پاسداشت یاد امام خمینی(ره) در سی امین سالگرد ارتحال
سلوک عقلانی یک رهبر انقلابی
در صفحات دیگر میخوانید:
«شاخصهای نظام کارآمد از نگاه بنیانگذار انقلاب» در گفتوگو با حجتالاسلام مجید انصاری
استراتژی دولت خردبنیان
«مبارزه با فساد اقتصادی در مشی سیاسی و عملی حضرت امام(ره)» در گفتوگو با حجتالاسلام محسن غرویان
وقتی اخلاق به حاشیه میرود
بررسی مفهوم «مصلحت» در فقه شیعه و اندیشه امام(ره) در گفتوگو با یحیی فوزی
کارویژه مصلحت، کارآمد کردن نظام است
آیتالله موسوی تبریزی از جایگاه قانون در اندیشه امام(ره) می گوید
فرمان 8 مادهای اوج قانونگرایی امام (ره)
نوع مواجهه امام(ره) با نواندیشی و نواندیشان دینی در گفتوگو با دکتر علیمحمد حاضری
گشودگی در برابر عقلانیت جدید
رضا ذوالفقاری
گروه اندیشه / یکی از جدیترین دغدغههای حضرت امام(ره) همواره بحث «نواندیشی دینی» بود و میتوان ایشان را یکی از پایهگذاران این رویکرد دینی قلمداد کرد. سالروز رحلت ایشان بهانهای شد تا به سراغ دکتر علیمحمد حاضری، استاد جامعهشناسی انقلاب اسلامی دانشگاه تربیت مدرس برویم و از وی در خصوص نوع مواجهه حضرت امام(ره) با «نواندیشی دینی» و «نواندیشان دینی» و اینکه چقدر این قرائت میتواند برای امروز ما راهگشا باشد، بپرسیم. دکتر حاضری، مقالات و پژوهشهای گستردهای پیرامون آرای حضرت امام خمینی(ره) دارد از جمله «دشمنشناسی امام خمینی(ره)»، «نظم و امنیت در منظر امام خمینی(ره)»، «دانشگاه و دانشگاهیان در نگاه امام خمینی(ره)» و... آنچه در ادامه میآید ماحصل گفتوگوی ما با او است که میخوانید.
جناب دکتر حاضری، چقدر بستر علمی یا سیاسی- اجتماعی که حضرت امام(ره) در آن قرار داشت، «نواندیشی دینی» را برای ایشان به یک ضرورت بدل میکرد؟
حضرت امام خمینی(ره) اساساً از سال 1342-1340 که نهضت خود را در ارتباط با انقلاب شروع کردند، در موضعگیریهای دینی خود همواره به دستاوردهای بشری و تأملات عقلانی عنایت داشت و برای پاسخگویی به مسائل روز از آنها بهره میگرفت. این نحوه نگاه ایشان را من زیر عنوان «نواندیشی دینی» قرار میدهم که به طور طبیعی از یک طرف به بحثهای «روشنفکری دینی» و از طرف دیگر به بحث «اجتهاد متناسب با زمان و مکان» نزدیک میشود.
اساساً این نوع نگاه امام خمینی(ره) در فضای روحانیت سنتی و حوزویان سنتی ایران چندان نگاه پرطرفدار و رایجی نبود و به نوعی در فضای حوزوی آن زمان اقلیت بود. امام(ره) از همان آغاز، نگاهش به تحصیلکردگان جدیدی بود که درعین حال باور و اعتقادات دینی داشتند و سعی کرده بودند که برخلاف دیدگاههای رایج در آن زمان، «دینداری» را با «عقلانیت جدید» در تقابل نبینند. در واقع امام(ره) همزمان با اینکه کوشش میکرد که در فضای روحانیت نوعی نگاه جدید را طرح کند در عین حال تلاش داشتند تا مخاطبان خود را از میان تحصیلکردههای جدید بیابند.
جلوه این نوع نگاه امام خمینی(ره) را در کجاها میتوان دید؟
با توجه به تتبعاتی که در کل ارتباطات امام(ره) از سال 1342 تا 1357 داشتهام، کاملاً مشهود است که بخش مهم مخاطب پیامها، ارتباطات و نامهنگاریهای حضرت امام(ره)، تحصیلکردههای جدیدی هستند که ذیل عنوان انجمنهای اسلامی دانشجویان و طیفهای غیرحوزوی شناخته میشدند. این حلقه ارتباطی و در میان گذاشتن دین و دینداری با این گونه مخاطبان، ذاتاً داشتن نگرشی نواندیشانه را اقتضا میکرد چرا که نمیتوان با نگاه سنتی مرسوم، این گروه را بهعنوان مخاطب خود نگه داشت.
به هر حال، امام خمینی(ره) از همان ابتدا در بسیاری از مسائل حتی از سال 1342 و 1343 موضعگیریهای متفاوتتری را در مقایسه با روحانیت سنتی اتخاذ میکردند؛ شاخصترین مثال در این زمینه مربوط به ماجرای «اصلاحات ارضی» است. ایشان در سالهای 1343-1340 متمایز از سایر روحانیون هیچگاه وارد عرصه مقابله با اصلاحات ارضی نشدند. در حالی که محور بسیاری از نقدها و اعتراضهای روحانیون دیگر نسبت به انقلاب سفید شاه، تحریم اصلاحات ارضی و خلاف شرع دانستن آن بود یا در بحثهای مربوط به حق رأی زنان و مشارکتشان در انتخابات در حالی که بسیاری از روحانیون سنتی آن را حرام اعلام کرده بودند حضرت امام(ره) به نحوی از این موضع فاصله گرفتند و انتقاد خود را نه به حق رأی زنان بلکه به فرمالیته و ظاهرگرایانه بودن این قانون و در واقع عوام فریبی که در پس آن قرار داشت، وارد میکردند.
هرقدر که از سال 1343 جلوتر میآییم این جلوههای نواندیشانه در اقدامات امام خمینی(ره) پر رنگتر میشود تا جایی که سال 1357-1356 که حتی روحانیون روشنبینی همچون شهید مطهری که نسبت به روحانیت زمان خود بسیار نوگرا بود، بنا بر دلایلی مواضع تندی نسبت به شریعتی گرفت و در این راستا با همراهی مرحوم بازرگان، نامهای علیه شریعتی نوشت و هر دو امضا کردند. فارغ از آن نامه، شهید مطهری نامه دیگری را با همان محوریت نقد شریعتی به دست امام(ره) رساندند اما امام(ره) برخلاف شهید مطهری و بازرگان نسبت به جریان شریعتی موضع گشودهتری را اتخاذ کردند. اینها نشان میدهد که برای حضرت امام(ره) نواندیشی دینی هم ابزار و روشی برای فهم دین است و هم ابزار و روشی است برای ارتباط قوی گرفتن با نسل جدید که جز با این نگاه و روش نمیتوان به عرصه اندیشگی آنان مرتبط شد.
خط قرمز امام(ره) در بحث نواندیشی دینی کجا بود؟
واقعیت این است که حوزه تخصصی من مباحث الهیاتی، کلامی یا فقهی نیست و نمیتوانم از این زوایا به پرسش شما پاسخ دهم اما اگر بخواهم از منظری جامعهشناختی به این پرسش پاسخ دهم، باید گفت که امام(ره) به هر حال نواندیشی را با اتکا به منابع دین و با استفاده از اصل بهکارگیری خرد و اندیشه در فهم دین به کار میگیرد. در این فضا، دادههای عقلانی بشر تنها میتواند چشماندازی برای تأملات نوگرایانه در دین باشد نه اینکه این دستاوردها و معرفتهای بشری فینفسه و ذاتاً اصالتی داشته باشد که بتواند در مقابل نصوص و محکمات دین قد علم کند. اگر جایی تعارضی بین آنها دیده میشد، برای امام(ره) قطعاً اصالت با «مبانی وحیانی» بود.
چقدر عالمان دینی ما امروز به راهی که امام خمینی(ره) در بحث نواندیشی دینی آغاز کردند، تمسک دارند؟
ما کمابیش از حضور کسانی که همچنان به مشی امام خمینی(ره) در بحث «نواندیشی دینی» اقتدا میکنند، بهرهمند هستیم؛ اما واقعیت این است که به اندازه قدرت و منابع نهادی که امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی در اختیار روحانیت قرار داد، وجوه نواندیشانه دینی ارتقا نیافت بلکه به عکس، منجر به قدرتیابی طیفهای غیر نواندیش شد. به هر حال میتوانم بگویم روحانیت ایران و اصولاً فهم دینی در جامعه ایران بعد از انقلاب پا به پای انتظارات جامعهای که در مسیر نواندیشی دینی حرکت میکرد، پیش نرفت. امروز ما شاهد این هستیم که برداشتها و تفاسیری که رابطه کمتری با نواندیشی دینی دارد، قوت گرفته است.
اگر امام خمینی(ره) میبود، جدیترین نقدی که امروز به جریان نواندیشی دینی ما مطرح میکردند، چه بود؟
بخش مهمی از هشدارهایی که امام(ره) در «منشور روحانیت» و در بحثهایی که در سالهای پایانی عمرشان جسورانه و دردمندانه مطرح میکردند، همانها امروز به منصه ظهور رسیده است، برای مثال، نگرانی از اینکه اجتهاد غیرمرتبط با زمان و مکان داشته باشیم، استنباطهایی از فقه کنیم که فقه و حکومت دینی را در حل مسائل جامعه ناتوان کند و جامعه زمینگیر شود و جوانها را با قرائتهای متحجرانه، از دین زده کند؛ اینها چیزهایی است که امام خمینی(ره) در سالهای آخر نسبت به آنها دلنگران بود و متأسفانه تا حدودی این نگرانیها محقق شده است و احتمالاً نقد ایشان به همین فضاها میبود.
«امید اجتماعی» در منشور فکری امام(ره)
خلق آرزومندی
دکتر مهراب صادقنیا
عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب
شاید کمتر ظرفیتی برای یک جامعه به اندازه «امید اجتماعی» ارزشمند باشد. امید اجتماعی به معنای «امکان و میزانِ آرزومندی جامعه» تعریف میشود؛ یعنی ظرفیتی که بهدنبال آن شهروندان یک جامعه درکلیتِ خود قابلیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را میبینند که به آنان این امکان را میدهد از وضعیت کنونی خود، که آن را نامطلوب و نامناسب میدانند خارج شده و به یک وضعیت مطلوب دست یابند.
«امکان آرزومندی» به این معنا است که در جامعه، مجموعهای از تجربهها، تحولات، قابلیتها و امکانها و نوعی ساختار احساسات شکل میگیرد که جامعه را به سمت آینده بهتر و اندیشیدن به آن راهنمایی میکند. وقتی از امید اجتماعی به مثابه یک «سرمایه اجتماعی» سخن میگوییم، منظورمان این است که این پدیده چونان ساختار احساسات جمعی است که امکان پویایی و تحول و شکلگیری انگیزههای جمعی را به یک جامعه میبخشد. امید اجتماعی از این نظر که مردم یک جامعه را به هم پیوند میدهد تا وضعیت مطلوبی را پی گیرند و شرایط ناخواسته و دشواری را پشت سر گذارند و زمینه انسجام، مشارکت، تعلّق و تعهد اجتماعی را فراهم آورند، از سرمایههای ارزشمند یک جامعه به شمار میآید.
ارنست بلوخ (١٩٧٧-١٨٨٩) فیلسوف فقید آلمانی، امید را جان جاری جهان میداند و میگوید: «اندوهناکترین خسران فقدان امنیت نیست بلکه از دست دادن توان خیال آن است که چیزها میتوانند تغییر کنند». شاید از همین سبب است که ادیان همواره کوشیدهاند تا امید را در جوامع خود زنده نگاه دارند و با آموزههایی چون خدای خیرخواه و قادر توانا زیست امیدوارانه را در میان پیروان خود برپا سازند. شواهد تاریخی نشان میدهد که ورود مدرنیته به ایران، اگرچه تا اندازهای جاده و پل و صنعت را به مردم ایران عرضه کرد؛ اما از آنجا که هیجانات مثبت را به گونهای نابرابر میان ملت ایران تقسیم کرده بود، گروههای فرودست جامعه به اندازه ثروتمندان به آینده خود خوشبین نبودند. این طبیعی است که صاحبان قدرت و ثروتمندان و سیاستمداران همواره از امید حرف بزنند؛ ولی فرودستان محروم از قدرت و طردشدگان جامعه، دلیلی برای امیدواری نداشتهاند. با این حال، از انقلاب مشروطه به این سوی، جامعه ایران دائماً در حال بسط و گسترش ظرفیت آرزومندی و امیدواری خود بوده است. در این مدت جامعه ایرانی همواره باور داشته که در آینده ممکن است چیزهایی تغییر کند که به سود او باشد. در همه این مدت ایرانیها برای آینده خود سناریوهایی طراحی کردهاند که به آنان نوعی خوشبینی متقاعدکننده میداده است؛ اگرچه چالشهای سیاسی و اجتماعی و فراز و فرودهای افراد و جریانهای سیاسی از این خوشبینیها میکاست و سناریوها را دستنیافتنی مینمود.
انقلاب اسلامی و امید اجتماعی
انقلاب اسلامی ایران درست در شرایطی به پیروزی رسید که امید اجتماعی ایران زیر چرخ الگوهای ناشیانه تجدد نیمه جان شده بود. انقلاب اسلامی ایران با شعارهای حمایت از پابرهنگان و تکیه بر مفاهیمی که بیشتر به گروههای به حاشیه رانده شده معطوف بود، زمینهای فراهم کرد تا گروههای فرودست جامعه نام و نشان پیدا کرده و خودباورانه به حوزه عمومی وارد شوند و از مشاهدهپذیری خود احساس سرخوشی و امید کنند.
نگاه امام خمینی(ره) همیشه به سوی محرومان جامعه بود و انقلاب را متعلق به مستضعفان میدانست. این رویکرد امام خمینی(ره) سبب میشد تا فرودستان جامعه احساس کنند دیده شدهاند و در معادلات قدرت نقشی دارند. رهبر معظم انقلاب نیز در پیامی که به مناسبت چهلمین روز رحلت امام خمینی(ره) صادر کردند، این گونه به راه بنیانگذار انقلاب تأکید گذاشتند: «عدالت اجتماعى بدین معنى است که فاصله ژرف میان طبقات و برخوردارىهاى نابحق و محرومیتها از بین برود و مستضعفان و پابرهنگان ـ که همواره مطمئنترین و وفادارترین مدافعان انقلاباند ـ احساس و مشاهده کنند که به سمت رفع محرومیت، حرکتى جدى و صادقانه انجام مىگیرد. با قوانین لازم و تأمین امنیت قضایى در کشور، بساط تجاوز و تعدى به حقوق مظلومان و دستاندازى به حیطه مشروع زندگى مردم جمع شود. همه کس احساس کنند که در برابر ظلم و تعدى مىتوانند به ملجأ مطمئن پناه برند و همهکس بدانند که با کار و تلاش خود خواهند توانست زندگى مطلوبى فراهم آورند.»
بازآفرینی امید اجتماعی
امام خمینی(ره) با تکیه بر مفاهیمی چند امید اجتماعی را در جامعه ایرانی پدید آورده و رشد داد. سخنان او و نیز مفاهیمی که بر آنها تکیه داشت سبب میشد تا ایرانیها این احساس عمیق را بیابند که امکان تغییر وضعیت موجود را دارند. برخی از مهمترین مفاهیمی که او بهکار میبرد از این شمارند:
هویت انقلابی شیعه
امام خمینی(ره) از تشیع یک قرائت انقلابی ارائه داد. او به نوعی از اسلام و شیعه سخن میگفت که مخاطبان خود را از خمودی و سستی بیرون میآورد. میشل فوکو که برای مطالعه انقلاب اسلامی به ایران سفر کرده بود و با افراد و اشخاص مختلفی گفتوگو میکرد، معتقد است زبان شکل و محتوای مذهبی انقلاب اسلامی ایران امری پسین، اتفاقی و تصادفی و از سرِ ناخودآگاهی نیست؛ بلکه تشیع در تصویری که امام خمینی(ره) از آن ارائه میدهد، با تکیه بر موضع ایستادگی و انتقادی پیشینهدار در برابر قدرتهای سیاسی حاکم و نیز نفوذ عمیق و تعیینکننده در دل انسانها توانست نقشآفرینی کند و مردم را علیه ساختار قدرتی که یکی از مجهزترین ارتشهای دنیا را داشت و از حمایت مستقیم امریکا و سایرین برخوردار بود، به خیابانها آورد.
انتظار معنابخش
خوانش امام خمینی(ره) از مهدویت بسیار امیدآفرین و پویاییبخش بود. تصویری که او از مهدویت ارائه میدهد با دست روی دست گذاشتن همخوان نیست. در نگاه او «حقیقت» با آخرین پیامبر کارش به پایان نمیرسد و بعد از حضرت محمد(ص) دور دیگری آغاز میشود که دور ناتمام امامانی است که با سخن خود، با سرمشقی که با زندگی خود میدهند و با شهادت خود حامل نوری هستند که همواره یکی است و همواره دگرگون میشود؛ نوری که شریعت را که تنها برای این نیامده است که حفظ شود، بلکه معنایی باطنی دارد که باید به مرور زمان آشکار گردد؛ از درون روشن میکند. بنابراین، امام زمان(عج) هر چند پیش از ظهور از چشمها پنهان است؛ به طور کلی و قطعی غایب نیست بلکه خود مردم هستند که هرچه بیشتر نور بیدارگر حقیقت بر دلشان بتابد، بیشتر اسباب بازگشت او را فراهم میکنند. او در این زمینه میگوید: «ما تکلیف داریم آقا! اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان(عج) هستیم؛ پس دیگر بنشینیم در خانههایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم: عجلالله تعالی فرجه الشریف. با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. ان شاءالله ظهور میکند.» (امام خمینی، 1378، ج. 15: 169).
عدالت اجتماعی
مفهوم «عدالتاجتماعی» یکی از مهمترین کلیدواژههایی است که امام خمینی(ره) با آن امید اجتماعی را جان میداد. او میگوید: اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استبداد و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی که جامعه و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. (صحیفه امام، 21، 405) و نیز میگوید: «ما یک همچو اسلامی که عدالت باشد در آن، اسلامی که در آن ظلم هیچ نباشد، اسلامی که آن شخص اولش با آن فرد آخر همه در سواء در مقابل قانون باشند، در اسلام آن چیزی که حکومت میکند یک چیز است و آن قانون الهی. پیغمبر اکرم هم به همان عمل میکرده است؛ خلفای او هم به همان عمل میکردند؛ حالا هم ما موظّفیم که به همان عمل کنیم. قانون حکومت میکند. شخص هیچ حکومتی ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خلیفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نیست در اسلام.» (همان، ج9، 429).
افزون بر این مفاهیم امام خمینی(ره) با بهکار بردن مفاهیم استعمارستیزانه و تکیه بر توان مردم و تقویت روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در میان مردم توانست امید را در جامعه ایرانی زنده کند. با تکیه بر همین امید است که جامعه ایرانی پس از انقلاب توانسته است کارهای ناشدنی بزرگی را انجام دهد و به مثابه یک گفتمان برنامهدار در مقابل قدرتهای بزرگ عرض اندام کند.