تعالی در احتجاج با خداوند
علیرضا نراقی
منتقد
نمایش کنش دینی در یک فیلم، با تجربه فیلم به مثابه تجربه ای متعالی متفاوت است. اولی همان چیزی است که از فیلمهای داستان پیامبران و تاریخ ادیان سراغ داریم. در این نوع سینما فیلم به نمایش تاریخ دین یا شخصیتهای دینی به شیوههای مرسوم سینمایی میپردازد. آثار سیسیل به-دومیل در تاریخ سینما نمونههایی از همین رویکرد هستند. وقتی در فیلم به-دومیل حضرت موسی نیل را میشکافد در عین تماشای معجزه ما شاهد تجربهای درونی و متعالی نیستیم. معجزه به مثابه کنشی عظیم نمایش داده میشود، نه تجربهای ایمانی. بیشتر آثار دینی در سینما و تلویزیون ایران حاوی این نگاه به دومیلی به نمایش دین هستند که نمیتوان آنها را به لحاظ سبک دینی نامید چرا که فرم فیلم از ساخت تجربه استعلایی- آن طور که پل شریدر در کتاب «سبک استعلایی در سینما» توضیح میدهد- تهی است.
اما در نوعی از سینما که ممکن است اساساً موضوع آن شخصیتهای دینی نباشد ما میتوانیم با تجربه دینی روبهرو شویم. برای نمونه در مقابل به دومیل، کارل تئودور درایر فیلمساز دانمارکی به دنبال ساختن فرم اصیل دینی در سینما بود. او تلاش داشت از طریق نور، صدا، زاویه دوربین، میزانسن، زبان و روند روایت تجربه معنوی و استعلایی را در سینما بازنمود نماید. فیلمسازان مهمی چون اینگمار برگمان، روبر برسون، یاسوجیرو ازو، آندری تارکوفسکی و حتی پازولینی- دستکم در تجربههایی چون «انجیل به روایت متی»- فیلمسازانی بودند که تجربه درونی و معنوی را هر کدام در ساختار و بستر متفاوتی با تمهیداتی بدیع و نوگرایانه ممکن ساختند.
در سینمای ایران با اینکه در چهار دهه اخیر تلاش رسمی برای حمایت از تولید فیلم دینی صورت گرفته، اما جز مواردی استثنا و به طرزی آیرونیک خارج از حمایت رسمی، کمتر آثاری ساخته شدهاند که فراتر از عینیت تاریخ، تجربه انفسی و ازلی امر متعال را محقق سازند.
ملاحظه با اهمیت دیگر این است که در برخی آثار دینی نوعی چالش با تجربه دینی وجود دارد. برای مثال در فیلم «نور زمستانی» اینگمار برگمان با شک و نا امیدی یک کشیش روبهرو هستیم. توماس کشیشی است که میان کفر و ایمان قرار دارد. بازنمایی شک او در فیلمنامه، فضاسازی، میزانسن و همچنین در کار درخشان نوری صورت گرفته توسط برگمان و فیلمبردارش سون نیکویست کلیت فیلم را به تجربهای معنوی تبدیل کرده است. در این رویکرد تلاش برای خودشناسی منتهی به تجربه خداشناسی و نوعی مکاشفه نفس میشود. سخن گفتن با خداوند از سر استیصال، حتی غیرباورمند، به واسطه فرمی که به زبان و بیان هنری داده شده، تبدیل به تجربهای متعالی می گردد. این تناقض فقط حاصل عملکرد دراماتیک در نمایش کشمکش انسان با تجربه دینی نیست، بلکه ریشه در خود واقعیت مواجهه انسان با امر متعال دارد. در فرهنگ اسلامی در حدیثی قدسی از امکان احتجاج انسان با خداوند سخن گفته میشود که اشاره به همین تجربه نظرورزانه و مردد دینی دارد. چون و چرا و سؤال از خداوند که یادآور تجربه ایوب پیامبر و روند تثبیت ایمان اوست از طریق طغیان و شکوه، تجربهای عمیقاً معنوی و متعالی است. مایههای دراماتیک، امکانهای بصری و فرمی از هنر تصویر متحرک زمینهای پویا و متأملانه برای نمایش تجربه دینی میسازد.
منتقد
نمایش کنش دینی در یک فیلم، با تجربه فیلم به مثابه تجربه ای متعالی متفاوت است. اولی همان چیزی است که از فیلمهای داستان پیامبران و تاریخ ادیان سراغ داریم. در این نوع سینما فیلم به نمایش تاریخ دین یا شخصیتهای دینی به شیوههای مرسوم سینمایی میپردازد. آثار سیسیل به-دومیل در تاریخ سینما نمونههایی از همین رویکرد هستند. وقتی در فیلم به-دومیل حضرت موسی نیل را میشکافد در عین تماشای معجزه ما شاهد تجربهای درونی و متعالی نیستیم. معجزه به مثابه کنشی عظیم نمایش داده میشود، نه تجربهای ایمانی. بیشتر آثار دینی در سینما و تلویزیون ایران حاوی این نگاه به دومیلی به نمایش دین هستند که نمیتوان آنها را به لحاظ سبک دینی نامید چرا که فرم فیلم از ساخت تجربه استعلایی- آن طور که پل شریدر در کتاب «سبک استعلایی در سینما» توضیح میدهد- تهی است.
اما در نوعی از سینما که ممکن است اساساً موضوع آن شخصیتهای دینی نباشد ما میتوانیم با تجربه دینی روبهرو شویم. برای نمونه در مقابل به دومیل، کارل تئودور درایر فیلمساز دانمارکی به دنبال ساختن فرم اصیل دینی در سینما بود. او تلاش داشت از طریق نور، صدا، زاویه دوربین، میزانسن، زبان و روند روایت تجربه معنوی و استعلایی را در سینما بازنمود نماید. فیلمسازان مهمی چون اینگمار برگمان، روبر برسون، یاسوجیرو ازو، آندری تارکوفسکی و حتی پازولینی- دستکم در تجربههایی چون «انجیل به روایت متی»- فیلمسازانی بودند که تجربه درونی و معنوی را هر کدام در ساختار و بستر متفاوتی با تمهیداتی بدیع و نوگرایانه ممکن ساختند.
در سینمای ایران با اینکه در چهار دهه اخیر تلاش رسمی برای حمایت از تولید فیلم دینی صورت گرفته، اما جز مواردی استثنا و به طرزی آیرونیک خارج از حمایت رسمی، کمتر آثاری ساخته شدهاند که فراتر از عینیت تاریخ، تجربه انفسی و ازلی امر متعال را محقق سازند.
ملاحظه با اهمیت دیگر این است که در برخی آثار دینی نوعی چالش با تجربه دینی وجود دارد. برای مثال در فیلم «نور زمستانی» اینگمار برگمان با شک و نا امیدی یک کشیش روبهرو هستیم. توماس کشیشی است که میان کفر و ایمان قرار دارد. بازنمایی شک او در فیلمنامه، فضاسازی، میزانسن و همچنین در کار درخشان نوری صورت گرفته توسط برگمان و فیلمبردارش سون نیکویست کلیت فیلم را به تجربهای معنوی تبدیل کرده است. در این رویکرد تلاش برای خودشناسی منتهی به تجربه خداشناسی و نوعی مکاشفه نفس میشود. سخن گفتن با خداوند از سر استیصال، حتی غیرباورمند، به واسطه فرمی که به زبان و بیان هنری داده شده، تبدیل به تجربهای متعالی می گردد. این تناقض فقط حاصل عملکرد دراماتیک در نمایش کشمکش انسان با تجربه دینی نیست، بلکه ریشه در خود واقعیت مواجهه انسان با امر متعال دارد. در فرهنگ اسلامی در حدیثی قدسی از امکان احتجاج انسان با خداوند سخن گفته میشود که اشاره به همین تجربه نظرورزانه و مردد دینی دارد. چون و چرا و سؤال از خداوند که یادآور تجربه ایوب پیامبر و روند تثبیت ایمان اوست از طریق طغیان و شکوه، تجربهای عمیقاً معنوی و متعالی است. مایههای دراماتیک، امکانهای بصری و فرمی از هنر تصویر متحرک زمینهای پویا و متأملانه برای نمایش تجربه دینی میسازد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه