ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فرمانده کل سپاه در رونمایی از شهر موشکی جدید سپاه:
دستاوردهای حوزه جنگ الکترونیک از اجزای قدرت سپاه است
آیین رونمایی از شهر موشکی جدید نیروی دریایی سپاه و الحاق تجهیزات موشکی به این نیرو با حضور سرلشکر ســــلامی فرمانـــــده کل ســــــپاه، سردار علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه و جمعی از فرماندهان و مسئولان عالی رتبه نیروهای مسلح برگزار شد. به گزارش فارس، در شهر موشکی نیروی دریایی سپاه انبوهی از سامانهها و موشکهای کروز و بالستیک با بردهای متنوع به نمایش درآمد.
همچنین در آیین الحاق تجهیزات موشکی به نیروی دریایی سپاه، سامانهها و تجهیزات موشکی با قابلیتها و ویژگیهای عملیاتی جدید اعم از شلیک دقیق از عمق و محلهای پدافند غیرعامل، پرتاب مین در بردهای مختلف، شلیک 360 درجه، شلیک در حال حرکت، قدرت مقابله با جنگ الکترونیک و افزایش برد و توان تخریب به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه اضافه شد.
بنابراین گزارش، این تجهیزات توسط متخصصان توانمند کشورمان در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، شرکتهای دانش بنیان و بخشهای تحقیقاتی سپاه و جهاد خودکفایی نیروی دریایی سپاه طراحی و ساخته شدهاند. در پنجمین آیین الحاق تجهیزات رزمی به نیروی دریایی سپاه از سامانههای موشکی که توانایی تغییر هدف پس از شلیک را دارند نیز رونمایی شد.
فرمانده کل سپاه در این مراسم با بیان اینکه دشمنان اسلام و ایران پس از شکست در جنگهای بزرگ نظامی، جنگهای نیابتی و تهاجم فرهنگی، سه خط اساسی را برای ضربه زدن به نظام اسلامی ما دنبال کردند، گفت: فلج کردن اقتصاد و فشار معیشتی بر مردم با هدف به تسلیم درآوردن ملت ایران نقطه مرکزی استراتژی دشمن در تحقق این اهداف شوم است.
وی افزود: ایجاد اختلال در گسترش توان دفاعی ایران اسلامی با هدف تضعیف روند قدرتافزایی و عزت آفرینی و ایجاد تفاضل وسیع قدرت و حذف نفوذ گفتمانی ایران انقلابی در منطقه و نیز خنثیسازی این قدرت نافذ در میدان ذهن و قلب ملتهای مسلمان از دیگر راهبردهای دشمن برابر نظام مقدس جمهوری اسلامی است. وی با تأکید بر اینکه ملت ایران، دشمن را در اعمال فشار و تحریم خسته کردهاند، گفت: وقتی کشوری از رهبری حکیم، شجاع، عمیق و ژرف اندیش ملتی فهیم، آگاه و معتمد به رهبر و نیروهای مسلحی قدرت یافته در متن جدال با دشمن برخوردار است،آسیب و گزندی نمیبیند و این اصل و ریشه نگاه ما به صحنه تقابل راهبردی با امریکا و متحدان او است.
سرلشکر سلامی با تقدیر از تلاشگران عرصه ارتقای توان دفاعی و با تأکید بر اینکه تا آخر ایستادهایم و صحنه را ترک نمیکنیم تا پشت دشمنان را به خاک برسانیم، گفت: رونمایی و الحاق این دستاوردهای امیدآفرین و اطمینان بخش و برداشتن گامهای بلند در راستای بیشمارسازی سامانههای موشکی نیروی دریایی سپاه با قابلیتهای متنوع، نشان از عزم و اراده راسخ ما در دفاع از منافع، مصالح و کرامت ملت عزیز و بزرگوار ایران دارد.
همچنین در آیین الحاق تجهیزات موشکی به نیروی دریایی سپاه، سامانهها و تجهیزات موشکی با قابلیتها و ویژگیهای عملیاتی جدید اعم از شلیک دقیق از عمق و محلهای پدافند غیرعامل، پرتاب مین در بردهای مختلف، شلیک 360 درجه، شلیک در حال حرکت، قدرت مقابله با جنگ الکترونیک و افزایش برد و توان تخریب به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه اضافه شد.
بنابراین گزارش، این تجهیزات توسط متخصصان توانمند کشورمان در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، شرکتهای دانش بنیان و بخشهای تحقیقاتی سپاه و جهاد خودکفایی نیروی دریایی سپاه طراحی و ساخته شدهاند. در پنجمین آیین الحاق تجهیزات رزمی به نیروی دریایی سپاه از سامانههای موشکی که توانایی تغییر هدف پس از شلیک را دارند نیز رونمایی شد.
فرمانده کل سپاه در این مراسم با بیان اینکه دشمنان اسلام و ایران پس از شکست در جنگهای بزرگ نظامی، جنگهای نیابتی و تهاجم فرهنگی، سه خط اساسی را برای ضربه زدن به نظام اسلامی ما دنبال کردند، گفت: فلج کردن اقتصاد و فشار معیشتی بر مردم با هدف به تسلیم درآوردن ملت ایران نقطه مرکزی استراتژی دشمن در تحقق این اهداف شوم است.
وی افزود: ایجاد اختلال در گسترش توان دفاعی ایران اسلامی با هدف تضعیف روند قدرتافزایی و عزت آفرینی و ایجاد تفاضل وسیع قدرت و حذف نفوذ گفتمانی ایران انقلابی در منطقه و نیز خنثیسازی این قدرت نافذ در میدان ذهن و قلب ملتهای مسلمان از دیگر راهبردهای دشمن برابر نظام مقدس جمهوری اسلامی است. وی با تأکید بر اینکه ملت ایران، دشمن را در اعمال فشار و تحریم خسته کردهاند، گفت: وقتی کشوری از رهبری حکیم، شجاع، عمیق و ژرف اندیش ملتی فهیم، آگاه و معتمد به رهبر و نیروهای مسلحی قدرت یافته در متن جدال با دشمن برخوردار است،آسیب و گزندی نمیبیند و این اصل و ریشه نگاه ما به صحنه تقابل راهبردی با امریکا و متحدان او است.
سرلشکر سلامی با تقدیر از تلاشگران عرصه ارتقای توان دفاعی و با تأکید بر اینکه تا آخر ایستادهایم و صحنه را ترک نمیکنیم تا پشت دشمنان را به خاک برسانیم، گفت: رونمایی و الحاق این دستاوردهای امیدآفرین و اطمینان بخش و برداشتن گامهای بلند در راستای بیشمارسازی سامانههای موشکی نیروی دریایی سپاه با قابلیتهای متنوع، نشان از عزم و اراده راسخ ما در دفاع از منافع، مصالح و کرامت ملت عزیز و بزرگوار ایران دارد.
رئیس جمهوری پس از دریافت گزارش دستگاههای ذیربط درخصوص اقدامات انجام شده در مسیر تأمین واکسن مطمئن تأکید کرد
روند واکسیناسیون شفاف سازی شود
اقدامات انجام شده برای تهیه و تأمین واکسن کرونا در شرایط سخت تحمیل شده به کشور، افتخار آمیز است
گروه اجتماعی: رئیس جمهوری اقدامات انجام شده برای تهیه و تامین واکسن کرونا در شرایط سخت را افتخارآمیز عنوان کرد وگفت: شفافسازی وزارت بهداشت در زمینه روند واکسیناسیون براساس اولویتهای تعیین شده در سند ملی ضروری است .
به گزارش ایرنا از پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حسن روحانی دیروز پس از دریافت گزارش دستگاههای ذیربط درخصوص اقدامات انجام شده در مسیر تهیه و تأمین واکسن مطمئن از کشورهای روسیه، چین و هند، در پی نوشت این گزارش با قدردانی از تلاشهای انجام شده و همچنین تأکید بر تداوم پیگیریها، از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، وزارت امور خارجه و بویژه سفیران ایران در این کشورها و همچنین بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه برای تأمین منابع ارزی مورد نیاز برای تهیه واکسن مطمئن خارجی قدردانی کرد.
رئیس جمهوری اقدامات انجام شده برای تهیه و تأمین واکسن کرونا در شرایط سخت را افتخارآمیز عنوان کرد وگفت: شفافسازی وزارت بهداشت در زمینه روند واکسیناسیون براساس اولویتهای تعیین شده در سند ملی ضروری است.
روحانی به وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دستور داد همان طور که در یک سال گذشته تلاش شده با ایجاد شفافیت و اطلاعرسانی و ارائه آمار دقیق از میزان شیوع و نحوه مقابله با این بیماری به عنوان یکی از اصول و استانداردهای پذیرفته شده جهانی در فرایند مقابله با پاندمی کووید۱۹ به عنوان یک اقدام اطمینان بخش عمل شود، درخصوص واکسیناسون نیز به همین شیوه اقدام شود.
وی تأکید کرد: ضروری است که ملت شریف طبق سند ملی تصویب شده درخصوص عملیات واکسیناسیون، در جریان جزئیات این اقدام بزرگ نیز قرار گیرند و با ایجاد شفافیت در این خصوص گامی دیگر در راستای اهتمام به دسترسی آزاد به جریان اطلاعات در دولت تدبیر و امید برداشته شود تا از بروز هرگونه تردید و ابهامی در این زمینه جلوگیری شود.
رئیس جمهوری تأکید کرد: اینکه توانستهایم در شرایط سخت و نفسگیر جنگ اقتصادی دشمن، هم در زمینه تحقیق و تولید واکسن داخلی و هم تهیه و تأمین واکسن خارجی مورد نیاز کشور عملکرد موفقی داشته باشیم، از افتخارات ملت ایران است.
غرب 3 برابر نیاز خود واکسن کرونا احتکار کرده است
وزیر امور خارجه با بیان اینکه عدالت در توزیع واکسن و ایجاد فرصت برابر برای کشورهای غنی و فقیر اهمیت دارد، افزود: کاش میفهمیدیم که نمیتوان واکسن را احتکار کرد. غرب چرا سه برابر نیاز مصرفی خود، واکسن احتکار کرده است.
به گزارش «ایران»، محمد جواد ظریف روز گذشته در مراسم اختتامیه جشنواره ملی رویداد «کرونا روایت» در برج میلاد تهران، افزود: عدالت در توزیع واکسن و ایجاد فرصت برابر برای کشورهای غنی و فقیر اهمیت دارد. هیچ بیمار تهیدستی پشت در بیمارستان نماند و این افتخار کشور ما است.وی با قدردانی از جامعه پزشکی و ایثارگری حوزه سلامت افزود: آنهایی که مانع انتقال پول ما برای خرید واکسن شدند، آیا میتوانند بگویند از کرونا درس انسانیت و تواضع و رواداری گرفتند؟ظریف گفت: تلاش دانشمندان ما در کنار تلاش دانشمندان سایر کشورها برای ما این امکان را فراهم کرد تا همان طور که ناگزیر شدیم موشک را خودمان بسازیم، واکسن کرونا را هم خودمان بسازیم.پیروز حناچی شهردار تهران نیز در این مراسم گفت: کرونا بیش از پیش نشان داد که با وجود توسعه علم، بشر چقدر در معرض چالش قرار دارد و مواردی هست که حتی علم را به چالش میکشد و وابستگی جوامع بشری به یکدیگر را نشان میدهد. بسیاری از خدماتی که در شهرها به مردم ارائه میشد تحت تأثیر این بحران عظیم قرار گرفت. به طور قطع پاندمی کرونا یک نقطه عطف خواهد بود.
کسب رتبه اول بخش گزارش توسط خبرنگار روزنامه ایران
جشنواره ملی رویداد «کرونا روایت» در قالبهای مختلف داستان، گزارش، عکس، فیلم، نقاشی و محصولات رادیویی و تلویزیونی برای ثبت رویدادهای مرتبط با کرونا برگزار شد و از میان 8000 اثر ارسال شده به این رویداد و داوری نهایی در نهایت از برگزیدگان رویداد «کرونا روایت» تقدیر شد. فریبا خان احمدی خبرنگار روزنامه ایران در بخش گزارش رویداد« کرونا به روایت رسانه» به انتخاب هیأت داوران حائز رتبه اول شد.
به گزارش ایرنا از پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حسن روحانی دیروز پس از دریافت گزارش دستگاههای ذیربط درخصوص اقدامات انجام شده در مسیر تهیه و تأمین واکسن مطمئن از کشورهای روسیه، چین و هند، در پی نوشت این گزارش با قدردانی از تلاشهای انجام شده و همچنین تأکید بر تداوم پیگیریها، از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، وزارت امور خارجه و بویژه سفیران ایران در این کشورها و همچنین بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه برای تأمین منابع ارزی مورد نیاز برای تهیه واکسن مطمئن خارجی قدردانی کرد.
رئیس جمهوری اقدامات انجام شده برای تهیه و تأمین واکسن کرونا در شرایط سخت را افتخارآمیز عنوان کرد وگفت: شفافسازی وزارت بهداشت در زمینه روند واکسیناسیون براساس اولویتهای تعیین شده در سند ملی ضروری است.
روحانی به وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دستور داد همان طور که در یک سال گذشته تلاش شده با ایجاد شفافیت و اطلاعرسانی و ارائه آمار دقیق از میزان شیوع و نحوه مقابله با این بیماری به عنوان یکی از اصول و استانداردهای پذیرفته شده جهانی در فرایند مقابله با پاندمی کووید۱۹ به عنوان یک اقدام اطمینان بخش عمل شود، درخصوص واکسیناسون نیز به همین شیوه اقدام شود.
وی تأکید کرد: ضروری است که ملت شریف طبق سند ملی تصویب شده درخصوص عملیات واکسیناسیون، در جریان جزئیات این اقدام بزرگ نیز قرار گیرند و با ایجاد شفافیت در این خصوص گامی دیگر در راستای اهتمام به دسترسی آزاد به جریان اطلاعات در دولت تدبیر و امید برداشته شود تا از بروز هرگونه تردید و ابهامی در این زمینه جلوگیری شود.
رئیس جمهوری تأکید کرد: اینکه توانستهایم در شرایط سخت و نفسگیر جنگ اقتصادی دشمن، هم در زمینه تحقیق و تولید واکسن داخلی و هم تهیه و تأمین واکسن خارجی مورد نیاز کشور عملکرد موفقی داشته باشیم، از افتخارات ملت ایران است.
غرب 3 برابر نیاز خود واکسن کرونا احتکار کرده است
وزیر امور خارجه با بیان اینکه عدالت در توزیع واکسن و ایجاد فرصت برابر برای کشورهای غنی و فقیر اهمیت دارد، افزود: کاش میفهمیدیم که نمیتوان واکسن را احتکار کرد. غرب چرا سه برابر نیاز مصرفی خود، واکسن احتکار کرده است.
به گزارش «ایران»، محمد جواد ظریف روز گذشته در مراسم اختتامیه جشنواره ملی رویداد «کرونا روایت» در برج میلاد تهران، افزود: عدالت در توزیع واکسن و ایجاد فرصت برابر برای کشورهای غنی و فقیر اهمیت دارد. هیچ بیمار تهیدستی پشت در بیمارستان نماند و این افتخار کشور ما است.وی با قدردانی از جامعه پزشکی و ایثارگری حوزه سلامت افزود: آنهایی که مانع انتقال پول ما برای خرید واکسن شدند، آیا میتوانند بگویند از کرونا درس انسانیت و تواضع و رواداری گرفتند؟ظریف گفت: تلاش دانشمندان ما در کنار تلاش دانشمندان سایر کشورها برای ما این امکان را فراهم کرد تا همان طور که ناگزیر شدیم موشک را خودمان بسازیم، واکسن کرونا را هم خودمان بسازیم.پیروز حناچی شهردار تهران نیز در این مراسم گفت: کرونا بیش از پیش نشان داد که با وجود توسعه علم، بشر چقدر در معرض چالش قرار دارد و مواردی هست که حتی علم را به چالش میکشد و وابستگی جوامع بشری به یکدیگر را نشان میدهد. بسیاری از خدماتی که در شهرها به مردم ارائه میشد تحت تأثیر این بحران عظیم قرار گرفت. به طور قطع پاندمی کرونا یک نقطه عطف خواهد بود.
کسب رتبه اول بخش گزارش توسط خبرنگار روزنامه ایران
جشنواره ملی رویداد «کرونا روایت» در قالبهای مختلف داستان، گزارش، عکس، فیلم، نقاشی و محصولات رادیویی و تلویزیونی برای ثبت رویدادهای مرتبط با کرونا برگزار شد و از میان 8000 اثر ارسال شده به این رویداد و داوری نهایی در نهایت از برگزیدگان رویداد «کرونا روایت» تقدیر شد. فریبا خان احمدی خبرنگار روزنامه ایران در بخش گزارش رویداد« کرونا به روایت رسانه» به انتخاب هیأت داوران حائز رتبه اول شد.
در نشست «نوروز ۱۴۰۰ ، نوروز دوستی» مطرح شد؛
ظریف: سرمای کرونا و تحریم در آستانه زوال است
وزیر امور خارجه: امریکا تعهداتش را اجرا کند با 1+5 گفتوگو میکنیم
- امریکا هر چه سریعتر اقدامی انجام دهد، زیرا فرصت کم است
- مطالبه غیرعادی نداریم؛ دولت امریکا باید به اصل توافق هسته ای برگردد
گروه سیاسی / وزیر امور خارجه کشورمان در مراسم «نوروز ۱۴۰۰، نوروز دوستی» که در محل وزارت امور خارجه برگزار شده بود، گفت: جشن نوروز، جشن فرهنگی و جشن نو شدن طبیعت، قرن و روز است که در کشورهای مختلف گرامی داشته میشود.به گزارش ایرنا، محمدجواد ظریف با این بیان که در یک سال گذشته باید یک درس از کرونا فرا گرفته باشیم و آن درس این است که دنیا فقط یک قدرقدرت دارد و آن ذات باریتعالی است، افزود: در این یک سال دیدیم آنهایی که فریاد قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامیشان گوش فلک را کر کرده بود، مجبور شدند در برابر این ویروس زانو بزنند.
ظریف گفت: اتفاقات یک سال گذشته در پی شیوع ویروس کرونا به ما آموخت که آینده همه ما جدایی ناپذیر است و باید شادیها را تقسیم کنیم و در شادیها و غمها شریک یکدیگر باشیم. سرمای کرونا، سرمای بیداد و سرمای تحریم در آستانه زوال است.
او با بیان اینکه باید بپذیریم که پیشرفت در کنار عقبماندگی، غنا در کنار فقر، ناامنی در کنار امنیت و صلح در کنار جنگ قابل جمع نیستند و ارزشهای امروز انسانی به هم پیوسته است، تصریح کرد: جهانی شدن به معنای جدایی ناپذیر بودن همه ما از یکدیگر است.
ظریف نوروز و تغییر طبیعت را یادآور آینده مشترک بشریت دانست و گفت: کرونا و تحولات اخیر به ما این درس را داد که نمیتوانیم با رنج یکدیگر شاد باشیم و در ناامنی یکدیگر امنیت داشته باشیم.
وزیر امور خارجه کشورمان گفت: این قرن را که در آن شاهد جنگ، نابرابری، بی عدالتی و احتکار واکسن کرونا بود کنار بگذاریم و وارد قرنی شویم که در آن همبستگی، همراهی، عشق، دوستی و محبت وجود دارد.
«سعید خطیبزاده» سخنگوی وزارت خارجه هم در سخنانی گفت: ۱۰۰ سال قبل در نوروز ۱۳۰۰ هجری خورشیدی، در این میدان که آن زمان میدان نقش نام داشت و امروز خیابان ملل متحد نام دارد، جشن ورود به سده جدید خورشیدی برگزار شد. وی با بیان اینکه امروز مفتخریم در تحویل قرن جدید به مساعی همراهی دوستانمان در وزارت میراث فرهنگی، سازمان ملی یونسکو، وزارت نیرو، سازمان اکو و شهرداری تهران کنار هم جمع شدیم، اظهار داشت: نوروز مظهر نو شدگی عالم صغیر و کبیر است. همه چیز نو میشود. این نو شدگی هرچند به قول فلاسفه دائمی است ولی هیچ چیزی مانند نوروز این نو شدگی را به رسمیت نمیشناسد. وی با بیان اینکه آنچه به عنوان فرهنگ نوروز میشناسیم، در فرهنگ و رسوم ملل بسیاری از دره سند تا غرب آسیا و قفقاز برگزار میشود، تصریح کرد: این تنوع و تکثر امروز به دست ما رسیده است. نوروز به تحول و نو شدن گره خورده است؛ تحول انسان به خیر و نیکی. از خدا میخواهیم فکر و تدبیر ما را به سمت همزیستی و دوستی تغییر دهد.
خطیبزاده با بیان اینکه امیدواریم به مدد فصل جدید و فصل بهار شاهد ریشهکن شدن ویروس کرونا و رویش تندرستی باشیم، تصریح کرد: نوروز آغاز فصل مشترک برای همگان است. برای مردم ایران، منطقه و تمامی ملل نوروزی توأم با سلامتی، شادی و دوستی آرزومند هستم.
در این مراسم غلامی وزیر علوم هم در اظهارات کوتاهی گفت: همه ما باید تلاش کنیم که مهر، محبت و دوستی را در عالم گسترش دهیم و انشاءالله نو شدن روزها، منجر به نوشدن ذهنهای انسانها، رفتارها و همکاریهای براساس صلح و دوستی شود.
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری با بیان اینکه شعرا و ادیبان مبنای تغییر را از طبیعت گرفتهاند، اظهار داشت: اینکه انسانها از تغییر شاد میشوند و سعی میکنند باهم در آن شریک شوند، یک موضوع و مبنای ارزشمندی است که پیام گستردهای دارد و آن این است که ما مردمان عالم بهانههای زیادی برای کنارهم زیستن و درکنارهم بودن داریم.وی با بیان اینکه وقتی این هدیه الهی را با هم به اشتراک میگذاریم لذت زندگی بیشتر میشود، تصریح کرد: پیام گروههای دوستی این باشد که همه باید تلاش کنیم مهر و محبت را در عالم گسترش دهیم. وقتی این روزها اطراف خود را نگاه میکنیم، بیمهریها طبیعت را هم برآشفته است.
غلامی با بیان اینکه نوروز جزو روزهای عزیز ملتها است، خاطرنشان کرد: نو شدن روزها انشاءالله بر نو شدن ذهنها، رفتارها و همکاری میان انسانها تأثیرعمیق بگذارد و شاهد باشیم در روزهای پیشرو، نسلهای آینده در نشستهای گستردهترو صمیمیتر نوروز را به یکدیگر تبریک بگویند. در این مراسم جمعی از سفرا و نمایندگان خارجی مقیم تهران از جمله سفیران ۱۲ کشوری که آیین نوروز در آنها برگزار میشود و سفیران فلسطین، انگلیس، روسیه، جمهوری آذربایجان، چین و...، حضور داشتند.
وزیر امور خارجه بار دیگر تأکید کرد ایران، فوراً پس از بازگشت کامل امریکا به برجام، به اجرای کامل این توافق هستهای بازمیگردد بنابراین نیازی به مذاکرات بیشتر در این خصوص نیست. محمدجواد ظریف در گفتوگو با «مرکز سیاست اروپا» با تأکید بر لزوم بازگشت کامل ایالات متحده به تعهداتش ذیل برجام گفت: «به محض آنکه ایالات متحده امریکا به اجرای تعهداتش ذیل برجام بازگردد، ما میتوانیم گفتوگوهای بیشتری با گروه ۱+۵ داشته باشیم تا آن زمان، دلیلی برای هرگونه مذاکره وجود ندارد». وزیر خارجه ایران سپس توضیح داد: «دولت فعلی ایالات متحده یا دولت بعدی این کشور نمیتوانند به توافقی بهتر از برجام با ایران دست یابند؛ خواه با این دولت کنونی ایران و خواه با هر دولت آتی ایران». ظریف با اشاره به این مطلب که با توجه به نزدیک شدن فصل انتخابات ریاستجمهوری ایران، دولت بایدن زمان چندان زیادی برای بازگشت به تعهداتش ذیل برجام ندارد، گفت: «زمانی که وارد فصل انتخابات شویم، دولتی خواهیم داشت که چندان دیگر کارآیی کامل نخواهد داشت و ۶ ماه تا روی کار آمدن یک دولت جدید زمان میبرد... پس توصیه میشود که امریکا سریعتر عمل کند و این نیاز دارد که آنها خجالت را کنار بگذارند و اقداماتی را که باید انجام دهند».
ظریف با اشاره به خروج یکجانبه ایالات متحده از برجام با وجود مخالفت دیگر طرفهای این توافق هستهای و پایبندی جمهوری اسلامی به تعهداتش ذیل برجام بر مسئولیت اروپا در حفظ این توافق تأکید کرد و گفت: «اتحادیه اروپا میتواند نقش بسیار مهمی را در بازگشت به برجام ایفا کند. امیدوارم که سه کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه و اتحادیه اروپا همچنین درک کنند که در اینجا مقصر ایالات متحده و نه ایران است».
وی سپس با انتقاد از انفعال کشورهای اروپایی در قبال تعهدات برجامی گفت: «اروپاییها عادت به سازش دارند. ایران و ایالات متحده این گونه نیستند. امریکاییها عادت دارند تحمیل کنند و ما عادت داریم مقاومت کنیم. اگر میخواهند به حالت تحمیل بازگردند، ما هم به حالت مقاومت بازمیگردیم. به همین سادگی. بنابراین زمان آن رسیده است تصمیم بگیریم که آیا میخواهیم سازش کنیم یا این که مسیرهای قبلی خود تحمیل و مقاومت را ادامه دهیم؟»
ظریف گفت: اتفاقات یک سال گذشته در پی شیوع ویروس کرونا به ما آموخت که آینده همه ما جدایی ناپذیر است و باید شادیها را تقسیم کنیم و در شادیها و غمها شریک یکدیگر باشیم. سرمای کرونا، سرمای بیداد و سرمای تحریم در آستانه زوال است.
او با بیان اینکه باید بپذیریم که پیشرفت در کنار عقبماندگی، غنا در کنار فقر، ناامنی در کنار امنیت و صلح در کنار جنگ قابل جمع نیستند و ارزشهای امروز انسانی به هم پیوسته است، تصریح کرد: جهانی شدن به معنای جدایی ناپذیر بودن همه ما از یکدیگر است.
ظریف نوروز و تغییر طبیعت را یادآور آینده مشترک بشریت دانست و گفت: کرونا و تحولات اخیر به ما این درس را داد که نمیتوانیم با رنج یکدیگر شاد باشیم و در ناامنی یکدیگر امنیت داشته باشیم.
وزیر امور خارجه کشورمان گفت: این قرن را که در آن شاهد جنگ، نابرابری، بی عدالتی و احتکار واکسن کرونا بود کنار بگذاریم و وارد قرنی شویم که در آن همبستگی، همراهی، عشق، دوستی و محبت وجود دارد.
«سعید خطیبزاده» سخنگوی وزارت خارجه هم در سخنانی گفت: ۱۰۰ سال قبل در نوروز ۱۳۰۰ هجری خورشیدی، در این میدان که آن زمان میدان نقش نام داشت و امروز خیابان ملل متحد نام دارد، جشن ورود به سده جدید خورشیدی برگزار شد. وی با بیان اینکه امروز مفتخریم در تحویل قرن جدید به مساعی همراهی دوستانمان در وزارت میراث فرهنگی، سازمان ملی یونسکو، وزارت نیرو، سازمان اکو و شهرداری تهران کنار هم جمع شدیم، اظهار داشت: نوروز مظهر نو شدگی عالم صغیر و کبیر است. همه چیز نو میشود. این نو شدگی هرچند به قول فلاسفه دائمی است ولی هیچ چیزی مانند نوروز این نو شدگی را به رسمیت نمیشناسد. وی با بیان اینکه آنچه به عنوان فرهنگ نوروز میشناسیم، در فرهنگ و رسوم ملل بسیاری از دره سند تا غرب آسیا و قفقاز برگزار میشود، تصریح کرد: این تنوع و تکثر امروز به دست ما رسیده است. نوروز به تحول و نو شدن گره خورده است؛ تحول انسان به خیر و نیکی. از خدا میخواهیم فکر و تدبیر ما را به سمت همزیستی و دوستی تغییر دهد.
خطیبزاده با بیان اینکه امیدواریم به مدد فصل جدید و فصل بهار شاهد ریشهکن شدن ویروس کرونا و رویش تندرستی باشیم، تصریح کرد: نوروز آغاز فصل مشترک برای همگان است. برای مردم ایران، منطقه و تمامی ملل نوروزی توأم با سلامتی، شادی و دوستی آرزومند هستم.
در این مراسم غلامی وزیر علوم هم در اظهارات کوتاهی گفت: همه ما باید تلاش کنیم که مهر، محبت و دوستی را در عالم گسترش دهیم و انشاءالله نو شدن روزها، منجر به نوشدن ذهنهای انسانها، رفتارها و همکاریهای براساس صلح و دوستی شود.
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری با بیان اینکه شعرا و ادیبان مبنای تغییر را از طبیعت گرفتهاند، اظهار داشت: اینکه انسانها از تغییر شاد میشوند و سعی میکنند باهم در آن شریک شوند، یک موضوع و مبنای ارزشمندی است که پیام گستردهای دارد و آن این است که ما مردمان عالم بهانههای زیادی برای کنارهم زیستن و درکنارهم بودن داریم.وی با بیان اینکه وقتی این هدیه الهی را با هم به اشتراک میگذاریم لذت زندگی بیشتر میشود، تصریح کرد: پیام گروههای دوستی این باشد که همه باید تلاش کنیم مهر و محبت را در عالم گسترش دهیم. وقتی این روزها اطراف خود را نگاه میکنیم، بیمهریها طبیعت را هم برآشفته است.
غلامی با بیان اینکه نوروز جزو روزهای عزیز ملتها است، خاطرنشان کرد: نو شدن روزها انشاءالله بر نو شدن ذهنها، رفتارها و همکاری میان انسانها تأثیرعمیق بگذارد و شاهد باشیم در روزهای پیشرو، نسلهای آینده در نشستهای گستردهترو صمیمیتر نوروز را به یکدیگر تبریک بگویند. در این مراسم جمعی از سفرا و نمایندگان خارجی مقیم تهران از جمله سفیران ۱۲ کشوری که آیین نوروز در آنها برگزار میشود و سفیران فلسطین، انگلیس، روسیه، جمهوری آذربایجان، چین و...، حضور داشتند.
وزیر امور خارجه بار دیگر تأکید کرد ایران، فوراً پس از بازگشت کامل امریکا به برجام، به اجرای کامل این توافق هستهای بازمیگردد بنابراین نیازی به مذاکرات بیشتر در این خصوص نیست. محمدجواد ظریف در گفتوگو با «مرکز سیاست اروپا» با تأکید بر لزوم بازگشت کامل ایالات متحده به تعهداتش ذیل برجام گفت: «به محض آنکه ایالات متحده امریکا به اجرای تعهداتش ذیل برجام بازگردد، ما میتوانیم گفتوگوهای بیشتری با گروه ۱+۵ داشته باشیم تا آن زمان، دلیلی برای هرگونه مذاکره وجود ندارد». وزیر خارجه ایران سپس توضیح داد: «دولت فعلی ایالات متحده یا دولت بعدی این کشور نمیتوانند به توافقی بهتر از برجام با ایران دست یابند؛ خواه با این دولت کنونی ایران و خواه با هر دولت آتی ایران». ظریف با اشاره به این مطلب که با توجه به نزدیک شدن فصل انتخابات ریاستجمهوری ایران، دولت بایدن زمان چندان زیادی برای بازگشت به تعهداتش ذیل برجام ندارد، گفت: «زمانی که وارد فصل انتخابات شویم، دولتی خواهیم داشت که چندان دیگر کارآیی کامل نخواهد داشت و ۶ ماه تا روی کار آمدن یک دولت جدید زمان میبرد... پس توصیه میشود که امریکا سریعتر عمل کند و این نیاز دارد که آنها خجالت را کنار بگذارند و اقداماتی را که باید انجام دهند».
ظریف با اشاره به خروج یکجانبه ایالات متحده از برجام با وجود مخالفت دیگر طرفهای این توافق هستهای و پایبندی جمهوری اسلامی به تعهداتش ذیل برجام بر مسئولیت اروپا در حفظ این توافق تأکید کرد و گفت: «اتحادیه اروپا میتواند نقش بسیار مهمی را در بازگشت به برجام ایفا کند. امیدوارم که سه کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه و اتحادیه اروپا همچنین درک کنند که در اینجا مقصر ایالات متحده و نه ایران است».
وی سپس با انتقاد از انفعال کشورهای اروپایی در قبال تعهدات برجامی گفت: «اروپاییها عادت به سازش دارند. ایران و ایالات متحده این گونه نیستند. امریکاییها عادت دارند تحمیل کنند و ما عادت داریم مقاومت کنیم. اگر میخواهند به حالت تحمیل بازگردند، ما هم به حالت مقاومت بازمیگردیم. به همین سادگی. بنابراین زمان آن رسیده است تصمیم بگیریم که آیا میخواهیم سازش کنیم یا این که مسیرهای قبلی خود تحمیل و مقاومت را ادامه دهیم؟»
پاسخ روابط عمومی مجلس به گزارش روزنامه ایران درباره لایحه بودجه 1400
ایرادات شورای نگهبان به بودجه 20 مورد بود، نه 120 مورد
- اقدام مؤثر مجلس برای اصلاح بودجه به نفع معیشت مردم
- اصلاحات بودجه در حد توانایی دولت بود؛ نه در حد مطلوب
احتراما درپی انتشار گزارشی با تیتر«پرایرادترین لایحه بودجه به مجلس بازگشت» در صفحه 14 شماره 7587 مورخ 23 اسفند 1399 درآن روزنامه محترم، لطفا دستور فرمایید وفق ماده 23 قانون مطبوعات کشور، جوابیه زیر در همان صفحه در ستون وسط و با همان اندازه تیتر به چاپ رسیده و در سایت روزنامه ایران به آدرس ION.IR نیز بازنشر شود.
علیرضا شریفی، مدیرکل فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی
متأسفانه روز شنبه 23 اسفند 99، گروه اقتصادی روزنامه ایران در گزارشی سرتاسر پر از اشکال محتوایی، مواردی درباره لایحه بودجه 1400 کل کشور مطرح کرد که نشان از ناآشنا بودن نویسنده یا نویسندگان آن با مفاهیم اولیه بودجهنویسی و روند قانونگذاری در مجلس شورای اسلامی داشت. در این گزارش 2 هزار و 200 کلمهای، بیش از انگشتان دو دست مطالب خلاف واقع به چاپ رسیده بود که به صورت کلی از سوی روابط عمومی مجلس شورای اسلامی به موارد مطرح شده به شرح زیر پاسخ داده شده است:
1- عجیب است روزنامه رسمی دولت که باید با مفاهیم حقوقی آشنا باشد یا دستکم از مشورت حقوقدانها که تعدادشان در دولت محترم کم هم نیست، استفاده کند، تفاوت «ایراد» و «ابهام» را نمیداند و در گزارشی سراسر مغالطه مدعی شده که شورای محترم نگهبان 120 «ایراد» به مصوبه مجلس درباره بودجه گرفته است. این در حالی است که کل ایرادات این شورا 20 مورد بوده که تعداد آن تقریباً به اندازه تعداد ایرادهایی است که شورای محترم نگهبان، سالانه نسبت به بودجه مطرح میکند و سپس در یک فرایند حقوقی توسط کمیسیون تلفیق و در صحن علنی مجلس رفع میشود. کمااینکه نمایندگان مردم در مجلس این ایرادات جزئی را در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ 24 اسفند 99 مجلس نهایی و مصوب کردند.
2- جهت اطلاع از نوع فرایندهایی که برای تصویب قوانین مختلف از جمله قانون بودجه کشور انجام میشود، شایسته است روزنامه محترم ایران بداند که فرایند تصویب بودجه به گونهای است که اصل لایحه توسط دولت ارائه میشود و از قضا بخش قابل توجهی از ایرادها و ابهامهای مطرح شده شورای نگهبان به همین لایحه ارسالی دولت برمیگردد. این لایحه پس از آنکه به دست مجلس رسید، بعد از تصویب و بررسی در کمیسیونهای تخصصی و کمیسیون تلفیق بودجه به صحن علنی میرود و نهایتاً پس از اظهارنظرهای مختلف نمایندگان پیشنهاددهنده، موافقان و مخالفان، اظهارنظر تخصصی کمیسیون تلفیق و اظهارنظر نمایندگان سازمان برنامه و بودجه که زیرمجموعه دولت است، به تصویب مجلس رسیده و سپس این مصوبات به شورای نگهبان ارسال میشود. پرواضح است که در این کار جمعی که از دولت شروع شده و در مجلس و با هماهنگی دولت ادامه یافته، بخشی از کار نیز برعهده شورای نگهبان باشد. لذا پرداختن به یک فرایند تا زمانی که آن فرایند تکمیل نشده اقدامی خلاف منطق و به مصداق پیشگویی است که منطقاً باید از مباحث حقوقی و فنی به دور باشد و در شأن یک رسانه رسمی وابسته به بودجه عمومی کشور نیست که مطالبی خلاف واقع را علیه بخشی از دستگاههای رسمی کشور، در قالب پیشگویی مطرح کند.
3- بخشی از ایرادات شورای محترم نگهبان به لایحه بودجه به دلیل استفاده از عبارتهای غیرفارسی است که این عبارات عیناً همان عبارتی که دولت در لایحه بودجه آورده بود و هماکنون شورای نگهبان به آن ایراد رسمالخط فارسی گرفته است. پیشنهاد میشود اگر این مسأله برای روزنامه وابسته به دولت مسألهای مهم و دارای ارزش خبری است، در گزارشی جداگانه تذکرات جدی به هیأت دولت بدهد تا در عمر باقیمانده خود در لوایح ارسالی به مجلس رسمالخط فارسی را رعایت کند. همچنین اینکه شورای نگهبان به نرخ «ای.تی.اس» ایراد گرفته نیز، ارتباط مستقیمی با لایحه دولت دارد، خوب است روزنامه ایران پاسخ این ایراد را از دولت محترم جویا بشود؛ نه اینکه با بزرگنمایی ایرادهایی که بسیاری از آنها با تغییر عبارت با اصلاح جزئی برطرف شد، به دنبال بهرهبرداری سیاسی و فضاسازی علیه نمایندگان برخاسته از رأی مردم باشد.
4- شایسته است مخاطبان و خوانندگان محترم روزنامه دولت بدانند در حالی که لایحه بودجه 1399 کل کشور به دلیل شرایط کرونایی در مجلس گذشته (دوره دهم) بررسی خاصی شد و با حکم حکومتی به اجرا درآمد، اما مجلس یازدهم به دلیل اهمیت بالای بودجه و تأثیر مستقیم آن در زندگی و معیشت مردم، ضمن رعایت پروتکلهای بهداشتی، جلسات علنی متعددی برای بررسی بودجه برگزار کرد و طی هفتههای متمادی به صورت سه شیفت که گاهی تا ساعت 23 شب نیز به طول انجامید، برای اعمال اصلاحات لازم به نفع معیشت مردم اهتمام جدی داشت. هرچند این اصلاحات به اندازهای نبود که نمایندگان مردم را راضی و بودجه را بودجه مطلوب مجلس کند، چرا که این اصلاحات متناسب با توان اجرایی و ظرفیت دولت انجام شده تا دولت قادر به انجام آن باشد.
علیرضا شریفی، مدیرکل فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی
متأسفانه روز شنبه 23 اسفند 99، گروه اقتصادی روزنامه ایران در گزارشی سرتاسر پر از اشکال محتوایی، مواردی درباره لایحه بودجه 1400 کل کشور مطرح کرد که نشان از ناآشنا بودن نویسنده یا نویسندگان آن با مفاهیم اولیه بودجهنویسی و روند قانونگذاری در مجلس شورای اسلامی داشت. در این گزارش 2 هزار و 200 کلمهای، بیش از انگشتان دو دست مطالب خلاف واقع به چاپ رسیده بود که به صورت کلی از سوی روابط عمومی مجلس شورای اسلامی به موارد مطرح شده به شرح زیر پاسخ داده شده است:
1- عجیب است روزنامه رسمی دولت که باید با مفاهیم حقوقی آشنا باشد یا دستکم از مشورت حقوقدانها که تعدادشان در دولت محترم کم هم نیست، استفاده کند، تفاوت «ایراد» و «ابهام» را نمیداند و در گزارشی سراسر مغالطه مدعی شده که شورای محترم نگهبان 120 «ایراد» به مصوبه مجلس درباره بودجه گرفته است. این در حالی است که کل ایرادات این شورا 20 مورد بوده که تعداد آن تقریباً به اندازه تعداد ایرادهایی است که شورای محترم نگهبان، سالانه نسبت به بودجه مطرح میکند و سپس در یک فرایند حقوقی توسط کمیسیون تلفیق و در صحن علنی مجلس رفع میشود. کمااینکه نمایندگان مردم در مجلس این ایرادات جزئی را در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ 24 اسفند 99 مجلس نهایی و مصوب کردند.
2- جهت اطلاع از نوع فرایندهایی که برای تصویب قوانین مختلف از جمله قانون بودجه کشور انجام میشود، شایسته است روزنامه محترم ایران بداند که فرایند تصویب بودجه به گونهای است که اصل لایحه توسط دولت ارائه میشود و از قضا بخش قابل توجهی از ایرادها و ابهامهای مطرح شده شورای نگهبان به همین لایحه ارسالی دولت برمیگردد. این لایحه پس از آنکه به دست مجلس رسید، بعد از تصویب و بررسی در کمیسیونهای تخصصی و کمیسیون تلفیق بودجه به صحن علنی میرود و نهایتاً پس از اظهارنظرهای مختلف نمایندگان پیشنهاددهنده، موافقان و مخالفان، اظهارنظر تخصصی کمیسیون تلفیق و اظهارنظر نمایندگان سازمان برنامه و بودجه که زیرمجموعه دولت است، به تصویب مجلس رسیده و سپس این مصوبات به شورای نگهبان ارسال میشود. پرواضح است که در این کار جمعی که از دولت شروع شده و در مجلس و با هماهنگی دولت ادامه یافته، بخشی از کار نیز برعهده شورای نگهبان باشد. لذا پرداختن به یک فرایند تا زمانی که آن فرایند تکمیل نشده اقدامی خلاف منطق و به مصداق پیشگویی است که منطقاً باید از مباحث حقوقی و فنی به دور باشد و در شأن یک رسانه رسمی وابسته به بودجه عمومی کشور نیست که مطالبی خلاف واقع را علیه بخشی از دستگاههای رسمی کشور، در قالب پیشگویی مطرح کند.
3- بخشی از ایرادات شورای محترم نگهبان به لایحه بودجه به دلیل استفاده از عبارتهای غیرفارسی است که این عبارات عیناً همان عبارتی که دولت در لایحه بودجه آورده بود و هماکنون شورای نگهبان به آن ایراد رسمالخط فارسی گرفته است. پیشنهاد میشود اگر این مسأله برای روزنامه وابسته به دولت مسألهای مهم و دارای ارزش خبری است، در گزارشی جداگانه تذکرات جدی به هیأت دولت بدهد تا در عمر باقیمانده خود در لوایح ارسالی به مجلس رسمالخط فارسی را رعایت کند. همچنین اینکه شورای نگهبان به نرخ «ای.تی.اس» ایراد گرفته نیز، ارتباط مستقیمی با لایحه دولت دارد، خوب است روزنامه ایران پاسخ این ایراد را از دولت محترم جویا بشود؛ نه اینکه با بزرگنمایی ایرادهایی که بسیاری از آنها با تغییر عبارت با اصلاح جزئی برطرف شد، به دنبال بهرهبرداری سیاسی و فضاسازی علیه نمایندگان برخاسته از رأی مردم باشد.
4- شایسته است مخاطبان و خوانندگان محترم روزنامه دولت بدانند در حالی که لایحه بودجه 1399 کل کشور به دلیل شرایط کرونایی در مجلس گذشته (دوره دهم) بررسی خاصی شد و با حکم حکومتی به اجرا درآمد، اما مجلس یازدهم به دلیل اهمیت بالای بودجه و تأثیر مستقیم آن در زندگی و معیشت مردم، ضمن رعایت پروتکلهای بهداشتی، جلسات علنی متعددی برای بررسی بودجه برگزار کرد و طی هفتههای متمادی به صورت سه شیفت که گاهی تا ساعت 23 شب نیز به طول انجامید، برای اعمال اصلاحات لازم به نفع معیشت مردم اهتمام جدی داشت. هرچند این اصلاحات به اندازهای نبود که نمایندگان مردم را راضی و بودجه را بودجه مطلوب مجلس کند، چرا که این اصلاحات متناسب با توان اجرایی و ظرفیت دولت انجام شده تا دولت قادر به انجام آن باشد.
گزارش «ایران» از دورریختنی های مردم در آستانه سال نو در مناطقی از پایتخت
از دندان مصنوعی تا آکواریوم های قیمتی!
محبوبه مصرقانی
خبرنگار
به نوروز نزدیک میشویم و با اینکه امسال آنچنان بوی سال نو نمیآید اما همچنان به رسوم قبل نوروز مانند خانه تکانی پایبندیم. اگر روند خانه تکانی را سیستم در نظر بگیریم، خروجیهای زیادی دارد که با بررسی این خروجیها میتوان پیشبینیهای زیادی در مورد تغییرات رفتار جامعهمان داشته باشیم. یکی از خروجیهای خانه تکانی «زباله» است. اینکه مردم در این اوضاع اقتصادی چه چیزهایی دور میریزند. و از آن مهمتر این خروجی چه تأثیری بر زندگی زبالهگردهای شهر دارد. به بهانه بررسی زبالهدانهای شهر به چهار منطقه تهران رفتیم تا ببینیم مردم چه چیزهایی دور ریختند و همچنین تجربه کنیم آن حس خجالت سر در زباله فرو بردن! از خیابان ایوانک آغاز میکنیم (از آنجا که تجربه اولم بود دوستم یا بهتر بگویم رفیق فابم را به زور با خود همراه کردم). ساعت تقریباً ۳:۳۰ بعداز ظهر است. خیابان شلوغ است ولی هیچ کس در پیاده روها نیست. سطل زباله اول خالی و هیچ زباله گردی هم در آن اطراف نیست. سطل زباله دوم هم تقریباً خالی و فقط مقداری پسماند در آن بود. به یاد حرف پدرم که نان و روزی را ۸ صبح قسمت میکنند نه لنگ ظهر به دوستم میگویم شاید دیر آمدیم و غنایم قبل از رسیدن ما غارت شده. همچنان هیچ زبالهگردی در خیابان وجود ندارد و هر بار که به سراغ سطل زبالهای میروم سرم را هم مثل پنکه برقی میچرخانم تا ببینم آیا کسی به ما نگاه میکند که خجالتی بکشم. خانمی از کنارمان قلاده به دست میگذرد و هیچ توجهی به ما نمیکند. حتی سگش هم به ما نگاهی نمیاندازد. نه زبالهگردی، نه زبالهای مربوط به خانه تکانی پیدا نمیکنیم. فکری به ذهنم میرسد که زنگ چند خانه را بزنیم و بپرسیم که بعد از خانه تکانی با لوازمی که نیاز ندارند چه میکنند. بالاخره پس از زدن چند زنگ خانه مردم و پاسخ نگرفتن، آقایی آیفون خانهاش را برمی دارد و در پاسخ به سؤال ما که زبالههای خانه تکانی یا تغییر دکوراسیونشان را چه میکند، میگوید: خانمم خانه نیست امسال هم تغییر دکوراسیون نداشتیم و نمیدانم زنم با لوازمی که نیاز ندارند چه میکند. آیفون بعدی را خانمی پاسخ میدهد و پس از نیم ساعت توضیح که خبرنگار هستم و برای پرسش به این سؤال که پس از خانه تکانی یا تغییر دکوراسیون با لوازم اضافی چه میکنند، پاسخ میدهد که خانمی ماهی یکبار برای تمیز کاری به خانهشان میآید و لوازم اضافی یا دست دوم شان را به او میبخشند. آیفون خانه بعدی را خانم مسنی پاسخ میدهد و هنوز کلام منعقد نشده در خانه را میزند و ما را به داخل دعوت میکند. متحیر و از ترس اینکه از فردا مد نشود که خانه ملت را به بهانه خبرنگار بودن غارت کنند از خانم مسن معذرت خواهی میکنم و میگویم لطفاً در را برای کسی باز نکند. او هم با لحن ناراحت میگوید فقط قصدش کمک بوده و آیفون را قطع میکند. با ناامیدی از اینکه چیزی حاصلمان نشد بهسمت جنوب شهر میرویم.
کاهش زباله گردها در مناطق پایین
هرچه پایینتر میرویم زباله گردها کمکم مشاهده میشوند. در منطقه ستارخان دوباره دستکش بهدست میشوم و سطلی که در کنارش چند جعبه است چشمم را میگیرد در این حین، زباله گردی هم در حال نزدیک شدن به سطل است. سرعتم را زیاد می کنم تا زودتر برسم و غنایم را از آن خود کنم. جوان زباله گرد تا من را دید بسیار متین ایستاد تا من جوریدنم را تمام کنم. با چشمانش بهم فهماند «هول نزن برای همه هست.» سر در زباله دانی میکنم. در این منطقه تقریباً خجالت را با پوست و استخوانم حس کردم. در ستارخان و شهرآرا سطل زبالهها نیمه خالی ست ولی وسایلی مانند قابلمه و کفش و حتی یک جفت دندان مصنوعی که بسیار شیک و مجلسی در شیشه کنار سطل گذاشتهاند هم پیدا کردم و اما چند شیشه ارزشمند (آکواریوم). اگر یک زباله گرد واقعی بودم میتوانستم پس از برگشت به خانه به خانوادهام بگویم امروز کاسبی خوب بود! در این منطقه تقریباً دو خیابان یا کوچه در میان چند زباله گرد مشاهده میشوند. هر کس زودتر برسد و نقاط استراتژیک را تشخیص دهد برنده است. در راستای محورهای گزارشم باید با چند زباله گرد مصاحبه میکردم اما هیچ کدام در آن منطقه حاضر به گفتوگو نشدند. هرچه بهسمت جنوب میرویم نگاهها سنگینتر میشوند و حتی زمانی که سرم در سطل زباله هم نبود حس میکردم مردم همچنان به من خیره شدهاند. بهدوستم میگویم مردم مثل زامبیها به آدم نگاه میکنند من دیگر روی این را ندارم که سر در سطل کنم. دوستم با نیشخند میگوید مردم به خاطر شلوار گل گلی مسخره ات نگاهت میکنند نه برای زباله گردی!
جوانان مشتریان وسایل دسته دوم !
منطقه بعدی خیابان جمهوری است. در هر خیابان حداقل یک زبالهگرد آن هم مجهز به چرخ وجود دارد. دوباره از یکیشان درخواست میکنم که با ما مصاحبه کند که نمیپذیرد. حتی پیشنهاد پول هم میدهم که در پاسخ حرف نازیبایی میزند که بیانش در این نوشتار نمیگنجد.
از خانمی در حال گذر میپرسم که بعد از خانه تکانی یا تغییر دکوراسیون با لوازم اضافی خانهاش چه میکند که در پاسخ میگوید: معمولاً لوازم دست دوم را به سمساری محل شان میفروشند. به سراغ سمساری محل میرویم. چند سمساری در خیابان باستان چسبیده بهم وجود دارد. یکی از سمسارانی که جلوی در ایستاده در پاسخ به سؤال ما که کاسبی در شب عید چطور است، میگوید: «خانم مشتریان ما بیشتر مجردها یا زوجهای جوانی هستند که پول خرید لوازم نو را ندارند. خرید لوازم دست دوم از مردم هم برای ما سود آنچنانی ندارد. مردم وسایلشان را یا در سایتها میگذارند یا به وانتیها میفروشند.» او در پاسخ به اینکه مردم چه چیزهایی را بیرون میگذارند، میگوید: «مردم در حال حاضر حتی مسواک شان را میفروشند. چیزی به زباله گرد نمیرسد.»
دوره های تخصصی زباله گردی!
هوا در حال تاریک شدن است و ما به یکی از خیابانهای پایین شهر رسیدهایم. سر می چرخانی زباله گرد میبینی. دوستم درصدد پیچاندن من است، بهانه میآورد و میرود. سطل زبالهها پر است در کنار هر سطل حداقل چند تیر و تخته مثل جا کفشی یا کمد وجود دارد. از آنجا که بهنظر رقابت میان زباله گردان بر سر لوازم بالاست، اصلاً جرأت نمیکنم سمت هیچ سطلی بروم. مجدد از چند نفرشان درخواست مصاحبه میکنم که نمیپذیرند. در این میان پیرمردی که کنار سطلی نشسته بود وقتی پیشنهاد پول را شنید، گفت من هم زباله گردم. و اگر پول بدهی، میگذارم فیلم هم بگیری. او در قبال 50 هزار تومان شروع به صحبت کرد. حتی دستکش و ماسک هم نداشت و تا پول را دید در سطل شیرجه زد. او در مورد سابقه زباله گردیش اینچنین گفت: اسمم رضاست. سنم 60 و تقریباً آخرهای 59 ؛
12 سال است ضایعات جمع میکنم. مسلماً نزدیک عید کاسبی با بقیه سال فرق میکند. چون خانه تکانی میکنند و یکسری وسایل را بیرون میگذارند. بعضیها هم لوازم را به ماشینها (منظورش وانت بارهای سمسار است) میفروشند. اینها هم به بچههایی میرسد که ضایعات جمع میکنند، میرسد دیگر.
خسته در فکر اینکه چیزهای زیادی از زباله گردی آموختم، رهسپار خانه میشوم. با اینکه زباله گردها اجازه ندادند صدایشان را ضبط کنم ولی جسته گریخته اطلاعاتی بهدست آوردم. اول اینکه اگر قصد زباله گردی دارید، بدانید که این شغل مانند مابقی شغلها رستهبندی دارند. مثلاً من در دوره عمومی بودم و هر چیزی که برایم جذاب بود اما به کارم نمیآمد جمع کردم. مثل آنهایی که میبینید با کت و شلوار در حال گشتن در سطل هستند. در دورههای تخصصی برخی فقط پلاستیک و برخی فقط شیشه جمع میکنند. دنبال کاغذ هم نگردید که یافت نمیشود. زباله گردهایی هم که در خیابان میبینید که 90 درجه خم هستند و گونی بر دوش دارند، رفیق شان زنگ زده تا بیاید و زبالههایی را که جمع کرده تا وانت یا محل مورد نظر ببرد. در مورد ارزشمندی زبالهها در مناطق مختلف باید گفت در میان شهر بیشترین و بهترین چیزها گیرتان میآید. شاید هم زبالهگردها صبحها از بالای شهر آغاز میکنند برای همین مناطق بالا آنچنان زبالهای وجود نداشت. یا شاید ما دیر شروع کردیم. و اینکه بهنظر میرسد زباله گردها قسم نامهای دارند تا اطلاعاتی افشا نکنند پس در آغاز دنبال کسب اطلاعات کاربردی نباشید.
خبرنگار
به نوروز نزدیک میشویم و با اینکه امسال آنچنان بوی سال نو نمیآید اما همچنان به رسوم قبل نوروز مانند خانه تکانی پایبندیم. اگر روند خانه تکانی را سیستم در نظر بگیریم، خروجیهای زیادی دارد که با بررسی این خروجیها میتوان پیشبینیهای زیادی در مورد تغییرات رفتار جامعهمان داشته باشیم. یکی از خروجیهای خانه تکانی «زباله» است. اینکه مردم در این اوضاع اقتصادی چه چیزهایی دور میریزند. و از آن مهمتر این خروجی چه تأثیری بر زندگی زبالهگردهای شهر دارد. به بهانه بررسی زبالهدانهای شهر به چهار منطقه تهران رفتیم تا ببینیم مردم چه چیزهایی دور ریختند و همچنین تجربه کنیم آن حس خجالت سر در زباله فرو بردن! از خیابان ایوانک آغاز میکنیم (از آنجا که تجربه اولم بود دوستم یا بهتر بگویم رفیق فابم را به زور با خود همراه کردم). ساعت تقریباً ۳:۳۰ بعداز ظهر است. خیابان شلوغ است ولی هیچ کس در پیاده روها نیست. سطل زباله اول خالی و هیچ زباله گردی هم در آن اطراف نیست. سطل زباله دوم هم تقریباً خالی و فقط مقداری پسماند در آن بود. به یاد حرف پدرم که نان و روزی را ۸ صبح قسمت میکنند نه لنگ ظهر به دوستم میگویم شاید دیر آمدیم و غنایم قبل از رسیدن ما غارت شده. همچنان هیچ زبالهگردی در خیابان وجود ندارد و هر بار که به سراغ سطل زبالهای میروم سرم را هم مثل پنکه برقی میچرخانم تا ببینم آیا کسی به ما نگاه میکند که خجالتی بکشم. خانمی از کنارمان قلاده به دست میگذرد و هیچ توجهی به ما نمیکند. حتی سگش هم به ما نگاهی نمیاندازد. نه زبالهگردی، نه زبالهای مربوط به خانه تکانی پیدا نمیکنیم. فکری به ذهنم میرسد که زنگ چند خانه را بزنیم و بپرسیم که بعد از خانه تکانی با لوازمی که نیاز ندارند چه میکنند. بالاخره پس از زدن چند زنگ خانه مردم و پاسخ نگرفتن، آقایی آیفون خانهاش را برمی دارد و در پاسخ به سؤال ما که زبالههای خانه تکانی یا تغییر دکوراسیونشان را چه میکند، میگوید: خانمم خانه نیست امسال هم تغییر دکوراسیون نداشتیم و نمیدانم زنم با لوازمی که نیاز ندارند چه میکند. آیفون بعدی را خانمی پاسخ میدهد و پس از نیم ساعت توضیح که خبرنگار هستم و برای پرسش به این سؤال که پس از خانه تکانی یا تغییر دکوراسیون با لوازم اضافی چه میکنند، پاسخ میدهد که خانمی ماهی یکبار برای تمیز کاری به خانهشان میآید و لوازم اضافی یا دست دوم شان را به او میبخشند. آیفون خانه بعدی را خانم مسنی پاسخ میدهد و هنوز کلام منعقد نشده در خانه را میزند و ما را به داخل دعوت میکند. متحیر و از ترس اینکه از فردا مد نشود که خانه ملت را به بهانه خبرنگار بودن غارت کنند از خانم مسن معذرت خواهی میکنم و میگویم لطفاً در را برای کسی باز نکند. او هم با لحن ناراحت میگوید فقط قصدش کمک بوده و آیفون را قطع میکند. با ناامیدی از اینکه چیزی حاصلمان نشد بهسمت جنوب شهر میرویم.
کاهش زباله گردها در مناطق پایین
هرچه پایینتر میرویم زباله گردها کمکم مشاهده میشوند. در منطقه ستارخان دوباره دستکش بهدست میشوم و سطلی که در کنارش چند جعبه است چشمم را میگیرد در این حین، زباله گردی هم در حال نزدیک شدن به سطل است. سرعتم را زیاد می کنم تا زودتر برسم و غنایم را از آن خود کنم. جوان زباله گرد تا من را دید بسیار متین ایستاد تا من جوریدنم را تمام کنم. با چشمانش بهم فهماند «هول نزن برای همه هست.» سر در زباله دانی میکنم. در این منطقه تقریباً خجالت را با پوست و استخوانم حس کردم. در ستارخان و شهرآرا سطل زبالهها نیمه خالی ست ولی وسایلی مانند قابلمه و کفش و حتی یک جفت دندان مصنوعی که بسیار شیک و مجلسی در شیشه کنار سطل گذاشتهاند هم پیدا کردم و اما چند شیشه ارزشمند (آکواریوم). اگر یک زباله گرد واقعی بودم میتوانستم پس از برگشت به خانه به خانوادهام بگویم امروز کاسبی خوب بود! در این منطقه تقریباً دو خیابان یا کوچه در میان چند زباله گرد مشاهده میشوند. هر کس زودتر برسد و نقاط استراتژیک را تشخیص دهد برنده است. در راستای محورهای گزارشم باید با چند زباله گرد مصاحبه میکردم اما هیچ کدام در آن منطقه حاضر به گفتوگو نشدند. هرچه بهسمت جنوب میرویم نگاهها سنگینتر میشوند و حتی زمانی که سرم در سطل زباله هم نبود حس میکردم مردم همچنان به من خیره شدهاند. بهدوستم میگویم مردم مثل زامبیها به آدم نگاه میکنند من دیگر روی این را ندارم که سر در سطل کنم. دوستم با نیشخند میگوید مردم به خاطر شلوار گل گلی مسخره ات نگاهت میکنند نه برای زباله گردی!
جوانان مشتریان وسایل دسته دوم !
منطقه بعدی خیابان جمهوری است. در هر خیابان حداقل یک زبالهگرد آن هم مجهز به چرخ وجود دارد. دوباره از یکیشان درخواست میکنم که با ما مصاحبه کند که نمیپذیرد. حتی پیشنهاد پول هم میدهم که در پاسخ حرف نازیبایی میزند که بیانش در این نوشتار نمیگنجد.
از خانمی در حال گذر میپرسم که بعد از خانه تکانی یا تغییر دکوراسیون با لوازم اضافی خانهاش چه میکند که در پاسخ میگوید: معمولاً لوازم دست دوم را به سمساری محل شان میفروشند. به سراغ سمساری محل میرویم. چند سمساری در خیابان باستان چسبیده بهم وجود دارد. یکی از سمسارانی که جلوی در ایستاده در پاسخ به سؤال ما که کاسبی در شب عید چطور است، میگوید: «خانم مشتریان ما بیشتر مجردها یا زوجهای جوانی هستند که پول خرید لوازم نو را ندارند. خرید لوازم دست دوم از مردم هم برای ما سود آنچنانی ندارد. مردم وسایلشان را یا در سایتها میگذارند یا به وانتیها میفروشند.» او در پاسخ به اینکه مردم چه چیزهایی را بیرون میگذارند، میگوید: «مردم در حال حاضر حتی مسواک شان را میفروشند. چیزی به زباله گرد نمیرسد.»
دوره های تخصصی زباله گردی!
هوا در حال تاریک شدن است و ما به یکی از خیابانهای پایین شهر رسیدهایم. سر می چرخانی زباله گرد میبینی. دوستم درصدد پیچاندن من است، بهانه میآورد و میرود. سطل زبالهها پر است در کنار هر سطل حداقل چند تیر و تخته مثل جا کفشی یا کمد وجود دارد. از آنجا که بهنظر رقابت میان زباله گردان بر سر لوازم بالاست، اصلاً جرأت نمیکنم سمت هیچ سطلی بروم. مجدد از چند نفرشان درخواست مصاحبه میکنم که نمیپذیرند. در این میان پیرمردی که کنار سطلی نشسته بود وقتی پیشنهاد پول را شنید، گفت من هم زباله گردم. و اگر پول بدهی، میگذارم فیلم هم بگیری. او در قبال 50 هزار تومان شروع به صحبت کرد. حتی دستکش و ماسک هم نداشت و تا پول را دید در سطل شیرجه زد. او در مورد سابقه زباله گردیش اینچنین گفت: اسمم رضاست. سنم 60 و تقریباً آخرهای 59 ؛
12 سال است ضایعات جمع میکنم. مسلماً نزدیک عید کاسبی با بقیه سال فرق میکند. چون خانه تکانی میکنند و یکسری وسایل را بیرون میگذارند. بعضیها هم لوازم را به ماشینها (منظورش وانت بارهای سمسار است) میفروشند. اینها هم به بچههایی میرسد که ضایعات جمع میکنند، میرسد دیگر.
خسته در فکر اینکه چیزهای زیادی از زباله گردی آموختم، رهسپار خانه میشوم. با اینکه زباله گردها اجازه ندادند صدایشان را ضبط کنم ولی جسته گریخته اطلاعاتی بهدست آوردم. اول اینکه اگر قصد زباله گردی دارید، بدانید که این شغل مانند مابقی شغلها رستهبندی دارند. مثلاً من در دوره عمومی بودم و هر چیزی که برایم جذاب بود اما به کارم نمیآمد جمع کردم. مثل آنهایی که میبینید با کت و شلوار در حال گشتن در سطل هستند. در دورههای تخصصی برخی فقط پلاستیک و برخی فقط شیشه جمع میکنند. دنبال کاغذ هم نگردید که یافت نمیشود. زباله گردهایی هم که در خیابان میبینید که 90 درجه خم هستند و گونی بر دوش دارند، رفیق شان زنگ زده تا بیاید و زبالههایی را که جمع کرده تا وانت یا محل مورد نظر ببرد. در مورد ارزشمندی زبالهها در مناطق مختلف باید گفت در میان شهر بیشترین و بهترین چیزها گیرتان میآید. شاید هم زبالهگردها صبحها از بالای شهر آغاز میکنند برای همین مناطق بالا آنچنان زبالهای وجود نداشت. یا شاید ما دیر شروع کردیم. و اینکه بهنظر میرسد زباله گردها قسم نامهای دارند تا اطلاعاتی افشا نکنند پس در آغاز دنبال کسب اطلاعات کاربردی نباشید.
علی سرزعیم، استاد دانشگاه در گفتوگو با «ایران»:
«ثبات» لازمه رشد و توسعه اقتصادی در کشور است
مرتضی گل پور
خبرنگار
علی سرزعیم، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، تنش در سیاست داخلی و تعارض میان بخشهای مختلف جامعه با یکدیگر یا جامعه با حاکمیت را مانعی برای رشد و ثبات اقتصادی میداند و معتقد است که ایران برای دستیابی به یک رشد اقتصادی بلندمدت، به ثبات در سیاست داخلی و خارجی، کاهش تنشهای سیاسی و از همه مهم تر، تقویت استقلال و کارآیی نهادها نیاز دارد.
سرزعیم در گفتوگویی با «ایران» که نسخه کامل آن در روزهای آغازین سال آینده منتشر میشود، رابطه سیاست داخلی و خارجی و فرایندهای اصلاحی و دموکراسی خواهی با رشد اقتصادی را بررسی کرد.
این استاد اقتصاد دانشگاه با بیان اینکه بعد از ریاست جمهوری آقای هاشمی، ما در اشکال مختلف به سمت تعارض فعالان سیاسی و حاکمیت حرکت کردیم، اظهارکرد: در دوره آقای خاتمی فعالان سیاسی تعارض زیادی با حاکمیت داشتند و در دوره بعد، این رابطه برعکس شده بود، امروز محصول و نتیجهای که از این فرایند پیش روی ما قرار دارد، یک اقتصاد ضعیف شده است و این ضعیف شدن به گونهای است که کسی نمیتواند آن را انکار کند.
سرزعیم با اشاره به اینکه اقتصاد ما میتوانست بسیار بهتر از وضع امروز باشد و این محصول، یعنی اقتصاد ضعیف، دستپخت همه و نتیجه کار همه، هم حاکمیت و هم فعالان سیاسی و حزبی است، اضافه کرد: یکی از نکاتی که مرحوم هاشمی در آخرین دیدارها با جمعی از افراد گفته بود، این بود که رشد اقتصادی در دوره ثبات ایجاد شده است، بنابراین اگر ما خواهان توسعه و رشد اقتصادی هستیم باید از تنشهای داخلی و خارجی بکاهیم.
او با بیان اینکه منظور از تنش فقط در سیاست خارجی نیست بلکه در سیاست داخلی هم هست، ادامه داد: باور من این است که از دل تعارضهای شدید، رشد اقتصادی حاصل نمیشود. ما احتیاج داریم تا دستکم 10 سال یک وضعیت هموار و هنجارمند را نه تنها در سیاست خارجی، بلکه در سیاست داخلی داشته باشیم، یعنی نه تهدید شدید از جانب فعالان سیاسی نسبت به حاکمیت باشد، نه حاکمیت بخواهد فشاری به جامعه بیاورد.
این استاد دانشگاه، یکی دیگر از زمینههای گشایش افقهای طولانیتر در عرصههای سیاسی و اجتماعی ایران و نیز اعتماد درازمدت دولت و جامعه را استقلال و حرفهای گری نهادها دانست و گفت: بگذارید مثالی بزنم. ما بنزین را گران میکنیم تا با پول حاصل از آن حملونقل عمومی را توسعه دهیم. چه کسی این وعده را باور میکند؟ اگر نهادهای سیاسی معتبر، قوی، مستقل و حرفهای نباشند، مردم خواهند گفت لابد با گرانی بنزین، پول از جیب ما میرود و درنهایت نه پول به ما میرسد و نه حملونقل عمومی توسعه مییابد.
او اضافه کرد: اما اگر نهادهای شما بخوبی توسعه یافته باشند، جامعه میپذیرد که این هزینه را پرداخت کند، چراکه اطمینان دارد در آینده مترو و حملونقل عمومی واقعاً توسعه مییابد و بهدنبال این امر کشور هم توسعه میباید.
سرزعیم، اعتبار اندک نهادها در جامعه را علت اصلی تفکر کوتاه مدت و ترجیح منافع کوتاه مدت بر بلندمدت دانست و تصریح کرد: هرچه استقلال نهادها بیشتر به رسمیت شناخته شود، به نفع جامع و نظام سیاسی است. اگر قوه قضائیه مستقل باشد، نظامیها رشد و استقلال حرفهای داشته باشند، نهادهای مالی مستقل باشند، بوروکراسی استقلال خوبی داشته باشد و افراد در فرایند ورود به بوروکراسی یا ارتقا در آن، مستقل و حرفهای عمل کنند، اگر دانشگاهها یا روزنامه نگاران مستقل باشند، هرچه نهادهای یک جامعه مستقلتر باشند، بیشتر باعث خواهند شد تا شما بتوانید بلندمدتتر فکر کنید، بلندمدتتر تصمیم بگیرید و بلندمدتتر عمل کنید.
این استاد دانشگاه معتقد است که در دورههایی شاهد اعتبار و اعتماد به نهادها بودهایم که دولت اول آیتالله هاشمی رفسنجانی از آن جمله است: دولت اول آقای هاشمی از خاکستر جنگ برخاسته بود، وضع مردم بسیار بد بود و بسیاری از صنایع تخریب شده بودند. آقای هاشمی هم که با وعده رفاه زودهنگام نیامده بود، بلکه در ابتدای کار قیمتها را افزایش داد و این درحالی بود که اساساً افزایش قیمتها برای مردم پدیده جذاب و مطلوبی نیست. اما چون سرمایه اجتماعی کشور بالا و اقبال به دولت زیاد بود، دولت توانست آن تصمیمات سخت را بگیرد و پس از آن بتواند زیرساختها را درست کند. بنابراین ما در یک مقطع، این بلندمدت اندیشیدن را تجربه کردیم و اتفاقاً بخوبی هم جواب گرفتیم. یعنی جامعه بلندمدت فکر کرد و آنقدر هم به حکومت اعتماد داشت که توانست زمینه اجرای این سیاستهای بلندمدت را ایجاد کند.
سرزعیم اضافه کرد: اما متأسفانه بعد از آن دوره ما وارد یک فرایند خودتخریبی شدیم و بهجایی رسیدیم که امروز وقتی بنزین گران شد، شاهد اعتراضات گسترده در کشور بودیم به گونهای که پس از این اتفاقات، دیگراتخاذ تصمیمهای سخت دشوار شده است.
او با اشاره به اینکه در این وضعیت اصطلاحاً گفته میشود که همه چیز قفل شده است، درباره راه خروج از این وضعیت گفت: درصورتی میتوان بار دیگر از این وضعیت خارج شد که به سمت تقویت نهادها حرکت کنیم. حرفهای بودن و استقلال نهادها امری بسیار مهم برای یک حکومت و یک جامعه است. نهادها باید کارا باشند و مردم احساس کنند دستگاهها دارند راه میافتند و کار میکنند. به این ترتیب، همان طور که اوضاع میتواند بد شود، به همان صورت، آرام آرام میتواند اوضاع خوب شود.
علیسرزعیم، همچنین یک مسأله در حیطه روشنفکری و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ایران را این واقعیت برشمرد که هنوز وقتی افراد از تحولات سیاسی صحبت میکنند، گویی آن مفهوم انقلاب شدن در تصور و پس ذهنشان وجود دارد و حتی وقتی از دموکراسی صحبت میکنند هم باز هم این تصاویر را در ذهن دارند و بهعنوان مثال اعتراضات وسیع خیابانی را مدنظر دارند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با ابراز تأسف از اینکه در فرهنگ سیاسی ما سازشگری یک مفهوم بسیار منفی است و ما تصور میکنیم کسی که در سیاست داخلی با جناح یا طرف مقابل سازش میکند، گویی لکه ننگی بر دامن او است، ادامه داد: درحالی که سیاستمدار باید سازش و معامله کند و اساساً به ندرت پیش میآید که معاملهای در نگیرد. اصولاً و به طور معمول باید به خاطر مصالح جامعه انعطاف داشت، زیرا در نهایت همه در یک کشتی نشستهایم و اگر این کشتی آسیب ببیند یا واژگون شود، همه میبازند و همه متضرر میشوند.
سرزعیم با بیان اینکه ما در فرایند بهبود کشور بهجای ضعیف کردن دولت، باید جامعه را قوی کنیم، اظهارکرد: دولت ضعیف برای جامعه کارکرد ندارد. اینکه امروز سرباز ما لب مرز میایستد و نگهبانی میدهد و پست خود را برای صیانت از مرزها ترک نمیکند، میجنگد و درگیر میشود تا از مرزها صیانت کند، یعنی حاکمیت و دولت در ایران قوی است.
این استاد اقتصاد، با اشاره به اینکه بعضیها از ترس اینکه مبادا از قدرت سوءاستفاده شود، میگویند دولت باید ضعیف شود، تصریح کرد: این رویکرد اشتباه است، زیرا دولت ضعیف نمیتواند کارکردهای اصلی خود را ایفا کند و از دل یک دولت ضعیف رشد اقتصادی بیرون نمیآید. ما به دولتی نیاز داریم تا بتواند از حقوق مالکیت صیانت کند، دولتی که بتواند خدمات عمومی و کالاهای عمومی بهتر و با کیفیت تری را برای جامعه فراهم کند. تأمین مجموعه این اهداف از عهده یک دولت ضعیف خارج است.
سرزعیم، راه حل جایگزین تضعیف دولت را تقویت همزمان دولت و جامعه دانست و افزود: باید بهدنبال تقویت دولت و جامعه باشیم. ما به یک دولت قوی نیاز داریم، اما درعین حال باید جامعه را هم قوی کنیم تا جامعه قوی با دولت قوی هم صحبت شود.
او در بخش دیگری از این گفتوگو، یک علت گرایش روشنفکران ایرانی به مهار و حتی تضعیف دولت را گرایش آنان به سمت روشنفکری قدیم فرانسه دانست و اظهارکرد: سنت روشنفکری قدیم فرانسه معتقد بود که باید سه قوه ایجاد شود تا قدرت پخش شود تا آنان بتوانند یکدیگر را مهار کنند. زیرا قدرت را ذاتاً بد میدانستند. بعدها خود کشورهای غربی دیدند اگر قدرت بسیار پخش باشد، مراکز قدرت یکدیگر را خنثی میکنند و باعث میشود دولت نتواند کار کند. سرزعیم ادامه داد: اما سنت روشنفکری ما بعد از تجربه فرانسه و تجربههایی مبنی بر تفکیک شدید قوا، به تجربیات متأخرتر نگاه نکرده است.
ما به این فکر نکردیم که چطور برخی کشورها به این نتیجه رسیدند که دولت ضعیف نمیتواند کار کند و اگر میخواهیم کشور توسعه پیدا کند، به دولت قویتر نیاز داریم. ادبیات دانش سیاسی ما عمدتاً قدیمی است و به کتابهای قدیمی برمیگردد و جلوتر نیامدیم، درحالی که در ادبیات جدید، دولت قوی مهم است. آنچه خواندید خلاصهای از گفتوگو با علی سرزعیم، با محوریت بررسی کتاب «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» است که در ابتدای سال آینده منتشر میشود.
خبرنگار
علی سرزعیم، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، تنش در سیاست داخلی و تعارض میان بخشهای مختلف جامعه با یکدیگر یا جامعه با حاکمیت را مانعی برای رشد و ثبات اقتصادی میداند و معتقد است که ایران برای دستیابی به یک رشد اقتصادی بلندمدت، به ثبات در سیاست داخلی و خارجی، کاهش تنشهای سیاسی و از همه مهم تر، تقویت استقلال و کارآیی نهادها نیاز دارد.
سرزعیم در گفتوگویی با «ایران» که نسخه کامل آن در روزهای آغازین سال آینده منتشر میشود، رابطه سیاست داخلی و خارجی و فرایندهای اصلاحی و دموکراسی خواهی با رشد اقتصادی را بررسی کرد.
این استاد اقتصاد دانشگاه با بیان اینکه بعد از ریاست جمهوری آقای هاشمی، ما در اشکال مختلف به سمت تعارض فعالان سیاسی و حاکمیت حرکت کردیم، اظهارکرد: در دوره آقای خاتمی فعالان سیاسی تعارض زیادی با حاکمیت داشتند و در دوره بعد، این رابطه برعکس شده بود، امروز محصول و نتیجهای که از این فرایند پیش روی ما قرار دارد، یک اقتصاد ضعیف شده است و این ضعیف شدن به گونهای است که کسی نمیتواند آن را انکار کند.
سرزعیم با اشاره به اینکه اقتصاد ما میتوانست بسیار بهتر از وضع امروز باشد و این محصول، یعنی اقتصاد ضعیف، دستپخت همه و نتیجه کار همه، هم حاکمیت و هم فعالان سیاسی و حزبی است، اضافه کرد: یکی از نکاتی که مرحوم هاشمی در آخرین دیدارها با جمعی از افراد گفته بود، این بود که رشد اقتصادی در دوره ثبات ایجاد شده است، بنابراین اگر ما خواهان توسعه و رشد اقتصادی هستیم باید از تنشهای داخلی و خارجی بکاهیم.
او با بیان اینکه منظور از تنش فقط در سیاست خارجی نیست بلکه در سیاست داخلی هم هست، ادامه داد: باور من این است که از دل تعارضهای شدید، رشد اقتصادی حاصل نمیشود. ما احتیاج داریم تا دستکم 10 سال یک وضعیت هموار و هنجارمند را نه تنها در سیاست خارجی، بلکه در سیاست داخلی داشته باشیم، یعنی نه تهدید شدید از جانب فعالان سیاسی نسبت به حاکمیت باشد، نه حاکمیت بخواهد فشاری به جامعه بیاورد.
این استاد دانشگاه، یکی دیگر از زمینههای گشایش افقهای طولانیتر در عرصههای سیاسی و اجتماعی ایران و نیز اعتماد درازمدت دولت و جامعه را استقلال و حرفهای گری نهادها دانست و گفت: بگذارید مثالی بزنم. ما بنزین را گران میکنیم تا با پول حاصل از آن حملونقل عمومی را توسعه دهیم. چه کسی این وعده را باور میکند؟ اگر نهادهای سیاسی معتبر، قوی، مستقل و حرفهای نباشند، مردم خواهند گفت لابد با گرانی بنزین، پول از جیب ما میرود و درنهایت نه پول به ما میرسد و نه حملونقل عمومی توسعه مییابد.
او اضافه کرد: اما اگر نهادهای شما بخوبی توسعه یافته باشند، جامعه میپذیرد که این هزینه را پرداخت کند، چراکه اطمینان دارد در آینده مترو و حملونقل عمومی واقعاً توسعه مییابد و بهدنبال این امر کشور هم توسعه میباید.
سرزعیم، اعتبار اندک نهادها در جامعه را علت اصلی تفکر کوتاه مدت و ترجیح منافع کوتاه مدت بر بلندمدت دانست و تصریح کرد: هرچه استقلال نهادها بیشتر به رسمیت شناخته شود، به نفع جامع و نظام سیاسی است. اگر قوه قضائیه مستقل باشد، نظامیها رشد و استقلال حرفهای داشته باشند، نهادهای مالی مستقل باشند، بوروکراسی استقلال خوبی داشته باشد و افراد در فرایند ورود به بوروکراسی یا ارتقا در آن، مستقل و حرفهای عمل کنند، اگر دانشگاهها یا روزنامه نگاران مستقل باشند، هرچه نهادهای یک جامعه مستقلتر باشند، بیشتر باعث خواهند شد تا شما بتوانید بلندمدتتر فکر کنید، بلندمدتتر تصمیم بگیرید و بلندمدتتر عمل کنید.
این استاد دانشگاه معتقد است که در دورههایی شاهد اعتبار و اعتماد به نهادها بودهایم که دولت اول آیتالله هاشمی رفسنجانی از آن جمله است: دولت اول آقای هاشمی از خاکستر جنگ برخاسته بود، وضع مردم بسیار بد بود و بسیاری از صنایع تخریب شده بودند. آقای هاشمی هم که با وعده رفاه زودهنگام نیامده بود، بلکه در ابتدای کار قیمتها را افزایش داد و این درحالی بود که اساساً افزایش قیمتها برای مردم پدیده جذاب و مطلوبی نیست. اما چون سرمایه اجتماعی کشور بالا و اقبال به دولت زیاد بود، دولت توانست آن تصمیمات سخت را بگیرد و پس از آن بتواند زیرساختها را درست کند. بنابراین ما در یک مقطع، این بلندمدت اندیشیدن را تجربه کردیم و اتفاقاً بخوبی هم جواب گرفتیم. یعنی جامعه بلندمدت فکر کرد و آنقدر هم به حکومت اعتماد داشت که توانست زمینه اجرای این سیاستهای بلندمدت را ایجاد کند.
سرزعیم اضافه کرد: اما متأسفانه بعد از آن دوره ما وارد یک فرایند خودتخریبی شدیم و بهجایی رسیدیم که امروز وقتی بنزین گران شد، شاهد اعتراضات گسترده در کشور بودیم به گونهای که پس از این اتفاقات، دیگراتخاذ تصمیمهای سخت دشوار شده است.
او با اشاره به اینکه در این وضعیت اصطلاحاً گفته میشود که همه چیز قفل شده است، درباره راه خروج از این وضعیت گفت: درصورتی میتوان بار دیگر از این وضعیت خارج شد که به سمت تقویت نهادها حرکت کنیم. حرفهای بودن و استقلال نهادها امری بسیار مهم برای یک حکومت و یک جامعه است. نهادها باید کارا باشند و مردم احساس کنند دستگاهها دارند راه میافتند و کار میکنند. به این ترتیب، همان طور که اوضاع میتواند بد شود، به همان صورت، آرام آرام میتواند اوضاع خوب شود.
علیسرزعیم، همچنین یک مسأله در حیطه روشنفکری و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ایران را این واقعیت برشمرد که هنوز وقتی افراد از تحولات سیاسی صحبت میکنند، گویی آن مفهوم انقلاب شدن در تصور و پس ذهنشان وجود دارد و حتی وقتی از دموکراسی صحبت میکنند هم باز هم این تصاویر را در ذهن دارند و بهعنوان مثال اعتراضات وسیع خیابانی را مدنظر دارند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با ابراز تأسف از اینکه در فرهنگ سیاسی ما سازشگری یک مفهوم بسیار منفی است و ما تصور میکنیم کسی که در سیاست داخلی با جناح یا طرف مقابل سازش میکند، گویی لکه ننگی بر دامن او است، ادامه داد: درحالی که سیاستمدار باید سازش و معامله کند و اساساً به ندرت پیش میآید که معاملهای در نگیرد. اصولاً و به طور معمول باید به خاطر مصالح جامعه انعطاف داشت، زیرا در نهایت همه در یک کشتی نشستهایم و اگر این کشتی آسیب ببیند یا واژگون شود، همه میبازند و همه متضرر میشوند.
سرزعیم با بیان اینکه ما در فرایند بهبود کشور بهجای ضعیف کردن دولت، باید جامعه را قوی کنیم، اظهارکرد: دولت ضعیف برای جامعه کارکرد ندارد. اینکه امروز سرباز ما لب مرز میایستد و نگهبانی میدهد و پست خود را برای صیانت از مرزها ترک نمیکند، میجنگد و درگیر میشود تا از مرزها صیانت کند، یعنی حاکمیت و دولت در ایران قوی است.
این استاد اقتصاد، با اشاره به اینکه بعضیها از ترس اینکه مبادا از قدرت سوءاستفاده شود، میگویند دولت باید ضعیف شود، تصریح کرد: این رویکرد اشتباه است، زیرا دولت ضعیف نمیتواند کارکردهای اصلی خود را ایفا کند و از دل یک دولت ضعیف رشد اقتصادی بیرون نمیآید. ما به دولتی نیاز داریم تا بتواند از حقوق مالکیت صیانت کند، دولتی که بتواند خدمات عمومی و کالاهای عمومی بهتر و با کیفیت تری را برای جامعه فراهم کند. تأمین مجموعه این اهداف از عهده یک دولت ضعیف خارج است.
سرزعیم، راه حل جایگزین تضعیف دولت را تقویت همزمان دولت و جامعه دانست و افزود: باید بهدنبال تقویت دولت و جامعه باشیم. ما به یک دولت قوی نیاز داریم، اما درعین حال باید جامعه را هم قوی کنیم تا جامعه قوی با دولت قوی هم صحبت شود.
او در بخش دیگری از این گفتوگو، یک علت گرایش روشنفکران ایرانی به مهار و حتی تضعیف دولت را گرایش آنان به سمت روشنفکری قدیم فرانسه دانست و اظهارکرد: سنت روشنفکری قدیم فرانسه معتقد بود که باید سه قوه ایجاد شود تا قدرت پخش شود تا آنان بتوانند یکدیگر را مهار کنند. زیرا قدرت را ذاتاً بد میدانستند. بعدها خود کشورهای غربی دیدند اگر قدرت بسیار پخش باشد، مراکز قدرت یکدیگر را خنثی میکنند و باعث میشود دولت نتواند کار کند. سرزعیم ادامه داد: اما سنت روشنفکری ما بعد از تجربه فرانسه و تجربههایی مبنی بر تفکیک شدید قوا، به تجربیات متأخرتر نگاه نکرده است.
ما به این فکر نکردیم که چطور برخی کشورها به این نتیجه رسیدند که دولت ضعیف نمیتواند کار کند و اگر میخواهیم کشور توسعه پیدا کند، به دولت قویتر نیاز داریم. ادبیات دانش سیاسی ما عمدتاً قدیمی است و به کتابهای قدیمی برمیگردد و جلوتر نیامدیم، درحالی که در ادبیات جدید، دولت قوی مهم است. آنچه خواندید خلاصهای از گفتوگو با علی سرزعیم، با محوریت بررسی کتاب «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» است که در ابتدای سال آینده منتشر میشود.
چند روایت گزارشگر «ایران» از بداخلاقی و منفعتطلبیهای فردی
انسانم آرزوست
محمد مطلق
دبیر گروه گزارش
مرد کنار جدول ایستاده و چرخهای جلو و عقب پراید رنگ و رو رفتهاش را نگاه میکند. همانطور که سوئیچ را بلاتکلیف در مشت گرفته، برمیگردد و نگاهی هم به عقب اتومبیل میاندازد. دستی به سپر میکشد و باز کمی آنطرفتر در تاریک روشن غروب ماشینش را برانداز میکند. یک نفر از مغازه سر نبش بیرون میآید و میگوید: «یه شاسیبلند پشت شما پارک کرده بود، پراید شما رو هل داد جا باز کنه بره بیرون. همین پنج دقیقه پیش بود. تقریباً نیم متری ماشینت رو پرت کرد جلو.»
زن نیمههای راه متوجه میشود کارت سوختش را در پمپ بنزین جا گذاشته. برمیگردد ولی خبری از کارت نیست و متصدی هم چیزی ندیده. زن حالا کاملاً مطمئن است کارت را برنداشته. مدیر جایگاه میپرسد چه ساعتی؟ زن تلفن همراهش را نگاه میکند و میگوید دقیقاً پنج و 45 دقیقه. بررسی دوربینها در ساعت پنج و 45 دقیقه نشان میدهد آقای خوشتیپ پشت سری، اول کارت خانم را در جیب میگذارد، بعد با کارت مبارک خودش بنزین میزند. پلاک ماشین کاملاً پیداست. همسر زن برای پیدا کردن شماره تلفن صاحب پلاک با کمک همکاران و آشنایان یکی دو روز وقت لازم دارد تا اینکه بالاخره تماس با آقای خوشتیپ برقرار میشود.
- کارت رمز داره مرد حسابی به چه درد تو میخوره.
- داره که داره. اصلاً نمیخوام بدم، مثلاً میخوای چکار کنی؟
توی میوهفروشی دعوای خانمها بالا میگیرد. یکی داد میزند: «مگه من علفم که با دستت کنارم میزنی؟ شاخه درختم؟ هر طرف میچرخم میاد هلم میده. عجله داری که داری به جهنم که عجله داری.» آن یکی داد میزند: «مگه اومدی نمایشگاه؟ مردم کار دارن، عجله دارن.» و باز: «عجب گیری کردیم ها! بله من اومدم نمایشگاه، به شما چه مربوط؟ میبینی دارم سیبزمینی برمیدارم، برو اون طرف پیاز بردار دیگه، باید از روی کله من رد بشی؟ از کرونا میترسی برو بیرون خلوت بشه، عجله داری به مردم چه؟ نیم ساعته داره مشت و لگد به ما میزنه هی هیچی نمیگم. کار تو کاره کار بقیه باره؟»
تقریباً ذهن همه ما پر است از رویدادهایی مشابه آنچه خواندید؛ مثنوی هفتاد من که میشود بهجای چند پاراگراف کتابی قطور و چندجلدی باشد. شما اگر بخواهید این مسأله را صورتبندی کنید و برایش یک عنوان ساده درنظر بگیرید، چه خواهید کرد؟ به منفعتطلبی فردی فکر میکنید یا تنگنای اقتصادی و به تبع آن به هم ریختن اعصاب مردم؟ آیا منفعتطلبی فردی به خودی خود یک بیماری اجتماعی است یا نمودی از یک بیماری که ریشه در مسائل دیگری دارد. اگر چنین است ریشه آن را کجا باید جست و جو کرد؟
اردشیر گراوند جامعهشناس، معتقد است این وضعیت را باید در اصلاح نشدن نظام اخلاقی در جریان انتقال جامعه ایرانی به زندگی شهری دید: «من اوایل فکر میکردم با سقوط ارزش پول ملی، اخلاق اجتماعی ماهم در سراشیبی سقوط قرار گرفته اما حالا به روشنی میتوانم به شما بگویم که سقوط ارزشهای اخلاقی باعث سقوط ارزش پول ملی شده است.
دو بار در ایران درباره سرمایه اجتماعی مطالعه شده و هر دو بار هم به پیشنهاد من بوده؛ هم سال 83 و هم 94. این دو پیمایش قرار بود میزان سرمایه خرد و کلان اجتماعی را بسنجد و متأسفانه نتیجه کلی این بود که ما خیرخواه یکدیگر نیستیم. با این نتیجه باید پرسید چه اتفاقی افتاده که ما از خوشبختی دیگران آزار میبینیم و چرا تا این اندازه تنگنظر و بخیل هستیم؟ شما در هر ادارهای که کار میکنید بروید حراست بپرسید تا حالا چند تا گزارش علیه شخص شما دریافت کردهاند؟ اصلاً روزی چند تا گزارش همکاران علیه یکدیگر به دستشان میرسد؟ سؤال اساسی این است که چرا حراست ما، شعبات دادگاه ما و پلیس ما تا این اندازه فربه شده؟»
این جامعهشناس به سخنرانی سال 1391 مقام معظم رهبری در بجنورد اشاره میکند که به اخلاقیات اجتماعی پرداختند و به مسائل مهمی از جمله رواج دروغ، شانه از زیر بار مسئولیت خالی کردن، اسراف و مصرفگرایی، پرخاشگری در محیط کار، بیصبری و... اشاره کردند و لزوم آسیبشناسی این موارد را یادآور شدند. به اعتقاد بسیاری ازجمله اردشیر گراوند این سخنرانی بسیار مهم است و هنوز کاری جدی در این زمینه صورت نگرفته. در بخشی از این سخنان میخوانیم: «نمیشود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین، صنعت و ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ درحالی که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگی مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزاری هستند برای اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگی کنند، با امنیت زندگی کنند... بعد از آنکه علتها را پیدا کردیم، آن وقت بپردازیم به اینکه چگونه میتوانیم اینها را علاج کنیم. اینها به عهده کیست؟ به عهده نخبگان - نخبگان فکری، نخبگان سیاسی - به عهده شماست.»
گراوند میگوید باید کلاه خودمان را قاضی کنیم و ببینیم با 14 میلیون پرونده قضایی و 6 میلیون معتاد و سالی یک میلیون سرقت به کجا میرویم؟ به گفته او خیلی از جوامع فقیرتر و ندارتر از ما هستند اما مگر هرکسی که نداشت باید دزدی کند؟ در خیلی از جوامع وفور گدایان را میبینیم، گدایی هزار مرتبه از دزدی و کیف قاپی بهتر است: «تا حالا صد بار از من خواستهاند مسئولیت قبول کنم اما من قبول نکردهام و گفتهام من آدم حسود و تنگ نظری هستم، از جامعه کوچکی به این کلانشهر آمدهام و هنوز پروسه شهروندی را طی نکردهام و ادعایی هم در این زمینه ندارم. شاید بچههای من و نوههای من بتوانند از تنگنظریهای من خلاص شوند. مسأله این است که 75 درصد جامعه ایرانی در شرایط مدرن زندگی میکنند اما ذهنیت مدرنی ندارند. برای اینکه نظام فرهنگی ما تلاشی در زمینه شهروند کردن آنها و انتقال آنها به جامعه مدرن انجام نداده و مهمتر از آن اینکه خود مدیران هم آموزشی در این زمینه ندیدهاند. اساساً حسادت و تنگنظری مسأله شهروندان در یک زندگی مدرن نیست اما چنین انتقالی به درستی صورت نگرفته وگرنه من نباید ماشین شما را خط بیندازم یا زیرآب شما را بزنم.»
از او درباره این تناقض تاریخی میپرسم که از یکسو ما را به فرهنگی درخشان با سرچشمههایی زایا از فلسفه و حکمت و اخلاق و عرفان متصل میکند و از سوی دیگر به خلقیاتی ناپسند که زاییده تجربهای طولانی از زندگی در جامعهای ناامن و استبدادزده است؛ جنگها و غارتهای پیاپی و شاهان و سلاطین مستبد و... که در طول قرنها جامعه ایرانی را در لاک تدافعی منفعتطلبی فردی فرو برده است. گراوند میگوید: «همان سعدی و حافظ و مولانا هم از استبداد مینالیدند وگرنه مولانا نمیگفت دی شیخ با چراغ همی گرد شهر گشت/ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست/ زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
ما این تجربیات تاریخی را داریم ولی برای اصلاح و مدرن کردن آنها کاری نکردهایم. مشکل اصلی همان چیزی است که گفتم؛ اینکه در دوره انتقال به مدیرانی نیاز داریم که خودشان رفتار مدنی و شهروندی را بلد باشند. نظام فرهنگی و آموزشی و تربیتی ما تلاش موثری در این زمینه نکرده ، خب معلوم است که من به شما حسادت میکنم و ماشینتان را خط میاندازم یا صف را دور میزنم. بزرگی یک ملت به میزان تحصیلکردگی نیست، به سطح اخلاقیات آن جامعه است. نظام فرهنگی ما برای ارتقای انسانیت و بزرگ سازی ابعاد روحی و روانی ما کار چندانی نکرده. ما هرچه خرج نظام تربیتی و آموزشی کردهایم انگار دور ریختهایم. اغلب به من میگویند فلانی تو خودزنی میکنی. نه خودزنی نمیکنم، من خودم را میشناسم و میدانم چه آدم تنگنظر و حسود و بدبختی هستم. خب من نباید مدیریت کنم و بقیه را هم مثل خودم تنگنظر و زیرآب زن کنم. حالا هم راهی جز این نداریم که درست طبق آنچه رهبری در سخنرانی خراسان شمالی اشاره کردند، همه حاکمیت، رئیس جمهوری، رسانهها، آموزش و پرورش و... همه باهم در این زمینه کار کنیم آن وقت بعد از پنج سال میتوانیم وضعیت را تثبیت کنیم، 10 سال دیگر به قوام برسیم و 15 سال دیگر بگویند آفرین چه جامعه اخلاقی ساختهاید.
گام مهمتر اینکه به خانواده برگردیم و از خانه شروع کنیم. ما اگر دنیا را هم بگیریم و برگردیم ببینیم خانواده را از دست دادهایم و فرزندان شایستهای تربیت نکردهایم، هیچ چیزی نداریم، همه چیز را باختهایم اما اگر خانواده را درست کنیم با جامعهای اخلاقی میتوانیم دنیا را هم از آن خود کنیم.»
گراوند معتقد است فرد یا جامعه تحصیلکرده یا ثروتمند غیراخلاقی بارها خطرناکتر از فرد و جامعه بیسواد و فقیر اما اخلاقی است. شما چطور فکر میکنید؟
دبیر گروه گزارش
مرد کنار جدول ایستاده و چرخهای جلو و عقب پراید رنگ و رو رفتهاش را نگاه میکند. همانطور که سوئیچ را بلاتکلیف در مشت گرفته، برمیگردد و نگاهی هم به عقب اتومبیل میاندازد. دستی به سپر میکشد و باز کمی آنطرفتر در تاریک روشن غروب ماشینش را برانداز میکند. یک نفر از مغازه سر نبش بیرون میآید و میگوید: «یه شاسیبلند پشت شما پارک کرده بود، پراید شما رو هل داد جا باز کنه بره بیرون. همین پنج دقیقه پیش بود. تقریباً نیم متری ماشینت رو پرت کرد جلو.»
زن نیمههای راه متوجه میشود کارت سوختش را در پمپ بنزین جا گذاشته. برمیگردد ولی خبری از کارت نیست و متصدی هم چیزی ندیده. زن حالا کاملاً مطمئن است کارت را برنداشته. مدیر جایگاه میپرسد چه ساعتی؟ زن تلفن همراهش را نگاه میکند و میگوید دقیقاً پنج و 45 دقیقه. بررسی دوربینها در ساعت پنج و 45 دقیقه نشان میدهد آقای خوشتیپ پشت سری، اول کارت خانم را در جیب میگذارد، بعد با کارت مبارک خودش بنزین میزند. پلاک ماشین کاملاً پیداست. همسر زن برای پیدا کردن شماره تلفن صاحب پلاک با کمک همکاران و آشنایان یکی دو روز وقت لازم دارد تا اینکه بالاخره تماس با آقای خوشتیپ برقرار میشود.
- کارت رمز داره مرد حسابی به چه درد تو میخوره.
- داره که داره. اصلاً نمیخوام بدم، مثلاً میخوای چکار کنی؟
توی میوهفروشی دعوای خانمها بالا میگیرد. یکی داد میزند: «مگه من علفم که با دستت کنارم میزنی؟ شاخه درختم؟ هر طرف میچرخم میاد هلم میده. عجله داری که داری به جهنم که عجله داری.» آن یکی داد میزند: «مگه اومدی نمایشگاه؟ مردم کار دارن، عجله دارن.» و باز: «عجب گیری کردیم ها! بله من اومدم نمایشگاه، به شما چه مربوط؟ میبینی دارم سیبزمینی برمیدارم، برو اون طرف پیاز بردار دیگه، باید از روی کله من رد بشی؟ از کرونا میترسی برو بیرون خلوت بشه، عجله داری به مردم چه؟ نیم ساعته داره مشت و لگد به ما میزنه هی هیچی نمیگم. کار تو کاره کار بقیه باره؟»
تقریباً ذهن همه ما پر است از رویدادهایی مشابه آنچه خواندید؛ مثنوی هفتاد من که میشود بهجای چند پاراگراف کتابی قطور و چندجلدی باشد. شما اگر بخواهید این مسأله را صورتبندی کنید و برایش یک عنوان ساده درنظر بگیرید، چه خواهید کرد؟ به منفعتطلبی فردی فکر میکنید یا تنگنای اقتصادی و به تبع آن به هم ریختن اعصاب مردم؟ آیا منفعتطلبی فردی به خودی خود یک بیماری اجتماعی است یا نمودی از یک بیماری که ریشه در مسائل دیگری دارد. اگر چنین است ریشه آن را کجا باید جست و جو کرد؟
اردشیر گراوند جامعهشناس، معتقد است این وضعیت را باید در اصلاح نشدن نظام اخلاقی در جریان انتقال جامعه ایرانی به زندگی شهری دید: «من اوایل فکر میکردم با سقوط ارزش پول ملی، اخلاق اجتماعی ماهم در سراشیبی سقوط قرار گرفته اما حالا به روشنی میتوانم به شما بگویم که سقوط ارزشهای اخلاقی باعث سقوط ارزش پول ملی شده است.
دو بار در ایران درباره سرمایه اجتماعی مطالعه شده و هر دو بار هم به پیشنهاد من بوده؛ هم سال 83 و هم 94. این دو پیمایش قرار بود میزان سرمایه خرد و کلان اجتماعی را بسنجد و متأسفانه نتیجه کلی این بود که ما خیرخواه یکدیگر نیستیم. با این نتیجه باید پرسید چه اتفاقی افتاده که ما از خوشبختی دیگران آزار میبینیم و چرا تا این اندازه تنگنظر و بخیل هستیم؟ شما در هر ادارهای که کار میکنید بروید حراست بپرسید تا حالا چند تا گزارش علیه شخص شما دریافت کردهاند؟ اصلاً روزی چند تا گزارش همکاران علیه یکدیگر به دستشان میرسد؟ سؤال اساسی این است که چرا حراست ما، شعبات دادگاه ما و پلیس ما تا این اندازه فربه شده؟»
این جامعهشناس به سخنرانی سال 1391 مقام معظم رهبری در بجنورد اشاره میکند که به اخلاقیات اجتماعی پرداختند و به مسائل مهمی از جمله رواج دروغ، شانه از زیر بار مسئولیت خالی کردن، اسراف و مصرفگرایی، پرخاشگری در محیط کار، بیصبری و... اشاره کردند و لزوم آسیبشناسی این موارد را یادآور شدند. به اعتقاد بسیاری ازجمله اردشیر گراوند این سخنرانی بسیار مهم است و هنوز کاری جدی در این زمینه صورت نگرفته. در بخشی از این سخنان میخوانیم: «نمیشود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین، صنعت و ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ درحالی که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگی مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزاری هستند برای اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگی کنند، با امنیت زندگی کنند... بعد از آنکه علتها را پیدا کردیم، آن وقت بپردازیم به اینکه چگونه میتوانیم اینها را علاج کنیم. اینها به عهده کیست؟ به عهده نخبگان - نخبگان فکری، نخبگان سیاسی - به عهده شماست.»
گراوند میگوید باید کلاه خودمان را قاضی کنیم و ببینیم با 14 میلیون پرونده قضایی و 6 میلیون معتاد و سالی یک میلیون سرقت به کجا میرویم؟ به گفته او خیلی از جوامع فقیرتر و ندارتر از ما هستند اما مگر هرکسی که نداشت باید دزدی کند؟ در خیلی از جوامع وفور گدایان را میبینیم، گدایی هزار مرتبه از دزدی و کیف قاپی بهتر است: «تا حالا صد بار از من خواستهاند مسئولیت قبول کنم اما من قبول نکردهام و گفتهام من آدم حسود و تنگ نظری هستم، از جامعه کوچکی به این کلانشهر آمدهام و هنوز پروسه شهروندی را طی نکردهام و ادعایی هم در این زمینه ندارم. شاید بچههای من و نوههای من بتوانند از تنگنظریهای من خلاص شوند. مسأله این است که 75 درصد جامعه ایرانی در شرایط مدرن زندگی میکنند اما ذهنیت مدرنی ندارند. برای اینکه نظام فرهنگی ما تلاشی در زمینه شهروند کردن آنها و انتقال آنها به جامعه مدرن انجام نداده و مهمتر از آن اینکه خود مدیران هم آموزشی در این زمینه ندیدهاند. اساساً حسادت و تنگنظری مسأله شهروندان در یک زندگی مدرن نیست اما چنین انتقالی به درستی صورت نگرفته وگرنه من نباید ماشین شما را خط بیندازم یا زیرآب شما را بزنم.»
از او درباره این تناقض تاریخی میپرسم که از یکسو ما را به فرهنگی درخشان با سرچشمههایی زایا از فلسفه و حکمت و اخلاق و عرفان متصل میکند و از سوی دیگر به خلقیاتی ناپسند که زاییده تجربهای طولانی از زندگی در جامعهای ناامن و استبدادزده است؛ جنگها و غارتهای پیاپی و شاهان و سلاطین مستبد و... که در طول قرنها جامعه ایرانی را در لاک تدافعی منفعتطلبی فردی فرو برده است. گراوند میگوید: «همان سعدی و حافظ و مولانا هم از استبداد مینالیدند وگرنه مولانا نمیگفت دی شیخ با چراغ همی گرد شهر گشت/ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست/ زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
ما این تجربیات تاریخی را داریم ولی برای اصلاح و مدرن کردن آنها کاری نکردهایم. مشکل اصلی همان چیزی است که گفتم؛ اینکه در دوره انتقال به مدیرانی نیاز داریم که خودشان رفتار مدنی و شهروندی را بلد باشند. نظام فرهنگی و آموزشی و تربیتی ما تلاش موثری در این زمینه نکرده ، خب معلوم است که من به شما حسادت میکنم و ماشینتان را خط میاندازم یا صف را دور میزنم. بزرگی یک ملت به میزان تحصیلکردگی نیست، به سطح اخلاقیات آن جامعه است. نظام فرهنگی ما برای ارتقای انسانیت و بزرگ سازی ابعاد روحی و روانی ما کار چندانی نکرده. ما هرچه خرج نظام تربیتی و آموزشی کردهایم انگار دور ریختهایم. اغلب به من میگویند فلانی تو خودزنی میکنی. نه خودزنی نمیکنم، من خودم را میشناسم و میدانم چه آدم تنگنظر و حسود و بدبختی هستم. خب من نباید مدیریت کنم و بقیه را هم مثل خودم تنگنظر و زیرآب زن کنم. حالا هم راهی جز این نداریم که درست طبق آنچه رهبری در سخنرانی خراسان شمالی اشاره کردند، همه حاکمیت، رئیس جمهوری، رسانهها، آموزش و پرورش و... همه باهم در این زمینه کار کنیم آن وقت بعد از پنج سال میتوانیم وضعیت را تثبیت کنیم، 10 سال دیگر به قوام برسیم و 15 سال دیگر بگویند آفرین چه جامعه اخلاقی ساختهاید.
گام مهمتر اینکه به خانواده برگردیم و از خانه شروع کنیم. ما اگر دنیا را هم بگیریم و برگردیم ببینیم خانواده را از دست دادهایم و فرزندان شایستهای تربیت نکردهایم، هیچ چیزی نداریم، همه چیز را باختهایم اما اگر خانواده را درست کنیم با جامعهای اخلاقی میتوانیم دنیا را هم از آن خود کنیم.»
گراوند معتقد است فرد یا جامعه تحصیلکرده یا ثروتمند غیراخلاقی بارها خطرناکتر از فرد و جامعه بیسواد و فقیر اما اخلاقی است. شما چطور فکر میکنید؟
گفتوگوی «ایران» با سعید فائقی، معاون سابق سازمان تربیت بدنی
دایی و کریمی را بفرستیم تا برای میزبانی مذاکره کنند
حامد جیرودی / گرفتن میزبانی از ایران در بازیهای مقدماتی جام جهانی 2022 قطر و همچنین ندادن میزبانی به تیمهای باشگاهی کشورمان در مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا، موضوعی است که در چند روز اخیر به سوژه اصلی فوتبال ایران تبدیل شده و با واکنشهای زیادی همراه بوده است. سعید فائقی معاون پیشین سازمان تربیت بدنی درباره این اتفاقات به «ایران» چنین گفت:«وضعیتی که پیش آمده برای امروز و دیروز نیست و همه میدانند که کشورهای حاشیه خلیج فارس با ما مشکل دارند و همیشه علیه ما اقدام میکنند ولی موضوعی که متأسفانه وجود دارد، این است که ما خودمان هم خودزنی میکنیم. ما در این چند ماهه آنقدر غرق اساسنامه و انتخابات بودیم که اصلاً حواسمان نبود که چنین اتفاقی ممکن است بیفتد و غفلت کردیم. ضمن اینکه وقتی ما از چهرههای مشهور فوتبالمان در انتخابات استفاده نمیکنیم، چرا باید انتظار داشته باشیم که خارجیها به فکر ما باشند؟ آنها میگویند وقتی در ایران منافع فوتبال خودشان را در نظر نمیگیرند، ما رعایت کنیم؟»
او درباره افراد مشهوری که به آن اشاره کرد، چنین توضیح داد:«منظور من فردی مثل آقای علی کریمی است. او آیا در آسیا توپ طلا برده است یا نه؟ کریمی در آسیا معروف است یا نه؟ همین چند روز پیش بود که اماراتیها از او دعوت کردند و گفتند بیا آکادمی فوتبال ما را مدیریت کن. اما در انتخابات ما به همین کریمی کمترین رأی را میدهیم و در آسیا هم این اتفاقات را رصد میکنند و وقتی میبینند منافع خودمان را رعایت نمیکنیم، به این نتیجه می رسند که بهترین زمان است که ضربه را به ما وارد کنند.»
معاون پیشین سازمان تربیت بدنی به این سؤال که آیا بهنظرش کریمی میتوانست فدراسیون فوتبال را مدیریت کند، چنین پاسخ داد:«من مطمئنم که کریمی میتوانست رئیس خوبی باشد. آن هم بهدلیل شهرت فوتبالیاش است و باید از این زاویه هم به قضیه نگاه کنیم. وقتی ما بیشترین میزبانی را در بازیهای برگشت مقدماتی جام جهانی داریم، میزبانی حق ماست ولی ما مظلوم بودیم و کسی را نداشتیم که از حقمان دفاع کند. ما زمان را از دست دادیم ولی باز هم می توانیم چند نفر از ستارههایمان را به عنوان سفیر مأمور کنیم تا بروند و مذاکره کنند. بالاخره آنها میتوانند یک اثری داشته باشند اما باید فوتبالی باشند وگرنه من فائقی را بفرستند که کسی من را نمیشناسد. آیا نباید حرفم برد داشته باشد؟! اگر چهرههایی مانند علی دایی، علی کریمی، خداداد عزیزی و مهدی مهدویکیا که توپ طلای آسیا را هم بردهاند و دارای شأن و مقام و منزلت خوبی در فوتبال آسیا هستند، بروند و با دبیرکل ایافسی و دیگر افراد تصمیم گیر صحبت کنند، احتمال اینکه اثرگذار باشند، وجود دارد.» بسیاری حالا از این موضوع انتقاد میکنند که چرا در اختیار داشتن کرسی نایب رئیسی کنفدراسیون فوتبال آسیا با حضور مهدی تاج رئیس سابق فدراسیون فوتبال، تأثیری برای ما در گرفتن میزبانی نداشته است. فائقی دلیل این موضوع را چنین عنوان کرد:«نایب رئیس وقتی مؤثر است که رئیسی وجود نداشته باشد و به جایش نایب رئیس تصمیم بگیرد ولی در این شرایط نایب رئیس عملاً کارهای نیست. ضمن اینکه در این امور بیشتر دبیرکل تصمیم میگیرد و هیأت رئیسه هم به احترام دبیرکل رأی میدهند. برای همین کرسی ما مؤثر نبوده است. البته اگر فرد مورد نظر فوتبالی بود، از آن کرسی هم میشد استفاده کرد ولی متأسفانه اطلاعات آقای تاج هم در آن سطح در آسیا نیست که مثل آقای صفایی فراهانی یا مصطفوی بتواند از این موقعیت استفاده کند.» او در پاسخ به این سؤال که شهابالدین عزیزی خادم که حالا رئیس جدید فدراسیون شده، چه کارهایی باید انجام دهد تا فوتبال ایران از این وضعیت خارج شود، گفت:«آقای عزیزی خادم الان باید مجمع را دعوت کند و آنها هم مسائلی را مصوب کنند که او انجام دهد. در آن موقع عزیزی خادم میتواند در مجامع بینالمللی ورزش بگوید مجمع این کارها را از من خواسته است و لابیهایش را شروع کند. ضمن اینکه از چهرههای معروف استفاده کند. وقتی یونسکو از دایی استفاده میکند، ما نمیتوانیم؟ البته فدراسیون خانه فوتبالی هاست و کسی نمیتواند آنها را براند ولی وقتی میگویند در فدراسیون به روی فوتبالیها باز است، این تعارف است. این حکم است که باعث میشود آنها کاری را برای فوتبال ایران انجام دهند وعزیزی خادم باید احکامی را برای چهرههایی که نام بردم، صادر کند. مثلاً به دایی حکم دهند که بهعنوان مشاور عالی این کارها را انجام دهد.»
فائقی درباره اینکه فدراسیون جدید میتواند امیدوار باشد که در پرونده بدهی سنگین به مارک ویلموتس پیروز شود یا خیر چنین گفت:«بله اگر دفاع قوی صورت بگیرد، چرا نشود؟ ما باید وکیل مجرب بینالمللی و قوی بگیریم و آن موقع است که مثل مرحوم دکتر مصدق که در دادگاه لاهه جلوی انگلیسیها پیروز شد، ما هم بتوانیم از حقوق فوتبال ایران دفاع کنیم.»
بازتاب
گلمحمدی: ندادن میزبانی را گردن AFC نیندازیم
یحیی گلمحمدی، سرمربی پرسپولیس در تمرین دیروز این تیم درباره ندادن میزبانی به تیمهای باشگاهی و ملی ایران گفت:«کرونا خیلی از مشکلات فوتبال ما را عیان کرد و نشان داد که چقدر از نظر امکانات فقیر هستیم. واقعاً شرایط برگزاری یک تورنمنت بینالمللی را نداریم. به نظر این همه هم نباید به این در و آن در بزنیم. به جای اینکه مشکلات و ندادن میزبانی را گردن AFC بیندازیم باید به خودمان نگاه کنیم. متأسفانه از نظر امکانات خیلی خیلی ضعیف هستیم و نباید انتظار داشته باشیم میزبانی را به ما بدهند.»
او درباره افراد مشهوری که به آن اشاره کرد، چنین توضیح داد:«منظور من فردی مثل آقای علی کریمی است. او آیا در آسیا توپ طلا برده است یا نه؟ کریمی در آسیا معروف است یا نه؟ همین چند روز پیش بود که اماراتیها از او دعوت کردند و گفتند بیا آکادمی فوتبال ما را مدیریت کن. اما در انتخابات ما به همین کریمی کمترین رأی را میدهیم و در آسیا هم این اتفاقات را رصد میکنند و وقتی میبینند منافع خودمان را رعایت نمیکنیم، به این نتیجه می رسند که بهترین زمان است که ضربه را به ما وارد کنند.»
معاون پیشین سازمان تربیت بدنی به این سؤال که آیا بهنظرش کریمی میتوانست فدراسیون فوتبال را مدیریت کند، چنین پاسخ داد:«من مطمئنم که کریمی میتوانست رئیس خوبی باشد. آن هم بهدلیل شهرت فوتبالیاش است و باید از این زاویه هم به قضیه نگاه کنیم. وقتی ما بیشترین میزبانی را در بازیهای برگشت مقدماتی جام جهانی داریم، میزبانی حق ماست ولی ما مظلوم بودیم و کسی را نداشتیم که از حقمان دفاع کند. ما زمان را از دست دادیم ولی باز هم می توانیم چند نفر از ستارههایمان را به عنوان سفیر مأمور کنیم تا بروند و مذاکره کنند. بالاخره آنها میتوانند یک اثری داشته باشند اما باید فوتبالی باشند وگرنه من فائقی را بفرستند که کسی من را نمیشناسد. آیا نباید حرفم برد داشته باشد؟! اگر چهرههایی مانند علی دایی، علی کریمی، خداداد عزیزی و مهدی مهدویکیا که توپ طلای آسیا را هم بردهاند و دارای شأن و مقام و منزلت خوبی در فوتبال آسیا هستند، بروند و با دبیرکل ایافسی و دیگر افراد تصمیم گیر صحبت کنند، احتمال اینکه اثرگذار باشند، وجود دارد.» بسیاری حالا از این موضوع انتقاد میکنند که چرا در اختیار داشتن کرسی نایب رئیسی کنفدراسیون فوتبال آسیا با حضور مهدی تاج رئیس سابق فدراسیون فوتبال، تأثیری برای ما در گرفتن میزبانی نداشته است. فائقی دلیل این موضوع را چنین عنوان کرد:«نایب رئیس وقتی مؤثر است که رئیسی وجود نداشته باشد و به جایش نایب رئیس تصمیم بگیرد ولی در این شرایط نایب رئیس عملاً کارهای نیست. ضمن اینکه در این امور بیشتر دبیرکل تصمیم میگیرد و هیأت رئیسه هم به احترام دبیرکل رأی میدهند. برای همین کرسی ما مؤثر نبوده است. البته اگر فرد مورد نظر فوتبالی بود، از آن کرسی هم میشد استفاده کرد ولی متأسفانه اطلاعات آقای تاج هم در آن سطح در آسیا نیست که مثل آقای صفایی فراهانی یا مصطفوی بتواند از این موقعیت استفاده کند.» او در پاسخ به این سؤال که شهابالدین عزیزی خادم که حالا رئیس جدید فدراسیون شده، چه کارهایی باید انجام دهد تا فوتبال ایران از این وضعیت خارج شود، گفت:«آقای عزیزی خادم الان باید مجمع را دعوت کند و آنها هم مسائلی را مصوب کنند که او انجام دهد. در آن موقع عزیزی خادم میتواند در مجامع بینالمللی ورزش بگوید مجمع این کارها را از من خواسته است و لابیهایش را شروع کند. ضمن اینکه از چهرههای معروف استفاده کند. وقتی یونسکو از دایی استفاده میکند، ما نمیتوانیم؟ البته فدراسیون خانه فوتبالی هاست و کسی نمیتواند آنها را براند ولی وقتی میگویند در فدراسیون به روی فوتبالیها باز است، این تعارف است. این حکم است که باعث میشود آنها کاری را برای فوتبال ایران انجام دهند وعزیزی خادم باید احکامی را برای چهرههایی که نام بردم، صادر کند. مثلاً به دایی حکم دهند که بهعنوان مشاور عالی این کارها را انجام دهد.»
فائقی درباره اینکه فدراسیون جدید میتواند امیدوار باشد که در پرونده بدهی سنگین به مارک ویلموتس پیروز شود یا خیر چنین گفت:«بله اگر دفاع قوی صورت بگیرد، چرا نشود؟ ما باید وکیل مجرب بینالمللی و قوی بگیریم و آن موقع است که مثل مرحوم دکتر مصدق که در دادگاه لاهه جلوی انگلیسیها پیروز شد، ما هم بتوانیم از حقوق فوتبال ایران دفاع کنیم.»
بازتاب
گلمحمدی: ندادن میزبانی را گردن AFC نیندازیم
یحیی گلمحمدی، سرمربی پرسپولیس در تمرین دیروز این تیم درباره ندادن میزبانی به تیمهای باشگاهی و ملی ایران گفت:«کرونا خیلی از مشکلات فوتبال ما را عیان کرد و نشان داد که چقدر از نظر امکانات فقیر هستیم. واقعاً شرایط برگزاری یک تورنمنت بینالمللی را نداریم. به نظر این همه هم نباید به این در و آن در بزنیم. به جای اینکه مشکلات و ندادن میزبانی را گردن AFC بیندازیم باید به خودمان نگاه کنیم. متأسفانه از نظر امکانات خیلی خیلی ضعیف هستیم و نباید انتظار داشته باشیم میزبانی را به ما بدهند.»
گفتوگو با غلامرضا امامی، نویسنده و مترجم پیشکسوت ادبیات ایتالیایی و عربی
فرهنگ از جنس آزادی است
مریم شهبازی
خبرنگار
غلامرضا امامی از آن دست نویسندگان و مترجمانی است که نیاز چندانی به معرفیاش نیست؛ دستکم نیمقرن از فعالیت مداوم ادبیاش میگذرد که حاصلش انتشار حدود هشتاد عنوان ترجمه و تألیف است؛ کتابهایی که بخش عمده آنها را آثاری مختص کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند؛ هر چند کتابهای متعددی هم برای بزرگسالان ترجمه کرده. امامی به لطف سالها زندگی در ایتالیا، طی دهههای اخیر نقش بسزایی در معرفی آثار بزرگان ادبیات این کشور به مخاطبان ایرانی ایفا کرده، البته بخشی از ترجمههای او نیز از فارسی به ایتالیایی و در راستای تلاش برای معرفی ادبیات امروزمان به ساکنان این کشور اروپایی هستند. جایزه جشنواره لایپزیک آلمان، جایزه جشنواره ژاپن و جایزه جشنواره گلاویژ سلیمانیه بخشی از عنوانهایی هستند که در سابقه کاری امامی ثبتشده. به بهانه سال ها کار ادبی و همچنین ترجمههای تازه این مترجم، نویسنده و ویراستار گفتوگویی با غلامرضا امامی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
با سالهای کودکی شما آغاز کنیم؛ گویا کتابخوان بودن خانوادهتان به پدربزرگی بازمیگردد که البته هرگز او را ندیدهاید!
پدربزرگم حاج علی آقا امامی، مرد باسواد و اهل مطالعهای بود. طی سالها کتابهای بسیاری هم جمعآوری کرده بود که اغلب از جمله نسخ خطی و چاپ سنگی به شمار میآمدند. متأسفانه خیلی زود، در سالهای جوانی درگذشت و بخشی از کتابخانهاش به پدرم رسید. آنطور که بهنقل از پدرم شنیدهام، روحانی محل که در حکم وصی او بوده مقدار زیادی از کتابها را به خانه خودش میبرد. با این حال یادگارهایی از پدربزرگ به پدرم رسید که حالا من نگهداری آنها را بهعهده دارم. در میان اینها چاپ سنگی گلستان سعدی و حافظ نیز دیده میشود. البته این تنها پدرم نبود که شوق مطالعه را در فرزندانش شکل داد؛ نسبت فامیلی مادرم به خاندان طباطباییها و صدر قم باز میگردد و او نیز بهسبب برخورداری پیشینه خانوادگیاش اهل مطالعه بود.کودکیام با قصههایی که مادر میخواند و حکایتهایی که پدر روایت میکرد سپری شد.
جالب است این انگیزه در زمانهای در شما شکل گرفته که هنوز خبری از کتابهای خاص گروه سنی کودک و نوجوان نبوده!
بله، هیچ خبری از کتاب و کتابخانههای متناسب برای کودکان نبود. کودکی من و همنسلانم، حتی آنهایی که متولد خانوادههای اهل فرهنگ بودند، متفاوت از امروز بود. ما خیلی زودتر از آنچه باید به تفکرات بزرگسالی قدم گذاشتیم. روزگار کودکیام با اشعار دیوان حافظ و نثر زیبای گلستان سعدی به نوجوانی رسید. گذشته از علاقهمندی والدینم به مطالعه، شرایط زندگیمان هم بهگونهای بود که شانس زندگی در نقاط مختلفی از کشور نصیبم شد. پدرم پزشک راهآهن بود و از این بابت در شهرهای مختلفی زندگی کردیم؛ آغاز دوره ابتدایی برای من با سکونت در قم و ثبتنام در مدرسه «صنیعالدوله» همراه شد. زندهیاد محمود بروجردی، معلم مدرسهام بیش از پیش شوق مطالعه را در من بیدار کرد.
داماد امام خمینی(ره)؟
بله، آموزگار نخستین سال مدرسهام که مرد بسیار شریفی بود. هرچند که پیش از ورود به دبستان با الفبا آشنا شده بودم و هنوز کتاب نمیخواندم که مطالعه روزنامه را یاد گرفتم. روزنامهها اغلب جزئی جداییناپذیر از خانهمان بودند، پدرم از طرفداران جدی زندهیاد مصدق بود و خبرها را دنبال میکرد.
گویا پدرتان هم از جمله همراهان مصدق در ملی شدن نفت بودهاند؟
بله، عشق وافری به مصدق داشت. به برکت فضای اجتماعی-سیاسی حاکم بر روزگار دکتر مصدق، روزنامهها رونق زیادی پیدا کرده بودند که تأثیر پیگیری این خبرها تنها به روزنامهها محدود نمیشد و ایجاد علاقه در من هم مشهود بود. آن روزها یک رادیو آندریای کوچک داشتیم که جمعهها من را پای صدای گرم زندهیاد صبحی میکشاند. برای ما قصههایی از نقاط مختلف ایران و همچنین گاهی هم بخشهایی از مثنوی را میخواند. حالا که بحث زندهیاد صبحی به میان آمد بگذارید به نکتهای اشاره کنم. اینکه خیلی از بزرگانمان را فراموش کردهایم؛ نمیدانم چرا به یاد صبحی هیچ کوی و مدرسهای نام نگرفته تا بچهها بدانند چه کرده! مردی که شرافتمندانه زیست و بچهها را با گذشته سرزمین مان آشنا کرد. بازگردیم به نخستین سالهای مدرسهام. گذشته از بروجردی که حکایتها و اشعاری از ادبیات کلاسیک را برای ما دانشآموزان میخواند، مجلهای هم با عنوان دانشآموز در دسترس داشتیم؛ نشریه جالبی بود که در مدارس پخش میشد و آنهم مشوق مهمی بود. در کنار آن مادرم هم بخشهایی از مجله ترقی را برای ما میخواند که همه اینها از خوششانسی زندگیام هستند.
همان نشریه مشهور لطفالله ترقی؟
بله، پدرخانم گلی ترقی. مادرم قصه دنبالهداری بهنام افسانه کنیز سفید را از آن برای ما میخواند. البته ناگفته نماند که آن زمان خبری از تلویزیون یا حتی کتابخانه مناسب بچهها نبود از همین رو گوش سپردن به قصهها و حکایتهایی که برایمان میخواندند تنها سرگرمیمان بود.
ماجرای نامههای مصدق به پدرتان چه بوده؟
پدرم تلاش بسیاری در جریان ملی شدن نهضت نفت کرد؛ آنقدر شیفته مصدق بود که این علاقهمندی به ما اهالی خانه هم راه یافته بود. البته با مصدق همولایتی هم بودیم و به این مسأله افتخار میکنم؛ محدوده اراک و روستاهای اطراف آن بزرگان بسیاری همچون امیرکبیر، پروفسور حسابی و مصدق را تقدیم این سرزمین کرده است. شاید باورتان نشود اما باوجود سن و سال کمی که زمان کودتا داشتم هنوز آن روز غمزده، بیستوهشتم مردادماه سال 32 بهخاطرم مانده است. نزدیک غروب آفتاب، آسمان پوشیده از چند لکه ابر قرمزرنگ بود و اراذل حمله کرده بودند؛ آن زمان ما ساکن قم بودیم. پدرم آشفته در خانه راه میرفت و میگفت:«لا اله الاالله چه بر سر پیرمرد میآورند!». تا صبح نخوابید؛ هرچند که این حال مشترک همه آنهایی بود که میدانستند مصدق چه خدمتی کرد و چه بیمهریهایی دید. سالها از خدمت بزرگ مصدق در حق این آب و خاک میگذرد اما هنوز هم یکی از بزرگمردانی است که میتواند الگویی برای همگان باشد. فراموش نکنیم که بزرگانی همچون مصدق تنها به یک جغرافیا تعلق ندارند؛ او از آنهمه جهان است. سالها قبل در سفری که به قاهره داشتم متوجه شدم که مصریها خیابانی بهنام مصدق نامگذاری کردهاند؛ وقتی به لاهه هلند سفر کردم توانستم جایگاهی را که او در آن دادگاه تمامقد از حق ایران دفاع کرد، ببینم. کاری که به کوشش مصدق و بههمت بازرگان انجام شد چیزی نیست که بتوان فراموش کرد؛ خلع ید انگلیسیها از آبادان و ملی کردن صنعت نفت از مهمترین تحولات کشورمان است. این اتفاق حتی بر دیگر کشورها هم اثر گذاشت و بعدتر شاهد شکلگیری جنبشهای ملی در کشورهای عربی بودیم؛ ازجمله جنبش جمال عبدالناصر در مصر. عبدالناصر در سخنرانیاش بهطور مستقیم از این گفت که از تلاش مصدق در راه ملی کردن «کانال سوئز» الگوبرداری کردهاند.
کتابی که در شانزدهسالگیتان چاپ میکنید و شهید مطهری آن را تحسین میکند چه بوده؟
در یکی از مأموریتهای پدرم ساکن مشهد شدیم و من هم به مدرسه علوی رفتم. یادداشتهایی برای انجمن مدرسه که در آن عضو شده بودم مینوشتم و هفتهای یکمرتبه بر مبنای آن یادداشت سخنرانی داشتیم. برای دیدار با علامه حلبی که بعد از سالها به مشهد آمده بود به جلسهای رفتیم و برای نخستین مرتبه افرادی همچون علیاکبر فیاض، رئیس و بنیانگذار دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد را دیدم که همدرس علامه حلبی بود. به پیشنهاد رئیس دبیرستانمان قرار شد نوشتهام درباره «ارزش تبلیغ» را در جمع بخوانم؛ از آن استقبال کردند و تصمیم به انتشار نوشتهام گرفتند. گویا نسخهای هم به دست شهید مطهری رسیده بود که نامهای تشویقآمیز نوشت و به مدرسهام فرستاد تا این کار را ادامه بدهم. آن نامه را همین چند سال پیش به گنجینه کتابخانه ملی سپردم تا حفظ شود.
طی روند زندگیتان فرصت آشنایی با بسیاری از چهرههای فرهنگی و سیاسی برای شما فراهم میشود، این نشست و برخاستها چه تأثیری بر شما داشتند؟
بله و این آشناییها از همان دوره دبیرستان آغاز شدند؛ طی سالهای سکونت در مشهد و تحصیل در مدرسه علوی با مسعود و مجید احمدزاده آشنا شدم. مدتی هم که در دبیرستان فیوضات با پرویز پویان هممدرسهای شدم، اغلب ما با شوق بسیار به کانون نشر حقایق اسلامی میرفتیم.
با این حساب آن سالها پای صحبتهای محمدتقی شریعتی، پدر دکتر شریعتی هم نشستهاید!
بله اتفاقاً استاد محمدتقی شریعتی هفتهای یکمرتبه در کانون سخنرانی داشت. قبل از اعزام علی شریعتی به خارج در مراسمی او را هم دیدم. البته هنوز چهره مشهوری نشده بود. دیدم فردی پشت تریبون رفت و با صدایی بم آن شعر مشهور شهریار به انیشتین را خواند که متوجه شدم پسر استاد محمدتقی شریعتی است. اما با جلال آلاحمد در مدت سکونت در تهران آشنا شدم. آشناییام هم در نتیجه یک تماس تلفنی ساده رخ داد؛ وقتی هنوز مشهد بودیم چند کتاب جلال از جمله مدیر مدرسه و فصلی از غربزدگی را به پیشنهاد مسعود احمدزاده خوانده بودم. بهتهران که رفتیم با کمی جستوجو تلفن جلال را پیدا کردم، زنگ زدم و خودش گفت دوشنبه همان هفته قرار است دانشسرای عالی باشد. قرار شد بروم. تا پایان کلاس گوشهای ایستادم؛ پیشتر او را در عکسها دیده بودم، از کلاس که خارج شدیم جلال را دیدم، شبیه تصاویرش بود. بلندقامت و البته قلمی. هنوز جملههای کلاس آن روز جلال آلاحمد به دانشجویانش به یادم مانده که میگفت:«من دیکته نمیگم؛ دیکته به دیکتاتوری میرسه.» بعد از کلاس خودم را معرفی کردم. گفت دوشنبهها سری به کافه فیروز میزند. با اینکه کم سن و سال و ناشناس بودم اما برخورد بسیار خوبی داشت، طی مسیر صحبت کردیم و من پیش از خداحافظی دفتر یادگاریام را به او دادم تا برای من جملهای بنویسد. این دیدار و دوستی تا جایی ادامه پیدا کرد که به پیشنهاد جلال قرار شد برای کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» پژوهشی در همکاری با او انجام بدهم. بعد از خاموشی جلال که آن کتاب منتشر شد، دیدم اسم من را هم در مقدمه کتاب آورده، به برادرش شمس گفتم من آن زمان نوجوان بودم؛ نیازی نیست اسمم درج شود برای چاپهای بعدی آن را حذف کنید که گفت نه. خواسته خود جلال بوده است.
و چطور واسطه آشنایی علی شریعتی با جلال آلاحمد شدید؟
ماجرا بههمان دفتر یادگاری بازمیگردد که اشاره شد؛ البته در سالهای سکونت در تهران. قرار بود علی شریعتی از مشهد به تهران سفر کند. زندهیاد محمدتقی شریعتی از من خواست دنبال پسرش بروم، بعد از سالها دوباره او را دیدم. بارانی کرمرنگ بلندی پوشیده بود، کلاه شاپویی بر سر و البته نسخهای از مجله نگین را هم در دست داشت. شریعتی را تا منزل پدرش مشایعت کردم؛ آن دفتر یادگاری را به او هم دادم. نام جلال را که دید خواست که واسطه دیدارشان شوم. هنوز چهره مشهوری نشده بود، به جلال زنگ زدم و گفتم که خواستار دیدارش شده است. جلال گفت:«اگه ساواکی نیست او را بیاور.» و من اطمینان دادم که نیست. به خانه پدر دکتر شریعتی رفتم، سوار اتوبوسهای دوطبقه قرمزرنگ آن سالها شدیم و به دیدار جلال رفتیم. علی شریعتی بسیار خوشبرخورد و مهربان بود؛ شبیه به جلال آلاحمد. شخصیت واقعی جلال و شریعتی بههیچوجه شباهتی به آن چهرههای عبوسی که برخی برای جوانان تصویر کردهاند، نداشت.
باوجود فضای حاکم بر خانوادهتان و از سویی آدمهایی که با آنها تعامل پیدا کردید عجیب است که هرگز به سمت فعالیت و محفلهای سیاسی کشیده نشدید!
سیاست را رها نکردم، حتی به آن علاقهمند هم هستم اما هرگز وارد هیچ حزب و دستهای نشدم. کار در عرصه فرهنگ و ادب نیازمند برخورداری از استقلال است و شما نمیتوانید قدم به فعالیتهای سیاسی بگذارید بیآنکه بخشی از آزادی فکری خود را از دست ندهید. سیاست بر اساس قدرت پیش میرود، فرقی هم ندارد که این قدرت همچون جبهه ملی دوره مصدق بر اساس اهداف منافع ملی باشد یا قدرتی خواهان خدمت به بقای یک نفر؛ همچون جبهه ایران نوین که با هدف تداوم حکومت محمدرضا پهلوی کار میکرد. قدرت حتی اگر بر اساس هدف خوبی باشد بازهم بخشی از آزادی فعالان خود را میگیرد و این در حالی است که فضای فرهنگی در تضاد با محدودیتهای برآمده از قدرت است. شما اگر با فکری آزاد و مستقل قلم به دست نگیرید نمیتوانید اثری ماندگار خلق کنید. این شیوه فعالیت فرهنگی هیچ سنخیتی با تفکرات من که هرگز در یک چارچوب سیاسی حرکت نکردهام، ندارد.
قبول مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شما را به تألیف و ترجمه برای این گروه سنی کشاند؟
تألیف و ترجمه برای کودکان و نوجوانان جزو علاقهمندیهای خودم نیز بود اما وقتی در کانون مسئولیت به عهده گرفتم، بیشتر تمرکز من بر این گروه سنی بود. ابتدای ورودم به کانون با کار ویراستاری همراه شد تا مدتی بعد که به پیشنهاد سیروس طاهباز مدیریت انتشارات را قبول کردم. دنیای بچهها سرزمین بیمرز و بسیار زیبایی است؛ از سوی دیگر محیط کانون هم آن زمان بسیار صمیمانه بود. طی این سالها آثار متعددی برای کودکان و نوجوانان نوشته و ترجمه کردهام که متأسفانه خیلی از آنها دیگر تجدیدچاپ نشدهاند و از طرفی کانون هم اجازه انتشار آنها از سوی دیگر ناشران را هم نمیدهد. طی این بیش از پنجاه سال کار در عرصه کتاب آثار متعددی از ایتالیایی و عربی ترجمه کردهام که البته در میان آنها آثار بزرگسال هم زیاد دیده میشود. سالهاست که زندگیام بین دو کشور ایتالیا و ایران سپری میشود و بر همین اساس افزون بر ترجمه آثاری از نویسندگان مشهور ایتالیایی، فرصت دوستی و آشنایی بیشتر با برخی از آنان نیز نصیبم شده است.
چطور شد که کار در کانون را رها کردید و مدتی بعد ساکن ایتالیا شدید؟
تا سال 1359 مسئولیت انتشارات کانون را برعهده داشتم؛ کمی بعد شرایط کانون بهگونهای شد که نمیتوانستم با آدمهای تازهای که به آن قدم گذاشتند کار کنم. همان زمان کتاب «عبادتی چون تفکر نیست» من برنده جشنواره لایپزیک آلمان شده بود؛ به آلمان سفر کردم و بعد از اتمام مراسم اهدای جایزه هم عازم ایتالیا شدم. فرهنگ و حتی شرایط آب و هوایی ایتالیا آنقدر شبیه کشور خودمان است که احساس غربت نمیکردم و ماندگار شدم. بیاغراق ایتالیاییها شرقیترین مردمان غرب هستند.
و البته قبل از مهاجرت دورهای هم مدیریت دو مؤسسه نشر «موج» و «پندار» با شما بوده!
اینها به پیش از ورود من به کانون پرورش فکری بازمیگردد. طی مدتی که در نشر موج حضور داشتم دست به نشر مجموعه کتابهایی از نویسندگان و شاعران معاصر زدم که از جمله آنها میتوان به کتابهایی از سیمین دانشور، احمد شاملو، مهدی سمسار، محمد قاضی، سیروس طاهباز، محمدعلی سپانلو و غزاله علیزاده اشاره کرد. اما در نشر پندار متمرکز بر انتشار شعر شاعران جوان بودم.
حالا بعد از گذشت سالها کار جدی در حوزه کتاب که البته بخش عمدهای از آن برای گروه سنی کودک و نوجوان بوده چه توصیهای برای جوانانی دارید که خواهان قدم گذاشتن به این عرصه هستند؟
سراغ کار برای این گروه سنی نروند مگر آنکه هنوز بخشی از کودکی آنان حفظ شده باشد؛ مسألهای که سالها پیش آن را درباره زندهیاد پرویز کلانتری گفتم. قلب او در نود سالگی، صمیمیت یک کودک هفتساله را داشت و شاید بخشی از رمز موفقیت او را بتوان در همین مسأله جست. با این حال متأسفانه برخی از فعالان این حوزه بیشتر به سراغ رانتهای اجتماعی، اقتصادی و شرایطی میروند که میدانند از این طریق نصیب آنان میشود.
و در آخر بگویید بزودی شاهد انتشار کار تازهای از شما خواهیم بود؟
بهزودی ترجمهام از آخرین کتاب «اومبرتو اکو»، نویسنده بزرگ ایتالیایی منتشر میشود؛ رمان «دلدادگان» درباره ماجرایی واقعی است که چند قرن قبل در شهر میلان ایتالیا رخ میدهد. داستان این رمان مستند روایتگر عشق دو جوان است که تحت تأثیر مانعتراشیهای حاکم اسپانیولی آن زمان میلان با سختیهای بسیاری روبهرو میشود. این حاکم با همراهی کشیش شهر میخواهد مانع دختر و پسر داستان شود. همه این اتفاقات در سالهای شیوع طاعون رخ میدهند که از این جهت شباهتهایی به دوره فعلی جهان و مسائل شیوع کرونا دارد. این رمان از آن دسته کتابهایی است که سن و سال برنمیدارد و همه علاقهمندان از نوجوان گرفته تا بزرگسالان میتوانند از آن لذت ببرند. کار ترجمه مجموعهای از نوشتهها و مصاحبههای اکو درباره مسائل اجتماعی را هم به پایان رساندهام که «فاشیسم ابدی» نام دارد. این کتاب با همراهی نشر گویا در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد؛ حروفچینی آن تمام شده و باید بازبینی مجددی شود. افزون بر این تلاشی که بیش از پنجاه سال برای گردآوری نوشتههای پراکنده حمید عنایت به خرج دادهام هم بهزودی در قالب یک کتاب از سوی نشر نو در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
برش
سهم قابل توجه ایتالیاییها از ادبیات کودک جهان
برخلاف ادبیات انگلیسی، عربی، فرانسوی و حتی آلمانی که شاهد فعالیت مترجمان سرشناس و از سویی جوانان بسیاری در آنها هستیم، ادبیات ایتالیایی با تعداد کمتری از مترجمان مواجه است. گذشته از بهمن فرزانه که بیش از هفت سال از درگذشت او میگذرد، غلامرضا امامی هم از چهرههای پیشکسوت ترجمه این عرصه به شمار میآید. امامی مهمترین دلیل تعداد کمتر مترجمان فعال در حوزه ادبیات ایتالیایی را محدودیت جغرافیایی این زبان در مقایسه با دیگر زبانهای غربی و آسیایی میداند. درباره وضعیت امروز ادبیات ایتالیا نکاتی را به بیان این نویسنده و مترجم میخوانید:
«قبل از آن که درباره وضعیت ادبیات در امروز ایتالیا بگویم، جالب است بدانید که مردمان این کشور بسیار اهل مطالعهاند. منتهی آنها بیشتر از کتاب، اهل روزنامه خواندن هستند. متأسفانه تعداد بالای کانالهای تلویزیونی بخش عمدهای از اوقات فراغت جوانان ایتالیایی را صرف تماشای فیلم و برنامههای اینچنینی کرده است. با این حال همانطور که اشاره شد رسانهها جایگاه مهمی میان آنان دارند. از همین بابت هم طی دهههای گذشته چهرههای سرشناس از مطبوعات و رسانههای این کشور حتی به عرصههای جهانی راه یافتهاند که از جمله سرشناسترین آنان میتوان به «اوریانا فالاچی» اشاره کرد. اتفاقاً خودم نیز کتاب «گفتوگوهای اوریانا فالاچی» را ترجمه کردهام که نشر افق منتشر کرده است. البته نویسندگان جوان ایتالیایی هم اغراق نیست اگر بگویم این روزها با نوشتههای خود میدرخشند. بهعنوان نمونه درباره آثار و زندگی «اری دلوکا» بخوانید تا متوجه فراز و فرودهای عجیب زندگیاش بشوید که سیر تفکرات او از جریان چپ و فعالیت در گروه های مسلح شروع میشود و بعد از زندانی شدن با تفکرات عرفانی ادامه پیدا میکند. او حتی در دوره جنگ بوسنی سوار کامیون میشود و به کمک مسلمانان میرود. «اومبرتو اکو» هم همینطور. این نویسنده و فیلسوف بزرگ ایتالیایی نیز زندگی خاصی داشته و عجیب این که باوجود قدم گذاشتن به حوزههای مختلف در همه آنها میدرخشد، آن هم در سطح جهانی. نویسندگان ایتالیایی بهواسطه آثار ارزشمندی که خلق کردهاند، جایگاه قابلتوجهی در عرصه جهانی از آن خود ساختهاند. هرچند که هیچکدام از نویسندگان امروز ایتالیایی نتوانستند نظیر اکو بدرخشند؛ نویسندهای که برخی بزرگان ادبیات کلاسیک فارسی همچون مولانا را هم بهخوبی میشناخت و این همه اطلاعات او درباره ادبیات و فرهنگ ایران برای من شگفتانگیز بود. البته فراموش نکنید که جایگاه ایتالیاییها در ادبیات کودک و نوجوان بهمراتب متفاوتتر از آثار بزرگسال آنان است، آنگونه که بر قله جهانی این بخش ادبیات ایستادهاند. یکی با «کارلو کلودی» با شاهکار به یادماندنیاش داستان «پینوکیو» و دیگری «جانی روداری» با آثار خواندنیاش. جانی روداری را با آثار خواندنیاش میتوان پیامآور صلح و دوستی جهانی دانست.
«چگونه با ماهی قزلآلا سفر کنیم؟» نوشته «اومبرتو اکو» دربردارنده مجموعهای از طنزها و یادداشتهای این نویسنده ایتالیایی است که مطالعه آنها فرصتی برای شناخت بیشتر او را فراهم میکند.
چگونه با ماهی قزل آلا سفر کنیم
نشر کتاب کوچه
«یکی بود که خودش نبود» یکی از کتابهای مجموعه چهارجلدی نوشته «جانی روداری» است. این نویسنده ایتالیایی برنده جایزه «هانس کریستین اندرسن»، این داستانها را برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته است.
یکی بود که خودش نبود
نشر هوپا
«ماهیها همیشه بیدارند» داستان بلندی نوشته «اری دلوکا» است که در شمار پرفروشترین کتابهای ایتالیایی قرار دارد. ماجرای این کتاب روایتی از زندگی و زیباییهای آن، یا به عبارتی نگاهی به گذشته و پلی به آینده است.
ماهیها همیشه بیدارند
نشر مروارید
«رعد» مجموعه داستانی نوشته «زکریا تامر» نویسنده و روزنامهنگار سوریهای است؛ تامر از مشهورترین نویسندگان جهان عرب، بویژه در حوزه داستان کوتاه و از نویسندگان اصلی داستان کودکان است که تا پیش از ترجمه امامی چندان برای مخاطب ایرانی شناخته شده نبود.
رعد
نشر مروارید
«سِفرِ خروجْ» نمایشنامهای نوشته «عبدالرحمان شرقاوی» نویسنده و شاعر مصری است که بر اساس تاریخ مستند، قیام امام حسین(ع) و حرکت کاروان ایشان از مدینه تا کربلا را ترسیم میکند و ارجاعی هم به نبرد تاریخی حضرت موسی(ع) با فرعون دارد که درباره خروج قوم بنیاسرائیل از مصر با رهبری حضرت موسی(ع) است.
سِفرِ خروجْ
نشر امیرکبیر
«پینوکیو» نوشته مشهور «کارلو کلودی» است که 52 سال قبل بههمت صادق چوبک از انگلیسی به فارسی ترجمه شد. طی این نیم قرن تنها ترجمه ایتالیایی به فارسی این داستان به همت غلامرضا امامی انجام شده است.
پینوکیو
نشر سپاس
خبرنگار
غلامرضا امامی از آن دست نویسندگان و مترجمانی است که نیاز چندانی به معرفیاش نیست؛ دستکم نیمقرن از فعالیت مداوم ادبیاش میگذرد که حاصلش انتشار حدود هشتاد عنوان ترجمه و تألیف است؛ کتابهایی که بخش عمده آنها را آثاری مختص کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند؛ هر چند کتابهای متعددی هم برای بزرگسالان ترجمه کرده. امامی به لطف سالها زندگی در ایتالیا، طی دهههای اخیر نقش بسزایی در معرفی آثار بزرگان ادبیات این کشور به مخاطبان ایرانی ایفا کرده، البته بخشی از ترجمههای او نیز از فارسی به ایتالیایی و در راستای تلاش برای معرفی ادبیات امروزمان به ساکنان این کشور اروپایی هستند. جایزه جشنواره لایپزیک آلمان، جایزه جشنواره ژاپن و جایزه جشنواره گلاویژ سلیمانیه بخشی از عنوانهایی هستند که در سابقه کاری امامی ثبتشده. به بهانه سال ها کار ادبی و همچنین ترجمههای تازه این مترجم، نویسنده و ویراستار گفتوگویی با غلامرضا امامی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
با سالهای کودکی شما آغاز کنیم؛ گویا کتابخوان بودن خانوادهتان به پدربزرگی بازمیگردد که البته هرگز او را ندیدهاید!
پدربزرگم حاج علی آقا امامی، مرد باسواد و اهل مطالعهای بود. طی سالها کتابهای بسیاری هم جمعآوری کرده بود که اغلب از جمله نسخ خطی و چاپ سنگی به شمار میآمدند. متأسفانه خیلی زود، در سالهای جوانی درگذشت و بخشی از کتابخانهاش به پدرم رسید. آنطور که بهنقل از پدرم شنیدهام، روحانی محل که در حکم وصی او بوده مقدار زیادی از کتابها را به خانه خودش میبرد. با این حال یادگارهایی از پدربزرگ به پدرم رسید که حالا من نگهداری آنها را بهعهده دارم. در میان اینها چاپ سنگی گلستان سعدی و حافظ نیز دیده میشود. البته این تنها پدرم نبود که شوق مطالعه را در فرزندانش شکل داد؛ نسبت فامیلی مادرم به خاندان طباطباییها و صدر قم باز میگردد و او نیز بهسبب برخورداری پیشینه خانوادگیاش اهل مطالعه بود.کودکیام با قصههایی که مادر میخواند و حکایتهایی که پدر روایت میکرد سپری شد.
جالب است این انگیزه در زمانهای در شما شکل گرفته که هنوز خبری از کتابهای خاص گروه سنی کودک و نوجوان نبوده!
بله، هیچ خبری از کتاب و کتابخانههای متناسب برای کودکان نبود. کودکی من و همنسلانم، حتی آنهایی که متولد خانوادههای اهل فرهنگ بودند، متفاوت از امروز بود. ما خیلی زودتر از آنچه باید به تفکرات بزرگسالی قدم گذاشتیم. روزگار کودکیام با اشعار دیوان حافظ و نثر زیبای گلستان سعدی به نوجوانی رسید. گذشته از علاقهمندی والدینم به مطالعه، شرایط زندگیمان هم بهگونهای بود که شانس زندگی در نقاط مختلفی از کشور نصیبم شد. پدرم پزشک راهآهن بود و از این بابت در شهرهای مختلفی زندگی کردیم؛ آغاز دوره ابتدایی برای من با سکونت در قم و ثبتنام در مدرسه «صنیعالدوله» همراه شد. زندهیاد محمود بروجردی، معلم مدرسهام بیش از پیش شوق مطالعه را در من بیدار کرد.
داماد امام خمینی(ره)؟
بله، آموزگار نخستین سال مدرسهام که مرد بسیار شریفی بود. هرچند که پیش از ورود به دبستان با الفبا آشنا شده بودم و هنوز کتاب نمیخواندم که مطالعه روزنامه را یاد گرفتم. روزنامهها اغلب جزئی جداییناپذیر از خانهمان بودند، پدرم از طرفداران جدی زندهیاد مصدق بود و خبرها را دنبال میکرد.
گویا پدرتان هم از جمله همراهان مصدق در ملی شدن نفت بودهاند؟
بله، عشق وافری به مصدق داشت. به برکت فضای اجتماعی-سیاسی حاکم بر روزگار دکتر مصدق، روزنامهها رونق زیادی پیدا کرده بودند که تأثیر پیگیری این خبرها تنها به روزنامهها محدود نمیشد و ایجاد علاقه در من هم مشهود بود. آن روزها یک رادیو آندریای کوچک داشتیم که جمعهها من را پای صدای گرم زندهیاد صبحی میکشاند. برای ما قصههایی از نقاط مختلف ایران و همچنین گاهی هم بخشهایی از مثنوی را میخواند. حالا که بحث زندهیاد صبحی به میان آمد بگذارید به نکتهای اشاره کنم. اینکه خیلی از بزرگانمان را فراموش کردهایم؛ نمیدانم چرا به یاد صبحی هیچ کوی و مدرسهای نام نگرفته تا بچهها بدانند چه کرده! مردی که شرافتمندانه زیست و بچهها را با گذشته سرزمین مان آشنا کرد. بازگردیم به نخستین سالهای مدرسهام. گذشته از بروجردی که حکایتها و اشعاری از ادبیات کلاسیک را برای ما دانشآموزان میخواند، مجلهای هم با عنوان دانشآموز در دسترس داشتیم؛ نشریه جالبی بود که در مدارس پخش میشد و آنهم مشوق مهمی بود. در کنار آن مادرم هم بخشهایی از مجله ترقی را برای ما میخواند که همه اینها از خوششانسی زندگیام هستند.
همان نشریه مشهور لطفالله ترقی؟
بله، پدرخانم گلی ترقی. مادرم قصه دنبالهداری بهنام افسانه کنیز سفید را از آن برای ما میخواند. البته ناگفته نماند که آن زمان خبری از تلویزیون یا حتی کتابخانه مناسب بچهها نبود از همین رو گوش سپردن به قصهها و حکایتهایی که برایمان میخواندند تنها سرگرمیمان بود.
ماجرای نامههای مصدق به پدرتان چه بوده؟
پدرم تلاش بسیاری در جریان ملی شدن نهضت نفت کرد؛ آنقدر شیفته مصدق بود که این علاقهمندی به ما اهالی خانه هم راه یافته بود. البته با مصدق همولایتی هم بودیم و به این مسأله افتخار میکنم؛ محدوده اراک و روستاهای اطراف آن بزرگان بسیاری همچون امیرکبیر، پروفسور حسابی و مصدق را تقدیم این سرزمین کرده است. شاید باورتان نشود اما باوجود سن و سال کمی که زمان کودتا داشتم هنوز آن روز غمزده، بیستوهشتم مردادماه سال 32 بهخاطرم مانده است. نزدیک غروب آفتاب، آسمان پوشیده از چند لکه ابر قرمزرنگ بود و اراذل حمله کرده بودند؛ آن زمان ما ساکن قم بودیم. پدرم آشفته در خانه راه میرفت و میگفت:«لا اله الاالله چه بر سر پیرمرد میآورند!». تا صبح نخوابید؛ هرچند که این حال مشترک همه آنهایی بود که میدانستند مصدق چه خدمتی کرد و چه بیمهریهایی دید. سالها از خدمت بزرگ مصدق در حق این آب و خاک میگذرد اما هنوز هم یکی از بزرگمردانی است که میتواند الگویی برای همگان باشد. فراموش نکنیم که بزرگانی همچون مصدق تنها به یک جغرافیا تعلق ندارند؛ او از آنهمه جهان است. سالها قبل در سفری که به قاهره داشتم متوجه شدم که مصریها خیابانی بهنام مصدق نامگذاری کردهاند؛ وقتی به لاهه هلند سفر کردم توانستم جایگاهی را که او در آن دادگاه تمامقد از حق ایران دفاع کرد، ببینم. کاری که به کوشش مصدق و بههمت بازرگان انجام شد چیزی نیست که بتوان فراموش کرد؛ خلع ید انگلیسیها از آبادان و ملی کردن صنعت نفت از مهمترین تحولات کشورمان است. این اتفاق حتی بر دیگر کشورها هم اثر گذاشت و بعدتر شاهد شکلگیری جنبشهای ملی در کشورهای عربی بودیم؛ ازجمله جنبش جمال عبدالناصر در مصر. عبدالناصر در سخنرانیاش بهطور مستقیم از این گفت که از تلاش مصدق در راه ملی کردن «کانال سوئز» الگوبرداری کردهاند.
کتابی که در شانزدهسالگیتان چاپ میکنید و شهید مطهری آن را تحسین میکند چه بوده؟
در یکی از مأموریتهای پدرم ساکن مشهد شدیم و من هم به مدرسه علوی رفتم. یادداشتهایی برای انجمن مدرسه که در آن عضو شده بودم مینوشتم و هفتهای یکمرتبه بر مبنای آن یادداشت سخنرانی داشتیم. برای دیدار با علامه حلبی که بعد از سالها به مشهد آمده بود به جلسهای رفتیم و برای نخستین مرتبه افرادی همچون علیاکبر فیاض، رئیس و بنیانگذار دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد را دیدم که همدرس علامه حلبی بود. به پیشنهاد رئیس دبیرستانمان قرار شد نوشتهام درباره «ارزش تبلیغ» را در جمع بخوانم؛ از آن استقبال کردند و تصمیم به انتشار نوشتهام گرفتند. گویا نسخهای هم به دست شهید مطهری رسیده بود که نامهای تشویقآمیز نوشت و به مدرسهام فرستاد تا این کار را ادامه بدهم. آن نامه را همین چند سال پیش به گنجینه کتابخانه ملی سپردم تا حفظ شود.
طی روند زندگیتان فرصت آشنایی با بسیاری از چهرههای فرهنگی و سیاسی برای شما فراهم میشود، این نشست و برخاستها چه تأثیری بر شما داشتند؟
بله و این آشناییها از همان دوره دبیرستان آغاز شدند؛ طی سالهای سکونت در مشهد و تحصیل در مدرسه علوی با مسعود و مجید احمدزاده آشنا شدم. مدتی هم که در دبیرستان فیوضات با پرویز پویان هممدرسهای شدم، اغلب ما با شوق بسیار به کانون نشر حقایق اسلامی میرفتیم.
با این حساب آن سالها پای صحبتهای محمدتقی شریعتی، پدر دکتر شریعتی هم نشستهاید!
بله اتفاقاً استاد محمدتقی شریعتی هفتهای یکمرتبه در کانون سخنرانی داشت. قبل از اعزام علی شریعتی به خارج در مراسمی او را هم دیدم. البته هنوز چهره مشهوری نشده بود. دیدم فردی پشت تریبون رفت و با صدایی بم آن شعر مشهور شهریار به انیشتین را خواند که متوجه شدم پسر استاد محمدتقی شریعتی است. اما با جلال آلاحمد در مدت سکونت در تهران آشنا شدم. آشناییام هم در نتیجه یک تماس تلفنی ساده رخ داد؛ وقتی هنوز مشهد بودیم چند کتاب جلال از جمله مدیر مدرسه و فصلی از غربزدگی را به پیشنهاد مسعود احمدزاده خوانده بودم. بهتهران که رفتیم با کمی جستوجو تلفن جلال را پیدا کردم، زنگ زدم و خودش گفت دوشنبه همان هفته قرار است دانشسرای عالی باشد. قرار شد بروم. تا پایان کلاس گوشهای ایستادم؛ پیشتر او را در عکسها دیده بودم، از کلاس که خارج شدیم جلال را دیدم، شبیه تصاویرش بود. بلندقامت و البته قلمی. هنوز جملههای کلاس آن روز جلال آلاحمد به دانشجویانش به یادم مانده که میگفت:«من دیکته نمیگم؛ دیکته به دیکتاتوری میرسه.» بعد از کلاس خودم را معرفی کردم. گفت دوشنبهها سری به کافه فیروز میزند. با اینکه کم سن و سال و ناشناس بودم اما برخورد بسیار خوبی داشت، طی مسیر صحبت کردیم و من پیش از خداحافظی دفتر یادگاریام را به او دادم تا برای من جملهای بنویسد. این دیدار و دوستی تا جایی ادامه پیدا کرد که به پیشنهاد جلال قرار شد برای کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» پژوهشی در همکاری با او انجام بدهم. بعد از خاموشی جلال که آن کتاب منتشر شد، دیدم اسم من را هم در مقدمه کتاب آورده، به برادرش شمس گفتم من آن زمان نوجوان بودم؛ نیازی نیست اسمم درج شود برای چاپهای بعدی آن را حذف کنید که گفت نه. خواسته خود جلال بوده است.
و چطور واسطه آشنایی علی شریعتی با جلال آلاحمد شدید؟
ماجرا بههمان دفتر یادگاری بازمیگردد که اشاره شد؛ البته در سالهای سکونت در تهران. قرار بود علی شریعتی از مشهد به تهران سفر کند. زندهیاد محمدتقی شریعتی از من خواست دنبال پسرش بروم، بعد از سالها دوباره او را دیدم. بارانی کرمرنگ بلندی پوشیده بود، کلاه شاپویی بر سر و البته نسخهای از مجله نگین را هم در دست داشت. شریعتی را تا منزل پدرش مشایعت کردم؛ آن دفتر یادگاری را به او هم دادم. نام جلال را که دید خواست که واسطه دیدارشان شوم. هنوز چهره مشهوری نشده بود، به جلال زنگ زدم و گفتم که خواستار دیدارش شده است. جلال گفت:«اگه ساواکی نیست او را بیاور.» و من اطمینان دادم که نیست. به خانه پدر دکتر شریعتی رفتم، سوار اتوبوسهای دوطبقه قرمزرنگ آن سالها شدیم و به دیدار جلال رفتیم. علی شریعتی بسیار خوشبرخورد و مهربان بود؛ شبیه به جلال آلاحمد. شخصیت واقعی جلال و شریعتی بههیچوجه شباهتی به آن چهرههای عبوسی که برخی برای جوانان تصویر کردهاند، نداشت.
باوجود فضای حاکم بر خانوادهتان و از سویی آدمهایی که با آنها تعامل پیدا کردید عجیب است که هرگز به سمت فعالیت و محفلهای سیاسی کشیده نشدید!
سیاست را رها نکردم، حتی به آن علاقهمند هم هستم اما هرگز وارد هیچ حزب و دستهای نشدم. کار در عرصه فرهنگ و ادب نیازمند برخورداری از استقلال است و شما نمیتوانید قدم به فعالیتهای سیاسی بگذارید بیآنکه بخشی از آزادی فکری خود را از دست ندهید. سیاست بر اساس قدرت پیش میرود، فرقی هم ندارد که این قدرت همچون جبهه ملی دوره مصدق بر اساس اهداف منافع ملی باشد یا قدرتی خواهان خدمت به بقای یک نفر؛ همچون جبهه ایران نوین که با هدف تداوم حکومت محمدرضا پهلوی کار میکرد. قدرت حتی اگر بر اساس هدف خوبی باشد بازهم بخشی از آزادی فعالان خود را میگیرد و این در حالی است که فضای فرهنگی در تضاد با محدودیتهای برآمده از قدرت است. شما اگر با فکری آزاد و مستقل قلم به دست نگیرید نمیتوانید اثری ماندگار خلق کنید. این شیوه فعالیت فرهنگی هیچ سنخیتی با تفکرات من که هرگز در یک چارچوب سیاسی حرکت نکردهام، ندارد.
قبول مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شما را به تألیف و ترجمه برای این گروه سنی کشاند؟
تألیف و ترجمه برای کودکان و نوجوانان جزو علاقهمندیهای خودم نیز بود اما وقتی در کانون مسئولیت به عهده گرفتم، بیشتر تمرکز من بر این گروه سنی بود. ابتدای ورودم به کانون با کار ویراستاری همراه شد تا مدتی بعد که به پیشنهاد سیروس طاهباز مدیریت انتشارات را قبول کردم. دنیای بچهها سرزمین بیمرز و بسیار زیبایی است؛ از سوی دیگر محیط کانون هم آن زمان بسیار صمیمانه بود. طی این سالها آثار متعددی برای کودکان و نوجوانان نوشته و ترجمه کردهام که متأسفانه خیلی از آنها دیگر تجدیدچاپ نشدهاند و از طرفی کانون هم اجازه انتشار آنها از سوی دیگر ناشران را هم نمیدهد. طی این بیش از پنجاه سال کار در عرصه کتاب آثار متعددی از ایتالیایی و عربی ترجمه کردهام که البته در میان آنها آثار بزرگسال هم زیاد دیده میشود. سالهاست که زندگیام بین دو کشور ایتالیا و ایران سپری میشود و بر همین اساس افزون بر ترجمه آثاری از نویسندگان مشهور ایتالیایی، فرصت دوستی و آشنایی بیشتر با برخی از آنان نیز نصیبم شده است.
چطور شد که کار در کانون را رها کردید و مدتی بعد ساکن ایتالیا شدید؟
تا سال 1359 مسئولیت انتشارات کانون را برعهده داشتم؛ کمی بعد شرایط کانون بهگونهای شد که نمیتوانستم با آدمهای تازهای که به آن قدم گذاشتند کار کنم. همان زمان کتاب «عبادتی چون تفکر نیست» من برنده جشنواره لایپزیک آلمان شده بود؛ به آلمان سفر کردم و بعد از اتمام مراسم اهدای جایزه هم عازم ایتالیا شدم. فرهنگ و حتی شرایط آب و هوایی ایتالیا آنقدر شبیه کشور خودمان است که احساس غربت نمیکردم و ماندگار شدم. بیاغراق ایتالیاییها شرقیترین مردمان غرب هستند.
و البته قبل از مهاجرت دورهای هم مدیریت دو مؤسسه نشر «موج» و «پندار» با شما بوده!
اینها به پیش از ورود من به کانون پرورش فکری بازمیگردد. طی مدتی که در نشر موج حضور داشتم دست به نشر مجموعه کتابهایی از نویسندگان و شاعران معاصر زدم که از جمله آنها میتوان به کتابهایی از سیمین دانشور، احمد شاملو، مهدی سمسار، محمد قاضی، سیروس طاهباز، محمدعلی سپانلو و غزاله علیزاده اشاره کرد. اما در نشر پندار متمرکز بر انتشار شعر شاعران جوان بودم.
حالا بعد از گذشت سالها کار جدی در حوزه کتاب که البته بخش عمدهای از آن برای گروه سنی کودک و نوجوان بوده چه توصیهای برای جوانانی دارید که خواهان قدم گذاشتن به این عرصه هستند؟
سراغ کار برای این گروه سنی نروند مگر آنکه هنوز بخشی از کودکی آنان حفظ شده باشد؛ مسألهای که سالها پیش آن را درباره زندهیاد پرویز کلانتری گفتم. قلب او در نود سالگی، صمیمیت یک کودک هفتساله را داشت و شاید بخشی از رمز موفقیت او را بتوان در همین مسأله جست. با این حال متأسفانه برخی از فعالان این حوزه بیشتر به سراغ رانتهای اجتماعی، اقتصادی و شرایطی میروند که میدانند از این طریق نصیب آنان میشود.
و در آخر بگویید بزودی شاهد انتشار کار تازهای از شما خواهیم بود؟
بهزودی ترجمهام از آخرین کتاب «اومبرتو اکو»، نویسنده بزرگ ایتالیایی منتشر میشود؛ رمان «دلدادگان» درباره ماجرایی واقعی است که چند قرن قبل در شهر میلان ایتالیا رخ میدهد. داستان این رمان مستند روایتگر عشق دو جوان است که تحت تأثیر مانعتراشیهای حاکم اسپانیولی آن زمان میلان با سختیهای بسیاری روبهرو میشود. این حاکم با همراهی کشیش شهر میخواهد مانع دختر و پسر داستان شود. همه این اتفاقات در سالهای شیوع طاعون رخ میدهند که از این جهت شباهتهایی به دوره فعلی جهان و مسائل شیوع کرونا دارد. این رمان از آن دسته کتابهایی است که سن و سال برنمیدارد و همه علاقهمندان از نوجوان گرفته تا بزرگسالان میتوانند از آن لذت ببرند. کار ترجمه مجموعهای از نوشتهها و مصاحبههای اکو درباره مسائل اجتماعی را هم به پایان رساندهام که «فاشیسم ابدی» نام دارد. این کتاب با همراهی نشر گویا در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد؛ حروفچینی آن تمام شده و باید بازبینی مجددی شود. افزون بر این تلاشی که بیش از پنجاه سال برای گردآوری نوشتههای پراکنده حمید عنایت به خرج دادهام هم بهزودی در قالب یک کتاب از سوی نشر نو در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
برش
سهم قابل توجه ایتالیاییها از ادبیات کودک جهان
برخلاف ادبیات انگلیسی، عربی، فرانسوی و حتی آلمانی که شاهد فعالیت مترجمان سرشناس و از سویی جوانان بسیاری در آنها هستیم، ادبیات ایتالیایی با تعداد کمتری از مترجمان مواجه است. گذشته از بهمن فرزانه که بیش از هفت سال از درگذشت او میگذرد، غلامرضا امامی هم از چهرههای پیشکسوت ترجمه این عرصه به شمار میآید. امامی مهمترین دلیل تعداد کمتر مترجمان فعال در حوزه ادبیات ایتالیایی را محدودیت جغرافیایی این زبان در مقایسه با دیگر زبانهای غربی و آسیایی میداند. درباره وضعیت امروز ادبیات ایتالیا نکاتی را به بیان این نویسنده و مترجم میخوانید:
«قبل از آن که درباره وضعیت ادبیات در امروز ایتالیا بگویم، جالب است بدانید که مردمان این کشور بسیار اهل مطالعهاند. منتهی آنها بیشتر از کتاب، اهل روزنامه خواندن هستند. متأسفانه تعداد بالای کانالهای تلویزیونی بخش عمدهای از اوقات فراغت جوانان ایتالیایی را صرف تماشای فیلم و برنامههای اینچنینی کرده است. با این حال همانطور که اشاره شد رسانهها جایگاه مهمی میان آنان دارند. از همین بابت هم طی دهههای گذشته چهرههای سرشناس از مطبوعات و رسانههای این کشور حتی به عرصههای جهانی راه یافتهاند که از جمله سرشناسترین آنان میتوان به «اوریانا فالاچی» اشاره کرد. اتفاقاً خودم نیز کتاب «گفتوگوهای اوریانا فالاچی» را ترجمه کردهام که نشر افق منتشر کرده است. البته نویسندگان جوان ایتالیایی هم اغراق نیست اگر بگویم این روزها با نوشتههای خود میدرخشند. بهعنوان نمونه درباره آثار و زندگی «اری دلوکا» بخوانید تا متوجه فراز و فرودهای عجیب زندگیاش بشوید که سیر تفکرات او از جریان چپ و فعالیت در گروه های مسلح شروع میشود و بعد از زندانی شدن با تفکرات عرفانی ادامه پیدا میکند. او حتی در دوره جنگ بوسنی سوار کامیون میشود و به کمک مسلمانان میرود. «اومبرتو اکو» هم همینطور. این نویسنده و فیلسوف بزرگ ایتالیایی نیز زندگی خاصی داشته و عجیب این که باوجود قدم گذاشتن به حوزههای مختلف در همه آنها میدرخشد، آن هم در سطح جهانی. نویسندگان ایتالیایی بهواسطه آثار ارزشمندی که خلق کردهاند، جایگاه قابلتوجهی در عرصه جهانی از آن خود ساختهاند. هرچند که هیچکدام از نویسندگان امروز ایتالیایی نتوانستند نظیر اکو بدرخشند؛ نویسندهای که برخی بزرگان ادبیات کلاسیک فارسی همچون مولانا را هم بهخوبی میشناخت و این همه اطلاعات او درباره ادبیات و فرهنگ ایران برای من شگفتانگیز بود. البته فراموش نکنید که جایگاه ایتالیاییها در ادبیات کودک و نوجوان بهمراتب متفاوتتر از آثار بزرگسال آنان است، آنگونه که بر قله جهانی این بخش ادبیات ایستادهاند. یکی با «کارلو کلودی» با شاهکار به یادماندنیاش داستان «پینوکیو» و دیگری «جانی روداری» با آثار خواندنیاش. جانی روداری را با آثار خواندنیاش میتوان پیامآور صلح و دوستی جهانی دانست.
«چگونه با ماهی قزلآلا سفر کنیم؟» نوشته «اومبرتو اکو» دربردارنده مجموعهای از طنزها و یادداشتهای این نویسنده ایتالیایی است که مطالعه آنها فرصتی برای شناخت بیشتر او را فراهم میکند.
چگونه با ماهی قزل آلا سفر کنیم
نشر کتاب کوچه
«یکی بود که خودش نبود» یکی از کتابهای مجموعه چهارجلدی نوشته «جانی روداری» است. این نویسنده ایتالیایی برنده جایزه «هانس کریستین اندرسن»، این داستانها را برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته است.
یکی بود که خودش نبود
نشر هوپا
«ماهیها همیشه بیدارند» داستان بلندی نوشته «اری دلوکا» است که در شمار پرفروشترین کتابهای ایتالیایی قرار دارد. ماجرای این کتاب روایتی از زندگی و زیباییهای آن، یا به عبارتی نگاهی به گذشته و پلی به آینده است.
ماهیها همیشه بیدارند
نشر مروارید
«رعد» مجموعه داستانی نوشته «زکریا تامر» نویسنده و روزنامهنگار سوریهای است؛ تامر از مشهورترین نویسندگان جهان عرب، بویژه در حوزه داستان کوتاه و از نویسندگان اصلی داستان کودکان است که تا پیش از ترجمه امامی چندان برای مخاطب ایرانی شناخته شده نبود.
رعد
نشر مروارید
«سِفرِ خروجْ» نمایشنامهای نوشته «عبدالرحمان شرقاوی» نویسنده و شاعر مصری است که بر اساس تاریخ مستند، قیام امام حسین(ع) و حرکت کاروان ایشان از مدینه تا کربلا را ترسیم میکند و ارجاعی هم به نبرد تاریخی حضرت موسی(ع) با فرعون دارد که درباره خروج قوم بنیاسرائیل از مصر با رهبری حضرت موسی(ع) است.
سِفرِ خروجْ
نشر امیرکبیر
«پینوکیو» نوشته مشهور «کارلو کلودی» است که 52 سال قبل بههمت صادق چوبک از انگلیسی به فارسی ترجمه شد. طی این نیم قرن تنها ترجمه ایتالیایی به فارسی این داستان به همت غلامرضا امامی انجام شده است.
پینوکیو
نشر سپاس
بیتوجهی به هشدارها و پروتکلهای بهداشتی با برگزاری مراسم چندهزار نفری
خوزستان همچنان برای برگزاری مراسم عزا و عروسی سبز است!
شیما جهانبخش
خبرنگار
برگزاری مراسم سوگواری و ترحیم چندین هزار نفری در منطقه زهیریه خرمشهردر شرایطی که خوزستان با بدترین شرایط همهگیری کرونای جهش یافته مواجه است، آنقدر غیرقابل باور بود که بسیاری از کاربران فضای مجازی گمانشان این بود این تصاویر مربوط به سالهای پیش است.
اما وقتی «محمد حیدری»، معاون استاندار و فرماندار ویژه خرمشهر در گفتوگو با ایسنا از معرفی بانیان مراسم سوگواری و ترحیم منطقه زهیریه خرمشهر به دادستانی خبر داد، واکنشها دریغ و افسوس از بیتوجهی کسانی بود که در این شرایط قرمز و سیاه خوزستان کوچکترین توجهی به همهگیری بیماری، پرشدن بیمارستانها و فرسودگی کادر درمان ندارند. معاون استاندار و فرماندار ویژه خرمشهر گفت: با وجود اقدام پیشگیرانه از سوی نیروی انتظامی همچنین تذکر و تعهد از بزرگان طایفه زهیریه مبنی بر ممنوعیت برگزاری مراسم سوگواری شاهد تجمع عده زیادی در منطقه زهیریه خرمشهر بودیم.
وی با تأکید بر اینکه قطعاً دستور قضایی از سوی دادستان بهعنوان مدعی العموم برای برخورد با بانیان این مراسم صادر میشود، ادامه داد: افرادی که در این تجمع با مداحی و تیراندازی مغایر با قانون عمل کردهاند مرتکب عمل مجرمانه شده و پس از شناسایی به مراجع قضایی معرفی میشوند. همچنین جسد فرد فوت شده تاکنون تحویل نشده و مستلزم صدور حکم قضایی است.
فرماندار ویژه خرمشهر با بیان اینکه اکثر افراد حاضر در این مجلس ترحیم از مناطق دیگر به خرمشهر سفر کرده بودند، میافزاید: ضمن همدردی با صاحبان عزا از عموم شهروندان خرمشهری درخواست میشود در راستای حفظ سلامت خود و دیگران از شرکت در مراسم عزاداری خودداری کنند تا زنجیره انتقال ویروس کرونا قطع شود.
وضعیت کرونا در خوزستان به گونهای است که برای بهتر شدن شرایط هرچه هم که مسئولان و کادر درمان تلاش کنند تا مردم همکاری و مشارکت نداشته باشند امیدی به بهبود شرایط نیست. چندی پیش «مینو محرز» عضو ستاد ملی مقابله با کرونا گفته بود: «متأسفانه باوجود افزایش موارد مرگ و میر و ابتلا به کرونا، گوش کسی به این هشدارها بدهکار نیست. در خوزستان ارتباطات اجتماعی و همبستگی قبیلهای و طایفهای بسیار زیاد است و برگزاری این مراسم بسیار مفصل بوده و با جمعیت قابل توجه برگزار میشود.»
مردم همکاری نکنند کنترل بیماری ممکن نیست
«فرهاد ابول نژادیان»، فرمانده قرارگاه مقابله با بیماری کرونا در خوزستان با تأکید بر اینکه بیماری هنوز تمام نشده و مردم باید مثل سابق پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنند به «ایران» میگوید: با تلاش کادر درمان شهرهای استان از وضعیت قرمز به نارنجی میرسند اما کمتر از یک هفته به علت بیتوجهی مردم به پروتکلهای بهداشتی و از همه مهمتر برگزاری مراسم چند هزار نفری دوباره قرمز میشوند. کادر درمان بسیار خسته شده و اگر برگزاری مراسم به این شکل ادامه داشته باشد بزودی تمام شهرهای استان قرمز شده و کنترل کرونا سخت و چه بسا غیرممکن خواهد شد.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی اهواز راه اصلی مقابله با بیماری کرونا و بهتر شدن شرایط را همکاری مردم میداند و میافزاید: در حال حاضر یک هزار و 736 بیمار کرونا در بیمارستانهای خوزستان بستری هستند که از این تعداد حدود431 نفر در بخش مراقبتهای ویژه و بیش از یک هزار و 300نفر در بخشهای عادی بستری هستند اما ادامه روند برگزاری مراسم شرایط را سختتر میکند. همزمانی تعطیلات نوروز و ایام شعبانیه باعث شده عدهای به فکر برگزاری مراسم عروسی باشند در حالی که این کار باعث بحرانی شدن شرایط میشود.
شهرهای نارنجی بسرعت قرمز میشوند
ابول نژادیان در خصوص میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی در استان میگوید: بجز چهار شهری که از وضعیت قرمز خارج شدهاند، در برخی شهرها دستورالعملهای بهداشتی بهخوبی اجرا نمیشود. البته با ادامه این روند ممکن است این شهرها هم دوباره از وضعیت نارنجی به قرمز تبدیل شوند. ستاد کرونا بارها نسبت به برگزاری مراسم هشدار داده اما متأسفانه عدهای اصلاً رعایت نمیکنند. حتی از بخشداران خواستهایم با این اقدامات برخورد قانونی کنند اما خبردار شدیم عدهای در برخی شهرستانها دهیاران را تهدید کردهاند و با اصرار مراسم بزرگی برگزار کردهاند. مردم کم توجه شدهاند و متأسفانه آمارها نشان میدهد در هر مراسم عروسی بیش از ۵۰ نفر به کرونا و ۱۰۰ نفر به کرونای جهش یافته مبتلا میشوند.
تهدید دهیاران به مرگ برای مراسم عروسی
در خبری دیگر برگزاری مراسم جشن عروسی چند صد نفری در کنار تالابِ «بُندان» موجب نگرانی همگان شد. این موضوع زمانی جنبه نگران کنندهتری پیدا کرده که به گفته «حسنقلی سبزعلیزاده» بخشدار مرکزی ایذه با وجود اخطارهای مکرر برخی از سران قبایل اعلام میکنند که اگر به آنها اجازه برگزاری مراسم عروسی را ندهید، کشته خواهید شد!
بخشدار مرکزی ایذه در این خصوص به «ایران» میگوید: شرایط بیکاری را در استان بهخوبی میدانیم و تمام تلاشمان جلوگیری از برگزاری اینگونه مراسم است، اما نمیتوانیم با مردم درگیر شویم. وقتی دهیار ما تهدید به مرگ میشود چه کاری باید انجام دهد. در همین مراسم اخیر دهیاری روستا ورودیهای تالاب بندان را بسته بود اما مردم موانع را برداشته و بر کار خود اصرار کردهاند. در نهایت ما مجبور شدیم برای کنترل اوضاع از نیروهای انتظامی کمک بگیریم وگرنه نمیدانیم چه اتفاقی میافتاد.
سبزعلی میافزاید: مردم باید خودشان رعایت کنند ما که نمیتوانیم با چند هزار نفر درگیر شویم. در این یک سال که با بیماری کرونا درگیر هستیم بارها نتایج این بیتوجهیها را با از دست دادن عزیزانمان دیدهایم اما نمیدانم چرا همچنان عدهای بیتوجه هستند. شبها عروسی میگیرند و چند روز بعد هم مراسم عزای عزیزانشان را برپا میکنند که به خاطر برگزاری همین مراسم از دست دادهاند. مردم اگر جان خودشان و عزیزانشان مهم باشد، باید رعایت کنند وگرنه کاری از دست هیچ کس ساخته نیست.
نیم نگاه
فرمانده قرارگاه مقابله با بیماری کرونا در خوزستان : با تلاش کادر درمان شهر های استان از وضعیت قرمز به نارنجی می رسند اما کمتر از یک هفته به علت بی توجهی مردم به پروتکل های بهداشتی واز همه مهمتر برگزاری مراسم های چند هزار نفری دوباره قرمز می شوند. کادر درمان بسیار خسته شده و اگر برگزاری مراسم ها به این شکل ادامه داشته باشد به زودی بسیاری تمام شهرهای استان قرمز شده و کنترل کرونا سخت و چه بسا غیر ممکن خواهد شد
خبرنگار
برگزاری مراسم سوگواری و ترحیم چندین هزار نفری در منطقه زهیریه خرمشهردر شرایطی که خوزستان با بدترین شرایط همهگیری کرونای جهش یافته مواجه است، آنقدر غیرقابل باور بود که بسیاری از کاربران فضای مجازی گمانشان این بود این تصاویر مربوط به سالهای پیش است.
اما وقتی «محمد حیدری»، معاون استاندار و فرماندار ویژه خرمشهر در گفتوگو با ایسنا از معرفی بانیان مراسم سوگواری و ترحیم منطقه زهیریه خرمشهر به دادستانی خبر داد، واکنشها دریغ و افسوس از بیتوجهی کسانی بود که در این شرایط قرمز و سیاه خوزستان کوچکترین توجهی به همهگیری بیماری، پرشدن بیمارستانها و فرسودگی کادر درمان ندارند. معاون استاندار و فرماندار ویژه خرمشهر گفت: با وجود اقدام پیشگیرانه از سوی نیروی انتظامی همچنین تذکر و تعهد از بزرگان طایفه زهیریه مبنی بر ممنوعیت برگزاری مراسم سوگواری شاهد تجمع عده زیادی در منطقه زهیریه خرمشهر بودیم.
وی با تأکید بر اینکه قطعاً دستور قضایی از سوی دادستان بهعنوان مدعی العموم برای برخورد با بانیان این مراسم صادر میشود، ادامه داد: افرادی که در این تجمع با مداحی و تیراندازی مغایر با قانون عمل کردهاند مرتکب عمل مجرمانه شده و پس از شناسایی به مراجع قضایی معرفی میشوند. همچنین جسد فرد فوت شده تاکنون تحویل نشده و مستلزم صدور حکم قضایی است.
فرماندار ویژه خرمشهر با بیان اینکه اکثر افراد حاضر در این مجلس ترحیم از مناطق دیگر به خرمشهر سفر کرده بودند، میافزاید: ضمن همدردی با صاحبان عزا از عموم شهروندان خرمشهری درخواست میشود در راستای حفظ سلامت خود و دیگران از شرکت در مراسم عزاداری خودداری کنند تا زنجیره انتقال ویروس کرونا قطع شود.
وضعیت کرونا در خوزستان به گونهای است که برای بهتر شدن شرایط هرچه هم که مسئولان و کادر درمان تلاش کنند تا مردم همکاری و مشارکت نداشته باشند امیدی به بهبود شرایط نیست. چندی پیش «مینو محرز» عضو ستاد ملی مقابله با کرونا گفته بود: «متأسفانه باوجود افزایش موارد مرگ و میر و ابتلا به کرونا، گوش کسی به این هشدارها بدهکار نیست. در خوزستان ارتباطات اجتماعی و همبستگی قبیلهای و طایفهای بسیار زیاد است و برگزاری این مراسم بسیار مفصل بوده و با جمعیت قابل توجه برگزار میشود.»
مردم همکاری نکنند کنترل بیماری ممکن نیست
«فرهاد ابول نژادیان»، فرمانده قرارگاه مقابله با بیماری کرونا در خوزستان با تأکید بر اینکه بیماری هنوز تمام نشده و مردم باید مثل سابق پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنند به «ایران» میگوید: با تلاش کادر درمان شهرهای استان از وضعیت قرمز به نارنجی میرسند اما کمتر از یک هفته به علت بیتوجهی مردم به پروتکلهای بهداشتی و از همه مهمتر برگزاری مراسم چند هزار نفری دوباره قرمز میشوند. کادر درمان بسیار خسته شده و اگر برگزاری مراسم به این شکل ادامه داشته باشد بزودی تمام شهرهای استان قرمز شده و کنترل کرونا سخت و چه بسا غیرممکن خواهد شد.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی اهواز راه اصلی مقابله با بیماری کرونا و بهتر شدن شرایط را همکاری مردم میداند و میافزاید: در حال حاضر یک هزار و 736 بیمار کرونا در بیمارستانهای خوزستان بستری هستند که از این تعداد حدود431 نفر در بخش مراقبتهای ویژه و بیش از یک هزار و 300نفر در بخشهای عادی بستری هستند اما ادامه روند برگزاری مراسم شرایط را سختتر میکند. همزمانی تعطیلات نوروز و ایام شعبانیه باعث شده عدهای به فکر برگزاری مراسم عروسی باشند در حالی که این کار باعث بحرانی شدن شرایط میشود.
شهرهای نارنجی بسرعت قرمز میشوند
ابول نژادیان در خصوص میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی در استان میگوید: بجز چهار شهری که از وضعیت قرمز خارج شدهاند، در برخی شهرها دستورالعملهای بهداشتی بهخوبی اجرا نمیشود. البته با ادامه این روند ممکن است این شهرها هم دوباره از وضعیت نارنجی به قرمز تبدیل شوند. ستاد کرونا بارها نسبت به برگزاری مراسم هشدار داده اما متأسفانه عدهای اصلاً رعایت نمیکنند. حتی از بخشداران خواستهایم با این اقدامات برخورد قانونی کنند اما خبردار شدیم عدهای در برخی شهرستانها دهیاران را تهدید کردهاند و با اصرار مراسم بزرگی برگزار کردهاند. مردم کم توجه شدهاند و متأسفانه آمارها نشان میدهد در هر مراسم عروسی بیش از ۵۰ نفر به کرونا و ۱۰۰ نفر به کرونای جهش یافته مبتلا میشوند.
تهدید دهیاران به مرگ برای مراسم عروسی
در خبری دیگر برگزاری مراسم جشن عروسی چند صد نفری در کنار تالابِ «بُندان» موجب نگرانی همگان شد. این موضوع زمانی جنبه نگران کنندهتری پیدا کرده که به گفته «حسنقلی سبزعلیزاده» بخشدار مرکزی ایذه با وجود اخطارهای مکرر برخی از سران قبایل اعلام میکنند که اگر به آنها اجازه برگزاری مراسم عروسی را ندهید، کشته خواهید شد!
بخشدار مرکزی ایذه در این خصوص به «ایران» میگوید: شرایط بیکاری را در استان بهخوبی میدانیم و تمام تلاشمان جلوگیری از برگزاری اینگونه مراسم است، اما نمیتوانیم با مردم درگیر شویم. وقتی دهیار ما تهدید به مرگ میشود چه کاری باید انجام دهد. در همین مراسم اخیر دهیاری روستا ورودیهای تالاب بندان را بسته بود اما مردم موانع را برداشته و بر کار خود اصرار کردهاند. در نهایت ما مجبور شدیم برای کنترل اوضاع از نیروهای انتظامی کمک بگیریم وگرنه نمیدانیم چه اتفاقی میافتاد.
سبزعلی میافزاید: مردم باید خودشان رعایت کنند ما که نمیتوانیم با چند هزار نفر درگیر شویم. در این یک سال که با بیماری کرونا درگیر هستیم بارها نتایج این بیتوجهیها را با از دست دادن عزیزانمان دیدهایم اما نمیدانم چرا همچنان عدهای بیتوجه هستند. شبها عروسی میگیرند و چند روز بعد هم مراسم عزای عزیزانشان را برپا میکنند که به خاطر برگزاری همین مراسم از دست دادهاند. مردم اگر جان خودشان و عزیزانشان مهم باشد، باید رعایت کنند وگرنه کاری از دست هیچ کس ساخته نیست.
نیم نگاه
فرمانده قرارگاه مقابله با بیماری کرونا در خوزستان : با تلاش کادر درمان شهر های استان از وضعیت قرمز به نارنجی می رسند اما کمتر از یک هفته به علت بی توجهی مردم به پروتکل های بهداشتی واز همه مهمتر برگزاری مراسم های چند هزار نفری دوباره قرمز می شوند. کادر درمان بسیار خسته شده و اگر برگزاری مراسم ها به این شکل ادامه داشته باشد به زودی بسیاری تمام شهرهای استان قرمز شده و کنترل کرونا سخت و چه بسا غیر ممکن خواهد شد
لزوم همیاری عمومی در تأمین حق بر مسکن
لعیا جنیدی
معاون حقوقی رئیس جمهوری
حق بر مسکن از جمله حقوق اساسی مردم ایران است که در بند 12 اصل 3 و اصل 31 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح شده است. به موجب این اصل: «داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند بهخصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.» در ماده 73 منشور حقوق شهروندی نیز بار دیگر بر این حق اساسی تأکید شده است:«حق شهروندان است که از مسکن ایمن و متناسب با نیاز خود و خانوادهشان بهرهمند شوند. دولت بر اساس نیاز و با رعایت اولویت و امکانات زمینه استیفای این حق را فراهم مینماید.» در آستانه سال جدید و فرا رسیدن نوروز معمولاً تقاضا برای خرید و بویژه اجاره مسکن افزایش مییابد. دولتها در چند دهه گذشته در مقام تأمین حق بر مسکن از طرق مختلف اعم از تلاش برای ایحاد اشتغال و اقدام برای پرداخت حقوق و متناسبسازی حقوق با تورم، انجام طرحهای مختلف ساخت مسکن، اعطای وام مسکن و مانند آن به عنوان رویه معمول تلاش کردهاند.
ولی در شرایط خاص اقتصادی در برخی مقاطع زمانی مانند شرایط تحریمهای سنگین و شیوع کرونا و آثار آن در کاهش رونق اقتصادی تلاش مضاعفی برای تأمین این حق اساسی و شهروندی لازم بوده و هست. با همین هدف، دولت دوازدهم اقداماتی گاه فراتر از رویه مرسوم انجام داده تا تکالیف مقرر در قانون اساسی به این منظور را در مقابل مردم در حد ممکن ایفا کرده باشد. به عنوان مثال، دولت با تصویب طرح جدید در خصوص اعطای تسهیلات برای تأمین ودیعه مسکن، افزایش قابل توجه وام مسکن، طرحهای جدید ساخت و عرضه مسکن، افزایش چند برابری وام ازدواج که بخش مهمی از آن معمولاً برای تأمین هزینه مسکن استفاده میشود، قدمهای ایجابی در این راستا برداشته است. در مقام سیاستگذاری نیز با وضع مقررات یا تدوین لوایح جدید مانند منع افزایش بیش از بیست درصد اجارهبها نسبت به سال قبل، وضع مالیات بر خانههای خالی و... در تنظیم بازار و تأمین نیاز مردم مداخله کرده است.
همه اینها از وظایف دولت به موجب قانون اساسی است و بیش از این نیز باید هرچه در توان دارد انجام دهد. ولی همه میدانیم که امکانات محدود است و تأمین همه نیازها توسط دولت نامقدور. رسیدن به سطحی از رفاه که در آن نیازهای اساسی همه مردم تأمین شود، کاری نیست که دولت به تنهایی از عهده آن برآید. این هدف مهم تنها با همیاری دولت و ملت قابل تحصیل است. از همین رو، همه آنان که با لطف خداوند از نعمت رفاه برخوردارند باید به یاری دیگر هموطنان برخیزند. خانهها و آپارتمانهای اضافی خود را به قیمت منصفانه اجاره دهند. مطابق آمار تعداد خانههای خالی برای پاسخگویی به نیازهای افراد فاقد مسکن کافی است تنها لازم است با حس نوعدوستی و دیگرخواهی، از بیاستفاده رها کردن آنها پرهیز کرد و با قناعت به اجارهبهای منصفانه، هم مالکان این املاک از بهای آن بهرهمند شوند و هم آنان که به دنبال یافتن محل سکونت هستند، ناامید نشده و ازاین خانههای معطل مانده به بهای معقول و منصفانه منفعت ببرند.
سعدی این مروج نامدار نیکاندیشی و نیکخواهی ونیکوکاری فرموده است:
نه خواهندهای بر در دیگران به شکرانه، خواهنده از در مران
حافظ که افزون بر قرآن کریم، حافظ ارزشهای عالی اخلاقی این مرز و بوم نیز بوده ، چنین سروده است:
توانگرا دل درویش خود به دست آور که مخزنِ دُر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند
بر این رواقِ زبرجد نوشتهاند به زر که جز نکویی اهلِ کرم نخواهد ماند
فردوسی بزرگ که زبان و اخلاق و فرهنگ این سرزمین سراسر وامدار اوست، چنین پند داده است:
نباشد همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بُوَد یادگار
دراز است دست فلک بر بدی همه نیکویی کن اگر بخردی
ایراد نشود که تخلف متخلفان و سوءاستفاده آنان از اموال عمومی به حال خود واگذاشته شده و مردم عادی به دلیل عدم اجاره املاک یا عدم اجاره منصفانه آن نقد اخلاقی و حقوقی میشوند. بیتردید مراجع نظارتی و قضایی باید راه را بر متخلفان و سوءاستفادهکنندگان از اموال عمومی سخت ببندند. ولی مباد روزی که مردمان نیکنام این سرزمین به جای نکوهش جرم مجرمان و گناه گنهکاران از ارزشهای متعالی فرهنگی و اخلاقی خود دست بکشند. نهادهای متصدی فرهنگ و اخلاق در کشور باید اهتمام خود را بر ترویج دیگرخواهی و نوعدوستی قراردهند. شایسته نیست کشوری که ادبیات آن تمام در ستایش فرهنگ محبت و دوستی و مقدم داشتن دیگری بر خود و حتی فداکاری است، برای اقناع آنان که امکانات مازاد بر نیاز دارند به همیاری و همراهی با درخواستکنندگان و نیازمندان از طریق اجاره این امکانات معطل مانده، آن هم در برابر مابهازای منصفانه و معقول تا این حد به دشواری افتند. این امر تنها اقناع برای انجام یک معامله متعارف و منصفانه است نه فداکاری؛ و عدم توفیق در آن نشاندهنده عدم توفیق نهادهای فرهنگی و اجتماعی ما در انجام وظایف خود و نیاز به بازنگری در شرح این وظایف و شیوههای انجام آن است.
معاون حقوقی رئیس جمهوری
حق بر مسکن از جمله حقوق اساسی مردم ایران است که در بند 12 اصل 3 و اصل 31 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح شده است. به موجب این اصل: «داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند بهخصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.» در ماده 73 منشور حقوق شهروندی نیز بار دیگر بر این حق اساسی تأکید شده است:«حق شهروندان است که از مسکن ایمن و متناسب با نیاز خود و خانوادهشان بهرهمند شوند. دولت بر اساس نیاز و با رعایت اولویت و امکانات زمینه استیفای این حق را فراهم مینماید.» در آستانه سال جدید و فرا رسیدن نوروز معمولاً تقاضا برای خرید و بویژه اجاره مسکن افزایش مییابد. دولتها در چند دهه گذشته در مقام تأمین حق بر مسکن از طرق مختلف اعم از تلاش برای ایحاد اشتغال و اقدام برای پرداخت حقوق و متناسبسازی حقوق با تورم، انجام طرحهای مختلف ساخت مسکن، اعطای وام مسکن و مانند آن به عنوان رویه معمول تلاش کردهاند.
ولی در شرایط خاص اقتصادی در برخی مقاطع زمانی مانند شرایط تحریمهای سنگین و شیوع کرونا و آثار آن در کاهش رونق اقتصادی تلاش مضاعفی برای تأمین این حق اساسی و شهروندی لازم بوده و هست. با همین هدف، دولت دوازدهم اقداماتی گاه فراتر از رویه مرسوم انجام داده تا تکالیف مقرر در قانون اساسی به این منظور را در مقابل مردم در حد ممکن ایفا کرده باشد. به عنوان مثال، دولت با تصویب طرح جدید در خصوص اعطای تسهیلات برای تأمین ودیعه مسکن، افزایش قابل توجه وام مسکن، طرحهای جدید ساخت و عرضه مسکن، افزایش چند برابری وام ازدواج که بخش مهمی از آن معمولاً برای تأمین هزینه مسکن استفاده میشود، قدمهای ایجابی در این راستا برداشته است. در مقام سیاستگذاری نیز با وضع مقررات یا تدوین لوایح جدید مانند منع افزایش بیش از بیست درصد اجارهبها نسبت به سال قبل، وضع مالیات بر خانههای خالی و... در تنظیم بازار و تأمین نیاز مردم مداخله کرده است.
همه اینها از وظایف دولت به موجب قانون اساسی است و بیش از این نیز باید هرچه در توان دارد انجام دهد. ولی همه میدانیم که امکانات محدود است و تأمین همه نیازها توسط دولت نامقدور. رسیدن به سطحی از رفاه که در آن نیازهای اساسی همه مردم تأمین شود، کاری نیست که دولت به تنهایی از عهده آن برآید. این هدف مهم تنها با همیاری دولت و ملت قابل تحصیل است. از همین رو، همه آنان که با لطف خداوند از نعمت رفاه برخوردارند باید به یاری دیگر هموطنان برخیزند. خانهها و آپارتمانهای اضافی خود را به قیمت منصفانه اجاره دهند. مطابق آمار تعداد خانههای خالی برای پاسخگویی به نیازهای افراد فاقد مسکن کافی است تنها لازم است با حس نوعدوستی و دیگرخواهی، از بیاستفاده رها کردن آنها پرهیز کرد و با قناعت به اجارهبهای منصفانه، هم مالکان این املاک از بهای آن بهرهمند شوند و هم آنان که به دنبال یافتن محل سکونت هستند، ناامید نشده و ازاین خانههای معطل مانده به بهای معقول و منصفانه منفعت ببرند.
سعدی این مروج نامدار نیکاندیشی و نیکخواهی ونیکوکاری فرموده است:
نه خواهندهای بر در دیگران به شکرانه، خواهنده از در مران
حافظ که افزون بر قرآن کریم، حافظ ارزشهای عالی اخلاقی این مرز و بوم نیز بوده ، چنین سروده است:
توانگرا دل درویش خود به دست آور که مخزنِ دُر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند
بر این رواقِ زبرجد نوشتهاند به زر که جز نکویی اهلِ کرم نخواهد ماند
فردوسی بزرگ که زبان و اخلاق و فرهنگ این سرزمین سراسر وامدار اوست، چنین پند داده است:
نباشد همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بُوَد یادگار
دراز است دست فلک بر بدی همه نیکویی کن اگر بخردی
ایراد نشود که تخلف متخلفان و سوءاستفاده آنان از اموال عمومی به حال خود واگذاشته شده و مردم عادی به دلیل عدم اجاره املاک یا عدم اجاره منصفانه آن نقد اخلاقی و حقوقی میشوند. بیتردید مراجع نظارتی و قضایی باید راه را بر متخلفان و سوءاستفادهکنندگان از اموال عمومی سخت ببندند. ولی مباد روزی که مردمان نیکنام این سرزمین به جای نکوهش جرم مجرمان و گناه گنهکاران از ارزشهای متعالی فرهنگی و اخلاقی خود دست بکشند. نهادهای متصدی فرهنگ و اخلاق در کشور باید اهتمام خود را بر ترویج دیگرخواهی و نوعدوستی قراردهند. شایسته نیست کشوری که ادبیات آن تمام در ستایش فرهنگ محبت و دوستی و مقدم داشتن دیگری بر خود و حتی فداکاری است، برای اقناع آنان که امکانات مازاد بر نیاز دارند به همیاری و همراهی با درخواستکنندگان و نیازمندان از طریق اجاره این امکانات معطل مانده، آن هم در برابر مابهازای منصفانه و معقول تا این حد به دشواری افتند. این امر تنها اقناع برای انجام یک معامله متعارف و منصفانه است نه فداکاری؛ و عدم توفیق در آن نشاندهنده عدم توفیق نهادهای فرهنگی و اجتماعی ما در انجام وظایف خود و نیاز به بازنگری در شرح این وظایف و شیوههای انجام آن است.
راهکارهای کاهش هراس اجتماعی از کرونا
مجید صفاری نیا
روانشناس اجتماعی
مطالعات روانشناختی و روانپزشکی نشان داده است تقریباً بخش زیادی و شاید حدود نیمی از افرادی که به کرونا مبتلا میشوند بعد از بهبودی علائم روانشناختی از خودشان نشان میدهند. این مسأله در سابقه بیماریهایی مثل سارس و آنفلوانزای خوکی و مرغی هم وجود داشته است؛افرادی که به کرونا مبتلا میشوند تا مدتها بعد از ابتلا به این بیماری میتوانند علائم روانشناختی داشته باشند از طرف دیگر این علائم میتواند شامل اضطراب، افسردگی و وسواس باشد.
مطالعات دیگر نشان داده افرادی که از یک اختلال روانی رنج میبرند و شخصاً به اضطراب، افسردگی، وسواس یا سایر اختلالات روانشناختی مبتلا هستند این قبیل افراد هم زمینه آمادهای برای ابتلا به کرونا دارند یعنی کرونا هم میتواند در عدهای علائم روانشناختی ایجاد کند هم کسانی که اختلال روانشناختی دارند به کرونا مبتلا شوند. در بعد دوم باید به این سؤال پاسخ دهیم؛ واکنش روانشناختی افراد در برابر کرونا چیست؟ واکنش روانشناختی عدهای در برابر کرونا با ویژگیهای خاص ممکن است بیتفاوتی باشد یا رعایت محدود باشد، عدهای هم ممکن است زمینههایی از اضطراب، افسردگی، غمگینی، ترسهای اجتماعی و هراسهایی را از خودشان نشان دهند؛ افرادی که زمینههای اضطرابی، وسواسی و افسردگی دارند ترس از کرونا میتواند این زمینهها را تشدید کند و کرونا تأثیرات بیشتری را بر این افراد ایجاد کند؛ بخشی از راهکارهای مقابله با هراس و ترس از کرونا به نوع طراحی و مدیریت برنامههای کرونا بر میگردد. یکصدایی و همصدایی در اجرای قوانین و مقررات تردد، دورکاری، ممنوعیت تردد در ساعاتی از شب و ... راهکارهای مدیریتی خوبی بود. همچنین یک سری مداخلات سلامت و روان درمانی و مشاوره باید توسط سازمانهای متولی ارائه شود، برای مثال در مداخله سلامت روان میتوانیم از رسانهها بخواهیم برای آگاهی، و بالا بردن هوشیاری مردم و آموزشهای خاص خدماتی ارائه کنند یا اینکه فعالیتهای مطلوب و مناسب پیشگیری را در ارتباط با کاهش استرس و ایجاد آرامش با رویکرد مثبت و امیدوارانه برای مردم اجرا کنند.
درایام تعطیلات رسانهها نقش زیادی دارند. چقدر خوب است در ایام نوروز به سمت نوستالژیهایی مثل انداختن سفره هفت سین برویم که مردم علاقهمند هستند. شبکههای تلویزیونی با نمایش خیمه شب بازی، استندآپ کمدی و برنامههای سرگرم کننده مردم را شاد کنند به نحوی که مردم از خانهها کمتر بیرون بروند، به گونهای که خلق مردم را با رسانهها شاد نگه داریم و ایام خوبی را برای مردم فراهم کنیم. از طریق رسانهها میتوانیم به افزایش دانش، کاهش استرس، مقابله با بیماری و بالا بردن تابآوری مردم کمک کنیم. به هر حال کرونا تمام شدنی است و بزودی واکسن در کشور تولید و وارد میشود تا از تلف شدن جان مردم و بیخانمان شدن عدهای جلوگیری شود.
روانشناس اجتماعی
مطالعات روانشناختی و روانپزشکی نشان داده است تقریباً بخش زیادی و شاید حدود نیمی از افرادی که به کرونا مبتلا میشوند بعد از بهبودی علائم روانشناختی از خودشان نشان میدهند. این مسأله در سابقه بیماریهایی مثل سارس و آنفلوانزای خوکی و مرغی هم وجود داشته است؛افرادی که به کرونا مبتلا میشوند تا مدتها بعد از ابتلا به این بیماری میتوانند علائم روانشناختی داشته باشند از طرف دیگر این علائم میتواند شامل اضطراب، افسردگی و وسواس باشد.
مطالعات دیگر نشان داده افرادی که از یک اختلال روانی رنج میبرند و شخصاً به اضطراب، افسردگی، وسواس یا سایر اختلالات روانشناختی مبتلا هستند این قبیل افراد هم زمینه آمادهای برای ابتلا به کرونا دارند یعنی کرونا هم میتواند در عدهای علائم روانشناختی ایجاد کند هم کسانی که اختلال روانشناختی دارند به کرونا مبتلا شوند. در بعد دوم باید به این سؤال پاسخ دهیم؛ واکنش روانشناختی افراد در برابر کرونا چیست؟ واکنش روانشناختی عدهای در برابر کرونا با ویژگیهای خاص ممکن است بیتفاوتی باشد یا رعایت محدود باشد، عدهای هم ممکن است زمینههایی از اضطراب، افسردگی، غمگینی، ترسهای اجتماعی و هراسهایی را از خودشان نشان دهند؛ افرادی که زمینههای اضطرابی، وسواسی و افسردگی دارند ترس از کرونا میتواند این زمینهها را تشدید کند و کرونا تأثیرات بیشتری را بر این افراد ایجاد کند؛ بخشی از راهکارهای مقابله با هراس و ترس از کرونا به نوع طراحی و مدیریت برنامههای کرونا بر میگردد. یکصدایی و همصدایی در اجرای قوانین و مقررات تردد، دورکاری، ممنوعیت تردد در ساعاتی از شب و ... راهکارهای مدیریتی خوبی بود. همچنین یک سری مداخلات سلامت و روان درمانی و مشاوره باید توسط سازمانهای متولی ارائه شود، برای مثال در مداخله سلامت روان میتوانیم از رسانهها بخواهیم برای آگاهی، و بالا بردن هوشیاری مردم و آموزشهای خاص خدماتی ارائه کنند یا اینکه فعالیتهای مطلوب و مناسب پیشگیری را در ارتباط با کاهش استرس و ایجاد آرامش با رویکرد مثبت و امیدوارانه برای مردم اجرا کنند.
درایام تعطیلات رسانهها نقش زیادی دارند. چقدر خوب است در ایام نوروز به سمت نوستالژیهایی مثل انداختن سفره هفت سین برویم که مردم علاقهمند هستند. شبکههای تلویزیونی با نمایش خیمه شب بازی، استندآپ کمدی و برنامههای سرگرم کننده مردم را شاد کنند به نحوی که مردم از خانهها کمتر بیرون بروند، به گونهای که خلق مردم را با رسانهها شاد نگه داریم و ایام خوبی را برای مردم فراهم کنیم. از طریق رسانهها میتوانیم به افزایش دانش، کاهش استرس، مقابله با بیماری و بالا بردن تابآوری مردم کمک کنیم. به هر حال کرونا تمام شدنی است و بزودی واکسن در کشور تولید و وارد میشود تا از تلف شدن جان مردم و بیخانمان شدن عدهای جلوگیری شود.
افزایش دستمزد و تحقق عدالت اجتماعی
کورش یزدان
مدیرکل روابط کار و جبران خدمت
معمولاً از عدالت اجتماعی بهعنوان شرایطی سخن گفته میشود که در چارچوب آن افراد جامعه براساس کار، امکانات فکری و ذهنی و جسمی بتوانند از موقعیتهای متناسب، ثروت و دارایی و مزیتهایی که در جامعه انباشته شده است، بهرهبرداری کنند. چنین تصوری از عدالت اجتماعی عمدتاً ضرورت تحقق «عدالت توزیعی» را در نظامهای اقتصادی صورتبندی میکند که معمولاً با وضع قوانین و مقررات مختلف و پیشبینی ضمانتهای اجرایی، فراتر از حکمفرمایی اراده آزاد طرفین قرارداد در روابط اقتصادی یا به تعبیر دقیقتر توافق رهگیری میشود. امروزه این دولتها هستند که عمدتاً مسئولیت ایجاد تعادل و برقراری عدالت اجتماعی در جامعه را برعهده دارند و میکوشند از طریق اجرای قوانین روزآمد علاوه بر جنبه اقتصادی، سایر جنبههای این موضوع را بهصورت متعادل راهبری نمایند تا از این رهگذر کمترین آسیب به حیات جوامع و دولتها معطوف شود؛ در حقوق کار نیز علاوه بر جنبه اقتصادی در تعیین دستمزد عموماً به جنبه اجتماعی مزد که کارکرد توزیع عادلانه ثروت و برقراری عدالت اجتماعی بین اقشار جامعه را بر عهده دارد، عنایت شده است. درحقوق کار ایران نحوه تعیین مزد و مزایا علی الاصول بر توافق طرفین واگذار شده است که توسط قرارداد کار یا شروط الحاقی آن، مقررات داخلی کارگاه و نیز پیمانهای دسته جمعی واگذار تعیین میشود؛ لیکن همسو با اهمیت تحقق عدالت اجتماعی در جامعه، این اصل استثنائاتی قانونی از جنس مقررات آمره دارد. از جمله اینکه در تعیین مزد کارگر رعایت حداقل مزد قانونی موضوع ماده (41) قانون کار ضروری است و برای کارفرمایان متخلف از تبصره ماده (41) قانون کار مجازاتهایی به شرح ماده (174) قانون کار پیشبینی شده است. این مهم متضمن نگاهی اجتماعی نسبت به مقوله حداقل مزد در نظام حقوق کار ایران است. با عنایت به ماده (41) قانون کار، شورای عالی کار همه ساله موظف است میزان حداقل دستمزد کارگران را با توجه به معیارهای منصفانه در ماده مذکور نظیر درصد تورم اعلامی از طرف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین کند. مطابق تبصره ماده 41 قانون کار، کارفرمایان نباید در ازای انجام کار در ساعات تعیین شده به هیچ کارگری کمتر از حداقل مزد تعیین شده پرداخت نمایند و در صورت تخلف، ضامن تأدیه مابه التفاوت مزد پرداخت شده و حداقل مزد جدید میباشند. حداقل دستمزد هر ساله پس از رایزنی سه جانبه توسط نمایندگان سه گروه دولت، نمایندگان کارفرمایان و کارگران تعیین میشود. طی سالهای اخیر شورای عالی کار در پی تعاملات گسترده با شرکای اجتماعی در تعیین حداقل دستمزد، با مطالعه و بررسی وضعیت و اقتضائات بنگاههای اقتصادی به تحلیل شرایط موجود پرداخته و با در نظر گرفتن حفظ اشتغال و صیانت از نیروی کار، تأکید بر وضع حداقل مزد متناسب و گاه بیشتر از نرخ تورم کرده است. به هر حال افزایش دستمزد کارگران در چارچوب اختیارات شورای عالی کار و منحصر به حداقل دستمزد کارگران نیست و این شورا تأثیر افزایش حداقل مزد بر سایر سطوح مزدی را نیز تعیین نموده و در کنار آن جهت تقویت هر چه بهتر و بیشتر مبلغ حق السعی دریافتی کارگران، افزایش مزایای رفاهی- انگیزهای کارگران (نظیر کمک هزینه اقلام مصرفی کارگران موسوم به بن کارگری و کمک هزینه مسکن کارگران) را نیز تاکنون پیگیری نموده است.
شورای عالی کار در تکاپوی خود جهت تحقق عدالت اجتماعی با تکیه بر اختیارات ماده 41 قانون کار سه شیوه جهت افزایش سایر سطوح مزدی در دستور کار خود قرار داده است: الف) روش افزودن مبلغی ثابت به مزد سال ماقبل، ب) افزودن درصدی به مزد سال ماقبل و ج) افزایش ترکیبی (رقم ثابت و درصد). در هر حال در شرایطی که از منظر اقتصادی در کشور تورم عرضه نیروی کار و تقاضای محدود بازار کار در کنار شرایط رکود تورمی وجود دارد، افزایش دستمزد کارگران باوجود تمامی انتقادهای وارد بر آن فراتر از توافقی نمودن محض مزد کارگر و شرایط کار، قطعاً به جلوگیری از شیب تند کاهش دستمزدها و تنزل استانداردهای کار منجر میشود و علاوه بر پیشگیری از بروز عوارض و آسیبهای اجتماعی و فرهنگی ناشایست و تعمیق تضاد طبقاتی در جامعه تا حدودی از بروز مخاطرات اجتماعی عظیم خودداری خواهد نمود؛ نکتهای که ضریب توفیق هر چه بیشتر آن در هر سال علاوه بر دولت، برعهده تکاپوی فعال شرکای اجتماعی دولت در این زمینه است.
مدیرکل روابط کار و جبران خدمت
معمولاً از عدالت اجتماعی بهعنوان شرایطی سخن گفته میشود که در چارچوب آن افراد جامعه براساس کار، امکانات فکری و ذهنی و جسمی بتوانند از موقعیتهای متناسب، ثروت و دارایی و مزیتهایی که در جامعه انباشته شده است، بهرهبرداری کنند. چنین تصوری از عدالت اجتماعی عمدتاً ضرورت تحقق «عدالت توزیعی» را در نظامهای اقتصادی صورتبندی میکند که معمولاً با وضع قوانین و مقررات مختلف و پیشبینی ضمانتهای اجرایی، فراتر از حکمفرمایی اراده آزاد طرفین قرارداد در روابط اقتصادی یا به تعبیر دقیقتر توافق رهگیری میشود. امروزه این دولتها هستند که عمدتاً مسئولیت ایجاد تعادل و برقراری عدالت اجتماعی در جامعه را برعهده دارند و میکوشند از طریق اجرای قوانین روزآمد علاوه بر جنبه اقتصادی، سایر جنبههای این موضوع را بهصورت متعادل راهبری نمایند تا از این رهگذر کمترین آسیب به حیات جوامع و دولتها معطوف شود؛ در حقوق کار نیز علاوه بر جنبه اقتصادی در تعیین دستمزد عموماً به جنبه اجتماعی مزد که کارکرد توزیع عادلانه ثروت و برقراری عدالت اجتماعی بین اقشار جامعه را بر عهده دارد، عنایت شده است. درحقوق کار ایران نحوه تعیین مزد و مزایا علی الاصول بر توافق طرفین واگذار شده است که توسط قرارداد کار یا شروط الحاقی آن، مقررات داخلی کارگاه و نیز پیمانهای دسته جمعی واگذار تعیین میشود؛ لیکن همسو با اهمیت تحقق عدالت اجتماعی در جامعه، این اصل استثنائاتی قانونی از جنس مقررات آمره دارد. از جمله اینکه در تعیین مزد کارگر رعایت حداقل مزد قانونی موضوع ماده (41) قانون کار ضروری است و برای کارفرمایان متخلف از تبصره ماده (41) قانون کار مجازاتهایی به شرح ماده (174) قانون کار پیشبینی شده است. این مهم متضمن نگاهی اجتماعی نسبت به مقوله حداقل مزد در نظام حقوق کار ایران است. با عنایت به ماده (41) قانون کار، شورای عالی کار همه ساله موظف است میزان حداقل دستمزد کارگران را با توجه به معیارهای منصفانه در ماده مذکور نظیر درصد تورم اعلامی از طرف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین کند. مطابق تبصره ماده 41 قانون کار، کارفرمایان نباید در ازای انجام کار در ساعات تعیین شده به هیچ کارگری کمتر از حداقل مزد تعیین شده پرداخت نمایند و در صورت تخلف، ضامن تأدیه مابه التفاوت مزد پرداخت شده و حداقل مزد جدید میباشند. حداقل دستمزد هر ساله پس از رایزنی سه جانبه توسط نمایندگان سه گروه دولت، نمایندگان کارفرمایان و کارگران تعیین میشود. طی سالهای اخیر شورای عالی کار در پی تعاملات گسترده با شرکای اجتماعی در تعیین حداقل دستمزد، با مطالعه و بررسی وضعیت و اقتضائات بنگاههای اقتصادی به تحلیل شرایط موجود پرداخته و با در نظر گرفتن حفظ اشتغال و صیانت از نیروی کار، تأکید بر وضع حداقل مزد متناسب و گاه بیشتر از نرخ تورم کرده است. به هر حال افزایش دستمزد کارگران در چارچوب اختیارات شورای عالی کار و منحصر به حداقل دستمزد کارگران نیست و این شورا تأثیر افزایش حداقل مزد بر سایر سطوح مزدی را نیز تعیین نموده و در کنار آن جهت تقویت هر چه بهتر و بیشتر مبلغ حق السعی دریافتی کارگران، افزایش مزایای رفاهی- انگیزهای کارگران (نظیر کمک هزینه اقلام مصرفی کارگران موسوم به بن کارگری و کمک هزینه مسکن کارگران) را نیز تاکنون پیگیری نموده است.
شورای عالی کار در تکاپوی خود جهت تحقق عدالت اجتماعی با تکیه بر اختیارات ماده 41 قانون کار سه شیوه جهت افزایش سایر سطوح مزدی در دستور کار خود قرار داده است: الف) روش افزودن مبلغی ثابت به مزد سال ماقبل، ب) افزودن درصدی به مزد سال ماقبل و ج) افزایش ترکیبی (رقم ثابت و درصد). در هر حال در شرایطی که از منظر اقتصادی در کشور تورم عرضه نیروی کار و تقاضای محدود بازار کار در کنار شرایط رکود تورمی وجود دارد، افزایش دستمزد کارگران باوجود تمامی انتقادهای وارد بر آن فراتر از توافقی نمودن محض مزد کارگر و شرایط کار، قطعاً به جلوگیری از شیب تند کاهش دستمزدها و تنزل استانداردهای کار منجر میشود و علاوه بر پیشگیری از بروز عوارض و آسیبهای اجتماعی و فرهنگی ناشایست و تعمیق تضاد طبقاتی در جامعه تا حدودی از بروز مخاطرات اجتماعی عظیم خودداری خواهد نمود؛ نکتهای که ضریب توفیق هر چه بیشتر آن در هر سال علاوه بر دولت، برعهده تکاپوی فعال شرکای اجتماعی دولت در این زمینه است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
# من - ماسک - میزنم
-
دستاوردهای حوزه جنگ الکترونیک از اجزای قدرت سپاه است
-
سه شنبههای شعر «ایران»
-
روند واکسیناسیون شفاف سازی شود
-
ظریف: سرمای کرونا و تحریم در آستانه زوال است
-
ایرادات شورای نگهبان به بودجه 20 مورد بود، نه 120 مورد
-
از دندان مصنوعی تا آکواریوم های قیمتی!
-
«ثبات» لازمه رشد و توسعه اقتصادی در کشور است
-
انسانم آرزوست
-
دایی و کریمی را بفرستیم تا برای میزبانی مذاکره کنند
-
فرهنگ از جنس آزادی است
-
خوزستان همچنان برای برگزاری مراسم عزا و عروسی سبز است!
-
لزوم همیاری عمومی در تأمین حق بر مسکن
-
راهکارهای کاهش هراس اجتماعی از کرونا
-
افزایش دستمزد و تحقق عدالت اجتماعی
اخبارایران آنلاین