ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر صلى الله علیه و آله:
پاکدامن باشید تا زنانتان پاکدامن باشند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 553 ، ح 3
شمس لنگرودی: نیاز به صبر کردن ندارم
میدانم که خیلیها کتاب دارند اما صبر کردند بعد از کرونا منتشر کنند؛ با این حال من ترسی نداشتم که کتاب در دوران کرونا منتشر شود و برای آن نیز دلیل داشتم. نخست اینکه من نیاز به صبر کردن ندارم؛ چراکه یک عده مخاطب دارم که وقتی میفهمند من کتاب منتشر کردم تهیه میکنند و خیلی با این چیزها کاری ندارند. از طرفی یک عده هم هستند که شعرهای من را دوست ندارند و هر زمانی هم که کتاب را منتشر کنم، آن را تهیه نمیکنند. بنابراین برای من زیاد فرقی ندارد.
شمس لنگرودی در گفتوگو با ایبنا
درباره «قطار سفید» مجموعهشعر جدیدش صحبت کرد.
ایکاش خدا کاری کند...
علی ربیعی
سخنگوی دولت
خیلی وقتها بیدلیل دلمان میگیرد. آنقدر دلیل برای گرفتن دل هست که تو نمیدانی اینبار دیگر چرا دلت گرفته؟!!! در چنین وقتهایی دنبال بهانهای برای خوب شدن حال دلمان میگردیم. گاهی وقتها یک فیلم، یک ترانه و یا شاید برخی از اشعار به طرز غریبی بازتاب دهنده حالات روحیمان هستند و حتی ارجاع دادن خودمان به آنها با همذاتپنداری بهدنبال حالی خوش میگردیم. شاید تفأل ما ایرانیها به حافظ هم از همین روانشناسی ناشی شده است. حتی خیلی وقتها آرزوها و دلتنگیهایمان را در فیلمهای سینمایی دنبال میکنیم. بخصوص مأنوس بودن دهههای بیست،سیوچهل با سینمای موسوم به فیلمفارسی - برچسبی که مرحوم هوشنگ کاووسی به کار گرفت- از همین روحیه سرچشمه گرفته است. یادش به خیر چقدر از فیلمهای هندی در آن دههها در سینماها استقبال میشد. هرچه به سمت سینماهای پایین شهر و شهرستانها میرفتیم فروش فیلم هندی بیشتر بود. این هم نوعی نیاز به یک حال خوش است که بعد از یک درام با پایانی خوش به انتها میرسید. من فکر میکنم پدیده فیلم هندی آن دههها و حتی امروز ناشی از جامعه شناسی طبقاتی «کاست» و میل برون رفتن از «کاست» در میان تودههای هندی بود. سرانجام شاد نیاز زندگی انسانی ماست.
برای تو/ برای من/ برای دردهایم/ برای ما/ برای این همه تنهایی/ ای کاش خدا کاری کند...
سخنگوی دولت
خیلی وقتها بیدلیل دلمان میگیرد. آنقدر دلیل برای گرفتن دل هست که تو نمیدانی اینبار دیگر چرا دلت گرفته؟!!! در چنین وقتهایی دنبال بهانهای برای خوب شدن حال دلمان میگردیم. گاهی وقتها یک فیلم، یک ترانه و یا شاید برخی از اشعار به طرز غریبی بازتاب دهنده حالات روحیمان هستند و حتی ارجاع دادن خودمان به آنها با همذاتپنداری بهدنبال حالی خوش میگردیم. شاید تفأل ما ایرانیها به حافظ هم از همین روانشناسی ناشی شده است. حتی خیلی وقتها آرزوها و دلتنگیهایمان را در فیلمهای سینمایی دنبال میکنیم. بخصوص مأنوس بودن دهههای بیست،سیوچهل با سینمای موسوم به فیلمفارسی - برچسبی که مرحوم هوشنگ کاووسی به کار گرفت- از همین روحیه سرچشمه گرفته است. یادش به خیر چقدر از فیلمهای هندی در آن دههها در سینماها استقبال میشد. هرچه به سمت سینماهای پایین شهر و شهرستانها میرفتیم فروش فیلم هندی بیشتر بود. این هم نوعی نیاز به یک حال خوش است که بعد از یک درام با پایانی خوش به انتها میرسید. من فکر میکنم پدیده فیلم هندی آن دههها و حتی امروز ناشی از جامعه شناسی طبقاتی «کاست» و میل برون رفتن از «کاست» در میان تودههای هندی بود. سرانجام شاد نیاز زندگی انسانی ماست.
برای تو/ برای من/ برای دردهایم/ برای ما/ برای این همه تنهایی/ ای کاش خدا کاری کند...
به بهانه درگذشت استاد حبیب نقاش ، آخرین بازمانده نسل نقاشان قدیم ایران
او با نقاشیهایش زندگی میکرد
سید نظامالدین امامی فر
استادیار دانشکده دانشگاه شاهد
استاد حبیب نقاش در خانوادهای نقاش متولد شد. ایشان پسر ملاحسن نقاش هستند و پدربزرگشان ملا ابراهیم نقاش بود که در زمان قاجار زندگی میکرد و نقاشیهایی مثل شیدونهها و بعضی دیوارنگارها و نیز نقاشی خانهها را انجام میداده است. ملا ابراهیم دو پسر بهنامهای اسدالله و ملا حسن داشت که هر دو نقاش بودند.
حبیب نقاش در سال 1311 در شهر دزفول به دنیا آمد. آنهایی که در شهر دزفول قدیم بودهاند او را میشناسند. چرا که یک گالری در خیابان سیروس سابق و آیتالله طالقانی فعلی جنب مسجد عاملی داشت. او معمولاً نقاشی روی بوم را میکشید و در خانهها هم علاوه بر نقاشی، رنگ آمیزی ساختمان هم انجام میداد. چون شرایط آن روزگار با اکنون متفاوت بود، او نقاشیهایی روی پیش بخاریها و بعضی آیات کریمه نقاشی میکرد.
اگر بخواهم در مورد سطوح نقاشی صحبت کنم ویژگی نقاشی دوره قاجار روی دیوار با نام نقاشی دیواری و روی سطوح دیگر بزرگ مثل لتهای بزرگ فلز و چوب بهنام لتهای متحرک است که شیدونههای دزفول مزین به این نقاشیهاست.
از لحاظ مضمون نیز میتوان نقاشی دوره قاجار را به دو دسته مجالس بزم و طرب که بیشتر شکارگاهها و مجالس هستند معرفی کرد و دسته دوم نقاشیهای مذهبی که بنده بهعنوان شمایل نگاری مذهبی قاجاری نامگذاری کردم. شمایل نگاری مذهبی دوره قاجار در اصل برمیگردد به اینکه ملا ابراهیم و ملا اسدالله و ملا حسن در آن زمان زندگی میکردند و در اماکن مذهبی یا برای موضوعات مذهبی از این نوع مضامین استفاده میکردند که بیشتر در مورد آیات و روایات و زندگی ائمه بوده است.
نمونه کار این استادان را میتوان در اماکن مقدس و متبرکه مثل رود بند، مسجد صعصعه و امیرمکان شمس آباد بهعنوان نقاشیهای دیواری نام برد و نیز روی شیدونههای معروفی که در ایام محرم برپا میکنند به نامهای مختلف یا بهنام آن مکان نمونه داریم.
ویژگی کار استاد حبیب نقاش، نقاشی پشت شیشه بود. ابتدا قلمگیری میشد و خطوط کانتور یا راهنما توسط الگویی از پشت با رنگ کپی میشده و از پشت روی آن رنگ آمیزی میشد برای همین به آن نقاشی پشت شیشه میگویند. یعنی از پشت بهصورت وارونه نقاشی میشد و از طرف دیگر دیده میشده است.
رنگهایی که استاد حبیب نقاش استفاده میکرد، ترکیبی از رنگهای گیاهی و صنعتی بود که ترکیب میکردند. رنگها خیلی اشباع شده و با شدت بالایی کار میشد و در یک تابلو سعی میکردند تمامی روایت را گوشه بهگوشه نقش ببندند به صورتی که ترکیب بندیها بسیار شلوغ بود و تناسب انسانی در آنها مطلقاً وجود ندارد و بستگی به مقام و رتبه شخصی که نقاشی میشده بزرگتر یا کوچکتر انجام میشده و تحت عنوان پرسپکتیو مقامی است. یک تابلوی پشت شیشه روایتی است از حوادثی که اتفاق افتاده که بسته بهنظر راوی یا نقاش و با سبک و سیاق دوره قاجاری ترسیم میشده است. اگر به نقاشیهای پشت شیشه استاد حبیب نگاه کنید تصاویر دارای ویژگیها یا کمال خاصی هستند. معمولاً ائمه بسیار زیباروی هستند و ابروهای کمانی دارند و صورت سه رخ و خالی در گونه سمت چپ شان هست و از لحاظ شخصیتی فضای کاری را بیشتر اشغال میکنند و به ترتیب روایت اشیا کوچکتر میشوند. استاد حبیب نقاش ارادت خاصی به این نقاشیها داشت و همیشه میگفت که من با اینها زندگی میکنم و حرف میزنم. بارها شده بود که کارهای ائمه را جلوی خودش میگذاشت و با آنها حرف میزد و شعر میخواند و به آنها عشق میورزید. او در سال 1388 مفتخر به دریافت مقام مفاخر هنری کشور از سوی فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران شد و نامش بهنام مرد پرآوازه یا تنها فردی که بهعنوان نقاش پشت شیشه نشان درجه 2 هنری را از وزارت ارشاد گرفت،مطرح شد. ایشان به حق آخرین بازمانده نسل نقاشان قدیم ایران است. شیوه کار این استاد با نام هایی مانند قهوه خانهای، سقاخانهای و شمایل نگاری مذهبی قاجاری شناخته میشود. روحش شاد و یادش گرامی باد.
آنکه قصه میگوید,آنکه قصه میشنود
نلی محجوب
فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان
همه ما در کودکی قصه شنیدهایم، قصهگویی را از زبان بزرگترها تجربه کردهایم و گوش کردن و سکوت هنگام شنیدن قصهها. قصهها گاه برای سرگرم کردنمان بود و گاه برای خواباندن و ساکت نگه داشته شدن. اما اینکه قصهگوی ما شهامت پرسشگری را به کودک آموخته باشد، یا صبر شنیدن پرسش بعد از قصه را داشته باشد و اجازه تفکر، تخیل و بازآفرینی را به شنونده داده باشد چطور؟ بسیاری از مواقع روابط قصه گو و شنونده قصه، یکطرفه است. از ساختار سنتی قصهگویی شاید نتوانیم انتظاری بیش از این داشته باشیم که مثل همیشه یک نفر بگوید و یک یا چند نفر هم بشنوند و تمام. بدون گفتوگویی در پی آن. اما اینکه ذهن کودک با آن قصهها و شخصیتها به کجا میرود؟ الگوبرداری او چگونه است یا چه تأثیری در تصمیم گیریهای او خواهد داشت، در قصه گویی سنتی مورد توجه نیست. در حالی که طبق پژوهشهای دیوید مک کللند (نظریه پرداز و روانشناس) میان داستانهایی که بچهها میخوانند یا میشنوند و انگیزههای زندگی رابطهای معنادار وجود دارد. کودکی که در یک محیط آسیبزا زندگی میکند، قادر به درک فشاری که بر او وارد میشود نیست. تصمیمهایی میگیرد و مجبور است تا به ترکیب کردن تصمیم خود با الگویی شناخته شده بپردازد. این الگو معمولاً مبتنی بر شخصیتی است که کودک در افسانهها، اسطورهها، فیلم سینمایی یا احتمالاً زندگی واقعی دیده است –که بسیار در دو مورد آخر شنیدهایم- اینجاست که نقش گفتوگو و قصهگوی خلاق جایگاهش را بیش از پیش نشان میدهد. جک زایپس، جامعه شناس و استاد دانشگاه مینه سوتا، معتقد است کار قصهگو درمانگری و شفای آلام درونی فرد نیست، کار قصهگو این است که به بچه شجاعتی بدهد از جنس شجاعت همان بچه که انگشتش را رو به پادشاه گرفت و در جمع اعلام کرد او برهنه است. زایپش معتقد است افسانهها تحت تأثیر عوامل مختلف از جمله قدرت بازنویسی میشوند. بنابراین شناخت این تغییرات