ارزیابی سه ماه مدیریت کرونایی در گفت و گو با با محمد هاشمی
غلبه بر بحران های ملی در سایه فضای باز
تجربه اخیر نشان داد که حضور مردم در کنار صداقت و هماهنگی مسئولان خطرات و مخاطرات را رفع میکند
گروه سیاسی/ رئیس جمهوری در جلسه اخیر ستاد اقتصادی کشور تأکید کرده بود که تلاشها همه باید در راستای رفع مشکلات مردم و امیدواری مردم نسبت به آینده باشد. در سه ماهی که از مواجهه رسمی ایران با بیماری کرونا میگذرد در کنار تبعات منفی بهداشتی، اقتصادی و سیاسی و اجتماعی که داشته وجوه مثبتی هم رقم خورده است. همکاریهای ملی و هماهنگی دستگاههای مختلف معطوف به مقابله با این بیماری در کنار حضور مردم جلوههای مثبت این داستان است. در همین ارتباط گفتوگو کردهایم با محمد هاشمی از فعالان سیاسی با سابقه. به تعبیر او ارتباط مردم و مسئولان یک جاده دو طرفه است که طرفین باید مطالبات و ملاحظات یکدیگر را مد نظر قرار دهند.
در سه ماه گذشته و از زمان مواجهه با بیماری کرونا در کنار تبعات منفی که برای کشور رقم خورده، شاهد هماهنگیهای ملی و مشارکت مردم هم بودهایم. بهنظر شما این همگراییها و چقدر مفید فایده بوده و آیا میتوان آن را به دیگر موارد و موضوعها هم سرایت داد؟
بله این ادعای درستی است. علاوه بر مسئولان شاهد حضور و مشارکت مردم در مقابله با کرونا بودیم. به هر حال همیشه در شرایط سخت که مسئولان به سراغ مردم رفتهاند پاسخ مثبت گرفته و فاصلههای بین مسئولان و مردم هم کم شده است. این از وجوه مثبت بحران کرونا در ایران بود که البته از ابتدای انقلاب هم جاری و ساری بوده است. چرا که اساساً مبنای پیروزی انقلاب هم مشارکت مردم بوده است. از آن زمان تا کنون هم همواره در فراز و فرودها و مشخصاً در جنگ تحمیلی و تحمل فشارهای تحریم، مردم ایثارگرانه ورود کردهاند. این نکته مهمی است و البته پیامی هم دارد که اگر مردم را اصطلاحاً به حساب آوریم و به آنها میدان بدهیم و اجازه دهیم همه جریانهای سیاسی که نظام را قبول دارند وارد میدان شوند میتوانیم با اتکا به داخل و بینیاز از بیگانگان مشکلات را حل کنیم.
هماهنگی و همکاری مسئولان و نهادهای مختلف هم بروز و ظهور پررنگی داشته است. چقدر مهم است که این هماهنگیها تداوم یابد؟
این وجه هم مهم است. به جرأت میتوان گفت که در این سه ماهه شاهد همکاری مسئولان در ردههای مختلف بودیم که اوج آن ستاد ملی مقابله با کرونا و تبعیت همه دستگاهها از دستورات و تصمیمات آن بود تا جایی که حتی اماکن مقدسه و نماز جمعهها هم به تبعیت از این دستورات تعطیل شدند. مسئولان به هر حال برای مردم قابل احترام هستند حالا ممکن است ضریب نفوذ و محبوبیت آنها بین مردم متفاوت باشد. وقتی همه مسئولان در نهادهای مختلف هماهنگ باشند جمع یا نتیجه آن کارآمدی میشود و در غیر اینصورت ممکن است نیروهای متفاوت اثرات کار یکدیگر را خنثی کنند. تنشها همیشه مشارکت مردمی و امیدواری آنها به رتق و فتق امور را کم میکند و فاصلهها را زیاد مینماید. در حقیقت هم عنصر امیدواری مردم به آینده و هم تمایل آنها به مشارکت بیشتر مدنی به کیفیت روابط بین نهادها و مسئولان ارتباط دارد هر چه این هماهنگی بیشتر باشد امیدواری هم بیشتر خواهد بود. این مهم وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم این روزها به اندازه کافی تخریب علیه نهادهای مختلف نظام در رسانههای بیگانه و حتی فضای مجازی وجود دارد حالا اگر قرار باشد مسئولان هم بر آتش تنش بدمند قاعدتاً استراتژی بدخواهان ایران بهتر پیش میرود. آنها بواسطه رسانههای فارسی زبان خارج از کشور تلاش دارند مسئولان ایرانی را مفسد و نالایق معرفی کنند و در نهایت حکم به ناکارآمدی نظام بدهند. وقتی تنش جایگزین همکاری ملی شود نتیجه کار هم همان میشود که بیرونیها میخواهند. بنابر این مسئولان باید نسبت به این هماهنگیها و تداوم آن اهتمام داشته باشند.
