نگاهی به تأثیر کووید 19 بر سبک زندگی و رفتار ما
بازی کرونا با جامعه ایرانی
حمیده امینی فرد
خبرنگار
اگر روزی از شما میپرسیدند روابطتان به تلفنهای همراهتان محدود خواهد شد و جهان شهرهایتان از معابر و خیابان ها به خطوط ریز و درشت صفحات مجازی خواهد آمد، آیا چنین روزی را تصور میکردید؟ از ٩٠ روز پیش تا همین حالا که البته محدودیتها همچنان برقرار است، دنیای هر یک از ما با چالشهای جدیدی مواجه شده که دست پرورده «کرونا»، این ویروس ناخوانده است، حالا مرزهای جغرافیایی، تنها تصویر مشخصی از نمودارهایی است که شهرها را با توجه به تعداد مبتلایان و فوتیها تقسیم میکند، کرونا حتی ازمرزهای تاریخی هم فراتر رفته و تقویم ایرانیان را به پیش و بعد از سال ٩٩ تقسیم کرده است! تکیه کلامها، ضرب المثلها و فرهنگ عامیانه مردم وارد فصل جدیدی از ساخت و پرداختها شده و انقلاب کرونا، جهش اجتماعی مردم را تحت تأثیر ویژگیهای تازهای قرار داده است.
برای نخستین بار، فضای مجازی بیش از فضای واقعی، برای زندگی ما سهم قائل شده و خطوط ناموزون اینترنتهای داخلی بهزندگی کنترل شده امروز ما، وزن تازهای بخشیده است. خیلیها که تا پیش ازاین، رأی منفی خود را به صندوق فضای مجازی و شبکههای اجتماعی انداخته بودند، در رویارویی با جهان مجازی باختند و ناگزیربه تلفنهای هوشمندی پناه آوردند که در نهایت جهان اقتصادیشان را متحول کرد، آنقدر که کرکره مغازههای مجازی بالا رفت و اعتمادی که زمانی جز با لمس نزدیک کالاها حاصل نمیشد به یک «کلیک ساده» تغییر شکل داد.
کرونا بساط فروشگاهها و حتی دستفروشیهای خیابانی را جمع کرد و خرده فروشیهای مجازی جای بازارهای مصرفی را گرفت. مشتریهای واقعی، سادگی صفحات مجازی را به ویترینهای پر زرق و برق مالها و پاساژها ترجیح دادند و تصاویر چند بعدی موزههای مجازی، نرخ گران سفرهای لوکس را ارزان کرد، برای نخستین بار سایتهای هواپیمایی به جای دست چین کردن مشتریها و دلخوش کردن به تراکنش حساب های بانکی به انزوای خط آسمان تن دادند و به ناچار گزینه سفر از سبد خانوارها حذف شد.
کرونا در اوج بینظمی به انضباط اجتماعی شهرها دامن زد و صفوف فشرده انسانی، جای خودش را به فاصله اجتماعی داد، نشانههای جدید شهری، به الفبای شهروندی اضافه و رعایت «فاصلههای تعیین شده» به نشانه توجه به حق دیگری تعیین شد، ٩٠ روز پیش، ماسک، دستکش، ژل ضدعفونی و همه آنچه امروز تصاویر شهرها را تغییر داده است، کالاهای مصرفی فروشگاهها تعریف میشدند، اما حالا همین کالاها عنوان «حیاتی» پیدا کردهاند، کرونا اگرچه در ابتدای ورودش با مبتلا کردن همه شهروندان در هر صنف و قشر و طبقهای، نابرابری اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جهان سرمایهداری را شکست داد، اما بتدریج به توزیع کالاهای مصرفی دامن زد تا تنوع ماسکها و دستکشها، مد این روزهای طبقه حاکم شود.
شهروندان حالا با ماسکهای سفید و مشکی چهره جدیدی از پوشش شهری را به نمایش گذاشتهاند، میدان تجریش، انقلاب، راهآهن، در شمالیترین یا جنوبیترین نقطه، اصالت با فردی است که به این پوشش تن داده است، طبقه ضعیف اگرچه زیر بار فشارهای ناخواسته اقتصادی کمر خم کرده، اما احترام اجتماعی بیش از گذشته رسمیت پیدا کرده است، واژه حریم خصوصی با رعایت فاصله گذاریها به ادبیات حقوق شهروندی راه یافته و حملونقل عمومی بهعنوان سادهترین راه انتقال فرهنگ درون شهری، بازتاب تغییرات گسترده بعد از کرونا شده است.
این روزها «صندلیهای نشانهگذاری شده» درمترو و اتوبوس بهعنوان نماد حقوق شهروندی شناخته میشوند و «اجبار به زدن ماسک» به یک کنش فعال اجتماعی بدل شده است!
مشارکت اجتماعی شهروندان در ترغیب یکدیگر به اجرای پروتکلهای بهداشتی، بیش از همیشه «نظارت عمومی» را افزایش داده، مردم حتی جلوتر از مصوبات ستاد ملی کرونا با راهاندازی کمپینهای همدلانه، «خیر مؤثر» راه انداختهاند، نذورات معنوی از «صندوقهای صدقات خیابان ها» به «صندوقهای خیرین مجازی» و کمکهای مؤمنانه از پشت «خزانههای دولتی» به کف «مسجدهای مناطق» رسیده است! «خیرهای نا آشنا» در کنار «خیرین نام آشنا» نشستهاند، کرونا بساط نذریهای رمضان را از آش و حلیم به ماسک و دستکش تغییر داده و زمان پخش نذریها از اذان مغرب به اذان صبح و ظهر رسیده است.
90 روز پیش، دغدغه اغلب ما دید و بازدیدهای عید بود، نرخهای نجومی مقاصد گردشگری، حالمان را خراب کرده بود، خیلی هایمان در دو دو تا چهارتا کردن خرج زندگی مانده بودیم تا اینکه کرونا همه معادلات ذهنیمان را برهم زد، مغازههای پوشاک، آژانسهای گردشگری، رستورانها، مدرسهها، دانشگاه ها و در نهایت در خانهها بسته شد.
آن روز فکر نمیکردیم دلمان برای دیدن یک چهره آشنا تنگ شود یا در حسرت یک دید و بازدید شبانه بمانیم. اما از 90 روز پیش تا همین حالا جز برای عده محدودی که ناخواسته یا خواسته پروتکلها را شکستهاند، برای اغلب ما هنوز هم این مفاهیم «غریبه» است! خیلی هایمان میترسیم برای همیشه طعم «بغل کردن»، «روبوسی کردن»، «دست دادن» و «ابراز عشقهای حضوری» را یادمان برود، حتی برخی مان آنقدر کنج خانهها کز کردهایم که نگرانیم طعم گوشه نشینی، لذت ملاقاتهای حضوری را فراموشمان کند.
سبک زندگی ما حالا تحت تأثیر شرایطی قرار گرفته که اگرچه در ظاهر به نفع همه ما تعریف میشود، اما در باطن ترسناک است. برخی هایمان میخواهیم تقاص روزهای در خانه ماندن را از خیابانها بگیریم. برای همین مرحله بازگشاییها به مرحله «پرریسکها» نرسیده، به خارج از خانهها هجوم میبریم، حتی هشدارها و توصیهها هم جلودارمان نیست، انتظار ما حالا برای بازگشایی رستورانها، کافهها و باشگاههایی است که در این 3 ماه در حسرتش بودهایم. اما ضمیر ناخودآگاه ما هنوزهم هوشیارانه میپرسد آیا میتوان مثل گذشته به این فضاها اعتماد کرد؟ ما در این 90 روز ترس و اضطرابمان بیشتر شده است، در خیابانها از غریبهها که نه از آشناها هم فاصله میگیریم.
در خانهها برای هم حد و مرز میگذاریم، عادت کردهایم بزرگترهایمان را خطاب نگرانیهایمان قرار دهیم. ترس از دست دادن را به آمار فوتیهای روزانه ما اضافه نکردهاند، اما میترسیم از آن روزی که خودمان در تابوت تنهایی، بیبدرقه زیر خاک مدفون شویم. میترسیم از آن روزی که شیونها، نالهها، عزاداریها و اشکهای اطرافیانمان سراز اپلیکیشنهای مجازی در آورد، میترسیم از آن روزی که برای آخرین بار هیچ دستی وهیچ صورتی، تن بیجانمان را لمس نکند. کرونا بیش از «آمدن»، «رفتن» ما را به چالش کشیده است!
دراین 90 روز پایمان از همه مراسم جمعی بریده شده. اما ما برای «نفع جمعی» ماسک میزنیم. ما حالا شبیه فردگرایانی هستیم که در تقابل با «جمع» اصالت را به دومی میدهند. اگر کسی جمع را نادیده بگیرد، طردش میکنیم، ما در حقیقت به صف درون گرایانی وارد شدهایم که از ترس تنهایی، قید اتفاقات جمعی را زدهایم. دورهمیهای دوستانه و گپ و گفتهای شبانه حالا به درون ما خزیدهاند، با خانه نه! با خودی که سالهاست در پس چهرههای دیگران بدنبالش میگردیم، به صلح رو در رو رسیدهایم.
افزایش احترام اجتماعی
کرونا اصالت «جمع» را به «خانواده» برگردانده است. فرزندان و والدین و زنها و شوهرها در این 90 روز در پس دل مشغولیهای زندگی مصرف گرا، به نقشی برگشتند که سالها دست کم گرفته شده بود. خیلی هایشان تاب وتحمل شان بالا رفت و اما عدهای در زورآزمایی نفس گیر کرونا، کم آوردند.
سودای «زنده ماندن» ما را حالا ملزم به اجرای همه پروتکلهای بهداشتی کرده است. برای همین قلدرهایی که درخیابان ها، بیماسک و دستکش راه میروند، خودشان را «جسور» میخوانند! کرونا، اما معنای «جسارت» را هم تغییر داده است. «شجاعت» را ما حالا در «بیمارستانها»، «کف خیابانها»، «غسالخانهها» و دستهایی میبینیم که بیمنت بهسمت کرونا دراز شده است. دراین 90 روز جای قهرمانان ما عوض نشده، اما تعدادشان قطعاً بیشتر شده است. «احترام اجتماعی» از مطبهای لوکس گران قیمت به بیمارستانهای فرسوده قدیمی رسیده است. ما حالا بیش از هر زمان دیگری به قسم پزشکان ایمان آوردهایم. ته دلمان اگر ترس هست، اما امید هم هست و میدانیم کارمان به بیمارستان بکشد، در راهروها، گوشه حیات یا لای شاخ و برگ شمشادهای کنار خیابان جان نمیدهیم.
90 روز پیش، مرزهای سنی کنار رفت. فکر میکردیم سالمندان قربانیان اصلی کرونا هستند، اما این ویروس زودتر ازهمه تحلیلها و برداشتها، طبقهبندی سنی مبتلایان و فوتیها را برهم زد، کرونا حتی نظام آموزشی و دانشگاهی را هم هدف قرار داد تا برتری فضای مجازی را بر اماکن فیزیکی به رخ بکشد. راه آموزشهای آنلاین خیلی زود به صفحات تلفنهای همراه باز شد و شیوه جدید آموزش با دردسرهای عجیبش، معلمها و دانشآموزان را در فضای تازهای روبهروی هم نشاند.
کرونا، اما همچنان با ماست، 10 روز دیگر یا 100 روز دیگر، سبک زندگی همه ما حالا با ویروسی عجین شده که نمیتوان مطلق سیاه خواندش یا سفید! کرونا در تابستان باشد یا نباشد، پاییز برگردد یا نه، ما با تغییرات جدیدی مواجه شدهایم.