و علل آن میتواند به بچهها کمک کند. او در کنار تدریس دانشگاهی در مدارس و در میان دانشآموزان حاضر شد و از بچهها خواست بازنویسیهای مختلف یک افسانه را گردآوری کنند. بعد در مورد تغییرات بازنویسی با توجه به زمان و ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زمان بازنویسی بحث کردند. او با کمک بچهها کلیشهها و تبعیضها را پیدا میکرد و دربارهاش حرف میزدند. قصه گویی خلاق چنان که پیداست فرصت و بستر کشف، گفتوگو، تفکر و جستوجوگری را برای مخاطب فراهم میکند. اگر قصهگویی خلاق کنارمان باشد یا اینکه یاد بگیریم قصه گویی یکطرفه نیست این امید وجود دارد که تفکر و پرسشگری را برای مخاطب فراهم کنیم. فرصت بدهیم تا بچهها بپرسند و یاد بگیریم گوش شنوا داشته باشیم و فرصت گفتوگو را فراهم کنیم. آن وقت میتوان امید داشت بچهها به پرسشگران و شنوندگانی تبدیل شوند که قدرت گفتوگو و تبادل نظر را فرا میگیرند و از انفعال خارج میشوند. اگر میخواهید بیشتر با تأثیر قصهگویی خلاق آشنا شوید، «هنر قصه گویی خلاق» اثر جک زایپس با ترجمه مینو پرنیانی را بخوانید. خواندن این کتاب به قصهگویان، مربیان، اصلاحگران، والدین و... توصیه میشود. زایپس چگونگی قصه گویی، با در نظر گرفتن معیارهای اجتماعی، نگرشهای اخلاقی و از همه مهمتر احترام نهادن به حقوق کودکان را مطرح میکند. شاید خیلی از ما اگر قصه گویی خلاق کنارمان بود، روزگار بهتری داشتیم و شیوه تفکر و گفتوگوی مؤثر را آموخته بودیم.
نــــگاره
علیرضا پاکدل
استفاده از ماسک یکی از اقدامات پیشگیرانهای است
که میتواند شیوع کووید۱۹ را محدود کند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#زلزله
باز هم زلزله تهران، ترس و اضطراب و البته گلایه از ناامنی ساختمانها. با زلزلههایی که از صبح یکشنبه در فیروزکوه رخ داد این بحثها دوباره داغ شد. در شبکههای اجتماعی کاربرانی که زلزلهها را احساس کرده بودند دربارهاش نوشتند و بقیه هم از ترسشان بابت زلزله شدیدتر میگفتند: «بهجای بیتوجهی به فکر زلزله باشید شاید این شش باری که لرزیدیم پیشلرزه باشه»، «تهرانیا هنوز نرفتید پمپ بنزین ماشینا رو پر کنید؟»، «فکر کنم توی زندگی قبلیم یه حیوون بودم از اونجا که دیشب تمام مدت توهم زلزله داشتم و نگاهم به لوستر بود و صبح خبرش رو دیدم که واقعاً زلزله اومده بوده»، «از قدیم میگفتن وقتی وسط تابستون یهو خنک میشه هوا زلزله میاد»، «متخصص زلزله نداریم اینجا؟ اینکه قدرت زلزله بیشتر شده خوبه یا بد؟ ممکنه قبلیها پیش لرزه بودن این ۴ ریشتری اصلی باشه؟ یا با لباس بشینیم آماده فرار؟»، «خجالت نکش یکم زلزله بیا! ۶ بار تو چند ساعت لامصب؟»، «تازه زلزله از سرم افتاده بودا»، «مراقب خودتون باشید علاوه بر کرونا زلزله هم در کمین است»، «دیگه وقتی تابستون واستون بارون می باره معلومه بعدش برنامه زلزله است دیگه.»، «امروز کپسولا رفتن مرخصی زلزله اومده سر شیفت»، «باز زلزله اومد؟ وقت رفتن تو صف بنزینه»، «حتی حال ندارم به بقیه بگم زلزله اومده مراقب باشید، مگه چی کار میشه کرد؟!»، «این کرونا لعنتی کمه، هی زلزله میاد»، «رعد و برق میزنه، از اونورم فیروزکوه زلزله چهار ریشتری اومده. شرایط آماده است دیگه»، «بزرگی زلزله فیروزکوه هی داره بیشتر میشه. ۳.۶ بود طی ۶ ساعت الان شده ۴»، «از ۵ صبح رسماً رفتیم رو ویبره و من مضطربترینم»، «کرونا، آتشسوزی، انفجار، زلزله، کوفت، زهرمار... من دیگه منتظر آدم فضاییهام»، «خدایا واقعاً الان دیگه وقت زلزله نیست!»، «باز زلزله و باز بحث تکراری آماده نبودن مردم! آماده نبودن هریک از ما به هیچکس ربطی نداره! تنها به جهل نهادینه شده خودتون ربط داره. کیف نجات زلزله تهیه کنید و آب ذخیره داشته باشید.»
واکسن کرونا
همه مردم جهان منتظر واکسن کرونا هستند تا شاید زودتر از این بیماری رها شوند. دیروز خبر رسید که روسیه اولین واکسن کرونا را در مرحله بالینی با موفقیت آزمایش کرد و این خبر باعث شد درباره واکسن کرونا بیشتر در شبکههای اجتماعی بخوانیم. اینکه چرا ساخت واکسن طول میکشد و اگر واکسن ساخته شود چقدر اثرگذار است مسألهای است که درباره آن مینویسند. کاربرانی هم نگران رسیدن این واکسن به ایران بهدلیل تحریم هستند: «یه اخبارریزی از تولید واکسن کرونا شنیده میشه»، «ذهنِ ما ایرانىها، اُمید داشتن رو پس مى زنه، مثلاً هیچکس امید نداره واکسن کرونا کشف شه، به جاش همه میگیم کاش زودتر بگیریم راحت شیم تموم شه بره»، «همه تونم که رفتین درگیر بورس شدین واکسن کرونا رو کی کشف کنه؟»، «آقاااا یعنی چی آخه. هی اخبار داره اعلام میکنه برای کرونا هنوز واکسن نساختهاند. پس این همه دکتر و دانشمند و پروفسورا دارن چیکارمیکنن که توی این چند ماه نتونستن کاری بکنن»، «ماسک بزنیم تا بعد از پیدا شدن دارو یا واکسن مبارزه با کرونا دوباره کنار همدیگه باشیم.»، «الان با دوستی تو ایران صحبت میکردم که میگفت پارسال برای پسرش دنبال واکسن آنفلوانزا بوده و پیدا نکرده! جدا نگران ایرانم که چطوری میخواد به واکسن کرونا دسترسی داشته باشه! لعنت به هرکس که میگه دارو تحریم نیست»، «ظاهراً خبرا از این قراره که آذر یا دی امسال واکسن کرونا میاد ولی فکر نکنم تا تابستون سال بعد خیالمون راحت بشه.»، «این طوری که معلومه واکسن حالا حالاها قرار نیست به دست ما برسه. به نظر من ما باید از این به بعد طوری زندگی کنیم که انگار این ویروس تا ابد هست. با رعایت تمام موارد باید به زندگی عادی ادامه داد.»، «بایوتک آلمان گفته واکسن رو تا آخر سال میسازیم و سال ۲۰۲۱ یک میلیارد واکسن تولید میکنیم اما یک دهه طول میکشه تا کرونا از جهان محو بشه. یک دهه!»، «اونچه که ما ایرانیهارو به پدیده تبدیل میکنه اینه که اگر واکسن کرونا یا داروی پیشگیرانهش رو امروز معرفی کنن، حاضریم حتی میلیونی هزینه و استفاده کنیم، ولی وقتی میگن اون راه پیشگیرانه همون ماسک و دستکش با کمترین هزینهس هیچ واکنش حیاتی ازمون ساطع نمیشه و گویی با دیوارن!!».
تاریخ
23 تیر
116 روز از سال سخت 99 گذشته است. در روزهایی که با اخبار کرونا محاصره شدهایم چند دقیقهای با مرور نام و آثار هنرمندان و چهرههای فرهنگی و ادبی، این خبرها و روزها را فراموش کنیم.
تولدها
هریسون فورد: بازیگر هالیوود که با فیلمهای «جنگ ستارگان» و «ایندیانا جونز» بیشتر او را میشناسید متولد سال 1942 در همین روز است. پدر هریسون فورد بازیگر تبلیغاتی بود و مادرش هم بازیگر و گوینده رادیو بود.هریسون فورد گوشه گیر بود و بچههای قلدر مدرسه او را اذیت میکردند و تنها پناهگاهش کار در رادیو بود. صدای او اولین صدایی بود که از رادیو داخلی دبیرستانش پخش شد. در دانشگاه ادبیات انگلیسی خواند. رشتهای که از آن متنفر بود و به افسردگی اش دامن زد. بعد از چند سال سروکله زدن با دانشگاه با گروه بازیگری «بلفری پلیرز» آشنا و متوجه شد به این کار علاقه دارد. با توصیه کارگردان گروه به کالیفرنیا رفت تا بازیگری بخواند. اولین فیلمش «گرمای مرگ در شهربازی» نام داشت و تا مدتها نقشهای کوتاه و کم به او داده میشد تا اینکه در سال 1972 بازی در «جنگ ستارگان» به او پیشنهاد شد. جورج لوکاس کارگردان فیلم آن زمان تازه کار بود و پیش از آن فورد در فیلم «مکالمه» کاپولا بازی کرده اما دیده نشده بود. او نجاری میکرد و به «نجار ستاره ها» معروف بود و زمانی که داشت در خانه کاپولا را میساخت لوکاس به او بازی در «جنگ ستارگان» را پیشنهاد داد. به این ترتیب موفقیت او در دهه 80 آغاز شد. موفقیتی که با حضور در سری فیلمهای «ایندیانا جونز» بیشتر شد. «شکار اکتبر سرخ»، «بازیهای میهن پرستانه» و «فراری» دیگر کارهای او بودند. او همچنان نقش «هان سولو» را در «جنگ ستارگان» دارد.
