برای هر مغازه داری داشتن یک چراغ توری کلمن ضروری است . چراغ کلمن نور مغازه شما را به حد کافی تامین می کند و مشتریان را برای خرید اجناس به داخل مغازه دعوت می نماید. نماینده کارخانجات کلمن در ایران: شرکت سهامی بازرگانی آرین . سرای حافظ تهران
شاهکار ادبی ویکتور هوگو در روی پرده سینما فردا شب در سینما دیانا
ضارب کشته شد
ترور شاه
لیلا ابراهیمیان/پانزدهم بهمنماه 1327، ساعت یکونیم بعد از ظهر؛ محمدرضاشاه در صندلی عقب رولزرویس سیاه لمیده و خون از سر و صورتش جاریاست. شاید در آن لحظه جاهطلبیهای احمد قوام، دشواری روابطش با فوزیه و تهدیدهای استالین را از خاطر برده بود و تنها به شانس برای زنده ماندنش میاندیشید؛ آنطور که بعدها در کتاب «مأموریت برای وطنم» از آن سخن میگفت. منوچهر اقبال در کنار شاه بود و میخواست او را به نزدیکترین بیمارستان برساند اما شاه میخواست دوستش دکتر عدل او را جراحی کند. صبح آن روز محمدرضا شاه به کوههای اطراف تهران برای اسکی رفته و ساعت یک ظهر برای بازدید از دانشکده حقوق و علوم سیاسی آمده بود. او لباسی نظامی بر تن داشت و پالتویی کلفت؛ زمانی که از اتومبیل خود پیاده شد، مردی در انتظارش بود؛ او هفتتیر خود را در جلد دوربینش جاسازی کرده و در چند قدمی شاه در جمع خبرنگاران شروع به تیراندازی کرد. ناصر فخرایی به شاه نزدیک بود و از شدت عصبانیت دستش میلرزید؛ تیر اول که شلیک شد همه خود را به جایی امن رساندند ولی هیچ کدام کمکی به فخرایی نکرد. سه گلوله او به لبه کلاه شاه اصابت کرد و تیر چهارم بهصورت خورد؛ از گونه راست وارد و از گوشه لب خارج شد. برخی از دندانها شکست و بعداً به جای آن دندان مصنوعی نشست؛ اما به دلیلی نامعلوم میگویند شاه آن را پنهان میکرد. گلوله پنجم تپانچه گیر کرد و فخرایی خواست از میان بگریزد؛ اما او را در جا کشتند؛ میگویند دستور قتل را تیمسار مرتضیخان یزدانپناه صادر کرده بود. در جیب ناصر فخرایی کارت شناسایی پیدا کردند که روی آن نوشته شده بود: عکاس روزنامه پرچم اسلام. بعدها محمدرضاشاه در کتاب «مأموریت برای وطنم» مینویسد: «ضارب، با غضب بسیار اسلحه را بر زمین زد و میخواست فرار کند ولی از طرف افسران و اطرافیان من محاصره شد و متأسفانه به قتل رسید و محرکان اصلی او درست معلوم نشدند. بعداً معلوم شد که وی با بعضی از متعصبان رابطه داشته و در عین حال نشانههایی از تماس با حزب منحله توده به دست آمد. نکته جالب توجه اینکه معشوقه او دختر باغبان سفارت انگلستان در تهران بود... خون از زخمهای من مانند فواره میجست ولی به خاطر دارم که در آن حالت میل داشتم به انجام مراسم آن روز بپردازم ولی ملتزمان من مانع شدند و مرا به بیمارستان بردند و در آنجا به بستن زخمهایم پرداختند.»
ساعتی بعد از حادثه، دانشگاه تهران، دربار و دولت دو بیانیه منتشر کردند؛ در آن بیانیهها شرح اجمالی ماجرا آمد. در اطلاعیه دربار و به نقل از شاه نوشته شد:«برای خدمت به کشور و میهن عزیز اصابت چند گلوله اهمیتی ندارد و اراده ما در نیل به هدفهای عالی مملکتی تزلزلناپذیر خواهد بود.» در بیانیه دولت اما از توطئهای گسترده گفتند که خائنان قصد براندازی دولت داشتند. ساعت هفت شب شاه پیامی رادیویی فرستاد.آن روز در تهران حکومت نظامی اعلام شده و عبور و مرور از ساعت 10 شب ممنوع بود؛ سرلشکر احمد خسروانی مسئول حکومت نظامی شهر شد. فردای آن روز روزنامه کیهان نوشت: «وقتی برای کشتن شاهِ مملکت، دستهبندی میشود چه کسی میتواند به استقرار حکومت نظامی اعتراض کند؟» در سایه همین حکومت نظامی، مجلس مؤسسان تشکیل شد و اختیارات شاه افزایش یافت.
آن روز تحقیق و بازجویی آغاز شد؛ گفتند که فخرایی قبلاً هم برای ترور شاه برنامه داشت و آن را با دوستش عبدالله ارگانی در میان گذاشته است و ارگانی که عضو حزب توده بود تپانچه در اختیار فخرایی گذاشته است. این موضوعات بهانهای شد برای اینکه حزب توده را مسئول و بانی ترور شاه اعلام کنند. در جلسه اضطراری مجلس، چند ساعت بعد از حادثه دانشگاه تهران، حزب توده را منحل اعلام کردند؛ اما در آن زمان دولت نه میتوانست و نه برخی از نخستوزیران میخواستند حزب را منحل کنند؛ تنها اثر کوتاه مدت این تصمیم این بود که قبل از ساعت 12 همان روز؛ 28 نفر از اعضای حزب توده دستگیر شدند؛ اموال و کلوب ها مصادره شد. آن روز گروهی از رهبران حزب توده در مراسم بزرگداشت دکتر تقی ارانی بودند. روزی که روزنامه پرچم اسلام توقیف شد و آیتالله کاشانی بهدلیل ارتباط با فخرایی به تبعیدی کوتاه مدت رفت. بعدها محمد ساعد مراغهای (سیاستمدار و دو دوره نخستوزیر در دوره پهلوی) درباره ترور محمدرضاشاه نوشت: «رزمآرا میخواست از این جریان استفاده کند و با حذف شاه، کاشانی و حزب توده، همه کاره شود.»
یک پیشنهاد ، یک تاریخ
سدی روی رودخانه کرج
مطالعات و تحقیقات پیاپی و ممتدی که بیش از مدت سه ماه از طرف مهندسین و کارشناسان ادامه داشت روز سوم مهرجاری، طی یک کمیسیون که در دفتر آقای مهندس میکده مدیرکل لولهکشی تشکیل گردید به شکل یک پیشنهاد خلاصه شد. این پیشنهاد ایجاد سدی را پیشبینی میکرد که برای لولهکشی شهر تهران در وهله اول و برای تأمین احتیاجات آب تهران درمرحله دوم کمال ضرورت را دارد.
تهران در ثانیه به بیش از دو هزار و ششصد لیتر آب احتیاج دارد و آبی که فعلاً از کرج به شهر میرسد فقط نصف این مقدار یعنی یکهزار و سیصد لیتر را تأمین میکند، با این وضع لولهکشی شهر بسیار عمل بیموردی است و بدون تأمین آب کافی و اقدام به لولهکشی بازی با حیات صدها هزار مردم خواهد بود. به این جهت از اولین روزهایی که تصمیم به لولهکشی گرفته شد و این قضیه حیاتی از مرحله حرف به مرحله اجرا درآمد، مسأله کم آبی تهران، توجه مهندسین مربوطه و شرکت الکساندر گیپ را جلب نمود. شرکت اوایل پیشنهاد کرده بود که در حوالی کن و نقاط اطراف آن چند چاه عمیق حفر گردد و از آن آب، کمبود آب تهران را تأمین نمایند، این قضیه با مطالعاتی که در آن نواحی به عمل آمد و نبودن آب در آنجا مسلم گردید، منتفی شد. سپس نظر مهندسین به تنها محلی که ممکن بود در شرایط فعلی آب تهران را تأمین کند، یعنی برای بار دوم، به کرج معطوف گردید... این نکته که سالانه مقدار معتنابهی از آب کرج آن اندازه که بتواند علاوه بر تأمین کمبود آب تهران، کمک مؤثری هم به کشاورزی اطراف شهر بکند، هدر میرود، توجه کارشناسان را جلب کرد و پس از مدتها مطالعه بهعنوان آخرین علاج، این طور به نظر رسید که باید در آنجا سدی برپا شود و آبهایی که هر سال هرز میرود، جمعآوری گردد و به کمک آب تهران و دهات اطراف برسد.این پیشنهاد حاوی طرح ایجاد سدی در کیلومتر 23 کرج است که طول آن 110 متر میباشد و دارای یک مخزن به گنجایش هفتاد میلیون متر مکعب (هفتاد میلیارد لیتر) خواهد بود و خواهد توانست یکصد و پنجاه میلیون متر مکعب آبی را که به تحقیق و مسلماً هر سال هدر میرود جمعآوری نماید.
این مخزن خواهد توانست هر ثانیه شش هزار لیتر آب به شهر تهران و دهات اطراف کمک کند که به وضع فعلی و احتیاجات کنونی بیش از دو هزار لیتر آن برای شهر مورد احتیاج نیست و بقیه آن به کشتزارهای کرج و قرا آن سرازیر خواهد شد و کرج و نقاط اطراف آن را، سراسر آباد خواهد کرد و از بیآبی که مبتلا به تمام آن نواحی است و هر ساله تابستان بر سر این مسأله خونها ریخته میشود، نجات پیدا خواهند کرد.
علاوه بر آبیاری، از نیروی سقوط این سد ایجاد کارخانه برقی به قوه بیست هزار کیلو وات میسر خواهد بود که مسلماً در وضع کنونی کمک مؤثری به شهر تهران میباشد.
مخارج این سد مستقلاً به طوری که مهندسین و کارشناسان تخمین زدهاند حداکثر بیست میلیون تومان خواهد بود و چنانچه تصمیم به ایجاد کارخانه برق گرفته شود هزینه آن نیز به 25 میلیون تومان بالغ میشود و روی هم رفته میتوان تخمین زد که با هزینههای متفرقه از قبیل تغییر جاده و نظیر آن مخارج ایجاد این سد و کارخانه برق بر پنجاه میلیون تومان بالغ شود. اداره لولهکشی خود تقبل کرده است که به مبلغ 10میلیون تومان از مخارج ایجاد این سد را بپردازد و چون در صورت ساختمان آن، ادارات مستقل آبیاری و برق هم از این جریان استفاده خواهند کرد نظر این اداره این است که آن دو بنگاه هم از اعتبارات خود به این امر کمک نمایند تا پس از ایجاد سد، هر یک از سه اداره به نسبت اعتباری که برای ساختمان آن دادهاند بهرهبرداری نمایند.
روزنامه کیهان- پنجشنبه 15 مهر 1327
تهیه و تنظیم:حسن مجیدی
میدان تاریخی امیر چخماق اصلاح و مرمت شد
میدان امیر چخماق که یکی از مراکز مهم شهر یزد و نیز دارای آثار جالب توجه باستانی است با آنکه همیشه مورد توجه سیاحان خارجی بوده است ولی متأسفانه تاکنون بهصورت ویرانه وحشت زایی باقی مانده بود. اخیراً با توجه و دستور مؤکد آقای لسان سپهر فرماندار یزد شروع به مرمت شده و اکنون بهطرز جالبی اصلاح و حوض زیبایی در وسط آن بنا و اطرافش گلکاری شده است.
روزنامه کیهان- چهارشنبه 12 آبان 1327
راه امامزاده داوود اتومبیل رو شد
جاده جدید امامزاده داوود تا هفت کیلومتری امامزاده بخوبی ماشین رو شده است.
روزنامه کوشش- سه شنبه 18 آبان 1327
سفر بی بازگشت فوزیه
طلاق درباری
«علیاحضرت ملکه فوزیه پهلوی که از دیرزمانی مبتلا به کسالت بودند و بیش از سه سال است که به دستور اطبا جهت تغییر آب و هوا و معالجه به قاهره تشریف فرما شدهاند، بعد از مدتی مداوا متأسفانه این طور تشخیص داده شده است که اقامت دائمی در ایران بهواسطه ناسازگاری آب و هوا برای مزاج ایشان مضر و خطرناک است و معذور از مراجعت هستند. لهذا اراده سنیه ملوکانه اقتضا فرمود که محض حفظ سلامت معزی الیها از معاودت شان به ایران صرف نظر شود و با رضایت طرفین طبق قانون مقدس اسلام مواصلت به تفریق و طلاق منتهی شود. بدیهی است این پیشامد که موجب و علت اصلی آن کسالت ممتد علیاحضرت است، باعث هیچ گونه تزلزلی در روابط دو کشور نبوده و مناسبات فیمابین که خوشبختانه براساس دوستی و خلوص و صمیمیت دیرین مستقر و مستحکم است کماکان باقی و برقرار خواهد بود.»
وزیر دربار شاهنشاهی. محمود جم
روزنامه اطلاعات- شنبه 29 آبان 1327
پروفسور جرج کامرون کتیبههای داریوش بزرگ را خواند
واشنگتن: به قرار اخبار واصله از ایران، پروفسور «جرج کامرون» امریکایی موفق شده کتیبههای داریوش بزرگ پادشاه ایران را که در 2400 سال قبل بر روی تخته سنگهای کوه مرتفعی منقوش بوده بخواند. جرج کامرون برای خواندن این کتیبهها که سه هفته به طول انجامیده هر روز با خطر مرگ مواجه بوده است.
کامرون میگوید «من اکنون از اسرار کتیبههای چهارم ستون بزرگ که تاکنون به علت اینکه در مکان مرتفعی قرار داشته و کسی آنها را نخوانده بود اطلاع و آگاهی کامل به دست آوردهام. با این حال من اسرار این کتیبهها را تا هنگامی که فرصت و مجال بیشتر برای مطالعه و تحقیق به دست آورم افشا نخواهم نمود.»
جرج کامرون در دانشگاه میشیگان مقام استادی دارد و در آموزشگاه شرقشناسی امریکا نیز تدریس مینماید. اخبار واصل حاکی است که این استاد عالی مقام مدت سه هفته هر روز حیات خود را در معرض خطر مرگ قرار داده تا موفق شده بر اسرار این کتیبهها پی ببرد.کتیبههای مذکور به سه زبان از زبانهای باستانی معروف آسیای باختری نوشته شده است. کامرون برای خواندن این کتیبهها هر روز در یک اطاق لاستیکی از ارتفاع 194 پا (2/58 متر) از قله کوه و صد پا (30 متر) از پایه کوه آویزان بوده است و گاهی در این اقدام خطرناک فرزند پانزده سالهاش موسوم به «توماس» نیز با وی بالا میرفته و او را کمک میکرده است.
روزنامه کیهان - شنبه 24 آذر ماه 1327
مرگ روزنامه نگار سیاست پیشه
خاموشی صور اسرافیل
مرحوم قاسم صور از 16 سالگی وارد خدمات دولتی شده و پس از قتل ناصرالدین شاه به اتفاق مظفرالدین شاه به تهران آمد و منشی همایونی شد. در جریان انقلاب مشروطیت فداکاریهای بسیار کرد و روزنامه معروف «صوراسرافیل» را انتشار داد. در دوران استبداد محمدعلیشاه به اروپا مهاجرت نمود و پس از شکست وی به تهران بازگشت. مجدداً به اروپا رفت و بعد از دو سال به تهران آمد و تا هنگام وفات در ایران بود.در زمان سلطنت اعلیحضرت شاه فقید به وزارت پست و تلگراف، حکومت اصفهان و رشت و شهرداری تهران منصوب شد و در همه مشاغل آثار برجستهای از خود به یادگار گذاشت. از سال 1319 بهعلت کسالت دست از کار دولتی کشید و تا روز یکشنبه «پریروز» که رخت از این جهان بربست همچنان بیمار و خانه نشین بود. امروز صبح جنازه آن مرحوم، از مسجد سپهسالار، با حضور عده کثیری از اعضای دولت، نمایندگان مجلس و کارمندان عالیرتبه و رجال و معاریف پایتخت، تشییع گردید و به آرامگاه ابدی او انتقال یافت.
روزنامه کیهان- سهشنبه 19 بهمن 1327