اشاره کردید که مردم هم در تحمل سختیها و تبعات کرونا و هم در مقابله با آن به روشهای مختلف مشارکت و همکاری داشتند. قاعدتاً آنها هم انتظار دارند به گفته رئیس جمهوری همه تلاشها در جهت رفع مشکلاتشان باشد.
بله حتماً همینطور است و البته این مطالبه بیجا و زیاده خواهی هم نیست. در حقیقت ارتباط مردم و حاکمیت مثل یک خیابان دو طرفه است. یک طرفه نیست که فقط یک طرف توقع و انتظار داشته باشد یا کنار گود بنشیند و بگوید دیگران باید فلان کار را بکنند. طرفین یعنی مردم و مجموعه حاکمیت باید ملاحظات و مطالبات یکدیگر را به رسمیت بشناسند، احترام بگذارند و به مسئولیتهای خود عمل کنند. الان در ماجرای کرونا مثل همه صحنههای دیگر مردم به میدان آمدهاند، تحریمها و اعمال فشارها را تحمل کردهاند قاعدتاً انتظار دارند که مسئولان هم برای رفع مشکلات برنامه داشته باشند و به وعدههایی که به مردم میدهند عمل کنند. در کارها یا برنامههای اساسی، میتوان از تجارب و دانش نخبگان و صاحبنظران استفاده کرد. مثلاً اخیراً در صداو سیما دیدهام که از کارآفرینان با سابقه دعوت میشود و آنها تجربیات خود را در اختیار مردم قرار میدهند.
این موضوع را میتوان به حوزههای دیگر یعنی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هم تعمیم داد؟
بله استفاده از تجربیات و دعوت به همکاری برای حل مشکلات را میتوان به حوزههای مختلف تعمیم داد. در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی ما ایرانیهای زیادی را داریم در خارج از کشور که هم انسانهای عالم و بادانشی هستند و هم عمدتاً در مراکز و جایگاه های حساسی مسئولیت دارند. قاعدتاً نسبت به ایران هم عرق دارند. امروز کسی تردید ندارد که اتفاقاً یکی از مزیتهای جمهوری اسلامی همین نیروی انسانی تحصیلکرده و با انگیزه است چه داخل و چه خارج از کشور. باید به این ها میدان داد و شرایط حضور ایرانیان خارج از کشور در ایران و سرمایهگذاری آنها را فراهم کرد. جان کلام این است که فضای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را باز کنیم تا دیدگاه های مختلف بتوانند در گذر کشور از بحران نقش ایفا کنند و خود را در آبادی ایران سهیم بدانند. تجربه اخیر نشان داد که حضور مردم در کنار صداقت و هماهنگی مسئولان خطرات و مخاطرات را رفع می کند. بنابر این میطلبد به سمت امنیتی کردن فضای کشور نرویم و همه مجموعههای دوست دار نظام و کشور را دعوت کنیم به میدان بیایند و داشتههای خود اعم از تجربه، تخصص، سرمایه و... را به کار بگیرند. البته که امنیت هم مؤلفه بسیار مهمی است اما باید مراقب بود که به بهانه امنیت دیگر حوزههای مهم تحتالشعاع قرار نگیرد. هر چیزی در جای خود نیکو است.
به هر حال تا چند روز دیگر مجلس یازدهم روی کار میآید که به لحاظ سیاسی گرایش متفاوتی با دولت دارد. بتدریج بحثهای انتخاباتی ریاست جمهوری هم آغاز میشود و چه بسا آن فضای تنش آمیزی که شما آن را آسیبزا میدانید ممکن است دوباره ظهور پیدا کند.