لیلی گلستان: امروز تولد یکی دیگر از اعضای خانواده گلستان است. لیلی گلستان سال 1323 به دنیا آمد و در فرانسه تحصیل کرد و حضور در اروپا باعث شد با هنرمندان بزرگی آشنا شود. پساز بازگشت به ایران ابتدا بهعنوان طراح پارچه و بعد بهعنوان طراح لباس در تلویزیون ملی ایران کارش را آغاز کرد و مدتی بعد هم مدیر برنامه کودکان و نوجوانان شد. پس از ترک تلویزیون ترجمه را جدیتر دنبال کرد و با ترجمه «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» اوریانا فالاچی به شهرت در این زمینه رسید. سال 1360 در گاراژ خانهاش کتابفروشی گلستان را راه انداخت که خیلی زود معروف شد و چهرههایی چون احمد شاملو و احمد محمود به آنجا رفت و آمد میکردند. سال 1368 کتابفروشی را به نگارخانه گلستان تبدیل و افتتاحیه را با نمایش آثاری از سهراب سپهری که در اختیار خانواده گلستان بود، برگزار کرد. از آن روز نگارخانه گلستان مطرح شد و همچنان هم یکی از نگارخانههای سرشناس ایران است. «مردی با کبوتر»، «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری»، «بوی درخت گویا» و «تیستوی سبز انگشتی» کتابهایی هستند که با ترجمه لیلی گلستان منتشر شدهاند.
سالروز تولد محمود محمودی خوانساری خواننده، پولاد کیمیایی بازیگر، طوبی زارع شاعر، هومن حاج عبداللهی بازیگر و مجری، نصیر ملکی جو کارگردان، لینو ونتورا بازیگر ایتالیایی و وله سوینکا شاعر و نمایشنامه نویس هم امروز است.
درگذشتها
منصور نریمان: امروز پنجمین سالگرد درگذشت پدر عود ایران است. منصور نریمان سال 1314 به دنیا آمد و چون پدرش نوازنده سه تار و تار و نی بود به او آموزش داد و با ردیفها و گوشههای موسیقی ایرانی او را آشنا کرد. از 14 سالگی با رادیو مشهد بهعنوان تکنواز موسیقی کارش را آغاز کرد و ساز عود را هم آموخت. عبدالوهاب شهیدی او را به رادیو تهران معرفی کرد و به این ترتیب نریمان راهی تهران شد. عود در آن سالها ساز چندان شناخته شدهای نبود اما نریمان آن را ساز اصلی خود میدانست و برایش تلاش کرد. از گوش کردن به رادیوهای کشورهایی چون مصر سعی میکرد بیشتر بیاموزد و تلاش کرد نوای عود را که بیشتر عربی بود به موسیقی ایرانی نزدیک کند. او عقیده داشت عود سازی ایرانی است که بربط نام دارد. شیوه نواختن این ساز توسط نریمان با سازی که ابراهیم قنبری مهر طراحی کرده و نامش را «بربط» گذاشت ترکیب شد و به این ترتیب این ساز جایگاهش را در ارکستر ایرانی پیدا کرد. «شیوه بربط نوازی»، «42 قطعه برای عود» و «ردیف موسیقی ایرانی برای بربط» از کتابهای نریمان است.
مهدی حمیدی شیرازی: شاعر شعر معروف «قوی زیبا» یا «مرگ قو» سال 1365 در چنین روزی درگذشت. مهدی حمیدی شیرازی متولد 1293 بود و در رشته ادبیات فارسی در دانشسرای عالی تحصیل کرد. بعد از خدمت سربازی در دانشگاه تهران دکترای همین رشته را خواند و پس از آن تدریس را آغاز کرد. حمیدی شیرازی از منتقدان شعر نو و نیمایی بود و «از یاد رفته» و «عصیان» اولین مجموعه شعرهای او بودند. سال 1324 قصیده «مصاحبه با نیما پیشوای نوپردازان» را منتشر کرد که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت هرچند که منتقدان زیادی هم داشت. اما اینکه سال 1320 و در اوج حوادث سیاسی در ایران اشعاری درباره ایران و شرایط آن روزهایش سرود باعث شد به اولقب «شاعر ملی» بدهند.
امانوئل ملیک اصلانیان آهنگساز و نوازنده پیانو و جمشید ارجمند روزنامه نگار و مترجم هم در چنین روزی درگذشتند.
116 روز از سال سخت 99 گذشته است. در روزهایی که با اخبار کرونا محاصره شدهایم چند دقیقهای با مرور نام و آثار هنرمندان و چهرههای فرهنگی و ادبی، این خبرها و روزها را فراموش کنیم.
تولدها
هریسون فورد: بازیگر هالیوود که با فیلمهای «جنگ ستارگان» و «ایندیانا جونز» بیشتر او را میشناسید متولد سال 1942 در همین روز است. پدر هریسون فورد بازیگر تبلیغاتی بود و مادرش هم بازیگر و گوینده رادیو بود.هریسون فورد گوشه گیر بود و بچههای قلدر مدرسه او را اذیت میکردند و تنها پناهگاهش کار در رادیو بود. صدای او اولین صدایی بود که از رادیو داخلی دبیرستانش پخش شد. در دانشگاه ادبیات انگلیسی خواند. رشتهای که از آن متنفر بود و به افسردگی اش دامن زد. بعد از چند سال سروکله زدن با دانشگاه با گروه بازیگری «بلفری پلیرز» آشنا و متوجه شد به این کار علاقه دارد. با توصیه کارگردان گروه به کالیفرنیا رفت تا بازیگری بخواند. اولین فیلمش «گرمای مرگ در شهربازی» نام داشت و تا مدتها نقشهای کوتاه و کم به او داده میشد تا اینکه در سال 1972 بازی در «جنگ ستارگان» به او پیشنهاد شد. جورج لوکاس کارگردان فیلم آن زمان تازه کار بود و پیش از آن فورد در فیلم «مکالمه» کاپولا بازی کرده اما دیده نشده بود. او نجاری میکرد و به «نجار ستاره ها» معروف بود و زمانی که داشت در خانه کاپولا را میساخت لوکاس به او بازی در «جنگ ستارگان» را پیشنهاد داد. به این ترتیب موفقیت او در دهه 80 آغاز شد. موفقیتی که با حضور در سری فیلمهای «ایندیانا جونز» بیشتر شد. «شکار اکتبر سرخ»، «بازیهای میهن پرستانه» و «فراری» دیگر کارهای او بودند. او همچنان نقش «هان سولو» را در «جنگ ستارگان» دارد.
لیلی گلستان: امروز تولد یکی دیگر از اعضای خانواده گلستان است. لیلی گلستان سال 1323 به دنیا آمد و در فرانسه تحصیل کرد و حضور در اروپا باعث شد با هنرمندان بزرگی آشنا شود. پساز بازگشت به ایران ابتدا بهعنوان طراح پارچه و بعد بهعنوان طراح لباس در تلویزیون ملی ایران کارش را آغاز کرد و مدتی بعد هم مدیر برنامه کودکان و نوجوانان شد. پس از ترک تلویزیون ترجمه را جدیتر دنبال کرد و با ترجمه «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» اوریانا فالاچی به شهرت در این زمینه رسید. سال 1360 در گاراژ خانهاش کتابفروشی گلستان را راه انداخت که خیلی زود معروف شد و چهرههایی چون احمد شاملو و احمد محمود به آنجا رفت و آمد میکردند. سال 1368 کتابفروشی را به نگارخانه گلستان تبدیل و افتتاحیه را با نمایش آثاری از سهراب سپهری که در اختیار خانواده گلستان بود، برگزار کرد. از آن روز نگارخانه گلستان مطرح شد و همچنان هم یکی از نگارخانههای سرشناس ایران است. «مردی با کبوتر»، «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری»، «بوی درخت گویا» و «تیستوی سبز انگشتی» کتابهایی هستند که با ترجمه لیلی گلستان منتشر شدهاند.
سالروز تولد محمود محمودی خوانساری خواننده، پولاد کیمیایی بازیگر، طوبی زارع شاعر، هومن حاج عبداللهی بازیگر و مجری، نصیر ملکی جو کارگردان، لینو ونتورا بازیگر ایتالیایی و وله سوینکا شاعر و نمایشنامه نویس هم امروز است.
درگذشتها
منصور نریمان: امروز پنجمین سالگرد درگذشت پدر عود ایران است. منصور نریمان سال 1314 به دنیا آمد و چون پدرش نوازنده سه تار و تار و نی بود به او آموزش داد و با ردیفها و گوشههای موسیقی ایرانی او را آشنا کرد. از 14 سالگی با رادیو مشهد بهعنوان تکنواز موسیقی کارش را آغاز کرد و ساز عود را هم آموخت. عبدالوهاب شهیدی او را به رادیو تهران معرفی کرد و به این ترتیب نریمان راهی تهران شد. عود در آن سالها ساز چندان شناخته شدهای نبود اما نریمان آن را ساز اصلی خود میدانست و برایش تلاش کرد. از گوش کردن به رادیوهای کشورهایی چون مصر سعی میکرد بیشتر بیاموزد و تلاش کرد نوای عود را که بیشتر عربی بود به موسیقی ایرانی نزدیک کند. او عقیده داشت عود سازی ایرانی است که بربط نام دارد. شیوه نواختن این ساز توسط نریمان با سازی که ابراهیم قنبری مهر طراحی کرده و نامش را «بربط» گذاشت ترکیب شد و به این ترتیب این ساز جایگاهش را در ارکستر ایرانی پیدا کرد. «شیوه بربط نوازی»، «42 قطعه برای عود» و «ردیف موسیقی ایرانی برای بربط» از کتابهای نریمان است.
مهدی حمیدی شیرازی: شاعر شعر معروف «قوی زیبا» یا «مرگ قو» سال 1365 در چنین روزی درگذشت. مهدی حمیدی شیرازی متولد 1293 بود و در رشته ادبیات فارسی در دانشسرای عالی تحصیل کرد. بعد از خدمت سربازی در دانشگاه تهران دکترای همین رشته را خواند و پس از آن تدریس را آغاز کرد. حمیدی شیرازی از منتقدان شعر نو و نیمایی بود و «از یاد رفته» و «عصیان» اولین مجموعه شعرهای او بودند. سال 1324 قصیده «مصاحبه با نیما پیشوای نوپردازان» را منتشر کرد که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت هرچند که منتقدان زیادی هم داشت. اما اینکه سال 1320 و در اوج حوادث سیاسی در ایران اشعاری درباره ایران و شرایط آن روزهایش سرود باعث شد به اولقب «شاعر ملی» بدهند.
امانوئل ملیک اصلانیان آهنگساز و نوازنده پیانو و جمشید ارجمند روزنامه نگار و مترجم هم در چنین روزی درگذشتند.
عکس نوشت
تندیس علی نصیریان در تالار معاصران موزه سینمای ایران رونمایی شد. فاطمه معتمدآریا و رضا کیانیان در کنار نصیریان در این مراسم حضور داشتند و از قدرت بازیگری او صحبت کردند.
تندیس علی نصیریان بر اساس نقش او در فیلم سینمایی «کمیته مجازات» برگرفته از سریال «هزاردستان» علی حاتمی ساخته شده و نصیریان بعد از رونمایی از تندیسش گفت: «حس خوبی از این تندیس به من منتقل شد و از موزه سینمای ایران برای ساخت آن بسیار سپاسگزارم. یادم میآید علی حاتمی به من گفت دلم میخواهد «هزاردستان» آلبومی از خودت، کشاورز، انتظامی، رشیدی و مشایخی شود و این جمله من را برای پذیرفتن نقش ابوالفتح صحاف مشتاقتر کرد.»
این تندیس ساخته حسین اردستانی گریمور سینما و تلویزیون و مجسمه ساز است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
شمس لنگرودی: نیاز به صبر کردن ندارم
-
ایکاش خدا کاری کند...
-
او با نقاشیهایش زندگی میکرد
-
آنکه قصه میگوید,آنکه قصه میشنود
-
نــــگاره
-
شهروند مجـــازی
-
تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین