ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
معاون اول رئیس جمهوری تأکید کرد
هیچ فرد و دستگاهی نمیتواند نسبت به کوه دماوند تعرض و دخل و تصرفی داشته باشد
معاون اول رئیس جمهوری با اشاره به جایگاه و اهمیت کوه دماوند در فرهنگ و تمدن ایران گفت: دماوند در طول تاریخ نماد استواری و ایستادگی ملت ایران در برابر بحرانها و مشکلات بوده است و در هیچ شرایطی هیچ فرد و دستگاهی نمیتواند نسبت به این کوه تعرضی داشته باشد.
اسحاق جهانگیری در جلسه مربوط به موضوع وقف کوه دماوند تصریح کرد: هم مسئولان و هم افکار عمومی به درستی نسبت به هر گونه آسیب و دخل و تصرفی در منابع طبیعی و میراث ملی کشور حساسیت دارند و باید اقدامات مؤثر نسبت به رفع دغدغه ها و جلوگیری از آسیب دیدن اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی انجام شود.
جهانگیری با اشاره به حساسیت افکار عمومی نسبت به کوه دماوند به عنوان نماد هویت ملی گفت: خوشبختانه دیدگاه ها ونظرات امامخمینی(ره) و رهبرمعظمانقلاب و قانون اساسی و قوانین عادی کشور در خصوص وقف، انفال و محیط زیست روشن، شفاف و دقیق است و هیچ ابهامی در این ارتباط وجود ندارد.
معاون اول رییس جمهور با بیان اینکه همه دستگاه ها و مسئولان نسبت به فضاسازی های انجام شده در خصوص وقف کوه دماوند موضع گیری های خوبی انجام داده اند گفت: دولت همواره تمام تلاش خود را در جهت صیانت از میراث ملی و منابع طبیعی به کار بسته و درباره کوه دماوند نیز از هیچ اقدامی برای رفع دغدغه و نگرانی مردم فروگذار نخواهد کرد.
جهانگیری با اشاره به هماهنگی همه دستگاه های کشور از نظر قانونی و اجرایی برای حفظ دماوند به عنوان میراث ملی کشور و انفال گفت: وظیفه حاکمیت است که از میراث عمومی و اسناد هویتی کشور همواره حراست کند.
معاون اول رئیس جمهوری همچنین به جایگاه و اهمیت وقف در کشور پرداخت و با تأکید بر اینکه در هیچ کشوری موضوع وقف، کار خیر و احسان به همنوعان مانند ایران ارزشمند نیست، گفت: دشمنان کشور تلاش دارند تا از هر موضوعی برای القاء فاصله میان مردم و حاکمیت سوء استفاده کنند، بنابراین ضرورت دارد با اطلاع رسانی دقیق و شفاف با جریانی که به دنبال از بین بردن اعتماد میان مردم و مسئولان است با جدیت مقابله کرد و به افکار عمومی اطمینان داد که حاکمیت مدافع میراث فرهنگی و نمادهای هویتی ایرانیان است.
در این جلسه که وزرای دادگستری، فرهنگ و ارشاد اسلامی و جهاد کشاورزی، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، معاون حقوقی رئیس جمهوری و استاندار تهران نیز حضور داشتند، رؤسای سازمان اوقاف، سازمان جنگل ها و منابع طبیعی و سازمان ثبت اسناد و املاک کشور به صراحت تأکید کردند که کلیه اراضی محدوده کوه دماوند به عنوان انفال و به نام سازمان جنگل ها و منابع طبیعی کشور است و مردم نباید نسبت به این مسأله دغدغه و نگرانی داشته باشند.
همچنین در این جلسه پیرامون مسائل مرتبط با اراضی منابع طبیعی و اوقاف در منطقه «آق مشهد» بحث و تبادل نظر شد و مقرر گردید تا رؤســـــــــــای سازمان اوقاف، سازمان جنگل ها و منابع طبیعی و سازمان ثبت اسناد و املاک کشور در نشستی با تفکیک اراضی انفال از اوقاف در این باره تصمیمات مقتضی را اتخاذ کنند و نتیجه را برای آگاهی عموم مردم ایران اطلاع رسانی نمایند.
سخنگوی دولت: با تخصیص قیر رایگان مخالفیم
بورس با حمایتهای دولت رشد خود را حفظ خواهد کرد
علی ربیعی، سخنگوی دولت، که این روزها به خاطر ابتلا به کرونا در بیمارستان بستری است، سؤالات خبرنگاران را به صورت مکتوب پاسخ میدهد. او دیروز به دو سؤال درباره وضعیت بورس و طرح مجلس برای توزیع قیر رایگان پاسخ داد.
به گزارش ایسنا، ربیعی در پاسخ به سؤالی درباره اینکه دولت برای نهادینه کردن وضعیت امروز بورس چه برنامهای دارد، گفت: در اقتصاد ایران پیش از این بازارهای موازی با بورس وجود داشته که بازدهی آن یک بازدهی عمومی مولد نبوده و صرفاً سوداگری را برای عدهای خاص به دنبال داشت. هنر دولت این بود که بازار سرمایه را به صورت مستقیم با جریان تولید، جریان شفافیت سرمایه و خلق ثروت برای بخش عظیمی از جامعه شفاف و قابل دسترسی کرد.
وی افزود: از منظر گزارههای اقتصادی اولاً بازار بورس بازدهی بهتری دارد و ثانیاً گام بلندی در راستای خصوصیسازی واقعی برداشته شده است. جریان خصوصیسازی در ایران مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. این دولت در حال برداشتن گام جدید خصوصیسازی با مشارکت بالای مردم و شفافیت زیاد است و عرضه سهام در بورس و در گامهای بعدی عرضه مدیریت صورت خواهد گرفت و آینده نشان خواهد داد این تلاشها چه خدمتی را به اقتصاد ایران انجام داده است. ربیعی با بیان اینکه برخی نگرانیها در خصوص حباب کاذب و یا برخی سوءاستفادهها، اصل این اتفاق مبارک را نباید خدشهدار کند، اظهار کرد: چون در ذات بورس فراز و نشیب و افت و خیز وجود دارد و با نگاه ویژه و حمایتی که دنبال خواهد شد و به رغم احتمال برخی تخلیه هیجانات در بازار سرمایه، بورس در درازمدت رشد خود را حفظ خواهد کرد. سخنگوی دولت ادامه داد: ورود بیش از ۴۰ میلیون ایرانی به بازار سرمایه، روندی را که باید بعد از چندین دهه در کشور رخ میداد سرعت بخشید. امروز هر سهم کامل سهام عدالت بیش از ۱۶ میلیون تومان است و دیگر مانند گذشته سهام عدالت تنها یک کاغذ بی ارزش نیست. وی تصریح کرد: بسیاری از اقتصاددانان و تحلیلگران اقتصاد سیاسی بر تأثیر بازار سرمایه در شیوه حکمرانی صحه میگذارند و به نظر من نیز یکی از برنامههای هر دولتی در آینده باید استمرار روند شفافیت مالی، ایجاد سازوکار ورود نقدینگی به چرخه تولید، مردمی کردن اقتصاد از طریق بورس، آرامش روانی در اقتصاد و مواردی از این قبیل باشد.
سخنگوی دولت در پاسخ به پرسشی درباره طرح «قیر رایگان» که توسط مجلس ارائه شده و هماهنگی این طرح با دولت، تأکید کرد: دولت با تخصیص قیر رایگان مخالف است چرا که هیچ منبع مالی برای این گونه طرحها وجود ندارد. اگر مجلس بخواهد با تکلیف به وزارت نفت و یا پالایشگاهها قیر مجانی تأمین کنند، در این صورت منابع مالی هدفمندی که باید صرف پرداخت یارانههای نقدی، خرید گندم تضمینی، حمایت از خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد، بهزیستی و معلولین و تولید شود، کاهش خواهد یافت که این موضوع اصلاً به مصلحت نیست و دولت با آن مخالف خواهد بود. ربیعی ادامه داد: تجربیات گذشته نشان داد که دادن قیر مجانی باعث فساد و عدم شفافیت شده است و نتیجه چندانی عاید توسعه کشور نکرده است و به همین دلیل شورای محترم نگهبان همواره بر این موضوع حساسیت نشان داده و هنگام بررسی بودجه سال ۱۳۹۹ نیز بر آن ایراد گرفتند و ناگزیر حذف شد.
سخنگوی دولت اظهار کرد: بودجه حاوی ارقام کمی و تعیین دقیق منابع و مصارف است و نوشتن و یا اصلاح بودجه با مقادیری مانند کیلو و تن و بدون تعیین منابع و مصارف آن عملاً قابلیت اجرا نخواهد داشت. ربیعی گفت: دولت با اصلاح بودجه و متمم بودجه در شرایط فعلی موافق نیست و معتقد است تأمین قیر برای پروژههای عمرانی با سازوکار فعلی بودجه امکانپذیر است و نیازی به اصلاح بودجه نیست. وی یادآور شد: علاوه بر این تجارب و مطالعات نشان میدهد بخشی از بروز فساد، ناشی از سیاستهایی است که بعضاً از سر دلسوزی اتخاذ میشود. به این گونه موارد سیاستهای فسادزا میگویند که بخشی از فساد ساختاری را تشکیل میدهند. ربیعی تأکید کرد: مبارزه با فساد اگر به مبارزه با مفسد خلاصه شود هیچگاه مسأله فساد را حل نخواهد کرد. سیاستها و تصمیمات رانتزا همواره میتواند فسادزا باشد.
به گزارش ایسنا، ربیعی در پاسخ به سؤالی درباره اینکه دولت برای نهادینه کردن وضعیت امروز بورس چه برنامهای دارد، گفت: در اقتصاد ایران پیش از این بازارهای موازی با بورس وجود داشته که بازدهی آن یک بازدهی عمومی مولد نبوده و صرفاً سوداگری را برای عدهای خاص به دنبال داشت. هنر دولت این بود که بازار سرمایه را به صورت مستقیم با جریان تولید، جریان شفافیت سرمایه و خلق ثروت برای بخش عظیمی از جامعه شفاف و قابل دسترسی کرد.
وی افزود: از منظر گزارههای اقتصادی اولاً بازار بورس بازدهی بهتری دارد و ثانیاً گام بلندی در راستای خصوصیسازی واقعی برداشته شده است. جریان خصوصیسازی در ایران مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. این دولت در حال برداشتن گام جدید خصوصیسازی با مشارکت بالای مردم و شفافیت زیاد است و عرضه سهام در بورس و در گامهای بعدی عرضه مدیریت صورت خواهد گرفت و آینده نشان خواهد داد این تلاشها چه خدمتی را به اقتصاد ایران انجام داده است. ربیعی با بیان اینکه برخی نگرانیها در خصوص حباب کاذب و یا برخی سوءاستفادهها، اصل این اتفاق مبارک را نباید خدشهدار کند، اظهار کرد: چون در ذات بورس فراز و نشیب و افت و خیز وجود دارد و با نگاه ویژه و حمایتی که دنبال خواهد شد و به رغم احتمال برخی تخلیه هیجانات در بازار سرمایه، بورس در درازمدت رشد خود را حفظ خواهد کرد. سخنگوی دولت ادامه داد: ورود بیش از ۴۰ میلیون ایرانی به بازار سرمایه، روندی را که باید بعد از چندین دهه در کشور رخ میداد سرعت بخشید. امروز هر سهم کامل سهام عدالت بیش از ۱۶ میلیون تومان است و دیگر مانند گذشته سهام عدالت تنها یک کاغذ بی ارزش نیست. وی تصریح کرد: بسیاری از اقتصاددانان و تحلیلگران اقتصاد سیاسی بر تأثیر بازار سرمایه در شیوه حکمرانی صحه میگذارند و به نظر من نیز یکی از برنامههای هر دولتی در آینده باید استمرار روند شفافیت مالی، ایجاد سازوکار ورود نقدینگی به چرخه تولید، مردمی کردن اقتصاد از طریق بورس، آرامش روانی در اقتصاد و مواردی از این قبیل باشد.
سخنگوی دولت در پاسخ به پرسشی درباره طرح «قیر رایگان» که توسط مجلس ارائه شده و هماهنگی این طرح با دولت، تأکید کرد: دولت با تخصیص قیر رایگان مخالف است چرا که هیچ منبع مالی برای این گونه طرحها وجود ندارد. اگر مجلس بخواهد با تکلیف به وزارت نفت و یا پالایشگاهها قیر مجانی تأمین کنند، در این صورت منابع مالی هدفمندی که باید صرف پرداخت یارانههای نقدی، خرید گندم تضمینی، حمایت از خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد، بهزیستی و معلولین و تولید شود، کاهش خواهد یافت که این موضوع اصلاً به مصلحت نیست و دولت با آن مخالف خواهد بود. ربیعی ادامه داد: تجربیات گذشته نشان داد که دادن قیر مجانی باعث فساد و عدم شفافیت شده است و نتیجه چندانی عاید توسعه کشور نکرده است و به همین دلیل شورای محترم نگهبان همواره بر این موضوع حساسیت نشان داده و هنگام بررسی بودجه سال ۱۳۹۹ نیز بر آن ایراد گرفتند و ناگزیر حذف شد.
سخنگوی دولت اظهار کرد: بودجه حاوی ارقام کمی و تعیین دقیق منابع و مصارف است و نوشتن و یا اصلاح بودجه با مقادیری مانند کیلو و تن و بدون تعیین منابع و مصارف آن عملاً قابلیت اجرا نخواهد داشت. ربیعی گفت: دولت با اصلاح بودجه و متمم بودجه در شرایط فعلی موافق نیست و معتقد است تأمین قیر برای پروژههای عمرانی با سازوکار فعلی بودجه امکانپذیر است و نیازی به اصلاح بودجه نیست. وی یادآور شد: علاوه بر این تجارب و مطالعات نشان میدهد بخشی از بروز فساد، ناشی از سیاستهایی است که بعضاً از سر دلسوزی اتخاذ میشود. به این گونه موارد سیاستهای فسادزا میگویند که بخشی از فساد ساختاری را تشکیل میدهند. ربیعی تأکید کرد: مبارزه با فساد اگر به مبارزه با مفسد خلاصه شود هیچگاه مسأله فساد را حل نخواهد کرد. سیاستها و تصمیمات رانتزا همواره میتواند فسادزا باشد.
جامعه شناسان و حقوقدانان از ضرورت تعیین مجازات برای متخلفان از تصمیمات ستاد ملی مقابله با کرونا میگویند محرومیت از خدمات اجتماعی برای نقض کنندگان پروتکل های بهداشتی
کیفر کرونایی
روحانی: با کسانی که دستورالعمل های بهداشتی را رعایت نکنند باید به عنوان متخلف برخورد کرد
- اجتماعات همچنان تا اطلاع ثانوی در سراسر کشور ممنوع است
رئیس جمهوری گفت: همه دستورالعملهای بهداشتی لازم برای ماه محرم تا پایان هفته بعد مشخص و به همه دستگاهها ابلاغ میشود.
بهگزارش ایرنا، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی دیروز در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا ضمن قدردانی از همکاری مردم با ستاد ملی کرونا و مسیر سلامت جامعه، اظهار داشت: امروز جزو روزهایی بود که گزارش آمار و ارقام استانها امیدوارکننده بود، حدود ۱۰ استان نام برده شد که در هفتههای قبل در شرایط سخت بودند، اما امروز از پیک بیماری عبور کردند و مسیر کمتر دشواری پیش روی آنان است که با مراعات آنان به خط ثبات و آرامش خواهیم رسید.
وی گفت: همه دستورالعملهای بهداشتی لازم برای ماه محرم تا پایان هفته بعد مشخص و به همه دستگاهها ابلاغ میشود. چند استان دیگر هم بههمکاری و همدلی مردم نیاز دارد که از پیک در این استانها عبور کنیم. بحمدالله هر استانی که یک بار وارد پیک این بیماری شده است شاهد پیک دوم نبوده و امیدواریم در آینده هم این چنین باشد. روحانی خاطرنشان کرد: روندی که امروز مردم مراعات میکنند اگر بههمین شکل ادامه یابد حتماً خبرهای خوشی را در هفتههای آینده شاهد خواهیم بود. وی ادامه داد: ادارات و بانکها بخوبی مقررات را مراعات میکنند. رفتوآمد در مراکز عمومی و مراعات مردم قابل قبول است. البته ممکن است جاهایی به مراقبت بیشتر نیاز باشد اگر کسی تخلف میکند با فرد متخلف برخورد میشود.
مسئولان مساجد و تکایا برای مقررات ماه محرم مسئولیت بپذیرند
روحانی گفت: مقرراتی که برای ماه محرم میگذاریم باید مسئولان مساجد و تکایا مسئولیت بپذیرند و کسی که مسئول میشود، باید آن را بپذیرد اگر فردی خدای نکرده دقت نکرد، باید با او برخورد شود و قرار شد وزارت کشور و وزارت بهداشت نحوه برخورد با متخلفان را تدوین کنند. همچنین تمام مقرراتی که از روز اول تا به حال توسط وزارت بهداشت اعلام شده همچنان به قوت خود باقی است تا روزی که وزارت بهداشت اعلام کند واکسن قابل قبول در اختیار است - مسئول این اعلام وزارت بهداشت خواهد بود- تا آن روز باید همه مقررات را رعایت کنیم و اقدامات سختگیرانه خود را ادامه دهیم. روحانی با تأکید بر اینکه راهبرد ما در برابر کرونا تغییر نکرده است، اظهار داشت: نخستین قدم آگاهی، آموزش و توضیح دادن به مردم است. ما در شرایطی هستیم که ماسک الزامی شده است. همه باید رعایت کنند و وارد هرجایی که میشوند، وارد وسایل حملونقل، اماکن اداری و... میشوند، باید ماسک بزنند. رئیسجمهوری با تأکید بر ممنوع بودن اجتماعات، خاطرنشان کرد: در ستاد ملی مقابله با این را فرااستانی دانسته و گفتهایم در کل کشور اجتماعات چه عزا، چه عروسی، چه همایش و... ممنوع است. این استانی نیست، بلکه سراسری است و تأکید کردیم اگر شرایط عادی شود، ممکن است برخی اجتماعات آزاد شود.
۸۰ درصد پروتکلهای بهداشتی در ادارات رعایت میشود
روحانی با اشاره به ضرورت برخورد با متخلفان ابراز داشت: باید با متخلف برخورد شود. همانطور که گفتهایم پروتکلهای بهداشتی در ۸۰ درصد ادارات رعایت میشوند. اگر فردی رعایت نکرد، باید تنبیه شود. اعلام کنیم ۱۰۰ نفر در کشور و ۱۰ نفر در استان از اداره اخراج شده، غیبت برای آنها زده شده و مسئول متخلف توبیخ شده است.
وی ادامه داد: همانطور که پلمب را اعلام میکنیم، بگویم فلان بانک، پاساژ و مسئول متخلف هستند. مردم باید بدانند این مجازات مورد تأکید نظام است. اگر کسی از خدمت محروم میشود، ادارات اعلام کنند ۲۰۰ نفر مراجعه کرده و ۱۰ نفر چون پروتکلها را رعایت نکرده بودند، از خدمت محروم شوند. اگر پروتکلی هم لازم است، بگذاریم.
پایش افراد مبتلا به کرونا از طریق موبایل
روحانی افزود: البته کشورهایی هستند که سیستم مونیتورینگ دارند. ما این سیستم را نداریم اما از طریق موبایل قابل بررسی است که ببینیم افراد کجا بوده و رفتهاند. اگر وزارت بهداشت این راه را مطلوب بداند، اجرای آن دشوار نیست.
رئیسجمهوری با بیان اینکه وقتی میگوییم وضعیت یک جا قرمز، حالت هشدار و سفید است، به مسائل مختلفی بستگی دارد، عنوان کرد: این وضعیتها به تعداد افراد مبتلا نیست بلکه به امکانات آن استانها هم بستگی دارد. روحانی افزود: امروز یکی از تصمیمهای مهم ما در ستاد ملی مبارزه با کرونا موضوع تعداد پرستار بود و اینکه افرادی بهعنوان پرستاران جدید استخدام میشوند.
ستاد ملی کرونا مرجع اصلی سلامت جامعه در شرایط فعلی است
رئیس جمهوری با تشکر از سخنان حکیمانه روز گذشته رهبر معظم انقلاب، به نکته مهمی در بیانات ایشان اشاره کرد و گفت: ایشان در بیانات خود تأکید کردند که مرجع نهایی که متولی امر سلامت جامعه است، ستاد ملی مبارزه با کرونا است. این به این معنا است که آدرس را عوض نکرده و مسیر را اشتباه نرویم و از این خانه به آن خانه نگردیم بلکه فقط یک خانه است که مرجعیت دارد و آن ستاد ملی مبارزه با کرونا است.
روحانی ادامه داد: مقرراتی که این ستاد وضع میکند برای همه لازم الاجرا است؛ حتی رهبر معظم انقلاب متواضعانه فرمودند که خود من هم به آنچه که ستاد میگوید عمل کرده و آن را اجرا میکنم و این مسأله بسیار مهمی است.
رئیس جمهوری گفت: همه باید پروتکلهای مربوط به ماه محرم را مراعات و اجرا کنند؛ اگر چه همه مردم صاحبان عزای امام حسین هستند اما همه افرادی که متولی و صاحبان عزای امام حسین(ع) در مجالس و مساجد، همه متولیان امر در هیئآت و حسیسنهها امسال وظیفه جدیدی بر عهده دارند.
روحانی گفت: نکتهای که رهبر معظم انقلاب فرمودند کلام آخر و فصلالخطاب بود و برای همه روشن کردند چگونه باید عمل کنند و ما باید چگونه در ماه محرم امسال عزاداری و سوگواری را انجام دهیم.
گروه اجتماعی/ روز گذشته، حسن روحانی در خصوص برخورد با افرادی که پروتکلهای ستاد ملی کرونا را اجرا نمیکنند، تأکید کرد که در حال حاضر بیش از ۸۰ درصد یا بیشتر ادارات پروتکلهای بهداشتی را مراعات میکنند. اگر یک فردی هم مراعات نکرد، آن فرد تنبیه و معلوم شود. در آمارهای خود، اعلام کنید، ۱۰ نفر این هفته در تهران، ۱۰۰ نفر در سراسر کشور، به دلیل اینکه مراعات نکردند، از اداره اخراج شدند، آن روز برایشان غیبت زده شد و مسئول اداره توبیخ شد. در تمام موارد، متخلفین باید شناسایی شوند و باید مجازاتها را بیان کنیم و اگر مجازاتهای دیگر هم باید اضافه شود، اضافه کنیم.
در این خصـــــــــــوص برخی از جامعهشناسان و حقوقدانان نیز، معتقدند در بیشترکشورهای خارجی هم همه افراد باید در مکانهای عمومی و مشخص شده ماسک بزنند و دهان و بینیشان را بپوشانند؛ و حتی در این زمینه به منظور حفظ جان مردم برای نقضکنندگان قانون، از تذکر تا جریمه نقدی در نظر گرفته شده است. بنابراین در کشور ما هم باید شهروندان در جهت سلامت عمومی و کاهش تلفات جانی خود را ملزم به همراه داشتن ماسک و رعایت پروتکلهای بهداشتی در همه اماکن عمومی بدانند. آنها میگویند با توجه به شیوع بیماری کرونا هر چقدر شهروندان در اجرای پروتکلهای بهداشتی، فاصلهگذاری اجتماعی و استفاده از ماسک کوتاهی و یا بیتوجهی کنند به همان میزان باید منتظر افزایش صدمات جانی و هزینههای مالی بر اثر شیوع و انتقال بیماری کرونا بر جامعه بود. پس برای مقابله با بیماری کرونا لازم است هریک از شهروندان با اجرای قوانین و رعایت الزامات بهداشتی امنیت خود و خانوادهاش را تضمین کند.
حفاظت از سلامتی مردم
سعید معدنی جامعه شناس نیز در باره اجرای قانون و رعایت پروتکل های بهداشتی می گوید بحث مجازات برای حفاظت از جان مردم بسیار مهم است و فکر میکنم بسیار دیر به این فکر افتادهایم شما دقت کنید در ترکیه که همجوار ایران است از همان روزهای اول که کرونا آمد اعلام کردند که اگر کسی به خیابان بیاید و ماسک نزند جریمه میشود و حالا تعداد مرگ و میرهایش بسیار پایین است . در ایران هم باید برای حفاظت از سلامتی مردم این اقدام انجام شود البته منظور ما از تنبیه، مجازات مالی نیست بلکه سازمان ها میتوانند خدمات به افرادی که پروتکلها را رعایت نمیکنند ندهند.
وی می افزاید: البته در برخی از سازمانها و ارگان ها فعالیت جمعی وجود دارد و در این سازمانها اعمال مجازات اعمال می شود. مثلاً در یک کارخانه در یک سازمان دولتی که قانونمند است میتوان این مجازات را در نظر گرفت کارگری که به کارخانه میآید کارمندی که به اداره می رود اگر پروتکل را رعایت نکند آن روز از کار محروم شود و یا ارباب رجوع از خدمات اداری محروم شوند. تجربه مترو نشان داده که اگر اعمال مجازات شود مردم بیشتر رعایت میکنند الان ٩٠ درصد مسافران مترو از ماسک استفاده میکنند. خیلی ها هم میگویند که کارگر یا کارمند توان خرید ماسک را ندارند و دولت باید به آنها ماسک رایگان بدهد ببینید من با این حرف ها مشکل دارم این افراد
می توانند ماسک را چند روز نگه دارند و یا ماسک پارچهای درست کنند ما باید روی فرهنگ تبلیغاتی بیشتر کار کنیم تا مردم متوجه اهمیت موضوع شوند.
توجه به سلامت عمومی با اجرای قانون
احمد زینالی اُناری جامعهشناس در این باره به «ایران» میگوید وقتی مبارزه با بیماری کرونا آغاز شد، سخن از جریمه و قوه قهریه نبود، مگر اینکه یکی دو بار به صورت محترمانه و در بسیاری از موارد توسط نیروهای مردمی مانع سفرهای بین شهرستانی شوند. در واقع بیش از اینکه قدرت اجتماعی تحت تأثیر تصمیم دولتی قرار بگیرد، این جامعه مدنی بود که به شکل اخلاقمدار با سوژه اجتماعی کرونا مقابله و ذهنها را برای تغییر رفتار آماده میکرد.
او میافزاید با این حال جامعه ایران که به قول محققان در برخی مسائل با ارزشهای تجزیه شده همراه است، دچار دوبینی شده و به همین دلیل خیلی زود قدرت جامعه مدنی هم سست شد و چه بسیار افراد که به مسائلی چون سفر و نفی رعایت پروتکلها پرداختند.
وی در ادامه میافزاید اینک که کرونا بار دیگر و به خاطر همین سستی ها اوج گرفته است، نشان از این دارد که کرونا یک گودال درون این تجزیه ارزشهای اجتماعی پیدا کرده و با قدرت نفوذ میکند. اما حالا از سوی نهادهای قانونی و اجرایی اعلام میشود که برای جلوگیری از افزایش و شیوع کرونا در جامعه و خسارتهای جانی آن لازم است هر یک از شهروندان به عنوان مجری قانون عمل کرده و مانع از گسترش این ویروس مرموز و کشنده شوند حتی در این زمینه لازم است تشکلها و سازمانهای مردم نهاد نیز برای ریشه کنی این بیماری خطرناک به کمک مجریان و قانونگذاران آمده و تک تک افراد جامعه را برای پذیرش تصمیمات و پروتکلهای بهداشتی آماده کنند چرا که بی توجهی به سلامت عمومی میتواند آمار مرگ و میر ناشی از بیماری کرونا را افزایش دهد.
رسانهها تبلیغات خود را بیشتر کنند
غلامرضا جمشــــــــــیدیها، جامعهشناس نیز با اشاره به اینکه رئیس جمهوری خواستار برخورد با متخلفانی که پروتکلهای ستاد ملی مقابله با کرونا را اجرا نمیکنند، شده است، به «ایران» میگوید: صحبتهای رئیس جمهور، بیشتر برای ادارات و نهادها بوده است، چون اجرای قوانین سختگیرانه برای آحاد جامعه امری است که به سختی امکانپذیر است. از طرفی برای مردم عادی ممکن است خرید ماسک گران باشد، شاید یک خانوادهای که از ضعف مالی برخوردار هستند، نتوانند برای
تک تک اعضای خانواده به کرات ماسک تهیه کنند.
به گفته او، در ادارات همه باید پروتکلهای بهداشتی را بشدت رعایت کنند و این خوب است که با افرادی که ماسک ندارند و یا رئیس ادارهای که به پروتکلهای بهداشتی توجه نمیکند، برخورد جدی شود.
این جامعهشناس در ادامه اضافه میکند: در محیطهای باز اجتماعی، امکان برخورد در کوتاه مدت وجود ندارد. کاش این امکان فراهم میشد تا در خیابانها ماسکهای رایگان در اختیار مردم قرار میدادند، البته در نظر داشته باشیم که از ابتدا باید این برخوردها و پیشبینیها انجام میشد. چنانچه پیشبینی میشد کرونا ماندگار است، شاید امروز شاهد آمار مرگ و میر و ابتلا با این گستردگی نبودیم؛ همچنان که سازمان ملل هم اعلام کرده باید یاد بگیریم با کرونا زندگی کنیم.
جمشیدیها معتقد است: در جامعهای که رهبر آن میگوید که هرچه ستاد ملی مبارزه با کرونا گفت، باید همان را در رأس امور قرار دهیم، نشان دهنده اهمیت بالای موضوع است.
او بیان میدارد: تبلیغات تلویزیون و رسانهها در این عرصه باید قدرتمندتر باشد، قطعاً تبلیغات و آگاهی رسانی درخصوص پیشگیری از بیماری بهتر از طرحهای ضربتی است. شأن مردم ایران با این فرهنگ کهن بالاتر از اینهاست. به نظر من صدا و سیما و رسانههای دیگر به جای تبلیغاتی همچون تبلیغات برای عرضه مواد غذایی یا کالاهای دیگر ساعات بیشتری را صرف آگاهیرسانی به مردم کنند.
مجلس باید برای تعیین تکلیف جرایم مربوط به کرونا ورود کند
نعمت احمدی، حقوقدان نیز با بیان اینکه سخنرانی رهبر معظم انقلاب درباره جایگاه ستاد ملی مقابله با کرونا تکلیف را روشن کرد، به «ایران» میگوید: مشخص است که برای کاهش مبتلایان به بیماری کرونا عزم جدیتری نیاز است، در این خصوص نظرات مسئولان متفاوت است اما سخنان رهبر معظم انقلاب تکلیف نهایی را روشن کرد. ستاد ملی کرونا، تصمیمگیرنده امور است، اما این در حالی است که مجازاتها باید مطابق با قانون باشد و فعل و ترک فعل مجرمانه را قانونگذار طی تشریفاتی درخصوص امر و نهی فعل و ترک فعل، تصویب میکند، در این زمینه لازم است که مرجعی مانند مجلس شورای اسلامی یا ستاد ملی مقابله با کرونا، مواردی را که باید در آن الزامات، رعایت شوند، تعریف کنند.
به گفته او، باید تعریف شود که آیا مصوبات ستاد ملی کرونا، جنبه قانونی دارد و آیا این ستاد حق قانونگذاری دارد؟ به اعتقاد من فقط مجلس است که قانونگذار است، اما چنانچه ستاد ملی کرونا هم قانونگذاری میکند، باید به مردم اطلاعرسانی شود و بعد از اطلاعرسانی کامل، با مردم برخورد شود؛ در این حوزه باید دید چه اعمالی جرم است و چه اعمالی جرم نیست و در مقابل هر عملی که انجام میشود، چه جریمهای باید در نظر گرفت. بهعنوان مثال، باید گفته شود که مجازات نزدن ماسک چیست؟ درواقع باید فعل و ترک فعل مجرمانه را معین کرد. لازم است، مشخص شود که چه کسی موظف است، جریمه کند و اینکه آیا تصمیمات گرفته شده قطعی و اعتراضپذیر هستند یا خیر؟
البته باید به این سؤال هم پاسخ داده شود که مبالغ جرایم به کجا میرود؟ آیا به خزانه دولت واریز میشود یا در جای دیگری ضبط میشود و اینکه باید مشخص شود آیا جرایمی که انجام شده، حکم حبس هم دارد؟ این درحالی است که حکم حبس را باید دادگاه بدهد. این حقوقدان در ادامه توضیح میدهد که لازم است در این امر، مجلس سریعاً ورود و اعلام کند که مصوبات ستاد ملی مقابله با کرونا الزامآور هستند، پس از آن، چارچوبها، مشخص شوند و فعل و ترک فعل و جرایم تعیین گردند.
بهگزارش ایرنا، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی دیروز در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا ضمن قدردانی از همکاری مردم با ستاد ملی کرونا و مسیر سلامت جامعه، اظهار داشت: امروز جزو روزهایی بود که گزارش آمار و ارقام استانها امیدوارکننده بود، حدود ۱۰ استان نام برده شد که در هفتههای قبل در شرایط سخت بودند، اما امروز از پیک بیماری عبور کردند و مسیر کمتر دشواری پیش روی آنان است که با مراعات آنان به خط ثبات و آرامش خواهیم رسید.
وی گفت: همه دستورالعملهای بهداشتی لازم برای ماه محرم تا پایان هفته بعد مشخص و به همه دستگاهها ابلاغ میشود. چند استان دیگر هم بههمکاری و همدلی مردم نیاز دارد که از پیک در این استانها عبور کنیم. بحمدالله هر استانی که یک بار وارد پیک این بیماری شده است شاهد پیک دوم نبوده و امیدواریم در آینده هم این چنین باشد. روحانی خاطرنشان کرد: روندی که امروز مردم مراعات میکنند اگر بههمین شکل ادامه یابد حتماً خبرهای خوشی را در هفتههای آینده شاهد خواهیم بود. وی ادامه داد: ادارات و بانکها بخوبی مقررات را مراعات میکنند. رفتوآمد در مراکز عمومی و مراعات مردم قابل قبول است. البته ممکن است جاهایی به مراقبت بیشتر نیاز باشد اگر کسی تخلف میکند با فرد متخلف برخورد میشود.
مسئولان مساجد و تکایا برای مقررات ماه محرم مسئولیت بپذیرند
روحانی گفت: مقرراتی که برای ماه محرم میگذاریم باید مسئولان مساجد و تکایا مسئولیت بپذیرند و کسی که مسئول میشود، باید آن را بپذیرد اگر فردی خدای نکرده دقت نکرد، باید با او برخورد شود و قرار شد وزارت کشور و وزارت بهداشت نحوه برخورد با متخلفان را تدوین کنند. همچنین تمام مقرراتی که از روز اول تا به حال توسط وزارت بهداشت اعلام شده همچنان به قوت خود باقی است تا روزی که وزارت بهداشت اعلام کند واکسن قابل قبول در اختیار است - مسئول این اعلام وزارت بهداشت خواهد بود- تا آن روز باید همه مقررات را رعایت کنیم و اقدامات سختگیرانه خود را ادامه دهیم. روحانی با تأکید بر اینکه راهبرد ما در برابر کرونا تغییر نکرده است، اظهار داشت: نخستین قدم آگاهی، آموزش و توضیح دادن به مردم است. ما در شرایطی هستیم که ماسک الزامی شده است. همه باید رعایت کنند و وارد هرجایی که میشوند، وارد وسایل حملونقل، اماکن اداری و... میشوند، باید ماسک بزنند. رئیسجمهوری با تأکید بر ممنوع بودن اجتماعات، خاطرنشان کرد: در ستاد ملی مقابله با این را فرااستانی دانسته و گفتهایم در کل کشور اجتماعات چه عزا، چه عروسی، چه همایش و... ممنوع است. این استانی نیست، بلکه سراسری است و تأکید کردیم اگر شرایط عادی شود، ممکن است برخی اجتماعات آزاد شود.
۸۰ درصد پروتکلهای بهداشتی در ادارات رعایت میشود
روحانی با اشاره به ضرورت برخورد با متخلفان ابراز داشت: باید با متخلف برخورد شود. همانطور که گفتهایم پروتکلهای بهداشتی در ۸۰ درصد ادارات رعایت میشوند. اگر فردی رعایت نکرد، باید تنبیه شود. اعلام کنیم ۱۰۰ نفر در کشور و ۱۰ نفر در استان از اداره اخراج شده، غیبت برای آنها زده شده و مسئول متخلف توبیخ شده است.
وی ادامه داد: همانطور که پلمب را اعلام میکنیم، بگویم فلان بانک، پاساژ و مسئول متخلف هستند. مردم باید بدانند این مجازات مورد تأکید نظام است. اگر کسی از خدمت محروم میشود، ادارات اعلام کنند ۲۰۰ نفر مراجعه کرده و ۱۰ نفر چون پروتکلها را رعایت نکرده بودند، از خدمت محروم شوند. اگر پروتکلی هم لازم است، بگذاریم.
پایش افراد مبتلا به کرونا از طریق موبایل
روحانی افزود: البته کشورهایی هستند که سیستم مونیتورینگ دارند. ما این سیستم را نداریم اما از طریق موبایل قابل بررسی است که ببینیم افراد کجا بوده و رفتهاند. اگر وزارت بهداشت این راه را مطلوب بداند، اجرای آن دشوار نیست.
رئیسجمهوری با بیان اینکه وقتی میگوییم وضعیت یک جا قرمز، حالت هشدار و سفید است، به مسائل مختلفی بستگی دارد، عنوان کرد: این وضعیتها به تعداد افراد مبتلا نیست بلکه به امکانات آن استانها هم بستگی دارد. روحانی افزود: امروز یکی از تصمیمهای مهم ما در ستاد ملی مبارزه با کرونا موضوع تعداد پرستار بود و اینکه افرادی بهعنوان پرستاران جدید استخدام میشوند.
ستاد ملی کرونا مرجع اصلی سلامت جامعه در شرایط فعلی است
رئیس جمهوری با تشکر از سخنان حکیمانه روز گذشته رهبر معظم انقلاب، به نکته مهمی در بیانات ایشان اشاره کرد و گفت: ایشان در بیانات خود تأکید کردند که مرجع نهایی که متولی امر سلامت جامعه است، ستاد ملی مبارزه با کرونا است. این به این معنا است که آدرس را عوض نکرده و مسیر را اشتباه نرویم و از این خانه به آن خانه نگردیم بلکه فقط یک خانه است که مرجعیت دارد و آن ستاد ملی مبارزه با کرونا است.
روحانی ادامه داد: مقرراتی که این ستاد وضع میکند برای همه لازم الاجرا است؛ حتی رهبر معظم انقلاب متواضعانه فرمودند که خود من هم به آنچه که ستاد میگوید عمل کرده و آن را اجرا میکنم و این مسأله بسیار مهمی است.
رئیس جمهوری گفت: همه باید پروتکلهای مربوط به ماه محرم را مراعات و اجرا کنند؛ اگر چه همه مردم صاحبان عزای امام حسین هستند اما همه افرادی که متولی و صاحبان عزای امام حسین(ع) در مجالس و مساجد، همه متولیان امر در هیئآت و حسیسنهها امسال وظیفه جدیدی بر عهده دارند.
روحانی گفت: نکتهای که رهبر معظم انقلاب فرمودند کلام آخر و فصلالخطاب بود و برای همه روشن کردند چگونه باید عمل کنند و ما باید چگونه در ماه محرم امسال عزاداری و سوگواری را انجام دهیم.
گروه اجتماعی/ روز گذشته، حسن روحانی در خصوص برخورد با افرادی که پروتکلهای ستاد ملی کرونا را اجرا نمیکنند، تأکید کرد که در حال حاضر بیش از ۸۰ درصد یا بیشتر ادارات پروتکلهای بهداشتی را مراعات میکنند. اگر یک فردی هم مراعات نکرد، آن فرد تنبیه و معلوم شود. در آمارهای خود، اعلام کنید، ۱۰ نفر این هفته در تهران، ۱۰۰ نفر در سراسر کشور، به دلیل اینکه مراعات نکردند، از اداره اخراج شدند، آن روز برایشان غیبت زده شد و مسئول اداره توبیخ شد. در تمام موارد، متخلفین باید شناسایی شوند و باید مجازاتها را بیان کنیم و اگر مجازاتهای دیگر هم باید اضافه شود، اضافه کنیم.
در این خصـــــــــــوص برخی از جامعهشناسان و حقوقدانان نیز، معتقدند در بیشترکشورهای خارجی هم همه افراد باید در مکانهای عمومی و مشخص شده ماسک بزنند و دهان و بینیشان را بپوشانند؛ و حتی در این زمینه به منظور حفظ جان مردم برای نقضکنندگان قانون، از تذکر تا جریمه نقدی در نظر گرفته شده است. بنابراین در کشور ما هم باید شهروندان در جهت سلامت عمومی و کاهش تلفات جانی خود را ملزم به همراه داشتن ماسک و رعایت پروتکلهای بهداشتی در همه اماکن عمومی بدانند. آنها میگویند با توجه به شیوع بیماری کرونا هر چقدر شهروندان در اجرای پروتکلهای بهداشتی، فاصلهگذاری اجتماعی و استفاده از ماسک کوتاهی و یا بیتوجهی کنند به همان میزان باید منتظر افزایش صدمات جانی و هزینههای مالی بر اثر شیوع و انتقال بیماری کرونا بر جامعه بود. پس برای مقابله با بیماری کرونا لازم است هریک از شهروندان با اجرای قوانین و رعایت الزامات بهداشتی امنیت خود و خانوادهاش را تضمین کند.
حفاظت از سلامتی مردم
سعید معدنی جامعه شناس نیز در باره اجرای قانون و رعایت پروتکل های بهداشتی می گوید بحث مجازات برای حفاظت از جان مردم بسیار مهم است و فکر میکنم بسیار دیر به این فکر افتادهایم شما دقت کنید در ترکیه که همجوار ایران است از همان روزهای اول که کرونا آمد اعلام کردند که اگر کسی به خیابان بیاید و ماسک نزند جریمه میشود و حالا تعداد مرگ و میرهایش بسیار پایین است . در ایران هم باید برای حفاظت از سلامتی مردم این اقدام انجام شود البته منظور ما از تنبیه، مجازات مالی نیست بلکه سازمان ها میتوانند خدمات به افرادی که پروتکلها را رعایت نمیکنند ندهند.
وی می افزاید: البته در برخی از سازمانها و ارگان ها فعالیت جمعی وجود دارد و در این سازمانها اعمال مجازات اعمال می شود. مثلاً در یک کارخانه در یک سازمان دولتی که قانونمند است میتوان این مجازات را در نظر گرفت کارگری که به کارخانه میآید کارمندی که به اداره می رود اگر پروتکل را رعایت نکند آن روز از کار محروم شود و یا ارباب رجوع از خدمات اداری محروم شوند. تجربه مترو نشان داده که اگر اعمال مجازات شود مردم بیشتر رعایت میکنند الان ٩٠ درصد مسافران مترو از ماسک استفاده میکنند. خیلی ها هم میگویند که کارگر یا کارمند توان خرید ماسک را ندارند و دولت باید به آنها ماسک رایگان بدهد ببینید من با این حرف ها مشکل دارم این افراد
می توانند ماسک را چند روز نگه دارند و یا ماسک پارچهای درست کنند ما باید روی فرهنگ تبلیغاتی بیشتر کار کنیم تا مردم متوجه اهمیت موضوع شوند.
توجه به سلامت عمومی با اجرای قانون
احمد زینالی اُناری جامعهشناس در این باره به «ایران» میگوید وقتی مبارزه با بیماری کرونا آغاز شد، سخن از جریمه و قوه قهریه نبود، مگر اینکه یکی دو بار به صورت محترمانه و در بسیاری از موارد توسط نیروهای مردمی مانع سفرهای بین شهرستانی شوند. در واقع بیش از اینکه قدرت اجتماعی تحت تأثیر تصمیم دولتی قرار بگیرد، این جامعه مدنی بود که به شکل اخلاقمدار با سوژه اجتماعی کرونا مقابله و ذهنها را برای تغییر رفتار آماده میکرد.
او میافزاید با این حال جامعه ایران که به قول محققان در برخی مسائل با ارزشهای تجزیه شده همراه است، دچار دوبینی شده و به همین دلیل خیلی زود قدرت جامعه مدنی هم سست شد و چه بسیار افراد که به مسائلی چون سفر و نفی رعایت پروتکلها پرداختند.
وی در ادامه میافزاید اینک که کرونا بار دیگر و به خاطر همین سستی ها اوج گرفته است، نشان از این دارد که کرونا یک گودال درون این تجزیه ارزشهای اجتماعی پیدا کرده و با قدرت نفوذ میکند. اما حالا از سوی نهادهای قانونی و اجرایی اعلام میشود که برای جلوگیری از افزایش و شیوع کرونا در جامعه و خسارتهای جانی آن لازم است هر یک از شهروندان به عنوان مجری قانون عمل کرده و مانع از گسترش این ویروس مرموز و کشنده شوند حتی در این زمینه لازم است تشکلها و سازمانهای مردم نهاد نیز برای ریشه کنی این بیماری خطرناک به کمک مجریان و قانونگذاران آمده و تک تک افراد جامعه را برای پذیرش تصمیمات و پروتکلهای بهداشتی آماده کنند چرا که بی توجهی به سلامت عمومی میتواند آمار مرگ و میر ناشی از بیماری کرونا را افزایش دهد.
رسانهها تبلیغات خود را بیشتر کنند
غلامرضا جمشــــــــــیدیها، جامعهشناس نیز با اشاره به اینکه رئیس جمهوری خواستار برخورد با متخلفانی که پروتکلهای ستاد ملی مقابله با کرونا را اجرا نمیکنند، شده است، به «ایران» میگوید: صحبتهای رئیس جمهور، بیشتر برای ادارات و نهادها بوده است، چون اجرای قوانین سختگیرانه برای آحاد جامعه امری است که به سختی امکانپذیر است. از طرفی برای مردم عادی ممکن است خرید ماسک گران باشد، شاید یک خانوادهای که از ضعف مالی برخوردار هستند، نتوانند برای
تک تک اعضای خانواده به کرات ماسک تهیه کنند.
به گفته او، در ادارات همه باید پروتکلهای بهداشتی را بشدت رعایت کنند و این خوب است که با افرادی که ماسک ندارند و یا رئیس ادارهای که به پروتکلهای بهداشتی توجه نمیکند، برخورد جدی شود.
این جامعهشناس در ادامه اضافه میکند: در محیطهای باز اجتماعی، امکان برخورد در کوتاه مدت وجود ندارد. کاش این امکان فراهم میشد تا در خیابانها ماسکهای رایگان در اختیار مردم قرار میدادند، البته در نظر داشته باشیم که از ابتدا باید این برخوردها و پیشبینیها انجام میشد. چنانچه پیشبینی میشد کرونا ماندگار است، شاید امروز شاهد آمار مرگ و میر و ابتلا با این گستردگی نبودیم؛ همچنان که سازمان ملل هم اعلام کرده باید یاد بگیریم با کرونا زندگی کنیم.
جمشیدیها معتقد است: در جامعهای که رهبر آن میگوید که هرچه ستاد ملی مبارزه با کرونا گفت، باید همان را در رأس امور قرار دهیم، نشان دهنده اهمیت بالای موضوع است.
او بیان میدارد: تبلیغات تلویزیون و رسانهها در این عرصه باید قدرتمندتر باشد، قطعاً تبلیغات و آگاهی رسانی درخصوص پیشگیری از بیماری بهتر از طرحهای ضربتی است. شأن مردم ایران با این فرهنگ کهن بالاتر از اینهاست. به نظر من صدا و سیما و رسانههای دیگر به جای تبلیغاتی همچون تبلیغات برای عرضه مواد غذایی یا کالاهای دیگر ساعات بیشتری را صرف آگاهیرسانی به مردم کنند.
مجلس باید برای تعیین تکلیف جرایم مربوط به کرونا ورود کند
نعمت احمدی، حقوقدان نیز با بیان اینکه سخنرانی رهبر معظم انقلاب درباره جایگاه ستاد ملی مقابله با کرونا تکلیف را روشن کرد، به «ایران» میگوید: مشخص است که برای کاهش مبتلایان به بیماری کرونا عزم جدیتری نیاز است، در این خصوص نظرات مسئولان متفاوت است اما سخنان رهبر معظم انقلاب تکلیف نهایی را روشن کرد. ستاد ملی کرونا، تصمیمگیرنده امور است، اما این در حالی است که مجازاتها باید مطابق با قانون باشد و فعل و ترک فعل مجرمانه را قانونگذار طی تشریفاتی درخصوص امر و نهی فعل و ترک فعل، تصویب میکند، در این زمینه لازم است که مرجعی مانند مجلس شورای اسلامی یا ستاد ملی مقابله با کرونا، مواردی را که باید در آن الزامات، رعایت شوند، تعریف کنند.
به گفته او، باید تعریف شود که آیا مصوبات ستاد ملی کرونا، جنبه قانونی دارد و آیا این ستاد حق قانونگذاری دارد؟ به اعتقاد من فقط مجلس است که قانونگذار است، اما چنانچه ستاد ملی کرونا هم قانونگذاری میکند، باید به مردم اطلاعرسانی شود و بعد از اطلاعرسانی کامل، با مردم برخورد شود؛ در این حوزه باید دید چه اعمالی جرم است و چه اعمالی جرم نیست و در مقابل هر عملی که انجام میشود، چه جریمهای باید در نظر گرفت. بهعنوان مثال، باید گفته شود که مجازات نزدن ماسک چیست؟ درواقع باید فعل و ترک فعل مجرمانه را معین کرد. لازم است، مشخص شود که چه کسی موظف است، جریمه کند و اینکه آیا تصمیمات گرفته شده قطعی و اعتراضپذیر هستند یا خیر؟
البته باید به این سؤال هم پاسخ داده شود که مبالغ جرایم به کجا میرود؟ آیا به خزانه دولت واریز میشود یا در جای دیگری ضبط میشود و اینکه باید مشخص شود آیا جرایمی که انجام شده، حکم حبس هم دارد؟ این درحالی است که حکم حبس را باید دادگاه بدهد. این حقوقدان در ادامه توضیح میدهد که لازم است در این امر، مجلس سریعاً ورود و اعلام کند که مصوبات ستاد ملی مقابله با کرونا الزامآور هستند، پس از آن، چارچوبها، مشخص شوند و فعل و ترک فعل و جرایم تعیین گردند.
خسرو سینایی کارگردان و مستندساز سینمای ایران درگذشت
کرونا « یار درخانه» را گرفت
باآثار و گفتاری از احمدرضا احمدی، لوریس چکناواریان اکبر عالمی، علی دهباشی و ...
سینایی کارگردان آثاری همچون عروسآتش، یار درخانه ،کوچه پاییز و مستندهای مرثیه گمشده و تهران امروز و تصاویر یک شهر بود
محدثه واعظیپور
نسل امروز، بسیاری از آنهایی که خبر کوتاه درگذشت خسرو سینایی را میخوانند او را با «عروس آتش» میشناسند. فیلمی که اواخر دهه 70 شمسی در دوران اصلاحات ساخته و اکران شد. با توجه به حال و هوای اجتماعی آن روزها و تغییر شرایط ، «عروس آتش» فیلم زمانه بود و بسیار دیده و ستایش شد. خسرو سینایی که پیش از «عروس آتش» با مستندهایش شناخته میشد، هنرمندی یگانه و اصیل بود. فارغالتحصیل کارگردانی و فیلمنامهنویسی از آکادمی هنرهای نمایشی و رشته تئوری موسیقی از کنسرواتوار وین و دلبسته به هنر و فرهنگ ایرانی. فیلمسازی که تا آخرین روزهای فعالیتش در سینما کوشید بخشهایی ناگفته از زیباییها، غمها و شادیهای این مردم و سرزمین را روایت کند. همواره از اینکه او را مستندساز میخواندند آزرده خاطر بود، گمان داشت این دستهبندیها او را از فعالیت در دل سینمای حرفهای دور و شرایط را برای اکران فیلمهایش سخت میکند. شاید نمیدانست سینمای ایران همواره با فیلمسازان مستقل و فیلمهایی که وجه هنری و فرهنگی بالاتری دارند نامهربان است.
سینایی تحصیلکرده اروپا از زمانی که وارد سینمای ایران شد، فاصلهاش را با سینمای فارسی نشان داد. او که با مستندهای «حاج منصورالملکی» و «مرثیه گمشده» به عنوان مستندساز به شهرت رسیده بود، در دهه چهل و پنجاه فیلمهای کوتاه آموزشی برای کودکان ساخت، آثاری با ارزش و دیدنی که مفاهیم آموزشی و علمی را متناسب با روحیه کودکان و در قالب آثار داستانی بیان میکردند. شرایط سینمای ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی زمینه فعالیت سینماگری چون سینایی را فراهم نمیکرد. اما همان سابقه، اعتبار و شخصیت فرهنگی و دور از ابتذال باعث شد که سینایی بتواند پس از پیروزی انقلاب و در دهه شصت نخستین فیلم بلندش را کارگردانی کند.
«هیولای درون» که اوایل دهه شصت روی پرده رفت، در فضای سینمای ایدئولوژیک آن سالها جذاب بود، ساختاری داستانی و بازیگر حرفهای داشت که به مضمون روانشناختی فیلم رنگ میداد. سینایی بر اساس تجربه زیست خود و آشنایی با مهاجران، در «یار در خانه» به موضوع مهم و ناگفته حضور مهاجران لهستانی در ایران پرداخت و در «در کوچههای عشق» به سرزمینی ادای دین کرد که پس از جنگ، هنوز زنده است و زندگی در آن جریان دارد. «در کوچههای عشق» در آبادان پس از جنگ روایت میشد، شهری که جنگی نابرابر را پشت سر گذاشته اما همچنان زنده است. فیلم، تماشاگرش را به ماندن در وطن و سازندگی دعوت میکند و از این منظر قابل ستایش است.
یکی از بداقبالیهای سینایی این بود که اغلب فیلمهایش درست دیده نشدند، آثارش زودتر از آنکه روی پرده بروند قضاوت میشدند و از اکران مناسب بازمیماندند. به همین دلیل روند فیلمسازی او کند و سخت میشد و فیلمهایش مهجور میماند. بعضی از آنها مانند «گفتوگو با سایه» یا حتی تجربه دیگرش در سینمای دفاع مقدس با نام «مثل یک قصه» راهی به پرده سینماها پیدا نکردند. اما «عروس آتش» که اکرانی تقریباً مناسب یافت، دوستداران بسیاری پیدا کرد و بازیگر نخستش حمید فرخنژاد را به ستاره تبدیل کرد.
«جزیره رنگین» آخرین فیلمش سرنوشتی مشابه با اغلب فیلمهایش پیدا کرد و اکرانی محدود داشت. او دیگر سالخورده شده بود، کمتر حوصله و توان جنگیدن با شرایط را داشت. اما همچنان امیدوار بود، امید او را بیش از 50 سال در سینمای ایران حفظ کرد، فارغ از همه بیمهریهایی که به سینماگران فرهیخته و مستقل ایران میشود.
سینایی از نسلی بود که مناسبات چرک حرفهای را نیاموختند و تن به ابتذال ندادند. همه عزت و اعتبار سینماگرانی از جنس سینایی که یگانه و تکرار نشدنی به نظر میرسند و تا همیشه در قلب دوستدارانشان باقی میمانند به این دلیل است که برای ماندن و دیده شدن تسلیم قواعدی نشدند که به آن باور نداشتند. روحش شاد.
گروه فرهنگی/ در خانوادهای با پیشه پزشکی پرورش یافت. اگر دست به دست تقدیر داده بود، او نیز باید پزشک میشد و شاید امروز در جبههای دیگر در جنگ با کرونا. لابد بخت با فرهنگ و هنر این سرزمین یار بود که خسرو سینایی با دیدن آکاردئون، دلباخته موسیقی شود و هنر را به عنوان حرفه خویش برگزیند. اگر چه با وجود علاقهاش به موسیقی و مطرح شدن نامش به عنوان یکی از آکاردئونیستهای مطرح تهران در 18 سالگی خانواده همچنان اصرار دارند که بعد از گرفتن دیپلم در رشته طبیعی، برای ادامه تحصیل در کنکور رشته پزشکی شرکت کند.
او به سفارش خانواده گوش میکند اما در برگه کنکور به جای پاسخ دادن به سؤالات آزمون به نقاشی مشغول میشود. آن سالها افراد زیادی بعد از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اعزام میشدند. او هم برای آموزش معماری به دانشگاه فنی وین میرود و همزمان در رشته آهنگسازی دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین پذیرفته میشود. منوچهر طیاب از دوستان صمیمی او در دانشکده معماری است. در ارکستر جمع و جور دوستانهای که دارند، طیاب ماندولین مینوازد و سینایی آکاردئون. با شکلگیری موج نوی سینمای فرانسه و نئورئالیسم ایتالیا، عشق به سینما هم در دل هر دو ولوله میکند. طیاب پیش از سینایی معماری را نیمه کاره رها کرده و در آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی وین به تحصیل در رشته سینما مشغول میشود. او در یکی از فیلمهایی که برای دانشکده میسازد، از سینایی دعوت میکند که یکی از نقشها را بازی کند. محیط و فضای همین کار آنقدر سینایی را درگیر خود میکند که او هم قید معماری را میزند و در امتحان ورودی دانشکده سینما شرکت میکند. با رشته اصلی کارگردانی و رشته فرعی فیلمنامهنویسی فارغالتحصیل میشود. عشق به موسیقی همچنان پایدار است و در رشته تئوری موسیقی با درجه ممتاز از کنسرواتوار وین فارغالتحصیل میشود. سینایی علاوه بر سینما و موسیقی، به ادبیات و شعر هم علاقه دارد و مجموعه شعری هم از او منتشر شده اما سینایی خودش را فیلمساز میداند و حرفه اصلیاش در جهان هنر فیلمسازی است. فیلمسازی که با تأکید بر موضوعات اجتماعی و عمدتاً مستندگونه آثار درخشانی را در سینمای ایران به ثبت رسانده است از «تهران امروز»، «زنده باد...»، «هیولای درون»، «مرثیه گمشده» که روایتگر مهاجرت هزاران لهستانی به ایران در سالهای ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲ بود و بابت ساخت آن نشان ویژه کشور لهستان را از رئیس جمهوری این کشور دریافت کرد تا فیلم تحسین شده «عروس آتش»، «گفتوگو با سایه» و... عشق او به هنر با عشق به ایران عجین شده و نشانه این عشق را در آثارش و صحبتهایش میتوان یافت.
اگر چه مسیر فیلمسازیاش فراخ نبوده و از آخرین ساخته سینماییاش «جزیره رنگین» بیش از 7 سال میگذرد. یکی از آرزوهای خسرو سینایی ساخت «قطار زمستانی» بود. سینایی میخواست در این فیلم مهاجرت گروه کثیری از لهستانیها از جمله زنان و کودکان را در دوران جنگ جهانی دوم از کشور شوروی به ایران و ماجراهای پس از آن را به تصویر بکشد. عزتالله انتظامی را برای ایفای نقش اصلی انتخاب کرده بود. در دوران مدیریت حجتالله ایوبی بر سازمان سینمایی تفاهمنامه همکاری برای ساخت مشترک فیلم میان لهستان و بنیاد سینمایی فارابی هم بسته شد اما بنا بر دلایل مختلف این فیلم به مرحله تولید نرسید. از همین روست که گلایه دارد «لقب استاد برایش از فحش هم بدتر است»، چرا که این القاب، نظر واقعی مسئولان نیست. خسرو سینایی اما از چهرههای همیشه محبوب و محجوب برای آنهایی است که فرهنگ را قدر میشناسند. گواه آن دلشورههایی است که با شنیدن خبر بستری شدن او در اهالی رسانه و فرهنگ ایجاد شد. برای اولین بار تیرماه امسال که خبر رسید این فیلمساز باسابقه کشورمان به خاطر عمل کمر در بیمارستان بستری شد و خبر ترخیصش امیدوارمان کرد که این شاعر، آهنگساز و فیلمساز کشورمان از تهدید بزرگ این روزها گریخته است اما درگیری چند ماههاش با عفونت و خونریزی ریه و مشکلات کلیوی و رفت و آمد به بیمارستان باعث شد بالاخره به کرونا مبتلا شود. چندی پیش حبیب احمدزاده (نویسنده، فیلمنامهنویس و مستندساز) با انتشار متنی کوتاه در فضای مجازی، ضمن درخواست دعا از مردم اعلام کرد که خسرو سینایی به واسطه عفونت توأمان ریه و کرونا بستری شده و تحت تنفس کمکی با دستگاه ونتیلاتور است. خسرو سینایی فارغ از فعالیت هنریاش به خاطر ویژگیهای شخصیتیاش، تواضع، فروتنی و ادبش جایگاه کم نظیری در میان دوستداران فرهنگ داشت آنچنان که در این روزها خیلیهایمان چشم انتظار آن بودیم که خبر برسد خسرو سینایی کرونا را شکست داده است؛ اما این امید تنها تا عصر روز شنبه 11 مردادماه دوام آورد. خبر همچون همیشه تلخ و کوتاه روی خط خبرگزاریها قرار گرفت: «کرونا خسرو سینایی را هم با خود برد.»
آدم درجه یکی که دیگر حضور ندارد
احمدرضا احمدی شاعر
خسرو سینایی آدم بسیار خوبی بود و کاری به کار کسی نداشت و این اولین ویژگی اخلاقی سینایی است که به خاطرم میآید. به خاطر همین اخلاق و البته مهربانی بیدریغش، من هم خیلی دوستش داشتم. متأسفانه مثل بسیار کسان دیگر، مفتمفت فوت کرد؛ یعنی رفته بود بیمارستان کتفاش را عمل کند که آنجا متوجه میشوند در بیمارستان به کرونا مبتلا شده و چون آن بیمارستان هم بخش بیماران کرونایی نداشته، به بیمارستان امیراعلم منتقل میشود و دیروز شنیدم که از دست رفته است. سینایی در خانوادهای بسیار فرهیخته و درجه یک رشد و تربیت یافته بود. پدرش پزشک بود و خودش هم تحصیلکرده؛ ساز میزد و کارهای هنری زیادی انجام میداد. آشنایی من با سینایی بعد از انقلاب و به واسطه همسرش فرح اصولی شکل گرفت. همسر سینایی نقاش کتاب کودک بود و ما برای چهار پنج کتاب با هم همکاری کردیم و همین باعث شد رفت و آمدهای من به منزل سینایی برای ادیت و بازبینی کتابها، زیاد شود و در نهایت رفاقت من با خسرو شکل گرفت و دوستی خوبی بینمان برقرار شد. بسیار آدم بیآزاری بود و سرش گرم کار خودش بود و در حوزه کار هنری و حرفهایش هم نمونهای درست از هنرمندهایی بود که بیهیچ حاشیه و سر و صدایی کار میکنند و اتفاقاً خوب هم کار میکنند. من بعد از انقلاب سینما نرفتم اما فیلمهای او را کمابیش روی سیدی دنبال میکردم مستندهایش مخصوصاً «فرش، اسب، ترکمن» را دوست داشتم. علاوه بر اینها، خسرو سینایی معلم خوبی بود و یادگارهای خوبی در سینما از خودش به جا گذاشت و باعث دیدهشدن چهرههایی مثل حمید فرخنژاد شد که در فیلم «عروس آتش» سینایی بازی کرد. چند سال پیش هم با وجود کسالت و درد، به جشن تولدی که برای من گرفته بودند آمد و مثل همیشه لطفهای بسیار به من کرد. همیشه دیدنش خوشحالم میکرد و واقعاً حیف شد که رفت. شباهتی که شاید من و سینایی با هم داشته و داریم همین است که کاری به کار کسی نداریم چون خود من همیشه به این فکر میکنم که مگر چقدر عمر میکنیم که مدام انرژی و توان خودمان را بگذاریم برای سر و کله زدن با دیگران یا شکستن دل و شکسته شدن دلهایمان. سینایی هم چنین آدمی بود. کسی از خسرو سینایی در طول این همه سال فعالیت، حرف تلخ و بدی نشنید یا او را وسط معرکهها ندید. آدم حسابی و درجه یکی که دیگر حضور ندارد و باید تأسف خورد به فقدان آدمی با این مشخصات که گفتم...
هنرمندی که شبیه کسی نبود و خود را تکرار نکرد
لوریس چکناواریان
آهنگساز و رهبر ارکستر
آشنایی من با زنده یاد خسرو سینایی به بیش از 60 سال پیش میرسد؛ اگر اشتباه نکنم از سالهای 1958 تا به امروز که دیگر او را در کنار خود نداریم. اولین دیدار در وین و در آکادمی هنرهای نمایشی و موسیقی بود، من در زمینه موسیقی فعالیت داشتم و خسرو در زمینه فیلم. البته همان طور که همه میدانند خسرو سینایی علاوه بر شناخت و تبحر در حرفه سینما، در هنر موسیقی هم متبحر و آگاهی بسیاری داشت وموزیسینی ارزشمند و نوازندهای توانا درساز آکاردئون بود؛ سازی که همان سالها دروین آموزش آن را فرا گرفت و در سالهای پربارعمرش همچنان به آن عشق میورزید. البته هنر اودر عرصه موسیقی تنها به نوازندگی خلاصه نمیشد و آهنگسازیهای بسیاری هم انجام داده است، بویژه برای اغلب فیلمهایی که خود ساخته بود موسیقی آن را هم برعهده داشت ومن نیزخوشحالم که این افتخار را داشتم تا دراولین گامهای او درزمینه ساخت فیلم کنارش بودم و موسیقی آن فیلمها را نوشتهام و امروز نزدیک به 50 سال از آن روزها میگذرد و البته افتخار دیگری است که در آخرین فیلم ساخته او همکاری داشتم، فیلمی با عنوان «جزیره رنگین» که سال 1393 تولید شد. نگاه خسرو سینایی به حوزه سینما متفاوت از دیگران بود و آثارش رنگ و بوی خاص او را داشت. کارهای این هنرمند هیچ گاه تقلید و الگوبرداری از کسی نبوده و سعی نمیکرد از دیگران بهتر یا کمتر باشد کار خودش را انجام میداد و تلاش میکرد حرفش را با موسیقی و فیلم بیان کند و البته دراین زمینه هم موفق عمل کرد و فیلمهایی که ساخت هیچ کدام شبیه یکدیگر نبوده و نیست و خود را تکرار نکرد. ناگفته نماند دستی هم در شعر داشت. هنرمند بزرگی که اعضای خانوادهاش هم انسانهای بزرگی بوده و هستند و در اتمسفر بزرگ هنری او زندگی کردهاند. خسرو دراکثر کنسرتهایم که قبل و بعد از انقلاب برگزارشد همراه باخانوادهاش شرکت کرد و این دیدارها موجب دلگرمی من بود که دوست و رفیق چندین سالهام را میبینم. خسروسینایی شخصیتی دوست داشتنی و رفیق درجه یک من است و امروز تأسف میخورم که او را در کنار خودمان نداریم البته که او رفت و دیگر برنمیگردد اما یک روزی ما به او میپیوندیم و دیدارآغاز میشود...
او سرمایه معنوی برای جامعه هنر ایران بود
اکبر عالمی
منتقد سینما
خسرو سینایی کارگردان کمنظیری بود که به هیچوجه رگههای حسادت را در او ندیدیم... این توصیف به ظاهر ساده، بسیار جای تأمل دارد. وقتی تحصیلاتش در اتریش به پایان رسید، در ۱۳۴۴ به ایران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر (اداره کل سینمایی کشور) چندین مستند کوتاه ساخت که همگی ماندگار شدند. این هنرمند چندوجهی با وسعت جهانبینی در هنرهای معاصر، نوازنده و آهنگساز هم بود. به مدت پانزده سال (در کنار مستندسازی) در دانشکده هنرهای دراماتیک و دانشگاههای دیگر تدریس کرد. این مرد که نویسنده و سخنور بسیار ارزشمندی بود هرگز به هیچکس حسادت نکرد. قلب بسیار پاک و خیرخواهی داشت که باعث رنجش حتی یک نفر نشد...! این کارگردان خلاق و بسیار ارزشمند که نامش در سینمای ایران برای همیشه ماندگار است با منوچهر طیاب، محمدرضا اصلانی همنفس بود و همانند این بزرگان بیادعا، شاگردان زیادی را آموزش داد. وسعت دانش و نگرش او بهقدری بود که حتی اگر بیخبر و بدون برنامه قبلی به صحنه میرفت، با سخنان ناب و ماندگار، فرصت بیاعتنایی را از مخاطب میگرفت. احاطه او به هنرهای نمایشی و موسیقی ایرانی و اروپایی همیشه درخور ستایش بود. در کارهای کارگردانی همیشه تأکید میکرد که کارگردانان علاوه بر دانستن روش تحقیق، باید تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و بسیاری از علوم دیگر را خوانده باشند. به تمام دانشجویانش تأکید میکرد که کارگردان، بدون جهانبینی، فقط هنرورز است. یا میگفت: کارگردان بدون پسزمینه مطالعاتی، فقط یک هنرور (مانند پیشهور) است. محال بود که پای سخن او بنشینم و هر جلسه یا هر نوبت، یک مطلب و دیدگاه جدید از او یاد نگرفته باشم.
خرم دل آنکه از تبارش... ماند خلفی به یادگارش...
بر زبان آلمانی و انگلیسی، تسلط کامل داشت. میگفت: حسرت خوردن متعلق به اندیشمندان است و حسادت، مربوط به کوتولههاست. کوتولههای ذهنی بهجای حسرت خوردن و خودسازی، حسادت میکنند. شنبه، یازدهم امرداد ۱۳۹۹ چند دقیقه بعد از ساعت ۱۶ این هنرمند کمنظیر، که یک سرمایه معنوی برای جامعه هنر ایران بود، در هشتاد سالگی چشم از جهان فروبست..!
افسوس...!
افسوس که چقدر زود دیر میشود!
به خانواده این مرد پاک نهاد، این ضایعه را تسلیت میگویم...!
***
جهان هستی همه نقش است و نقش زندگی از هر نقشی دلپذیرتر،
در گذرگاه حیات، ما رهروان تیز پای خیالیم، میآییم و میرویم،
و در این نگارخانه هستی از خود نقشی برجای میگذاریم.
نقش آنان که راه خود را به درستی یافتهاند، دیر پایتر است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
با داغ رؤیایی بر دل رفت
علی دهباشی
نویسنده و سردبیر مجله بخارا
خسرو سینایی از معدود کارگردانانی است که در رابطه با حرفهاش تخصصی درس خوانده بود، فارغالتحصیل کارگردانی و فیلمنامهنویسی و همچنین تئوری موسیقی از وین. معاصر سهراب شهید ثالث در همان مدرسه سینمایی اتریش بود؛ یکی از مهمترین ویژگیهای اخلاقیاش را میتوان نظم بسیاری دانست که در کار به خرج میداد و همین مسأله منجر به گزیدهکاریاش شده بود، از همین بابت هم آثاری که از او به یادگار ماندهاند در زمره ساختههایی ماندگار در عرصه فرهنگ و هنرمان هستند. خسرو سینایی بیهیچ گمان و تردید موفق به درج صفحه زرینی از سینمای کشورمان به نام خود شده، او شاید از میانمان رفته باشد اما حقیقت این است که یادش برای همیشه با آثاری که از خود به جای گذاشته باقی خواهد ماند. آثاری که هر یک جلوهگر تواناییهای او در عرصه هنر و سینماست، رشتهای که بیشک در آن مقام استاد تمامی داشت. دریغ و درد بسیار که سینایی موفق به سرانجام رساندن پروژه پایان عمرش که بیش از یک دهه در پی ساخت آن بود نشد، فیلم بلند سینمایی که قرار بود استاد عزتالله انتظامی هم در آن به ایفای نقش بپردازد. متأسفانه هیچ نهاد سازمانی حاضر به سرمایهگذاری برای ساخت این اثر که ماجرای اصلیاش مرتبط با مهاجرت یک لهستانی به ایران بود نشد و سینایی در حالی با زندگی وداع گفت که حسرت ساخت این فیلم بر دلش ماند. آن هم در شرایطی که حتی فیلمنامهاش را نوشته و دکوپاژ آن را هم طراحی کرده بود. متولیان امر در حالی دست رد به سینهاش زدند و او را همراهی نکردند که ساخت این فیلم، پروژهای ملی به شمار میآمد. از همینرو سالهای آخر عمر را در حالی سپری کرد که غمگینتر از همیشه بود چراکه همچنان در حسرت به ثمر رساندن این رؤیا غرق اندوه بود. افسوس که رفت و رؤیایی باارزش را با خود برد.
گذر از سطح زندگی به سطح آفرینش
مهدی احمدی
نقاش و بازیگر
هر انسانی دنیایی است که دیگری امکان ورود و نفوذ به آن را ندارد. همه ما در دنیای خود محبوسیم و فقط هنر است که میتواند این انزوا و تنهایی را بشکند و صدایمان را به گوش دیگری برساند. خسرو سینایی در تمام این سالها به واسطه سینما، موسیقی و شعرش در تلاش بود که صدای درونش را به گوش ما برساند. او تا آخرین لحظه آنچه در درونش میگذشت را به اثری هنری تبدیل کرد و موفق شد که از سطح زندگی به سطح آفرینش گذر کند. حتی آنجایی که نگذاشتند دوربینش را دستش بگیرد، سازش را برداشت و آنجایی که صدای موسیقی او را نشنیدند، قلمش را برداشت. خسرو سینایی بزرگ بود، او هنرمندی بزرگ بود که عاشقانه زندگی کرد، جرعه جرعه عشق را نوشید و تا آخرین نفس با عشق و شور کار کرد و بی مهریهایی که در تمام این سالها به او شد را با قطره اشکی از چشمانش بیرون ریخت و با لبخند به من گفت: «زندگی را دوست دارم.»
هنرمندی که عاشق فرهنگ ایران بود
احمد نادعلیان
هنرمند محیطی
خسرو سینایی را با فیلم آخرش «جزیره رنگین» بیشتر شناختم. فیلمی که با اقتباس آزاد از زندگی من ساخته شد. ایشان با توجه به زندگی با همسر و فرزندان هنرمندش همیشه رابطه عمیقی با نقاشان داشت. همیشه در نمایشگاه هنرمندان مطرحی چون ژازه تباتبایی و... شرکت میکرد. حتی در یکی از فیلمهایش که خود آکاردئون میزد و سایر هنرمندانی چون غلامحسین نامی، ژازه تباتبایی و نقاشان معروف دیگر حضور داشتند و با هم شعری را زمزمه میکردند. این فیلم و رابطه او با استاد محمدابراهیم جعفری و استاد نامی نشان میدهد که رابطه مستحکمی با جامعه تجسمی دارد. او علاوه بر هنر فیلمسازی در زمینه موسیقی هم دستی داشت و دوستی بسیاری با لوریس چکناواریان داشت. خسرو سینایی در فیلمهایش به فرهنگ ایران میپرداخت و به جای استفاده از سلبریتیها، از آدمهای واقعی در فیلمهایش استفاده میکرد. به عنوان مثال در فیلم آخر خود به مسائل زنان و اشتغال و کارآفرینی زنان پرداخت و نقش هنر تجسمی زنان در فیلم بارز بود؛ زنانی که مکتب ندیدهاند و ساده و بی پیرایه کار میکنند. زمانی که فیلم را میساخت، در موزه ما یک ماه زندگی کرد و این مایه افتخار من بود. یک ماه در یک فضا با هم زندگی کردیم. موضوعی که برای او اهمیت بسیار داشت، این بود که افرادی به مناطق دورافتاده بروند و میراث فرهنگی و ملی را کشف کنند و به آنها فرصت تجلی بدهند.
نسل امروز، بسیاری از آنهایی که خبر کوتاه درگذشت خسرو سینایی را میخوانند او را با «عروس آتش» میشناسند. فیلمی که اواخر دهه 70 شمسی در دوران اصلاحات ساخته و اکران شد. با توجه به حال و هوای اجتماعی آن روزها و تغییر شرایط ، «عروس آتش» فیلم زمانه بود و بسیار دیده و ستایش شد. خسرو سینایی که پیش از «عروس آتش» با مستندهایش شناخته میشد، هنرمندی یگانه و اصیل بود. فارغالتحصیل کارگردانی و فیلمنامهنویسی از آکادمی هنرهای نمایشی و رشته تئوری موسیقی از کنسرواتوار وین و دلبسته به هنر و فرهنگ ایرانی. فیلمسازی که تا آخرین روزهای فعالیتش در سینما کوشید بخشهایی ناگفته از زیباییها، غمها و شادیهای این مردم و سرزمین را روایت کند. همواره از اینکه او را مستندساز میخواندند آزرده خاطر بود، گمان داشت این دستهبندیها او را از فعالیت در دل سینمای حرفهای دور و شرایط را برای اکران فیلمهایش سخت میکند. شاید نمیدانست سینمای ایران همواره با فیلمسازان مستقل و فیلمهایی که وجه هنری و فرهنگی بالاتری دارند نامهربان است.
سینایی تحصیلکرده اروپا از زمانی که وارد سینمای ایران شد، فاصلهاش را با سینمای فارسی نشان داد. او که با مستندهای «حاج منصورالملکی» و «مرثیه گمشده» به عنوان مستندساز به شهرت رسیده بود، در دهه چهل و پنجاه فیلمهای کوتاه آموزشی برای کودکان ساخت، آثاری با ارزش و دیدنی که مفاهیم آموزشی و علمی را متناسب با روحیه کودکان و در قالب آثار داستانی بیان میکردند. شرایط سینمای ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی زمینه فعالیت سینماگری چون سینایی را فراهم نمیکرد. اما همان سابقه، اعتبار و شخصیت فرهنگی و دور از ابتذال باعث شد که سینایی بتواند پس از پیروزی انقلاب و در دهه شصت نخستین فیلم بلندش را کارگردانی کند.
«هیولای درون» که اوایل دهه شصت روی پرده رفت، در فضای سینمای ایدئولوژیک آن سالها جذاب بود، ساختاری داستانی و بازیگر حرفهای داشت که به مضمون روانشناختی فیلم رنگ میداد. سینایی بر اساس تجربه زیست خود و آشنایی با مهاجران، در «یار در خانه» به موضوع مهم و ناگفته حضور مهاجران لهستانی در ایران پرداخت و در «در کوچههای عشق» به سرزمینی ادای دین کرد که پس از جنگ، هنوز زنده است و زندگی در آن جریان دارد. «در کوچههای عشق» در آبادان پس از جنگ روایت میشد، شهری که جنگی نابرابر را پشت سر گذاشته اما همچنان زنده است. فیلم، تماشاگرش را به ماندن در وطن و سازندگی دعوت میکند و از این منظر قابل ستایش است.
یکی از بداقبالیهای سینایی این بود که اغلب فیلمهایش درست دیده نشدند، آثارش زودتر از آنکه روی پرده بروند قضاوت میشدند و از اکران مناسب بازمیماندند. به همین دلیل روند فیلمسازی او کند و سخت میشد و فیلمهایش مهجور میماند. بعضی از آنها مانند «گفتوگو با سایه» یا حتی تجربه دیگرش در سینمای دفاع مقدس با نام «مثل یک قصه» راهی به پرده سینماها پیدا نکردند. اما «عروس آتش» که اکرانی تقریباً مناسب یافت، دوستداران بسیاری پیدا کرد و بازیگر نخستش حمید فرخنژاد را به ستاره تبدیل کرد.
«جزیره رنگین» آخرین فیلمش سرنوشتی مشابه با اغلب فیلمهایش پیدا کرد و اکرانی محدود داشت. او دیگر سالخورده شده بود، کمتر حوصله و توان جنگیدن با شرایط را داشت. اما همچنان امیدوار بود، امید او را بیش از 50 سال در سینمای ایران حفظ کرد، فارغ از همه بیمهریهایی که به سینماگران فرهیخته و مستقل ایران میشود.
سینایی از نسلی بود که مناسبات چرک حرفهای را نیاموختند و تن به ابتذال ندادند. همه عزت و اعتبار سینماگرانی از جنس سینایی که یگانه و تکرار نشدنی به نظر میرسند و تا همیشه در قلب دوستدارانشان باقی میمانند به این دلیل است که برای ماندن و دیده شدن تسلیم قواعدی نشدند که به آن باور نداشتند. روحش شاد.
گروه فرهنگی/ در خانوادهای با پیشه پزشکی پرورش یافت. اگر دست به دست تقدیر داده بود، او نیز باید پزشک میشد و شاید امروز در جبههای دیگر در جنگ با کرونا. لابد بخت با فرهنگ و هنر این سرزمین یار بود که خسرو سینایی با دیدن آکاردئون، دلباخته موسیقی شود و هنر را به عنوان حرفه خویش برگزیند. اگر چه با وجود علاقهاش به موسیقی و مطرح شدن نامش به عنوان یکی از آکاردئونیستهای مطرح تهران در 18 سالگی خانواده همچنان اصرار دارند که بعد از گرفتن دیپلم در رشته طبیعی، برای ادامه تحصیل در کنکور رشته پزشکی شرکت کند.
او به سفارش خانواده گوش میکند اما در برگه کنکور به جای پاسخ دادن به سؤالات آزمون به نقاشی مشغول میشود. آن سالها افراد زیادی بعد از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اعزام میشدند. او هم برای آموزش معماری به دانشگاه فنی وین میرود و همزمان در رشته آهنگسازی دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین پذیرفته میشود. منوچهر طیاب از دوستان صمیمی او در دانشکده معماری است. در ارکستر جمع و جور دوستانهای که دارند، طیاب ماندولین مینوازد و سینایی آکاردئون. با شکلگیری موج نوی سینمای فرانسه و نئورئالیسم ایتالیا، عشق به سینما هم در دل هر دو ولوله میکند. طیاب پیش از سینایی معماری را نیمه کاره رها کرده و در آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی وین به تحصیل در رشته سینما مشغول میشود. او در یکی از فیلمهایی که برای دانشکده میسازد، از سینایی دعوت میکند که یکی از نقشها را بازی کند. محیط و فضای همین کار آنقدر سینایی را درگیر خود میکند که او هم قید معماری را میزند و در امتحان ورودی دانشکده سینما شرکت میکند. با رشته اصلی کارگردانی و رشته فرعی فیلمنامهنویسی فارغالتحصیل میشود. عشق به موسیقی همچنان پایدار است و در رشته تئوری موسیقی با درجه ممتاز از کنسرواتوار وین فارغالتحصیل میشود. سینایی علاوه بر سینما و موسیقی، به ادبیات و شعر هم علاقه دارد و مجموعه شعری هم از او منتشر شده اما سینایی خودش را فیلمساز میداند و حرفه اصلیاش در جهان هنر فیلمسازی است. فیلمسازی که با تأکید بر موضوعات اجتماعی و عمدتاً مستندگونه آثار درخشانی را در سینمای ایران به ثبت رسانده است از «تهران امروز»، «زنده باد...»، «هیولای درون»، «مرثیه گمشده» که روایتگر مهاجرت هزاران لهستانی به ایران در سالهای ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲ بود و بابت ساخت آن نشان ویژه کشور لهستان را از رئیس جمهوری این کشور دریافت کرد تا فیلم تحسین شده «عروس آتش»، «گفتوگو با سایه» و... عشق او به هنر با عشق به ایران عجین شده و نشانه این عشق را در آثارش و صحبتهایش میتوان یافت.
اگر چه مسیر فیلمسازیاش فراخ نبوده و از آخرین ساخته سینماییاش «جزیره رنگین» بیش از 7 سال میگذرد. یکی از آرزوهای خسرو سینایی ساخت «قطار زمستانی» بود. سینایی میخواست در این فیلم مهاجرت گروه کثیری از لهستانیها از جمله زنان و کودکان را در دوران جنگ جهانی دوم از کشور شوروی به ایران و ماجراهای پس از آن را به تصویر بکشد. عزتالله انتظامی را برای ایفای نقش اصلی انتخاب کرده بود. در دوران مدیریت حجتالله ایوبی بر سازمان سینمایی تفاهمنامه همکاری برای ساخت مشترک فیلم میان لهستان و بنیاد سینمایی فارابی هم بسته شد اما بنا بر دلایل مختلف این فیلم به مرحله تولید نرسید. از همین روست که گلایه دارد «لقب استاد برایش از فحش هم بدتر است»، چرا که این القاب، نظر واقعی مسئولان نیست. خسرو سینایی اما از چهرههای همیشه محبوب و محجوب برای آنهایی است که فرهنگ را قدر میشناسند. گواه آن دلشورههایی است که با شنیدن خبر بستری شدن او در اهالی رسانه و فرهنگ ایجاد شد. برای اولین بار تیرماه امسال که خبر رسید این فیلمساز باسابقه کشورمان به خاطر عمل کمر در بیمارستان بستری شد و خبر ترخیصش امیدوارمان کرد که این شاعر، آهنگساز و فیلمساز کشورمان از تهدید بزرگ این روزها گریخته است اما درگیری چند ماههاش با عفونت و خونریزی ریه و مشکلات کلیوی و رفت و آمد به بیمارستان باعث شد بالاخره به کرونا مبتلا شود. چندی پیش حبیب احمدزاده (نویسنده، فیلمنامهنویس و مستندساز) با انتشار متنی کوتاه در فضای مجازی، ضمن درخواست دعا از مردم اعلام کرد که خسرو سینایی به واسطه عفونت توأمان ریه و کرونا بستری شده و تحت تنفس کمکی با دستگاه ونتیلاتور است. خسرو سینایی فارغ از فعالیت هنریاش به خاطر ویژگیهای شخصیتیاش، تواضع، فروتنی و ادبش جایگاه کم نظیری در میان دوستداران فرهنگ داشت آنچنان که در این روزها خیلیهایمان چشم انتظار آن بودیم که خبر برسد خسرو سینایی کرونا را شکست داده است؛ اما این امید تنها تا عصر روز شنبه 11 مردادماه دوام آورد. خبر همچون همیشه تلخ و کوتاه روی خط خبرگزاریها قرار گرفت: «کرونا خسرو سینایی را هم با خود برد.»
آدم درجه یکی که دیگر حضور ندارد
احمدرضا احمدی شاعر
خسرو سینایی آدم بسیار خوبی بود و کاری به کار کسی نداشت و این اولین ویژگی اخلاقی سینایی است که به خاطرم میآید. به خاطر همین اخلاق و البته مهربانی بیدریغش، من هم خیلی دوستش داشتم. متأسفانه مثل بسیار کسان دیگر، مفتمفت فوت کرد؛ یعنی رفته بود بیمارستان کتفاش را عمل کند که آنجا متوجه میشوند در بیمارستان به کرونا مبتلا شده و چون آن بیمارستان هم بخش بیماران کرونایی نداشته، به بیمارستان امیراعلم منتقل میشود و دیروز شنیدم که از دست رفته است. سینایی در خانوادهای بسیار فرهیخته و درجه یک رشد و تربیت یافته بود. پدرش پزشک بود و خودش هم تحصیلکرده؛ ساز میزد و کارهای هنری زیادی انجام میداد. آشنایی من با سینایی بعد از انقلاب و به واسطه همسرش فرح اصولی شکل گرفت. همسر سینایی نقاش کتاب کودک بود و ما برای چهار پنج کتاب با هم همکاری کردیم و همین باعث شد رفت و آمدهای من به منزل سینایی برای ادیت و بازبینی کتابها، زیاد شود و در نهایت رفاقت من با خسرو شکل گرفت و دوستی خوبی بینمان برقرار شد. بسیار آدم بیآزاری بود و سرش گرم کار خودش بود و در حوزه کار هنری و حرفهایش هم نمونهای درست از هنرمندهایی بود که بیهیچ حاشیه و سر و صدایی کار میکنند و اتفاقاً خوب هم کار میکنند. من بعد از انقلاب سینما نرفتم اما فیلمهای او را کمابیش روی سیدی دنبال میکردم مستندهایش مخصوصاً «فرش، اسب، ترکمن» را دوست داشتم. علاوه بر اینها، خسرو سینایی معلم خوبی بود و یادگارهای خوبی در سینما از خودش به جا گذاشت و باعث دیدهشدن چهرههایی مثل حمید فرخنژاد شد که در فیلم «عروس آتش» سینایی بازی کرد. چند سال پیش هم با وجود کسالت و درد، به جشن تولدی که برای من گرفته بودند آمد و مثل همیشه لطفهای بسیار به من کرد. همیشه دیدنش خوشحالم میکرد و واقعاً حیف شد که رفت. شباهتی که شاید من و سینایی با هم داشته و داریم همین است که کاری به کار کسی نداریم چون خود من همیشه به این فکر میکنم که مگر چقدر عمر میکنیم که مدام انرژی و توان خودمان را بگذاریم برای سر و کله زدن با دیگران یا شکستن دل و شکسته شدن دلهایمان. سینایی هم چنین آدمی بود. کسی از خسرو سینایی در طول این همه سال فعالیت، حرف تلخ و بدی نشنید یا او را وسط معرکهها ندید. آدم حسابی و درجه یکی که دیگر حضور ندارد و باید تأسف خورد به فقدان آدمی با این مشخصات که گفتم...
هنرمندی که شبیه کسی نبود و خود را تکرار نکرد
لوریس چکناواریان
آهنگساز و رهبر ارکستر
آشنایی من با زنده یاد خسرو سینایی به بیش از 60 سال پیش میرسد؛ اگر اشتباه نکنم از سالهای 1958 تا به امروز که دیگر او را در کنار خود نداریم. اولین دیدار در وین و در آکادمی هنرهای نمایشی و موسیقی بود، من در زمینه موسیقی فعالیت داشتم و خسرو در زمینه فیلم. البته همان طور که همه میدانند خسرو سینایی علاوه بر شناخت و تبحر در حرفه سینما، در هنر موسیقی هم متبحر و آگاهی بسیاری داشت وموزیسینی ارزشمند و نوازندهای توانا درساز آکاردئون بود؛ سازی که همان سالها دروین آموزش آن را فرا گرفت و در سالهای پربارعمرش همچنان به آن عشق میورزید. البته هنر اودر عرصه موسیقی تنها به نوازندگی خلاصه نمیشد و آهنگسازیهای بسیاری هم انجام داده است، بویژه برای اغلب فیلمهایی که خود ساخته بود موسیقی آن را هم برعهده داشت ومن نیزخوشحالم که این افتخار را داشتم تا دراولین گامهای او درزمینه ساخت فیلم کنارش بودم و موسیقی آن فیلمها را نوشتهام و امروز نزدیک به 50 سال از آن روزها میگذرد و البته افتخار دیگری است که در آخرین فیلم ساخته او همکاری داشتم، فیلمی با عنوان «جزیره رنگین» که سال 1393 تولید شد. نگاه خسرو سینایی به حوزه سینما متفاوت از دیگران بود و آثارش رنگ و بوی خاص او را داشت. کارهای این هنرمند هیچ گاه تقلید و الگوبرداری از کسی نبوده و سعی نمیکرد از دیگران بهتر یا کمتر باشد کار خودش را انجام میداد و تلاش میکرد حرفش را با موسیقی و فیلم بیان کند و البته دراین زمینه هم موفق عمل کرد و فیلمهایی که ساخت هیچ کدام شبیه یکدیگر نبوده و نیست و خود را تکرار نکرد. ناگفته نماند دستی هم در شعر داشت. هنرمند بزرگی که اعضای خانوادهاش هم انسانهای بزرگی بوده و هستند و در اتمسفر بزرگ هنری او زندگی کردهاند. خسرو دراکثر کنسرتهایم که قبل و بعد از انقلاب برگزارشد همراه باخانوادهاش شرکت کرد و این دیدارها موجب دلگرمی من بود که دوست و رفیق چندین سالهام را میبینم. خسروسینایی شخصیتی دوست داشتنی و رفیق درجه یک من است و امروز تأسف میخورم که او را در کنار خودمان نداریم البته که او رفت و دیگر برنمیگردد اما یک روزی ما به او میپیوندیم و دیدارآغاز میشود...
او سرمایه معنوی برای جامعه هنر ایران بود
اکبر عالمی
منتقد سینما
خسرو سینایی کارگردان کمنظیری بود که به هیچوجه رگههای حسادت را در او ندیدیم... این توصیف به ظاهر ساده، بسیار جای تأمل دارد. وقتی تحصیلاتش در اتریش به پایان رسید، در ۱۳۴۴ به ایران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر (اداره کل سینمایی کشور) چندین مستند کوتاه ساخت که همگی ماندگار شدند. این هنرمند چندوجهی با وسعت جهانبینی در هنرهای معاصر، نوازنده و آهنگساز هم بود. به مدت پانزده سال (در کنار مستندسازی) در دانشکده هنرهای دراماتیک و دانشگاههای دیگر تدریس کرد. این مرد که نویسنده و سخنور بسیار ارزشمندی بود هرگز به هیچکس حسادت نکرد. قلب بسیار پاک و خیرخواهی داشت که باعث رنجش حتی یک نفر نشد...! این کارگردان خلاق و بسیار ارزشمند که نامش در سینمای ایران برای همیشه ماندگار است با منوچهر طیاب، محمدرضا اصلانی همنفس بود و همانند این بزرگان بیادعا، شاگردان زیادی را آموزش داد. وسعت دانش و نگرش او بهقدری بود که حتی اگر بیخبر و بدون برنامه قبلی به صحنه میرفت، با سخنان ناب و ماندگار، فرصت بیاعتنایی را از مخاطب میگرفت. احاطه او به هنرهای نمایشی و موسیقی ایرانی و اروپایی همیشه درخور ستایش بود. در کارهای کارگردانی همیشه تأکید میکرد که کارگردانان علاوه بر دانستن روش تحقیق، باید تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و بسیاری از علوم دیگر را خوانده باشند. به تمام دانشجویانش تأکید میکرد که کارگردان، بدون جهانبینی، فقط هنرورز است. یا میگفت: کارگردان بدون پسزمینه مطالعاتی، فقط یک هنرور (مانند پیشهور) است. محال بود که پای سخن او بنشینم و هر جلسه یا هر نوبت، یک مطلب و دیدگاه جدید از او یاد نگرفته باشم.
خرم دل آنکه از تبارش... ماند خلفی به یادگارش...
بر زبان آلمانی و انگلیسی، تسلط کامل داشت. میگفت: حسرت خوردن متعلق به اندیشمندان است و حسادت، مربوط به کوتولههاست. کوتولههای ذهنی بهجای حسرت خوردن و خودسازی، حسادت میکنند. شنبه، یازدهم امرداد ۱۳۹۹ چند دقیقه بعد از ساعت ۱۶ این هنرمند کمنظیر، که یک سرمایه معنوی برای جامعه هنر ایران بود، در هشتاد سالگی چشم از جهان فروبست..!
افسوس...!
افسوس که چقدر زود دیر میشود!
به خانواده این مرد پاک نهاد، این ضایعه را تسلیت میگویم...!
***
جهان هستی همه نقش است و نقش زندگی از هر نقشی دلپذیرتر،
در گذرگاه حیات، ما رهروان تیز پای خیالیم، میآییم و میرویم،
و در این نگارخانه هستی از خود نقشی برجای میگذاریم.
نقش آنان که راه خود را به درستی یافتهاند، دیر پایتر است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
با داغ رؤیایی بر دل رفت
علی دهباشی
نویسنده و سردبیر مجله بخارا
خسرو سینایی از معدود کارگردانانی است که در رابطه با حرفهاش تخصصی درس خوانده بود، فارغالتحصیل کارگردانی و فیلمنامهنویسی و همچنین تئوری موسیقی از وین. معاصر سهراب شهید ثالث در همان مدرسه سینمایی اتریش بود؛ یکی از مهمترین ویژگیهای اخلاقیاش را میتوان نظم بسیاری دانست که در کار به خرج میداد و همین مسأله منجر به گزیدهکاریاش شده بود، از همین بابت هم آثاری که از او به یادگار ماندهاند در زمره ساختههایی ماندگار در عرصه فرهنگ و هنرمان هستند. خسرو سینایی بیهیچ گمان و تردید موفق به درج صفحه زرینی از سینمای کشورمان به نام خود شده، او شاید از میانمان رفته باشد اما حقیقت این است که یادش برای همیشه با آثاری که از خود به جای گذاشته باقی خواهد ماند. آثاری که هر یک جلوهگر تواناییهای او در عرصه هنر و سینماست، رشتهای که بیشک در آن مقام استاد تمامی داشت. دریغ و درد بسیار که سینایی موفق به سرانجام رساندن پروژه پایان عمرش که بیش از یک دهه در پی ساخت آن بود نشد، فیلم بلند سینمایی که قرار بود استاد عزتالله انتظامی هم در آن به ایفای نقش بپردازد. متأسفانه هیچ نهاد سازمانی حاضر به سرمایهگذاری برای ساخت این اثر که ماجرای اصلیاش مرتبط با مهاجرت یک لهستانی به ایران بود نشد و سینایی در حالی با زندگی وداع گفت که حسرت ساخت این فیلم بر دلش ماند. آن هم در شرایطی که حتی فیلمنامهاش را نوشته و دکوپاژ آن را هم طراحی کرده بود. متولیان امر در حالی دست رد به سینهاش زدند و او را همراهی نکردند که ساخت این فیلم، پروژهای ملی به شمار میآمد. از همینرو سالهای آخر عمر را در حالی سپری کرد که غمگینتر از همیشه بود چراکه همچنان در حسرت به ثمر رساندن این رؤیا غرق اندوه بود. افسوس که رفت و رؤیایی باارزش را با خود برد.
گذر از سطح زندگی به سطح آفرینش
مهدی احمدی
نقاش و بازیگر
هر انسانی دنیایی است که دیگری امکان ورود و نفوذ به آن را ندارد. همه ما در دنیای خود محبوسیم و فقط هنر است که میتواند این انزوا و تنهایی را بشکند و صدایمان را به گوش دیگری برساند. خسرو سینایی در تمام این سالها به واسطه سینما، موسیقی و شعرش در تلاش بود که صدای درونش را به گوش ما برساند. او تا آخرین لحظه آنچه در درونش میگذشت را به اثری هنری تبدیل کرد و موفق شد که از سطح زندگی به سطح آفرینش گذر کند. حتی آنجایی که نگذاشتند دوربینش را دستش بگیرد، سازش را برداشت و آنجایی که صدای موسیقی او را نشنیدند، قلمش را برداشت. خسرو سینایی بزرگ بود، او هنرمندی بزرگ بود که عاشقانه زندگی کرد، جرعه جرعه عشق را نوشید و تا آخرین نفس با عشق و شور کار کرد و بی مهریهایی که در تمام این سالها به او شد را با قطره اشکی از چشمانش بیرون ریخت و با لبخند به من گفت: «زندگی را دوست دارم.»
هنرمندی که عاشق فرهنگ ایران بود
احمد نادعلیان
هنرمند محیطی
خسرو سینایی را با فیلم آخرش «جزیره رنگین» بیشتر شناختم. فیلمی که با اقتباس آزاد از زندگی من ساخته شد. ایشان با توجه به زندگی با همسر و فرزندان هنرمندش همیشه رابطه عمیقی با نقاشان داشت. همیشه در نمایشگاه هنرمندان مطرحی چون ژازه تباتبایی و... شرکت میکرد. حتی در یکی از فیلمهایش که خود آکاردئون میزد و سایر هنرمندانی چون غلامحسین نامی، ژازه تباتبایی و نقاشان معروف دیگر حضور داشتند و با هم شعری را زمزمه میکردند. این فیلم و رابطه او با استاد محمدابراهیم جعفری و استاد نامی نشان میدهد که رابطه مستحکمی با جامعه تجسمی دارد. او علاوه بر هنر فیلمسازی در زمینه موسیقی هم دستی داشت و دوستی بسیاری با لوریس چکناواریان داشت. خسرو سینایی در فیلمهایش به فرهنگ ایران میپرداخت و به جای استفاده از سلبریتیها، از آدمهای واقعی در فیلمهایش استفاده میکرد. به عنوان مثال در فیلم آخر خود به مسائل زنان و اشتغال و کارآفرینی زنان پرداخت و نقش هنر تجسمی زنان در فیلم بارز بود؛ زنانی که مکتب ندیدهاند و ساده و بی پیرایه کار میکنند. زمانی که فیلم را میساخت، در موزه ما یک ماه زندگی کرد و این مایه افتخار من بود. یک ماه در یک فضا با هم زندگی کردیم. موضوعی که برای او اهمیت بسیار داشت، این بود که افرادی به مناطق دورافتاده بروند و میراث فرهنگی و ملی را کشف کنند و به آنها فرصت تجلی بدهند.
تقی آزاد ارمکی، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در گفتوگو با «ایران»:
مسأله طبقه متوسط توسعه و بقای ایران است
- طبقه متوسط نه دستمایه اصلاحطلبی برای دموکراسی خواهی است نه مانع سامان و ارتقای فرهنگ به معنای اصولگرایی
مرتضی گل پور
خبرنگار
«طبقه متوسط در ایران اساساً و منطقاً برای دموکراسی نیامده است.» این جمله را میتوان گزاره اصلی دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران دانست که در گفتوگوی ذیل میخوانید. این گزاره در کنار جمله دیگر او در همین گفتوگو، یعنی اینکه «پروژه طبقه متوسط توسعه است» ما را به فهمی راهبردی از طبقه متوسط در ایران رهنمون میشود. این فهم حکایت از آن دارد که فارغ از نزاعهای سیاسی راست و چپ در ایران، مسأله اصلی طبقه متوسط، بقا و تداوم نظم سیاسی، نظام اجتماعی، امنیت و توسعه پایدار اقتصادی است. این رویکرد درحالی است که اکنون تصویر ما از این طبقه اجتماعی، در تقابل یا در دیالکتیک یک دوگانه شکل گرفته است؛ دوگانه اصلاحطلبی و اصولگرایی که شاید کاذب هم باشد. اصولگرایی عملاً تلاش میکند طبقه متوسط را نادیده بگیرد و آن را به رسمیت نشناسد، البته با این برچسب که این طبقه را محصول مدرنیسم دوره پهلوی اول، حامل فرهنگ غربگرا و در خدمت سیاست اصلاحطلبان میداند. در مقابل، اصلاحطلبان هم رویکرد دموکراسی محور و صرفاً آزادی خواه از طبقه متوسط ارائه میدهند و ذیل این رویکرد، خود را نیروی پیشروی این طبقه قلمداد میکنند.
اما تقی آزاد ارمکی میگوید طبقه متوسط نه تنها پدیدهای تاریخی در ایران است، بلکه نه درخدمت اصلاحطلبان است، نه خصم اصولگرایان. مسأله طبقه متوسط، از دیرباز و امروز هم، توسعه ایران و پایداری و بقای آن بوده است و هر نیرویی که در این مسیر حرکت کند، همراهی طبقه متوسط را باخود خواهد داشت، فارغ از اینکه اسم آن نیرو چه باشد. این تصویر از طبقه متوسط، یعنی طبقهای شامل حقوقدانان، وکلا، کارمندان عالیرتبه و کارمندان سطوح میانی، استادان دانشگاهها، معلمان، هنرمندان، شاعران، سینماگران و حتی شاید روزنامه نگاران، متفاوت از تصویر صرفاً سیاسی است که هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان ارائه میدهند. این همان فهمی است که استراتژیستهای جمهوری اسلامی باید آن را مد نظر قرار دهند، رویکردی راهبردی که برای امروز و فردای ایران و پایداری این سامان ضروری به نظر میرسد. این گفتوگو را بخوانید.
شما پیشتر گفتهاید که در طول تاریخ نظام اجتماعی ما طبقاتی بوده است و به نوعی طبقه متوسط را در طول تاریخ ریشهیابی کردهاید. اما امروز اصولگرایان معتقدند طبقه متوسط به یک معنا وارداتی و محصول ورود مدرنیسم به ایران از دوره ناصری است که در دوره پهلوی اول قوام گرفته است. بنابراین نوعی برچسب غربگرایی به طبقه متوسط زده میشود. اصلاحطلبان هم با یک نگرش سیاسی به طبقه متوسط، آن را پیشروی تغییرات اجتماعی و سیاسی میدانند. اما به نظر میرسد شما معتقدید طبقه متوسط بیشتر حامل توسعه است تا چیزی که ما دموکراسی میخوانیم.
بحث را براساس چند فرض شروع کردید که باید درباره هر کدام تأمل کرد، زیرا با قبول یا رد این فرضها، بحث ما درباره طبقه متوسط متفاوت خواهد بود. نخست اینکه شما مفهوم جامعه طبقاتی مورد نظر من را سست کردید، کما اینکه طیفهای سیاسی و اجتماعی دیگری هم چنین میکنند. به عنوان مثال مارکسیستهای ایرانی، از سوسیالیستها تا چپترین گرایش آنان، یک بدفهمی عمده درباره وضعیت طبقاتی جامعه ایرانی داشتند و سعی میکردند جامعه ایرانی را به گونهای صورت بندی کنند تا از درون این صورتبندی کنشگری آنان امکانپذیر باشد. از همه بدتر محافظهکاران ایرانی هستند که یک سابقه تاریخی هم دارند. به عبارت دیگر، محافظهکاران ایرانی در جریان مشروطه، کنش و ظهور سیاسی دارند، سپس به حاشیه میروند و بار دیگر در دوران انقلاب اسلامی قدرتمندانه وارد عمل میشوند. بنابراین اصولگرایان امروز با گذشته خود تفاوت چندانی ندارند، به این معنا که جامعه ایرانی را یک جامعه تودهای تصور میکنند، جامعهای که بورژوازی و متمولان، بیرون نظام اجتماعی قرار دارند، قدرت هم دست محافظهکاران باشد، مابقی هم یک جامعه همراه و هم شکل تودهای قلمداد شود. به یک معنا، این نگاه و تعبیر از نظام طبقاتی ایران در جریان نهضت ملی مصدق و آیتالله کاشانی هم دیده میشود و اتفاقاً همین مسأله است که باعث قفل شدن فرآیندها شده و درنهایت زمینه شکست این جریان را فراهم میکند. به عبارت دیگر، غیر از مسأله تودهایها و انگلیسیها، وجود نوعی مشکل بینش اجتماعی در رهبران نهضت ملی که جامعه را تودهوار قلمداد میکنند، یعنی جامعهای که در اختیار است یا نیست، باعث شکست هم مصدق و هم کاشانی میشود. امروز هم گویی اصولگرایان با یک جامعه تقریباً بیطبقه زیست میکنند و در این صورت اگر متمولان (بورژوازی) یا صاحبان قدرتی هم باشند، آنان را بیرون از جامعه میبینند. در این صورت طبیعی است که اصولگرایان جامعه طبقاتی را بیمعنا بدانند و اگر هم طبقاتی ببینند، منظور آنان یک توده در اختیار است که میشود آن را کنترل و مدیریت کرد. اینجا است که طبقه متوسط یک پدیده از بیرون آمده تصور میشود. این درحالی است که من در پژوهشهای خود درباره جامعه ایرانی، مفصل بحث کردم که ایران بهطور تاریخی طبقاتی بوده و طبقه متوسط پدیده تاریخی ایران است. به عنوان مثال به بوروکراتها در ایران نگاه کنید. همه ما معتقدیم که ایران کشور تولید بوروکرات، کشور تولید اندیشه ورز و هنرمند و کشور تولید ادیب است. اینها متعلق به کدام لایه یا طبقه اجتماعی هستند؟ شعرا، نویسندگان، منتقدان، هنرمندان، نقاشان، طراحان، بوروکراتها، مربوط به کدام بخش از جامعه هستند؟ اینها بخش میانی جامعه ایرانی هستند و اتفاقاً با پدیدههای میانی جامعه ایرانی هم سروکار دارند. به عنوان مثال، بوروکراتها به سامان اجتماعی کار دارند و هنرمندان نیز با معنادهی به جامعه و اخلاق و فرهنگ سروکار دارند. اینها دو بخش عمده طبقه متوسط هستند که اتفاقاً تاریخی هستند و کنشهای تاریخی هم انجام دادند. آنان در دوره مغول یا صفویه نقش عمده و اساسی ایفا کرده و کنش تاریخی انجام دادند. در دوران انقلاب اسلامی نیز، هم در ظهور انقلاب اسلامی و هم فضاسازی برای استقرار جمهوری اسلامی طبقه متوسط فعال بوده است. در مناقشههای امروز درباره توسعه و دموکراسی هم این دو نیرو در حال فعالیت هستند. بوروکراتهای ایران یا جمعیت بزرگ کارمندان دولت چه کسانی هستند؟ آیا بورژوازی و صاحبان ثروت هستند یا ندارهای جامعه محسوب میشوند؟ به باور من، هم راستگراها و هم چپگراها اصرار دارند که این طیف را آدمهای نحیف فروریخته به توده وصل شده قلمداد کنند.
چرا این طور نگاه میکنند؟
زیرا اگر به گونه دیگری نگاه کنند، طبیعتاً باید با جامعه نیز به گونه دیگری رفتار کنند.
اشاره کردید که طبقه متوسط اعم از بوروکراتها، وکلا، حقوقدانان، هنرمندان یا سلبریتیها به وقوع انقلاب اسلامی و مهمتر از آن، به استقرار جمهوری اسلامی کمک کردند.
بله. البته این را هم اضافه کنم که بخشی از مشکل عدم توسعه یافتگی امروز ما هم به اینها مربوط میشود. به این معنی که اگر امروز در ایران توسعه محقق نمیشود، به این دلیل است که بوروکراتها برای توسعه توجیه نشدند. وقتی نظام اداری برای پروژه توسعه توجیه نباشد، طبیعتاً ضد توسعه عمل خواهد کرد. مأموران مالیاتی مالیات نمیگیرند و نظام مالیاتی را خراب میکنند یا کارمندان صداوسیما به گونه دیگری عمل میکنند. اینها به این دلیل است که توجیه نشدهاند یا از آنان بازی توسعهای نخواستیم، درصورتی که اساساً موقعیت اینها موقعیت توسعهای است، اما امروز او درمانده است که چه کند. به این ترتیب، این فرد احساس نابسامانی میکند. بنابراین این بیاعتمادی که امروز ما در جامعه نسبت به خود و دیگری میبینیم، صرفاً به ساخت سیاسی بازنمیگردد، زیرا ساخت سیاسی مستقر است، به این معنی که هیچ نظامی در دنیا به لحاظ امنیتی و نظامی مانند ایران مستقر نیست، قویترین نظامی است که در دنیا وجود دارد. کما اینکه قیمت دلار به 24 هزار تومان میرسد، اما جامعه همچنان دارد فعالیت میکند. پس چرا کار جامعه یا پروژه توسعهای جامعه پیش نمیرود؟ به این دلیل که به نیروی طبقه متوسط مشروعیت و اجازه عمل ندادیم و از او نخواستیم. به عبارت دیگر، او را در جایی گذاشتیم که باید کار توسعهای بکند، اما اجازه توسعه به او نمیدهیم.
در اینجا یک تناقض دیده میشود. شما در صحبتهای مختلف خود اشاره کرده اید که دغدغه رهبر انقلاب، توسعه ایران است. چرا این دغدغه در جامعه جاری و ساری نمیشود؟
به این دلیل که اصولگرایان به مسأله توسعه و لوازم آن توجه ندارند. بگذارید مثالی بزنم. نمایندگان مجلس تصور میکردند میتوانند جواز استیضاح رئیس جمهوری را بگیرند و البته میدانیم که در این صورت، ما دچار مشکلات عدیدهای میشدیم. در چنین شرایطی رهبری میگویند پروژه ما، استقرار و توسعه است، بعداً بروید درباره مسائل دیگر بحث کنید. اما باز در تلویزیون میبینیم که مفاهیم دیگری مطرح میشود. به باور من، پروژه رهبری کاملاً پروژه توسعه است، پس زمینه این پروژه توسعه نیز بقا و پایداری نظام است. به همین دلیل است که میبینید ایشان از مسأله بقای جمهوری اسلامی هیچ وقت کوتاه نیامدند. امروز هم ایشان بر جهش تولید و گسترش تولید کالای ایران تأکید میکنند. اما آیا جهش تولید مسألهای تمام ایدئولوژیک است؟ به زبان بسیار ساده، جهش تولید یعنی اگر تا دیروز یک عینک میساختیم به قیمت 5 هزار تومان، حالا باید دو عینک بسازیم به قیمت هر کدام 4 هزار تومان تا مردم بتوانند بخرند. به عبارت دیگر، جهش تولید یعنی باید نظام کار و تولید را سازماندهی کرد. اما طیفهای مختلف از این مفاهیم برداشتهای سیاسی ارائه میدهند. به همین دلیل است که امکان پروژه توسعه در ایران را فراهم نمیکنیم که به باور من، عاملیت عمده آن هم بر عهده اصولگرایان است. دلایل این امر هم فقط معرفتی نیست و بیشتر به منافع مربوط میشود، زیرا اگر جامعه، سامان طبقاتی پیدا کند و متکثر شده و حوزههای متفاوت فرهنگی پذیرفته شوند، طبعاً باید تصویر متکثری از فرهنگ را قبول کرد، نه تصویر بسیط فعلی که در آن فرهنگ به حاشیه رفته است.
احساس میشود بخشی از اصولگرایان با طبقه متوسط به عنوان یک «دیگری» برخورد میکنند.
و با جامعه هم به عنوان یک دیگری برخورد میکنند و به نوعی طبقه متوسط را معارض و منتقد خود میدانند.
اما اصلاحطلبان هم فکر میکنند که طبقه متوسط باید در خدمت آنان باشد برای رسیدن به دموکراسی.
اصلاحطلبان هم طبقه متوسط یکسان واحد دراختیار را میپذیرند، تا طبقه متوسطی که در آن لایههای متعدد وجود دارد. بهطور کلی، یک عرصه طبقه متوسط بوروکراسی، و عرصههای دیگر فرهنگ و قدرت است که در این عرصهها تنازعهای متفاوتی وجود دارد. به یک معنا، در جوامع مختلف طبقه متوسط همیشه ضعیفترین و باقدرتترین طبقه بوده است. ضعف طبقه متوسط ناشی از تعارضات درونی آن است و قدرت آن نیز بهخاطر میدانداری و حضور در میدان عمل است. زیرا طبقه متوسط است که نظام اجتماعی را تعیین میکند. طبقه متوسط است که حکم به انقلابها را صادر میکند، ضمن اینکه طبقه متوسط است که به کنش غیرانقلابی حکم میدهد. کما اینکه در ایران انقلاب نمیشود، به این علت که طبقه متوسط اجازه نمیدهد. اما در همین طبقه مجموعهای از تعارضها هم وجود دارد. به همین دلیل من منتقد این تصور هستم که گفته شود طبقه متوسط ضعیف شده و به لحاظ اقتصادی فروریخته است. چه کسی میگوید طبقه متوسط در ایران فروریخته است؟ این آرزوی مارکسیستها و رادیکالیستهای ایرانی است که طبقه متوسط را حذف کنند تا فروپاشی یا استقرار استبداد را ممکن کنند. راستگراها دنبال حذف طبقه متوسط هستند تا توتالیتاریسم را ممکن کنند، چپها هم میخواهند طبقه متوسط را حذف کنند تا فروپاشی را ممکن کنند.
با شما یک ریختشناسی از جامعه ایران ارائه کنیم. اصولگرایان به طبقه متوسط به عنوان دیگری نگاه میکنند، اصلاحطلبان میخواهند طبقه متوسط دنبالهروی آنان باشند، بورژوازی ایرانی که در بالا قرار دارد هم چندان ایرانی فکر نمیکند، طبقه پایین هم درگیر مسائل خاص خود بویژه معیشت است. احتمالاً به همین دلیل است که شما معتقدید طبقه متوسط خسته است و بشدت فرتوت شده است. این خستگی ناشی از تعامل طبقه متوسط با همه ارکان نظام اجتماعی ما است؟
این خستگی به این دلیل است که طبقه متوسط باید به همه این بخشها سرویس بدهد. در نظام اجتماعی مدرن، طبقه متوسط است که سامان عمل اجتماعی را تعیین میکند. طبقه متوسط طبقات پایین را توجیه میکند که چگونه زیست کنند و با چه آرمانی بیندیشند. درعین حال، بورژوازی را نقد میکند و تحت فشار قرار میدهد تا مسیر حرکت جامعه را تعیین کند. من دانشجوی جامعهشناسی هستم. همه جامعهشناسان دنیا چنین تصویری از طبقه متوسط دارند. «پیر بوردیو» فرانسوی هم طبقه متوسط را یک نیروی محرک و جهت دهنده بورژوازی و معنادهنده به زیست طبقه پایین میداند. در جامعه ایرانی هم همین طور است. اما وقتی شما طبقه متوسط را حذف میکنید، دیگر مشروعیتی برای بقای بورژوازی در ایران نمیماند. به این ترتیب، بورژوازی فقط بخشی از ساخت سیاسی میشود که باید اعمال قدرت بکند، تا اینکه بخواهد یک بورژوازی متکثر باشد. طبقه متوسط در تعامل و تزاحم با طبقه بالای جامعه، انتقال ایده میکند، ارزشهای فرهنگی را منتقل میکند و طبقه بالا را آرزومند به فرهنگ میکند. به همین دلیل است که شما میبینید در ایران همه دنبال دکتر شدن و مدرک گرفتن در دانشگاهها هستند. این بازی طبقه متوسط با طبقه بالا است. طبقه متوسط میگوید «به من اجازه بازی نمیدهی، من هم تو را بازی میدهم.» اینجا بازی طبقه متوسط چگونه است؟ طبقه متوسط میگوید «علاوه بر اینکه ارزشهای خود را به طبقه پایین دادم، تو را مجبور میکنم تا آرزوی تصاحب آن چیزی را داشته باشی که محل زیست من است، اما درعین حال به تو مشروعیت هم نخواهم داد.» برای همین است که میبینیم افرادی از ردههای مختلف طبقات بالا، مدارک بالای تحصیلی را اخذ میکنند، اما با وجود این به لحاظ علمی و آکادمیک غیرمشروع قلمداد میشوند. این درواقع بازی طبقه متوسط است که میگوید «میخواهی حیطه عمل مرا محدود کنی، من هم در مقابل تو را به دانشگاه میکشانم، چیزی هم یاد نمیگیری و مدرک تو را هم به رسمیت نمیشناسم.» اما اگر به طبقه متوسط اجازه بازی داده میشد، او این کار را نمیکرد، بلکه در مقابل کمک میکرد تا طبقه بالا آرزوهای درست فرهنگی پیدا کند یا با پول خود مدرسه، سینما و دانشگاه درست کند و اسم خود را هم سردر این اماکن بگذارد. بعضیها فکر میکنند طبقه متوسط یک مجموعه واحد منسجم افسرده درحال فروریختن است، درحالی که اینطور نیست، به کلاسهای موسیقی، شنا یا زبان نگاه کنید، چه کسی این کلاسها را درست کرده است؟ طبقه متوسط درست کرده است. آدمها صبح تا شب دنبال این کلاسها هستند. درحالی که اگر به طبقه متوسط اجازه بازی داده میشد، او به طبقه بالا یک ذائقه موسیقایی میداد و در مقابل طبقه بالا هم دنبال کنش اقتصادی خود میبود و پروژه توسعه را پیش میبرد.
طبقه متوسط با طبقات پایین چه رفتاری کرد؟
ارزشهای خود را، البته به صورت نازل به طبقه پایین انتقال داده است. ارزشهایی مانند داشتن یک آپارتمان 70 متری، داشتن یک تلویزیون به دیوار، یک یخچال دو در، یک مبلمان و یک ماشین. میدانید تهیه این لوازم برای یک خانواده عضو طبقه پایین چقدر هزینه دارد؟ یک خانواده عضو طبقه پایین جامعه در تلاش برای کسب این لوازم فشارهای زیادی را تحمل میکند و تا مرز نابودی پیش میرود. به باور من، طبقه متوسط تعمداً این استراتژی را انتخاب کرده است، اما ما طبقه متوسط و استراتژیهای او را به رسمیت نمیشناسیم. اینکه همه جا فریاد میزنم راه دموکراسی، توسعه و بقا در ایران، آشتی با طبقه متوسط است، از این منظر است؛ از این منظر که هزینه جامعه بالا نرود.
شما در گفتوگو با ما، اشاره کردید که طبقه متوسط از امر سیاسی عبور کرده است. این عبور ناشی از این است که به رسمیت شناخته نمیشود؟ اساساً پروژه طبقه متوسط چیست؟
عبور طبقه متوسط از امر سیاسی ناشی از این است که امکان بازی برای این طبقه فراهم نیست. خستگی طبقه متوسط ناشی از این است که مدام اراده به ساماندهی کرده است، اما رادیکالیستها، از چپ و راست، راه او را سد کردند. یا طبقه متوسط را به بیدینی متهم کردند یا به منفعتطلبی. بنابراین به این نتیجه رسیده است که بازی در اینجا سقف دارد و نمیشود چندان بازی را ادامه داد، ضمن اینکه اراده طبقه متوسط سرنگونی هم نبوده است. در انقلاب اسلامی هم طبقه متوسط به اضطرار، در نهایت و بسیار دیرهنگام مجوز انقلاب را صادر کرد، اما وقتی مجوز داد، انقلاب ممکن شد. امروز هم طبقه متوسط دنبال یک فروریختن بزرگ نیست. زیرا میداند ظرف ساخت سیاسی امروز بسیار متفاوت است با رژیم شاه. رژیم شاه در بخشی از سرزمین خود، در تهران و چند شهر مستقر بود، اما جمهوری اسلامی در همه سرزمین و بخشی از منطقه حضور دارد. طبقه متوسط میداند که این هیکل بسیار بزرگ است و اگر این زمین بخورد، چه انفجاری رخ میدهد یا حداقل در زیر این سقف، خود طبقه متوسط و سرمایههای او هم از بین میرود. به همین دلیل تز فروپاشی را مطرح نمیکند، بلکه این بیگانگان مانند ترامپ و ایران اینترنشنال و بیبیسی هستند که مسأله فروپاشی را مطرح میکنند. اما وقتی طبقه متوسط میبیند نمیتواند در حوزه سیاسی بازی کند، وارد عرصه فرهنگ و جامعه میشود. طبقه متوسط در نظام اجتماعی دوگانههای متکثر را تولید کرده و برای ایدئولوگهایی که میخواهند از ساحتهای متکثر، تعابیر و تصویر یکدست ارائه کنند، شرایط را سخت کرده است، نه تنها آنان نمیتوانند یکسانسازی را پیاده کنند، بلکه در مقابل طبقه متوسط هم تلاش میکند نوعی مدارا، نظم و زندگی را منتقل کند. به عنوان مثال، او دنبال خرید خانه است، اما وقتی که به این آرزو نمیرسد، دست به دزدی و جنایت نمیزند، بلکه مکانیسمهای دستیابی را پی میگیرد. به همین دلیل است که در جامعه ایرانی عرصههای تازهای شکل گرفته است. به عنوان مثال در همه خانهها، انجمنها، قرض الحسنهها و خیریههای کوچک شکل گرفته است. این تلاشها که به صورت ذرهای و گامهای کوچک است، امکان بقا و زیست را برای طبقه متوسط فراهم میکند. به عبارت دیگر، به جای اینکه دنبال فروریختن و عبور باشد، دنبال شرایطی است تا بتواند به آرامش دست یابد. یا به تعبیری اساساً مردم ایران منتظر هستند، همه به انتظار نشستهاند. به همین دلیل است که وقتی دلار گران میشود، میگویند شاید برگردد. مفهومسازی این انتظار از سوی طبقه متوسط صورت میگیرد؛ یعنی بازگشت به زندگی، یا اینکه «من همچنان میخواهم زندگی بکنم.» به همین دلیل در شرایط اقتصادی دشوار امروز، همچنان به مدرسه میرود، کار خود را رها نمیکند یا سرمایهگذاری را رها نمیکند.
برخی معتقدند خرده بورژوازی سنتی خاستگاه اجتماعی اصولگرایان است. آیا میشود گفت دولتها در ایران از دولت آقای خاتمی و آیتالله هاشمی رفسنجانی تا امروز دولت آقای روحانی، نمایندگان طبقه متوسط ایرانی بودند در مقابل خرده بورژوازی سنتی؟
دولتهایی که نام بردید از طبقه متوسط آمدند، اما وفاداری خود را به طبقه متوسط ادامه ندادند. این اتفاق در دولت آقای روحانی هم افتاد.
به چه معنا؟
مسأله اصلی جامعه سامان حیات اجتماعی است، همچنان که دولت آقای روحانی هم در ابتدا بدرستی بر تنشزدایی تأکید کرد؛ میدانیم که تنشزدایی به معنای نظم هم هست. اما دولت تا آخر بنا به دلایلی نتوانست این رویکرد خود را به طور کامل محقق کند. هرچند بخشی از این تنشزدایی در برجام تبلور پیدا کرد، اما تنظیم روابط میان گروههای سیاسی داخلی یا در منطقه، آن طور که انتظار میرفت، پیش نرفت. دلیل دیگر اینکه میگویم دولتها بعد از به قدرت رسیدن رابطه خود را با جامعه اولیه قطع میکنند، این است که ما، نه در این دولت و نه دولتهای گذشته، شاهد حضور افراد روشنفکر و خوشنام از همه اقوام درون دولتها نبودیم؛ البته آقای روحانی دستیاری برای اقلیتهای قومی و مذهبی داشت که به نظر میرسد آرام آرام به حاشیه رفت.
اما در دولت آقای روحانی چند سفیر و معاون وزیر از اهل سنت انتخاب شدند.
کافی نبود؛ البته من شخصاً اهل کاشانم و از مرکز ایران آمدهام، اما باید حسی وجود داشته باشد تا ایرانیان حاشیهنشین هم به این سرزمین احساس تعلق کنند.
بنابراین شما میگویید که پروژه طبقه متوسط حتی اگر دولت آقای روحانی باشد، حل تنشها و کاهش مناقشات در داخل و خارج است.
حل تنش برای بقا و در مرحله بعد ایجاد امکان کنش توسعهای و دموکراسی.
اما برخی معتقدند دولت روحانی یا دولتهای دیگر آمده بودند تا پروژه دموکراسی را پیش ببرند.
این تلقی خیال پردازی است. وقتی مردم هنوز برای زیست در شهر توجیه نشدهاند، یعنی همچنان مسأله اصلی ما توسعه است. ضمن اینکه چه کسی باید هزینه بازیهای سیاسی پوپولیستی، اعم از اصلاحطلبی یا اصولگرایی را بدهد. ببینید! طبقه متوسط منطقاً برای دموکراسی نیامده است، طبقه متوسط از اساس برای دموکراسی نیامده است. مسأله طبقه متوسط این است که جنگ نشود و امنیت برقرار باشد. چرا محمدعلی فروغی برای جابه جایی رژیم پهلوی اول و دوم آن رویکرد را انتخاب کرد؟ برای اینکه نمیخواست در مسیر حرکت ایران، توقف دیگری بر کشور حاکم شود تا انگلیسیها بار دیگر فرصت پیدا کنند سیاستهای خود را پیاده و بحران دیگری در کشور ایجاد شود. به همین دلیل او بازیای را انتخاب میکند تا از دل آن ایران دچار یک فروپاشی دیگر نشود. کما اینکه در دوره انقلاب اسلامی هم بسیاری از چهرههای برخاسته از طبقه متوسط تلاش میکردند که شاه برود و ارتش بماند تا ما یک حرکت رادیکال نداشته باشیم. این حرفی بود که خود امام(ره) هم میگفت و میگفت که شاه برود. اما شاه گوش نکرد و به همین دلیل بازی دیگری اتفاق افتاد. بنابراین مسأله طبقه متوسط این است که جنگ و خونریزی نشود و تا جایی که ممکن است، شرایط را بسامان کند، تنشزدایی کند و زمینه زیست همه اقشار و طبقات فراهم شود. اساساً معتقدم از دست دادن حس تعلق به سرزمین یا اینکه حس خود را به گروههای اجتماعی از دست دادیم، کاری است که دولتها در ایران کردهاند، بیگانه یا امریکا نکرده است.
اصلاحطلب میگوید طبقه متوسط آزادیخواه است و من نیروی پیشروی آن هستم، اصولگرا هم میگوید طبقه متوسط غربگرا است و باید او را مهار کرد. کارکرد این نوع نگاه به طبقه متوسط برای این دو جریان چیست؟
در اینجا شاهد یک نزاع ساختگی میان اصولگرایی و اصلاحطلبی هستیم. اصلاحطلبی طبقه متوسط، بهانهای برای دموکراسی است، دیگری هم بهانهای برای تمامیت خواهی خود. طبقه متوسط نه دستمایه اصلاحطلبی برای دموکراسی خواهی است، نه مانع سامان و ارتقای فرهنگ به معنای اصولگرایی. آن دو، طبقه متوسط را بهانه کردهاند تا نزاع غیراصیل خود را دنبال کنند. به همین دلیل است که حوزه سیاست نمیتواند جامعه را پیش ببرد، الا اینکه اصلاحطلبی و اصولگرایی، درون خود دچار یک بازنگری بنیادی شوند و از درون این دگرگونی، طبقه متوسط به نیروی اصلی آنها تبدیل شود. اما در شرایط فعلی این دو جریان «شبه طبقه متوسط» هستند. طبقه متوسط یک وابستگی مشروط به ساخت سیاسی و وابستگی مشروط به طبقه پایین دارد، اما این گروههای سیاسی دغدغههای دیگری را دنبال میکنند. به همین دلیل است که محصول تنازع میان آقای احمدینژاد و مرحوم هاشمی رفسنجانی یک پوپولیسم اجتماعی و سیاسی میشود، نه دموکراسی. همواره برای ما محصول تلاشها برای دموکراسی پوپولیسم بوده است.
البته در این سالها شاهد شکلگیری یک تکثر هم هستیم.
این تکثر در جامعه است، نه در حوزه سیاست؛ زیرا نه اصولگرایان و نه اصلاحطلبان اجازه تکثر در حوزه سیاسی ندادهاند؛ در را بستهاند. درصورتی که اگر به طبقه متوسط وصل بودند، میبایست مستمراً نیروهای این دو جریان با نیروهای جدید جایگزین میشدند. اما اگر امروز بخواهیم انتخابات ریاست جمهوری برگزار کنیم، این دو طیف نمیدانند چه باید کنند؟ درصورتی که این دو جریان باید 100 نامزد انتخابات داشته باشند. مگر در 7 سال گذشته حوادث کمی در کشور اتفاق افتاد، پس چرا چهرههای جدیدی معرفی نشدند؟
شما در گفتوگویی اشاره کردید که در مجلس یازدهم ما شاهد بروز نیروهای جدید غیرسیاسی خواهیم بود، البته به این شرط که فرصت بازی به آنان داده شود.
اما این اجازه به آنان داده نشد و اگر اجازه داده میشد، امروز مجلس دیگری میداشتیم.
بنابراین میشود گفت اصولگرایان هم با تکیه بر رد صلاحیتها و اصلاحطلبان با تکیه بر روشهای دیگری، اجازه بازی به طبقه متوسط نمیدهند.
راه را بستهاند و به همین دلیل است که میگویم طبقه متوسط بازی سیاسی را ترک کرده و به حوزه فرهنگ و جامعه رفته است؛ البته بازگشت طبقه متوسط به حوزه سیاسی سخت خواهد شد، به این معنی که ممکن است با یک کنش رادیکال به حوزه سیاست بازگردد. الا اینکه در فرآیندی، شاهد دگردیسی دوگانه سنتی اصولگرا- اصلاحطلب باشیم که در این صورت، ضرورتاً لایهای از طبقه متوسط جایگزین آنها برای کنشگری سیاسی شود. در این صورت است که طبقه متوسط رادیکال نخواهد شد، اما درغیر این صورت، امکان آن وجود دارد. معتقدم نباید شرایط به سمتی برود که طبقه متوسط با خود نجوا کند و از نجوای او یک ایدئولوژی ساخته شود. بنابراین به معنای یک راهبرد یا استراتژی، باید شرایطی ایجاد شود تا اصولگرایی و اصلاحطلبی از درهم شدگی و انحصارطلبی فعلی خود دست بردارند، اجازه دگردیسی و جابه جایی نیروها درون خود را بدهند تا درنهایت با انتقال این سرمایه، طبقه متوسط بتواند کنش سیاسی غیررادیکال انجام دهد، بتازگی عکس صفحه یک روزنامه «شرق» از آقایان عبدالله نوری و بهزاد نبوی بود و حرف این بود که کدام یک از این دو مدیریت شورای عالی اصلاحطلبان را به عهده بگیرند. من هردوی این شخصیتها را دوست دارم، اما آیا برای اصلاحطلبی ننگ نیست که دوباره باید به 30 سال پیش برگردند و همه منازعات 30 سال پیش را زنده کنند؟ این یعنی اصلاحطلبی پس از یک دوره طولانی، بار دیگر به نوری و نبوی رسیده است. این شخصیتها قابل احترام و مردمان ملی ایرانند، اما واقعاً پس از 30سال، در اصلاحطلبان شخص دیگری غیر از نوری و نبوی نیست که جای آنان بیاید و تنشهای کمتری باشد و در بدو امر دعوای دیگری شکل نگیرد؟ چه اصراری بر بیان میرایی تمام عیار اصولگرایی و اصلاحطلبی وجود دارد؟
البته اصولگرایی، حداقل در مجلس اخیر نشان داد که میتواند نیروهای جدید معرفی کند.
اصولگرایی هم از سر اضطرار به اینجا رسیده است. زیرا اگر بررسی صلاحیتها به گونه دیگری میبود، احتمالاً ما امروز در اصولگرایی هم شاهد چهرههای دیگری میبودیم. اما این اتفاق درباره اصلاحطلبان نیفتاد تا آنان مجوز بدهند نیروی جدیدی بیاید، نیرویی که پرونده منازعه فلان حادثه را نداشته باشد.
اما در انتخابات اخیر مجلس، برداشت عمومی این بود که اصلاحطلبان میگفتند اگر ما نیامدیم، نیروی دیگری شبیه ما هم نباید در انتخابات بیاید.
همین است که از آن به عنوان نشانه تمام شدن اصلاحطلبان یاد میکنم؛ البته این را هم بگویم که منظور این نیست که اصولگرایی یا اصلاحطلبی تمام شده است. زیرا بقای اصولگرایی در بقای اصلاحطلبی است. به همین دلیل اتفاقاً اصولگرایی است که به صورت پنهان کمک میکند تا اصلاحطلبان بار دیگر نوری و نبوی را مطرح کنند.
در جایی اشاره کردید که امروز طبقه متوسط دیگر مدافع اخلاق نیست، بلکه مدافع توزیع امکانات و قانون است و گفتید این مسأله به این برمیگردد که بخش حامل فرهنگ و اخلاق یعنی معلمان و اساتید دانشگاهها به حاشیه رفتند. مکانیسم این جابهجایی چیست؟
به طور کلی وقتی روشنفکران به عنوان یک نیروی رقیب به حاشیه رانده شدند، عرصه برای معلمان فراهم شد و معلمان سر برآوردند. به همین دلیل در 15 سال گذشته دیدیم که معلمان کنشگران اصلی عرصههای اجتماعی یا فرهنگی بودند، بویژه از 88 به این سو دانشگاهیان به حاشیه رفتند. دانشگاه به نوبه خود محل تولید روشنفکری و ارائه گزارههای کلی به جامعه است، اما در حوزه آموزش و معلمان، مسأله اساسی فرهنگ و اخلاق است. پس از آنکه روشنفکران وابسته به دانشگاه به حاشیه رفتند، معلمان فضا پیدا کردند. در مقابل تلاش شد تا مانعی برای بازیگری فرهنگی-اخلاقی معلمان ایجاد شود. امروز میبینیم معلمی که برای خریدن خانه خود باید سه شیفت کار کند، دیگر به اخلاق کاری ندارد و اساساً علیه معلمی حرف میزند. در این شرایط کدام معلم حوصله دارد کتاب بخواند یا موسیقی گوش کند و به سینما برود؟ وقتی معلمان از بازی، باز میمانند، بنیاد بحث بقا و قانون را ممکن میشود. به همین دلیل است که معتقدم طبقه متوسط از دموکراسی عبور کرده و به بحث عدالت یا زیست و معاش مردم رسیده است. همان طور که اشاره کردید، بحث دیگر قانون است. مسأله قانون ناظر بر ساماندهی جامعه و نهادهای اجتماعی است تا بقای نظام سیاسی را تداوم بخشد. اینها دغدغههای امروز طبقه متوسط است و اگر حرف من درست باشد، طبقه متوسط جای خوبی هم قرار گرفته است.
در سال 96 طبقه متوسط با انرژی زیادی به میدان آمد، اما برخی معتقدند با خروج ترامپ از برجام، آغاز دور جدید تحریمها، افزایش قیمت دلار و مسائل دیگر، آرمان طبقه متوسط از دست رفت. اصولگرایان معتقدند آنچه اتفاق افتاد، فقط متوجه طبقه متوسط نیست، بلکه آغاز افول اقتصادی و سقوط سیاسی طبقه متوسط است. این گزاره را قبول دارید؟
اصولگرایی همواره دو پروژه داشته است؛ اخلاق و دیگری اقتصاد. اگر اخلاق به مسألهای در کشور تبدیل شده است، اصولگرایان نمی توانند نقش خود را نادیده بگیرند. این مسأله درباره اقتصاد هم صادق است. امروز کدام عرصه اقتصادی دست اصولگرایان نیست؟
شما عبارتی به کار بردید که خواست طبقه متوسط سامان اقتصادی است و اگر آقای قالیباف یا آیتالله رئیسی هم چنین خواستی داشته باشند، طبقه متوسط با آنان همراهی خواهد کرد. بنابراین طبقه متوسط جریان یا گروه خاصی را نمایندگی نمی کند؟
طبقه متوسط به این دلیل جریان یا گروه خاصی را نمایندگی نمیکند که اساساً حزب نیست.
پس چرا اصولگرایان به این طبقه توجه ندارند؟
توجه کردهاند، امروز آقای قالیباف مدام از ضرورت توجه به معاش مردم سخن میگوید. یا آیتالله رئیسی از ضرورت رعایت توجه به حقوق مردم میگوید. آیتالله رئیسی صبح تا شب درباره قانون، حقوق و منزلت انسان ایرانی صحبت میکند. این رویکردها و مفاهیم کجا در مجموعه اصولگرایی قرار میگرفت؟ اصولگرایی تا دیروز میگفت «ایدئولوژی میگوید این گونه باشید و تبعیت کنید.» گفتمانی که رئیسی انتخاب کرده است، گفتمانی اصلاحطلبانه و مربوط به طبقه متوسط است. برنده این بازی طبقه متوسط است، مهم نیست که چه کسی بازی میکند. امروز ایران اقتضائات اجتماعی خاص خود را دارد که ناشی از بازی طبقه متوسط است. پس از آنکه این اقتضائات در سطح عمومی مطرح شد، دیگر نیازی به بازی طبقه متوسط نیست، بلکه هرکس که روی کار آمده است، ناگزیر باید مطابق این اقتضائات عمل کند؛ حقوق مدنی مردم، پذیرش تکثر فرهنگی و اجتماعی یا حتی سامان رابطه با غرب، از جمله این اقتضائات یا مسائل مطرح در جامعه است.
از 97 که شاهد تحریمهای گسترده بودیم و بعد هم در 98 شیوع کرونا، وضع طبقه متوسط چگونه است؟ آرزوها و آرمان معلمان، اساتید، وکلا و حقوقدانان چه شد؟
تحریم برهمه طبقات اجتماعی اثر گذاشت، اما درباره اثر آن روی طبقه متوسط میتوان گفت که شوکی بر طبقه متوسط وارد شد، به این معنی که تصور خوشبینانه درباره اقتصاد که باعث میشد یک بعد جهانی نیز به نگاه خود به جامعه، تغییر کرد. به این معنی که در ماجرای تحریم، امریکا بیش از آنکه برنده باشد، بازنده شد. زیرا طبقه متوسط به این آگاهی رسید که امریکا اتفاقاً امکان حمایت از دموکراسی در ایران ندارد. اگر در گذشته بخشهایی از طبقه متوسط راهی برای زمینه سازی غرب جهت تحول در ایران میدید، امروز این زمینه تحول را به رسمیت نمیشناسد. این اتفاق مهمی است که افتاده است. دوم اینکه تا پیش از این اهمیت سرزمین برای بخشهایی از این طبقه کم بود. اما امروز در گفتمان طبقه متوسط مفهوم ایران و اقتضائات جامعه ایرانی، تنوع حوزه فرهنگی و جغرافیایی آمده است. پیشتر کلیشه عام تاریخی از ایران وجود داشت، اما کرونا این کلیشه را اصلاح کرد و از این بابت دست کرونا درد نکند. وقتی کرونا مردمان ایرانی را میکشد، جان ایرانی اهمیت پیدا میکند و کسی هم جرأت نمیکند این جان باختن را به سخره بگیرد. به عبارت دیگر، هرچند کرونا جان میگیرد، اما جان ایرانی و سرزمین ایرانی در گفتمان معنایی طبقه متوسط آمده است، ضمن اینکه مفهوم غرب هم تغییر کرده است. وقتی این دو تغییر (نگاه به ایران و نگاه به غرب) را در هم ضرب میکنیم، میبینیم در ایران موقعیت فرهنگی جدیدی درحال ظهور و شکلگیری است که ایران فردای کرونا را با ایران قبل از کرونا متفاوت میکند. اما اینکه امروز طبقه متوسط چه میکند، به باور من دارد نوعی نجوای در شرایط جدید را سرمیدهد. در روزهای اول کرونا انتظار داشتم طبقه متوسط به داد مردم ایران برسد، یعنی یک نجوای کرونایی سر بدهد؛ موسیقی کرونایی یا ادبیات و سینمای کرونایی شکل بگیرد. در روزهای نخست شیوع کرونا این نجوای کرونایی شکل نگرفت، اما به نظرم در ادبیات و سینما درحال شکل گیری است یا حداقل در دانشگاه شکل گرفته است. اگر این نجوای کرونایی شکل بگیرد، تصویری متفاوت از نظام سیاسی و اجتماعی ارائه خواهد کرد، تصویری که در آن، مردمان ایرانی توانستند خود را با این شرایط تطبیق بدهند، به جای اینکه بخواهد مهاجرت کنند و از ایران بروند. به عبارت دیگر، به باور من طبقه متوسط دارد چنین معنایی را میسازد که این مفهوم برای آینده ایران، بقای سرزمین و مردم و کنشگری طبقه متوسط اساسی خواهد بود، خاطره دردناک و البته درخشانی خواهد بود، شاید بتوان از دل این مفهوم، بازسازی نظام اجتماعی و سیاسی را به دست آورد. زیرا ما همیشه متهم بودیم که اعتماد اجتماعی ما پایین است یا به سرزمین تعلق نداریم، یا گفته میشد از زمانی که آریاییها وارد ایران شدند، ایران همیشه مسیر حرکت و عبور بوده و هیچ چیزی باقی نمانده است. اما کرونا کمک کرد تا ما باقی بمانیم، بسازیم و امکان زیست را فراهم کنیم.
برخی میگویند که با شرایط تحریم و وضع اقتصادی امروز، طبقه متوسط فرو ریخته است.
ریزش به این معنا است که اگر طبقه متوسط به پایین ریزش کرده باشد، در مقابل طبقه پایین باید از بین رفته باشد! اما این طور نیست. البته شاید به لحاظ اقتصادی چنین باشد، زیرا طبقه متوسط همیشه به لحاظ اقتصادی در مرحله ریزش و رویش بوده که البته بیشتر ریزش داشته است. اما تجربههای فردی من میگوید افراد طبقه متوسطی که مثلاً از خیابان عباس آباد حرکت کرده و در خیابان جمهوری سکنی گزیدند، همچنان با آرمانها و ملاحظات طبقه متوسط زندگی میکنند. به عبارت دیگر، افراد یک طبقه بسادگی جابه جا نمی شوند. کما اینکه وقتی جمعیتی از یک کشور به کشور دیگر میرود، یک یا دو نسل زمان میبرد تا انطباق پذیری فرهنگی شکل بگیرد. امکان ندارد قیافه، لباس، رفتار و آرزوهای طبقه متوسط به این زودی عوض شود، به این دلیل امید دارد شاید بتواند بار دیگر بازگردد؛ او نرفته است که ماندگار شود. به همین دلیل مراودات با بخش قبلی خود را همچنان دارد، ارزشهای خود را دارد، هرچند به لحاظ اقتصادی جابه جا شده است. بنابراین حرکت از بالا به پایین، فرق میکند با حرکت از پایین به بالا. زیرا وقتی از طبقه پایین به بالا تحرک اجتماعی صورت میگیرد، انطباق فرهنگی زودتر اتفاق میافتد و توأم با شادی است، اما حرکت از بالا به پایین توأم با درد و فغان است.
چون این تصور کلیشهای وجود دارد که اگر طبقه متوسط به پایین ریزش کند، نظام اجتماعی ما دستخوش تحولات عمیق و جدی میشود، اما شما میگویید که نه تنها این اتفاق نمیافتد، بلکه طبقه پایین است از طبقه متوسطی که امروز نزدیک او شده تأثیر میپذیرد.
همین طور است، وقتی طبقه متوسط به پایین میرود، آنجا را کنترل میکند. البته گفتم که اگر طبقه متوسط همزمان با ریزش، همزمان سیاسی هم بشود میتواند خطرناک باشد. برای همین است که معتقدم نظام سیاسی باید مراقب طبقه متوسط باشد تا به پایین ریزش نکند. زیرا اگر ارزشهای خود را به گوش طبقه پایین نجوا کند، شرایط متفاوت میشود. زیرا هم ارزشهای طبقه پایین عوض میشود و به تغییر دعوت میشود و هم احتمال دارد خود طبقه متوسط به یک کنشگر رادیکال تبدیل شود. اما آمدن طبقه پایین به طبقه بالا همراه با شادی و دست افشانی است. او طی یک دوره طولانی ازاین جابه جایی لذت میبرد، درعین حال لمپنیسم شکل میگیرد، اما کنش انقلابی شکل نمی گیرد. اما وقتی طبقه متوسط به پایین ریزش میکند، لمپن نمیشود، نیروی فرهیخته است و فرهیختگی اشاعه پیدا میکند.
بنابراین اینکه برخی از فردای پایین ریختن طبقه متوسط نگرانند، شما چنین تلقی ای ندارید؟
طبقه متوسط بازی رادیکال سیاسی انجام نمیدهد، بلکه بیشتر دغدغههای فرهنگی خود را منتقل میکند تا دغدغههای سیاسی. در تاریخ هم همین طور بوده است، جایی که اشغال سرزمینی بوده یا دولتها را گرفتند و جمعیت شهرها به روستا برگشتند، میبینیم که حوزههای جدید فرهنگی شکل گرفته است. این کاری است که طبقه متوسط کرده است و میکند.
نیم نگاه
چه کسی میگوید طبقه متوسط در ایران فروریخته است؟ این آرزوی مارکسیستها و رادیکالیستهای ایرانی است که طبقه متوسط را حذف کنند تا فروپاشی یا استقرار استبداد را ممکن کنند. راستگراها دنبال حذف طبقه متوسط هستند تا توتالیتاریسم را ممکن کنند، چپها هم میخواهند طبقه متوسط را حذف کنند تا فروپاشی را ممکن کنند
طبقه متوسط نه دستمایه اصلاحطلبی برای دموکراسی خواهی است، نه مانع سامان و ارتقای فرهنگ به معنای اصولگرایی. این دو، طبقه متوسط را بهانه کردهاند تا نزاع غیراصیل خود را دنبال کنند. به همین دلیل است که حوزه سیاست نمیتواند جامعه را پیش ببرد، الا اینکه اصلاحطلبی و اصولگرایی، درون خود دچار یک بازنگری بنیادی شوند و از درون این دگرگونی، طبقه متوسط به نیروی اصلی آنها تبدیل شود
اگر امروز در ایران توسعه محقق نمیشود، به این دلیل است که بوروکراتها برای توسعه توجیه نشدند. وقتی نظام اداری برای پروژه توسعه توجیه نباشد، طبیعتاً ضد توسعه عمل خواهد کرد. بیاعتمادی که امروز ما در جامعه نسبت به خود و دیگری میبینیم، صرفاً به ساخت سیاسی بازنمیگردد، زیرا ساخت سیاسی مستقر است. کما اینکه قیمت دلار به 24 هزار تومان میرسد، اما جامعه همچنان دارد فعالیت میکند. پس چرا کار جامعه یا پروژه توسعهای جامعه پیش نمیرود؟ به این دلیل که به نیروی طبقه متوسط مشروعیت و اجازه عمل ندادیم و از او نخواستیم
عبور طبقه متوسط از امر سیاسی ناشی از این است که امکان بازی برای این طبقه فراهم نیست. خستگی طبقه متوسط ناشی از این است که مدام اراده به ساماندهی کرده است، اما رادیکالیستها، از چپ و راست، راه او را سد کردند. یا طبقه متوسط را به بیدینی متهم کردند یا به منفعتطلبی. طبقه متوسط دنبال یک فروریختن بزرگ نیست چون میداند که این هیکل بسیار بزرگ است و اگر این زمین بخورد، چه انفجاری رخ میدهد یا حداقل در زیر این سقف، خود طبقه متوسط و سرمایههای او هم از بین میرود. به همین دلیل تز فروپاشی را مطرح نمیکند، بلکه بیگانگان مانند ترامپ و ایران اینترنشنال و بیبیسی مسأله فروپاشی را مطرح میکنند
خبرنگار
«طبقه متوسط در ایران اساساً و منطقاً برای دموکراسی نیامده است.» این جمله را میتوان گزاره اصلی دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران دانست که در گفتوگوی ذیل میخوانید. این گزاره در کنار جمله دیگر او در همین گفتوگو، یعنی اینکه «پروژه طبقه متوسط توسعه است» ما را به فهمی راهبردی از طبقه متوسط در ایران رهنمون میشود. این فهم حکایت از آن دارد که فارغ از نزاعهای سیاسی راست و چپ در ایران، مسأله اصلی طبقه متوسط، بقا و تداوم نظم سیاسی، نظام اجتماعی، امنیت و توسعه پایدار اقتصادی است. این رویکرد درحالی است که اکنون تصویر ما از این طبقه اجتماعی، در تقابل یا در دیالکتیک یک دوگانه شکل گرفته است؛ دوگانه اصلاحطلبی و اصولگرایی که شاید کاذب هم باشد. اصولگرایی عملاً تلاش میکند طبقه متوسط را نادیده بگیرد و آن را به رسمیت نشناسد، البته با این برچسب که این طبقه را محصول مدرنیسم دوره پهلوی اول، حامل فرهنگ غربگرا و در خدمت سیاست اصلاحطلبان میداند. در مقابل، اصلاحطلبان هم رویکرد دموکراسی محور و صرفاً آزادی خواه از طبقه متوسط ارائه میدهند و ذیل این رویکرد، خود را نیروی پیشروی این طبقه قلمداد میکنند.
اما تقی آزاد ارمکی میگوید طبقه متوسط نه تنها پدیدهای تاریخی در ایران است، بلکه نه درخدمت اصلاحطلبان است، نه خصم اصولگرایان. مسأله طبقه متوسط، از دیرباز و امروز هم، توسعه ایران و پایداری و بقای آن بوده است و هر نیرویی که در این مسیر حرکت کند، همراهی طبقه متوسط را باخود خواهد داشت، فارغ از اینکه اسم آن نیرو چه باشد. این تصویر از طبقه متوسط، یعنی طبقهای شامل حقوقدانان، وکلا، کارمندان عالیرتبه و کارمندان سطوح میانی، استادان دانشگاهها، معلمان، هنرمندان، شاعران، سینماگران و حتی شاید روزنامه نگاران، متفاوت از تصویر صرفاً سیاسی است که هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان ارائه میدهند. این همان فهمی است که استراتژیستهای جمهوری اسلامی باید آن را مد نظر قرار دهند، رویکردی راهبردی که برای امروز و فردای ایران و پایداری این سامان ضروری به نظر میرسد. این گفتوگو را بخوانید.
شما پیشتر گفتهاید که در طول تاریخ نظام اجتماعی ما طبقاتی بوده است و به نوعی طبقه متوسط را در طول تاریخ ریشهیابی کردهاید. اما امروز اصولگرایان معتقدند طبقه متوسط به یک معنا وارداتی و محصول ورود مدرنیسم به ایران از دوره ناصری است که در دوره پهلوی اول قوام گرفته است. بنابراین نوعی برچسب غربگرایی به طبقه متوسط زده میشود. اصلاحطلبان هم با یک نگرش سیاسی به طبقه متوسط، آن را پیشروی تغییرات اجتماعی و سیاسی میدانند. اما به نظر میرسد شما معتقدید طبقه متوسط بیشتر حامل توسعه است تا چیزی که ما دموکراسی میخوانیم.
بحث را براساس چند فرض شروع کردید که باید درباره هر کدام تأمل کرد، زیرا با قبول یا رد این فرضها، بحث ما درباره طبقه متوسط متفاوت خواهد بود. نخست اینکه شما مفهوم جامعه طبقاتی مورد نظر من را سست کردید، کما اینکه طیفهای سیاسی و اجتماعی دیگری هم چنین میکنند. به عنوان مثال مارکسیستهای ایرانی، از سوسیالیستها تا چپترین گرایش آنان، یک بدفهمی عمده درباره وضعیت طبقاتی جامعه ایرانی داشتند و سعی میکردند جامعه ایرانی را به گونهای صورت بندی کنند تا از درون این صورتبندی کنشگری آنان امکانپذیر باشد. از همه بدتر محافظهکاران ایرانی هستند که یک سابقه تاریخی هم دارند. به عبارت دیگر، محافظهکاران ایرانی در جریان مشروطه، کنش و ظهور سیاسی دارند، سپس به حاشیه میروند و بار دیگر در دوران انقلاب اسلامی قدرتمندانه وارد عمل میشوند. بنابراین اصولگرایان امروز با گذشته خود تفاوت چندانی ندارند، به این معنا که جامعه ایرانی را یک جامعه تودهای تصور میکنند، جامعهای که بورژوازی و متمولان، بیرون نظام اجتماعی قرار دارند، قدرت هم دست محافظهکاران باشد، مابقی هم یک جامعه همراه و هم شکل تودهای قلمداد شود. به یک معنا، این نگاه و تعبیر از نظام طبقاتی ایران در جریان نهضت ملی مصدق و آیتالله کاشانی هم دیده میشود و اتفاقاً همین مسأله است که باعث قفل شدن فرآیندها شده و درنهایت زمینه شکست این جریان را فراهم میکند. به عبارت دیگر، غیر از مسأله تودهایها و انگلیسیها، وجود نوعی مشکل بینش اجتماعی در رهبران نهضت ملی که جامعه را تودهوار قلمداد میکنند، یعنی جامعهای که در اختیار است یا نیست، باعث شکست هم مصدق و هم کاشانی میشود. امروز هم گویی اصولگرایان با یک جامعه تقریباً بیطبقه زیست میکنند و در این صورت اگر متمولان (بورژوازی) یا صاحبان قدرتی هم باشند، آنان را بیرون از جامعه میبینند. در این صورت طبیعی است که اصولگرایان جامعه طبقاتی را بیمعنا بدانند و اگر هم طبقاتی ببینند، منظور آنان یک توده در اختیار است که میشود آن را کنترل و مدیریت کرد. اینجا است که طبقه متوسط یک پدیده از بیرون آمده تصور میشود. این درحالی است که من در پژوهشهای خود درباره جامعه ایرانی، مفصل بحث کردم که ایران بهطور تاریخی طبقاتی بوده و طبقه متوسط پدیده تاریخی ایران است. به عنوان مثال به بوروکراتها در ایران نگاه کنید. همه ما معتقدیم که ایران کشور تولید بوروکرات، کشور تولید اندیشه ورز و هنرمند و کشور تولید ادیب است. اینها متعلق به کدام لایه یا طبقه اجتماعی هستند؟ شعرا، نویسندگان، منتقدان، هنرمندان، نقاشان، طراحان، بوروکراتها، مربوط به کدام بخش از جامعه هستند؟ اینها بخش میانی جامعه ایرانی هستند و اتفاقاً با پدیدههای میانی جامعه ایرانی هم سروکار دارند. به عنوان مثال، بوروکراتها به سامان اجتماعی کار دارند و هنرمندان نیز با معنادهی به جامعه و اخلاق و فرهنگ سروکار دارند. اینها دو بخش عمده طبقه متوسط هستند که اتفاقاً تاریخی هستند و کنشهای تاریخی هم انجام دادند. آنان در دوره مغول یا صفویه نقش عمده و اساسی ایفا کرده و کنش تاریخی انجام دادند. در دوران انقلاب اسلامی نیز، هم در ظهور انقلاب اسلامی و هم فضاسازی برای استقرار جمهوری اسلامی طبقه متوسط فعال بوده است. در مناقشههای امروز درباره توسعه و دموکراسی هم این دو نیرو در حال فعالیت هستند. بوروکراتهای ایران یا جمعیت بزرگ کارمندان دولت چه کسانی هستند؟ آیا بورژوازی و صاحبان ثروت هستند یا ندارهای جامعه محسوب میشوند؟ به باور من، هم راستگراها و هم چپگراها اصرار دارند که این طیف را آدمهای نحیف فروریخته به توده وصل شده قلمداد کنند.
چرا این طور نگاه میکنند؟
زیرا اگر به گونه دیگری نگاه کنند، طبیعتاً باید با جامعه نیز به گونه دیگری رفتار کنند.
اشاره کردید که طبقه متوسط اعم از بوروکراتها، وکلا، حقوقدانان، هنرمندان یا سلبریتیها به وقوع انقلاب اسلامی و مهمتر از آن، به استقرار جمهوری اسلامی کمک کردند.
بله. البته این را هم اضافه کنم که بخشی از مشکل عدم توسعه یافتگی امروز ما هم به اینها مربوط میشود. به این معنی که اگر امروز در ایران توسعه محقق نمیشود، به این دلیل است که بوروکراتها برای توسعه توجیه نشدند. وقتی نظام اداری برای پروژه توسعه توجیه نباشد، طبیعتاً ضد توسعه عمل خواهد کرد. مأموران مالیاتی مالیات نمیگیرند و نظام مالیاتی را خراب میکنند یا کارمندان صداوسیما به گونه دیگری عمل میکنند. اینها به این دلیل است که توجیه نشدهاند یا از آنان بازی توسعهای نخواستیم، درصورتی که اساساً موقعیت اینها موقعیت توسعهای است، اما امروز او درمانده است که چه کند. به این ترتیب، این فرد احساس نابسامانی میکند. بنابراین این بیاعتمادی که امروز ما در جامعه نسبت به خود و دیگری میبینیم، صرفاً به ساخت سیاسی بازنمیگردد، زیرا ساخت سیاسی مستقر است، به این معنی که هیچ نظامی در دنیا به لحاظ امنیتی و نظامی مانند ایران مستقر نیست، قویترین نظامی است که در دنیا وجود دارد. کما اینکه قیمت دلار به 24 هزار تومان میرسد، اما جامعه همچنان دارد فعالیت میکند. پس چرا کار جامعه یا پروژه توسعهای جامعه پیش نمیرود؟ به این دلیل که به نیروی طبقه متوسط مشروعیت و اجازه عمل ندادیم و از او نخواستیم. به عبارت دیگر، او را در جایی گذاشتیم که باید کار توسعهای بکند، اما اجازه توسعه به او نمیدهیم.
در اینجا یک تناقض دیده میشود. شما در صحبتهای مختلف خود اشاره کرده اید که دغدغه رهبر انقلاب، توسعه ایران است. چرا این دغدغه در جامعه جاری و ساری نمیشود؟
به این دلیل که اصولگرایان به مسأله توسعه و لوازم آن توجه ندارند. بگذارید مثالی بزنم. نمایندگان مجلس تصور میکردند میتوانند جواز استیضاح رئیس جمهوری را بگیرند و البته میدانیم که در این صورت، ما دچار مشکلات عدیدهای میشدیم. در چنین شرایطی رهبری میگویند پروژه ما، استقرار و توسعه است، بعداً بروید درباره مسائل دیگر بحث کنید. اما باز در تلویزیون میبینیم که مفاهیم دیگری مطرح میشود. به باور من، پروژه رهبری کاملاً پروژه توسعه است، پس زمینه این پروژه توسعه نیز بقا و پایداری نظام است. به همین دلیل است که میبینید ایشان از مسأله بقای جمهوری اسلامی هیچ وقت کوتاه نیامدند. امروز هم ایشان بر جهش تولید و گسترش تولید کالای ایران تأکید میکنند. اما آیا جهش تولید مسألهای تمام ایدئولوژیک است؟ به زبان بسیار ساده، جهش تولید یعنی اگر تا دیروز یک عینک میساختیم به قیمت 5 هزار تومان، حالا باید دو عینک بسازیم به قیمت هر کدام 4 هزار تومان تا مردم بتوانند بخرند. به عبارت دیگر، جهش تولید یعنی باید نظام کار و تولید را سازماندهی کرد. اما طیفهای مختلف از این مفاهیم برداشتهای سیاسی ارائه میدهند. به همین دلیل است که امکان پروژه توسعه در ایران را فراهم نمیکنیم که به باور من، عاملیت عمده آن هم بر عهده اصولگرایان است. دلایل این امر هم فقط معرفتی نیست و بیشتر به منافع مربوط میشود، زیرا اگر جامعه، سامان طبقاتی پیدا کند و متکثر شده و حوزههای متفاوت فرهنگی پذیرفته شوند، طبعاً باید تصویر متکثری از فرهنگ را قبول کرد، نه تصویر بسیط فعلی که در آن فرهنگ به حاشیه رفته است.
احساس میشود بخشی از اصولگرایان با طبقه متوسط به عنوان یک «دیگری» برخورد میکنند.
و با جامعه هم به عنوان یک دیگری برخورد میکنند و به نوعی طبقه متوسط را معارض و منتقد خود میدانند.
اما اصلاحطلبان هم فکر میکنند که طبقه متوسط باید در خدمت آنان باشد برای رسیدن به دموکراسی.
اصلاحطلبان هم طبقه متوسط یکسان واحد دراختیار را میپذیرند، تا طبقه متوسطی که در آن لایههای متعدد وجود دارد. بهطور کلی، یک عرصه طبقه متوسط بوروکراسی، و عرصههای دیگر فرهنگ و قدرت است که در این عرصهها تنازعهای متفاوتی وجود دارد. به یک معنا، در جوامع مختلف طبقه متوسط همیشه ضعیفترین و باقدرتترین طبقه بوده است. ضعف طبقه متوسط ناشی از تعارضات درونی آن است و قدرت آن نیز بهخاطر میدانداری و حضور در میدان عمل است. زیرا طبقه متوسط است که نظام اجتماعی را تعیین میکند. طبقه متوسط است که حکم به انقلابها را صادر میکند، ضمن اینکه طبقه متوسط است که به کنش غیرانقلابی حکم میدهد. کما اینکه در ایران انقلاب نمیشود، به این علت که طبقه متوسط اجازه نمیدهد. اما در همین طبقه مجموعهای از تعارضها هم وجود دارد. به همین دلیل من منتقد این تصور هستم که گفته شود طبقه متوسط ضعیف شده و به لحاظ اقتصادی فروریخته است. چه کسی میگوید طبقه متوسط در ایران فروریخته است؟ این آرزوی مارکسیستها و رادیکالیستهای ایرانی است که طبقه متوسط را حذف کنند تا فروپاشی یا استقرار استبداد را ممکن کنند. راستگراها دنبال حذف طبقه متوسط هستند تا توتالیتاریسم را ممکن کنند، چپها هم میخواهند طبقه متوسط را حذف کنند تا فروپاشی را ممکن کنند.
با شما یک ریختشناسی از جامعه ایران ارائه کنیم. اصولگرایان به طبقه متوسط به عنوان دیگری نگاه میکنند، اصلاحطلبان میخواهند طبقه متوسط دنبالهروی آنان باشند، بورژوازی ایرانی که در بالا قرار دارد هم چندان ایرانی فکر نمیکند، طبقه پایین هم درگیر مسائل خاص خود بویژه معیشت است. احتمالاً به همین دلیل است که شما معتقدید طبقه متوسط خسته است و بشدت فرتوت شده است. این خستگی ناشی از تعامل طبقه متوسط با همه ارکان نظام اجتماعی ما است؟
این خستگی به این دلیل است که طبقه متوسط باید به همه این بخشها سرویس بدهد. در نظام اجتماعی مدرن، طبقه متوسط است که سامان عمل اجتماعی را تعیین میکند. طبقه متوسط طبقات پایین را توجیه میکند که چگونه زیست کنند و با چه آرمانی بیندیشند. درعین حال، بورژوازی را نقد میکند و تحت فشار قرار میدهد تا مسیر حرکت جامعه را تعیین کند. من دانشجوی جامعهشناسی هستم. همه جامعهشناسان دنیا چنین تصویری از طبقه متوسط دارند. «پیر بوردیو» فرانسوی هم طبقه متوسط را یک نیروی محرک و جهت دهنده بورژوازی و معنادهنده به زیست طبقه پایین میداند. در جامعه ایرانی هم همین طور است. اما وقتی شما طبقه متوسط را حذف میکنید، دیگر مشروعیتی برای بقای بورژوازی در ایران نمیماند. به این ترتیب، بورژوازی فقط بخشی از ساخت سیاسی میشود که باید اعمال قدرت بکند، تا اینکه بخواهد یک بورژوازی متکثر باشد. طبقه متوسط در تعامل و تزاحم با طبقه بالای جامعه، انتقال ایده میکند، ارزشهای فرهنگی را منتقل میکند و طبقه بالا را آرزومند به فرهنگ میکند. به همین دلیل است که شما میبینید در ایران همه دنبال دکتر شدن و مدرک گرفتن در دانشگاهها هستند. این بازی طبقه متوسط با طبقه بالا است. طبقه متوسط میگوید «به من اجازه بازی نمیدهی، من هم تو را بازی میدهم.» اینجا بازی طبقه متوسط چگونه است؟ طبقه متوسط میگوید «علاوه بر اینکه ارزشهای خود را به طبقه پایین دادم، تو را مجبور میکنم تا آرزوی تصاحب آن چیزی را داشته باشی که محل زیست من است، اما درعین حال به تو مشروعیت هم نخواهم داد.» برای همین است که میبینیم افرادی از ردههای مختلف طبقات بالا، مدارک بالای تحصیلی را اخذ میکنند، اما با وجود این به لحاظ علمی و آکادمیک غیرمشروع قلمداد میشوند. این درواقع بازی طبقه متوسط است که میگوید «میخواهی حیطه عمل مرا محدود کنی، من هم در مقابل تو را به دانشگاه میکشانم، چیزی هم یاد نمیگیری و مدرک تو را هم به رسمیت نمیشناسم.» اما اگر به طبقه متوسط اجازه بازی داده میشد، او این کار را نمیکرد، بلکه در مقابل کمک میکرد تا طبقه بالا آرزوهای درست فرهنگی پیدا کند یا با پول خود مدرسه، سینما و دانشگاه درست کند و اسم خود را هم سردر این اماکن بگذارد. بعضیها فکر میکنند طبقه متوسط یک مجموعه واحد منسجم افسرده درحال فروریختن است، درحالی که اینطور نیست، به کلاسهای موسیقی، شنا یا زبان نگاه کنید، چه کسی این کلاسها را درست کرده است؟ طبقه متوسط درست کرده است. آدمها صبح تا شب دنبال این کلاسها هستند. درحالی که اگر به طبقه متوسط اجازه بازی داده میشد، او به طبقه بالا یک ذائقه موسیقایی میداد و در مقابل طبقه بالا هم دنبال کنش اقتصادی خود میبود و پروژه توسعه را پیش میبرد.
طبقه متوسط با طبقات پایین چه رفتاری کرد؟
ارزشهای خود را، البته به صورت نازل به طبقه پایین انتقال داده است. ارزشهایی مانند داشتن یک آپارتمان 70 متری، داشتن یک تلویزیون به دیوار، یک یخچال دو در، یک مبلمان و یک ماشین. میدانید تهیه این لوازم برای یک خانواده عضو طبقه پایین چقدر هزینه دارد؟ یک خانواده عضو طبقه پایین جامعه در تلاش برای کسب این لوازم فشارهای زیادی را تحمل میکند و تا مرز نابودی پیش میرود. به باور من، طبقه متوسط تعمداً این استراتژی را انتخاب کرده است، اما ما طبقه متوسط و استراتژیهای او را به رسمیت نمیشناسیم. اینکه همه جا فریاد میزنم راه دموکراسی، توسعه و بقا در ایران، آشتی با طبقه متوسط است، از این منظر است؛ از این منظر که هزینه جامعه بالا نرود.
شما در گفتوگو با ما، اشاره کردید که طبقه متوسط از امر سیاسی عبور کرده است. این عبور ناشی از این است که به رسمیت شناخته نمیشود؟ اساساً پروژه طبقه متوسط چیست؟
عبور طبقه متوسط از امر سیاسی ناشی از این است که امکان بازی برای این طبقه فراهم نیست. خستگی طبقه متوسط ناشی از این است که مدام اراده به ساماندهی کرده است، اما رادیکالیستها، از چپ و راست، راه او را سد کردند. یا طبقه متوسط را به بیدینی متهم کردند یا به منفعتطلبی. بنابراین به این نتیجه رسیده است که بازی در اینجا سقف دارد و نمیشود چندان بازی را ادامه داد، ضمن اینکه اراده طبقه متوسط سرنگونی هم نبوده است. در انقلاب اسلامی هم طبقه متوسط به اضطرار، در نهایت و بسیار دیرهنگام مجوز انقلاب را صادر کرد، اما وقتی مجوز داد، انقلاب ممکن شد. امروز هم طبقه متوسط دنبال یک فروریختن بزرگ نیست. زیرا میداند ظرف ساخت سیاسی امروز بسیار متفاوت است با رژیم شاه. رژیم شاه در بخشی از سرزمین خود، در تهران و چند شهر مستقر بود، اما جمهوری اسلامی در همه سرزمین و بخشی از منطقه حضور دارد. طبقه متوسط میداند که این هیکل بسیار بزرگ است و اگر این زمین بخورد، چه انفجاری رخ میدهد یا حداقل در زیر این سقف، خود طبقه متوسط و سرمایههای او هم از بین میرود. به همین دلیل تز فروپاشی را مطرح نمیکند، بلکه این بیگانگان مانند ترامپ و ایران اینترنشنال و بیبیسی هستند که مسأله فروپاشی را مطرح میکنند. اما وقتی طبقه متوسط میبیند نمیتواند در حوزه سیاسی بازی کند، وارد عرصه فرهنگ و جامعه میشود. طبقه متوسط در نظام اجتماعی دوگانههای متکثر را تولید کرده و برای ایدئولوگهایی که میخواهند از ساحتهای متکثر، تعابیر و تصویر یکدست ارائه کنند، شرایط را سخت کرده است، نه تنها آنان نمیتوانند یکسانسازی را پیاده کنند، بلکه در مقابل طبقه متوسط هم تلاش میکند نوعی مدارا، نظم و زندگی را منتقل کند. به عنوان مثال، او دنبال خرید خانه است، اما وقتی که به این آرزو نمیرسد، دست به دزدی و جنایت نمیزند، بلکه مکانیسمهای دستیابی را پی میگیرد. به همین دلیل است که در جامعه ایرانی عرصههای تازهای شکل گرفته است. به عنوان مثال در همه خانهها، انجمنها، قرض الحسنهها و خیریههای کوچک شکل گرفته است. این تلاشها که به صورت ذرهای و گامهای کوچک است، امکان بقا و زیست را برای طبقه متوسط فراهم میکند. به عبارت دیگر، به جای اینکه دنبال فروریختن و عبور باشد، دنبال شرایطی است تا بتواند به آرامش دست یابد. یا به تعبیری اساساً مردم ایران منتظر هستند، همه به انتظار نشستهاند. به همین دلیل است که وقتی دلار گران میشود، میگویند شاید برگردد. مفهومسازی این انتظار از سوی طبقه متوسط صورت میگیرد؛ یعنی بازگشت به زندگی، یا اینکه «من همچنان میخواهم زندگی بکنم.» به همین دلیل در شرایط اقتصادی دشوار امروز، همچنان به مدرسه میرود، کار خود را رها نمیکند یا سرمایهگذاری را رها نمیکند.
برخی معتقدند خرده بورژوازی سنتی خاستگاه اجتماعی اصولگرایان است. آیا میشود گفت دولتها در ایران از دولت آقای خاتمی و آیتالله هاشمی رفسنجانی تا امروز دولت آقای روحانی، نمایندگان طبقه متوسط ایرانی بودند در مقابل خرده بورژوازی سنتی؟
دولتهایی که نام بردید از طبقه متوسط آمدند، اما وفاداری خود را به طبقه متوسط ادامه ندادند. این اتفاق در دولت آقای روحانی هم افتاد.
به چه معنا؟
مسأله اصلی جامعه سامان حیات اجتماعی است، همچنان که دولت آقای روحانی هم در ابتدا بدرستی بر تنشزدایی تأکید کرد؛ میدانیم که تنشزدایی به معنای نظم هم هست. اما دولت تا آخر بنا به دلایلی نتوانست این رویکرد خود را به طور کامل محقق کند. هرچند بخشی از این تنشزدایی در برجام تبلور پیدا کرد، اما تنظیم روابط میان گروههای سیاسی داخلی یا در منطقه، آن طور که انتظار میرفت، پیش نرفت. دلیل دیگر اینکه میگویم دولتها بعد از به قدرت رسیدن رابطه خود را با جامعه اولیه قطع میکنند، این است که ما، نه در این دولت و نه دولتهای گذشته، شاهد حضور افراد روشنفکر و خوشنام از همه اقوام درون دولتها نبودیم؛ البته آقای روحانی دستیاری برای اقلیتهای قومی و مذهبی داشت که به نظر میرسد آرام آرام به حاشیه رفت.
اما در دولت آقای روحانی چند سفیر و معاون وزیر از اهل سنت انتخاب شدند.
کافی نبود؛ البته من شخصاً اهل کاشانم و از مرکز ایران آمدهام، اما باید حسی وجود داشته باشد تا ایرانیان حاشیهنشین هم به این سرزمین احساس تعلق کنند.
بنابراین شما میگویید که پروژه طبقه متوسط حتی اگر دولت آقای روحانی باشد، حل تنشها و کاهش مناقشات در داخل و خارج است.
حل تنش برای بقا و در مرحله بعد ایجاد امکان کنش توسعهای و دموکراسی.
اما برخی معتقدند دولت روحانی یا دولتهای دیگر آمده بودند تا پروژه دموکراسی را پیش ببرند.
این تلقی خیال پردازی است. وقتی مردم هنوز برای زیست در شهر توجیه نشدهاند، یعنی همچنان مسأله اصلی ما توسعه است. ضمن اینکه چه کسی باید هزینه بازیهای سیاسی پوپولیستی، اعم از اصلاحطلبی یا اصولگرایی را بدهد. ببینید! طبقه متوسط منطقاً برای دموکراسی نیامده است، طبقه متوسط از اساس برای دموکراسی نیامده است. مسأله طبقه متوسط این است که جنگ نشود و امنیت برقرار باشد. چرا محمدعلی فروغی برای جابه جایی رژیم پهلوی اول و دوم آن رویکرد را انتخاب کرد؟ برای اینکه نمیخواست در مسیر حرکت ایران، توقف دیگری بر کشور حاکم شود تا انگلیسیها بار دیگر فرصت پیدا کنند سیاستهای خود را پیاده و بحران دیگری در کشور ایجاد شود. به همین دلیل او بازیای را انتخاب میکند تا از دل آن ایران دچار یک فروپاشی دیگر نشود. کما اینکه در دوره انقلاب اسلامی هم بسیاری از چهرههای برخاسته از طبقه متوسط تلاش میکردند که شاه برود و ارتش بماند تا ما یک حرکت رادیکال نداشته باشیم. این حرفی بود که خود امام(ره) هم میگفت و میگفت که شاه برود. اما شاه گوش نکرد و به همین دلیل بازی دیگری اتفاق افتاد. بنابراین مسأله طبقه متوسط این است که جنگ و خونریزی نشود و تا جایی که ممکن است، شرایط را بسامان کند، تنشزدایی کند و زمینه زیست همه اقشار و طبقات فراهم شود. اساساً معتقدم از دست دادن حس تعلق به سرزمین یا اینکه حس خود را به گروههای اجتماعی از دست دادیم، کاری است که دولتها در ایران کردهاند، بیگانه یا امریکا نکرده است.
اصلاحطلب میگوید طبقه متوسط آزادیخواه است و من نیروی پیشروی آن هستم، اصولگرا هم میگوید طبقه متوسط غربگرا است و باید او را مهار کرد. کارکرد این نوع نگاه به طبقه متوسط برای این دو جریان چیست؟
در اینجا شاهد یک نزاع ساختگی میان اصولگرایی و اصلاحطلبی هستیم. اصلاحطلبی طبقه متوسط، بهانهای برای دموکراسی است، دیگری هم بهانهای برای تمامیت خواهی خود. طبقه متوسط نه دستمایه اصلاحطلبی برای دموکراسی خواهی است، نه مانع سامان و ارتقای فرهنگ به معنای اصولگرایی. آن دو، طبقه متوسط را بهانه کردهاند تا نزاع غیراصیل خود را دنبال کنند. به همین دلیل است که حوزه سیاست نمیتواند جامعه را پیش ببرد، الا اینکه اصلاحطلبی و اصولگرایی، درون خود دچار یک بازنگری بنیادی شوند و از درون این دگرگونی، طبقه متوسط به نیروی اصلی آنها تبدیل شود. اما در شرایط فعلی این دو جریان «شبه طبقه متوسط» هستند. طبقه متوسط یک وابستگی مشروط به ساخت سیاسی و وابستگی مشروط به طبقه پایین دارد، اما این گروههای سیاسی دغدغههای دیگری را دنبال میکنند. به همین دلیل است که محصول تنازع میان آقای احمدینژاد و مرحوم هاشمی رفسنجانی یک پوپولیسم اجتماعی و سیاسی میشود، نه دموکراسی. همواره برای ما محصول تلاشها برای دموکراسی پوپولیسم بوده است.
البته در این سالها شاهد شکلگیری یک تکثر هم هستیم.
این تکثر در جامعه است، نه در حوزه سیاست؛ زیرا نه اصولگرایان و نه اصلاحطلبان اجازه تکثر در حوزه سیاسی ندادهاند؛ در را بستهاند. درصورتی که اگر به طبقه متوسط وصل بودند، میبایست مستمراً نیروهای این دو جریان با نیروهای جدید جایگزین میشدند. اما اگر امروز بخواهیم انتخابات ریاست جمهوری برگزار کنیم، این دو طیف نمیدانند چه باید کنند؟ درصورتی که این دو جریان باید 100 نامزد انتخابات داشته باشند. مگر در 7 سال گذشته حوادث کمی در کشور اتفاق افتاد، پس چرا چهرههای جدیدی معرفی نشدند؟
شما در گفتوگویی اشاره کردید که در مجلس یازدهم ما شاهد بروز نیروهای جدید غیرسیاسی خواهیم بود، البته به این شرط که فرصت بازی به آنان داده شود.
اما این اجازه به آنان داده نشد و اگر اجازه داده میشد، امروز مجلس دیگری میداشتیم.
بنابراین میشود گفت اصولگرایان هم با تکیه بر رد صلاحیتها و اصلاحطلبان با تکیه بر روشهای دیگری، اجازه بازی به طبقه متوسط نمیدهند.
راه را بستهاند و به همین دلیل است که میگویم طبقه متوسط بازی سیاسی را ترک کرده و به حوزه فرهنگ و جامعه رفته است؛ البته بازگشت طبقه متوسط به حوزه سیاسی سخت خواهد شد، به این معنی که ممکن است با یک کنش رادیکال به حوزه سیاست بازگردد. الا اینکه در فرآیندی، شاهد دگردیسی دوگانه سنتی اصولگرا- اصلاحطلب باشیم که در این صورت، ضرورتاً لایهای از طبقه متوسط جایگزین آنها برای کنشگری سیاسی شود. در این صورت است که طبقه متوسط رادیکال نخواهد شد، اما درغیر این صورت، امکان آن وجود دارد. معتقدم نباید شرایط به سمتی برود که طبقه متوسط با خود نجوا کند و از نجوای او یک ایدئولوژی ساخته شود. بنابراین به معنای یک راهبرد یا استراتژی، باید شرایطی ایجاد شود تا اصولگرایی و اصلاحطلبی از درهم شدگی و انحصارطلبی فعلی خود دست بردارند، اجازه دگردیسی و جابه جایی نیروها درون خود را بدهند تا درنهایت با انتقال این سرمایه، طبقه متوسط بتواند کنش سیاسی غیررادیکال انجام دهد، بتازگی عکس صفحه یک روزنامه «شرق» از آقایان عبدالله نوری و بهزاد نبوی بود و حرف این بود که کدام یک از این دو مدیریت شورای عالی اصلاحطلبان را به عهده بگیرند. من هردوی این شخصیتها را دوست دارم، اما آیا برای اصلاحطلبی ننگ نیست که دوباره باید به 30 سال پیش برگردند و همه منازعات 30 سال پیش را زنده کنند؟ این یعنی اصلاحطلبی پس از یک دوره طولانی، بار دیگر به نوری و نبوی رسیده است. این شخصیتها قابل احترام و مردمان ملی ایرانند، اما واقعاً پس از 30سال، در اصلاحطلبان شخص دیگری غیر از نوری و نبوی نیست که جای آنان بیاید و تنشهای کمتری باشد و در بدو امر دعوای دیگری شکل نگیرد؟ چه اصراری بر بیان میرایی تمام عیار اصولگرایی و اصلاحطلبی وجود دارد؟
البته اصولگرایی، حداقل در مجلس اخیر نشان داد که میتواند نیروهای جدید معرفی کند.
اصولگرایی هم از سر اضطرار به اینجا رسیده است. زیرا اگر بررسی صلاحیتها به گونه دیگری میبود، احتمالاً ما امروز در اصولگرایی هم شاهد چهرههای دیگری میبودیم. اما این اتفاق درباره اصلاحطلبان نیفتاد تا آنان مجوز بدهند نیروی جدیدی بیاید، نیرویی که پرونده منازعه فلان حادثه را نداشته باشد.
اما در انتخابات اخیر مجلس، برداشت عمومی این بود که اصلاحطلبان میگفتند اگر ما نیامدیم، نیروی دیگری شبیه ما هم نباید در انتخابات بیاید.
همین است که از آن به عنوان نشانه تمام شدن اصلاحطلبان یاد میکنم؛ البته این را هم بگویم که منظور این نیست که اصولگرایی یا اصلاحطلبی تمام شده است. زیرا بقای اصولگرایی در بقای اصلاحطلبی است. به همین دلیل اتفاقاً اصولگرایی است که به صورت پنهان کمک میکند تا اصلاحطلبان بار دیگر نوری و نبوی را مطرح کنند.
در جایی اشاره کردید که امروز طبقه متوسط دیگر مدافع اخلاق نیست، بلکه مدافع توزیع امکانات و قانون است و گفتید این مسأله به این برمیگردد که بخش حامل فرهنگ و اخلاق یعنی معلمان و اساتید دانشگاهها به حاشیه رفتند. مکانیسم این جابهجایی چیست؟
به طور کلی وقتی روشنفکران به عنوان یک نیروی رقیب به حاشیه رانده شدند، عرصه برای معلمان فراهم شد و معلمان سر برآوردند. به همین دلیل در 15 سال گذشته دیدیم که معلمان کنشگران اصلی عرصههای اجتماعی یا فرهنگی بودند، بویژه از 88 به این سو دانشگاهیان به حاشیه رفتند. دانشگاه به نوبه خود محل تولید روشنفکری و ارائه گزارههای کلی به جامعه است، اما در حوزه آموزش و معلمان، مسأله اساسی فرهنگ و اخلاق است. پس از آنکه روشنفکران وابسته به دانشگاه به حاشیه رفتند، معلمان فضا پیدا کردند. در مقابل تلاش شد تا مانعی برای بازیگری فرهنگی-اخلاقی معلمان ایجاد شود. امروز میبینیم معلمی که برای خریدن خانه خود باید سه شیفت کار کند، دیگر به اخلاق کاری ندارد و اساساً علیه معلمی حرف میزند. در این شرایط کدام معلم حوصله دارد کتاب بخواند یا موسیقی گوش کند و به سینما برود؟ وقتی معلمان از بازی، باز میمانند، بنیاد بحث بقا و قانون را ممکن میشود. به همین دلیل است که معتقدم طبقه متوسط از دموکراسی عبور کرده و به بحث عدالت یا زیست و معاش مردم رسیده است. همان طور که اشاره کردید، بحث دیگر قانون است. مسأله قانون ناظر بر ساماندهی جامعه و نهادهای اجتماعی است تا بقای نظام سیاسی را تداوم بخشد. اینها دغدغههای امروز طبقه متوسط است و اگر حرف من درست باشد، طبقه متوسط جای خوبی هم قرار گرفته است.
در سال 96 طبقه متوسط با انرژی زیادی به میدان آمد، اما برخی معتقدند با خروج ترامپ از برجام، آغاز دور جدید تحریمها، افزایش قیمت دلار و مسائل دیگر، آرمان طبقه متوسط از دست رفت. اصولگرایان معتقدند آنچه اتفاق افتاد، فقط متوجه طبقه متوسط نیست، بلکه آغاز افول اقتصادی و سقوط سیاسی طبقه متوسط است. این گزاره را قبول دارید؟
اصولگرایی همواره دو پروژه داشته است؛ اخلاق و دیگری اقتصاد. اگر اخلاق به مسألهای در کشور تبدیل شده است، اصولگرایان نمی توانند نقش خود را نادیده بگیرند. این مسأله درباره اقتصاد هم صادق است. امروز کدام عرصه اقتصادی دست اصولگرایان نیست؟
شما عبارتی به کار بردید که خواست طبقه متوسط سامان اقتصادی است و اگر آقای قالیباف یا آیتالله رئیسی هم چنین خواستی داشته باشند، طبقه متوسط با آنان همراهی خواهد کرد. بنابراین طبقه متوسط جریان یا گروه خاصی را نمایندگی نمی کند؟
طبقه متوسط به این دلیل جریان یا گروه خاصی را نمایندگی نمیکند که اساساً حزب نیست.
پس چرا اصولگرایان به این طبقه توجه ندارند؟
توجه کردهاند، امروز آقای قالیباف مدام از ضرورت توجه به معاش مردم سخن میگوید. یا آیتالله رئیسی از ضرورت رعایت توجه به حقوق مردم میگوید. آیتالله رئیسی صبح تا شب درباره قانون، حقوق و منزلت انسان ایرانی صحبت میکند. این رویکردها و مفاهیم کجا در مجموعه اصولگرایی قرار میگرفت؟ اصولگرایی تا دیروز میگفت «ایدئولوژی میگوید این گونه باشید و تبعیت کنید.» گفتمانی که رئیسی انتخاب کرده است، گفتمانی اصلاحطلبانه و مربوط به طبقه متوسط است. برنده این بازی طبقه متوسط است، مهم نیست که چه کسی بازی میکند. امروز ایران اقتضائات اجتماعی خاص خود را دارد که ناشی از بازی طبقه متوسط است. پس از آنکه این اقتضائات در سطح عمومی مطرح شد، دیگر نیازی به بازی طبقه متوسط نیست، بلکه هرکس که روی کار آمده است، ناگزیر باید مطابق این اقتضائات عمل کند؛ حقوق مدنی مردم، پذیرش تکثر فرهنگی و اجتماعی یا حتی سامان رابطه با غرب، از جمله این اقتضائات یا مسائل مطرح در جامعه است.
از 97 که شاهد تحریمهای گسترده بودیم و بعد هم در 98 شیوع کرونا، وضع طبقه متوسط چگونه است؟ آرزوها و آرمان معلمان، اساتید، وکلا و حقوقدانان چه شد؟
تحریم برهمه طبقات اجتماعی اثر گذاشت، اما درباره اثر آن روی طبقه متوسط میتوان گفت که شوکی بر طبقه متوسط وارد شد، به این معنی که تصور خوشبینانه درباره اقتصاد که باعث میشد یک بعد جهانی نیز به نگاه خود به جامعه، تغییر کرد. به این معنی که در ماجرای تحریم، امریکا بیش از آنکه برنده باشد، بازنده شد. زیرا طبقه متوسط به این آگاهی رسید که امریکا اتفاقاً امکان حمایت از دموکراسی در ایران ندارد. اگر در گذشته بخشهایی از طبقه متوسط راهی برای زمینه سازی غرب جهت تحول در ایران میدید، امروز این زمینه تحول را به رسمیت نمیشناسد. این اتفاق مهمی است که افتاده است. دوم اینکه تا پیش از این اهمیت سرزمین برای بخشهایی از این طبقه کم بود. اما امروز در گفتمان طبقه متوسط مفهوم ایران و اقتضائات جامعه ایرانی، تنوع حوزه فرهنگی و جغرافیایی آمده است. پیشتر کلیشه عام تاریخی از ایران وجود داشت، اما کرونا این کلیشه را اصلاح کرد و از این بابت دست کرونا درد نکند. وقتی کرونا مردمان ایرانی را میکشد، جان ایرانی اهمیت پیدا میکند و کسی هم جرأت نمیکند این جان باختن را به سخره بگیرد. به عبارت دیگر، هرچند کرونا جان میگیرد، اما جان ایرانی و سرزمین ایرانی در گفتمان معنایی طبقه متوسط آمده است، ضمن اینکه مفهوم غرب هم تغییر کرده است. وقتی این دو تغییر (نگاه به ایران و نگاه به غرب) را در هم ضرب میکنیم، میبینیم در ایران موقعیت فرهنگی جدیدی درحال ظهور و شکلگیری است که ایران فردای کرونا را با ایران قبل از کرونا متفاوت میکند. اما اینکه امروز طبقه متوسط چه میکند، به باور من دارد نوعی نجوای در شرایط جدید را سرمیدهد. در روزهای اول کرونا انتظار داشتم طبقه متوسط به داد مردم ایران برسد، یعنی یک نجوای کرونایی سر بدهد؛ موسیقی کرونایی یا ادبیات و سینمای کرونایی شکل بگیرد. در روزهای نخست شیوع کرونا این نجوای کرونایی شکل نگرفت، اما به نظرم در ادبیات و سینما درحال شکل گیری است یا حداقل در دانشگاه شکل گرفته است. اگر این نجوای کرونایی شکل بگیرد، تصویری متفاوت از نظام سیاسی و اجتماعی ارائه خواهد کرد، تصویری که در آن، مردمان ایرانی توانستند خود را با این شرایط تطبیق بدهند، به جای اینکه بخواهد مهاجرت کنند و از ایران بروند. به عبارت دیگر، به باور من طبقه متوسط دارد چنین معنایی را میسازد که این مفهوم برای آینده ایران، بقای سرزمین و مردم و کنشگری طبقه متوسط اساسی خواهد بود، خاطره دردناک و البته درخشانی خواهد بود، شاید بتوان از دل این مفهوم، بازسازی نظام اجتماعی و سیاسی را به دست آورد. زیرا ما همیشه متهم بودیم که اعتماد اجتماعی ما پایین است یا به سرزمین تعلق نداریم، یا گفته میشد از زمانی که آریاییها وارد ایران شدند، ایران همیشه مسیر حرکت و عبور بوده و هیچ چیزی باقی نمانده است. اما کرونا کمک کرد تا ما باقی بمانیم، بسازیم و امکان زیست را فراهم کنیم.
برخی میگویند که با شرایط تحریم و وضع اقتصادی امروز، طبقه متوسط فرو ریخته است.
ریزش به این معنا است که اگر طبقه متوسط به پایین ریزش کرده باشد، در مقابل طبقه پایین باید از بین رفته باشد! اما این طور نیست. البته شاید به لحاظ اقتصادی چنین باشد، زیرا طبقه متوسط همیشه به لحاظ اقتصادی در مرحله ریزش و رویش بوده که البته بیشتر ریزش داشته است. اما تجربههای فردی من میگوید افراد طبقه متوسطی که مثلاً از خیابان عباس آباد حرکت کرده و در خیابان جمهوری سکنی گزیدند، همچنان با آرمانها و ملاحظات طبقه متوسط زندگی میکنند. به عبارت دیگر، افراد یک طبقه بسادگی جابه جا نمی شوند. کما اینکه وقتی جمعیتی از یک کشور به کشور دیگر میرود، یک یا دو نسل زمان میبرد تا انطباق پذیری فرهنگی شکل بگیرد. امکان ندارد قیافه، لباس، رفتار و آرزوهای طبقه متوسط به این زودی عوض شود، به این دلیل امید دارد شاید بتواند بار دیگر بازگردد؛ او نرفته است که ماندگار شود. به همین دلیل مراودات با بخش قبلی خود را همچنان دارد، ارزشهای خود را دارد، هرچند به لحاظ اقتصادی جابه جا شده است. بنابراین حرکت از بالا به پایین، فرق میکند با حرکت از پایین به بالا. زیرا وقتی از طبقه پایین به بالا تحرک اجتماعی صورت میگیرد، انطباق فرهنگی زودتر اتفاق میافتد و توأم با شادی است، اما حرکت از بالا به پایین توأم با درد و فغان است.
چون این تصور کلیشهای وجود دارد که اگر طبقه متوسط به پایین ریزش کند، نظام اجتماعی ما دستخوش تحولات عمیق و جدی میشود، اما شما میگویید که نه تنها این اتفاق نمیافتد، بلکه طبقه پایین است از طبقه متوسطی که امروز نزدیک او شده تأثیر میپذیرد.
همین طور است، وقتی طبقه متوسط به پایین میرود، آنجا را کنترل میکند. البته گفتم که اگر طبقه متوسط همزمان با ریزش، همزمان سیاسی هم بشود میتواند خطرناک باشد. برای همین است که معتقدم نظام سیاسی باید مراقب طبقه متوسط باشد تا به پایین ریزش نکند. زیرا اگر ارزشهای خود را به گوش طبقه پایین نجوا کند، شرایط متفاوت میشود. زیرا هم ارزشهای طبقه پایین عوض میشود و به تغییر دعوت میشود و هم احتمال دارد خود طبقه متوسط به یک کنشگر رادیکال تبدیل شود. اما آمدن طبقه پایین به طبقه بالا همراه با شادی و دست افشانی است. او طی یک دوره طولانی ازاین جابه جایی لذت میبرد، درعین حال لمپنیسم شکل میگیرد، اما کنش انقلابی شکل نمی گیرد. اما وقتی طبقه متوسط به پایین ریزش میکند، لمپن نمیشود، نیروی فرهیخته است و فرهیختگی اشاعه پیدا میکند.
بنابراین اینکه برخی از فردای پایین ریختن طبقه متوسط نگرانند، شما چنین تلقی ای ندارید؟
طبقه متوسط بازی رادیکال سیاسی انجام نمیدهد، بلکه بیشتر دغدغههای فرهنگی خود را منتقل میکند تا دغدغههای سیاسی. در تاریخ هم همین طور بوده است، جایی که اشغال سرزمینی بوده یا دولتها را گرفتند و جمعیت شهرها به روستا برگشتند، میبینیم که حوزههای جدید فرهنگی شکل گرفته است. این کاری است که طبقه متوسط کرده است و میکند.
نیم نگاه
چه کسی میگوید طبقه متوسط در ایران فروریخته است؟ این آرزوی مارکسیستها و رادیکالیستهای ایرانی است که طبقه متوسط را حذف کنند تا فروپاشی یا استقرار استبداد را ممکن کنند. راستگراها دنبال حذف طبقه متوسط هستند تا توتالیتاریسم را ممکن کنند، چپها هم میخواهند طبقه متوسط را حذف کنند تا فروپاشی را ممکن کنند
طبقه متوسط نه دستمایه اصلاحطلبی برای دموکراسی خواهی است، نه مانع سامان و ارتقای فرهنگ به معنای اصولگرایی. این دو، طبقه متوسط را بهانه کردهاند تا نزاع غیراصیل خود را دنبال کنند. به همین دلیل است که حوزه سیاست نمیتواند جامعه را پیش ببرد، الا اینکه اصلاحطلبی و اصولگرایی، درون خود دچار یک بازنگری بنیادی شوند و از درون این دگرگونی، طبقه متوسط به نیروی اصلی آنها تبدیل شود
اگر امروز در ایران توسعه محقق نمیشود، به این دلیل است که بوروکراتها برای توسعه توجیه نشدند. وقتی نظام اداری برای پروژه توسعه توجیه نباشد، طبیعتاً ضد توسعه عمل خواهد کرد. بیاعتمادی که امروز ما در جامعه نسبت به خود و دیگری میبینیم، صرفاً به ساخت سیاسی بازنمیگردد، زیرا ساخت سیاسی مستقر است. کما اینکه قیمت دلار به 24 هزار تومان میرسد، اما جامعه همچنان دارد فعالیت میکند. پس چرا کار جامعه یا پروژه توسعهای جامعه پیش نمیرود؟ به این دلیل که به نیروی طبقه متوسط مشروعیت و اجازه عمل ندادیم و از او نخواستیم
عبور طبقه متوسط از امر سیاسی ناشی از این است که امکان بازی برای این طبقه فراهم نیست. خستگی طبقه متوسط ناشی از این است که مدام اراده به ساماندهی کرده است، اما رادیکالیستها، از چپ و راست، راه او را سد کردند. یا طبقه متوسط را به بیدینی متهم کردند یا به منفعتطلبی. طبقه متوسط دنبال یک فروریختن بزرگ نیست چون میداند که این هیکل بسیار بزرگ است و اگر این زمین بخورد، چه انفجاری رخ میدهد یا حداقل در زیر این سقف، خود طبقه متوسط و سرمایههای او هم از بین میرود. به همین دلیل تز فروپاشی را مطرح نمیکند، بلکه بیگانگان مانند ترامپ و ایران اینترنشنال و بیبیسی مسأله فروپاشی را مطرح میکنند
سیبل مخالفان عملکرد یا گفتمان دولت
امروز سالروز تنفیذ حکم ریاست جمهوری حسن روحانی است. 12 مرداد سال 96 و در پی رأی دوباره مردم به روحانی، رهبر معظم انقلاب طی مراسمی در حسینیه امام خمینی(ره) با تنفیذ رأی ملت ایران در انتخابات، حجتالاسلام حسن روحانی را به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب کردند. حالا درست یکسال دیگر از عمر این دولت باقی است. حسن روحانی و رأیدهندگان به او برنامهها، ایدهها و طرحهای بیشتری به نسبت دولت اول در سر داشتند. چنانکه روحانی در آخرین روزهای تبلیغات انتخابات در پاسخ به همین درخواستها و مطالبات، اشاره کرد که برخی کارها نیازمند رأی بیشتری است. مردم هم سنگتمام گذاشتند و 18 میلیون و 600 هزار رأی انتخابات 92 در سال 96 به 23 میلیون و 550 هزار رأی رسید.
روحانی در میان خوشبینیها و امیدواریهای فزاینده کار دومین دولتش را آغاز کرد. اولین سال دولت دوازدهم به پایان نرسیده بود که کانونهای مخالف در داخل، نارضایتی از رأی دوباره به روحانی را آشکار کردند. اگر چه ارزیابیهای آنها در راهانداختن غائله دی ماه 96 طبق برنامهریزیها و پیشبینیهایشان پیش نرفت، اما نشان داد که جبهه مخالفان داخلی رقابتهای انتخاباتی را پایان یافته نمیدانند. همزمان با مستقر شدن دونالد ترامپ در کاخ سفید و امضاهای پرتعداد او پای تحریمهای جدید، سختی کار پیشروی روحانی و دولتش را عیانتر کرد. اسفند 98 هم میهمان ناخوانده دیگری وارد ایران شد که دشواری اجرایی شدن برنامههای دولت را دوچندان کرد. حالا ویروس کرونا و تحریم شانه به شانه هم به مصاف دولت آمده بودند تا همه چیز برای سرخوشی جبهه منتقدان و مخالفان داخلی و خارجی مهیا شود. خارجنشینان بر طبل ناکارآمدی نظام در مواجهه با مشکلات میکوبند و مخالفان داخلی آن را تعبیر به ناکارآمدی دولت میکنند. تریبون مجلس تازه کار هم همچون توپخانه پشتیبانی، درصدد برآمد با طرح استیضاح رئیس جمهوری تیر خلاص را بر مغز دولت شلیک کند که البته با نهی و تذکر رهبر انقلاب روبهرو شد. تحمیل عوامل بیرونی تحریم و کرونا در حقیقت دولت را مجبور به تغییر در اولویتبندیها کرد تا بخش زیادی از تمرکز مجموعه کابینه صرف تأمین کالاهای اساسی و مایحتاج عمومی مردم و در حقیقت مقابله با تحریم و کرونا شود. استراتژی حفظ «جان و نان» در حد مقدورات و امکانات خود را بر دولت تحمیل کرد. پروژه پنجشنبههای افتتاح که هر هفته طرحهای بزرگی با حضور رئیس جمهوری به بهرهبرداری میرسد، تلاش دولت برای رونق اقتصادی و به رخ کشیدن ظرفیتهای داخلی برای مصاف با اعمال فشارهای خارجی است.
با همه اینها تبعات غیرقابلانکار تحریم و کرونا، پایگاه اجتماعی روحانی را دستخوش تغییراتی کرده و زمینهساز موجسواری جبهه مخالفان شده تا در فاصله کمتر از یکسال باقی مانده تا انتخابات 1400، نه تنها عملکردها یا آنچه خود سوءمدیریتها میخوانند بلکه کلیت رویکردها و در حقیقت گفتمان دولت روحانی را به چالش بکشند. اینکه 12 رئیس کمیسیونهای تخصصی مجلس در نامهای به رئیس جمهوری بازگشت از مسیر 7 ساله را پیشنهاد میکنند یا روزنامههایی همچون کیهان و وطن امروز برنامههای دولت نه از سال 97 بلکه از همان سال 92 را اشتباه میخوانند، تأیید این ادعاست که جبهه مخالفان گفتمان اعتدال و مختصات آن را هدف گرفتهاند چه؛ میدانند به هر حال دولت روحانی بیشتر از یکسال دیگر ماندنی نیست. «اعتدال در داخل و تعامل سازنده با جهان» بنیان این گفتمان است که تنشزدایی، پاسخگویی، شفافیت، آزادی نقد و بیان، رعایت حقوق شهروندی، شایستهسالاری، پرهیز از تنش و حاشیهسازیها، توزیع ثروت به جای توزیع فقر، واگذاری اختیارات از مرکز به پیرامون، واگذاری امور به مردم، ترجیح منافع ملی بر منافع جناحی از عمده مؤلفههای آن است.
حال به نظر میرسد نقد مخالفان نه ناظر بر اینکه دولت چقدر این مؤلفهها را عملیاتی کرده بلکه ناظر بر این است که اساساً چرا چنین رویکردهایی را اتخاذ کرده است. آنها وجود برخی مشکلات را بهانه کردهاند تا حکم به بیفایده بودن گفتمان اعتدال یا میانهروی بدهند که همین رویکرد مایه نگرانی برای آینده ایران است. فارغ از اینکه چه گروهی بر مسند کار و مسئولیت باشد، میانهروی چه در داخل و چه خارج اقتضای شرایط و موقعیت ایران در منطقه و نظام بینالملل است. برجام حاصل همین رویکرد نظام بود. در نهایت اگر چه برخی عوامل بیرونی مانع ظهور و بروز کامل کارآمدیهای گفتمان اعتدال شده، اما این به معنای آن نیست که دولت روحانی مسیر اشتباهی انتخاب کرده است. اعتدال در داخل و تعامل با جهان همچنان کمهزینهترین گزینه برای مواجهه با موضوعات و چالشهای موجود و پیشروست. فروریختن بنیانهای اعتدال به معنای افتادن در ورطه تندرویهای سیاسی است که هیچ نسخه راهگشایی برای برونرفت از بحرانها و مشکلات ندارد جز تکیه بر برخی شعارها و برنامههای عوامفریبانه تجربه شده. یکسال باقی مانده، آخرین فرصت دولت است تا با تشریح واقعیتهای کشور، کیفیت مواجهه با بحرانهای داخلی و خارجی، موفقیتها در همین شرایط دشوار را بیشتر رسانهای کند و در عمل نشان دهد که راه طی شده درست بوده است اگر چه راه همواره نبوده است.
وزارت اطلاعات سرکرده گروهک تروریستی «تندر» را بازداشت کرد
جمشید شارمهد از امریکا عملیات مسلحانه در ایران را هدایت میکرد
سرکرده گروهک تروریستی «تندر» توسط وزارت اطلاعات دستگیر شد. به گزارش ایسنا، اشراف سربازان گمنام امام زمان(عج) بر یک گروه تروریستی مستقر در امریکا، منجر به دستگیری سرکرده این گروهک تروریستی شد. جمشید شارمهد سرکرده گروهک تروریستی «تندر» که از امریکا عملیات مسلحانه و خرابکارانه در ایران را هدایت میکرد در پی عملیاتی پیچیده، اکنون در دستان قدرتمند سربازان گمنام امام زمان(عج) قرار دارد. شارمهد در سال ۱۳۸۷، عملیات انفجار در حسینیه سیدالشهدای شیراز را طراحی و هدایت کرد؛ در آن اقدام تروریستی، ۱۴ نفر شهید و ۲۱۵ نفر از عزاداران حسینی زخمی شدند. گروهک تروریستی «تندر» در سالهای اخیر نیز قصد اجرای چند عملیات بزرگ را داشت. منفجر کردن سد سیوند شیراز، انفجار بمبهای سیانوری در نمایشگاه کتاب تهران و منفجر کردن حرم حضرت امام خمینی(ره) هنگام برگزاری مراسم عمومی از جمله این عملیات بود که این عملیات تروریستی با تسلط اطلاعاتی مأموران وزارت اطلاعات ناکام ماند. جزئیات بیشتری از عملیات پیچیده و موفق فرزندان انقلابی ملت ایران در بهدام انداختن سرکرده گروه تروریستی تندر متعاقباً به اطلاع ملت شریف ایران خواهد رسید.
موسوی: امریکا باید پاسخگوی حمایت از گروهکهای تروریستی علیه ایران باشد
سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان هم از اقدام مقتدرانه سربازان گمنام امام زمان(عج) در دستگیری سرکرده یک گروهک تروریستی و خرابکار قدردانی کرد. به گزارش ایسنا، سید عباس موسوی ضمن قدردانی از اقدام مقتدرانه سربازان گمنام امام زمان(عج) افزود: رژیم امریکا در حالی خود را در کنار مردم ایران معرفی میکند که تروریستهای شناسنامهدار و کسانی که مسئولیت چندین عملیات تروریستی داخل ایران را بر عهده گرفته و دستشان به خون مردم و شهروندان بیگناه ایرانی آلوده است را در خاک خود جای داده و از آنها در ابعاد و اشکال مختلف حمایت و پشتیبانی میکند. موسوی ضمن اعتراض شدید به دولت امریکا افزود: این رژیم باید پاسخگوی حمایت از این گروهک تروریستی و دیگر گروهکها و جانیانی که از داخل امریکا هدایت عملیات خرابکارانه، مسلحانه و تروریستی علیه مردم ایران را برعهده دارند و خون شهروندان ایرانی را بر زمین میریزند، باشد.
موسوی: امریکا باید پاسخگوی حمایت از گروهکهای تروریستی علیه ایران باشد
سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان هم از اقدام مقتدرانه سربازان گمنام امام زمان(عج) در دستگیری سرکرده یک گروهک تروریستی و خرابکار قدردانی کرد. به گزارش ایسنا، سید عباس موسوی ضمن قدردانی از اقدام مقتدرانه سربازان گمنام امام زمان(عج) افزود: رژیم امریکا در حالی خود را در کنار مردم ایران معرفی میکند که تروریستهای شناسنامهدار و کسانی که مسئولیت چندین عملیات تروریستی داخل ایران را بر عهده گرفته و دستشان به خون مردم و شهروندان بیگناه ایرانی آلوده است را در خاک خود جای داده و از آنها در ابعاد و اشکال مختلف حمایت و پشتیبانی میکند. موسوی ضمن اعتراض شدید به دولت امریکا افزود: این رژیم باید پاسخگوی حمایت از این گروهک تروریستی و دیگر گروهکها و جانیانی که از داخل امریکا هدایت عملیات خرابکارانه، مسلحانه و تروریستی علیه مردم ایران را برعهده دارند و خون شهروندان ایرانی را بر زمین میریزند، باشد.
معاون وزیر راه و شهرسازی در گفتوگو با «ایران» :
اسامی واجدین شرایط دریافت وام اجاره بیستم مرداد اعلام میشود
سهیلا یادگاری
خبرنگار
شرایط سخت مستأجران در زمان کرونا باعث شده تا دولت و ستاد ملی مبارزه با کرونا برای حمایت از مستأجران و متقاضیان مسکن دست بهکار شوند. به این منظور مصوباتی با پیشنهاد دولت به تصویب ستاد ملی کرونا رسیده است. همچنین دریافت مالیات از مالکان واحدهای خالی موضوع دیگری است که در وزارت راه وشهرسازی و مجلس پیگیری میشود تا با استفاده از ابزار مالیاتی، واحدهای خالی برای اجاره یا فروش به بازار مسکن عرضه شود. تعیین حداقل قیمت برای افزایش نرخ اجاره در سالجاری و همچنین پرداخت وام برای اجاره خانه مهمترین تصمیم سیاستگذاران برای کمک به مستأجران در زمان شیوع کرونا است. علاوه بر این برای خانهدار شدن متقاضیان سرعت بخشیدن به ساخت مسکن ملی در دستور کار قرار دارد.
جزئیاتی بیشتر از وام اجاره
روز گذشته رئیس جمهور، در جلسه ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا، از مصوبات دیگری برای تأمین ودیعه مسکن «برای مستأجرانی که در تنگنا هستند» خبر داد. در خصوص پرداخت وام اجاره بهعنوان یکی از برنامههای اصلی حمایت از مستأجران، محمود محمودزاده، معاون وزیر راه و شهرسازی در گفت و گو با «ایران» از اعلام اسامی متقاضیان واجد شرایط دریافت تسهیلات کمک برای اجاره تا بیستم مرداد به بانک مرکزی خبر داد.
با توجه به گذشت بیش از یک ماه از آغاز تابستان که در بازار مسکن به فصل جابهجایی شهرت دارد، پرداخت تسهیلات کمک اجاره به مستأجران در زمان کمتر، اهمیت زیادی دارد. معاون وزیر راه و شهرسازی در این مورد گفت: «جزئیات سیستم بانکی را نمیدانم که چقدر برای آغاز پرداخت وام زمان لازم است ولی زمان اداری باید به حداقل برسد تا وام زودتر بهدست متقاضیان برسد.» بر اساس اعلام وزارت راه و شهرسازی، حدود ٢ میلیون و ٢٢٠ هزار نفر برای دریافت وام اجاره ثبتنام کردند که از روز گذشته پالایش اطلاعات آغاز و با شناسایی واجدین شرایط، برای تکمیل ثبتنام در سامانه مسکن ملی اطلاعرسانی خواهد شد. متقاضیان دریافت این تسهیلات باید شرایط مندرج در ماده یک آییننامه اجرایی قانون ساماندهی را داشته باشند. این شرایط عبارتند از: داشتن فرم (ج) سبز، نداشتن سابقه مالکیت از سال ۱۳۸۴ به بعد، متأهل یا سرپرست خانوار بودن و داشتن سابقه ۵ سال سکونت در شهر مورد تقاضا. همچنین متقاضیان باید دارای اجارهنامه رسمی یا اجارهنامه ثبت شده در سامانه ثبت معاملات املاک و مستغلات و دارای کد رهگیری باشند. گروههای مشمول دریافت تسهیلات موضوع این مصوبه، کارگران و حقوقبگیران ثابت، (با اولویت ازدواجهای جدید و خانوادههای
۵ نفره و بیشتر)، مشمولین تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره)، سازمان بهزیستی کشور و زنان سرپرست خانوار هستند. سقف عدد تسهیلات اجاره مشخص است که 20 هزار میلیارد تومان است. ولی اینکه با این رقم به چه تعداد خانوار وام تعلق میگیرد؟ آنطور که محمودزاده گفت: «بستگی به ترکیب ثبتنام شوندگانی دارد که واجد شرایط تلقی میشوند. با توجه به اینکه سقف وام در شهرهای مختلف، متفاوت است، اگر در شهرهای با سقف وام بیشتر، متقاضی هم بیشتر باشد، تعداد تسهیلاتی که داده میشود پایینتر خواهد بود. سقف وام در تهران 50 میلیون تومان، کلانشهرهای با جمعیت بالای یک میلیون نفر
30 میلیون تومان و سایر شهرها 15 میلیون تومان است. در نظر بگیرید مثلاً اگر تعداد متقاضیان واجد شرایط در تهران بیشتر باشند طبیعی است در این شهر پول بیشتری توزیع میشود و از سقف تعداد کل وامگیرندگان کم میشود. برعکس هم همینطور یعنی اگر تعداد متقاضیان تأیید شده در تهران کم باشند در نتیجه سقف تعداد کسانی که وام را میگیرند بیشتر میشود. الان نمیتوانیم دقیق اعلام کنیم چه تعداد متقاضی، وام را خواهند گرفت. ابتدا باید ثبتنامکنندگان پالایش شوند، واجدین شرایط مشخص شوند، بعد از آن تعداد کل وام پرداختی را اعلام میکنیم.»
از سوی دیگر شرایطی که برای دریافت وام اجاره برای متقاضیان اعلام شده به این صورت است که وام به قراردادهای اجارهای که از ٤ مرداد ماه به بعد منعقد شده است تعلق میگیرد. معاون وزیر راه و شهرسازی تأکید کرد که تاریخ اعلام مصوبه پرداخت تسهیلات اجاره چهارم تیرماه است و طبق این تاریخ، به قراردادهایی که از این زمان ثبت شدهاند وام تعلق میگیرد و در صورت تأمین اعتبار مجدد برای قراردادهای قبل از این تاریخ نیز تصمیمگیری میشود.
نیازی به بازپرداخت کل وام نیست
مهمترین موضوعی که در پرداخت وام اجاره عنوان شده این است که وام به حساب مالک واریز میشود و پس از یک سال تمام مبلغ وام باید به بانک برگردد. در مدت یک سال مستأجر فقط اقساط سود وام را که 13 درصد است میپردازد و قسطی برای مبلغ وام به بانک نمیپردازد. اما بسیاری از مستأجران این نگرانی را مطرح میکنند که آنها با توجه به این وام کمکی خانه را اجاره میکنند و اگر قرار باشد بعد از یک سال کل مبلغ وام به بانک بازگردانده شود آنها برای اجاره جدید مشکل خواهند داشت. با توجه به افزایش هزینههای زندگی قطعاً مستأجران نمیتوانند در زمان یک سال هم اجاره بپردازند، هم قسط سود وام را بدهند و هم بتوانند برای اجاره سال بعد پولی را پسانداز کنند.
اما معاون وزیر راه و شهرسازی خبر خوشی برای رفع این نگرانی مستأجران داد. او گفت: تلاش این است که طرح پرداخت وام اجاره حداقل به مدت
3 سال اجرا شود یعنی مستأجر تا
3 سال بتواند از این وام برای اجاره استفاده کند. بحث دیگر این است که ممکن است کل وام بهصورت تسهیلات به مستأجران پرداخت شود و مدل قبلی تغییر کند. یعنی مستأجران 30 ماهه اقساط کل وام را بپردازند. ما منتظر اعلام بانک مرکزی در این خصوص هستیم. بعد از اعلام دولت برای پرداخت وام با عنوان «کمک ودیعه اجاره»، غلامرضا مصباحیمقدم، عضو شورای فقهی بانک مرکزی عنوان کرد که شورای فقهی بانک مرکزی مقرر کرده بانکها و مؤسسات اعتباری غیربانکی بتوانند به مستأجرانی که براساس اعلام وزارت راه و شهرسازی در شرایط کنونی دچار مشکلات اقتصادی برای تأمین مخارج خود از جمله هزینه مسکن شدهاند، تسهیلات «مرابحه خرید کالا و خدمات» اعطا کنند و به این ترتیب وام ودیعه به مرابحه تغییر پیدا میکند. معاون وزیر راه و شهرسازی به مستأجران اطمینان داد تغییری در میزان پرداخت وام و حمایت از مستأجران به وجود نیامد و مرابحه برای رفع ایراد شرعی وام است، ما هم منتظریم بانک مرکزی شرایط را اعلام کنند تا بتوانیم اعلام موضع کنیم.
متقاضیان مسکن ملی آورده را تأمین کنند
برنامه حمایتی دیگر دولت در بازار مسکن، ساخت مسکن ملی با پرداخت حداقل 100 میلیون تومان تسهیلات است. در قالب این برنامه 800 هزار مسکن تا سال 1400 ساخته میشود. در روزهای اخیر پیامکی به متقاضیان مسکن ملی ارسال شده که از آنان خواسته شده برای تکمیل مدارک خود اقدام کنند. معاون وزیر راه و شهرسازی در این خصوص گفت: بلافاصله بعد از اینکه متقاضیان تأیید صلاحیت شدند و به آنها اعلام شد، 15 روز فرصت دارند تا آورده را واریز کنند، طبیعی است کسانی که زودتر پول را واریز کنند به پروژههایی که پیشرفت بیشتری دارند معرفی میشوند. به نفع متقاضیان است که زودتر به این چرخه وارد شوند. او در مورد هزینهای که متقاضیان برای تحویل مسکن ملی باید پرداخت کنند، گفت: از روز اول صحبت این بود که مسکن ملی براساس قیمت تمام شده واگذار میشود. هیچکسی نمیتواند قیمت ثابتی را برای مسکن ملی تعیین کند. ولی دولت و مجلس بر این موضوع تأکید دارند که قیمت تمام شده به حداقل برسد، برای همین اتفاقات خوبی در حال رقم خوردن است، رئیس جمهوری دستور دادهاند قیمت فولاد و سیمان، که الان در بورس هستند و نوسانات بورس و بازار شامل قیمتگذاری آنها میشود، براساس قیمت پایه سال گذشته با 20 درصد افزایش و خارج از بورس به پروژههای مسکن حمایتی داده شود. این اقدام بسیار خوبی است و قطعاً تأثیر قابل ملاحظهای روی کنترل قیمت تمام شده خواهد داشت.
محمودزاده افزود: تحویل واحدها بستگی به آورده مردم دارد.بهزودی مرحله اول طرح اقدام ملی را افتتاح میکنیم. به این منظور که متقاضیان ببینند که اگر آورده بموقع به پروژهها تزریق شود، پروژهها سریعتر آماده تحویل میشود. واحدهایی که قرار است بهزودی افتتاح شوند از سال گذشته ساخت آنها شروع شد و در مدت 14 ماه آماده تحویل شده است. پروژههایی که آورده آنها بموقع تزریق میشود در زمان کمتری تحویل میشود. پروژههایی که مشمول افزایش زمان میشود بالاخره افزایش قیمت هم شامل آن میشود.
گشتی در راسته فروشندگان لوازم ورزشی
زورآزمایی با وزنه کرونا
مریم طالشی
گزارش نویس
وزنهها را با دقت ورانداز میکند. اینجا همه جورهاش پیدا میشود، از مدلهای حرفهای و باشگاهی گرفته تا نیمه حرفهای و خانگی. مشتریها هم این روزها بیشتر خانگی هستند، حتی حرفهایها که دیگر انگار باید عطای باشگاه را به لقایش ببخشند و تمرین را به خانه ببرند. اما همین فقره هم خیلی ارزان تمام نمیشود. هرچه حرفهایتر هم باشی، خرجت بیشتر است. وزنه را کیلویی حساب میکنند، هرکیلو 22 هزار تومان. یک جفت وزنه 10 کیلویی بین 400 تا 500 هزار تومان قیمت دارد. اگر دنبال 5 کیلویی باشید هم بین 180 تا 230 هزار تومان است. وزنهها انواع زنانه و مردانه هم دارند. وزنههای زنانه روکش لاستیکی یا ابری دارند و انواع مردانه معمولاً دسته فلزیاند. «خانمها بیشتر وزنههای 2 کیلویی و 3 کیلویی میگیرند. الان وزنه 3 کیلویی کم شده چون بیشتر میخرند. آقایان وزنههای 10 و 20 کیلویی میگیرند. در کل هردو گروه یعنی خانمها و آقایان خرید میکنند و نسبتشان مساوی است چون باشگاهها تعطیل است و مردم در خانه ورزش میکنند. البته بیشتر فروشمان همین وزنه است وگرنه وسایل دیگر را این مدت خیلی کم خریدهاند.»
این را یکی از فروشندگان راسته لوازم ورزشی فروشان خیابان منیریه میگوید. کرونا کارشان را به نسبت قبل کساد کرده. قبلاً باشگاهها ازشان خرید میکردند که با تعطیلی باشگاهها، بیشتر مشتری خانگی دارند که آن هم البته بهگفته خودشان اوایل شیوع کرونا تعدادشان بیشتر بود و حالا کمتر شدهاند.وحید عاشقی از دیگر فروشندگان راسته میگوید:«وضعیت اقتصادی مردم خراب است و ورزش اولویت اولشان نیست. مشتریها میآیند قیمت میگیرند و میروند. مشتری آمده بود که دکتر بهش گفته بود باید ورزش کند اما چند تکه وسیله را که قیمت کرد، پشیمان شد و رفت. یک کش پیلاتس را که قبلاً 23 هزار تومان میفروختیم، الان خودمان 80 هزار تومان میخریم و باید خودمان با مالیات و ارزش افزوده بفروشیم که حداقل باید 25 درصد روی آن بکشیم که میشود دور و بر 100 هزار تومان. یک تکه کش را 100 هزار تومان برایش پول نمیدهند و مجبورند قید ورزش مورد نظر را بزنند. الان هم در همین 20 روزه اخیر قیمتها 30 تا 40 درصد بالا رفته و ما هم تعیین نمیکنیم. الان وزنهای که چدنی است را در نظر بگیرید که فروشنده چدنش را 20 روز انبار میکند و بعد گران میفروشد. تولیدکننده هم مجبور است بخرد بههرحال. تمام این وزنهها هم ساخت ایران است. دو سال است که از چین وزنه نمیآید. الان البته با وضعیت باشگاهها خرید هم پایین میآید و تولیدکننده هم جنس روی دستش میماند. جدا از بحث کرونا، قبلاً با 100 میلیون تومان میشد باشگاه زد اما الان حداقل 300، 400 میلیون میخواهد.» او به مت یا زیراندازهای ورزشی اشاره میکند و میگوید:«الان اینها هم ساخت ایران است ولی گران شده و اصلاً فروش نداریم.» متهای فوم معمولی 90 هزار تومان هستند و نوع بهترش 170 هزار تومان قیمت دارد و اگر جنس دولایه اعلا بخواهید، 275 هزار تومان باید بپردازید و خب با این قیمتها، عجیب هم نیست گفته فروشنده که مردم قید خرید لوازم ورزشی را بعد از قیمت کردن میزنند.پسربچه دست مادرش را به سمت فروشگاه میکشد. هرچه بخواهد همین جا پیدا میشود. معلوم است که بچه عاشق اسکیت است و مادر با اینکه تمایلی ندارد برای خرید، مشخص است به اصرار او آمده تا حداقل چرخی بزنند و نگاهی بیندازند. «الان که والا راضی نیستم همان پارک هم برود. پارسال تمرین میرفت و امسال هم اگر کرونا نبود، میرفت. یک چیزهایی یاد گرفته و دوست دارد خودش برود پارک تمرین کند چون پیستها تعطیل هستند ولی باز هم نگرانم چون بچه را که نمیشود موقع بازی کردن کنترل کرد. بههرحال دستش آلوده میشود. البته پیستها بعد از موج اولیه کرونا باز شدند و چند روزی هم گذاشتم برود اما الان که تعطیل هستند.»
این را مادر پسربچه میگوید که بهنظر میآید یک اسکیت برد طرحدار حسابی چشمش را گرفته. اسکیت بردها بین 650 تا 950 هزار تومان قیمت دارند و اسکیتها هم قیمتشان از 458 هزار تومان شروع میشود و تا یک میلیون تومان میرسد که بهگفته پیام صبوری مغازه دار، این قیمت برای نوع غیرحرفهای و به اصطلاح اسباببازی آن است و اسکیت حرفهای بالای یک میلیون تومان است و تا یک میلیون و 700 هزار تومان میرسد. در حالی که پارسال با 700 هزار تومان میشد اسکیت حرفهای خرید. او میگوید:«ما نهایتاً تا همین رنج قیمتها را میآوریم و در همین حد هم مردم توان خرید ندارند. فصل اسکیت 6 ماه اول سال است و امسال هم که کرونا کلاً همه چیز را تعطیل کرده.»فروشندگان لوازم شنا کسادترین بازار را دارند. «استخرها که بسته هستند و میشود گفت چند ماه است که اصلاً فروش نداریم. ما تک فروش هستیم و بسته بودن استخرها به خاطر کرونا از یک طرف و بالا رفتن قیمت دلار و افزایش قیمتها از سوی دیگر، کاری کرده که اصلاً به فکر تعطیل کردن فروشگاه بیفتم چون الان این حجم جنس در مغازه خوابیده و مشتری نیست. 90 درصد جنسهای ما هم وارداتی و از چین است که با این شرایط گمان نکنم دیگر توان خرید داشته باشیم، گرچه همینها هم روی دستمان مانده است. پارسال این موقع کلی لوازم شنا میفروختیم چون بههرحال همیشه بیشترین فروش در تابستان است.»
برای بعضیها ورزش کردن در خانه معادل کاری به سادگی حلقه زدن است. حلقه لاغری یا هولاهوپ شاید اولین وسیلهای باشد که به ذهن خیلیها برسد. بهنظر خیلیها کاربردی و ساده است و برای کسانی که قصد لاغری دارند گزینه خوبی محسوب میشود. نمونهاش دو تا خانم میانسال که ماسک زده و دستکش پوشیده راهی خیابان منیریه شدهاند تا چند تکه وسیله ساده بخرند و به خانه ببرند. «حلقه قیمت کردهام، 110 هزار تومان. چه خبر است؟! از همینها دخترم پارسال خرید 45 هزار تومان. همین مدل توپدارش بود. این سادهها دیگر خیلی الکی است، بهکار نمیآید. الان که این را دیدم اینقدر شده، پشیمان شدم. همین پیادهروی میروم.» زن دیگر با تکان دادن سر گفتههای او را تأیید میکند و ادامه میدهد:«همین پیاده روی هم بالاخره یک جفت کفش خوب میخواهد. قبلاً زورمان میرسید سالی، دو سالی یک بار یک جفت کفش استاندارد ورزشی در حراج بخریم. الان همین کفشهای غیراستاندارد و تقلبی را باید بالاتر از همانها که قبلاً میخریدیم، بخریم. اصلاً جنس خوب پیدا نمیشود. اینها را شبیه اصلش درمیآورند اما وقتی میپوشی میفهمی زیرهاش چقدر غیراستاندارد است و خودش باعث پادرد میشود بیشتر. خصوصاً در سن ما مهم است که این چیزها رعایت شود. الان دکتر میروی، میگوید استخر و پیاده روی. استخر که دیگر هیچی، تمام شد. پیادهروی تنها کاری است که از دستمان برمیآید، آن هم با هزار مصیبت.»لباسها و کفشهای حراجی و تک سایز را بیرون مغازهها داخل سبد گذاشتهاند. گاهی توجه رهگذری جلب میشود و میایستد و کمی زیر و رویشان میکند و بعد راهش را میگیرد و میرود. ساک ورزشی هم با توجه به اینکه این روزها خریدار چندانی ندارد، جزو اقلام حراجی محسوب میشود، با این حال بهگفته یکی از فروشندهها با همین قیمت حراج هم کسی نمیخرد چون بالاخره باید باشگاه بروند که ساک ببرند دیگر. گرچه باشگاهها بهصورت محدود شروع بهکار کردند و بعضیهایشان هم در زمان تعطیلی اجباری، مخفیانه و زیرزمینی مشغول به کار بودند اما بهرحال مراجعه برای خرید اقلام ورزشی کم شده و آنطور که میگویند هیچ وقت بازارشان به این کسادی نبوده است.
اینجا برای هرکس متناسب با توانش وزنهای وجود دارد. از نیم کیلویی گرفته تا 20 کیلویی. کرونا اما وزنهای نامتناسب بر دوش همه قرار داده؛ بیشتر از توان و سنگینتر از آنچه فکرش را میکردیم.
گزارش نویس
وزنهها را با دقت ورانداز میکند. اینجا همه جورهاش پیدا میشود، از مدلهای حرفهای و باشگاهی گرفته تا نیمه حرفهای و خانگی. مشتریها هم این روزها بیشتر خانگی هستند، حتی حرفهایها که دیگر انگار باید عطای باشگاه را به لقایش ببخشند و تمرین را به خانه ببرند. اما همین فقره هم خیلی ارزان تمام نمیشود. هرچه حرفهایتر هم باشی، خرجت بیشتر است. وزنه را کیلویی حساب میکنند، هرکیلو 22 هزار تومان. یک جفت وزنه 10 کیلویی بین 400 تا 500 هزار تومان قیمت دارد. اگر دنبال 5 کیلویی باشید هم بین 180 تا 230 هزار تومان است. وزنهها انواع زنانه و مردانه هم دارند. وزنههای زنانه روکش لاستیکی یا ابری دارند و انواع مردانه معمولاً دسته فلزیاند. «خانمها بیشتر وزنههای 2 کیلویی و 3 کیلویی میگیرند. الان وزنه 3 کیلویی کم شده چون بیشتر میخرند. آقایان وزنههای 10 و 20 کیلویی میگیرند. در کل هردو گروه یعنی خانمها و آقایان خرید میکنند و نسبتشان مساوی است چون باشگاهها تعطیل است و مردم در خانه ورزش میکنند. البته بیشتر فروشمان همین وزنه است وگرنه وسایل دیگر را این مدت خیلی کم خریدهاند.»
این را یکی از فروشندگان راسته لوازم ورزشی فروشان خیابان منیریه میگوید. کرونا کارشان را به نسبت قبل کساد کرده. قبلاً باشگاهها ازشان خرید میکردند که با تعطیلی باشگاهها، بیشتر مشتری خانگی دارند که آن هم البته بهگفته خودشان اوایل شیوع کرونا تعدادشان بیشتر بود و حالا کمتر شدهاند.وحید عاشقی از دیگر فروشندگان راسته میگوید:«وضعیت اقتصادی مردم خراب است و ورزش اولویت اولشان نیست. مشتریها میآیند قیمت میگیرند و میروند. مشتری آمده بود که دکتر بهش گفته بود باید ورزش کند اما چند تکه وسیله را که قیمت کرد، پشیمان شد و رفت. یک کش پیلاتس را که قبلاً 23 هزار تومان میفروختیم، الان خودمان 80 هزار تومان میخریم و باید خودمان با مالیات و ارزش افزوده بفروشیم که حداقل باید 25 درصد روی آن بکشیم که میشود دور و بر 100 هزار تومان. یک تکه کش را 100 هزار تومان برایش پول نمیدهند و مجبورند قید ورزش مورد نظر را بزنند. الان هم در همین 20 روزه اخیر قیمتها 30 تا 40 درصد بالا رفته و ما هم تعیین نمیکنیم. الان وزنهای که چدنی است را در نظر بگیرید که فروشنده چدنش را 20 روز انبار میکند و بعد گران میفروشد. تولیدکننده هم مجبور است بخرد بههرحال. تمام این وزنهها هم ساخت ایران است. دو سال است که از چین وزنه نمیآید. الان البته با وضعیت باشگاهها خرید هم پایین میآید و تولیدکننده هم جنس روی دستش میماند. جدا از بحث کرونا، قبلاً با 100 میلیون تومان میشد باشگاه زد اما الان حداقل 300، 400 میلیون میخواهد.» او به مت یا زیراندازهای ورزشی اشاره میکند و میگوید:«الان اینها هم ساخت ایران است ولی گران شده و اصلاً فروش نداریم.» متهای فوم معمولی 90 هزار تومان هستند و نوع بهترش 170 هزار تومان قیمت دارد و اگر جنس دولایه اعلا بخواهید، 275 هزار تومان باید بپردازید و خب با این قیمتها، عجیب هم نیست گفته فروشنده که مردم قید خرید لوازم ورزشی را بعد از قیمت کردن میزنند.پسربچه دست مادرش را به سمت فروشگاه میکشد. هرچه بخواهد همین جا پیدا میشود. معلوم است که بچه عاشق اسکیت است و مادر با اینکه تمایلی ندارد برای خرید، مشخص است به اصرار او آمده تا حداقل چرخی بزنند و نگاهی بیندازند. «الان که والا راضی نیستم همان پارک هم برود. پارسال تمرین میرفت و امسال هم اگر کرونا نبود، میرفت. یک چیزهایی یاد گرفته و دوست دارد خودش برود پارک تمرین کند چون پیستها تعطیل هستند ولی باز هم نگرانم چون بچه را که نمیشود موقع بازی کردن کنترل کرد. بههرحال دستش آلوده میشود. البته پیستها بعد از موج اولیه کرونا باز شدند و چند روزی هم گذاشتم برود اما الان که تعطیل هستند.»
این را مادر پسربچه میگوید که بهنظر میآید یک اسکیت برد طرحدار حسابی چشمش را گرفته. اسکیت بردها بین 650 تا 950 هزار تومان قیمت دارند و اسکیتها هم قیمتشان از 458 هزار تومان شروع میشود و تا یک میلیون تومان میرسد که بهگفته پیام صبوری مغازه دار، این قیمت برای نوع غیرحرفهای و به اصطلاح اسباببازی آن است و اسکیت حرفهای بالای یک میلیون تومان است و تا یک میلیون و 700 هزار تومان میرسد. در حالی که پارسال با 700 هزار تومان میشد اسکیت حرفهای خرید. او میگوید:«ما نهایتاً تا همین رنج قیمتها را میآوریم و در همین حد هم مردم توان خرید ندارند. فصل اسکیت 6 ماه اول سال است و امسال هم که کرونا کلاً همه چیز را تعطیل کرده.»فروشندگان لوازم شنا کسادترین بازار را دارند. «استخرها که بسته هستند و میشود گفت چند ماه است که اصلاً فروش نداریم. ما تک فروش هستیم و بسته بودن استخرها به خاطر کرونا از یک طرف و بالا رفتن قیمت دلار و افزایش قیمتها از سوی دیگر، کاری کرده که اصلاً به فکر تعطیل کردن فروشگاه بیفتم چون الان این حجم جنس در مغازه خوابیده و مشتری نیست. 90 درصد جنسهای ما هم وارداتی و از چین است که با این شرایط گمان نکنم دیگر توان خرید داشته باشیم، گرچه همینها هم روی دستمان مانده است. پارسال این موقع کلی لوازم شنا میفروختیم چون بههرحال همیشه بیشترین فروش در تابستان است.»
برای بعضیها ورزش کردن در خانه معادل کاری به سادگی حلقه زدن است. حلقه لاغری یا هولاهوپ شاید اولین وسیلهای باشد که به ذهن خیلیها برسد. بهنظر خیلیها کاربردی و ساده است و برای کسانی که قصد لاغری دارند گزینه خوبی محسوب میشود. نمونهاش دو تا خانم میانسال که ماسک زده و دستکش پوشیده راهی خیابان منیریه شدهاند تا چند تکه وسیله ساده بخرند و به خانه ببرند. «حلقه قیمت کردهام، 110 هزار تومان. چه خبر است؟! از همینها دخترم پارسال خرید 45 هزار تومان. همین مدل توپدارش بود. این سادهها دیگر خیلی الکی است، بهکار نمیآید. الان که این را دیدم اینقدر شده، پشیمان شدم. همین پیادهروی میروم.» زن دیگر با تکان دادن سر گفتههای او را تأیید میکند و ادامه میدهد:«همین پیاده روی هم بالاخره یک جفت کفش خوب میخواهد. قبلاً زورمان میرسید سالی، دو سالی یک بار یک جفت کفش استاندارد ورزشی در حراج بخریم. الان همین کفشهای غیراستاندارد و تقلبی را باید بالاتر از همانها که قبلاً میخریدیم، بخریم. اصلاً جنس خوب پیدا نمیشود. اینها را شبیه اصلش درمیآورند اما وقتی میپوشی میفهمی زیرهاش چقدر غیراستاندارد است و خودش باعث پادرد میشود بیشتر. خصوصاً در سن ما مهم است که این چیزها رعایت شود. الان دکتر میروی، میگوید استخر و پیاده روی. استخر که دیگر هیچی، تمام شد. پیادهروی تنها کاری است که از دستمان برمیآید، آن هم با هزار مصیبت.»لباسها و کفشهای حراجی و تک سایز را بیرون مغازهها داخل سبد گذاشتهاند. گاهی توجه رهگذری جلب میشود و میایستد و کمی زیر و رویشان میکند و بعد راهش را میگیرد و میرود. ساک ورزشی هم با توجه به اینکه این روزها خریدار چندانی ندارد، جزو اقلام حراجی محسوب میشود، با این حال بهگفته یکی از فروشندهها با همین قیمت حراج هم کسی نمیخرد چون بالاخره باید باشگاه بروند که ساک ببرند دیگر. گرچه باشگاهها بهصورت محدود شروع بهکار کردند و بعضیهایشان هم در زمان تعطیلی اجباری، مخفیانه و زیرزمینی مشغول به کار بودند اما بهرحال مراجعه برای خرید اقلام ورزشی کم شده و آنطور که میگویند هیچ وقت بازارشان به این کسادی نبوده است.
اینجا برای هرکس متناسب با توانش وزنهای وجود دارد. از نیم کیلویی گرفته تا 20 کیلویی. کرونا اما وزنهای نامتناسب بر دوش همه قرار داده؛ بیشتر از توان و سنگینتر از آنچه فکرش را میکردیم.
رکود ناشی از محدودیت های کرونایی موجب رونق مشاغل خانگی شده است
بنگاههای کوچک برای جهش تولید
حمیرا حیدریان
خبرنگار
در وضعیت رکود اقتصادی بهخاطر کرونا و آسیبپذیری بسیاری از مشاغل بار دیگر به مشاغل خانگی بهعنوان جایگزینی که کمتر از تبعات کرونا آسیب میبیند نگاهی ویژه میشود. مشاغل خانگی این توانایی را دارد که نیرو و مهارت زنان بهعنوان 50 درصد جمعیت را جذب کند و از سوی دیگر از ظرفیتهای زیرساختی تولید کارگاهی در خانه بهویژه مسکنهای روستایی بهره گیرد. ایجاد توازن بین مسئولیت خانوادگی زنان و اشتغال آنان، حذف هزینههای مربوط به خرید، رهن و اجاره کارگاه و ایاب و ذهاب، استفاده از نیروی کار سایر اعضای خانواده و ایجاد زمینههای کار خانوادگی، امکان انتقال تجارب از طریق آموزش غیررسمی به شیوه استاد- شاگردی بین اعضای خانواده و... از مزایای این مشاغل است.
سهم 50 درصدی زنان روستایی خراسان جنوبی
شراره شیبانی مدیر هماهنگی و ترویج جهاد کشاورزی خراسان جنوبی در گفتوگو با «ایران» گفت: یکی از طرحهای موفق در توسعه اشتغال روستایی راهاندازی صندوق پسانداز است که از سال 84 راهاندازی شده است و تاکنون ادامه دارد.
وی با بیان اینکه 50 درصد جمعیت روستایی استان خراسان جنوبی را زنان تشکیل میدهند افزود: از این تعداد 20 درصد بهرهبرداران اراضی کشاورزی را زنان تشکیل میدهند. بهطور کلی نرخ مشارکت روستایی 22 درصد و سهم اشتغال زنان روستایی 5/50 درصد است و این نشان از فعالیت و نقش آفرینی این گروه در فعالیتهای اقتصادی از جمله کشاورزی است.
وی آموزش، تسهیلات و بازار را سه مؤلفه مهم در توسعه اشتغال و کارآفرینی زنان عنوان کرده و اظهار داشت: از سال 84 طرح صندوق اعتبارات خرد بهعنوان الگویی موفق برای توانمندسازی زنان روستایی وعشایر در استان اجرایی شد. صندوق خرد گروهی از زنان روستایی را که بین 20 تا 50 نفر هستند را شامل میشود که در هر ماه مبلغ مشخصی در یک صندوق مشترک پسانداز میکنند و براساس گروهبندی و آییننامههای داخلی از منابع تجمیعی، وام قرضهالحسنه دریافت میکنند که این تسهیلات در جهت ایجاد و توسعه مشاغل خانگی استفاده میشود.
وی، مدیریت این صندوق توسط زنان روستایی را از جمله مهمترین ویژگی این طرح دانست و تصریح کرد: در این طرح ضمانت بهصورت زنجیرهای بوده و از قوانین دست و پاگیر خبری نیست و در جهت افزایش میزان توانمندی اقتصادی افراد کم درآمد بسیار مؤثر است. ضمن اینکه از دیگر مزایایی این صندوق افزایش ضریب دسترسی زنان کم درآمد روستایی به تسهیلات و خارج نشدن آنان از روستا است. وی بیان کرد: تسهیلات داده شده توسط این صندوقهای خرد در این مشاغل یا در جهت توسعه آن یا ایجاد شغل جدید هزینه میشود وهمین باعث رونق مشاغل خانگی در این استان شده است.
وی تعداد صندوقهای خرد در طرح توسعه مشاغل خانگی را 218 مورد عنوان کرد و گفت: در حال حاضر 8 هزار و 24 نفر از زنان روستایی عضو آن هستند و قرار است در سالجاری بنا به شعار جهش تولید 52 صندوق دیگر ایجاد شود تا تعداد بیشتری از زنان روستایی و عشایر بتوانند در حوزه مشاغل خانگی فعالیت کنند.همچنین 3 صندوق شهرستانی نیز ایجاد شده است که 51 درصد از سهم آن متعلق به زنان عضو و 49 درصد آن سهم دولت است که در زمینه ایجاد اشتغال خانگی همراهی و کمک میکند.
مشاغل خانگی اولویت اداره تعاون کرمان
معاون کارآفرینی و اشتغال اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان کرمان در گفتوگو با «ایران» گفت: ما به منظور ایجاد کارآفرینی و توسعه اشتغال در بخش مشاغل خانگی در 22 شهرستان استان خوزستان شرایط دریافت تسهیلات وام را برای افراد متقاضی فراهم کردهایم.
منوچهر اسلامی افزود: طی سال گذشته بالغ بر1187نفر برای دریافت وام مشاغل خانگی به بانکها معرفی شدهاند که این تعداد نسبت به آنچه که ما تعهد کرده بودیم نیز بیشتر است اما خوشبختانه اقدامات لازم جهت ارائه تسهیلات به این افراد صورت گرفت. که از این تعداد افراد دریافتکننده تسهیلات 1019 نفر زن و مابقی مرد بودند.
وی با اشاره به اینکه میزان تسهیلات ارائه شده به هر یک از افراد متقاضی 10 میلیون تومان بوده است گفت: اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی بهعنوان دبیرخانه کارگروه اشتغال استان کرمان متولی یکسری کارها است که این وظایف باعث میشود یکسری تسهیلات در اختیار واحدهای کارگری، تولیدی و خدماتی که بهطور مستقیم در جهت ایجاد اشتغال فعالیت دارند؛ قرار دهیم.
زیانهای کرونا جبران میشود
مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی خوزستان نیز در گفتوگو با «ایران» گفت: مشاغل خانگی شامل آن دسته از فعالیتهایی است که توسط عضو یا اعضای خانواده در فضای مسکونی در قالب یک طرح کسب و کار بدون مزاحمت و ایجاد اخلال در آرامش واحدهای مسکونی همجوار شکل میگیرد و منجر به تولید خدمت یا کالای قابل عرضه به بازار خارج از محیط مسکونی میشود.
ارسلان غمگین افزود: با شیوع ویروس کرونا در کشور و وضعیت قرمز در خوزستان، بسیاری از کسب و کارها با مشکلات عدیدهای مواجه یا تعطیل شدند و در این شرایط کسب و کارهای خانگی میتواند بهترین گزینه برای جبران هزینههای وارده به اقتصاد استان باشند.
از آنجایی که این نوع کسب و کارها از امکانات خانه بهره میگیرند، در صورت بروز رکود اقتصادی بیشتر دوام میآورند و درواقع شانس موفقیت این نوع کسب و کار بسیار بالاست.
وی یادآور شد: اداره کل تعاون ،کار و رفاه اجتماعی استان برای نخستین بار صددرصد اعتبارات مشاغل خانگی سهم سال 1398 را جذب کرد و تمامی طرحهای پرداختی در سامانه مشاغل خانگی، ثبت شده است. طرحهای پشتیبان و خوشهسازی طبق الگوی توسعه مشاغل خانگی در اولویت است.
محصولات چند رسانه ای «ایران»
بورس به کجا می رود؟
بورس ایران روزهای طلایی را سپری می کند و هر روز شاهد رشد شاخص کل و رکورد شکنی های پی در پی هستیم تا جایی که شاخص کل حالا با گذشت از یک میلیون و ۹۰۰ هزار واحد در آستانه رکورد تاریخی ۲ میلیون واحد قرار گرفته است.
بارکد را اسکن کنید وگزارش ویدئویی بورس به کجا می رود؟ را ببینید
سقوط ارباب ها
اعتراضاتی که با قتل جورج فلوید در امریکا آغاز شد از تاریخ امروز فراتر رفته و چهارصد سال تاریخ بردهداری و استعمار را هدف گرفته است. مجسمههای استعمارگران و برده داران یکی پس از دیگری از شهرهای اروپا و ایالات متحده برچیده می شوند.
بارکد را اسکن کنید وگزارش ویدئویی سقوط ارباب ها را ببینید
ممکن و ناممکنهای کیفر کرونایی
کامبیز نوروزی/ حقوقدان
دیروز در ستاد ملی مقابله با کرونا تصمیمــــاتی برای برخورد یا متخلفان پروتکل های بهداشتی گرفته و پیشنهاد شد که می تواند برای مقابله با مشکلات کارساز باشد.
تنبیه و کیفر وقتی کارساز است که درست تعیین شود و درست و دقیق به اجرا درآید. برای فهم بهتر موضوع اول باید ببینیم مخاطبان کیفر در مقابله با کرونا چه گروههایی میتوانند باشند. از حیث مخاطب سوژه شیوهنامههای مقابله با کرونا به دو دسته قابل تقسیماند. سوژه یک درباره دستهای از دستورالعملها، مکانها یا مراکز تجمعیاند. یعنی مکانهایی که در آنها مردم برای خرید کالا یا خدمات، کم یا زیاد مجتمع میشوند. انواع فروشگاهها، ورزشگاهها، آرایشگاهها، باشگاهها، ادارات، شرکتها، بانکها، مساجد، هیأتهای مذهبی، وسایل حمل و نقل عمومی و خیلی جاهای دیگر. برخی مراکز تجمعی دیگر هم هست که میتوان آنها را مراکز تجمعات «انسانی-عاطفی» نام نهاد. اینها تجمعاتیاند که افراد برای مبادله عاطفی و انسانی گرد هم میآیند. مراسمی همچون عروسیها و مراسم عزاداری خانوادگی یا مناسک مذهبی مصداقهای این موردند. اینها کانونهایی هستند که به دلیل تراکم جمعیت احتمال انتقال ویروس در آنها افزایش مییابد. تقریباً همه مراکز و مکانهایی که این دسته از خدمات را ارائه یا تأمین میکنند، با مجوزهای دولتی فعالیت می کنند و فعالیت آنها تحت نظارت یکی از سازمانهای حکومتی است. در حال حاضر شیوهنامههای مختلفی برای این دسته از سوژهها صادر شده است. بخشی از دستورات، تعطیلی کامل است، برخی نیز ایجاد محدویت در زمان و شرایط کاری. مثلاً استخرها کلاً تعطیلند ولی فروشگاهها با رعایت ضوابط متناسب بهداشتی مجاز به ادامه فعالیتند. برای تنبیه و کیفر این دسته از سوژهها دستگاههای دولتی باید قدرت آن را داشته باشند که با بازرسیهای مکرر و منظم، میزان رعایت شیوهنامههای مقابله با کرونا را تحت نظارت قرار داده و اگر تخلفی را مشاهده کردند، دارنده آن مرکز شغلی یا مرکز تجمعی را تنبیه کنند. در مقررات کنونی قانوناً وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و بعضاً نیروی انتظامی مجاز به تشخیص تخلف و اجرای تنبیه میباشند. علاوه بر این ستاد ملی مقابله با کرونا نیز میتواند به شکل مدون و منسجم انواع تخلفات و تنبیهات این دسته را تعریف کرده و ابلاغ و اجرا کند. سوژه دوم، اشخاص حقیقیاند. افراد معمولی که میبایست در کوچه و خیابان و احیاناً محل کار، از ماسک استفاده کنند. فاصله اجتماعی را رعایت کنند، دست خود را مرتباً بشویند و با الکل دست و وسایل شخصی خود را ضدعفونی کنند. نظام حقوقی کشور و واقعیتهای اجتماعی اجازه نمیدهد که تخلف این دسته از افراد با تنبیه و کیفر مواجه شود و اگر کسی این ضوابط را رعایت نکرد، مجازات شود. طبق قانون اساسی و مسلمات حقوق جزا، تعریف جرم و تعیین مجازات فقط به موجب قانون ممکن است. دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا، باید روشهای پیشگیرانه را اعمال کند. به این معنا که با بستن یا کاهش دادن مراکز یا کانونهای تجمعی، احتمال تماسهای مردم با یکدیگر و انتقال ویروس را کاهش دهد. در تدوین و اجرای شیوهنامههای مقابله با کرونا دقتهای کارشناسی، قاطعیت و پرهیز از بازی سیاست شرط لازم است.
دیروز در ستاد ملی مقابله با کرونا تصمیمــــاتی برای برخورد یا متخلفان پروتکل های بهداشتی گرفته و پیشنهاد شد که می تواند برای مقابله با مشکلات کارساز باشد.
تنبیه و کیفر وقتی کارساز است که درست تعیین شود و درست و دقیق به اجرا درآید. برای فهم بهتر موضوع اول باید ببینیم مخاطبان کیفر در مقابله با کرونا چه گروههایی میتوانند باشند. از حیث مخاطب سوژه شیوهنامههای مقابله با کرونا به دو دسته قابل تقسیماند. سوژه یک درباره دستهای از دستورالعملها، مکانها یا مراکز تجمعیاند. یعنی مکانهایی که در آنها مردم برای خرید کالا یا خدمات، کم یا زیاد مجتمع میشوند. انواع فروشگاهها، ورزشگاهها، آرایشگاهها، باشگاهها، ادارات، شرکتها، بانکها، مساجد، هیأتهای مذهبی، وسایل حمل و نقل عمومی و خیلی جاهای دیگر. برخی مراکز تجمعی دیگر هم هست که میتوان آنها را مراکز تجمعات «انسانی-عاطفی» نام نهاد. اینها تجمعاتیاند که افراد برای مبادله عاطفی و انسانی گرد هم میآیند. مراسمی همچون عروسیها و مراسم عزاداری خانوادگی یا مناسک مذهبی مصداقهای این موردند. اینها کانونهایی هستند که به دلیل تراکم جمعیت احتمال انتقال ویروس در آنها افزایش مییابد. تقریباً همه مراکز و مکانهایی که این دسته از خدمات را ارائه یا تأمین میکنند، با مجوزهای دولتی فعالیت می کنند و فعالیت آنها تحت نظارت یکی از سازمانهای حکومتی است. در حال حاضر شیوهنامههای مختلفی برای این دسته از سوژهها صادر شده است. بخشی از دستورات، تعطیلی کامل است، برخی نیز ایجاد محدویت در زمان و شرایط کاری. مثلاً استخرها کلاً تعطیلند ولی فروشگاهها با رعایت ضوابط متناسب بهداشتی مجاز به ادامه فعالیتند. برای تنبیه و کیفر این دسته از سوژهها دستگاههای دولتی باید قدرت آن را داشته باشند که با بازرسیهای مکرر و منظم، میزان رعایت شیوهنامههای مقابله با کرونا را تحت نظارت قرار داده و اگر تخلفی را مشاهده کردند، دارنده آن مرکز شغلی یا مرکز تجمعی را تنبیه کنند. در مقررات کنونی قانوناً وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و بعضاً نیروی انتظامی مجاز به تشخیص تخلف و اجرای تنبیه میباشند. علاوه بر این ستاد ملی مقابله با کرونا نیز میتواند به شکل مدون و منسجم انواع تخلفات و تنبیهات این دسته را تعریف کرده و ابلاغ و اجرا کند. سوژه دوم، اشخاص حقیقیاند. افراد معمولی که میبایست در کوچه و خیابان و احیاناً محل کار، از ماسک استفاده کنند. فاصله اجتماعی را رعایت کنند، دست خود را مرتباً بشویند و با الکل دست و وسایل شخصی خود را ضدعفونی کنند. نظام حقوقی کشور و واقعیتهای اجتماعی اجازه نمیدهد که تخلف این دسته از افراد با تنبیه و کیفر مواجه شود و اگر کسی این ضوابط را رعایت نکرد، مجازات شود. طبق قانون اساسی و مسلمات حقوق جزا، تعریف جرم و تعیین مجازات فقط به موجب قانون ممکن است. دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا، باید روشهای پیشگیرانه را اعمال کند. به این معنا که با بستن یا کاهش دادن مراکز یا کانونهای تجمعی، احتمال تماسهای مردم با یکدیگر و انتقال ویروس را کاهش دهد. در تدوین و اجرای شیوهنامههای مقابله با کرونا دقتهای کارشناسی، قاطعیت و پرهیز از بازی سیاست شرط لازم است.
حاکمیت یکپارچه
ناصر ایمانی
فعال سیاسی اصولگرا
سخنان اخیر رئیس جمهوری در جلسه هیأت دولت و گلایه ضمنی ایشان از مشکلاتی که تضادها و تعارضهای میان قوا و نیز شایعات کذب در مسیر تلاش دولت برای اداره بهتر کشور ایجاد میکند؛ بهانهای است برای مرور نکاتی چند درباره بایستههای حاکمیت مطلوب و رابطه میان اجزای آن. در همه کشورهای جهان حاکمیت یک مفهوم یکپارچه است. هم مردم یک کشور و هم جامعه جهانی از یک نظام سیاسی انتظار حاکمیتی واحد دارند و نه حاکمیتی چندگانه. اگرچه مفهوم حاکمیت در اغلب کشورها میان قوای سهگانه یا چندگانه تقسیم شده است، اما دقیقاً همین قوا هستند که باید تصویر یک حاکمیت یکپارچه را نشان بدهند. در هر کشوری اگر رفتار هر یک از این قوا به گونهای باشد که تلقی عمومی مردم یا جهان خارج این باشد که کشتی حاکمیت یک کشور دو یا سه ناخدا دارد نتیجهای جز زیر سؤال رفتن کل مفهوم آن حاکمیت برایشان نخواهد داشت.
البته توجه داشته باشیم که دایره نقادی و حتی اختلاف نظر کاملاً از این موضوع خارج است. یعنی بهطور طبیعی قوای سهگانه جمهوری اسلامی ایران یا هر کشوری میتوانند درباره راه و روش مطلوب خود برای اداره کشور با یکدیگر اختلافنظر و دیدگاه داشته باشند. اما خط قرمز رفتار قوای سهگانه آنجایی است که خدای ناکرده این اختلافنظرها به اندازهای باشد که مفهوم حاکمیت یکپارچه را در ذهن عامه مردم زیر سؤال ببرد. بنابر این، اینکه اختلاف نظر و تفاوت سلیقه چه حجمی دارد و به چه نحو بیان میشود در این میان اهمیت پیدا میکند. اگر فاصله نظرات از یکدیگر زیاد باشد و با لحن تخاصمآمیزی بیان شود بیشک به حاکمیت یکپارچه لطمه خواهد زد و باید خط قرمز تلقی شود. آنچه گفته شد یک امر کلی و جهانشمول است که در کشور ما با توجه به شرایط حاکم شده داخلی و خارجی و فشارهای شدید اقتصادی و اجتماعی که وجود دارد اهمیتی دوچندان پیدا میکند.
فراموش نکنیم که ما خارج از مرزهای کشورمان مخالفان و دشمنان بسیار جدی و متعددی داریم. شاید هیچ کشوری روی کره زمین وجود نداشته باشد که این میزان مخالف و دشمن داشته باشد. همچنان که تحریمهایی که علیه کشور ما وضع و اجرا شده سختترین تحریمهای بیسابقهای است که در طول تاریخ روابط میان کشورها وجود نداشته است.
در شرایطی که یک کشور با مشکلات داخلی و هجوم خارجی مواجه است، عقل اقتضا میکند که اختلافنظرهایی که بهطور طبیعی در همه کشورها وجود دارد متناسب با شرایط کنترل و هدایت شوند تا مبادا این ذهنیت در خارج شکل بگیرد که فشارها سبب شده سیستم مرکزی تصمیمگیری نظام سیاسی دچار بیقاعدگی و اختلال شده است.
بنابر این شرایط کشور ما اقتضا میکند که قوای مقننه، مجریه و قضائیه اگر چه اختلاف نظر حق طبیعیشان است اما کاملاً به شرایط ویژه کشور توجه داشته باشند. البته در این مسیر خوشبختانه برخی اقدامات مانند تشکیل شورای اقتصادی سران سه قوه که با ابتکار مقام معظم رهبری تشکیل شد از جمله اقداماتی است که توانسته و میتواند در جهت ایجاد همآوایی میان قوای سهگانه مؤثر باشد و از حجم اختلافنظرها و عملکردهای متعارض میان آنها بکاهد.
با وجود این نکته مهمی که نباید از نظر دور داشته شود این است که قوای سهگانه باید تا حد امکان تلاش کنند تا اختلافات خودشان را در محافل غیرعمومی حل کنند و آن را به سطح جامعه نکشانند. این به معنای پنهان کردن اطلاعات از مردم نیست، بلکه به معنای آن است که بسیاری از اختلافات با گفتوگو و همفکری در درون جمع مسئولان قابل حل است و نباید با اهداف سیاسی به سطح جامعه کشانده شود و موجب اضطراب بیشتر برای مردم در شرایط کنونی شود.
در همین راستا ما در جامعهمان با عامل مخرب دیگری نیز مواجه هستیم که به نوعی در سخنان اخیر رئیس جمهوری محترم نیز به آن اشاره شد. شایعه و زیر سؤال بردن تصمیمات نهادهای حاکمیتی بر مبنای محتواهای رسانهای که ملغمه نگرانکنندهای از اطلاعات درست و نادرست هستند یکی از عوامل مضر در رابطه مردم و حاکمیت است. البته ریشه بسیاری از شایعاتی که در کشور منتشر میشود به عملکرد ناصحیح مسئولان نهادهای مختلف در سطوح مختلف بازمیگردد. اگر مسئولان با دقت بیشتری عمل و اظهار نظر کنند، اطلاعرسانی بموقع انجام دهند و اینگونه نباشد که با تأخیر در ارائه توضیح، جامعه در مواجهه با شایعات احساس کند که به اخبار مگویی دست پیدا کرده است؛ میتوان از بهوجود آمدن بهمن ویرانگر شایعات که تخریبکننده اعتماد عمومی است، جلوگیری کرد.
در کنار همه آنچه گفته شد ذکر این نکته ضروری است که قرار داشتن دولت در سال آخر مسئولیت اهمیت همه این ملاحظات را تشدید میکند، زیرا سال آخر عمر دولتها از جهت تعامل قوا با یکدیگر و ثبات مدیریت و نیز نگاه و حس مردم نسبت به کارنامه عملکرد قوه مجریه از حساسیت بیشتری برخوردار است و تا حدودی مراقبت بیشتری را میطلبد.
فعال سیاسی اصولگرا
سخنان اخیر رئیس جمهوری در جلسه هیأت دولت و گلایه ضمنی ایشان از مشکلاتی که تضادها و تعارضهای میان قوا و نیز شایعات کذب در مسیر تلاش دولت برای اداره بهتر کشور ایجاد میکند؛ بهانهای است برای مرور نکاتی چند درباره بایستههای حاکمیت مطلوب و رابطه میان اجزای آن. در همه کشورهای جهان حاکمیت یک مفهوم یکپارچه است. هم مردم یک کشور و هم جامعه جهانی از یک نظام سیاسی انتظار حاکمیتی واحد دارند و نه حاکمیتی چندگانه. اگرچه مفهوم حاکمیت در اغلب کشورها میان قوای سهگانه یا چندگانه تقسیم شده است، اما دقیقاً همین قوا هستند که باید تصویر یک حاکمیت یکپارچه را نشان بدهند. در هر کشوری اگر رفتار هر یک از این قوا به گونهای باشد که تلقی عمومی مردم یا جهان خارج این باشد که کشتی حاکمیت یک کشور دو یا سه ناخدا دارد نتیجهای جز زیر سؤال رفتن کل مفهوم آن حاکمیت برایشان نخواهد داشت.
البته توجه داشته باشیم که دایره نقادی و حتی اختلاف نظر کاملاً از این موضوع خارج است. یعنی بهطور طبیعی قوای سهگانه جمهوری اسلامی ایران یا هر کشوری میتوانند درباره راه و روش مطلوب خود برای اداره کشور با یکدیگر اختلافنظر و دیدگاه داشته باشند. اما خط قرمز رفتار قوای سهگانه آنجایی است که خدای ناکرده این اختلافنظرها به اندازهای باشد که مفهوم حاکمیت یکپارچه را در ذهن عامه مردم زیر سؤال ببرد. بنابر این، اینکه اختلاف نظر و تفاوت سلیقه چه حجمی دارد و به چه نحو بیان میشود در این میان اهمیت پیدا میکند. اگر فاصله نظرات از یکدیگر زیاد باشد و با لحن تخاصمآمیزی بیان شود بیشک به حاکمیت یکپارچه لطمه خواهد زد و باید خط قرمز تلقی شود. آنچه گفته شد یک امر کلی و جهانشمول است که در کشور ما با توجه به شرایط حاکم شده داخلی و خارجی و فشارهای شدید اقتصادی و اجتماعی که وجود دارد اهمیتی دوچندان پیدا میکند.
فراموش نکنیم که ما خارج از مرزهای کشورمان مخالفان و دشمنان بسیار جدی و متعددی داریم. شاید هیچ کشوری روی کره زمین وجود نداشته باشد که این میزان مخالف و دشمن داشته باشد. همچنان که تحریمهایی که علیه کشور ما وضع و اجرا شده سختترین تحریمهای بیسابقهای است که در طول تاریخ روابط میان کشورها وجود نداشته است.
در شرایطی که یک کشور با مشکلات داخلی و هجوم خارجی مواجه است، عقل اقتضا میکند که اختلافنظرهایی که بهطور طبیعی در همه کشورها وجود دارد متناسب با شرایط کنترل و هدایت شوند تا مبادا این ذهنیت در خارج شکل بگیرد که فشارها سبب شده سیستم مرکزی تصمیمگیری نظام سیاسی دچار بیقاعدگی و اختلال شده است.
بنابر این شرایط کشور ما اقتضا میکند که قوای مقننه، مجریه و قضائیه اگر چه اختلاف نظر حق طبیعیشان است اما کاملاً به شرایط ویژه کشور توجه داشته باشند. البته در این مسیر خوشبختانه برخی اقدامات مانند تشکیل شورای اقتصادی سران سه قوه که با ابتکار مقام معظم رهبری تشکیل شد از جمله اقداماتی است که توانسته و میتواند در جهت ایجاد همآوایی میان قوای سهگانه مؤثر باشد و از حجم اختلافنظرها و عملکردهای متعارض میان آنها بکاهد.
با وجود این نکته مهمی که نباید از نظر دور داشته شود این است که قوای سهگانه باید تا حد امکان تلاش کنند تا اختلافات خودشان را در محافل غیرعمومی حل کنند و آن را به سطح جامعه نکشانند. این به معنای پنهان کردن اطلاعات از مردم نیست، بلکه به معنای آن است که بسیاری از اختلافات با گفتوگو و همفکری در درون جمع مسئولان قابل حل است و نباید با اهداف سیاسی به سطح جامعه کشانده شود و موجب اضطراب بیشتر برای مردم در شرایط کنونی شود.
در همین راستا ما در جامعهمان با عامل مخرب دیگری نیز مواجه هستیم که به نوعی در سخنان اخیر رئیس جمهوری محترم نیز به آن اشاره شد. شایعه و زیر سؤال بردن تصمیمات نهادهای حاکمیتی بر مبنای محتواهای رسانهای که ملغمه نگرانکنندهای از اطلاعات درست و نادرست هستند یکی از عوامل مضر در رابطه مردم و حاکمیت است. البته ریشه بسیاری از شایعاتی که در کشور منتشر میشود به عملکرد ناصحیح مسئولان نهادهای مختلف در سطوح مختلف بازمیگردد. اگر مسئولان با دقت بیشتری عمل و اظهار نظر کنند، اطلاعرسانی بموقع انجام دهند و اینگونه نباشد که با تأخیر در ارائه توضیح، جامعه در مواجهه با شایعات احساس کند که به اخبار مگویی دست پیدا کرده است؛ میتوان از بهوجود آمدن بهمن ویرانگر شایعات که تخریبکننده اعتماد عمومی است، جلوگیری کرد.
در کنار همه آنچه گفته شد ذکر این نکته ضروری است که قرار داشتن دولت در سال آخر مسئولیت اهمیت همه این ملاحظات را تشدید میکند، زیرا سال آخر عمر دولتها از جهت تعامل قوا با یکدیگر و ثبات مدیریت و نیز نگاه و حس مردم نسبت به کارنامه عملکرد قوه مجریه از حساسیت بیشتری برخوردار است و تا حدودی مراقبت بیشتری را میطلبد.
مراقب اخلال در نظام درمانی باشیم
بیانات رهبر معظم انقلاب در روز عید قربان بسیار مهم و دارای نکات ارزشمند و قابل اتکایی بود ، ایشان علاوه بر اینکه مسولیت ستاد ملی کرونا را یاداور شدند ، معیار عزاداری ها را نیز تعیین کردند . ایشان به عنوان رهبر انقلاب به وضوح و روشنی افراد مختلفی را مخاطب قرار دادند و بر توجه به پروتکل های بهداشتی تاکید کردند
از جمله اين موارد به اين بخش از بیانات ايشان در سخنان عيد قربان توجه كنيم: «مدتهاست هرکسی یک چیزی درباره محرم میگوید. من میخواهم تأکید کنم در عزاداریها معیار آن چیزی است که کارشناسان بهداشت به ما میگویند. بنده خودم شخصاً هرچه را که آنها لازم بدانند مراعات خواهم کرد. توصیه من به هیئآت، منبریها و مداحها و دیگران این است که هر کاری میکنید ببینید ستاد ملی مقابله با کرونا چه میگوید اگر ضابطهای تأیید کردند همه ما موظفیم آنرا رعایت کنیم. اگر وضعیتی که داریم را شل بگیریم، فاجعه بزرگی رخ خواهد داد...
قرار بود ما به خاطر محرومیّت از دیدار مردم، به جای این دیداری که الان داریم، با خدمتگزاران وادی سلامت و کمک مؤمنانه و مانند اینها دیدار داشته باشیم؛ دیدار تصویری، که تعدادی از آنها طبعاً در یک جایی باید جمع میشدند. بعد گفتند که مصوّبه ستاد ملّی مقابله با کرونا این است که بیش از 10 نفر جمع نشوند، آن را هم ما تعطیل کردیم به خاطر این و تبدیل شد به این دیدار امروز که به شکل دورادور با شما مردم عزیز صحبت میکنیم.»
روشن است که مخاطب این سخن چه کسانی هستند. کسانی که به ظاهر ادعای علاقهمندی به ولایت و رهروی از مواضع ایشان را دارند، چرا باید هر روز که مسألهای در باره محدودیت تجمعات مذهبی و مناسکی پیش میآید، کسانی میداندار شوند و دستور رفع محدودیتها را بدهند و به طور ضمنی مدعی شوند که آماده مردن در راه مقابله با این محدودیتها هستند یا آن دیگری مدعی وجه تقویتکنندگی اینگونه مراسم در برابر کرونا شود!! و کل مدیریت مبارزه با کرونا را در فشار و وضعیت روانی و تصمیمگیری بدی قرار دهند. حتی برای کادر درمان مشکلاتی را ایجاد کرده و توان جسم و روح آنان را گرفته است . هنگامی که رهبری نظام به وضوح ماسک میزنند و مقررات را رعایت میکند، معنایش روشن است. یعنی اینکه اولاً باید به دستورات کارشناسان احترام گذاشت و دوم اینکه ویروس مسلمان و غیرمسلمان، مؤمن و غیرمؤمن نمیشناسد.البته اینها هیچ تنافری با دعا و انجام شعائر دینی و... ندارد، ولی بیمبالاتی کردن در اجرای نظرات کارشناسی خلاف مسلم عقل سلیم است و هر چه خلاف عقل سلیم باشد، به طور طبیعی خلاف فطرت و دین نیز هست. به علاوه اگر کسی هم اختیار خودش را داشته باشد، (بر فرض) اختیار ندارد که حق دیگران را ضایع کند. بسیاری از ما که رفتار خطرناک پیشه میکنیم، نه تنها خود را در معرض خطر قرار میدهیم بلکه و مهمتر از آن این است که دیگران را در خطر قرار میدهیم. شاید یک جوان 30 ساله خطری او را تهدید نکند. هر چند این روزها اخبار ناخوشایندی از خطرناک بودن ویروس برای جوانان نیز منتشر میشود، ولی حتی اگر برای او خطرناک هم نباشد، برای پدر و مادرش که خطر دارد. مگر نه اینکه رکن اساسی در اخلاق اسلامی رعایت پدر و مادر است، آیا ما مجاز هستیم که خود را در وضعیتی قرار دهیم که احتمال سرایت بیماری را به بزرگان خود افزایش دهیم؟
این نوع مخالفتها و بی توجهی به دستوالعملهای بهداشتی یکی از دلایل اصلی وضعیت ناخوشایند کرونا در ایران است. توجه کنیم به این جمله رهبری که اگر شل بگیریم، فاجعه بزرگی رخ خواهد داد. این مسأله جدی است. رفتار دیگران ما را مبتلا نخواهد کرد. این بیماری آهسته آهسته رشد میکند و میتوان جلوی آن را گرفت، در حالی که کووید19 ویروس کشندهای است که فراتر از اراده فرد او را به سرعت مبتلا میکند و اگر تعداد مبتلایان از حدی بیشتر شد، کل نظام درمانی دچار اختلال و بحران خواهد شد.
از جمله اين موارد به اين بخش از بیانات ايشان در سخنان عيد قربان توجه كنيم: «مدتهاست هرکسی یک چیزی درباره محرم میگوید. من میخواهم تأکید کنم در عزاداریها معیار آن چیزی است که کارشناسان بهداشت به ما میگویند. بنده خودم شخصاً هرچه را که آنها لازم بدانند مراعات خواهم کرد. توصیه من به هیئآت، منبریها و مداحها و دیگران این است که هر کاری میکنید ببینید ستاد ملی مقابله با کرونا چه میگوید اگر ضابطهای تأیید کردند همه ما موظفیم آنرا رعایت کنیم. اگر وضعیتی که داریم را شل بگیریم، فاجعه بزرگی رخ خواهد داد...
قرار بود ما به خاطر محرومیّت از دیدار مردم، به جای این دیداری که الان داریم، با خدمتگزاران وادی سلامت و کمک مؤمنانه و مانند اینها دیدار داشته باشیم؛ دیدار تصویری، که تعدادی از آنها طبعاً در یک جایی باید جمع میشدند. بعد گفتند که مصوّبه ستاد ملّی مقابله با کرونا این است که بیش از 10 نفر جمع نشوند، آن را هم ما تعطیل کردیم به خاطر این و تبدیل شد به این دیدار امروز که به شکل دورادور با شما مردم عزیز صحبت میکنیم.»
روشن است که مخاطب این سخن چه کسانی هستند. کسانی که به ظاهر ادعای علاقهمندی به ولایت و رهروی از مواضع ایشان را دارند، چرا باید هر روز که مسألهای در باره محدودیت تجمعات مذهبی و مناسکی پیش میآید، کسانی میداندار شوند و دستور رفع محدودیتها را بدهند و به طور ضمنی مدعی شوند که آماده مردن در راه مقابله با این محدودیتها هستند یا آن دیگری مدعی وجه تقویتکنندگی اینگونه مراسم در برابر کرونا شود!! و کل مدیریت مبارزه با کرونا را در فشار و وضعیت روانی و تصمیمگیری بدی قرار دهند. حتی برای کادر درمان مشکلاتی را ایجاد کرده و توان جسم و روح آنان را گرفته است . هنگامی که رهبری نظام به وضوح ماسک میزنند و مقررات را رعایت میکند، معنایش روشن است. یعنی اینکه اولاً باید به دستورات کارشناسان احترام گذاشت و دوم اینکه ویروس مسلمان و غیرمسلمان، مؤمن و غیرمؤمن نمیشناسد.البته اینها هیچ تنافری با دعا و انجام شعائر دینی و... ندارد، ولی بیمبالاتی کردن در اجرای نظرات کارشناسی خلاف مسلم عقل سلیم است و هر چه خلاف عقل سلیم باشد، به طور طبیعی خلاف فطرت و دین نیز هست. به علاوه اگر کسی هم اختیار خودش را داشته باشد، (بر فرض) اختیار ندارد که حق دیگران را ضایع کند. بسیاری از ما که رفتار خطرناک پیشه میکنیم، نه تنها خود را در معرض خطر قرار میدهیم بلکه و مهمتر از آن این است که دیگران را در خطر قرار میدهیم. شاید یک جوان 30 ساله خطری او را تهدید نکند. هر چند این روزها اخبار ناخوشایندی از خطرناک بودن ویروس برای جوانان نیز منتشر میشود، ولی حتی اگر برای او خطرناک هم نباشد، برای پدر و مادرش که خطر دارد. مگر نه اینکه رکن اساسی در اخلاق اسلامی رعایت پدر و مادر است، آیا ما مجاز هستیم که خود را در وضعیتی قرار دهیم که احتمال سرایت بیماری را به بزرگان خود افزایش دهیم؟
این نوع مخالفتها و بی توجهی به دستوالعملهای بهداشتی یکی از دلایل اصلی وضعیت ناخوشایند کرونا در ایران است. توجه کنیم به این جمله رهبری که اگر شل بگیریم، فاجعه بزرگی رخ خواهد داد. این مسأله جدی است. رفتار دیگران ما را مبتلا نخواهد کرد. این بیماری آهسته آهسته رشد میکند و میتوان جلوی آن را گرفت، در حالی که کووید19 ویروس کشندهای است که فراتر از اراده فرد او را به سرعت مبتلا میکند و اگر تعداد مبتلایان از حدی بیشتر شد، کل نظام درمانی دچار اختلال و بحران خواهد شد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
# من - ماسک - میزنم
-
هیچ فرد و دستگاهی نمیتواند نسبت به کوه دماوند تعرض و دخل و تصرفی داشته باشد
-
سخنگوی دولت: با تخصیص قیر رایگان مخالفیم
-
کیفر کرونایی
-
کرونا « یار درخانه» را گرفت
-
مسأله طبقه متوسط توسعه و بقای ایران است
-
سیبل مخالفان عملکرد یا گفتمان دولت
-
وزارت اطلاعات سرکرده گروهک تروریستی «تندر» را بازداشت کرد
-
اسامی واجدین شرایط دریافت وام اجاره بیستم مرداد اعلام میشود
-
زورآزمایی با وزنه کرونا
-
بنگاههای کوچک برای جهش تولید
-
محصولات چند رسانه ای «ایران»
-
ممکن و ناممکنهای کیفر کرونایی
-
حاکمیت یکپارچه
-
مراقب اخلال در نظام درمانی باشیم
اخبارایران آنلاین