به نظرم همه ما اعم از فعالان سیاسی، رسانهها و مسئولان باید به دو نکته توجه داشته باشیم یکی حفظ نظام و دیگری حل مشکلات مردم و مشارکت آنها در امور. به هر روی بزنگاههایی پیش میآید که احزاب، اشخاص یا رسانهها بر سر دو راهی انتخاب منافع ملی یا شخصی و گروهی میرسند. شرایط کشور اقتضا دارد که در چنین چالشی اولویت را به منافع ملی بدهیم و حل مشکلات مردم را بر هر مؤلفه دیگری ترجیح دهیم. اینکه امروز جناح ما برنده انتخابات شده و فکر کنیم فرصتی پیش آمده تا انتقام بگیریم یا به سراغ تسویه حسابهای سیاسی برویم، دردی را دوا نمیکند. این جناح و آن جناح هم ندارد. چرخش قدرت در حدی که در جمهوری اسلامی مجاز است، همواره وجود داشته. مهم این است که جناح شکست خورده و پیروز در انتخابات بر سر منافع ملی اجماع داشته باشند و از حق مردم برای داشتن وضعیت بهتر کوتاه نیایند. جابهجایی قدرت نباید منجر به آسیب دیدن بیشتر مردم و نادیده گرفتن منافع ملی شود. به هر حال مجلس آینده به لحاظ سیاسی با دولت متفاوت است اما هم مجلس و هم دولت، منتخب مردم هستند و آنها که به رئیس جمهوری یا به نمایندگان رأی دادهاند انتظار و مطالباتی دارند که قاعدتاً این ها باید اولویت باشد. آنجا هم که اختلاف نظری بین مسئولان بود به نظرم بهتر آن است که در جلسات درونی مسأله را مطرح و بررسی کنند و از علنی کردن آن پرهیز کنند. فراموش نکنیم که نظام فقط یک نهاد مثلاً مجلس یا دولت نیست. همه نهادها وقتی در کنار هم قرار میگیرند میشوند نظام. اگر کارآمد باشند و دردی را دوا کنند یعنی کارآمدی نظام و اگر عیبی داشته باشند و نتوانند مسئولیتهای قانونی خود را انجام دهند یعنی آسیب زدن به اعتبار و کارآمدی نظام. انتخابات و رقابتها میآیند و تمام میشوند آنچه همچنان هست نظام است و مردم. رضایت این دو را قربانی مطامع زودگذر سیاسی و جناحی نکنیم. به رقیب داخلی به چشم دشمن نگاه نکنیم و بدانیم که تنشهای بین نهادها و مسئولان آبی در آسیاب همان هاست که علم ناکارآمدی نظام را بلند کردهاند و در نقطه مقابل هر چه این هماهنگیها بیشتر باشد، همانند آنچه در ماجرای کرونا پیش آمدفضا برای عرض اندام نحلههای مختلف قانونی فراهم باشد، رسانهها استقلال و آزادی لازم را داشته باشند، مردم هم نسبت به آینده و اینکه به هر حال مشکلات در مسیر حل شدن قرار دارد امیدوارتر میشوند.
برش
شما عملکرد دولت و مجموعه تصمیمسازیها در مواجهه با کرونا را چگونه ارزیابی میکنید؟
فراموش نکنیم که کرونا برای همه کشورها همراه با نوعی غافلگیری بود لذا هیچ یک از دولتها آمادگی قبلی برای مواجهه نداشتند. گذشته از این موضوع وضعیت اقتصادی ایران هم در یکی دو سال اخیر همراه با نوساناتی بوده و معیشت مردم را درگیر خود کرده است. در کنار اینها تحریمهای امریکا هم همچنان برقرار است که همه اینها کار مقابله را سختتر میکند. با همه اینها میتوان گفت دولت در مجموع کارنامه قابل دفاعی از خود به جای گذاشته است. الان اگرچه آمار ابتلاها دوباره زیادتر شده است اما گفته میشود به خاطر افزایش امکانات برای تستگیری و آزمایشهاست. اما مرگ و میرها کاهش چشمگیری داشته است. در حقیقت دولت در حد توان خود به اصناف و مشاغل و مردم نیازمند کمک کرد و البته کمکهای غیردولتی و مردمی هم چشمگیر بود.
نوبت سهم خواهی رسانهها است
محمد مهاجری
روزنامهنگار
فـــرض کنیـــــم عناصر رسانهای همگی از کرونا جان سالم به در ببرند و به مرحله بعدی گیم! یعنی پساکرونا برسند. آیا در آن مرحله غول بزرگ را خواهند کشت؟!
