ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیگه چه خبر
آقای خاتمی! این هم دوقطبی
خبر اول اینکه، سایت عصر ایران در یادداشتی با اشاره به سخنان آیتالله خاتمی امام جمعه موقت تهران در مذمت دوقطبیسازی، عکس یک دیروز روزنامه کیهان را مصداق دوقطبیسازی دانسته است. در این عکس روزنامه کیهان از بانوانی که به پیادهروی کربلا رفتهاند عنوان «راهیان آزادگی» و از زنانی که برای دیدار تیم ملی فوتبال به ورزشگاه رفتهاند، عنوان «قربانیان آزادی» استفاده کرده است. در بخشی از این یادداشت آمده است: آقای احمد خاتمی میخواهید بدانید دوقطبی از کجا آب میخورد؟ به همین راحتی جامعه را خودی و غیر خودی میکنند. همه افرادی که به پیادهروی رفتهاند یا راهی ورزشگاه شدهاند، فرزندان این کشور هستند، چرا سعی میکنیم میان آنها تفرقه بیندازیم و یکی را آزاده خطاب کنیم و دیگری را قربانی؟ از کجا معلوم آنکه به ورزشگاه رفته است، فردای بازی راهی اربعین نشده باشد؟ از کجا معلوم تماشاگر بازی روز پنجشنبه از کسانی نیست که از پیادهروی برگشته است؟ اصلاً بر چه اساسی آدمها را قضاوت میکنید؟ نویسنده افزود: بماند که در ایام انتخابات یا دهه فجر همین «قربانیان آزادی» تبدیل به انقلابیهای درجه یکی میشوند که تلویزیون و همین جناب کیهان از دیدن آنها حسابی ذوق میکنند. محمد مهاجری، روزنامهنگار اصولگرا هم در همین باره نوشته: «چنین تیترها و مطالبی میتواند دوقطبیهایی در جامعه سیاسی و مذهبی کشور ایجاد کند که برندهاش قطعاً مردم نخواهند بود و حتی رسانههایی هم که چنین تیترهایی میزنند، برنده نیستند. این دوقطبی تنها به ایجاد تفرقه و نفاق در جامعه کمک خواهد کرد.»
یک سال حبس برای پوریا عالمی، روزنامهنگار
خبر دیگر اینکه، وکیل پوریا عالمی- روزنامهنگار- درباره وضعیت پرونده موکلش توضیحاتی ارائه کرد. کاوه رضوانی راد در گفتوگو با ایسنا درباره پرونده موکلش اظهار کرد: موکلم در سال 91 دستگیر شد و بعد با وثیقه آزاد شده بود و پروندهاش در حال رسیدگی بود که اخیراً حکم قطعی او صادر شده است. وی افزود: مجموعهای از اتهامات علیه موکلم مطرح شده بود که ایشان از عمده اتهامات تبرئه شده است. اما حکم درخصوص اتهام تبلیغ علیه نظام صادر شد. او در ابتدا از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب- شعبه بدوی- به 5 سال حبس تعلیقی و دو سال ممنوعالخروجی محکوم شد ولی شعبه 54 دادگاه تجدید نظر، حکم 5 سال حبس تعلیقی او را تبدیل به یک سال حبس تعزیری و دو سال ممنوعالخروجی کرده است. رضوانی راد با بیان اینکه پرونده به اجرای احکام ارجاع و قطعی شده است، افزود: البته ما درخواست اعاده دادرسی کرده و موارد اعتراضی را بیان کردیم و امیدواریم دیوان عالی در اعاده دادرسی موارد اعتراضی ما را بپذیرد و حکم را نقض کند.
اندیشکده کارنگی: ریاض از کجا شروع کند
دست آخر اینکه، اندیشکده امریکایی کارنگی در تحلیلی به قلم یاسمین فاروغ درباره روابط ایران و عربستان نوشته است: عربستان برای شروع میتواند به یک پیمان عدم تعرض با ایران دست پیدا کند. برای دستیابی به چنین توافقی ضرورتی برای گفتوگوی مستقیم بین تهران و ریاض وجود ندارد. آنها میتوانند با کاهش تنش در خلیج فارس زمینه مناسبی را برای مذاکرات مستقیم در آینده فراهم کنند. سعودیها میتوانند انتشار نتایج تحقیقات مرتبط با حملات اخیر را به تأخیر اندازند. دولت عربستان هنوز به طور رسمی ایران را متهم به انجام این عملیات نکرده است .به گزارش انتخاب، در ادامه این مطلب آمده: ریاض در گذشته نیز از چنین استراتژی برای جلوگیری از درگیری نظامی استفاده کرده بود. بعد از بمبگذاریهای برجهای خبر در سال 1996 که با حمایت [ادعایی] ایران انجام شده بودند، رهبران سعودی به جای اقدامات تلافی جویانه از پیشنهاد رئیس جمهوری ایران برای مصالحه استقبال کردند. این موضوع دریچه ای برای گسترش همکاری های امنیتی بین دو کشور باز کرد.
خبر اول اینکه، سایت عصر ایران در یادداشتی با اشاره به سخنان آیتالله خاتمی امام جمعه موقت تهران در مذمت دوقطبیسازی، عکس یک دیروز روزنامه کیهان را مصداق دوقطبیسازی دانسته است. در این عکس روزنامه کیهان از بانوانی که به پیادهروی کربلا رفتهاند عنوان «راهیان آزادگی» و از زنانی که برای دیدار تیم ملی فوتبال به ورزشگاه رفتهاند، عنوان «قربانیان آزادی» استفاده کرده است. در بخشی از این یادداشت آمده است: آقای احمد خاتمی میخواهید بدانید دوقطبی از کجا آب میخورد؟ به همین راحتی جامعه را خودی و غیر خودی میکنند. همه افرادی که به پیادهروی رفتهاند یا راهی ورزشگاه شدهاند، فرزندان این کشور هستند، چرا سعی میکنیم میان آنها تفرقه بیندازیم و یکی را آزاده خطاب کنیم و دیگری را قربانی؟ از کجا معلوم آنکه به ورزشگاه رفته است، فردای بازی راهی اربعین نشده باشد؟ از کجا معلوم تماشاگر بازی روز پنجشنبه از کسانی نیست که از پیادهروی برگشته است؟ اصلاً بر چه اساسی آدمها را قضاوت میکنید؟ نویسنده افزود: بماند که در ایام انتخابات یا دهه فجر همین «قربانیان آزادی» تبدیل به انقلابیهای درجه یکی میشوند که تلویزیون و همین جناب کیهان از دیدن آنها حسابی ذوق میکنند. محمد مهاجری، روزنامهنگار اصولگرا هم در همین باره نوشته: «چنین تیترها و مطالبی میتواند دوقطبیهایی در جامعه سیاسی و مذهبی کشور ایجاد کند که برندهاش قطعاً مردم نخواهند بود و حتی رسانههایی هم که چنین تیترهایی میزنند، برنده نیستند. این دوقطبی تنها به ایجاد تفرقه و نفاق در جامعه کمک خواهد کرد.»
یک سال حبس برای پوریا عالمی، روزنامهنگار
خبر دیگر اینکه، وکیل پوریا عالمی- روزنامهنگار- درباره وضعیت پرونده موکلش توضیحاتی ارائه کرد. کاوه رضوانی راد در گفتوگو با ایسنا درباره پرونده موکلش اظهار کرد: موکلم در سال 91 دستگیر شد و بعد با وثیقه آزاد شده بود و پروندهاش در حال رسیدگی بود که اخیراً حکم قطعی او صادر شده است. وی افزود: مجموعهای از اتهامات علیه موکلم مطرح شده بود که ایشان از عمده اتهامات تبرئه شده است. اما حکم درخصوص اتهام تبلیغ علیه نظام صادر شد. او در ابتدا از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب- شعبه بدوی- به 5 سال حبس تعلیقی و دو سال ممنوعالخروجی محکوم شد ولی شعبه 54 دادگاه تجدید نظر، حکم 5 سال حبس تعلیقی او را تبدیل به یک سال حبس تعزیری و دو سال ممنوعالخروجی کرده است. رضوانی راد با بیان اینکه پرونده به اجرای احکام ارجاع و قطعی شده است، افزود: البته ما درخواست اعاده دادرسی کرده و موارد اعتراضی را بیان کردیم و امیدواریم دیوان عالی در اعاده دادرسی موارد اعتراضی ما را بپذیرد و حکم را نقض کند.
اندیشکده کارنگی: ریاض از کجا شروع کند
دست آخر اینکه، اندیشکده امریکایی کارنگی در تحلیلی به قلم یاسمین فاروغ درباره روابط ایران و عربستان نوشته است: عربستان برای شروع میتواند به یک پیمان عدم تعرض با ایران دست پیدا کند. برای دستیابی به چنین توافقی ضرورتی برای گفتوگوی مستقیم بین تهران و ریاض وجود ندارد. آنها میتوانند با کاهش تنش در خلیج فارس زمینه مناسبی را برای مذاکرات مستقیم در آینده فراهم کنند. سعودیها میتوانند انتشار نتایج تحقیقات مرتبط با حملات اخیر را به تأخیر اندازند. دولت عربستان هنوز به طور رسمی ایران را متهم به انجام این عملیات نکرده است .به گزارش انتخاب، در ادامه این مطلب آمده: ریاض در گذشته نیز از چنین استراتژی برای جلوگیری از درگیری نظامی استفاده کرده بود. بعد از بمبگذاریهای برجهای خبر در سال 1996 که با حمایت [ادعایی] ایران انجام شده بودند، رهبران سعودی به جای اقدامات تلافی جویانه از پیشنهاد رئیس جمهوری ایران برای مصالحه استقبال کردند. این موضوع دریچه ای برای گسترش همکاری های امنیتی بین دو کشور باز کرد.
انتصاب 10 عضو شورای عالی آموزش و پرورش از سوی روحانی
رئیس جمهوری در احکام جداگانهای ۱۰ عضو شورای عالی آموزش و پرورش را برای یک دوره چهار ساله منصوب کرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حجتالاسلام والمسلمین روحانی در احکام جداگانهای و با استناد به بند الف ماده ۸ و بندهای ۱۰، ۱۲، ۱۳ و ۱۴ ماده ۹ و در اجرای ماده ۱۱ لایحه قانونی تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش مصوب سال ۱۳۵۸ (اصلاحی مورخ ۱۳۸۱.۷.۲۹ مجلس شورای اسلامی)، ۱۰ عضو شورای عالی آموزش و پرورش را برای یک دوره ۴ ساله منصوب کرد. رئیس جمهوری با عنایت به معرفی وزرای آموزش و پرورش و علوم، تحقیقات و فناوری، خانم دکتر سیما فردوسی و آقایان دکتر علیاصغر فانی و دکتر محمود مهرمحمدی را به عنوان «عضو شورای عالی آموزش و پرورش» منصوب کرد. دکتر طیبه ماهروزاده و آقایان دکتر غلامعلی حدادعادل و دکتر غلامحسین رحیمی نیز با عنایت به معرفی شورای رؤسای فرهنگستانهای کشور به عنوان عضو شورای عالی آموزش و پرورش منصوب شدند. همچنین با عنایت به معرفی شورای معاونان وزارت آموزش و پرورش، خانم مریم رنگآمیز طوسی و آقایان حبیبالله گودرزی دورکی و جواد نوبختی با حکم رئیس جمهوری به عنوان عضو شورای عالی آموزش و پرورش منصوب شدند. حجتالاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجت پور نیز با عنایت به معرفی شورای عالی حوزه علمیه قم به عنوان عضو شورای عالی آموزش و پرورش منصوب شد.
گزارش « ایران» از نسبت احزاب سیاسی با تغییرات اجتماعی
مطالبه تغییر را چه کنیم
مهراوه خوارزمی
خبرنگار
تلفن همراه هوشمند، شبکههای اجتماعی، «سلبریتی»ها و «اینفلوئنسر»ها؛ کلمات و ترکیبهای مأنوس و نامأنوسی که در سالهای اخیر بارها از سوی کارشناسان سیاسی به عنوان منابع تقویت ضریب نفوذ اطلاعات و زمینه سازهای افزایش مشارکت سیاسی جامعه شناخته شدند. امروز اما همین مفاهیم بر ترسها و تردیدها درباره آینده دلالت دارند. درست در جایی که بخشی از آنچه در تلفنهای هوشمند و شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد، از سوی برخی ناظران به مثابه یک گسست نسلی افسار گسیخته تعبیر میشود.
در روزهای گذشته اتفاقی از مجموعه اتفاقات پرشمار فضای مجازی مورد توجه قرار گرفت. یک خواننده زیرزمینی سابق انتشار جدیدترین اثرش را به میلیونی شدن «لایک»ها و «کامنت»ها منوط کرد و اتفاقاً بیش از 18 میلیون پاسخ مثبت گرفت. عددی که تکاندهنده بودن آن با اختلاف فاحش میان هنجارها و ارزشهای رسمی جامعه با آنچه از سوی این خواننده ارائه میشد، نسبت داشت. به همین سبب صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاحطلب با یادآوری مقاطع متعددی که با این رویکرد متفاوت جامعه مواجه شده است، نوشت: من از «تتلو»ها میترسم و هر بار که آنها را میبینم، ترس و دلهرهام بیشتر میشود.
نوعی نگرانی که به نحوی دیگر در یادداشت عمادالدین باقی، فعال مدنی در روزنامه سازندگی پیگیری شد. جایی که او آمار بالای کامنتها در پاسخ به فراخوان امیر مقصودلو (تتلو) را فارغ از انگیزههای آن، یک «زلزله اجتماعی» و یک «شبه رفراندوم ناخواسته» توصیف کرد. او با اتکا به رویدادهایی از همین دست به نسل جوانی اشاره کرد که از سوی نهادها و رسانههای رسمی انکار میشوند و در رفتاری واکنشی علیه این واقعگریزی رسمی به راه خود میروند. باقی سپس با قرار دادن آن در کنار واقعیت حضور کمرنگتر جوانان در محافل فکری و سیاسی پیجوی برخی علتهای آن شد و نوشت: «درست که جمعیت ایران در حال پیر شدن است اما این تفاوت محسوس یک دلیل مهمتر هم دارد و آن عدم زایندگی نیرویهای سیاسی نسل پیش است.»
جملهای که دستکم در مورد بخشی از دلایل مسأله، انگشت اتهام را به سمت ناتوانی احزاب و نهادهای مدنی در ارتباط گرفتن با نسل جوان و فهم خواستههای آنها و البته جهت دادن به این مطالبات نشانه میرفت.
گسست نسلی موضوع تازهای نیست با این حال شدت یافتن آن و علنی بودن این شکاف عمیق به مدد ابزارهای ارتباطی سبب شده است که نتوان این واقعیت را انکار کرد یا نادیده گرفت. گسترش وسایل ارتباط جمعی، الگوپذیری از مدرنیته و جهانی شدن عوامل اصلی هستند که جامعه شناسان از آنها به عنوان دلایل گرایش نسلهای جدید جامعه به سمت فرهنگ و هنجارهای متفاوت به آن اشاره دارند.
موضوعی که پیشتر حسین حجت پناه، جامعه شناس در گفتوگویی با ایرنا به آن پرداخته و گفته بود: «تغییرات بین نسلی اجتناب ناپذیر است و این تغییرات اگر اندک باشد به گونهای که امکان فهم مشترک میان نسلها حفظ گردد، اختلاف نسلی گفته میشود اما هنگامی که شرایط مفاهمه میان نسلها با مشکلات جدی همراه باشد، شکاف نسلی اتفاق میافتد.» او با اجتناب از به کار بردن تعبیر گسست نسلی درباره جامعه ایران، افزود: «متأسفانه در جامعه، ما با هنجارها و ارزشهایی که مورد پذیرش اکثریت افراد باشد، مواجه نیستیم و به نوعی سردرگمی در میان نسل جدید و قدیم موج میزند.»
تقی آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی هم معتقد است که تغییرات یا تحولات اجتماعی و مطالبات جدید به این سمت میرود که قشرهایی از جامعه خواهان به رسمیت شناختن تفاوت دیدگاهها و ماهیت آنها هستند. آزاد ارمکی البته چندان اعتقادی به توانایی فعالان حوزه سیاست برای ساماندهی حوزههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ندارد و در توصیف خود از تغییرات نسلی که به باور او در طیف گستردهتر به اکثریت جامعه اطلاق میشود، به «ایران» گفته: «این جامعه نمیگوید دینم را کنار میگذارم، نمیگوید از ملیت خود عبور میکنم، میگوید همه ابزارهای مدرن شدن را هم دارم، آگاه هستم، تخصص دارم، خودم بچههایم را به دانشگاه و به کلاس موسیقی میفرستم، همه ابزارها برای زندگی کردن را در اختیار دارم و میخواهم زندگی کنم.»
با این حال به نظر میرسد نمیتوان به سادگی تأثیر و تأثر تغییرات نسلی را به حوزههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی محدود کرد. گسست نسلی خواه ناخواه تأثیرات خود را در عرصه سیاست و در دو حوزه بروز خواهد داد؛ تصمیمسازی و مشارکت سیاسی.
یک سویه تغییر نسلی که به نظر میرسد بنابر اقتضائات به تدریج رخ میدهد و به نظر میرسد نباید چندان به گسست منتهی شود، تغییری است که در سطح تصمیمسازان و فعالان سیاسی بروز پیدا میکند. نسل جدیدی که با نگاه انتقادی به قدیمیها نگاه میکنند و با کمی چاشنی تندروی میتوانند براحتی از آنها عبور کنند.
سمت دیگر موضوع اما تأثیر بیشتری است که تغییرات نسلی بر جمعیت رأیدهندگان به عنوان آحاد تشکیل دهنده یک نظام جمهوری باقی میگذارد. حس مسئولیت شهروندی، اعتقاد داشتن به ضرورت مشارکت سیاسی و مهمتر از همه یافتن پاسخ خواستها در آنچه از سوی نامزدهای حضور در نهادهای حاکمیتی ارائه میشود، مسائلی هستند که در صورت بی توجهی به تغییرات نسلی میتوانند به معضل تبدیل شوند.
بسیاری از کسانی که پای فراخوان خواننده زیرزمینی سابق لایک و کامنت گذاشتهاند، امسال در زمره افراد صاحب حق رأی جامعه به شمار میروند و حتماً در سالهای آینده درصد بیشتری از این جمعیت را به خود اختصاص میدهند. بی توجهی به منابع الهام بخش ارزشها و هنجارهای آنها و بی تفاوتی نهادهای حاکمیتی و مردمی، خصوصاً احزاب و تشکلهای مدنی نسبت به مسائل آنها میتواند آینده کشور را با وضعیتهای مخاطره آمیزی مواجه کند. با این حال گفتوگو با فعالان حزبی نشان از آن دارد که نگاه اغلب آنها به ادامه این روند بدبینانه نیست. اغلب آنها تغییرات را تدریجی ارزیابی میکنند و معتقدند برخلاف نگرانیهایی که از برخی رویدادهای منفی جلب توجه کننده در شبکههای اجتماعی به وجود آمده است، نسل جدید با ارزشها و هنجارهای حاکم بر جامعه بیگانه نیست. نگاهی که اندکی خوش بینانه به نظر میرسد اما نقطه امیدوارکنندهاش این است که نشان میدهد فعالان حزبی با مفهوم تغییرات نسلی بیگانه نیستند و هر یک به فراخور نوع نگاه برای آن ایدهای در سر دارند.
نفس تغییر را باید به فال نیک گرفت
محمدمهدی اسلامی
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی
تفاوت اقتضائات سنی در همه ادوار تاریخی مشهود بوده و در هر مقطعی به تناسب شرایط زمانی و مناسبات اجتماعی حاکم بروز یافته است. سال 1341 در زمانی که هنوز مؤتلفه اسلامی شکل رسمی به خودش نگرفته بود، اتوبوسی از اعضای حزب برای دیدار حضرت امام(ره) راهی قم میشوند. در آن اتوبوس برخی از چهرههایی که امروز به عنوان چهرههای باتجربه حزب به حساب میآیند، شیطنتهایی میکردند که مورد اعتراض افراد با سن بالاتر آن جمع واقع میشد. شرح جزییات آن در خاطرات اعضا از تاریخ حزب آمده است. این مثال را یادآوری کردم که بگویم این تفاوت رفتار و منش اقتضای تفاوت سن و نیازهای روحی و عاطفی افراد و شرایط اجتماعی است که در آن قرار دارند. به تناسب امکانات موجود در هر زمان هم خود را به نوعی نشان داده است. با این حال به باورم نمیشود خطکش گذاشت و جوان و نوجوان امروز را با نسلهای گذشته مقایسه کرد. همچنان که به باورم قضاوت از روی ظاهر به ارزیابی درستی منتهی نمیشود.
به عنوان یک فعال حزبی که به شغل معلمی مشغولم و از نزدیک با نوجوانان در ارتباط قرار دارم، معتقدم برخلاف تصور رایج میزان گرایش به معنویات، باورهای دینی و اندیشههای اسلامی در عصر حاضر خیلی بیشتر از دورههای قبلی است. کنکاش و پرسشگری نیز در نسل جدید بیشتر از گذشته است. این تفاوت کاملاً برای من محسوس است که نسل جدید اندیشههای عمیقتری را دنبال میکنند و عمق دین باوری نسبت به گذشته بیشتر شده است. نباید فریب برخی از تفاوتهای ظاهری را خورد. منتها به اقتضای شبکههای اجتماعی اطلاع ما از یکدیگر و تفاوتهایمان بیشتر شده است و این تفاوتها امکان بروز بیشتری یافتهاند. اما فراموش نکنیم که اگر این نوع تلاش برای تغییر و زیر سؤال بردن اندیشههای نسل قبل برای بهبود آن وجود نداشته باشد، نوعی رکود و توقف رشد خواهد شد. پس باید نفس تغییر را به فال نیک گرفت. اما این استقبال از تغییر، نافی ضرورت دقت نهادهای مرتبط و مسئول نیست. احزاب و تشکلهای سیاسی از جمله همین نهادها هستند که وظیفه کادرسازی و عضوگیری از جوانها و تلاش برای به مشارکت اجتماعی کشاندن آنها را دارند تا شور و انرژی جوانی را به سمت ساختن جامعه هدایت کنند و مانع از قرار گرفتن آن در خدمت تخریبگری شوند. بر همین اساس لازم میدانم تا در مقابل کسانی که صرفاً با نگاه بدبینانه به تغییرات نسلی نگاه میکنند، یادآوری کنم که در سال 76 بسیاری دل نگران ارزشهایی بودند که نسل جوان را به سوی خود فراخوانده بود. اما بعد از گذشت بیش از 2 دهه شاهد هستیم که ایران امروز قویتر، مقتدرتر و دارای دامنه اثر گستردهتری در سطح جهان است. ادبیات سیاسی ایران اسلامی هم پویایی و رشد بهتری داشته است.
چاره اندیشی برای نسل دهکده جهانی
مسعود شفیعی
عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه
این روزها آنچه اغلب ما از فضای پیرامونی خودمان برداشت میکنیم این است که با نسل جدیدی از جامعه ایرانی مواجه هستیم؛ نسلی که مطالباتشان با خواستها، ارزشها و هنجارهای نسلهای پیشین فاصله زیادی دارد و از بروز نوعی تغییر بنیادین خبر میدهد. اعتراضات دی ماه 96 یکی از مقاطع بروز و ظهور این تغییر بود، زیرا در آسیب شناسی آن ناآرامیها مشخص شد که اگرچه عوامل متعددی از مشکلات اقتصادی تا دسیسههای گروههای ضد انقلاب و تا تلاش گروههای مخالف دولت برای سوار شدن بر موج نارضایتی برخی سپردهگذاران مؤسسات اعتباری در آن ناآرامیها دخیل بودهاند، اما نمیتوان بروز مطالبات نسل جدید جامعه را در آن نادیده گرفت، چنان که اعلام شد تعداد زیادی از بازداشت شدگان و کسانی که در آن رویداد فعالیت میدانی داشتند دانشآموزان دبیرستانی بودند که قاعدتاً مطالباتشان نمیتوانست مبتنی بر مطالبات اقتصادی، نیاز به شغل یا معیشت باشد و طبیعتاً مسائلشان از جنس دیگری بود. این وضعیت جدیدی است که ما در دهههای گذشته کمتر با آن مواجه بودهایم و به نظر میرسد تا حدود زیادی ناشی از رشد تصاعدی فناوریهای ارتباطی و تسهیل فرآیند دسترسی به اطلاعات است. بنابراین بروز چنین تغییراتی یک روند جهانی است و مختص جامعه ایران نیست. این شکلگیری دهکده جهانی و ارتباطات بدون مرز جوامع انسانی است که به نسلهای جدید در اغلب کشورها شکل میدهد.
ریشه این تغییرات هرچه باشد نتیجه آن در عرصه سیاسی آن است که طبیعتاً این نسل اگر بخواهد به عرصه سیاسی وارد شود یا در انتخاباتی شرکت کند با پس زمینه خواستههای خود تصمیم خواهد گرفت یا رأی خواهد داد؛ خواستهایی که لزوماً در آزادیهای اجتماعی یا نظایر آن خلاصه نمیشود و الزاماً از جنس مطالبات تجددخواهانه نیست که بخواهیم آن را به مدرن شدن جامعه یا رویکردهای آزادی خواهانه یا عدالت خواهانه ارجاع دهیم. این نسل گرایشهای خاص خود را دارد و اگر بخواهیم مشارکت سیاسی فعال و مبتنی بر منافع ملی را در رویدادهای آینده عرصه سیاسیمان شاهد باشیم باید به آن توجه کنیم. شاید بتوانیم به نوعی آن را در مسیر درست تری قرار دهیم. یکی از اقدامات مؤثر احزاب میتواند تمرکز بر ارتباط و عضوگیری از میان جوانان باشد. یک زمان در میان فعالان سیاسی شاهد حضور جوانانی بودیم که تازه به دانشگاه وارد شده بودند؛ حالا بعد از چندین دهه هنوز همان چهرهها با آنکه پا به میانسالی گذاشتهاند در شاخه جوانان احزاب فعالیت میکنند، وضعیتی که نشان میدهد پشتوانهسازی در احزاب تضعیف شده است و باید در آن تغییر ایجاد شود.
حمیدرضا جلاییپور عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت:
تحولات نسلی تدریجی است، نگران آینده مشارکت سیاسی نیستم
این روزها بحث تغییرات نسلی بواسطه رویدادهایی در شبکههای مجازی مطرح شده است. برخی کارشناسان نسبت به آنچه رخ داده و تأثیرات آن در آینده سیاسی کشور ابراز نگرانی میکنند و آن را مترادف با «گسست نسلی» میدانند. تا چه حد با این نگرانیها موافقید؟
نمی توانیم انکار کنیم که در جامعه امروز و با توجه به رشد و نفوذ ابزارهای ارتباطی فردگرایی مجال بروز بیشتری پیدا کرده است. منتها اینکه این فردگرایی تا چه حد تأثیرات منفی دارد بررسی سیستماتیک نشده است. اما یکی از وجوه تجلی این فردگرایی در نوع تفریح و سرگرمی افراد جامعه است. سرگرمی که حالا با پدیده تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات گره خورده است. یک زمانی قبل از انقلاب مردم مجلههایی مانند مجله زن روز می خریدند و خود را با مطالب آن سرگرم میکردند و حالا بواسطه تلفنهای هوشمندشان با سلبریتیها ارتباط زنده برقرار میکنند. این سرگرمی است، در اکثریت موارد منبع الهام ارزشها و نگرشهای دنبالکنندگان سلبریتیها نیست.
آیا این تغییرات در عرصه سیاست هم تأثیرگذارند؟
در عرصه سیاست اتفاقی که افتاده این است که شبکههای مجازی بستر تبلیغ جنبههای منفی و کاستیها شده است. کسی در این شبکهها اتفاقات مثبتی مثل آمدن 7 میلیون توریست به ایران در یک سال را نمیبیند و نمیگوید که خب این تعداد نشان میدهد که ایران برای 7 میلیون نفر از جمعیت جهان جایی است که برای دیدنش هزینه میکنند پس حتماً خوبیهایی دارد. من اسم این دوران را در فضای مجازی گذاشتهام دوران سرزنش ملی؛ یعنی شما باید فحش بدهی تا تحمل بشوی.
5 ماه دیگر انتخابات است و متولدین دهههای 70 و 80 حق رأی دارند. آیا باید از اینکه آنها رأیشان را با لایک و کامنت پای پست فلان خواننده میریزند نگران باشیم؟
من نگران نیستم، جای نگرانی نیست. ما در این زمینه روند مشخصی داریم که بعید میدانم تغییر کند. در چهل سال گذشته در انتخابات مجلس در سطح ملی مشارکت حداقل 50 درصد بوده است و گاه تا 76 درصد هم رسیده است. من پیشبینیام این است که دست کم همین 50 درصد تکرار میشود و چه بسا اگر شورای نگهبان رد صلاحیت گسترده نکند و تنفسی بدهند شاید مشارکت بیاید روی 60 درصد و 65 درصد، حتی استعداد 70 درصد را هم دارد. شما الان را نگاه نکنید که بازار سیاست راکد است. سابقه داشته که ناگهان بعد از ظهر روز انتخابات همه گرم میشوند و میروند در صف میایستند. آن کسی که میرود در صف انتخابات میایستد ممکن است پیگیریکننده این خواننده و آن بازیگر و... هم باشد؛ تعارضی ندارد.
نگرانیها ممکن است معطوف به آینده باشد. روزی که نسل جدید اکثریت رأی دهندگان را تشکیل میدهند آیا باز هم حداقل 50 درصدی رقم خواهد خورد یا درصد مشارکت ممکن است سقوط کند؟
نمی شود پیشبینی کرد، من بعید میدانم اتفاقی که در انتخابات افغانستان افتاد و از 13 میلیون حائز حق رأی تنها دو میلیون در انتخابات شرکت کردند، در ایران اتفاق بیفتد. سطح دموکراسی در ایران در حدی است که مردم نسبت به تحولات همواره هوشیارند.
بهعنوان یک فعال حزبی میزان توجه احزاب به موضوع تغییرات نسلی را در چه حد ارزیابی میکنید. آیا این تغییرات و مطالبات ناشی از آنها جایی در موضوعات مورد بحث احزاب دارند؟
اول اینکه فراموش نکنیم وابستگی میزان مشارکت سیاسی به میزان فعالیت احزاب خود محل بحث است. اینکه احزاب نمیتوانند در این زمینه بخوبی مؤثر باشند به خاطر تغییرات نسلی نیست. این طور نیست که بگوییم ایرانیها ضد کار جمعی شدهاند یا به سبک جامعه شناسی خودمانی آقای حسن نراقی همه ویژگیهای منفی را به ایرانیها نسبت بدهیم. مهمترین عامل ضعف حزب این است که قانون انتخابات حزبی نیست. اگر این طور بود در همین ایران دست کم حدود 2 میلیون نفر از پیرمرد 80 ساله تا جوان 18 ساله عضو احزاب میشدند.
دومین نکته این است که بدانیم تحولات نسلی جامعه تدریجی است. نسلهای جدید آهسته آهسته به عرصههای مختلف جامعه از جمله عرصه سیاست وارد میشوند و تجربهها نیز انتقال پیدا میکند. منتها ممکن است نوع الگوهایی که نسلها انتخاب میکنند تفاوت پیدا کند.
آنچه بهعنوان نگرانی از تأثیر بعضی سلبریتیها بر ارزشها و هنجارهای رأی دهندگان مطرح میشود به باورم تا حدودی بزرگنمایی است. اینها منابع سرگرمی هستند و نه منابع الهام ارزش ها. از میان دنبالکنندگان یکی بواسطه خوش آمدن پیگیری میکند، دیگری بدش میآید اما کنجکاو است. یکی هم به تتلو گوش میدهد هم نمازش را میخواند. این افراد او را پیگیری میکنند؛ به او تبدیل نمیشوند. تعداد محدودی هستند که از خود بیگانه میشوند، البته همه اینها را باید بررسی کرد.
بالاخره اینها بعضاً مطالبات متفاوتی دارند. احزاب فارغ از بحث مشارکت سیاسی چقدر دنبال ارزیابی این مطالباتاند؟
سه چهار سال پیش بعد از ماجرای حضور دهه هشتادیها در فروشگاه کوروش که کار به حضور پلیس هم کشید در حزب اتحاد ملت جلساتی برگزار شد. بحثهای خوبی هم شد و منتشر شد. ما رویکردهای خودمان را نسبت به مسائل جامعه اعلام کردهایم حالا اینکه چقدر بتوانیم در مجلس نماینده داشته باشیم و این بحثها را پیگیری کنیم امر دیگری است، این طور نیست که نسبت به خواستهای نسل جدید بیتفاوت باشیم.
نمی توانیم انکار کنیم که در جامعه امروز و با توجه به رشد و نفوذ ابزارهای ارتباطی فردگرایی مجال بروز بیشتری پیدا کرده است. منتها اینکه این فردگرایی تا چه حد تأثیرات منفی دارد بررسی سیستماتیک نشده است. اما یکی از وجوه تجلی این فردگرایی در نوع تفریح و سرگرمی افراد جامعه است. سرگرمی که حالا با پدیده تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات گره خورده است. یک زمانی قبل از انقلاب مردم مجلههایی مانند مجله زن روز می خریدند و خود را با مطالب آن سرگرم میکردند و حالا بواسطه تلفنهای هوشمندشان با سلبریتیها ارتباط زنده برقرار میکنند. این سرگرمی است، در اکثریت موارد منبع الهام ارزشها و نگرشهای دنبالکنندگان سلبریتیها نیست.
آیا این تغییرات در عرصه سیاست هم تأثیرگذارند؟
در عرصه سیاست اتفاقی که افتاده این است که شبکههای مجازی بستر تبلیغ جنبههای منفی و کاستیها شده است. کسی در این شبکهها اتفاقات مثبتی مثل آمدن 7 میلیون توریست به ایران در یک سال را نمیبیند و نمیگوید که خب این تعداد نشان میدهد که ایران برای 7 میلیون نفر از جمعیت جهان جایی است که برای دیدنش هزینه میکنند پس حتماً خوبیهایی دارد. من اسم این دوران را در فضای مجازی گذاشتهام دوران سرزنش ملی؛ یعنی شما باید فحش بدهی تا تحمل بشوی.
5 ماه دیگر انتخابات است و متولدین دهههای 70 و 80 حق رأی دارند. آیا باید از اینکه آنها رأیشان را با لایک و کامنت پای پست فلان خواننده میریزند نگران باشیم؟
من نگران نیستم، جای نگرانی نیست. ما در این زمینه روند مشخصی داریم که بعید میدانم تغییر کند. در چهل سال گذشته در انتخابات مجلس در سطح ملی مشارکت حداقل 50 درصد بوده است و گاه تا 76 درصد هم رسیده است. من پیشبینیام این است که دست کم همین 50 درصد تکرار میشود و چه بسا اگر شورای نگهبان رد صلاحیت گسترده نکند و تنفسی بدهند شاید مشارکت بیاید روی 60 درصد و 65 درصد، حتی استعداد 70 درصد را هم دارد. شما الان را نگاه نکنید که بازار سیاست راکد است. سابقه داشته که ناگهان بعد از ظهر روز انتخابات همه گرم میشوند و میروند در صف میایستند. آن کسی که میرود در صف انتخابات میایستد ممکن است پیگیریکننده این خواننده و آن بازیگر و... هم باشد؛ تعارضی ندارد.
نگرانیها ممکن است معطوف به آینده باشد. روزی که نسل جدید اکثریت رأی دهندگان را تشکیل میدهند آیا باز هم حداقل 50 درصدی رقم خواهد خورد یا درصد مشارکت ممکن است سقوط کند؟
نمی شود پیشبینی کرد، من بعید میدانم اتفاقی که در انتخابات افغانستان افتاد و از 13 میلیون حائز حق رأی تنها دو میلیون در انتخابات شرکت کردند، در ایران اتفاق بیفتد. سطح دموکراسی در ایران در حدی است که مردم نسبت به تحولات همواره هوشیارند.
بهعنوان یک فعال حزبی میزان توجه احزاب به موضوع تغییرات نسلی را در چه حد ارزیابی میکنید. آیا این تغییرات و مطالبات ناشی از آنها جایی در موضوعات مورد بحث احزاب دارند؟
اول اینکه فراموش نکنیم وابستگی میزان مشارکت سیاسی به میزان فعالیت احزاب خود محل بحث است. اینکه احزاب نمیتوانند در این زمینه بخوبی مؤثر باشند به خاطر تغییرات نسلی نیست. این طور نیست که بگوییم ایرانیها ضد کار جمعی شدهاند یا به سبک جامعه شناسی خودمانی آقای حسن نراقی همه ویژگیهای منفی را به ایرانیها نسبت بدهیم. مهمترین عامل ضعف حزب این است که قانون انتخابات حزبی نیست. اگر این طور بود در همین ایران دست کم حدود 2 میلیون نفر از پیرمرد 80 ساله تا جوان 18 ساله عضو احزاب میشدند.
دومین نکته این است که بدانیم تحولات نسلی جامعه تدریجی است. نسلهای جدید آهسته آهسته به عرصههای مختلف جامعه از جمله عرصه سیاست وارد میشوند و تجربهها نیز انتقال پیدا میکند. منتها ممکن است نوع الگوهایی که نسلها انتخاب میکنند تفاوت پیدا کند.
آنچه بهعنوان نگرانی از تأثیر بعضی سلبریتیها بر ارزشها و هنجارهای رأی دهندگان مطرح میشود به باورم تا حدودی بزرگنمایی است. اینها منابع سرگرمی هستند و نه منابع الهام ارزش ها. از میان دنبالکنندگان یکی بواسطه خوش آمدن پیگیری میکند، دیگری بدش میآید اما کنجکاو است. یکی هم به تتلو گوش میدهد هم نمازش را میخواند. این افراد او را پیگیری میکنند؛ به او تبدیل نمیشوند. تعداد محدودی هستند که از خود بیگانه میشوند، البته همه اینها را باید بررسی کرد.
بالاخره اینها بعضاً مطالبات متفاوتی دارند. احزاب فارغ از بحث مشارکت سیاسی چقدر دنبال ارزیابی این مطالباتاند؟
سه چهار سال پیش بعد از ماجرای حضور دهه هشتادیها در فروشگاه کوروش که کار به حضور پلیس هم کشید در حزب اتحاد ملت جلساتی برگزار شد. بحثهای خوبی هم شد و منتشر شد. ما رویکردهای خودمان را نسبت به مسائل جامعه اعلام کردهایم حالا اینکه چقدر بتوانیم در مجلس نماینده داشته باشیم و این بحثها را پیگیری کنیم امر دیگری است، این طور نیست که نسبت به خواستهای نسل جدید بیتفاوت باشیم.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دیگه چه خبر
-
انتصاب 10 عضو شورای عالی آموزش و پرورش از سوی روحانی
-
مطالبه تغییر را چه کنیم
-
تحولات نسلی تدریجی است، نگران آینده مشارکت سیاسی نیستم
اخبارایران آنلاین