اعتمادسازی رسانه در پسا کرونا
محمدمهدی فرقانی
استاد علوم ارتباطات
اگر کرونا را به مثابه یک بحران بدانیم، باید شاخصهای روزنامه نگاری بحران را در مورد آن پیاده کرده و در نظر بگیریم.
در روزنامه نگاری بحران، سه مرحله پیش از بحران، هنگام و پس از بحران وجود دارد. رسانهها از همان مرحله اول، یعنی مرحله پیش از بحران باید هشدارهای لازم را ارائه داده و آمادگی عمومی ایجاد کنند تا مسئولان با جلوگیری از غفلتهای احتمالی مانع از اتلاف هزینههای اضافی شوند.
متأسفانه در بحران کرونا این اتفاق بهطور کامل نیفتاد اما در ادامه بحران، رسانهها سعی کردند به این موضوع بویژه از جنبه آموزش بیشتر بپردازند.
شاید رسانهها در هنگام بحران، در حوزه اطلاعرسانی در خصوص رعایت بهداشت فردی، اجتماعی، فاصلهگذاری اجتماعی و تمهیدات لازم برای مواجهه با بحران، خوب عمل کرده باشند اما به طور شایسته کافی نبوده است، لازم بود که همزمان، جستوجو و کندوکاو در تمامی ابعاد بحران صورت میگرفت و آمارهای دقیق و شفاف ارائه میشد و اعتماد مردم به آمارهای دولتی جلب میشد. در زمینه ارائه آمارها، دولت باید منظمتر عمل میکرد، رسانهها هم به دلایل مختلف بازگوکننده اطلاعات رسمی بودند.
در این جریان، روزنامه نگاری راه حل گرا، ضمن تمرکز بر وجود مسأله با فعال کردن ظرفیتهای کارشناسی، میتواند با ارائه راه حل در جهت مواجهه با بحران، مؤثرتر و کارآمدتر عمل کند. درست است که در برخی موارد قصورهایی وجود داشته اما نسبت به قبل از بحران، در هنگام بحران، رسانهها، بهتر عمل کردند.
در رابطه با پساکرونا شاید زود باشد که از امروز بخواهیم صحبت کنیم، چون هنوز در ادامه راه هستیم. شاید لازم باشد که رسانهها، همزیستی با ویروس کرونا را به مردم آموزش دهند. البته در وهله اول باید این سؤال مطرح شود که آیا اساساً، پساکرونایی وجود دارد؟ باید دیدگاههای تخصصی و پزشکی در پاسخ به این سؤال جستوجو شود، شاید لازم باشد مانند ویروس آنفلوانزا، مردم آموزشهای لازم را برای همزیستی با این ویروس بیاموزند.
از هماکنون باید، تمهیدات لازم فراهم شود تا عوارض روانی و حتی فیزیکی تحمل این دوره، برای مردم راحتتر شود. کرونا، ممکن است شیوه کسب و کارها را هم به طور کامل تغییر دهد، پس هم دولت و هم جامعه باید آماده باشند و در این میان، این رسانهها هستند که موظف هستند، آمادگیهای لازم را ایجاد کنند.
آنچه مسلم است، شیوه آموزش، کسب و کار و سرگرمی و تعاملات اجتماعی، در دوران پساکرونا تحت تأثیر قرار میگیرند. حتی شیوه تعامل دولت با مردم و امید اجتماعی و بازسازی روانی نیز تغییر میکند. با کمک رسانهها مردم باید به این باور برسند که، دولت و حاکمیت در مواجهه با این بحران همه تدابیر لازم را در نظر دارند و در عین حال هم مشارکت عمومی هم باید فراخوانده شود تا مردم، کارشناسان و صاحبنظران فعالانه برای ارائه راه حلهای کاربردی وارد عمل شوند.
البته در این مسیر صاحبنظران علوم انسانی و اجتماعی سهم عمدهای دارند و در نهایت هم باید بسیج عمومی از کلیه ظرفیتها با کمک رسانهها به کار گرفته شود. در مجموع رسانهها، باید ابعاد فرهنگی و اجتماعی موضوع را بررسی و تحلیل کنند و عوامل چگونگی کاهش این پدیده را پیشنهاد دهند تا در نهایت دولت با برنامهریزی دقیق و مناسب بتواند پس از عبور از اوج بیماری، ابعاد اقتصادی، کسب و کارها، عوارض روانی و اخلاقی و بهداشت عمومی و فردی را به درستی مدیریت کند.
در این مسیر استفاده از تجارب جهانی و راه حلهای عملی نیز میتواند مؤثر باشد.
گفت وگوی «ایران» با خانوادههای شماری از پزشکان شهدای خدمت
آنها از جان خود برای مردم گذشتند
فریبا خان احمدی
خبرنگار
با گذشت نزدیک به سه ماه از آغاز شیوع کووید19 سازمان نظام پزشکی کشور از جان باختن 107 پزشک و پرستار، دندانپزشک، ماما و گروه های پیراپزشکی در کشور خبر میدهد. بیستم اسفند سال گذشته بود که دکتر نمکی وزیر بهداشت از رهبر معظم انقلاب درخواست کرد تا جانباختگان کادر درمانی مقابله با کرونا شهید معرفی شوند. بعد از آن با موافقت رهبر معظم انقلاب جانباختگان کادر درمانی مقابله با کرونا شهید خدمت شدند. مدافعانی که همچون رزمندگان دفاع مقدس با تجهیزات اندک و دست خالی به جنگ با هیولای ناشناختهای بهنام ویروس کرونا رفتند. آخرین آمار مبتلایان کادر درمان به ویروس کرونا نشان میدهد؛ تاکنون 315 نفر از پرسنل و گروههای مختلف پزشکی، پرستاری و پیراپزشکی به این ویروس مبتلا شدهاند، 456 نفر بهبود یافتهاند و 107 نفر نیز بر اثر کرونا فوت کردهاند. فهرست اسامی پزشکان و پرستاران فوت شده بر اثر کرونا نشان میدهد که بیشترین فوتی پرستاران مربوط به استان گیلان است. همچنین بیشترین فوتی از گروه کادر درمان در استان تهران، بابل و قم گزارش شده است. در اصفهان، شیراز و تبریز و کاشان هم مواردی از فوت کادر درمان دیده میشود.
کادر درمانی، پرستاری و پزشکان شهر قم بیش از همه در خط مقدم خطر رفته و با توجه به کمبودها به بیماران و مردم شهر خود سلامتی را به ارمغان آورند. همانهایی که در هفتههای اول شیوع کووید19 در ایران و بالا رفتن آمار مرگها، خبر فوتشان شوکی بزرگ را به کادر درمان وارد کرد. اوضاع زمانی نگرانکننده شد که در میان این جانباختگان، پرسنل جوان و بدون سابقه بیماری زمینهای هم دیده میشد.خستگی و درماندگی مردم از یک سو و مرگ بالای پزشکان و پرستاران در مراکز درمانی کشور اوضاع را بسیار نگرانکننده کرده بود. اگرچه موج ابتلای پزشکان، پرستاران و کادر درمانی و خدماتی بیمارستانها به ویروس کرونا در همان روزهای اول اپیدمی فراگیرتر از اخبار رسمی منتشر شد اما با این حال کمتر رسانهای از جانفشانیها و رشادتهای این سربازان بیادعا سخن گفته است. در همان روزهای نخست اپیدمی سرعت شیوع گسترده ویروس کرونا و گرفتار شدن تمامی استانهای کشور به این بحران ناشناخته و ناخوانده آن چنان زیاد بود که همه کسب و کارها یک به یک تعطیل شدند. در این میان تنها گروهی که کارشان به تعطیلی کشیده نشد و ناچار به کار کردن در ساعات بیشتری از شبانه روز هم هستند پرستاران و کادر پزشکیاند. به همین بهانه در صفحات ویژه روزنامه ایران که امروز منتشر شده است با خانواده تنی چند از شهدای خدمت صحبت کردهایم که در زیر میخوانید:
ادامه در صفحه 7