ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر صلیالله علیهوآله: هرکس راستگوتر است سخن مردم را بیشتر باور میکند و هرکس دروغگوتر است مردم را بیشتر دروغگو میداند.
نهج الفصاحه ص 272، ح 591
محمد اللهیاری: به اجرای کنسرت بعد از عید فطر امیدواریم
امیدوارم بتوانیم بعد از عید فطر اجراهای صحنهای را از سر بگیریم، گویا مجموعه سازمان سینمایی و سینماداران تلاش میکنند بعد از عید فطر سالنهای سینما را باز کنند؛ البته در دفتر موسیقی فعلاً در حد بررسی شرایط، تهیه پروتکلها و اعلام به ستاد ملی مبارزه با کرونا عمل میکنیم.
واکنش مدیرکل دفتر موسیقی
به اجرای کنسرتها
بعد از ماه رمضان
کیومرث مرادی: صدا وسیما میتوانست تله تئاتر تولید کند
یکی از سازمانهایی که معتقدم در این دوران میتواند بسیار به هنرمندان تئاتر کمک کند اما کمکاری میکند صداوسیما است. صداوسیما میتواند با تولید تلهتئاترهای متفاوت و ساخت برنامههای مختلف تئاتری در حمایت از تئاتر و آگاهسازی و روشنتر کردن جامعه نقش پررنگی داشته باشد. این کار شاید خیلی بیشتر از برنامههای دست چندم خارجی که در تلویزیون پخش میشود، اعتبار و طرفدار داشته باشد.
بخشی از گفتوگوی این مدرس و کارگردان تئاتر درگفتوگو با مهر
دعای روز ششم
ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیتِک وَ لا تَضْرِبْنِی بِسِیاطِ نَقِمَتِک وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِک بِمَنِّک وَ أیادِیک یا مُنْتَهَی رَغْبَه الرَّاغِبِینَ
خدایا مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار، و با تازیانه های انتقامت عذاب مکن و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهایت، ای نهایت دلبستگی دل شدگان.
خدایا مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار، و با تازیانه های انتقامت عذاب مکن و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهایت، ای نهایت دلبستگی دل شدگان.
دعای روز هفتم
ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ أَعِنِّی فِیهِ عَلَی صِیامِهِ وَ قِیامِهِ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ هَفَوَاتِهِ وَ آثَامِهِ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ ذِکرَک بِدَوَامِهِ بِتَوْفِیقِک یا هَادِی الْمُضِلِّینَ
خدایا مرا در این ماه بر روزه و شب زنده داریش یاری ده و از لغزشها و گناهانش دورم بدار و ذکرت را همواره روزی ام کن، به توفیقت ای راهنمای گمراهان.
خدایا مرا در این ماه بر روزه و شب زنده داریش یاری ده و از لغزشها و گناهانش دورم بدار و ذکرت را همواره روزی ام کن، به توفیقت ای راهنمای گمراهان.
در حاشیه زادروز حمید سمندریان
هشتاد و نهمین سالروز تولد حمید سمندریان را پشت سر گذاشتیم. کسی که از استادان و سرآمدان تئاتر ایران بود و بسیاری از هنرمندان تئاتر او را یکی از تأثیرگذارترین چهرههای این هنر میدانند؛ استادی که شاگردان بسیاری تربیت کرد که در سالهای بعد یاد و خاطرهاش را همیشه گرامی داشتند.
استادی که با تئاتر کاسبی نمیکرد
امیر دژاکام
بازیگر و کارگردان تئاتر
هشتاد و نهمین سالروز تولد حمید سمندریان را پشت سر گذاشتیم. کسی که از استادان و سرآمدان تئاتر ایران بود و بسیاری از هنرمندان تئاتر او را یکی از تأثیرگذارترین چهرههای این هنر میدانند.
حمید سمندریان معلم و عزیز من بود به مدت بیش از 20 سال. این افتخار را داشتم که از سال 64 تا زمان درگذشت او شاگردش بودم و یک روز قبل از مرگ هم به دیدار او رفتم. شاید جزو معدود شاگردانی بودم که در مقطع لیسانس شاگرد حمید سمندریان بودم و در تمام 8 ترم تحصیلم واحدهای درسی با او داشتم. در دوران فوق لیسانس هم شاگردش بودم و از سال 71 کنار او بهعنوان دستیار در دانشگاه فعالیت میکردم. دورهای که 12 تا 15 سال طول کشید. سمندریان کار بزرگی که در حق همه ما انجام داد این بود که به ما یاد داد سؤال طرح کنیم و گونههای مختلف یک پدیده را بررسی کنیم و ببینیم و به آنها دقت کنیم. این سؤال را در ذهن ما ایجاد کرد که من وقتی به چیزی نگاه میکنم آیا همه آن چیز را میبینم؟ همه حقیقت آن چیزی است که من از آن خبر و اطلاع دارم یا دادههای دیگری وجود دارد که من ازآنها بیخبرم؟ سمندریان به ما میگفت همیشه چیزهای تازهای وجود دارد که ما از آنها اطلاع نداریم. میگفت شروع کنید به جستوجوکردن برای پیدا کردن پدیدههای دیگری که نمیبینید. عصاره تمام چیزی که حمید سمندریان به ما آموخت سؤال طرح کردن، به هر قضیهای از زاویه جدید نگاه کردن و کشف مجهولات بود. اینکه واقعیت و حقیقت انتها ندارد. همیشه میگفت روزی که فکر کردید همه چیز را میدانید آن روز، روز تمام شدن شماست؛ روز پایانتان. دیگر ادامه ندارید و متوقف شدهاید. سمندریان عاشقانه همه شاگردانش را دوست داشت. تا به حال استاد و معلمی داشتهاید که اگر یک روز با شما حرف نزند از غصه دق کنید؟ سمندریان برای من چنین استادی بود و شاگردی او برای من افتخار زیادی داشت. اینقدر با محبت و رفیق بود که نهایت نداشت و در اوج محبت و رفاقت درباره کار تعارف نداشت.
سمندریان کار بد را هیچ وقت تأیید و کار خوب را هیچوقت تکذیب نمیکرد؛ حتی اگر کار دشمنش بود. او هدایت رئالیستی را همراه خودش آورد، چون و چرا را همراه خودش آورد و از طریق ترجمههایش چند نویسنده را به ما معرفی کرد. باید به این مسأله توجه داشته باشیم که ترجمههای سمندریان از کسانی مانند تنسی ویلیامز آن زمان تنها ترجمههایی بودند که در ایران وجود داشتند. او سال 42 گروه تئاتر تشکیل داد و مؤسسه راه انداخت و تئاتر اروپا را از طریق ترجمه به ما معرفی کرد. براساس همین کارها ما همیشه مدیون حمید سمندریان هستیم. تئاتر کاسبی نیست و برای حمید سمندریان تئاتر امر لازم و ضروری بود. صرافی و کسب و کار نبود. نگاه کاسبکارانه به تئاتر نداشت و مخالف این نگاه بود. پای عقایدش، خواستهها، فکرش و روش زیباییشناسیاش ایستاد و تا جایی که میتوانست این نگاه را آموزش داد. او شاید تنها در یک سال آخر عمرش تدریس نکرد. هیچ وقت نشده نام حمید سمندریان را بیاورم و به او سلام نکنم. چون زنده است و یکی از بزرگان تئاتر است که من کوچکترینشان هستم. پس سلام بر حمید سمندریان.
افتخار رفاقت با معلمی بزرگ
اتابک نادری
بازیگر تئاتر و سینما
آشنایی من با مرحوم حمید سمندریان به شهریور سال 1370 برمیگردد و زمانی که نامم در لیست قبولیهای کنکور بود و باید برای مصاحبه به تهران میآمدم. نام این استاد ارجمند را پیشتر شنیده بودم و با کارهایش آشنا بودم اما از نزدیک افتخار ملاقاتشان را نداشتم. مسئولیت گزینش علمی ما قبولشدههای تئاتر را آقایان سمندریان، رکنالدین خسروی و خانم پری صابری بهعهده داشتند و بعداً متوجه شدم که خود آقای سمندریان رئیس گروه نمایش دانشگاه هنر و معماری هستند و گزینشها را هم خودشان انجام میدهند. ما جزو اولین ورودیهای دانشکده هنر و معماری دانشگاه تهران بودیم و جناب سمندریان هم از آنجا که مدیر گروه تئاتر بودند بسیاری از واحدهای درسی را زیر نظر خودشان میگذراندیم و در نتیجه باعث بختیاری ما بود که چهار سال درسهای جدی بازیگری با این استاد یگانه خواندیم و آموختیم و ضمن این افتخار این را هم داشتم که به همراه چهارنفر دیگر، جناب سمندریان استاد راهنمای پایاننامه من هم بود. بعد از اتمام درس این رابطه همچنان برقرار ماند و مدام در حال یادگیری از دانش و منش او بودم. نکتهای مهم را باید درباره شخصیت برجسته این استاد بیمانند حتماً مطرح کنم. حمید سمندریان توأمان یک معلم بینظیر و یک مشوق و دوست و رفیق بینظیر هم بود. یعنی در عین سطح و جایگاه ممتازی که داشت همیشه با شاگردان خودش مانند یک رفیق صمیمی رفتار میکرد و مخصوصاً کسانی مثل من که از شهرستان به تهران آمده بودیم پشتگرمی بسیار زیادی از حضور یک استاد و توأمان یک رفیق بزرگوار حس میکردیم. هیچوقت فراموش نمیکنم وقتی به ضرورتی سری به خانه و خلوتشان میزدم در را باز میکرد و میگفت بیا بالا با هم چای بخوریم و حتماً از کیکهای همسرشان مرحوم هما روستا هم تعارف میکرد و میگفت از این کیکهای هما هم بخور خیلی خوشمزه است. درست مثل یک رفیق شفیق در خانهاش به روی ما باز بود و همین شخصیت و نگاه منحصر به فرد و صمیمیاش آدم را مدیون محبتش میکرد. در جایگاه استادی هم، سمندریان کسی نبود که فقط به شاگردان خودش علم و محتوای فنی تزریق کند و کاری مثل روبات انجام بدهد. هرگز. سمندریان به شاگردانش تفکر و تأمل و نگاه متفاوت داشتن را میآموخت و در کنار آن به وجه و وزنه علمی دانشجویش دقت داشت. برایش مهم بود که اهل هنر نگاهی هنرمندانه به پیرامون خود داشته باشند و همیشه میگفت باید متفاوت ببینید و بیندیشید. یادم هست که یکی از دوستان گله میکرد از اثری ضعیف که روی صحنه رفته از ترجمه یکی از کتابهای جناب سمندریان. پاسخ استاد این بود که هر کسی به اندازه درک و دریافت و فهم خودش کار میکند و ما نباید دیگری را تخطئه کنیم بلکه باید تفاوتها را درک کنیم و کار درست را انجام دهیم. پس از نظر من و بسیاری دیگر چون من، حمید سمندریان به معنی و مفهوم کامل کلمه معلمی بود با توانایی علمی بالا و شخصیت هنری بود با بینش هنری والا. بعدها که مسئولیت مدیریت تماشاخانه سنگلج به من محول شد بارها افتخار دادند و دعوتم را پذیرفتند و کارهایی را تماشا کردند و یکی از جذابترین خاطرههای ما دیدار تاریخی او با همکلاسیاش پیتر اشتاین بود که سال 1389 برای جشنواره تئاتر فجر به ایران آمده بودند و دو اجرا داشتند و خانم روستا و جناب سمندریان هر دو شب اجرا را به تماشا نشستند. نکته پایانی اینکه تا قبل از سمندریان تئاتر ملی و ایرانی به شکلی دیگر تعریف شده بود. سمندریان تعریف جامعی از این عنوان ارائه داد و وجهی جهانشمول را به تئاتر ایرانی اضافه کرد و با ترجمه آثار مهم ادبیات نمایشی ظرفیتهای بسیاری پیش روی آیندگان گذاشت.
آغوشی بزرگ از اعتماد و آموزش
پیام دهکردی
بازیگر
من همیشه دو رؤیای دستنیافتنی داشتم؛ یکی دیدن ساختمان تئاتر شهر بود و دیگری دیدن استاد سمندریان و از دورهای که در آموزشگاه دانشجوی استاد سمندریان بودم و دورههای بازیگری را در محضرشان گذراندم این رؤیا محقق شد و تا امروز و حتی تا روزی که دیگر نباشم این پیوند و ارادت پابرجا خواهد بود. بعد از دوره دانشجویی وارد کار حرفهای شدم و حمید سمندریان با مهر و لطف فراوان کارهایم را میدید و روزبهروز این پیوند عمیقتر میشد تا اینکه از من دعوت کرد تا بهعنوان مدرس در آموزشگاهاش تدریس کنم و توصیف شکوه این سالها و انیس و مجاور او بودن واقعاً سخت است. بعدها در نمایش «گالیله» که متأسفانه هرگز به سرانجام و اجرا نرسید، افتخار حضور داشتم. بعد از آن برای بازی در «ملاقات با بانوی سالخورده» از من دعوت کردند که خوشبختانه این بار این مهم محقق شد. برای من چه چیزی بهتر از لطف همیشگی این استاد یگانه و حضور و همراهی همیشگی که در کنار خود احساس میکردم و تا پایان عمر شاکرم بابت این بخت. حمید سمندریان یک رفیق تمام عیار بود با تمام ویژگیهای یک رفیق مهربان و ممتاز. رفاقتی دلسوزانه که اگر قدمی به نادرستی برمیداشتی نهیبی میزد و متوجهات میکرد. او تجمیع این ویژگیها بود و شمولیت شخصیتش او را ممتاز میکرد که هم با نسل پیش از خود، هم با همنسلان و هم با نسل آینده ارتباطی عمیق و سرشار از احترام برقرار کند و این یکی از رازهای وجودی اوست. نکته دیگر اینکه سمندریان همیشه مشتاق نگاه نو و نفس و خون تازه در پیکر نمایش بود. اساساً گستره شاگردانش و مخصوصاً درخشش کسانی که به او نزدیکتر بودند، محصول چنین بستری است که خودش مهیا کرده بود. سمندریان دانشجویش را تکریم میکرد و همیشه معتقد بود که تئاتر پدیدهای زنده است و نیاز به خون تازه دارد. میگفت: «یاد بگیر راحت بگویی نه!» و خودش بهترین نمونه و مثال از کسی بود که چنین ویژگی منحصربهفردی داشت و در تمام سالهای پربار حیاتش، با وجود سختیهایی که متحمل شد، راحت «نه» گفت تا هرگز جایگاه و اندازه خود را با چالش روبهرو نکند. سمندریان براستی پدر کارگردانی نوین تئاتر ایران است و کارگردانهای تئاتر چه مستقیم و چه غیرمستقیم از او بهرههای فراوان بردند و اهالی تئاتر از مرحوم عزتالله انتظامی تا رضا کیانیان و من و هم نسلانم، با شوق و ذوق و افتخار از او حرف میزنیم و همین نشان میدهد که او محبوب سه نسل و نسل آینده خواهد ماند. این نکته را هم فراموش نکنیم که نگاه و سلیقه او در بازیگری هنوز روزآمد و کارآمد است و طبیعتاً بیست - سی سال پیش هم بسیار بکر و روبهجلو بوده و کاربرد داشته است. نکته دیگر، همانطور که در سطرهای بالا هم به آن اشاره شد، طیف گوناگونی از شاگردان او را میشود دید که در ظاهر ربطی به هم ندارند اما جانشان با یک نخ تسبیح به هم گره خورده است و آن نخ تسبیح حمید سمندریان است. چند سال پیش مقالهای نوشتم با این عنوان که «حمید سمندریان را نباید دید، باید فهمید» واقعاً سمندریان بهعنوان یک امر مهم و کلید واژهای مکرر باید به یاد آورده شود و در هر مناسبت و بههر تقویمی باید نزد تئاتریها یادش زنده نگه داشته شود. یاد کسی که انسان بود و بسیار درجه یک و نوگرا در کار و همیشه تمنایی برای نگاههای تازه درونش وجود داشت و از طرفی دیگر، شجاعت و بیپروایی خاص خود را در حوزه اجرا داشت.
در حاشیه اجرای آنلاین نمایش آقای شادی با بازی افشین هاشمی
تئاتر آنلاین؛ ضرورت، نیاز یا امکان
افشین هاشمی
کارگردان
و بازیگر
نمایش «آقای شادی» به کارگردانی آریان رضایی با بازی افشین هاشمی - بهصورت آنلاین و تعاملی - روزهای پنجشنبه و جمعه (۱۱ و ۱۲ اردیبهشت) ساعت ۱۰ شب در سایت تیوال اجرا خواهد شد. تمام عواید این اجرا صرف کمک به پویش یادا (یاران درمانگران ایران) در خیریه مهر برکت خواهد شد.
شاید باور نکنید، ولی به نظرم کاری که ما امروز قرار است انجام دهیم تکرار تجربهای در 60 سال پیشِ همین سرزمین است؛ وقتی برای نخستینبار از تلویزیون ثابت پارسال (تلویزیونی خصوصی پیش از راهاندازی تلویزیون ملی ایران) تئاتر زنده تلویزیونی پخش شد. آن زمان از آنجا که گویا امکان ضبط و سپس پخش وجود نداشته، تئاتر زنده اجرا میشده و همزمان به شکل پخش زنده روی آنتنها میرفته که ترجمه امروزیاش میشود همین تئاتر آنلاین. ترس صحنهاش یکی است، بازیگر تئاتر میبایست عیناً اجرای روی صحنه، کارش را بیاشتباه انجام دهد اما رابطهاش با تماشاگر نه از طریق تنفس در یک فضا، بلکه بواسطه دوربین است. جالبتر اینکه بدانید این نمایشها برنامه ثابت و هفتگی آن تلویزیون بوده است. و باز اگر اشتباه نکنم آقایان نصیریان، انتظامی، رشیدی و دیگر همنسلانشان… این اجراهای زنده تلویزیونی را تجربه کردهاند.
بعدتر با راهاندازی تلویزیون ملی، تلهتئاترهای بسیاری ضبط و پخش شد. همه ارتباط ما با تجربههای انجام شده در دهه 50 در کارگاه نمایش، گروه هنر ملی، مروارید یا حتی سیاهبازیهای سعدی افشار در تالار حافظ نو و… از طریقِ همین تئاترهای ضبط شده از اجرای زنده است.
دهه 60 اما به نظرم پر از تلهتئاتر است؛ میان برنامههای محدود و معدود آن سالها، تلهتئاتر یک نسیم تازه است. دیدن نمایشهایی که تنها در قاب تلویزیون ممکن بود و آن همه بازیگر درجه یک، که تجربه بازیگریشان را رایگان در اختیار ما قرار میدادند: دکتر فاستوس، بازپرس وارد میشود، ملکههای فرانسه، معمای یک قتل، سوءتفاهم، تله موش، برده رقصان، تاجر ونیزی و… را جز در قاب تلویزیون، هیچگاه ندیدم. و اینکه بسیاری از هنرمندان امروز تئاتر و سینمای ایران که در شهرهاشان تئاتر نداشتهاند، ارتباطشان با این هنر تنها از طریق همین تئاترهای تلویزیونی بوده است.
همه این تاریخ را گفتم که بگویم در همه این دورهها، تئاتر همچنان بر صحنه بود؛ زنده، قدرتمند، با فراز و نشیبهایی برآمده از شرایط سیاسی اجتماعی زمانهاش. من به همه اینها میگویم «امکان»، «یک امکان بیانی». تا 20 سال پیش استفاده از تصاویر سینمایی یا دوربین در یک تئاتر، معنایش از بین بردن ذات تئاتر بود و حالا امروز اگر در تئاتری دوربین و تصویر نباشد، انگار از تئاتر مدرن عقب است! (نگارنده به این شوخی میخندد). امکان تازه را ابتدا باید شناخت، آزمود و سپس به کار گرفت (برخلاف گذشتهای نهچندان دور، که هر پدیده نوی سیاسی اجتماعی فرهنگی، ابتدا با مخالفت و ممانعت روبهرو میشد).
طبیعی است که هیچ چیز جای اجرای زنده تئاتر را نخواهد گرفت، که اگر میگرفت باید تاکنون با ورود این همه پدیده جذاب ـ سینما، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و… ـ تئاتر ناپدید شده بود. اما حال که شرایط بهوجود آمده تعطیلی را بر تئاتر تحمیل کرده، میتوان به جای پس زدن یا غصه خوردن، به آزمون و خطایی بیضرر در باب پدیده تئاتر آنلاین پرداخت. مثل زمانی که خانواده میرود سفر و یکی از اعضای خانواده از فرصت استفاده کرده و خانه را رنگ و تمیز و نونوار میکند یا مبلمانی تازه به آن میافزاید یا با آجربرداری از یک دیوار، پنجرهای تازه ایجاد میکند و امکان نوری تازهای به خانه میافزاید. من به این اجرا در حکم یک آزمون و خطا مینگرم و البته برای اینکه هزینه این آزمون و خطا از جیب مردم پرداخت نشود و در عین حال وجه حرفهای و درآمدزای اجرای یک تئاتر حفظ شود همه عواید حاصل از فروش، به پویش یادا ـ یاران درمانگران ایران - اختصاص داده شده.
«هملت»ی را تخیل کنید که روی صحنه تالار اصلی دیالوگ میگوید و روح پدرش، آنلاین (و نه تصویر ضبط شده)، در سواحل دریای جنوب به پسرش پیام میفرستد و هزار خیال دیگر… پدیده تازه را ابتدا باید آزمود، بعد دربارهاش سخنرانی کرد، که اگر جز این بود همه اختراعات و دستاوردهای بشری هنوز در گیر و بند تفسیرهای فلاسفه مانده بود.
ماه میهمانی خدا (7)
فضیلت نماز شب
حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی
«وَ مِنَ اللیل فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّک عَسَى أن یَبْعَثَک رَبُّک مَقَاماً مَّحْمُوداً» (اسراء، 79)
و پاسی از شب را برای عبادت و بندگی بیدار باش که این افزون [بر واجب،] ویژه توست، امید است پروردگارت تو را [به سبب این عبادت ویژه] به جایگاهی ستوده برانگیزد.
بر اساس این آیه، نماز شب بر پیامبر اکرم( ص) واجب بود و بر دیگر مسلمانان مستحب است.
نماز شب از نمازهاى بسیار بافضیلت است و در سورههاى مزمل و مدثر سفارش اکید شده است: «قم الّیلِ الاّ قلیلاً» در روایات بیش از 30 فضیلت براى نمازشب برشمرده شده است که به برخى از فضایل آن اشاره مىشود:
نماز شب، رمز سلامتى بدن و روشنایى قبر است. نماز شب، در خلق و خوی، رزق و روزی، برطرف شدن غم و اندوه، نورانیت چهره و روشنایی چشم مؤثر است.
نماز شب، گناه روز را محو مىکند و نور قیامت است.
امام صادق( ع) مىفرماید: پاداش نمازشب آن قدر زیاد است که خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «فلاتَعلم نفس ما اُخفى لهم من قُرّة اَعین جزاء بما کانوا یعملون» هیچکس پاداشى را که براى آنان در نظر گرفته شده نمىداند.
امام صادق (ع) فرمود: شرف مؤمن، نماز شب است و عزتش، آزار واذیت نکردن مردم.
در حدیث میخوانیم: درمانده کسى است که از نماز شب محروم باشد.
ابوذر کنار کعبه مردم را نصیحت مىکرد که براى وحشت و تنهایى قبر، در دل شب دو رکعت نماز بخوانید.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله فرمود: بهترین شما کسى است که کلامش نیکو باشد، گرسنگان را سیر کند و به هنگامى که مردم در خوابند، نماز شب بخواند.
آن حضرت سه بار به على بن ابیطالب(ع) فرمود: بر تو باد به نماز شب. «علیک بصلاة اللیل، علیک بصلاة اللیل، علیک بصلاة اللیل»
شخصى به حضرت على( ع) گفت: از توفیق خواندن نمازشب محروم شدهام! امام فرمود: «قَیَّدتک ذنوبک» گناهانت تو را بازداشته است.
امام صادق(ع )فرمود: رسولخدا( ص) در رکعت آخر نماز شب، هفتاد مرتبه استغفار مىکرد.
سحرخیزی و شبزندهداری
«إِنَّ نَاشِئَةَ اللیلِ هِىَ أشَدُّ وَطْئاً وَأقْوَمُ قِیلاً »(مزّمل، 6)
همانا برخاستن در شب (براى عبادت) پایدارتر و گفتار آن استوارتر است.
خداوند به تمام قطعات زمان سوگند یاد کرده است: «والفجر»، «والصبح»، «والنهار»، «والعصر» اما به سحر سه بار سوگند یاد شده است: «واللیل اذا یَسر»، «واللیل اذا عَسعَس»، «واللیل اذ اَدبر» یعنى سوگند به شب هنگام تمام شدنش.
و درباره استغفار اهل ایمان در سحر دو جا فرموده است: «و بالاسحار هم یستغفرون»، «المستغفرین بالاسحار»
خداوند به حضرت موسى( ع) خطاب کرد: اى موسى، دروغ مىگوید کسى که خیال مىکند مرا دوست دارد ولى هنگامى که شب فرارسد، به جاى گفتوگو با من، به خواب مىرود.
پیامبر خدا(ص) فرمود: دو رکعت نماز در دل شب، از دنیا و آنچه در آن است نزد من محبوبتر است.
«وَ مِنَ اللیل فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّک عَسَى أن یَبْعَثَک رَبُّک مَقَاماً مَّحْمُوداً» (اسراء، 79)
و پاسی از شب را برای عبادت و بندگی بیدار باش که این افزون [بر واجب،] ویژه توست، امید است پروردگارت تو را [به سبب این عبادت ویژه] به جایگاهی ستوده برانگیزد.
بر اساس این آیه، نماز شب بر پیامبر اکرم( ص) واجب بود و بر دیگر مسلمانان مستحب است.
نماز شب از نمازهاى بسیار بافضیلت است و در سورههاى مزمل و مدثر سفارش اکید شده است: «قم الّیلِ الاّ قلیلاً» در روایات بیش از 30 فضیلت براى نمازشب برشمرده شده است که به برخى از فضایل آن اشاره مىشود:
نماز شب، رمز سلامتى بدن و روشنایى قبر است. نماز شب، در خلق و خوی، رزق و روزی، برطرف شدن غم و اندوه، نورانیت چهره و روشنایی چشم مؤثر است.
نماز شب، گناه روز را محو مىکند و نور قیامت است.
امام صادق( ع) مىفرماید: پاداش نمازشب آن قدر زیاد است که خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «فلاتَعلم نفس ما اُخفى لهم من قُرّة اَعین جزاء بما کانوا یعملون» هیچکس پاداشى را که براى آنان در نظر گرفته شده نمىداند.
امام صادق (ع) فرمود: شرف مؤمن، نماز شب است و عزتش، آزار واذیت نکردن مردم.
در حدیث میخوانیم: درمانده کسى است که از نماز شب محروم باشد.
ابوذر کنار کعبه مردم را نصیحت مىکرد که براى وحشت و تنهایى قبر، در دل شب دو رکعت نماز بخوانید.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله فرمود: بهترین شما کسى است که کلامش نیکو باشد، گرسنگان را سیر کند و به هنگامى که مردم در خوابند، نماز شب بخواند.
آن حضرت سه بار به على بن ابیطالب(ع) فرمود: بر تو باد به نماز شب. «علیک بصلاة اللیل، علیک بصلاة اللیل، علیک بصلاة اللیل»
شخصى به حضرت على( ع) گفت: از توفیق خواندن نمازشب محروم شدهام! امام فرمود: «قَیَّدتک ذنوبک» گناهانت تو را بازداشته است.
امام صادق(ع )فرمود: رسولخدا( ص) در رکعت آخر نماز شب، هفتاد مرتبه استغفار مىکرد.
سحرخیزی و شبزندهداری
«إِنَّ نَاشِئَةَ اللیلِ هِىَ أشَدُّ وَطْئاً وَأقْوَمُ قِیلاً »(مزّمل، 6)
همانا برخاستن در شب (براى عبادت) پایدارتر و گفتار آن استوارتر است.
خداوند به تمام قطعات زمان سوگند یاد کرده است: «والفجر»، «والصبح»، «والنهار»، «والعصر» اما به سحر سه بار سوگند یاد شده است: «واللیل اذا یَسر»، «واللیل اذا عَسعَس»، «واللیل اذ اَدبر» یعنى سوگند به شب هنگام تمام شدنش.
و درباره استغفار اهل ایمان در سحر دو جا فرموده است: «و بالاسحار هم یستغفرون»، «المستغفرین بالاسحار»
خداوند به حضرت موسى( ع) خطاب کرد: اى موسى، دروغ مىگوید کسى که خیال مىکند مرا دوست دارد ولى هنگامى که شب فرارسد، به جاى گفتوگو با من، به خواب مىرود.
پیامبر خدا(ص) فرمود: دو رکعت نماز در دل شب، از دنیا و آنچه در آن است نزد من محبوبتر است.
دستم را رها مکن
سید حبیب حبیبپور
ای صاحب تمام پیدا شدنها!
ای پروردگار همه پیوندها!
ای پژواک فراوان نزدیکیها!
این غنچه جز به لبخند تو نمیشکفد پس بخند! این سرگشته جز پناهگاه آرام و امن تو جایی نمیداند پس پناهی!
این پرنده جز آشیانه نگاه تو نمیشناسد پس نشانهای! این بنده، تو را جز به آمرزش نمیشناسد پس باز هم بنده نوازی کن...
تو آن قدر مهربانی که اندازه ندارد و آن قدر کریمی که حدی برای آن نمییابم. تو همه مهری. میگریزم از تو به تو. همانند فرار کودکی ناسپاس به دامان مادر که او مهربان است . اما تو کجا و او کجا؟... تو آنقدر با من «تا» کردهای که تصور میکنم ندیدهای. آنقدر رسوایم نکردهای که گمان میبرم نشنیدهای و آنقدر چشم پوشیدهای که بیحیا شدهام.
ای نزدیک مثل نفس! ای آشنا مثل سلام!
دستم را رها مکن میترسم لحظهای غفلت یک عمر حسرت را بهدنبال داشته باشد. اگر دستم را رها کنی گم خواهم شد مثل قاصدکهایی که بادهای سخت آنها را در هوا آواره میکنند. میچرخند و میچرخند و هیچکس برایشان دلتنگ نمیشود. اگر دستم را رها کنی غریب میشوم و هیچکس به آشناییام نمیآید. اگر رهایم کنی تنها میشوم مثل درختی سوخته در کویری برهوت. مثل مسافری که از قافله جدا شده است. مثل کودکی که مادر را گم کرده باشد. دستم را رها مکن و گرنه گم میشوم. دستم را رها مکن حتی به قدر پلک زدنی...
مهمانت را غریب و تنها مگذار
آواره خویش را به صحرا مگذار
یک عمر اسیر خویش بودم دیگر
یک لحظه مرا به خویشتن وا مگذار
ای صاحب تمام پیدا شدنها!
ای پروردگار همه پیوندها!
ای پژواک فراوان نزدیکیها!
این غنچه جز به لبخند تو نمیشکفد پس بخند! این سرگشته جز پناهگاه آرام و امن تو جایی نمیداند پس پناهی!
این پرنده جز آشیانه نگاه تو نمیشناسد پس نشانهای! این بنده، تو را جز به آمرزش نمیشناسد پس باز هم بنده نوازی کن...
تو آن قدر مهربانی که اندازه ندارد و آن قدر کریمی که حدی برای آن نمییابم. تو همه مهری. میگریزم از تو به تو. همانند فرار کودکی ناسپاس به دامان مادر که او مهربان است . اما تو کجا و او کجا؟... تو آنقدر با من «تا» کردهای که تصور میکنم ندیدهای. آنقدر رسوایم نکردهای که گمان میبرم نشنیدهای و آنقدر چشم پوشیدهای که بیحیا شدهام.
ای نزدیک مثل نفس! ای آشنا مثل سلام!
دستم را رها مکن میترسم لحظهای غفلت یک عمر حسرت را بهدنبال داشته باشد. اگر دستم را رها کنی گم خواهم شد مثل قاصدکهایی که بادهای سخت آنها را در هوا آواره میکنند. میچرخند و میچرخند و هیچکس برایشان دلتنگ نمیشود. اگر دستم را رها کنی غریب میشوم و هیچکس به آشناییام نمیآید. اگر رهایم کنی تنها میشوم مثل درختی سوخته در کویری برهوت. مثل مسافری که از قافله جدا شده است. مثل کودکی که مادر را گم کرده باشد. دستم را رها مکن و گرنه گم میشوم. دستم را رها مکن حتی به قدر پلک زدنی...
مهمانت را غریب و تنها مگذار
آواره خویش را به صحرا مگذار
یک عمر اسیر خویش بودم دیگر
یک لحظه مرا به خویشتن وا مگذار
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
محمد اللهیاری: به اجرای کنسرت بعد از عید فطر امیدواریم
-
کیومرث مرادی: صدا وسیما میتوانست تله تئاتر تولید کند
-
دعای روز ششم
-
دعای روز هفتم
-
در حاشیه زادروز حمید سمندریان
-
استادی که با تئاتر کاسبی نمیکرد
-
افتخار رفاقت با معلمی بزرگ
-
آغوشی بزرگ از اعتماد و آموزش
-
تئاتر آنلاین؛ ضرورت، نیاز یا امکان
-
فضیلت نماز شب
-
دستم را رها مکن
اخبارایران آنلاین