این یک پرسش طنز نیست. خیلی هم جدی است. این روزها که خیلی چیزها را به جهان پیش و پساز کرونا تقسیم میکنند، رسانهها هم در این دو مرحله، زیستشان متفاوت خواهد بود؟ آیا همانطور که اقتصاد، علم طب، نحوه حکمرانی، سینما و... دوره قبل و بعداز کرونا برایشان دو عالم متفاوت با مختصات جداگانه است، رسانه همچنین وضعی خواهد داشت؟
1- رسانهها معمولاً در بحرانها و حوادث، مشتریشان زیاد میشود. هنگام حوادث، مخاطبان بهدنبال کسب اطلاعات و اخبار تازهاند و رسانهها این نیاز را بسرعت و راحتی تأمین میکنند. از اوایل اسفند گذشته بههمین دلیل رسانههای داخلی با اوجگیری شدید مخاطب مواجه شدند و تعداد مراجعه به آنها بهطور شگفت انگیزی بالا رفت. حتی با اینکه فضای مسمومی توسط فضای مجازی علیه جریان اطلاعرسانی رسمی شکل گرفت، اما خیلی زود، رسانههای رسمی جایگاه خود را بازیافتند.
2- کارکرد دوم رسانهها، انتشار تحلیل است. کرونا از این جهت نیز به مدد رسانهها آمد و کمیت و کیفیت تحلیلها را ارتقا داد. اعلام نتایج انتخابات مجلس یازدهم و مصادف شدنش با روزهای داغ کرونا، تأثیر رسانهها را مضاعف کرد.
هرچند که سنگینی کرونا خود را بر فضای سیاسی –انتخاباتی کشور آوار کرد، اما رسانهها را از تب و تاب نینداخت؛ بویژه اینکه کرونا تقریباً همه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی را تعطیل کرده بود و تنها کرکرهای که میتوانست بالا باشد، کرکره دکان رسانه بود.
3- با این همه گمان نمیکنم رسانه پساکرونا، دورنمایی متفاوت از پیشا کرونا داشته باشد. بهعبارت بهتر، رسانه محمل و بستر است و همواره در انتظار شکارموقعیتها یا خلق آنهاست. در عین حال کرونا سطح انتظار مخاطبان از رسانهها را بالا برده است. همین که در تعطیلی مطلق بسیاری از فعالیتها، رسانهها افکار عمومی را تغذیه میکردند، برای آنها فرصت مناسبی پدیدآورده که میتواند عامل رشد باشد.
رسانه در چنین موقعیتی دست بالا را پیدا میکند و میتواند برای بهبود شرایط حضورش، قدرت چانه زنی بیشتری داشته باشد.
بهگمانم الان نوبت سهم خواهی! رسانههاست تا از فرصت پیشرو استفاده کنند. این سهم، مادی و اقتصادی نیست بلکه شامل مطالبات بیشتر از حاکمیت برای شفافسازی اطلاعات، کاهش سانسورها، گسترش آزادی بیان و پس از بیان خواهد بود.
آیا پساکرونا دنیای بهتری برای زندگی خواهد بود؟
جهان ملتهای همبسته
دکتر ابراهیم فیاض
استاد دانشگاه تهران
1 تا به امروز، ویروسی به اندازه کرونا، برد جهانی نداشته است؛ از این رو، میتوان مدعی شد که کرونا یک تجربه جدید جهانی است و باید برای نحوه مواجهه با آن اندیشید.
واقعیت این است که در پی شیوع ویروس کرونا، مردم در جهان، سطحی از «همبستگی اجتماعی» را شکل دادهاند و آنچه جستوجو میکنند، یافتن راههای درمان و پیشگیری از ویروس کرونا است و رقابتی هم که در پس تولید واکسن و داروی برای این ویروس شکل گرفته، باعث رشد علمی دانشگاهها در سطح جهانی شده است.
همواره یکی از ابعاد «جهانی شدن» بیماریها بودهاند؛ به این معنا که بیماری میتواند یک جهان را درگیر کند و وقتی بیماری جهانی باشد، واکنش نیز جهانی خواهد شد.
2 برعکس واگرایی تئوری امریکایی و نئولیبرالیسم، اکنون نوعی «همبستگی جهانی» در حال شکلگیری است و این همبستگی جهانی بیشتر در سطح «ملتها» رخ میدهد تا «دولتها»؛ و به این اعتبار، رهبری جهانی امریکا در حال فروپاشی است. بهدنبال همبستگی جهانی نظامهای بسته همچون کره شمالی در خطر سقوط قرار میگیرند و به تعبیری فروپاشی قدرتهای مرکزی از جدیترین پیامدهای سیاسی شیوع ویروس کرونا در سطح جهانی است.
این در حالی است که به نظر میرسد مشروعیت کشورهایی همچون ما و کشورهای آفریقایی اوج میگیرد و مردم بیشتر اقتصادی میشوند؛ شاهد این مدعا، هجوم مردم به سمت بورس است.
3 در دوران انقلاب اسلامی، مردم ما به سمت «جامعهشناسی» رفتند تا بهتر این اتفاق را درک و تحلیل کنند. بعد از جنگ تحمیلی، دوران سازندگی آغاز شد اما چون سازندگی و توسعه، فلسفه میخواست و ما آن فلسفه را نداشتیم «فلسفه غرب» و «معرفتشناسی» در جامعه ما برجسته شد. بعد از دوران سازندگی ما به یکباره وارد جهان ارتباطی شدیم و تکنولوژی به سمت تکنولوژی ارتباطی رفت. البته این اتفاق در پی شیوع ویروس کرونا مجدد رخ داده است و ما در این روزها به نوعی انقلاب دیگری در عرصه ارتباطات را شاهد هستیم؛ به این معنا که بسیاری از ابعاد زندگی روزمره از رهگذر تکنولوژیهای ارتباطی وجهی مجازی و غیرحضوری به خود گرفته است. جامعه در حال یک جهش بزرگ در عرصه ارتباطاتی است که میتواند به انقلاب سیاسی و اداری را نیز منجر شود.
اینجا است که دیگر بیش از پیش مرزهای قدرتهای متمرکز شکسته میشود و سردمداران سیاسیشان ضربه میخورند. ماجرای شنبههای سیاه فرانسه و راهپیمایی و اعتراضشان به بیعدالتیها، با شیوع ویروس کرونا بدتر خواهد شد.
4 تا پیش از این اگر پولها بیشتر به سمت خرید سکه و دلار سرازیر میشد، اکنون کرونا باعث شد پول و سرمایه مردم وارد یک جریان ملی شود و با وارد شدن مردم به بورس و با خرید سهام کارخانهها عملاً دولتها کوچک شده و دانش اقتصادی در کشور ما در حال نهادینه شدن است و این باعث میشود تا رشد اقتصادی در جامعه ما کاملاً درونی و ساختاری پیش رود. اینجا است که جهش تولید و حتی جهش مصرف نیز رخ خواهد داد و یک «همبستگی اجتماعی» ذیل اقتصاد شکل میگیرد. یک دانش عمومی در کنار یک اقتصاد عمومی در حال شکلگیری است که طی آن تولید و توزیع و مصرف کالا در جهان ارزان میشود و بیعدالتیهایی که بواسطه بانک جهانی رقم خورده است، از بین میرود. شاهد این مدعا تحریم ایران است که این روزها در حال شکسته شدن است. این روزها، اقتصاد ایران خود به یک بازار بزرگ بدل شده که در درون خود تولید و مصرف میکند.
با رشد اقتصاد و مردمی شدن آن، بتدریج بخش خصوصی پشتوانه مالی دانشگاهها خواهد شد. پول خرج خواهد کرد تا دانشگاه تئوری تولید کند؛ تئوری هایی که جنبه کاربردی و عملیاتی داشته باشد و به درد جامعه بپردازد و به تعبیری از تبدیل شدن بحران ها به فاجعه جلوگیری کند.
تأثیر کرونا بر تغییر الگوی رفتاری و زیستی ما
زیر پوست یک اتفاق
دکتر حسن محدثی
جامعهشناس و استاد دانشگاه
1 در شرایط بحرانی، سطوح تحولات متفاوت است؛ گاه فجایع «طبیعی» هستند و گاهی «اجتماعی»؛ اما اغلب فجایع درهر دو سطح اتفاق میافتند و از یک سطح به سطح دیگر سرایت میکنند؛ بهعنوان مثال اپیدمیها، ضمن اینکه ریشه طبیعی دارند، از طریق فرهنگ و نوع روابط اجتماعی بسط مییابند، یا قحطیها که با وجود داشتن جنبههای طبیعی، ابعاد اجتماعی نیز پیدا میکنند.
2 فاجعههایی همچون بیماریهای همهگیر در سطح فکری و فرهنگی تأثیر جدی میگذارند و تغییرات و تحولات جدیدی را ایجاد میکنند. در جریان وقوع فجایع، اغلب در برخی از افکار دینی و اعتقادی فرسایشی رخ خواهد داد؛ البته این اظهارنظر بیشتر در سطح اندیشگی طرح میشود و برای بررسی و راستی آزمایی آن بهکارهای تجربی بیشتری نیاز است.
3 در جهان پساکرونا، تغییر الگوهای رفتاری و سبک زندگی در چند حوزه برجستهتر دیده خواهد شد؛ نخست اینکه، چون آگاهی مردم نسبت به امور بهداشتی افزایش یافته، تغییر رفتاری را در الگوهای پزشکی و بهداشتی برخی مردم ایجاد خواهد کرد.
سطح دیگری از تغییرات که مورد انتظار است، به مسائل اقتصادی برمیگردد، امروزه بهدلیل شیوع ویروس کرونا بسیاری از کسب و کارها دچار مشکل شده است، از این رو، دنیای مجازی و دنیای الکترونیک جدیتر گرفته شده و بخشی از کسب و کارها از این طریق دنبال میشود. این درهم تنیدگی عرصه «کسب و کار» با «دنیای مجازی» باعث میشود تا در جهان پساکرونا بخشی از کسب و کارها در این فضا دنبال شود.
سوم، از نظر تمدنی، جوامعی که در حوزه تکنولوژیک فعالیت میکنند، گرایشی به سمت رویکردهای ضد ویروسی پیدا خواهند کرد و روابط بینالملل به سمت و سویی پیش خواهد رفت که بتواند تمدن فردا را در برابر اینگونه خطرات ایمن کند.
نکته چهارم، تأثیر کرونا بر حوزههای محیط زیستی است. این آگاهی به شکل گستردهای در ذهنیت جمعی جامعه ایجاد شده که ما با زمین رفتار درستی نداشتهایم در حالی که باید زمین را پاس بداریم. این سطح از آگاهی تا حدی منجر به تغییرات رفتاری در نوع مواجهه با محیط زیست خواهد شد.
پنجم، برعکس اظهارنظرهایی که در مورد تقویت مرزهای ملی در جهان پساکرونا صورت میگیرد، معتقدم دنیای جهانی شده به عقب برنمیگردد. در واقع، خود نفس پدیده کرونا نشان میدهد که ما چقدر به یکدیگر همبسته هستیم و سرنوشتمان به هم گره خورده است. یک ویروس، اکثر کشورهای دنیا را درگیر کرده و این خود نشان میدهد که ما مناطق جدا افتاده در جهان نداریم. براین اساس، ضرورت «همگرایی جهانی» بیش از پیش باید فهم شود و بیشک، دولتهایی همچون امریکا در آینده به موضوع «همگرایی جهانی» بیشتر توجه خواهند کرد و به پروتکلهای جهانی میپیوندند و حتی ممکن است بعضی از سازمانهای جهانی مثل «سازمان بهداشت جهانی» اختیارات بیشتری را برای مداخله در اینگونه مواقع خواستار شوند. از این رو، معتقدم، ضرورت پیوسته بودن جهان بهدنبال شیوع کرونا بیش از گذشته تقویت و فهمیده شده است.
4 اما چگونه میتوان آمادگی لازم برای مواجهه با بحرانهایی همچون شیوع بیماریهای همهگیر را در جامعه ایجاد کرد و علوماجتماعی و جامعهشناسی در ایجاد این آمادگی چه مسئولیتی برعهده دارد؟ یکی از دلایل فقر نظریهپردازی در حوزههای انضمامی در جامعه ما وجود موانعی همچون ممیزی است که باعث میشود تا آرای متفکران در عرصههای علومانسانی و علوماجتماعی به سهولت به جامعه تزریق نشود. از سوی دیگر «فقر تاریخ اجتماعی در ایران» باعث شده تا ما داستان زندگی مردم را در طول صد سال پیش در اختیار نداشته باشیم. ما مادامی میتوانیم از رهگذر علوم اجتماعی و علوم انسانی در مردم برای مواجهه با فجایع، آمادگی ایجاد کنیم که به آنان آزادی عمل بیشتری در ارائه افکار و دسترسی به اطلاعات بدهیم.