تحلیل
مرز میان اعتراض مخرب و سازنده کجاست؟
«چرا با غرب کنار نمیآییم؟ فرق غرب خدا باور با شرق منکر خدا چیست که شما با دومی کنار می آیید نه اولی؟ چرا تن به تحریمی دادهایم که ما را به فقر کشانده؟ چرا در سوریه این همه هزینه کردیم؟ چرا در عراق این همه هزینه کردیم؟ چرا بهدنبال تغییر در سیاست خارجی که چنین بلایی را سر مملکت آورده، نیستید؟». لابه لای کامنتهای اینستاگرام یا چتهای سوپرگروههای تلگرامی یا گفتوگوهای اتاقهای کلاب هاوس، سؤالاتی از این دست نه به قصد پرسیدن یا مطالبه جواب، بلکه با هدف نشان دادن دلخوری از وضعیت جاری امور، به وفور دیده و خوانده و شنیده میشود. طوری شده که هر فرد، برای ابراز نارضایتی و ناراحتی، پررونقترین سوژه ممکن را، نظام سیاسیای میداند که آن را موجب شده است. فارغ از درستی یا نادرستی این دعاوی، مسأله، آزردگی خاطر است. منطقاً با پاسخ به این سؤالات، نمیتوان حس آزردگی خاطر را تسلی داد. زبان به اعتراض میچرخد یا با این سؤال یا با سؤالات دیگر. معترض، کنجکاو نیست، گرفتار است. ناراحت است، دنبال مستمسکی برای ابراز ناراحتی است. برخی سؤالات حس آزردگی وی را بهتر منتقل میکند، برخی کمتر. طبیعی است هر سؤالی که بیشتر به انکار مقصر وضع موجود بینجامد، حس آزردگی فرد را بهتر منتقل میکند. معترض بهدنبال رساندن پیام نارضایتی است. میخواهد بهتر شنیده شود. هر بار که لحن و کلام اعتراضیاش غلیظ تر میشود، میل به انکار خود نیز پیدا میکند. دیدهایم یا شنیدهایم که گفته میشود حاضر است هر هزینهای بدهد یا قربانی شود ولی وضع فعلی خوب شود. حتی اگر نگوید، در درون خود اینگونه است. معترض، مقصر نیست، معترض محق است. اعتراض معترض به هر زبانی، انتقال یک رنج وجودی است، یک امر واقعی. فریبی در آن نیست. معترض، مغرض هم نیست، حامل یک پیام مهم است. میخواهد جدی گرفته شود. معترض مخرب هم نیست. ممکن است زبان او به تخریب یک فرد یا افرادی بچرخد، اما قصد او به تخریب یا انکار یک فرد یا افرادی محدود نمیشود. میخواهد از این وضع عبور کند. برای معترضی که نه کنجکاو، نه مقصر، نه مغرض و نه مخرب است، پس رفتار اعتراضی چه معنایی دارد؟ رفتار اعتراضی ابزاری دم دستی برای برون رفت عاجل از وضعیت فعلی است. معترض حق دارد از وضعیت بد کنونیاش به وضعیت بهتری در آینده عبور کند.
در مقابل اما، گاهی اعتراض هدف شده و به تبع آن معترض کنجکاو و مقصر و مغرض و مخرب میشود. در این حالت معترض، کنشگر اعتراض نیست، مبلغ اعتراض است. به یک بیان متعرض است. دور نشسته و گزارش میکند، حتی یک صحنه را چند بار مرور میکند و هر بار بلندتر فریاد میزند. کنجکاو است و دنبال تمام زوایای نادیده میگردد، بهدنبال رساندن پیامی ورای اعتراض نیست. به اسلوب سؤال و انقلت پایبند میماند. یک سؤال را به سؤال دیگر گره میزند، مطالبه پاسخ میکند تا سؤالی دیگر از دل پاسخ احتمالی برگزیند. بهدنبال تولید ادبیات اعتراضی است، تولید واژگان جدید. میخواهد حس اعتراض واقعی را با ادبیات خودساختهاش همراه سازد. یعنی مقصر است، میخواهد نیت واقعی معترض را در پوشش کلمات و واژگان جعلی منحرف سازد. در پی جهت دادن به نیات معترضان است. مغرض است چون میخواهد یک اعتراض بحق را تبدیل به یک اعتراض ناحق کند. بر این اساس از تخریب هم ابایی ندارد چه تخریب کلامی چه خشونت رفتاری. اصلاً بهدنبال ایجاد خشونت رفتاری و کلامی است چون قصدش اعتراض است. در واقع با کنش متعرضانه، به حق قانونی معترض تعدی میکند. به این گزارش اعتراض یک متعرض دقت کنید: «امروز دیگر سؤالها و مطالبهها شکل گرفته، کسی با این همه فشار اقتصادی قدرت بستن چشم روی حقیقت را ندارد و قریب به اتفاق مردم پرسشگری میکنند.» بعد از گزارش اعتراض، حالا زمینه آماده است که به مردم بگوییم به چه چیز اعتراض کنید: «چرا با غرب کنار نمیآییم؟ فرق غرب خدا باور با شرق منکر خدا چیست که شما با دومی کنار می آیید نه اولی؟ چرا تن به تحریمی دادهایم که ما را به فقر کشانده؟ چرا در سوریه این همه هزینه کردیم؟ چرا در عراق این همه هزینه کردیم؟ چرا بهدنبال تغییر در سیاست خارجی که چنین بلایی را سر مملکت آورده، نیستید؟»
بین اعتراض و تعریض تفاوت است. به بیان دیگر بین کنش اعتراضی و کنش متعرضانه باید تفکیک قائل شد. معترض اگر بهدنبال برون رفت عاجل از شرایط فعلی است، باید ابتدا خود را از ایدئولوژی اعتراض خلاص کند؛ یعنی همان ادبیاتی که متعرضین ساخته و پرداختهاند. در مثال فوق ادبیات اعتراضی کاملاً انحرافی و مغرضانه طراحی شده است، یعنی درست علیه منافع معترض. از این نظر سؤال چرا با غرب کنار نمیآییم؟ یک پرسش ظالمانه علیه منافع فرد معترض است. معترض 8 سال ثمره کنار آمدن با غرب را در تحریم بیشتر و تورم بیسابقهتر زیسته است. با این سؤال در واقع ناخواسته همان وضعیتی را خواهان میشود که در سال 1400 آن را انکار کرد. سؤال بعدی جالبتر است میپرسد فرق غرب خداباور! با شرق بیخدا چیست که با دومی کنار میآیید و با اولی نه؟ یعنی دارد به معترض حقنه میکند؛ همان غربی را که علیه منافعش کار کرده و از آن گریخته، مقدس هم هست. میخواهد به او بگوید این غرب نه تنها به فکر منافع معترضین است بلکه در عین حال این کار را از روی خدا باوری میکند. سؤالات بعدی نیز همانطور که گفته شد به سؤال قبلی گره میخورد. میپرسد چرا تن به تحریمی دادهایم که ما را به فقر کشانده؟ در واقع این آگاهی کاذب را محکمتر میکند، میگوید ما خودمان را از مواهب همان غربی که به فکر منافعمان است و خدا را در نظر میگیرد، محروم کردهایم. این سؤالات تا جایی ادامه پیدا میکند که در نهایت معترض را به کلی نسبت به سیاست خارجی بدبین کند و تنها راه را در تغییر ریل سیاست خارجی از بدبینی واقعی به غرب به خوشبینی و اعتماد، مطالبه کند. یعنی همان که درست سال گذشته در چنین روزهایی از آن توبه کرده بود. در یک کلام، متعرض، به حقوق واقعی معترض تعدی میکند.
«چرا با غرب کنار نمیآییم؟ فرق غرب خدا باور با شرق منکر خدا چیست که شما با دومی کنار می آیید نه اولی؟ چرا تن به تحریمی دادهایم که ما را به فقر کشانده؟ چرا در سوریه این همه هزینه کردیم؟ چرا در عراق این همه هزینه کردیم؟ چرا بهدنبال تغییر در سیاست خارجی که چنین بلایی را سر مملکت آورده، نیستید؟». لابه لای کامنتهای اینستاگرام یا چتهای سوپرگروههای تلگرامی یا گفتوگوهای اتاقهای کلاب هاوس، سؤالاتی از این دست نه به قصد پرسیدن یا مطالبه جواب، بلکه با هدف نشان دادن دلخوری از وضعیت جاری امور، به وفور دیده و خوانده و شنیده میشود. طوری شده که هر فرد، برای ابراز نارضایتی و ناراحتی، پررونقترین سوژه ممکن را، نظام سیاسیای میداند که آن را موجب شده است. فارغ از درستی یا نادرستی این دعاوی، مسأله، آزردگی خاطر است. منطقاً با پاسخ به این سؤالات، نمیتوان حس آزردگی خاطر را تسلی داد. زبان به اعتراض میچرخد یا با این سؤال یا با سؤالات دیگر. معترض، کنجکاو نیست، گرفتار است. ناراحت است، دنبال مستمسکی برای ابراز ناراحتی است. برخی سؤالات حس آزردگی وی را بهتر منتقل میکند، برخی کمتر. طبیعی است هر سؤالی که بیشتر به انکار مقصر وضع موجود بینجامد، حس آزردگی فرد را بهتر منتقل میکند. معترض بهدنبال رساندن پیام نارضایتی است. میخواهد بهتر شنیده شود. هر بار که لحن و کلام اعتراضیاش غلیظ تر میشود، میل به انکار خود نیز پیدا میکند. دیدهایم یا شنیدهایم که گفته میشود حاضر است هر هزینهای بدهد یا قربانی شود ولی وضع فعلی خوب شود. حتی اگر نگوید، در درون خود اینگونه است. معترض، مقصر نیست، معترض محق است. اعتراض معترض به هر زبانی، انتقال یک رنج وجودی است، یک امر واقعی. فریبی در آن نیست. معترض، مغرض هم نیست، حامل یک پیام مهم است. میخواهد جدی گرفته شود. معترض مخرب هم نیست. ممکن است زبان او به تخریب یک فرد یا افرادی بچرخد، اما قصد او به تخریب یا انکار یک فرد یا افرادی محدود نمیشود. میخواهد از این وضع عبور کند. برای معترضی که نه کنجکاو، نه مقصر، نه مغرض و نه مخرب است، پس رفتار اعتراضی چه معنایی دارد؟ رفتار اعتراضی ابزاری دم دستی برای برون رفت عاجل از وضعیت فعلی است. معترض حق دارد از وضعیت بد کنونیاش به وضعیت بهتری در آینده عبور کند.
در مقابل اما، گاهی اعتراض هدف شده و به تبع آن معترض کنجکاو و مقصر و مغرض و مخرب میشود. در این حالت معترض، کنشگر اعتراض نیست، مبلغ اعتراض است. به یک بیان متعرض است. دور نشسته و گزارش میکند، حتی یک صحنه را چند بار مرور میکند و هر بار بلندتر فریاد میزند. کنجکاو است و دنبال تمام زوایای نادیده میگردد، بهدنبال رساندن پیامی ورای اعتراض نیست. به اسلوب سؤال و انقلت پایبند میماند. یک سؤال را به سؤال دیگر گره میزند، مطالبه پاسخ میکند تا سؤالی دیگر از دل پاسخ احتمالی برگزیند. بهدنبال تولید ادبیات اعتراضی است، تولید واژگان جدید. میخواهد حس اعتراض واقعی را با ادبیات خودساختهاش همراه سازد. یعنی مقصر است، میخواهد نیت واقعی معترض را در پوشش کلمات و واژگان جعلی منحرف سازد. در پی جهت دادن به نیات معترضان است. مغرض است چون میخواهد یک اعتراض بحق را تبدیل به یک اعتراض ناحق کند. بر این اساس از تخریب هم ابایی ندارد چه تخریب کلامی چه خشونت رفتاری. اصلاً بهدنبال ایجاد خشونت رفتاری و کلامی است چون قصدش اعتراض است. در واقع با کنش متعرضانه، به حق قانونی معترض تعدی میکند. به این گزارش اعتراض یک متعرض دقت کنید: «امروز دیگر سؤالها و مطالبهها شکل گرفته، کسی با این همه فشار اقتصادی قدرت بستن چشم روی حقیقت را ندارد و قریب به اتفاق مردم پرسشگری میکنند.» بعد از گزارش اعتراض، حالا زمینه آماده است که به مردم بگوییم به چه چیز اعتراض کنید: «چرا با غرب کنار نمیآییم؟ فرق غرب خدا باور با شرق منکر خدا چیست که شما با دومی کنار می آیید نه اولی؟ چرا تن به تحریمی دادهایم که ما را به فقر کشانده؟ چرا در سوریه این همه هزینه کردیم؟ چرا در عراق این همه هزینه کردیم؟ چرا بهدنبال تغییر در سیاست خارجی که چنین بلایی را سر مملکت آورده، نیستید؟»
بین اعتراض و تعریض تفاوت است. به بیان دیگر بین کنش اعتراضی و کنش متعرضانه باید تفکیک قائل شد. معترض اگر بهدنبال برون رفت عاجل از شرایط فعلی است، باید ابتدا خود را از ایدئولوژی اعتراض خلاص کند؛ یعنی همان ادبیاتی که متعرضین ساخته و پرداختهاند. در مثال فوق ادبیات اعتراضی کاملاً انحرافی و مغرضانه طراحی شده است، یعنی درست علیه منافع معترض. از این نظر سؤال چرا با غرب کنار نمیآییم؟ یک پرسش ظالمانه علیه منافع فرد معترض است. معترض 8 سال ثمره کنار آمدن با غرب را در تحریم بیشتر و تورم بیسابقهتر زیسته است. با این سؤال در واقع ناخواسته همان وضعیتی را خواهان میشود که در سال 1400 آن را انکار کرد. سؤال بعدی جالبتر است میپرسد فرق غرب خداباور! با شرق بیخدا چیست که با دومی کنار میآیید و با اولی نه؟ یعنی دارد به معترض حقنه میکند؛ همان غربی را که علیه منافعش کار کرده و از آن گریخته، مقدس هم هست. میخواهد به او بگوید این غرب نه تنها به فکر منافع معترضین است بلکه در عین حال این کار را از روی خدا باوری میکند. سؤالات بعدی نیز همانطور که گفته شد به سؤال قبلی گره میخورد. میپرسد چرا تن به تحریمی دادهایم که ما را به فقر کشانده؟ در واقع این آگاهی کاذب را محکمتر میکند، میگوید ما خودمان را از مواهب همان غربی که به فکر منافعمان است و خدا را در نظر میگیرد، محروم کردهایم. این سؤالات تا جایی ادامه پیدا میکند که در نهایت معترض را به کلی نسبت به سیاست خارجی بدبین کند و تنها راه را در تغییر ریل سیاست خارجی از بدبینی واقعی به غرب به خوشبینی و اعتماد، مطالبه کند. یعنی همان که درست سال گذشته در چنین روزهایی از آن توبه کرده بود. در یک کلام، متعرض، به حقوق واقعی معترض تعدی میکند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه