«ایران» در گفت و گو با کارشناسان، دورگردانی اشرار را به بحث می گذارد
تنبیه یا نقض حقوق شهروندی
کامران علمدهی
خبرنگار
آخر هفته گذشته اغلب صفحات شبکههای اجتماعی پر بود از تصاویر و فیلمهای اشراری که از سوی پلیس دستگیر شده و در خیابانهای پایتخت و مقابل چشمان زن و مرد و کودک و سالمند به اصطلاح دور گردانده میشدند. پلیس و دستگاه قضایی هدف از چنین اقدامی را تنبیه مجرمان و عبرت گرفتن بینندگان و البته آرامش خاطر کسانی بیان میکنند که از سوی این افراد مورد خشونت و جرم واقع شدهاند اما بررسی واکنش مخاطبان نشان میدهد که این هدف چندان نیز به نتیجه نرسیده است.
گذشته از بحث قانونی بودن چنین مجازاتی، سؤال این است که آیا بواقع اشرار با چنین تنبیه نمایشی تغییر رفتار میدهند و پس از آزادی بهعنوان یک فرد مثبت در جامعه به روال عادی زندگی باز میگردند یا اینکه چنین اعمالی در زندگی او تأثیر بسزایی نداشته و فقط برای لحظاتی آن هم از سر ناچاری جملاتی را مبنی بر ابراز ندامت بیان میکند. به هرحال به اعتقاد بسیاری از روانشناسان تغییر رفتار مجرمان در یک یا دو جلسه تنبیهی آن هم نمایشی محقق نخواهد شد و نیازمند بازپروری و توانمندسازی افراد شرور است و بهطور قطع نمیتوان انتظار تغییرات محسوس را با چنین رفتاری داشت.
بیتردید مسئولان نیروی انتظامی خودشان بخوبی میدانند که مجرمان و اشرار سطح یک با گرداندن چند دقیقهای در ملأعام هیچگاه متنبه نمیشوند اما با این نمایش به نوعی میخواهند قدرت و اقتدار مجموعه پلیس را نشان دهند بهگونهای که افراد جامعه بدانند که پلیس با تمام توان در مقابل افراد شرور ایستادگی میکند و از طرفی هم با این کار آرامشی برای دل زخم خوردگان بیاورند.
اما نکته بعدی که قابل بحث و بررسی است موضوع قبح زدایی است. همانطوری که برای مجرم همیشه نخستین سرقت یا جنایت سخت و آزار دهنده است و شاید دچار عذاب وجدان شود اما وقتی جرم را مرتکب شد و قبحش ریخت دفعات بعدی براحتی دست به ارتکاب جرم میزند و ناخودآگاه تبدیل به یک سارق و قاتل سریالی میشود. برای اشراری که دورگردانده میشوند نیز شاید مرتبه نخست قدری آزاردهنده باشد اما در دفعات بعدی با از بین رفتن قبح عمل یک مجازات عادی تلقی میشود و پس از مدتی نیز بهعنوان یک تنبیه بیتأثیر مورد استفاده قرار میگیرد.
حفظ حقوق شهروندی در اولویت است
فخرالدین جعفرزاده- سرپرست اسبق دادسرای جنایی تهران و وکیل پایه یک دادگستری- دراین باره میگوید: ارتکاب جرم بویژه جرایم خشونت بار بیتردید امنیت جامعه را بر هم میزند. مجریان عدالت کیفری باید با این گونه جرایم بسرعت و قاطعیت برخورد کنند اما اجرای عدالت با اقدامی خلاف قانون محقق نمیشود. در روزهای اخیر دیده شده که پلیس متهمان را در خیابان میگرداند البته مسلم است که مأموران نیروی انتظامی بدون دستور قضایی چنین کاری انجام نمیدهند. اما اگر مقام قضایی چنین دستوری به ضابطان داده باشد بنده مجوزی در مقررات جزایی کشور ندیدم که این اجازه را داده باشد. آنچه از مقررات قانونی بر میآید بویژه ماده 7 قانون آیین دادرسی کیفری، احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب 1383 و احتراز از برخوردهای این چنینی است.
جعفرزاده میافزاید: گرداندن افراد خشن شاید با اهدافی چون نشان دادن اقتدار مراجع رسیدگی کننده از یک طرف و شکستن غرور و ابهت مرتکبان چنین جرایمی از طرف دیگر صورت گیرد اما بهنظر من اقدام سریع و بموقع مجریان عدالت و تعیین کیفر متناسب برای آنان از چنین رفتارهایی مؤثرتر خواهد بود. از سوی دیگر لازم است برای پیشگیری از اقدامات شریرانه چنین افرادی ضابطان حضور فعال و بموقع در مناطق جرم خیز داشته باشند تا مانع وقوع جرم شوند.
دورگردانی اشرار بازدارندگی ایجاد نمیکند
دکتر مجید صفاری نیا، رئیس انجمن روانشناسان اجتماعی ایران در این باره میگوید: روش گرداندن اشرار مصداق نظریه مدلسازی و یادگیری اجتماعی است. این نظریه به ما میگوید که در جامعه وقتی فردی کار خوبی انجام میدهد تشویق میشود و هرگاه شخصی کار مجرمانهای مرتکب میشود تنبیه میشود. این روش در کشور ما سابقه تاریخی دارد و بیشتر از آنکه برای اشرار مؤثر باشد برای سایرین میتواند درس عبرت باشد و اقتدار پلیس را نشان بدهد. اما در مجموع چنین تنبیه هایی نمیتواند برای اشرار و مجرمان سابقه دار که از نظر صفات و ویژگیها گرایش بسیاری به انجام اعمال مجرمانه دارند، بازدارندگی ایجاد کند. دقیقاً همانند فرد معتادی که به زور بخواهیم او را از مواد جدا کنیم ممکن است در لحظه و بهصورت موقتی به سمت مواد نرود اما پس از آزادی و احساس امنیت دوباره به سمت اعتیاد خواهد رفت.
وی در ادامه میافزاید: ما در کشورمان سازمانهای مختلفی از جمله سازمان اقدامات تأمینی، تربیتی، اصلاحی و... داریم اما هیچ کدام کار اصولی و حرفهای انجام نمیدهند که منجر به بازپروری افراد شود.
صفاری نیا در پاسخ به این سؤال که آیا حد تنبیهی مثل دورگرداندن میتواند در اشرار موجب هراس و بازدارندگی شود، خاطرنشان میکند: هراس در مجرمان نیاز به تنبیهی دارد که آنها با یادآوری آن احساس ناامنی کنند. ما تنبیه را جایز نمیدانیم اما اگر قرار باشد تنبیه فیزیکی بر افراد شرور اعمال شود قطعاً دورگردانی تنبیهی نیست که افراد شرور بهراسند. وقتی کودک بداند که نهایت تنبیه پدرش یک پشت دستی است هنگام انجام یک عمل خطا با خودش میگوید که اگر پدرم هم بفهمد در نهایت یک پشت دستی خواهم خورد. در مورد اشرار هم وضعیت بههمین صورت است. یعنی اگر اشرار بدانند که وقتی قرار است تنبیهی شوند که آسیب زیادی به آنها وارد میشود قطعاً با شنیدن کلمه دستگیری و بازداشت تن و بدن شان خواهد لرزید اما دورگردانی برایشان همانند همان پشت دستی است که بسیار پیش پاافتاده و سطحی است.
رئیس انجمن روانشناسان اجتماعی ایران در پایان گفت: البته ما باید در نظر داشته باشیم که علاوه بر آموزش افراد در دوران کودکی و سوق دادن به خویشتن داری، توجه به وضعیت اقتصادی جامعه هم داشته باشیم چراکه در جامعهای که وضعیت اقتصادی نابسامان شود، نباید شاهد کاهش جرم و شرارت باشیم و بهطور حتم جمعیت این افراد تکثر نیز خواهد یافت.
تعرض به متهم مجاز نیست
رئیس قوه قضائیه به دنبال پدیده اوباش گردانی اخیر تعرض به متهم ولو اوباش را جایز ندانسته و دستور برخورد با متخلفین را صادر کرد.
طبق اعلام مرکز رسانه قوه قضائیه، در ماجرای اوباش گردانی اخیر، آیتالله رئیسی ازهمان لحظات اولیه اطلاع از این ماجرا، به دادستان تهران دستور داده است در خصوص مصادیق تعدی از قانون و نقض حقوق شهروندی، با متخلفین اعم از بازپرس یا مأموران برخورد شود.
رئیس قوه قضائیه ضمن تأکید بر برخورد قاطع و بیامان با اراذل و اوباش، حکم به تشهیر را فقط در صلاحیت دادگاه و آن هم در چارچوب قوانین و مقررات میداند چراکه تعرض به متهم ولو اوباش بهطور قطع مجاز نیست.
متهم در دادگاه:
به خاطر مادرم مرتکب قتل شدم
گروه حوادث/ پسر جوان به تصور اینکه دوست پدرش با مادر او ارتباط پنهانی دارد، وی را به قتل رساند و به قصاص محکوم شد اما سرانجام توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و از مجازات مرگ رهایی یابد.
به گزارش خبرنگار حوادث ایران، این ماجرا در سال 91 اتفاق افتاد و مأموران پلیس جسد مردی میانسال را که خفه شده بود، در بیابانهای اطراف تهران پیدا کردند. با شناسایی خانواده مقتول به نام فریدون، آنها خواهان رسیدگی به پرونده شدند اما چند ماه بعد مأموران دریافتند سند خودروی مقتول در یک دفترخانه به نام زنی منتقل شده است. بلافاصله این زن به نام یلدا احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت: فریدون چند ماه قبل خودرواش را قولنامهای به من فروخت و من هم برای سند زدن اقدام کردم.
اما خیلی زود سرنخ قتل فریدون در خانه یلدا پیدا شد و او گفت: فریدون از دوستان شوهرم بود. با اینکه شوهرم به خاطر مواد مخدر به زندان افتاده بود، فریدون گفت برای انجام کاری به خانه ما میآید وقتی آمد، متوجه شدم میخواهد مواد بکشد. من هم عصبانی شدم و گفتم از خانه من برو بیرون. آن روز یکی از دوستان شوهرم به نام هوشنگ هم در خانه ما بود وقتی هوشنگ عصبانیت مرا دید، با فریدون درگیر شد و او را کشت و جسدش را به بیابان برد.پلیس، هوشنگ را بازداشت کرد اما در ادامه مشخص شد وی هیچ ارتباطی با قتل فریدون ندارد و یلدا و پسرش فرشاد رازی را پنهان میکنند. بدین ترتیب فرشاد بازداشت شد و پس از چند روز به قتل اعتراف کرد.
متهم گفت: من فریدون را کشتم. او یک خودروی پژو ۴۰۵ داشت که قولنامهای از او خریدم اما هنوز سند آن را به نام من نزده بود. وقتی ماشین را از فریدون تحویل گرفتم، در صندوق عقب ماشین با لباسها و عکسهای شخصی مادرم روبهرو شدم. همین موضوع باعث شد فکر کنم او با مادرم ارتباط دارد به همین خاطر او را کشتم.
به این ترتیب کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای دم درخواست قصاص کردند.
با پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص و به خاطر سرقت خودرو و استفاده از سند مجعول به زندان محکوم کردند. یلدا نیز به خاطر اخفای ادله جرم به 7 سال زندان محکوم شد.
حکم صادره در دیوان عالی کشور تأیید شده و فرشاد در یک قدمی چوبه دار قرار داشت که توانست با پرداخت دیه به زندگی برگردد.
متهم صبح دیروز از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.
فرشاد به قضات شعبه 10 گفت: من آن زمان وقتی عکسهای مادرم را در خودرو فریدون پیدا کردم، کنترل اعصابم را از دست دادم و سراغ او رفتم تا حقیقت را بشنوم. اما او دعوا را شروع کرد. 8 سال است در زندان هستم و روزهای بسیار سختی را گذراندم و تا پای چوبه دار رفتم حالا هم همه داراییام را از دست دادهام درخواست دارم کمکم کنید و با توجه به سختی که کشیدم و بخشش اولیای دم در مجازاتم تخفیف قائل شوید.
گروه حوادث / پیام ارسالی از شرکت آدیداس با عنوان کفش رایگان به مناسبت 93 سالگی این شرکت یک بدافزار است.
سرهنگ «رامین پاشایی»، معاون اجتماعی پلیس فتا با بیان این مطلب گفت: بهتازگی پیامی با عنوان «وعده کفشهای رایگان آدیداس به مناسبت 93 سالگی این شرکت» برای کاربران ارسال میشود که این پیام حاوی یک لینک مربوط به سایت جعلی آدیداس است؛ طی بررسیهای بهعمل آمده توسط کارشناسان فنی این پلیس مشخص شد، این سایت دارای گواهینامه امنیتی معتبر نبوده و از پروتکل ناامن http به جای https استفاده میکند که برای وب سایت یک شرکت مشهور و بزرگ امری غیر عادی است.
وی افزود: در آدرس URL سایت جعلی در کلمه adidas بجای حرف i، عدد یک کوچک انگلیسی قرار دارد؛ با توجه به نتایج به دست آمده این یک صفحه جعلی و احتمالاً آلوده به بدافزار بوده و قربانی بهعلت استفاده از مرورگرهای به روز نشده متوجه جعلی بودن آن نمیشود و روی لینک، کلیک کرده و وارد سایت میشود.
این صفحات جعلی به احتمال زیاد قربانی را عضو یک شبکه «بات نت »کرده یا در پس ماجرا از منابع سیستم آن برای استخراج ارز دیجیتال استفاده میکند یا بدون اطلاع کاربر و به واسطه تعاملی که با سایت برقرار کرده، بدافزاری را بر روی سیستم قربانی نصب کرده و اطلاعات آن را به سرقت میبرند.
به همین منظور برای پیشگیری ازاین اتفاق شهروندان فقط باید از فروشگاههای آنلاین دارای نماد اعتماد الکترونیک خرید کنند.
شمارش معکوس برای اعدام یک مفسد فی الارض
گروه حوادث/ حکم مفسد فیالارض بودن مرد شروری که پس از ورود به خانههای ۲۰ زن و کودک آنها را مورد آزار و اذیت قرار داده بود، از سوی دیوانعالی کشور تأیید شد و وی در فهرست اجرای حکم قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اوایل دی سال 97 رسیدگی به این پرونده آغاز شد. ماجرا از این قرار بود که مرد ناشناسی زنگ خانهها را به صدا درمی آورد و با شنیدن صدای کودکان یا زنان تنها پشت آیفون خودش را از دوستان پدر خانواده معرفی میکرد.
سپس به بهانه اینکه میخواهد بدهی اش را بپردازد از آنها میخواست در خانه را باز کنند اما به محض ورود به خانه اگر زنان یا کودکان تنها بودند آنها را مورد آزار و اذیت قرار میداد.
متهم ۳۲ ساله در تحقیقات به آزار و اذیت ۲۰ کودک دختر و پسر و زنان تنها اعتراف کرد. بازپرس دشتبان از شعبه دهم دادسرای امور جنایی تهران به خاطر تعدد جرایم متهم، کیفرخواست امیر را به اتهام مفسد فی الارض صادر کرد.
متهم جوان در دادگاه انقلاب پای میز محاکمه رفت و با صدور حکم مفسد فی الارض از سوی قضات دادگاه انقلاب، پرونده برای تأیید به دیوان عالی کشور ارجاع شد. قضات دیوانعالی نیز حکم را تأیید و پرونده برای اجرا به دادسرای امور جنایی تهران ارجاع شد. با تأیید این حکم، بزودی امیر به اتهام افساد فی الارض پای چوبه دار خواهد رفت تا پرونده این مرد شرور برای همیشه بسته شود.
خودروهای دودزا جریمه می شوند
گروه حوادث/ همزمان با شروع فصل سرد سال و بهمنظور پیشگیری از آلودگی هوا خودروهای دودزا و دارای نقص فنی متوقف و ضمن اعمال قانون، پلاک خودرو فک میشود.
بهگزارش پلیس، سردار «محمدحسین حمیدی» رئیس پلیس راهور با اعلام این خبر گفت: در فصل پاییز و زمستان بهدلیل سردی هوا، آلودگی در پایتخت تشدید میشود و عوامل پلیس راهور با خودروهای دودزا که باعث تشدید آلودگی هوا میشوند برخورد میکند.
وی با بیان اینکه راننده مکلف است ظرف مدت ۲۴ ساعت به تعمیرگاه مجاز مراجعه و خودرو را از نظر آلایندگی و ایرادات دیگر رفع نقص کند، گفت: بخشی از آلودگی هوا مربوط به خودروها و وسایل نقلیه موتوری است و بر این اساس پلیس نظارت خود را در ۶ ماهه دوم بیشتر میکند. در حال حاضر نیز پلیس در ۴۶ نقطه از پایتخت مستقر و با تخلفات خودروهای دودزا برخورد و راننده را اعمال قانون میکند.
رئیس پلیس پایتخت از رانندگان خواست قبل از توقیف خودرو به رفع نقص فنی خودرویشان اقدام کنند.
جانشین رئیس پلیس راهور:
ممنوعیت سفر های بین شهری با پلیس نیست
گروه حوادث/ اعمال محدودیت برای سفرهای بینشهری منوط به تصمیم نیروی انتظامی نیست و به مصوبه ستاد ملی مقابله با کرونا بستگی دارد.
سردار تیمور حسینی؛ جانشین رئیس پلیس راهور با بیان این مطلب به باشگاه خبرنگاران پویا گفت: نیروی انتظامی در مورد ممنوعیت سفرهای بین شهری همانند ممنوعیت های فروردین امسال تصمیم گیرنده نیست بلکه ستاد ملی مقابله با کرونا باید این ممنوعیت ها را تصویب کند و ما مجری هستیم.
گفتنی است مقام معظم رهبری روز دوشنبه با تأکید بر ضرورت ضابطهگذاریهای حاکمیتی و الزامی در مبارزه با بیماری کرونا، تأکید کردند بعضی از سفرها باید ممنوع شود. جلوی بعضی از سفرها واقعاً باید گرفته بشود؛ گاهی بعضی از سفرها موجب میشود که شیوع، بیمحابا و بدون قابلیت کنترل انجام بگیرد که واقعاً مایه تأسف است.
نامهای که 14 سال دیر رسید
گروه حوادث/ صبح یکی از روزهای نخستین ماه پاییز مردی میانسال به همراه دختر جوانش به دفتر روزنامه آمدند.
وقتی علت حضورشان را جویا شدم دختر جوان یکی از صفحات روزنامه ایران را از داخل کیفش بیرون کشید و مقابلم روی میز گذاشت بعد در حالی که به مطلبی در ستون سمت راست صفحه اشاره میکرد با صدایی آرام گفت: فکر میکنم این داستان پدر من باشد. میخواهیم خانوادهاش را پیدا کنیم.
با کنجکاوی روزنامه را برداشتم و نگاه کردم.
بالای صفحه نوشته بود «برگ سی و ششم از آلبوم جویندگان عاطفه» تاریخ 16 اردیبهشت سال 85 تیتر مطلب چاپ شده در ستون این بود« چه کسی یوسف گمشدهام را میشناسد» نامهای از زبان یک مادر بود که خواهان پیدا کردن پسرش شده و نوشته بود در سال 1340 شوهرش پسر 5 ماههاش را به بهزیستی سپرده و حالا او بعد از 45 سال در جستوجوی پسرش بود.
این مادر نوشته بود که در سال 40 یا 41 به بیماری سختی مبتلا و در بیمارستان بستری شده و از آنجا که نوزادی 5 ماهه بهنام یوسف داشته مسئولیت نگهداری از این طفل بر دوش پدر و عمهاش افتاده اما آنها نیز بعد از مدتی دیگر توان نگهداری از این نوزاد را نداشته و پدر به ناچار یوسف را به پرورشگاه عباسیه در منطقه قلعه مرغی سپرده و نام مادر را کشور و نام پدرش را بابالله فرهادی عنوان کرده بود.
با گذشت مدتی از این ماجرا و وقتی مادر حالش خوب شده به سراغ پسرش رفته تا او را به خانه برگرداند اما با اینکه مدتها در جست و جوی او به همه جا سرزده با این حال نتوانسته فرزندش را پیدا کند و بعد از سالها همچنان چشم به راه اوست.
بعد از خواندن این مطلب یک بار دیگر به تاریخ چاپ آن نگاه کردم مربوط به 14 سال قبل بود. با تعجب به دختر جوان و پدرش نگاه کردم و گفتم: این روزنامه 14 سال قبل منتشر شده است چرا آنقدر دیر اقدام کردید؟
دختر جوان گفت: بله میدانم ولی این روزنامه تازه به دستمان رسیده است. یکی از دوستان پدرم چند روز قبل آن را به ما داد، وقتی میخواست به مسافرت خارج از کشور برود به ملاقات پدرم آمد و گفت «این روزنامه را همان موقع دیده بودم و فکر کردم این نامه از طرف مادرت باشد اما فراموش کردم آن را بموقع به شما بدهم.»
ما هم وقتی روزنامه را دیدیم و مطلب را خواندیم با توجه به شباهتهای زیادی که با سرگذشت پدرم دارد احتمال میدهیم این خانم مادربزرگم باشد که دنبال پدرم میگردد. چرا که پدر مرا هم در 5 ماهگی به بهزیستی سپردند و مسئولان گفتهاند پدر نوزاد او را به علت بیماری همسرش و ناتوانی در نگهداری از او تحویل این مرکز داده است. حالا به اینجا آمدهایم تا اگر شماره تلفن یا نشانی از این خانم دارید به ما بدهید.
با اینکه زمان زیادی از این نامه و انتشارش در روزنامه گذشته بود و بهدلیل تغییر خبرنگاران و مسئولان صفحه جویندگان عاطفه، نیاز به بررسی موضوع داشتم .از این پدر و دختر خواستم تا فرصتی بدهند شاید بتوانم کمکشان کنم.
پس از رفتن آنها بلافاصله شروع به پیگیری کردم. چهره مظلوم مرد میانسال و بارقههای امیدی که در چشمان او و دخترش دیدم باعث شده بود تا انگیزهام برای پیدا کردن این مادر و رساندن او به پسرش بیشتر شود. وقتی با مسئولان قبلی این صفحه تماس گرفتم و ماجرا را گفتم آنها نیز از من فرصت خواستند تا به آرشیو خود رجوع کنند شاید سرنخی از این مادر پیدا شود. اما چند روز بعد با ناامیدی دریافتم که به علت گذشت زمان و جابه جاییهای پی در پی نتوانستهاند مدارک مربوطه را پیدا کنند.حالا تنها راه حل برای کمک به این خانواده را در انتشار مطلبی دوباره دیدم با این تفاوت که حالا باید بنویسیم پسری بهدنبال مادرش میگردد تا شاید بعد از 59 سال بتواند با یافتن مادرش طعم آغوش گرم و مهربان مادر را بچشد و لذتی را که سالها از آن محروم مانده بود با دیدار مادر تجربه کند.
گروه جویندگان عاطفه روزنامه ایران از خوانندگان درخواست میکند چنانچه از سرنوشت این مادر یا خانوادهاش اطلاعی دارند با شماره تلفن 21- 88761620 تماس بگیرند.