلتفرمهای اینترنتی پخش شود، مجوز ساترا را نگرفت و این یعنی ساخت و پخش این برنامه منتفی شده است. طرفداران عادل فردوسیپور که منتظر برنامه جدیدش بودند، از این خبر ناراحت شدند و واکنش نشان دادند و ساترا هم درباره دلایل مجوز ندادن توضیحاتی داد که البته کاربران را قانع نکرد: «ساترا توضیح داده برنامه عادل فردوسیپور به دلیل «وجود موانع حقوقی، قضایی و امنیتی» مجوز نگرفته بعد همزمان ایشان تهیهکننده رسمی صدا و سیما است که در شبکه ورزش هم برنامهسازی میکند. ماجرا چیه؟»، «مجوز برنامه جدید عادل فردوسىپور توسط ساترا (زیرمجموعه صدا و سیما) تأیید نشد! جالبه بدونید که مجوز این برنامه با نام «99» پیشتر توسط وزارت ارشاد تأیید شده بود. بله فروغی دست بردار نیست»، «برنامه 90 رو تعطیل کردند. جلوی گزارش کردنش رو گرفتند. میخواد برنامه اینترنتی بسازه، همین امروز خبر اومد مجوز بهش ندادند. اومدیم و ایشون مهاجرت کرد، باز میخواین مدام بگین وطن فروش و خائن بهش و چشمتون روی این آزار و اذیتی که در داخل شد ببندین؟»، «به فردوسیپور بگید بره یوتیوب کانال بزنه، قطعاً مخاطب و درآمدش خیلی بیشتر از هرچیز دیگه خواهد بود! فرهنگ یوتیوب هم بیشتر جا میافته.»، «آقایون! خدا شاهده شماها در حق عادل فردوسیپور جفا کردید.»، «امیدوارم تمام اتفاقاتی که تو این چند روز افتاد، باعث نشه بره چون واقعاً یه دونه بیشتر از اون وجود نداره»، «همه تلاشش رو داره میکنه که بمونه توی مملکت خودش کار کنه. از برنامهای که بالای 20 سال مثل فرزند خودش بزرگش کرده بود جداش کردند، باز موند، خواست توی ایران بمونه کار کنه یه شکل دیگه، باز اجازه ندادن. حالا اگه بلند شد بره باز بهش بگیم نباید بری؟»، «مجوز ساترا انحصار مطلق برای صدا و سیما ایجاد میکنه و نقض رسمی آزادی بیان و استقلال رسانه است»، «برنامه«۹۹» به تهیه کنندگی و اجرای عادل فردوسی پور نتونست از ساترا مجوز دریافت کنه. استاد دو ماه قبل از تعطیلی ۹۰، سر کلاسش تو دانشگاه شریف: «۹۰ ملایمترین برنامه انتقادی ممکنه که تلویزیون میتونه داشتهباشه. اینا تحمل همین برنامه رو هم ندارن.»، «گویا این عزیزان تا کاری نکنن که عادل از ایران بره دست بردار نیستن. فردا بهشم میگن وطن فروش و خائن»، «اگه یه نفر توی ایران واقعاً سر جایی که باید کار میکرد بود همین فردوسیپور بود.»
خداحافظی با یک خاطره
درگذشت اکبر عالمی، منتقد و استاد سینما بازتاب زیادی در شبکههای اجتماعی داشت. کاربران زیادی با ناراحتی و تأسف از مرگ او بر اثر کرونا نوشتند و بیشتر از هر چیز خاطرههایی درباره برنامههای سینمایی او در تلویزیون در دهههای ۶۰ و ۷۰ خواندیم که به خیلیها سینما را یاد داده بود: «کرونا یکی از بینظیرترین اشخاص این مملکت رو از ما گرفت.»، «اواخر تابستون سال ٧٠ بود که شبکه یک تلویزیون پخش برنامهاى به نام هنر هفتم رو آغاز کرد که تازه ساعت ١١ شب جمعهها شروع مىشد. تو هر برنامه یکى از بهترینهاى سینماى جهان از کلاسیک گرفته تا سینماى معاصر نمایش داده مىشد و بعد اکبر عالمى با میهمانى دیگر به نقد و تحلیل فیلم مىپرداختند. با اون برنامه با سینماى مؤلف و جدى آشنا شدم و یاد گرفتم چطور باید فیلم را تماشا کنم.»، «اکبر عالمی جزو معدود آدماییه که همه ازش به نیکی یاد میکنن. باسواد، کاربلد و بسیار محترم. خیلی ناراحتم که معلم معلمای سینما از بینمون رفت»، «در کودکی سیاه و سفید دهه ۶۰ ایمان او نقطهای شفاف و رنگی بود که شبهای جمعه میآمد و با «هنر هفتم»اش مخاطب را از سینما سرشار میکرد. از آنچه از سینما میدانست! بیهیچ کم و کاستی»، «نقش و تأثیری که اکبر عالمی در اون سالهای بنبست فرهنگی در تلویزیون مملکت ایفا کرد، از یاد نرفتنی و ستودنی بود. ای لعنت بر این کرونا چنین کسی چندین سال هنوز جا داشت زندگی کنه.»، «نسل ما اکبر عالمی رو با هنر هفتم پنجشنبه شبهای شبکه اول صدا و سیمای ۲-۳ شبکهای شناختیم؛ با وقار؛ دقیق؛ آدابدان؛ خوش پوش و خوش صدا»، «از مهمترین اقدامات زنده یاد اکبر عالمی، حفظ آرشیو ملی ایران و جلوگیری از وارد آمدن گزندی به این گنجینه ارزشمند از سوی جریانهای افراطی و احیای بخشهایی از این آرشیو است.»، «اوایل دهه 60 در «آن روی سکه»ش درباره فیلمها حرف میزد. دروغ چرا؟! حرفهاش برای یه بچه 12-10ساله گنگ و نامفهوم بود و جذابیتی نداشت. اما یه چیزی رو کم کم داشتیم کشف میکردیم. اینکه سینما فقط برای دیدن نیست. اکبر عالمی درباره سینما درست حرف زدن را یادمون میداد.»
برای اکبر عالمی که دیروز در هفتاد و پنج سالگی درگذشت
سلوک اکبر آقا که مرضیالطرفین بود
احمد طالبینژاد
منتقد سینما
اکبر عالمی مشهورترین و محبوبترین آدم پشت پرده سینمای ایران بود. پشت پرده به این تعبیر که حرفه اصلی او لابراتوار و امور تکنیکی سینما بود. هم قبل و هم بعد از انقلاب جزو کسانی بود که برای ارتقای امور فنی سینما تلاش زیادی کرد. بخصوص در سالهای کمبود امکانات آموزشی و پژوهشی و در دسترس نبودن اینترنت و منابع مکتوب که با تألیف و ترجمه کتابهای فنی اسباب شناسایی مباحث فنی شد. پیش از این فیلمها تمام و کمال به حساب کارگردان و هنرپیشهها تمام میشد و کمتر کسی فکر میکرد پشت این نوار متحرکی که با تاباندن نور تبدیل به زیباترین تصاویر متحرک روی دیوار میشد، چه کسانی زحمت کشیدهاند. اکبر آقا در بین این دست از اهالی سینما و دستاندرکاران سینما محبوبترین بود. این محبوبیت در اواسط دهه 60 با برنامه «هنر هفتم» مضاعف هم شد. برنامهای که هر پنجشنبه شب از شبکه یک تلویزیون پخش میشد و بینندگان زیادی داشت. تهیهکننده این برنامه تعریف میکرد که حتی از شهرستانهای کوچک نامههای زیادی به برنامه ارسال میشد که تقاضا داشتند فقط فیلمهای سیاه و سفید نمایش داده شود چون با آنها خاطره داشتند و میخواستند این بار با دقت و همراه با تحلیل این فیلمها را ببینند. اکبر عالمی هم در انتخاب فیلمها نقش داشت و هم به عنوان نویسنده و مجری بسیار با ظرافت عمل میکرد. بیان شیرین و جذابی داشت و تماشاگران زیادی را پای این برنامه مینشاند. پس از او کارشناسان سینمایی دیگری از جمله دوست بسیار عزیزمان مسعود اوحدی مدرس و مترجم برجسته سینما مجری این برنامه شدند اما محبوبیت اکبر عالمی نصیب هیچ کدام از آنها نشد. همچنان که به دنبال موفقیت «هنر هفتم» برنامههای سینمایی متعددی از شبکههای مختلف پخش شد و هیچ کدام نتوانست محبوبیت این برنامه را تکرار کند. در سالهای کنارهگیری از تلویزیون همراه با او برای نقد و تحلیل فیلم به یک شهرستان رفته بودیم، بعد از مراسم یکی از حاضران در نشست به من گفت غیر از اکبر عالمی هیچ تحلیلگر سینمایی و مجری را دوست ندارم هر کاری از دستتان برمیآید، انجام دهید تا او به تلویزیون برگردد. آنچه اکبر آقا را از بقیه همکارانش متمایز میکرد تفاوت در رفتار اجتماعی و اخلاقی و کنشهایش هم بود. او در برخورد با هر کجی و کاستی بیتفاوت نبود و واکنش نشان میداد. در اوایل دهه 60 بنا بر مناسبتی در جمعی مشغول صحبت بودیم که یکهو به من گفت سینَما نه، سینِما. به املای لاتین هم نگاه کنید نوشته سینِما، پس درست حرف بزنیم. از آن به بعد من هم به درست به کار بردن واژهها حساسیت پیدا کردم. علاوه بر تحلیل سینما، او در دورهای در دهه 70 هم تولیدکننده مستندهای تجاری بود. مستندهایش هم بسیار جذاب و خوش سر و شکل بود شبیه خودش که آدم خوش لباس و خوش ترکیبی بود بخصوص با آن چشمهای رنگی که خیلیها را شیفته میکرد. البته که این محبوبیت آسان به دست نیامده بود سلوک اکبر آقا او را مرضی الطرفین کرده بود؛ هم مردم عادی با او ارتباط دوستانهای داشتند و هم مقامات سینمایی و فرهنگی رسمی با دیده احترام به او نگاه میکردند. از دیگر وجوه مهم اکبر عالمی تدریس در دانشگاهها و مراکز آموزشی بود. همه دانشجویانش افتخار میکردند به شاگردی اکبر عالمی، هم به خاطر اطلاعات جامع و کاملش و هم به دلیل تسلطش به تاریخ سینما. راز و میزان این محبوبیت را در برخورد با او و مذاکرات با دوستانش میشد دریافت کرد. بسیار خوش سخن، شوخ طبع و نکته بین بود. از حرفهایت نکاتی را بیرون میکشید که احتمالاً خودت متوجه آن نبودی. اگر چه او با دنیای دیجیتال بیگانه نبود اما به هر حال اکبر عالمی متعلق به نوعی از سینماست که نسل ما شاهکارهای سینما را با این نوع سینما روی پردهها دیده است؛ با صدای آپارات و جیرجیرش، نوری که از پنجره میتابید و سینما رفتن کیف دیگری داشت. مرگ اکبر عالمی میتواند به نوعی نمادی از پایان یک دوره در سینمای ایران و جهان هم باشد.
فرصت شمار یارا
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
بعضی وقتها کلمات هجوم میآورند به ذهن آدم. شده است شما به یک کلمه فکر کنید و بعد هی به آن فکر کنید و بعد پیش خودتان بگویید چرا این کلمه اینطوری است؟ چطور این کلمه را استفاده میکنیم؟ بعد هم یا بیخیالش میشوید یا هزارتا فکر دیگر از همان کلمه میآید توی ذهنتان. توی همین مهرماهی که در آن هستیم بیشترین کلمهای که تکرار شد اندوه بود. نمیخواهم در این نوشته از اندوه بگویم اما میخواهم از کلمه و واژه حرف بزنم. مجبورم به یکی از اتفاقات این چند وقت اشاره کنم و آن هم سکته کردن احمدرضا احمدی است. همین آقای احمدی کلی واژهباز است. به آن شعرش نگاه کنید همان که وقتی مادرش میخواهد به بازار برود و احمدرضا به مادرش میگوید برایش واژه بخرد و مادرش هم میگوید که درد او را واژه دوا میکند. اما این را گفتم که به یک کلمه برسم که آن شب داشتم به آن فکر میکردم. «فرصت» کلمهای که توی ذهنم آمد. اولش که به فرصتهای زیادی که زندگی در اختیار آدم میگذارد فکر کردم و بعد فکر کردم که اجل وقتی به آدم فرصت نمیدهد و بعد یک تکه از شعر حافظ آمد توی سرم که میگوید «فرصت شمار یارا» و بعد هرچه به مغزم فشار آوردم که ابتدای شعر چه بود به یادم نیامد. قدیمها زندگی سخت بود. اگر شعری به خاطرت نمیآمد حتماً باید دیوان طرف در دسترست باشد تا بتوانی شعر را پیدا کنی ولی امروز میشود سرچ کرد و فهمید که ابتدای شعر این بوده که: «10 روز مهر گردون افسانه است و افسون، نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا.» بعد هم که به خاطرم آمد همین چند روز پیش روز حافظ بود و محمدرضا شجریان هم که همین چند روز پیش در کنار فردوسی خاک شد این شعر از حافظ را خوانده و بعد بود که فکر کردم صبح که شد این آهنگ را بشنوم. اما صبح شد و فراموش کردم که دیشب داشتم به همه اینها فکر میکردم. اما یادم است همانجا به شجریان خیلی فکر کردم. درست به آن قسمت از شجریان که احمد شاملو میگوید: «فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه اما یگانه بود و هیچ کم نداشت.» بعد بود که باز هم به کلمه فرصت فکر کردم. همین فرصت کوتاه که چطور میشود بعضی آدمها فرصت کوتاهی دارند اما برآیند زندگیشان یگانه است و چیزی کم ندارد. درست مثل همین آقای شاملوی خودمان یا همین آقای شجریان تازه به خاک سپرده شده. اصلاً همینها فرصتهایی هستند برای زندگی ما که معاصر آنها هستیم. سبکهایی بیبدیل از بودن هستند که ما فرصت داریم آنها را ببینیم و بشنویم و بخوانیم. بعد به خودم میگویم یادت باشد صبح حتماً برای شعر شاملو و شعر احمدرضا و شعر حافظ و آن تصنیف شجریان فرصت بگذارم. اما همه اینها را گفتم تا دلیل آمدن فرصت به ذهنم را بگویم. قدیمها که پدرم زنده بود وقتی میخواست از خانه بیرون برود اگر از او میپرسیدی کجا؟ عصبانی میشد و میگفت چرا میگی کجا؟ میگفتم چه باید بگویم و او میگفت باید بگویی فرصت. من هم همیشه از او بهوقت بیرون رفتن از خانه میپرسیدم فرصت؟ اما نمیدانستم چرا باید کجا بشود فرصت در زبان پدرم. یک روز از او پرسیدم که فلسفه این فرصت چیست؟ گفت یعنی خدا فرصت به تو بدهد که بروی و برگردی.
به نام تاریخ
23 مهر
209 روز از سال سخت گذشته است. در برگه امروز تقویم هم نام چهرههای فرهنگی و هنری ایران و جهان ثبت شده که در این روز متولد شده یا درگذشتهاند و بهانهای است برای مرور آثارشان.
تولدها
محمدعلی حدادیان: نوازنده نی و موسیقیدان ایرانی سال 1316 در چنین روزی به دنیا آمد. محمدعلی حدادیان از کودکی نوازندگی را از پدرش یاد گرفت و بعد شاگرد حسین یاوری اصفهانی نوازنده نی شد. پساز تحصیل در دانشگاه در رشته موسیقی جزو اولین اعضای گروه موسیقی سنتی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی بود و با هنرمندان زیادی مانند رضوی سروستانی، حسین علیزاده و داوود گنجهای همکاری کرد. او پژوهشهای زیادی هم در زمینه موسیقی ایرانی انجام داد و سالها استاد ساز نی در دانشگاهها بود. حدادیان سال 1381 درگذشت.
راجر مور: بازیگر انگلیسی و سومین جیمز باند سینما سال 1927 متولد شد. راجر مور با فیلم «آخرین باری که پاریس را دیدم» در سال 1954 کارش را بهصورت جدی در سینما آغاز کرد و پس از آن در فیلمهای «آهنگ منقطع»، «آیوانهو» و «معجزه» بازی کرد. «زندگی کن و بگذار بمیرد» اولین بازی او در نقش جیمز باند بود و پس از آن در فیلمهای «مردی با طپانچه طلایی»، «جاسوسی که دوستم داشت»، «ماه پیمایی»، «فقط به خاطر چشمان تو»، «اختاپوس» و «نمایی به یک قتل» این نقش را ادامه داد. در واقع راجر مور با همین نقش به شهرت رسید و لقب اشرافی «سِر» را هم گرفت. او سال 2017 درگذشت.
یوگیو تیناوا کارگردان ژاپنی، هانری ورنوی فیلمساز فرانسوی، کوروش ادیم شاعر، پژمان تیمورتاش داستان نویس، کوروش خواجوی شاعر و کلیف ریچارد خواننده و نوازنده انگلیسی هم متولد امروز هستند.
درگذشتها
حسین دهلوی: یک سال پیش در چنین روزی موسیقیدان و رهبر ارکستر ایرانی درگذشت. حسین دهلوی متولد 1306 بود و از کودکی به نواختن ساز ویلن علاقه پیدا کرد و از ابوالحسن صبا این ساز را آموخت. پساز پایان تحصیلاتش در هنرستان عالی موسیقی و درگذشت ابوالحسن صبا، بهعنوان رهبر ارکستر شماره یک اداره هنرهای زیبا کارش را آغاز کرد و مدتی بعد هم ریاست هنرستان موسیقی به او سپرده شد. در این سالها او آثاری چون «سبکبال» و «مانا و مانی»، «نخستین دو نوازی برای سنتور»، «بندباز»، «سرباز»، «اپرای خسرو و شیرین» و«بیژن و منیژه» را ساخت و اجرا کرد و با نوآوری در ساز تنبک جایگاه ویژهای به این ساز در موسیقی ایرانی بخشید. دهلوی با نوشتن کتاب «پیوند شعر و موسیقی آوازی» برنده جایزه نوزدهمین دوره کتاب سال شد و سال 82 هم بهعنوان چهره ماندگار موسیقی معرفی شد.
حزین لاهیجی: شاعر سبک هندی سال 1180 قمری در چنین روزی درگذشت. حزین لاهیجی متولد 1103 قمری بود و پدرش در دربار شاه سلیمان اول کار میکرد او هم بهعنوان شاعر و بحرالعلوم آنجا تربیت شد. حزین لاهیجی جهانگرد بود و از ایران تا عربستان سفرهای زیادی کرد و در نهایت هم از ترس نادرشاه به هندوستان رفت و در این کشور ساکن شد. او از آخرین شاعران سبک هندی بود و «تذکره شعرا»، «دیوان اشعار»، «صفیر دل» و «حدیقه ثانی» از آثار اوست. البته حزین لاهیجی یک کتاب تاریخی بهنام «زندگی شیخ حزین به قلم خود او» دارد که وضعیت اصفهان در زمان حمله افغانها و اشغال ایران توسط ترکان عثمانی را شرح میدهد. بخشی از سرودههای حزین لاهیجی به زبان فرانسه هم ترجمه شدهاند.
آلیس نیل: نقاش امریکایی سال 1984 درگذشت. آلیس نیل در سال 1900 به دنیا آمده بود و در مدرسه طراحی زنان پنسیلوانیا علاقهاش را به نقاشی جدیتر دنبال کرد. پساز ازدواج با یک نقاش کوبایی علاقه او به این هنر رشد کرد و با حضور در گروهی بهنام «جوانان آوانگارد کوبایی» پیشرفت کرد. مشکلاتی مانند مرگ دخترش تأثیر زیادی بر کارهایش داشت و نشانههای این اتفاق را در آثارش میتوان دید. اتفاقاتی که منجر به بستری شدن او در آسایشگاه روانی و اقدام به خودکشی شد. در پایان دهه 60 میلادی و افزایش جنبش فمنیسم، نیل هم فمنیست شد و با کشیدن نقاشیهایی از این جنبش و افراد مؤثر آن بیشتر به شهرت رسید و جایزه انجمن بینالمللی هنر زنان را هم در سال 1972 گرفت. تابلوهای رنگ روغن او بهدلیل استفاده اکسپرسیونیستی از خط و رنگ شاخص هستند.
هارولد رابینز نویسنده امریکایی هم در چنین روزی درگذشت.
عکس نوشت
در آستانه ۲۸ صفر و سالروز وفات پیامبر اکرم (ص)، امین تارخ فیلم سینمایی «محمد رسولالله(ص)» ساخته مصطفی عقاد را برای نابینایان توضیحدار کرد. این کار در گروه سوینا انجام شده و قرار است فیلم توضیح دار شده «محمد رسول الله (ص)» روز پنجشنبه ۲۴ مهرساعت ۱۹ از رادیو سوینا پخش شده و پس از آن، روی سایت سوینا قرار بگیرد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
ابراهیم حاتمی کیا: دلم برای آن صدا تنگ می شود
-
شهروند مجـــازی
-
سلوک اکبر آقا که مرضیالطرفین بود
-
فرصت شمار یارا
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین