گزارش «ایران» از معضل جدیدی به نام سلفی بگیران در جامعه
سلفی با لوکیشن اشک وآه
رضا فرخی
خبرنگار
چند سالی میشود که چهرههای معروف یا به تعبیر این روزها سلبریتیها در مراسم ترحیم افراد مشهور با این تقاضا از سوی برخی شهروندان روبهرو میشوند؛ با من سلفی میگیرید؟ سؤالی که اگر به آن پاسخ مثبت دهند به این وضعیت و تب ناهنجاری که این روزها به یک معضل تبدیل شده دامن زده میشود و اگر پاسخ منفی دهند از سوی برخی از همین شهروندان تعبیر به فاصله گرفتن از مردم میشود.
یک ویترین نازیبا از جامعه ایرانی
شاید این مسأله در چند سال پیش امری نامتعارف و غیرمعقول به نظر میرسید اما با اصرار برخی از شهروندان به تکرار این مسأله در چنین مراسمی حالا به یک ویترین بسیار زشت از نحوه استفاده ایرانیان از فضای مجازی مبدل شده است؛ فضایی که در آن هر کسی برای جمعآوری لایک و نشان دادن خود به هر حربهای متوسل میشود. حتی عکس گرفتن با بازماندگان متوفی در مراسم ترحیم آن هم با چشمان گریان.
ماجرا آنقدر حاد شده که بسیاری از شهروندان علاقهمند به این کار حالا دیگر به نوعی در انتظار چنین مراسمی هستند تا با حضور در آنجا رکورد سلفی گرفتن در یک روز را با افراد مشهور از یکدیگر بربایند. اتفاقی که بازتاب بسیار ناپسندی از فرهنگ جامعه ایرانی در فرای مرزهای این سرزمین دارد.
فضای مجازی حرف اول و آخر را میزند
اما سؤال اینجاست که چرا بخشی از شهروندان ایرانی به جایی رسیدهاند که در مراسم عزا و ترحیم یک چهره مشهور به فکر گرفتن سلفی برای پر کردن صفحه اینستاگرام یا فضاهایی که میتوانند در آن نشر دهند هستند؟
به نظر صاحبنظران برای پاسخ دادن به این سؤال باید نگاهی به قوانین نانوشته فضای مجازی این روزهای ایران داشت.
قانون اول. داشتن فالوئر بسیار زیاد یک نوع پرستیژ محسوب میشود. پس برای داشتن فالوئرهای زیاد هر کاری باید انجام داد.
قانون دوم.سلبریتیها و افراد مشهور بیشترین لایک را دریافت میکنند، پس هرچه عکس با آنها بیشتر باشد، عکسها لایکهای بیشتری دریافت میکنند.
قانون سوم. حضور در مراسم ترحیم و گرفتن عکس و انتشار آن در فضای مجازی برابر است با ترسیم چهرهای معقول از خود شخص سلفی بگیر!
هر چند که اگر بخواهیم به این قوانین مواد و تبصرههای بیشتری اضافه کنیم همچنان میتوان آن را ادامه داد اما در نهایت فضای مجازی ایران این روزها به قلمرویی برای خودنمایی تبدیل شده است و برای این خودنمایی هیچ ابزاری بهتر از سلفی گرفتن با چهرههای مشهور نیست. مسألهای که سبب شده برخی از شهروندان در فضای مجازی از عکسهای مختلف و جور واجور با چهرههای سرشناس در موقعیتهای مختلف به دیگران فخر بفروشند.
شکوفایی کاسبی لایک به جای شکوفایی استعدادها
در سوی دیگر ماجرا باید به شرایط و وضعیت شکوفایی استعدادهای هر فردی در جهت سازنده توجه شود. بسیاری از صاحبنظران بر این باورند که شاخصهای استعدادیابی در ایران به چند دلیل بسیار وضعیت بدی دارد و کمی رشد و توجه به این موضوع تنها محدود به همین یکی دو سال اخیر بوده است. برخی از این دلایل از این قرار هستند:
۱. فراوانی و عرضه بالاتر از تقاضای نیروی انسانی، مسألهای که سبب شده هیچ وقت برای چگونگی شکوفایی استعدادهای این نیروی انسانی برنامهریزی منسجمی صورت نگیرد. 2. تکیه بسیار زیاد کشور به درآمدهای نفتی و کسب درآمد از این راه به جای سرمایهگذاری در نیروی انسانی و کسب درآمد از مهارتهای نیروی مستعد به جامعه. ۳. عدم توزیع مناسب فرصت برابر، مسألهای که سبب شده بخشی از جامعه این گمان را داشته باشد که هیچگاه فرصتی برای نشان دادن خود نمییابد و از همین رو به سمت فعالیتهای کاذبی همچون سلفی گرفتن افراطی با چهرههای مشهور برود تا دیده شود.
جذاب شدن سبک زندگی با فاصله قشرها
در کنار این مسأله باید توجه داشت که وقتی فاصله میان یک قشر از جامعه با دیگر اقشار بسیار زیاد میشود، طبیعتاً جذابیت هم نسبت به سبک زندگی این قشر از جامعه برای دیگران دوچندان میشود. آنچه که امروز میبینیم به نوعی همین فاصله میان قشر هنرمند (بیشتر تأکید روی بازیگران و چهرههای مشهور) با دیگر اقشار جامعه است و البته که بخشی از دلایل این مسأله به سبک زندگی لاکچری نمای سلبریتیها در فضای مجازی بازمیگردد. مسألهای که سبب شده جامعه این دست افراد را بسیار بالاتر و دورتر از خودش تصور کند و همین موضوع باعث میشود که حتی در مکانهایی همچون ترحیم یک هنرمند شاهد چنین اتفاقاتی باشیم.
و باز هم لاکچریزم..لاکچریزم و دیگر هیچ...
در کنار همه این مسائل یک موضوع بسیار مهم مورد توجه کارشناسان در این مورد قرار دارد و آن تب لاکچریزم است.برای بسیاری از شهروندان جامعه ایرانی این روزها بهدلیل سیطره بیچون و چرای فضای مجازی در زندگی شان، زندگی برابر شده با رفتارهایی که بویی از لاکچریزم میدهد. آنچنان که برای بسیاری از جوانان و نوجوانان جامعه این گونه تعریف شده است که قرار نیست زندگی عمق یا معنا داشته باشد یا اینکه انسانها زیستی هدفمند داشته باشند بلکه بهترین معیار یک سبک زندگی خوب میزان نزدیکی آن به واژه لاکچری است. در چارچوب این سبک زندگی، عکس انداختن با سلبریتیها و افراد مشهور معنا پیدا میکند. چرا که این رفتار از منظر این دست از شهروندان همان زندگی خوب تعریف میشود. یعنی به تعبیر دیگر فرد با گرفتن این سلفیها این احساس را دارد که به سبک زندگی این دست افراد مشهور نزدیک شده است و از سوی جامعه بیشتر مورد پذیرش قرار خواهد گرفت.
این اتفاقات طبیعی نیست
شاید در این باره برخی هم به این مسأله اشاره داشته باشند که عکس گرفتن با افراد مشهور در همه جوامع دیده میشود و اتفاق تازهای و منحصر به ایران نیست. در پاسخ به این مسأله باید به نوع رفتاری که این روزها شاهد آن هستیم اشارهای هم داشت. چرا که به طور معمول در همه جای دنیا سلفی گرفتن با افراد مشهور موضوعی عادی محسوب میشود اما اینکه این اتفاق در مراسم ترحیم آن هم با کسانی که چشم هایشان اشک بار و حوصلهای برای این کار ندارند صورت میپذیرد، هم عجیب است وهم جای تأمل بسیار دارد.
فضای مجازی جو میدهد
از همین رو برخی صاحبنظران صورت گرفتن چنین رفتاری از سوی این دست شهروندان را به موضوع کلانتری هم ربط میدهند و آن موضوع کلان، کاهش جدی سطح تفکرات اجتماعی جامعه ایران است. این مسأله به این معنا است که رفتارهای حاصل از موجهای آنی و جوزدگی هر روز درجامعه ایرانی در حال رشد است و طبیعتاً سرعت بالای فضای مجازی هم در انتقال این جو بسیار مهم خواهد بود چرا که فضای مجازی اینگونه رفتارهای خارج از عرف را مثبت نشان میدهد و بهدلیل تکرار چنین فضاهایی زشتی این گونه کارها برای فرد از بین میرود و همین مسأله سبب قرار گرفتن جامعه در یک سیکل تکراری میشود و این سیکل به تعبیر صاحبنظران، هر روز جامعه ایرانی را تهیتر از گذشته میکند. نباید این مسأله را فراموش کرد که بخش قابل توجه از کسانی که در این مراسمها حضور پیدا میکنند جوانان هستند؛ جوانانی که قرار است آینده ایران را بسازند و به طور حتم اگر امروز متوجه ابعاد زشت رفتار خود نشوند در آینده نه چندان دور هم نخواهند شد.
تحصیلکردههایی با بیسوادی رسانهای
از همه این مسائل مهمتر موضوعی است که نهادهای پژوهشگر هر روز درباره آن سخن میگویند و آن هم چیزی نیست جز لزوم سرمایهگذاری در بحث سواد رسانهای در جامعه ایرانی. تمام برآیندهای پژوهشها نشان میدهد که سواد رسانه در جامعه ایرانی بویژه درمیان قشر عامه جامعه نه تنها رشد نکرده بلکه سیر نزولی داشته است و این مسأله در آیندهای نه چندان دور ارتباط معکوسی با رفتارهای ناهنجار اجتماعی خواهد داشت. یعنی به همان اندازه که این سواد رسانهای سیرمنفی دارد، رفتارهای ناهنجار اینچنینی روبه رشد خواهد بود چرا که در نبود سواد رسانهای بویژه در موضوعات اینچنینی چند اتفاق مهم رخ خواهد داد. اول آن که جامعه هر روز بیش از گذشته به استفاده از فضای مجازی برای امور سطحی اینچنینی ترغیب میشود، دوم آنکه با تکرارهایی که از این رفتار در فضای مجازی صورت میگیرد، رفتارهای ناهنجار به هنجار و ضدارزشها به ارزش مبدل میشوند و درنهایت اینکه ما با جامعهای روبهرو خواهیم بود که خط و ربط فکری و رفتار و محتواییاش را از فضای مجازی میگیرد. عکس گرفتنهای پیاپی در مراسم ختم هم گوشهای از همین خط و ربطهاست.
چاره؛ اعتلای اعتماد به نفس جوانی
حال با توجه به همه این موضوعات سؤال اصلی این است که چاره این ماجرا چیست؟ آیا با جمعآوری دوربینهای افراد حاضر در محل مشکل حل میشود؟یا حتی با برخوردهای قهرآمیز؟
به باور صاحبنظران پاسخ به این سؤالات قطعاً منفی است.کارشناسان براین مسأله تأکید دارند که برای حل مسائل اینچنینی ما به چند موضوع باید توجه کنیم. اولین و مهمترین و محوریترین آن تقویت حس اعتماد به نفس و عزت نفس است به نحوی که یک فرد متوجه باشد که پیدا کردن جایگاه یا دیده شدنش در گرو گرفتن عکسهای اینچنینی و انتشار آن در فضای مجازی نیست. در گام بعدی باید به سمت سرمایهگذاری برای شکوفایی استعدادهای جمعی رفت تا هر فرد بتواند در بستر جامعه ایرانی به پیدا کردن جایگاه خودش با توجه به توان خود امید داشته باشد.
فاصله سلفی بگیران تا نقطه تعادل
فربد فدایی
روانپزشک
سلفی گرفتن خود به خود هیچ مشکلی ندارد، در حقیقت به مرور زمان باید یاد بگیریم انسان هر رفتاری را میتواند انجام دهد مشروط به اینکه قانون را نقض نکند و منافع و زندگی دیگران را با خطری مواجه نسازد.
سلفی گرفتن در نفس خود سه مدل مختلف دارد:
به نفع جامعه است و جنبه اطلاعرسانی دارد و میتواند غیبت رسانهها را روشن کند، بهعنوان مثال در همین حادثه سیل اخیر اگر افرادی با دوربینهای گوشی خود فیلم و عکسهای خاص
نمیگرفتند مسئولان و سایر مردم متوجه برخی رفتارها و اتفاقهای ریز نمیشدند.
سلفی گرفتن ممکن است نه مفید باشد و نه مضر و فقط برای شهرت و مقاصد دیگری منظور نظر فرد باشد.
سومین مدل سلفی گرفتن بهدلیل نبود تجربه عقلی فرد است که در نهایت به ضرر فرد و جامعه تمام میشود و ممکن است خطراتی هم بهدنبال داشته باشد.
سالها بود که خطرات سیل را احساس نکرده بودیم، مثلاً به فکرمان هم نمیرسید که سیل میتواند کامیونی را جابهجا کند. پس بخشی از سلفی گرفتن باز میگردد به نبود تجربه زیست محیطی، در این حالات فرد حتی به حرف اطرافیان هم گوش نداده و خطر میکند.
در مجموع در زمینه پدیده سلفی گرفتن باید تقسیمبندی درستی صورت گیرد، بعد قضاوت شود. اخیراً متوجه شدهام که پدیده سلفی گرفتن واقعیت معنایی سابق را ندارد، زیرا تا قبل از این، بهعنوان مثال فردی در بیمارستان کنار شخصیت معروفی میایستاد و در حالی عکس میگرفت که خود هم در کادر حضور داشت. در حادثه سیل اخیر این حالت کمتر دیده شد یعنی افراد کمتر خود در عکسها حضور داشتند.
در خصوص این مورد که فرد هنگام سلفی گرفتن میخواهد خودش هم درعکس باشد یا تنها با هدف به تصویر کشیدن حادثه مورد نظر، عکاسی میکند نیز قطعاً باید تفکیک قائل شویم و بعد منصفانه
قضاوت کنیم و کار او را تعبیر و تفسیر کنیم.
اگر در بیشتر عکسهای سلفی گرفته شده توسط یک نفر، خود فرد هم وجود داشته باشد، بحث خودشیفتگی مطرح میشود ولی در غیر این صورت هدف عوض میشود و متوجه میشویم که به تصویر کشیدن اصل واقعه، دوستان
و موارد دیگر مورد نظر عکاس بوده است.
در کل سلفی گرفتن و فیلم گرفتن در نفس خود بد نیستند و هنگام وقوع حوادث و اتفاقات در جامعه برای بالابردن اطلاعات و آگاهی دیگران حتی در نسلهای بعدی میتوانند مورد استفاده قرار گیرند و در مواقع اضطراری آنها را مورد بازنگری قرار داد. این قضیه در کل دنیا به همین گونه است و مصداق عینی دارد. این روزها در اینستاگرام و رسانههای اجتماعی دیگر میبینیم که در همه دنیا همین رفتارها در خصوص سلفی گرفتن دیده میشود.
در امریکا و اروپا هم همین منوال وجود دارد، ولی بازهم باید به این موضوع فکر کنیم که ما انسانها با پدیدهای به نام دوربین روبهرو هستیم سه دهه یا چهار دهه قبل داشتن دوربین عکاسی و فیلمبرداری برای خیلی از مردم در حکم یک آرزو بود، جامعه ما در این مورد هم کم تجربه است.
این روزها حتی یک چوپان با دوربین گوشی خود ممکن است از وقوع طوفان مهیبی عکس و فیلم
تهیه کند.
البته قطعاً در آیندهای نزدیک در این حوزه به تعادلی مطلوب خواهیم رسید، بهعنوان مثال چنانچه سال دیگر حوادثی مانند سیل امروز به وقوع بپیوندد صددرصد شاهد رفتارهایی که امسال دیدیم نخواهیم بود. با گذر زمان و کسب تجربه در زمینه استفاده از دوربین گوشیها و حتی تکرار اتفاقات طبیعی حتماً به تعادل میرسیم، همان طور که این روزها کمتر موقع سلفی گرفتن افراد را در تصویر میبینیم.
سعید معدنی
جامعه شناس
پدیده سلفی گرفتن دارای دو وجه اجتماعی و انفرادی است، از نظر اجتماعی در حال حاضر فرهنگ غربی بر دیده شدن و نشان دادن افراد و شناساندن آنها تأکید زیادی دارد از سوی دیگر وسایل و ابزارهای نوین هم به کمک این موضوع آمده است. سابق بر این، افراد در محلهای که زندگی میکردند، خانوادهها و نسلهای مختلف یکدیگر را میشناختند و در واقع هیچ کس نیازی به نمایش دادن خود نداشت، اما در جامعه حاضر که مرتب در حال تغییر و تحول است و حتی همسایهها با هم مراودهای ندارند، تمایل برای شناختن و شناخته شدن جنبه دیگری به خود گرفته است.
از نظر فردی برخی از سلفی بگیران، میخواهند مورد توجه باشند، تمایل به مورد توجه قرار گرفتن، ناخودآگاه حتی از سنین کودکی وجود دارد، برخی بچهها برای جلب توجه اطرافیان کارهای زیادی انجام میدهند، حتی اگر این جلب توجه، باری منفی با خود داشته باشد. گاهی کودکان داد و فریاد و زبان عتاب و خطاب والدین را بهتر از بیتوجهی میدانند. گروهی از سلفی بگیران دچار اختلال خودشیفتگی یا به اصطلاح نمایشی هستند و شخصیتهای بیمارگونهای دارند. این گروه از افراد هم تمایل دارند مورد توجه باشند. در سالهای گذشته افراد، برای به دست آوردن توجه دیگران، با آرایشهای غلیظ، پوشیدن لباسهای عجیب و غریب یا حتی طرز صحبت کردن خاص سعی میکردند توجهها را به سمت خود معطوف کنند. افراد خودشیفته اگر لازم میدیدند، ممکن بود با اغراق درباره دستاوردهای سوابق خانوادگی درخشان و مسائلی از این قبیل در هر مکانی داد سخن بدهند.
افرادی که درباره آنها صحبت شد، این روزها از فناوریهای نوین استفاده میکنند و به صورت افراطی حالات بیمارگونه خود را با سلفی گرفتن آن هم در زمانی که هیچ ضرورتی بر انجام این کار نیست، بروز میدهند.
مردم گاهی دوست دارند در کنار بنایی تاریخی یا در کنار خانواده عکس بگیرند که هیچ ایرادی بر این عمل وارد نیست ولی وقتی کسی هنگام وقوع حوادث دردناک و فجیع مثل تصادف رانندگی بخواهد تصویر خود را در کنار حادثه داشته باشد، از نیاز و نارسایی شخصیتی او، سرچشمه میگیرد.
در زمینه پدیده سلفی گرفتن، نقش صنایع سازنده دوربینهای عکاسی یا گوشیهای مجهز به دوربین را هم که فقط در صدد فروش بیشتر محصولات خود هستند، نباید نادیده بگیریم. به نظر میرسد، آموزش درست در خانواده به نحوی که نیازهای کودک برای شناخته شدن و مورد احترام قرار گرفتن برآورده شود، میتواند تا اندازه قابل توجهی در کاهش پدیده سلفی گرفتن و استفاده صحیح از دوربینها مؤثر باشد، در نهایت مردم باید آگاه باشند ابزار دست جریانهای خاص اجتماعی و اقتصادی قرار نگیرند.