ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
قال الله تعالی:
در حديث قدسى آمده است كه خداوند مى فرمايد: اى احمد همانا عبادت ده جزء است كه نه جزء آن طلب روزى حلال است، پس چون خوراكى و نوشيدنى خود را پاك كردى در پناه و حمايت من هستى.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 27
خسرو معصومی: «خرس» همچنان تازه است
دوستانی که در تعریف جنگ فیلم میسازند جایگاه خوبی دارند، همیشه در حمایت هستند و از هیچ چیز نمیترسند. این فیلم مصوب بود و پروانه ساخت گرفت. کسانیکه فیلم را دیدند آن را دوست داشتند و فقط عدهای با آن مخالفت داشتند که هنوز دلیل آن برای من روشن نشده است.
به نقل از ایسنا
آیدین آغداشلو: صدای مسعود عربشاهی سالهای سال ماندگار خواهد بود
زندگی مانند صحنهای است که طبل عظیم و بزرگی در میان آن قرار دارد که خلایق هر کدام به نوبت ضربهای بر آن میزند و صدایش برمیخیزد و میپیچد. صدا و طنین صدای هر کسی نیز تفاوت دارد. حتی ماندگاری طنین هر شخصی نیز متفاوت است.
به نقل از مهر
نسل جدید باید به دفاع مقدس حساس باشد
علیاکبر والایی
نویسنده
مجموعه داستان«روشنای خاموش» نوشته «علی اکبر والایی» از مجموعه «روزهای جنگ» به همت بهنشر(انتشارات آستان قدس رضوی) همزمان با آغاز هفته دفاع مقدس منتشر شد. «روزهای جنگ» تاکنون در 6 جلد ویژه گروه سنی نوجوانان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یکی از مهمترین فرازهای تاریخی کشورمان به شمار میآید، اتفاقی که آنچنان که باید و شاید از سوی اهالی کتاب به آن پرداخته نشده. این در حالی ست که ما تا ابد از حضور آنهایی که جنگ را بهطور مستقیم درک کردهاند و دربارهاش میدانند بهرهمند نخواهیم بود. ای کاش مسئولان از خود بپرسند وقتی افرادی که هر یک در حکم بخشی از تاریخ شفاهی مان هستند را از دست بدهیم چه بر سر بخش مهمی از تاریخ معاصرمان در ارتباط با نسلهای آینده خواهد آمد. با وجود بیتوجهیهایی که در حمایت از این بخش تاریخ مان میشود در حیطه ادبیات کارهایی از سوی برخی نویسندگان انجام شده اما هیچ کدام کافی نبودهاند، همچنان به کارهای بیشتری بویژه در مواجهه با نسلی که هیچ درکی از جنگ نداشته احساس میشود. اگر هم هرازچندی با کارهایی در این حوزه روبهرو شوید نشأت گرفته از علاقه شخصی و همین طور احساس وظیفه نویسندگان بوده وگرنه برخلاف تصور برخی دوستان نویسنده، حمایتی از این بخش و موضوع نمیشود.من هم مجموعه داستانی «روشنای خاموش» را بر اساس علاقه شخصی خودم نوشته ام، برخی از ما اهالی کتاب از شانس حضور در جبهه برخوردار بودهایم، همچون خود من که در سالهای پایانی جنگ تحمیلی مسئول ثبت وقایع در واحد تبلیغات سپاه یکم بودم و علاوه بر مشاهده بسیاری از وقایع، گفتوگوهای متعددی هم با رزمندهها داشته ام. این مجموعه در بردارنده 6 داستان درباره جنگ است که در آن با پرداختی مستقیم به جنگ پرداختهام تا نوجوانان از این طریق با بخش کوچکی از وقایعی که در جنگ بر رزمندههای ما گذشته آشنا شوند. یکی از داستانها، در حال و هوای دو دهه اخیر شکل گرفته و ماجرای تقابل فکری پدری که در جنگ حضور داشته را با پسرش نشان میدهد که هیچ درکی از اتفاقات آن هشت سال ندارد. در دیگر داستانهای این مجموعه به مضامینی همچون «آزادگان و اسارت» و«گروه شناسایی»، «گروه تخریب» و... پرداخته شده است. اما مهمترین پیامی که در تألیف این مجموعه داشتهام کمک به انتقال صحیح و واقعی جنگ به مخاطبان کم سن و سال نوجوان بوده، هر چند که درباره موفق بودن یا نبودنم دیگران باید صحبت کنند. متأسفانه کارهایی که در ثبت وقایع جنگ از شاهدان عینی آن انجام شده به هیچ وجه کافی نیست و مهمترین نگرانی افرادی همچون من این است که به واسطه برخی کم کاریها و فقدان اطلاعات لازم در آینده شاهد انتقال ناقص و حتی تحریف شده این واقعه تاریخی به نسلهای دیگر باشیم. ای کاش امثال «ابراهیم حاتمی کیا» که در سینما دست به ساخت آثار ارزشمندی با موضوع جنگ زده در ادبیات و سایر بخشها هم تکثیر شوند! هر چند که سینما هم چندان به این موضوع توجه نکرده، منتهی مسأله اصلی این است که ادبیات پایه اغلب هنرها به شمار میآید، اگر صاحب آثار شاخص ارزشمندی در این حوزه شویم کم کم سینماگران هم به سراغ آنها خواهند رفت و ما شاهد شکلگیری فیلمنامههای اقتباسی از ادبیات جنگ مان خواهیم بود.
آن قلندرآشفتهمو
ارمغان بهداروند
پژوهشگر
نه «حسین منزوی» شدن آسان است نه «حسین منزوی» ماندن! شاید همین دشواری، دلیل قانع کنندهای برای منزوی کردن حسین باشد. حتماً باید بعد از این جمله که مثل عطسهای ناغافل، بدجور پاییز را یادآوری میکند، به خودم بگویم: «البته ماه، پشت ابر نمیماند.» با خودم فکر میکنم آیا سهم آن ماه که میگویم، همین اندک آسمان است و آن ابر نابارور چه وقت میخواهد ببارد و نتوانستناش را باور کند؟!
«منزوی» 57 «مهر» را به چشم دید و حالا که پاییز، این به قول اخوان «پادشاه فصلها»، در راه است، 15 سال است که «مهر»، «منزوی» را به چشم ندیده است و «منزوی» هم البته «مهری» ندیده است. غزلِ منزوی، صورتحساب غزل امروز است. بیانیهای بلیغ که سُرنا و کرنایی نداشته است اما همه این سالها سببساز بوده است. سببسازی که سعی میکرد خودش باشد و دیوار شعر کسی را آوار نکرد و هر چه قدر هم او را جعل کردند و از نمد نام و نشانش کلاه دوختند، نتوانستند شبیه اش باشند که او از «عشق» رویین تن بود و اکنون اگر پیش و پس اسم او، هیچ لقبی - به رسم تعارفات بیهوده شبه ادبی- خرج نمیشود، دستکار عشق است و بههمین کیمیا اکنون شعر او «قند پارسی» است و به «بنگاله» میرود. اکنون چه باک که او چگونه زیست و چگونه به جبر، به خود ویرانگری سر سپرد و به باختن عادت کرد و چرا به ناسزاواری رعایت نشد تا به تنهایی خویش برمد و بمیرد که هر چه بود و هر چه بر سر او آمد، از خاک و خاکستر او بسیار کلمه روییده است و بسیار غزل قد کشیده است تا ترجمه دلی باشند که دوست داشتن را به جان و جهان زیسته بود و بر انسانِ ناسپاس گریسته بود. گریستنی تلخ از جنس ان الإِنْسانَ لَفِی خُسْر...
در غیاب آن انسان شاعر، شمع 73 سالگیاش روشن و خاموش میشود اما آرزوی من و ما، نه بقعه و بارگاهی بر مزارش (که بعد به امان خدا رها شود)، نه چاپِ چندباره کتابهایی که آبروی شعرش را خرج دخل دیگران کند (و هیچ از ثمر آن درخت به دست اهل خانه نرسد)، نه نامی بر خیابانی در تهران (که بعد مشمول قصه تکراری چرا او باشد و دیگری نباشد) و نه خانه موزهای در محله حق وردی زنجان (که البته با خاک برابر شد) و نه سردیسی از آن قلندر آشفته موی (که بعد به حکایت یکی بود، یکی نبود مبتلا شود) که شادمان باشیم از اینکه با او معاصریم. همین!
او بلد بود و بلد است چطور «منزوی» بماند و منزوی نماند.
عکس نوشت
«دارالفنون» امیر کبیر را سه سال است به روی مردم باز کردهاند با ساعتِ خاصی برای بازدیدش. «دارالفنون» در دیماه سال ۱۲۳۰ خورشیدی ـ به مدت ۸۰ سال پابرجا بود. این مدرسه بعد از انقلاب مدتی مرکز تربیت معلم شد اما از سال ۱۳۷۵ تا امروز به روی هیچ دانشآموزی باز نشد. یادگاری که امروز دیوارههای آن با گچ و آجر پوشانده شده و مرمت چندینساله آن به پایان نرسیده و تار عنکبوتهای بسته شده روی چراغهای حیاط و شمشادهایش، روایت تلخی از یکی از مهمترین آثار و بناهای میراث فرهنگی را نشان میدهد. اما اینکه طرحهای مرمتی دارالفنون چند بار رفته و برگشت خورده و چه قدر از آنها اصولی بودهاند و اصلاً قرار بوده به موزه تبدیل شوند یا دورهای دیگر که به بهانه مقاومسازی مدارس هر چه داشته را تغییر حالت دادهاند، بماند./ عکس: ایسنا
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#دربی
با همه اتفاقاتی که در دو سه هفته گذشته رخ داد حال و هوای دربی دیروز فراگیر بود. از استادیوم تا خیابانها و حتی شبکههای اجتماعی. البته همین هم کمی عجیب است چون تا چند روز پیش حرف از تحریم دربی و به استادیوم نرفتن بود اما اوضاع با آن پیشبینیها کمی متفاوت شد هرچند که خیلیها از اینکه امسال دربی دیگر برایشان مهم نیست مینوشتند. هشتگ دربی یکی از پرکاربرترین هشتگهای دیروز و میشود گفت داغترین آنها برای کاربران ایرانی بود:
مریلین تندرو: «دربی را نمیبینم نتیجه برایم مهم نیست و کلمات مربوط به آن میوت خواهند شد»
خاتون آزاد: «شهر سرخآبی شده»
مریم صبوری: «امروز دربی هست و چقدر مردم هستن که امروزشون درگیر این دربی هست ولی چرا ما باید کنار باشیم؟ توی حاشیه. چرا اونهایی که اکثرمون با بازیشون هیجان میگیریم توی این روز نباید به ما و حقوق ما نظری داشته باشن؟ چرا ما نباید از ورزشگاه سهمی داشته باشیم؟»
شقایق: «هیچ ذوق دربی ندارم امروز. برخلاف هر سال هم که می گفتم دوستامون بپاشن تو خونه ما که دستهجمعی بازی رو ببینیم، امسال کنسل کردم همهچی رو.»
محمدامین: «در دوراهی دربی و کلاس درس عاقل یکی را انتخاب میکند و سفیه دیگری را.»
درسا: «استرس دربی چسبیده به گلوم داره خفم میکنه!»
دکتر هانیبال: «خوش به حال برانکو امروز دربی بیاسترس می بینه. قشنگ میشینه جلو تی وی یه پاکت تخمه و میوه و...»
زی زی گولو: «شما فکر کن دربی رو من سر کلاسم! همینقدر تباه! تازه استاد فرمودن میان درس هم میدن!»
کیلومیناتی: «اینایی که می پرسن بازی امروز ساعت چنده همونایی هستن که زنگ ورزش مشق زنگ بعدشونو مینوشتن»
الیمو: «چند سالت بشه دیگه از صبح دربی دلشوره و هیجان نداری؟مگه زندگی یه باهار و یه تابستون و فیلان نبود که بعدش تکراری میشد؟»
لیدی برد: «دربی ۹۰ بدون ۹۰»
شهاب: «اونایی که دارن دو ساعت مونده به دربی از هشتگ تحریم استادیوم استفاده میکنن دقیقاً فازشون چیه»
متین شون: «خیلی دلم می خواست می رفتیم یه جایی بازی رو باهم میدیدیم ولی متأسفانه جنبه دربی دیدن تو کافه ندارم خسارت وارد می کنم داستان می شه»
رسول: «یک دربی رو سیاسی نکنید با تشکر!»
چخماق: «من به این نتیجه رسیدم که اگه درمورد دربی توئیت نزنی باختی».
مبین: «سؤالی که فکر می کنم در تاریخ فقط یک نفر پرسیده رو پرسیدم:دربی هر چهار سال یکباره؟»
سالگرد یک حمله تروریستی
دیروز و همزمان با 31 شهریور آغاز هفته دفاع مقدس، مصادف بود با سالگرد حادثه تروریستی اهواز. اتفاقی که سال گذشته رقم خورد و خانوادههایی را داغدار کرد و مردم ایران را تحت تأثیر قرار داد. به همین دلیل دیروز خیلیها درباره آن روز، شهدای این حمله و به خصوص کودک 4 ساله که شهید شد و سربازانی که به مردم کمک کردند نوشتند: ارکیده احمدی: «ماه مهر آمد و مادر طاها اقدامی در آرزوی دیدن فرزندش درکلاس درس.به کدامین گناه؟»، استراتژیست: «به یاد شهید محمد طاها اقدامی کوچکترین سند جنایت تروریستها که در ۳۱ شهریور ۹۷ در حادثه تروریستی اهواز پرپر شد.»، سروناز سادات: «پارسال همین موقع برای چند لحظه امنیت نبود.»، یاسین غلامی: «تروریستها بار دیگر ثابت کردند که حرملهها همیشه هستند...فرقی نمی کند سال ۶۱ قمری باشد یا دهه ۹۰ شمسی.»، نوح پناهی: «هیچوقت گریههای پدر و مادر کودک 4ساله که به دست حرملههای زمان شهید شد را فراموش نمی کنم»، محمد یاسین: «خواستم یادآوری کنم دقیقاً همین روز بود که تروریستها وحدت ملی را نشانه گرفتن»، تیفون: «پارسال یه همچین روزی یه کودک طفل معصوم تو خاک و خون غلتید، یه سرباز شجاع جون خواهر اون بچه رو نجات داد. یادمون بمونه»، میم مطالعه:
«۳۱ شهریور پارسال خونه ما جهنم بود. برای چند روزی اهواز بودم...صبح به مامان پیام داده بودم من تا عصر درگیرم.جواب ندادم نگران نشی . ولی از یک ساعت بعد مامانم ۵۶ بار به من زنگ زده بود و نگران»، علی مهاجر: «صبح ۳۱شهریور ۹۷ ساعت حوالی ۹صبح، طبق برنامه هرسال رژه است، اما سربازی که چند روز به پایان سربازیش مونده بود، دیگه به خونه برنگشت، ۲۵شهید و ۷۰ زخمی، جانباز۷۰ درصدی که به آرزوی شهادتش رسید و...»، سید تاجالدین ایزدگشسب: «تاریخ این صحنه را فراموش نمی کند که چند نیروی نظامی ما با وجود تیراندازی وحشیهای تروریست در ۳۱ شهریور اهواز یک زن زخمی را با مشقت از معرکه دور می کنند و جانش را نجات می دهند. درود بر این غیرت و رشادت ارتش و سپاه و بچههای بسیج و ناجا»، حسنا: «داغ حادثه خونین 31 شهریور اهواز همچنان جگرمان را میسوزاند»، علیا: «برادرم اون روز سرباز بود هنوز. البته یه جای دیگه یه شهر دیگه. یه جای امن. من ولی انگار یهو بهم گفتن 25 تا برادرت کشته شدن به نامردی و 70 تاشون هم زخمی. چقد ضجه زدم. چقد بد بود اون روز. میدونم هنوز دل بازمانده هاشون آروم نشده.».
#دربی
با همه اتفاقاتی که در دو سه هفته گذشته رخ داد حال و هوای دربی دیروز فراگیر بود. از استادیوم تا خیابانها و حتی شبکههای اجتماعی. البته همین هم کمی عجیب است چون تا چند روز پیش حرف از تحریم دربی و به استادیوم نرفتن بود اما اوضاع با آن پیشبینیها کمی متفاوت شد هرچند که خیلیها از اینکه امسال دربی دیگر برایشان مهم نیست مینوشتند. هشتگ دربی یکی از پرکاربرترین هشتگهای دیروز و میشود گفت داغترین آنها برای کاربران ایرانی بود:
مریلین تندرو: «دربی را نمیبینم نتیجه برایم مهم نیست و کلمات مربوط به آن میوت خواهند شد»
خاتون آزاد: «شهر سرخآبی شده»
مریم صبوری: «امروز دربی هست و چقدر مردم هستن که امروزشون درگیر این دربی هست ولی چرا ما باید کنار باشیم؟ توی حاشیه. چرا اونهایی که اکثرمون با بازیشون هیجان میگیریم توی این روز نباید به ما و حقوق ما نظری داشته باشن؟ چرا ما نباید از ورزشگاه سهمی داشته باشیم؟»
شقایق: «هیچ ذوق دربی ندارم امروز. برخلاف هر سال هم که می گفتم دوستامون بپاشن تو خونه ما که دستهجمعی بازی رو ببینیم، امسال کنسل کردم همهچی رو.»
محمدامین: «در دوراهی دربی و کلاس درس عاقل یکی را انتخاب میکند و سفیه دیگری را.»
درسا: «استرس دربی چسبیده به گلوم داره خفم میکنه!»
دکتر هانیبال: «خوش به حال برانکو امروز دربی بیاسترس می بینه. قشنگ میشینه جلو تی وی یه پاکت تخمه و میوه و...»
زی زی گولو: «شما فکر کن دربی رو من سر کلاسم! همینقدر تباه! تازه استاد فرمودن میان درس هم میدن!»
کیلومیناتی: «اینایی که می پرسن بازی امروز ساعت چنده همونایی هستن که زنگ ورزش مشق زنگ بعدشونو مینوشتن»
الیمو: «چند سالت بشه دیگه از صبح دربی دلشوره و هیجان نداری؟مگه زندگی یه باهار و یه تابستون و فیلان نبود که بعدش تکراری میشد؟»
لیدی برد: «دربی ۹۰ بدون ۹۰»
شهاب: «اونایی که دارن دو ساعت مونده به دربی از هشتگ تحریم استادیوم استفاده میکنن دقیقاً فازشون چیه»
متین شون: «خیلی دلم می خواست می رفتیم یه جایی بازی رو باهم میدیدیم ولی متأسفانه جنبه دربی دیدن تو کافه ندارم خسارت وارد می کنم داستان می شه»
رسول: «یک دربی رو سیاسی نکنید با تشکر!»
چخماق: «من به این نتیجه رسیدم که اگه درمورد دربی توئیت نزنی باختی».
مبین: «سؤالی که فکر می کنم در تاریخ فقط یک نفر پرسیده رو پرسیدم:دربی هر چهار سال یکباره؟»
سالگرد یک حمله تروریستی
دیروز و همزمان با 31 شهریور آغاز هفته دفاع مقدس، مصادف بود با سالگرد حادثه تروریستی اهواز. اتفاقی که سال گذشته رقم خورد و خانوادههایی را داغدار کرد و مردم ایران را تحت تأثیر قرار داد. به همین دلیل دیروز خیلیها درباره آن روز، شهدای این حمله و به خصوص کودک 4 ساله که شهید شد و سربازانی که به مردم کمک کردند نوشتند: ارکیده احمدی: «ماه مهر آمد و مادر طاها اقدامی در آرزوی دیدن فرزندش درکلاس درس.به کدامین گناه؟»، استراتژیست: «به یاد شهید محمد طاها اقدامی کوچکترین سند جنایت تروریستها که در ۳۱ شهریور ۹۷ در حادثه تروریستی اهواز پرپر شد.»، سروناز سادات: «پارسال همین موقع برای چند لحظه امنیت نبود.»، یاسین غلامی: «تروریستها بار دیگر ثابت کردند که حرملهها همیشه هستند...فرقی نمی کند سال ۶۱ قمری باشد یا دهه ۹۰ شمسی.»، نوح پناهی: «هیچوقت گریههای پدر و مادر کودک 4ساله که به دست حرملههای زمان شهید شد را فراموش نمی کنم»، محمد یاسین: «خواستم یادآوری کنم دقیقاً همین روز بود که تروریستها وحدت ملی را نشانه گرفتن»، تیفون: «پارسال یه همچین روزی یه کودک طفل معصوم تو خاک و خون غلتید، یه سرباز شجاع جون خواهر اون بچه رو نجات داد. یادمون بمونه»، میم مطالعه:
«۳۱ شهریور پارسال خونه ما جهنم بود. برای چند روزی اهواز بودم...صبح به مامان پیام داده بودم من تا عصر درگیرم.جواب ندادم نگران نشی . ولی از یک ساعت بعد مامانم ۵۶ بار به من زنگ زده بود و نگران»، علی مهاجر: «صبح ۳۱شهریور ۹۷ ساعت حوالی ۹صبح، طبق برنامه هرسال رژه است، اما سربازی که چند روز به پایان سربازیش مونده بود، دیگه به خونه برنگشت، ۲۵شهید و ۷۰ زخمی، جانباز۷۰ درصدی که به آرزوی شهادتش رسید و...»، سید تاجالدین ایزدگشسب: «تاریخ این صحنه را فراموش نمی کند که چند نیروی نظامی ما با وجود تیراندازی وحشیهای تروریست در ۳۱ شهریور اهواز یک زن زخمی را با مشقت از معرکه دور می کنند و جانش را نجات می دهند. درود بر این غیرت و رشادت ارتش و سپاه و بچههای بسیج و ناجا»، حسنا: «داغ حادثه خونین 31 شهریور اهواز همچنان جگرمان را میسوزاند»، علیا: «برادرم اون روز سرباز بود هنوز. البته یه جای دیگه یه شهر دیگه. یه جای امن. من ولی انگار یهو بهم گفتن 25 تا برادرت کشته شدن به نامردی و 70 تاشون هم زخمی. چقد ضجه زدم. چقد بد بود اون روز. میدونم هنوز دل بازمانده هاشون آروم نشده.».
ضیاء موحد و غلامحسین امیرخانی در زادروز محمدرضا شجریان از دلایل ماندگاری او می گویند
برگ برنده اش آشنایی با شعر است
یادداشت اول
ضیا موحد
شاعر و عضو هیأت امنای انجمن حکمت و فلسفه ایران
محمدرضا شجریان از پیشکسوتان عرصه موسیقی و آشنا و آگاه به شعر و ادبیات ایران است و توجه بسیاری به این موضوع دارد. البته پیش از ایشان، اغلب خوانندگان ردیفهای آوازی اشعار سعدی را انتخاب میکردند. به این دلیل که شعرهای سعدی عاشقانه و نسبتاً آسان است و اغلب مردم با این اشعار آشنایی دارند. بنابراین خواننده بیشتر متوجه آواز بوده تا شعر. پیش از حافظ، شاعر مطرح ایران سعدی بود اما بعد از انقلاب مشروطه که در واقع آغازگر صدای شاعران موج نو بود و اغلب تحت تأثیر نیما، شاملو و دیگران، اشعارحافظ بسیارمطرح شد و آقای شجریان نخستین کسی است که غزلیات حافظ را بسیارخوانده و علاقهمند است. ناگفته نماند برخی افراد معتقدند بهتر بود آقای شجریان اشعار سعدی را انتخاب میکرد چرا که موجب توجه بیشتر افراد به شعر است تا آواز. ایشان اشعار شاعران دیگر را هم خوانده و در مجموع انتخابهای موفقی در شعر داشته است مانند شعر حضرت حافظ «مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو/ جهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو...» که به نظر من مناسب آواز نیست اما انتخاب ایشان بوده و به زیبایی خوانده و این نشان از اشراف کامل او به شعر و موسیقی است.
از دیگر هنرهای مورد علاقه آقای شجریان خوشنویسی و خط است و آشنایی بسیاری داشته و معمولاً خطاطان اشعار فارسی را به زیبایی مینویسند. ازسوی دیگر هنر غیرقابل وصف موسیقی آوازی ایشان است که زبانزد دنیا بوده است. موسیقی اصولاً با شعرهمراه است و بیتردید به علاقهمندی آقای شجریان به تار جلیل شهناز بیارتباط نیست. چرا که ساز جلیل شهناز تارِ آوازی است و همصدا با آواز است؛ مانند نقشهای یک قالی به زیبایی درکنارهم نشستهاند. با این حساب باید گفت علاقه آقای شجریان به شعرذاتی است بخصوص که پیش از این قاری قرآن بوده ودرواقع هنرشعر و موسیقی درخانواده بزرگ شجریان موروثی است و نقش بسیار مهمی داشته و طی سالها فعالیت ایشان در این حوزه توانست شعر و ادبیات و موسیقی ایران را بخوبی به دنیا معرفی کند. البته در حال حاضرتحرکی که باید درموسیقی ما وجود ندارد مانند دگرگونی که نیما در شعر ایجاد کرد؛ یک زمان کلنل علینقی وزیری نوآوریها و تحولات بسیاری در موسیقی بوجود آورد و بعدها درآثار زندهیاد پرویز مشکاتیان و یا دیگر هنرمندان موسیقی هم کارهای فاخری دیده شد اما این مسیر ادامه پیدا نکرد و به نظرسنگینی بار ردیف خوانی کمتر شده است.
ناگفته نماند خوانندههای قدیم اصولاً سواد چندانی نداشتند و اغلب اشعار را به اشتباه میخواندند اما شجریان آشنا به شعر بود و شعور بالایی درموسیقی داشت و از محضر استادان قدیم بهره برده بود و عاشقانه کارهایشان را دنبال میکرد درواقع محمد رضا شجریان پدیدهای استثنایی در هنرموسیقی ایران است.
یادداشت دوم
استادی بی بدیل در خوشنویسی
غلامحسین امیرخانی
خوشنویس
دوستی دیرینه من و آقای شجریان به سالهای خیلی دور برمیگردد؛ اگراشتباه نکنم سال 1350 بود و آقای شجریان از مشهد به تهران آمده بودند.
ابتدا با دفتر خوشنویسی استاد حسین میرخانی که خود از اساتید صاحبسبک درخط نستعلیق معاصر و همچنین موسیقی آن دوران بودند آشنا شدند. من نیز علاقهمند به هنر خوشنویسی و موسیقی بودم و سالها قبل دردانشگاه از محضر استاد حسین میرخانی هنر خوشنویسی را تملذ کردهام. آن زمان که آقای شجریان به انجمن خوشنویسی آمدند جزو مدرسین این انجمن بودم و به یاد دارم استعداد فوقالعاده و بینظیری در زمینه خوشنویسی داشتند. در واقع آن دوران که ایشان بهطور جدی به موسیقی آوازی نمیپرداختند دریک مدت کوتاهی آثار قلمی ایشان قابل توجه بود، بویژه خط نستعلیق و این خط را دشوارترین هنرروزگار معرفی میکردند. باید بگویم خط نستعلیق موسیقی مجسم است و مانند موسیقی دارای پیچوخمها و ظرافتهای خاصی است. البته با نگاه دقیقتر خواهید دید همه هنرهای سنتی و ملی ما چون ادبیات، موسیقی، معماری، خوشنویسی به لحاظ ریشهای به نوعی مشترکند و با یکدیگر پیوند دارند و ازعمق و لطافت خاصی برخوردارند و نماینده اندیشه و ذوق ملت ایران هستند.
جامعه خوشنویسی هم با ادبیات کم نظیر ایران سابقه و الفت نزدیکی داشته و دارد و در بین شعرای بزرگ ایران، کتابهای فرهنگی، هنری و ادبی ما کتابهای بالینی خوشنویسی محسوب میشوند، اما صدای نازنین و ملکوتی آقای شجریان سبب شد شناختی دوباره نسبت به ادبیات داشته باشیم. در واقع ما هنرمندان خوشنویس با صدای آسمانی آقای شجریان توانستیم با شاعران بزرگی چون حافظ، سعدی و مولانا تجدید ارادت کنیم. آثار بینظیر آقای شجریان درعالم موسیقی آوازی توانست پیوند عمیق و عاطفی بین ملت ایران و فارسی زبانها بر قرار کند که هیچ گاه کهنه نمیشود و این آثاردرخشان مرور ذهنی همه ماست و به جایگاهی رسیدند که یگانه دوران شدند.
سرانجام دوستیها و رفاقت من و آقای شجریان به رفت وآمد خانوادگی منجر شد و سال های سال این ارتباط وجود داشت. آنچه که درشخصیت ایشان است به غیرازهنرمتعالی ایشان درزمینه موسیقی آوازی، سلامت زندگی اوبوده که بسیار قابل توجه است. شجریان به ورزش بویژه کوهنوردی علاقه بسیار داشت. به یاد دارم به همراه خانوادهها به پیک نیک دردل طبیعت رفته بودیم.موقعیتی پیش آمد که میبایست مسیری را تا اتومبیل پیاده طی میکردیم. سربالایی تندی بود و حتی بدون داشتن وزنه و بار نفسهایمان به شماره افتاده بود. آقای شجریان کوله سنگینی بر دوششان بود و از همان ابتدای آن سربالایی غزل معروف خواجه شیراز را با آوازی رسا خواندند که خوب در خاطرم مانده است:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکتهدان عشقی بشنو تو این حکایت
بیمزد بود و منّت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بیعنایت
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
خسرو معصومی: «خرس» همچنان تازه است
-
آیدین آغداشلو: صدای مسعود عربشاهی سالهای سال ماندگار خواهد بود
-
نسل جدید باید به دفاع مقدس حساس باشد
-
آن قلندرآشفتهمو
-
عکس نوشت
-
شهروند مجـــازی
-
برگ برنده اش آشنایی با شعر است
اخبارایران آنلاین