به مناسبت شهادت جانسوز ششمین خورشید فروزان امامت امام جعفر صادق(ع)
هدایت در دشوارترین شرایط
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
عمر خلافت امویان که مشروعیت دینی، سیاسی، و اجتماعی خود را از دست داده و جزایجاد ترس ورعب تکیه گاه دیگری برای ادامه نداشت، سرانجام با موج سواری عباسیان و همراهی مؤثر تودههای مردم بویژه ایرانیان و ترکانغز به پایان رسید و منطق شمشیر در برابر اراده و خواست امت شکست خورد. انتظار از جو بهوجود آمده آن بود؛ حال که امویان برکنار شدهاند، چه بهتر که حق به حقدار رسیده و فرزندان بلافصل رسول خدا(ص) بهجای بنی اعمام آنان – عباسیان- برسرکار آیند. این بود که تعدادی از رهبران قیام عمومی علیه ظلم وخشونت بنی امیه از جمله ابومسلم خراسانی برای بیعت به امام صادق(ع) مراجعه نمودند. امام صادق(ع) اما با رصد کامل حوادث و شناخت دقیق ابعاد جنبش به فراست میدانست عباسیان بهگونهای صحنه آرایی کردهاند که سرانجام میوه جنبش ضد اموی در دامان آنان قرار گیرد و هرگونه تلاش برای تغییر مسیر طراحی شده توسط آنان بینتیجه خواهد بود. این بود که یاران را از مخاطرات همراهی با عباسیان برحذر میداشت. با روی کار آمدن عباسیان -132 ه.ق ریا یکی از ارکان خلافت محسوب شده وبا شیوههای ریاکارانه رقیبان یکی بعد از دیگری حذف شدند.
عباسیان، ابتدا کوفه را مرکز قدرت خود قرار دادند، تا تداعی کنند که ادامه خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) و دارای گرایش علوی هستند. اما با روی کار آمدن منصور دوانیقی مرکز خلافت عباسیان به بغداد که ثقل مقابله و ضدیت با امویها محسوب میشد انتقال یافت و برخلاف دستگاه خلافت بنی امیه، غیر اعراب نیز در دستگاه دیوانسالاری عباسیان صاحب جاه و مقام شده ومفهوم امت جلوه دیگری یافت. اما چیزی نگذشت تا آنکه معلوم شد این همه بر اساس ریا و سالوس بنیان نهاده شده و زمینهای برای تثبیت قدرت عباسیان و استقرار خلافت بلامنازع آنان با حذف کلیه رقیبان بالقوه و بالفعل است. لذا ابتدا داعیه دارانی همچون ابومسلم خراسانی را با حیله گری به بغداد کشیده و جملگی آنان را از سرراه برداشتند.
در این شرایط امام صادق(ع) با اغتنام فرصت به نشر حقایق دین پرداخته و به تربیت اندیشمندانی که حامل اصول مکتب بودند اهتمام ورزید، تا آیین محمدی(ص) درکشاکش تحریفها و اغتشاش فکری گم نشوند. زیرا آن حضرت نیک میدانست از آنجا که عباسیان کار هدایت جنبش ضد اموی را رهبری و هدایت کردهاند بخوبی به عناصر محرک تودهها واقف بوده و فرصت به کارگیری مجدد آنها را نخواهند داد. همین هم شد چرا که عباسیان بلافاصله پس از روی کار آمدن در ژستی آزاد اندیشانه زمینه ترویج همه فرقههای دینی وغیر دینی را فراهم آورده و بیثباتی اعتقادی بیسابقهای را رواج دادند. در آن شرایط با توجه به گستره پهناور سرزمینهای اسلامی و اکثریت داشتن نومسلمانانی که خاطرهای از مسائل و حوادث صدر اسلام نداشتند امری پر مخاطره به شمار میآمد.
در دوران منصور که عباسیان با خشکاندن ریشههای اموی و از سرراه برداشتن مدعیانی همچون ابومسلم خراسانی فراغت بال یافته بودند متوجه نهاد امامت شده وبا ایجاد محدودیتها ابتدا سعی کردند تا دسترسیها وارتباطات امام را محدود و بتدریج طرح حذف فیزیکی آن حضرت را عملی کنند. این بود که پس از آزار و اذیتهای بسیار امام صادق(ع) را مسموم و به شهادت رساندند تا بر دوام خلافت عباسی بیفزایند.
از ابن فضال نقل است که با شنیدن خبررحلت امام نزد ام حمیده رفتم تا تسلیت دهم. او گریست، من هم به گریه او گریستم. بعد گفت؛ اگر ابو عبدالله را میدیدی چیزی شگفتانگیز مشاهده میکردی. وی در بستر مرگ چشم گشود و فرمود: هرکس را با ما خویشاوندی دارد گرد آورید، همه را گرد آوردیم. بدانها نگریست و گفت: شفاعت ما به کسی که نماز را سبک شمارد نخواهد رسید. سپس فرمود هرکس هرچه خدا به او داده قناعت کند بینیاز خواهد بود وآنکه دیده به مال دیگری دوزد مستمند میمیرد.
دبیر گروه پایداری
عمر خلافت امویان که مشروعیت دینی، سیاسی، و اجتماعی خود را از دست داده و جزایجاد ترس ورعب تکیه گاه دیگری برای ادامه نداشت، سرانجام با موج سواری عباسیان و همراهی مؤثر تودههای مردم بویژه ایرانیان و ترکانغز به پایان رسید و منطق شمشیر در برابر اراده و خواست امت شکست خورد. انتظار از جو بهوجود آمده آن بود؛ حال که امویان برکنار شدهاند، چه بهتر که حق به حقدار رسیده و فرزندان بلافصل رسول خدا(ص) بهجای بنی اعمام آنان – عباسیان- برسرکار آیند. این بود که تعدادی از رهبران قیام عمومی علیه ظلم وخشونت بنی امیه از جمله ابومسلم خراسانی برای بیعت به امام صادق(ع) مراجعه نمودند. امام صادق(ع) اما با رصد کامل حوادث و شناخت دقیق ابعاد جنبش به فراست میدانست عباسیان بهگونهای صحنه آرایی کردهاند که سرانجام میوه جنبش ضد اموی در دامان آنان قرار گیرد و هرگونه تلاش برای تغییر مسیر طراحی شده توسط آنان بینتیجه خواهد بود. این بود که یاران را از مخاطرات همراهی با عباسیان برحذر میداشت. با روی کار آمدن عباسیان -132 ه.ق ریا یکی از ارکان خلافت محسوب شده وبا شیوههای ریاکارانه رقیبان یکی بعد از دیگری حذف شدند.
عباسیان، ابتدا کوفه را مرکز قدرت خود قرار دادند، تا تداعی کنند که ادامه خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) و دارای گرایش علوی هستند. اما با روی کار آمدن منصور دوانیقی مرکز خلافت عباسیان به بغداد که ثقل مقابله و ضدیت با امویها محسوب میشد انتقال یافت و برخلاف دستگاه خلافت بنی امیه، غیر اعراب نیز در دستگاه دیوانسالاری عباسیان صاحب جاه و مقام شده ومفهوم امت جلوه دیگری یافت. اما چیزی نگذشت تا آنکه معلوم شد این همه بر اساس ریا و سالوس بنیان نهاده شده و زمینهای برای تثبیت قدرت عباسیان و استقرار خلافت بلامنازع آنان با حذف کلیه رقیبان بالقوه و بالفعل است. لذا ابتدا داعیه دارانی همچون ابومسلم خراسانی را با حیله گری به بغداد کشیده و جملگی آنان را از سرراه برداشتند.
در این شرایط امام صادق(ع) با اغتنام فرصت به نشر حقایق دین پرداخته و به تربیت اندیشمندانی که حامل اصول مکتب بودند اهتمام ورزید، تا آیین محمدی(ص) درکشاکش تحریفها و اغتشاش فکری گم نشوند. زیرا آن حضرت نیک میدانست از آنجا که عباسیان کار هدایت جنبش ضد اموی را رهبری و هدایت کردهاند بخوبی به عناصر محرک تودهها واقف بوده و فرصت به کارگیری مجدد آنها را نخواهند داد. همین هم شد چرا که عباسیان بلافاصله پس از روی کار آمدن در ژستی آزاد اندیشانه زمینه ترویج همه فرقههای دینی وغیر دینی را فراهم آورده و بیثباتی اعتقادی بیسابقهای را رواج دادند. در آن شرایط با توجه به گستره پهناور سرزمینهای اسلامی و اکثریت داشتن نومسلمانانی که خاطرهای از مسائل و حوادث صدر اسلام نداشتند امری پر مخاطره به شمار میآمد.
در دوران منصور که عباسیان با خشکاندن ریشههای اموی و از سرراه برداشتن مدعیانی همچون ابومسلم خراسانی فراغت بال یافته بودند متوجه نهاد امامت شده وبا ایجاد محدودیتها ابتدا سعی کردند تا دسترسیها وارتباطات امام را محدود و بتدریج طرح حذف فیزیکی آن حضرت را عملی کنند. این بود که پس از آزار و اذیتهای بسیار امام صادق(ع) را مسموم و به شهادت رساندند تا بر دوام خلافت عباسی بیفزایند.
از ابن فضال نقل است که با شنیدن خبررحلت امام نزد ام حمیده رفتم تا تسلیت دهم. او گریست، من هم به گریه او گریستم. بعد گفت؛ اگر ابو عبدالله را میدیدی چیزی شگفتانگیز مشاهده میکردی. وی در بستر مرگ چشم گشود و فرمود: هرکس را با ما خویشاوندی دارد گرد آورید، همه را گرد آوردیم. بدانها نگریست و گفت: شفاعت ما به کسی که نماز را سبک شمارد نخواهد رسید. سپس فرمود هرکس هرچه خدا به او داده قناعت کند بینیاز خواهد بود وآنکه دیده به مال دیگری دوزد مستمند میمیرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه