اصالت انسان؛ صلابت اخلاق
راز ماندگاری قیام امام حسین(ع) پیام انسانی-اخلاقی و فراتاریخی آن است
دکتر سید محمدعلی ایازی
استادیار دانشکده حقوق ، الهیات و علومسیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
در حیات اجتماعی و فرهنگی شیعیان، واقعه عاشورا بدون رسیدن به اربعین کامل نمیشود. در سنت شیعی «آیین اربعین» و برگزاری مراسم چهلم شهادت، تنها برای امام حسین(ع) و یارانش برگزار میشود. به همین دلیل در سنتهای مذهبی شیعیان، تنها یک اربعین هست، آن هم اربعین حسینی. گویی بواسطه اربعین است که فرآیند عاشورا در حیات اجتماعی مؤمنان به بلوغ خود میرسد.حال که در آستانه اربعین حسینی هستیم، اربعینی که بهدلیل شیوع گسترده ویروس کرونا نسبت به سالهای گذشته متفاوتتر برگزار میشود، اما نفس عزاداری برای امام حسین(ع) ولو متفاوت از گذشته همچنان جریان دارد. بیشک در پس این نهضت، مفاهیمی انسانی- اخلاقی نهفته است که اثرگذاری این نهضت را از دایره تشیع فراتر میبرد. «راز ماندگاری نهضت امام حسین(ع)» و اینکه «چرا تنها برای امام حسین(ع) مراسم اربعین برگزار میکنیم» در گفتار پیشرو مورد تدقیق قرار گرفته است.
ائمه(ع) همگی در دوران امامت خود از یک استراتژی واحد پیروی میکردند اما این شرایط تاریخیشان بود که آنان را از هر جهتی از هم متمایز میکرد؛ بهعنوان مثال، حضرت امام علی(ع)، حضرت امام حسن(ع)، حضرت امام سجاد(ع) و سایر ائمه هر یک در هدایت مردم و به انجام رساندن رسالت خود استراتژی مشخصی را در دستور کار داشتند هرچند که شرایط و احوال اجتماعی یا مخاطبان شان، آنان را بهنوعی از هم متمایز میکرد. اما شخصیت حضرت امام حسین(ع) و کاری که ایشان و یاران شان انجام دادند، منجر شد تا ویژگی خاص و متمایزی نسبت به سایر ائمه(ع) پیدا کنند.
این تمایز را میتوان چنین روایت کرد که حضرت امام حسین(ع) قهراً در یک فضای سیاسی و اجتماعی خاص زندگی میکردند؛ آن شرایط خاص سیاسی و اجتماعی مستلزم یک تلنگر یا به تعبیری ایجاد یک موج بود. شکلگیری این موج نیز نیاز به یک نوع شهامت و فداکاری خاص داشت و حضرت امام حسین(ع) این شهامت را با نپذیرفتن بیعت با یزید بخوبی نشان دادند.
یزیدیان فکر میکردند که بیعت نکردن حضرت امام حسین(ع) با یزید را باید خیلی جدی سرکوب کنند چون اگر عقبنشینی کنند، نمیتوانند در مقابل حرکتهای دیگر بایستند. بنابراین، زیاد بن ابیه را انتخاب کردند تا این سرکوب را به شکلی علنی، با صدای بلند و پرهیاهو و بسیار شنیع پیش ببرد؛ به همین دلیل وقتی یاران امام(ع) را به شهادت رساندند، بر اجساد شهدا اسب دواندند یا خانوادهشان را اسیر کرده و شهر به شهر چرخاندند و به مردم گفتند که ما آنان را سرکوب کردیم و پیروز شدیم. آنان پس از واقعه عاشورا از هیچ گونه اذیت و آزاری نسبت به اهلبیت(ع) فروگذار نکردند تا ترس و وحشتی را که مدنظرشان بود به جامعه القا کنند.
در میان یاران امام حسین(ع) دو شخصیت مکمل حرکت ایشان شدند؛ حضرت زینب(س) و حضرت امام سجاد(ع). در این میان، بیتردید، بیشترین نقش را حضرت زینب(س) بر عهده داشتند؛ شاید خطراتی که در کمین حضرت امام سجاد(ع) بود، ایجاب میکرد که ایشان چندان علنی رفتار نکنند و زنی قهرمان در نطقی شجاعانه به میدان بیاید و این رسالت را به عهده گیرد. به این اعتبار، میتوان از حضرت زینب(س) بهعنوان «قهرمان کربلا» یاد کرد؛ چرا که تقریباً همه فشارهایی را که از بعد از شهادت امام علی(ع) به خاندان اهلبیت(ع) وارد شده بود با سخنان و مواضع شجاعانه خود خنثی کردند.
این جمله حضرت زینب(س) خطاب به یزید: «و ما رأیتُ إلا جمیلاً» معنایش این است که بهتر از این نمیشد. ما چه میخواستیم؛ میخواستیم که فرصتی پیدا کنیم که صدای خود را به مسلمانان برسانیم. شما مقدمات و بستر آن را بخوبی فراهم کردید. خیلی زیبا شد. شکر خدا که چنین چیزی به دست شما فراهم شد. زیرا در شکل مظلومانهای ما را شهر به شهر، منزل به منزل، کاروان به کاروان چرخاندید. ما هم مظلومیت خود و جنایت و انحراف شما از اسلام را برای مردم بازگو کردیم.
واقعه عاشورا و نهضت امام حسین(ع) منجر به ایجاد فرصتهایی برای دیگر ائمه(ع) نیز شد، بهطوریکه پس از این نهضت، بنیامیه و بنیعباس یاد گرفتند که در برخورد با ائمه(ع) ملاحظاتی را رعایت کنند. از این رو، پس از واقعه عاشورا با هیچ یک از ائمه(ع) چنین دشمنی آشکاری را صورت ندادند بلکه آنان را به شکلی مخفیانه، پنهانی و با ملاحظاتی خاص، به شهادت میرساندند. برای مثال وقتی هارونالرشید برای دستگیری امام موسی کاظم(ع) از بغداد به مدینه میآید، پیش از دستگیری ایشان جلوی مسجد نبوی، کنار قبر پیامبر(ص) میایستد، رو به جمعیت میگوید: یا رسولالله من چارهای جز دستگیری فرزند شما موسی بن جعفر(ع) ندارم؛ او کسی است که امنیت را به خطر انداخته است، تشویش افکار میکند و با اجازه شما میخواهم او را دستگیر کنم.
در حقیقت امنیت هارون به خطر افتاده بود، نه امنیت مردم و جهان اسلام. بر این اساس، پس از نهضت امام حسین(ع) هر برخورد قهرآمیزی با ائمه(ع) برای خلفا هزینهبردار شد و آنان نمیتوانستند ظلمی را که بر امام حسین(ع) روا داشتند، تکرار کنند. به همین دلیل، همیشه قدرتهای استبدادی میکوشیدند تا با شگردهای مختلف و از رهگذر اتهاماتی همچون تشویش افکارعمومی و ایجاد ناامنی و... اهداف ناصواب خود را در مبارزه با ائمه(ع) پیش ببرند.
درسی که امروز میتوانیم از نهضت امام حسین(ع) بگیریم، در کلمات، سخنان و خطبههای ایشان مستتر است؛ مثلاً آنجا که میگویند «اگر دین ندارید، آزادمرد باشید» یا آنجا که میگویند «إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّه جَدّی» در اینجا نیز ایشان بر اهمیت و ضرورت «اصلاحگری جامعه» تأکید میگذارند.
امام حسین(ع) انقلاب نکردند، انقلاب مادامی صورت میگیرد که کسی دست به شمشیر ببرد و بخواهد بجنگد؛ قصد امام حسین(ع) جنگ نبود، یزیدیان حمله کردند و با یک لشکر عظیم آمدند و امام حسین(ع) و یارانش تنها از خود در برابر آنان دفاع کردند.
راز ماندگاری حضرت امام حسین(ع) و نهضت ایشان را میتوان در چهار مؤلفه دستهبندی کرد:
نخست، موقعیت تاریخی خاصی که واقعه عاشورا و نهضت امام حسین(ع) در آن رخ داد خود زمینه ماندگاری آن را فراهم کرد.
دوم، جنس اتفاقاتی بود که در نهضت امام حسین(ع) رخ داد و روندی که نهضت پیدا کرد؛ بهعنوان مثال اینکه امام حسین(ع) هیچ گاه خود به قصد جنگ و نَبَرد لشکرکشی نکردند. ایشان جمعی از خانواده اعم از زن و بچه به همراه داشتند، شقاوت و بیرحمی که یزیدیان با ایشان و همراهان شان داشتند و نوع اتفاقاتی که در این واقعه رقم خورد، یکی از عوامل ماندگاری این نهضت شد.
سوم، ضرورتی بود که اهلبیت(ع) برای بزرگ و برجسته کردن این رخداد در فرهنگ تشیع میدیدند و این مهم را نیز به انجام رساندند و توانستند نهضت امام حسین(ع) را در فرهنگ تشیع بخوبی برجسته نمایند.
چهارم، یکی از عوامل ماندگاری حرکت امام حسین(ع) پیامهای ماندگارش بود که ابعادی انسانی و اخلاقی داشت و فراتر از قالب شریعت توانست توجه گروههای مختلف اجتماعی را در دورههای بعدی به خود جلب کند.
به نظر میرسد که امروزه بخشی از پیام امام حسین(ع) و نهضت عظیم ایشان مورد غفلت واقع شده است و آن سیرت حقیقی و عقلانی نهضت ایشان است.
یکی از مهمترین ابعاد سیرت حقیقی و عقلانی نهضت حضرت امام حسین(ع) «اخلاقمداری» ایشان است. از قضا، گمشده امروز جامعه ما مسأله اخلاق است؛ منظور از اخلاق؛ آزادی و آزادگی، مبارزه با ستم و اعتراض به رفتار حاکمان قانونشکن است. یکی از مهمترین ابعاد اخلاقی نهضت امام حسین(ع) نوع برخورد با مخالف است. نمونه برخورد ایشان با مخالف را میتوان در مواجهه ایشان روز نخست با حر دید. به نظر میرسد که یکی از نیازهای جدی جامعه و افکار عمومی امروز ما برخورد حسینوار با مخالفان است.
پیام نهضت امام حسین(ع) یک پیام انسانی و فراتاریخی است و تنها اختصاص به شیعیان ندارد. طبعاً اسم امام حسین(ع) و ذکر مظلومیت ایشان صرفاً یک مسأله شخصی و فردی یا مثلاً نقل یک تراژدی نیست، بلکه ذکر مصیبت شهادت ایشان در واقعه عاشورا تلنگری به مسلمانان در خصوص ظلمناپذیری و دادن درس انسانیت و شهامت به جامعه بوده است. همیشه خوف و نگرانی مستبدان هم از این نوع عزاداریها بهدلیل پیامهای نهفته در پس عزاداری بوده است.
در بین ائمه تنها برای امام حسین(ع) مراسم چهلم و اربعین گرفته میشود چرا که امام حسین(ع)کانون مرکزی اهلبیت(ع) هستند و باید پیوسته فلسفه نهضتشان در ذهن مردم از طبقات مختلف تکرار میشد. از این رو، فلسفه اربعین و عزاداری هر ساله برای امام حسین(ع) در روز چهلم شهادت ایشان بهدلیل اهمیت کار ایشان و ماندن فلسفه نهضتشان در حافظه جمعی مسلمانان انجام میشود و اربعین در چنین بستری است که شکل میگیرد.
میراث «نهضت حسینی» برای امروز ما
دکتر عبدالحسین خسروپناه
استاد فلسفه
1برای درک هدف «نهضت حسینی» و درسهای آن، بهترین مرجع، رجوع به کلمات و سخنان خود امام حسین(ع) است. ایشان در وصیتنامهای به برادرش محمد بن حنفیه وقتی که در مسیر عراق حرکت میکرد، میفرمایند: «إِنّی لَمْ اَخرُجْ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی و أبی....... من گواهی میدهم که از راه تکبر و خودخواهی یا به قصد فساد و ستمگری بر ضد حکومت بنیامیه قیام نکردم. قیام کردم فقط و فقط برای ایجاد اصلاح در امت جدم و شیعه پدرم علی بن ابیطالب.»
همچنین میفرمایند: «فمن قبلنی بقبول الحق فاللّه اولى بالحق و من رد علی هذا اصبر حتى یقضی اللّه بینی و بین القوم بالحق و هو خیر الحاکمین و هذه وصیتی یا اخی الیک و ما توفیقی الا باللّه علیه توکلت و الیه انیب ..... هرکس راه حق و حقیقت را پذیرفت طرف حسابش حق تعالی است و هرکس قیام من را مردود بداند، من در راه خود ثابت قدم و شکیبا هستم تا اینکه خداوند بین من و این ملت به حق و حقیقت قضاوت کند که او بهترین قاضی است. این وصیت من است برای تو ای برادر. موفقیت من بسته به اراده خدا است. به او توکل میکنم و به سوی او دست انابه برمیدارم.»
2همانطور که در وصیتنامه آمده است، هدف قیام امام حسین(ع) «اصلاح دینداری مسلمانان» است. در آن دوره، مسلمانان مسیر انحرافی را در دینداریشان پیش گرفته بودند و حضرت(ع) قیام کرد تا مردم را نسبت به انحرافشان، آگاه کند. اما این انحرافات چه بود؟
اول، یکی از این انحرافات به مسائل اعتقادی برمیگشت. در زمان امام حسین(ع) عدهای خداوند را به خودشان تشبیه میکردند. از این رو، حضرت امام حسین(ع) در خطبهای میفرمایند: «ای مردم پرهیز کنید از گروهی از کسانی که گمراه هستند و مانند کفار از اهل کتاب میآیند خداوند را مثل خودشان میپندارند، چراکه پروردگار مثل و مانندی ندارد، شنواست و بیناست.»
دوم، انحرافاتِ اخلاقی بود. در این راستا، حضرت امام حسین(ع) در خطبهای توصیه میکند: «ایّها الناس: نافسوا فی المکارم، وسارعوا فی المغانم، ولا تحتسبوا بمعروف لم تعجلوا» در صفات عالی و پسندیده با یکدیگر رقابت کنید، در به دست آوردن این صفات خوب که غنیمتهای الهی هستند سرعت پیدا کنید، اگر عمل خیری باشد در انجامش سرعت نداشتید خیال نکنید این کار شما شایسته است. این توصیه و نگرانی حضرت امام حسین(ع) نشان میدهد جامعه زمانه ایشان از یک سری انحرافات اخلاقی و رفتاری رنج میبرده است.
سوم، در آن دوره، برخی از مسلمانان حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال میکردند. به همین دلیل، حضرت امام حسین(ع) بر این باور بودند که دیگر چیزی از اسلام باقی نمانده است و لذا فرمودند اگر میخواهید مسیر شهادت را طی کنید باید به حزب خدا که عترت پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت طهارت هستند، تمسک کنید. «قرآن» و «عترت» دو وزنه بزرگ هستند که پیامبر(ص) در اختیار امت گذاشته است و باید به آنها تمسک جست.
3متأسفانه بعد از وفات پیامبر(ص)، سنت، کتابت و نقل احادیث ایشان تعطیل شد، و به جای آن تفسیر به رأیها جای دین را گرفت. ارزشهای درست، ضد ارزش شد و ارزشهای غلط، به ارزش بدل شد. این اقدامات در زمان خلافت معاویه صورت گرفت و پس از او، فرزندش یزید که به شیوه پدر اقتدا داشت، مردم را مجبور به بیعت کرد. امام حسین(ع) با یزید بیعت نکرد و در مقابل این تصمیم ایستاد؛ زیرا اگر یزید حاکمیت را به دست میگرفت، دیگر قطعاً چیزی از اسلام باقی نمیماند. از این رو، هدف دیگر امام حسین(ع) از قیامش، در کنار اصلاح دین، معرفی کردن ولایت حق در مقابل ولایت باطل به مردم بود.
4درسهایی که میتوان امروز از قیام امام حسین(ع) گرفت این است که در برابر مسائل اجتماعی بیتفاوت نباشیم و در این راستا، «مسئولیت اجتماعی» را میتوان به عنوان یکی از درسهای قیام امام حسین(ع) در نظر گرفت.
گاه یک جامعه درگیر فساد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میشود. بیعدالتی یکی از بدترین انواع فسادی است که اگر در جامعهای نهادینه شود، میتواند بسیار مخرب باشد. گاهی میبینیم جناحهای سیاسی چپ و راست، برای رسیدن به قدرت باهم اختلاف دارند. هرچند قدرت فینفسه بد نیست اما قدرت برای چه چیزی؟ برای خدمت به خلق، رفع مشکلات مردم یا کسب موقعیتهای بهتر برای احزاب؟ این بدترین منکری است که به نظر میرسد امروز باید انسانهای آزاده که به مکتب حسین(ع) اقتدا دارند، با آن مقابله کنند و مردم را در مسیر هدایت و سعادت راهنمایی کنند.