نقدی بر اظهارات اخیر مهدی نصیری درباره آیتالله فاطمینیا
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
حجتالاسلام دکتر داوود مهدویزادگان
دانشیار و سرپرست سازمان سمت
إِنَّمَا یخْشَىالله مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّالله عَزِیزٌ غَفُورٌ (فاطر: 28)
وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعَى قَالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ (یس: 20)
مرحوم آیتالله فاطمینیا: «هرکس با رهبر انقلاب مخالفت کند خدا از او نمیگذرد. هرکس کوچک ترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند، هرکس اندیشهای داشته باشد که ضد مقام رهبری است خدا او را نخواهد بخشید.
خدایا تو شاهدی که چیزی میدانم و میگویم. هرکس با این مرد بزرگ که امروز آبروی اسلام است، این فرزند حضرت زهرا(س) بخواهد مخالفت کند، عاقبت بهخیر نمیشود.
حواستان باشد یک چیزی میدانم و میگویم امروز از اوجب واجبات یکپارچگی و تأیید حضرت آیتالله خامنهای است.
امروز ایران مشعل دارد. مشعل ام القرای، رهبرش هم این مرد بزرگ است. اگر بخواهد کسی با این مرد مخالفت کند، با اسلام بازی کرده است و هرکس با شئون اسلام، با کیان اسلام، با حیثیت مسلمین بازی کند، خدا او را نمیبخشد.» https://tn.ai/392191
1. مرحوم آیتالله فاطمینیا عمری را در زهد و پارسایی گذراند تا اینکه به وقت رسیدن اجل، دعوت حق را لبیک گفت و به لقاءالله پیوست رحمتالله علیه. او در میان مردم زیست و مردم از او جز پارسا منشی و خشیت و تواضع برابر عظمت خدا و مواعظ ربانی چیز دیگری ندیدند و نشنیدند. او نزد مردم به عالمی خاشع و راستگو و راست کردار و در یک کلام به مرد خدا شهرت یافته است.
اگرچه مردان خدا آفاقی و به لسان قومشان موعظه میکنند؛ لکن حقایق عالم را به قدر سعه وجودیشان، انفسی و شهودی درک میکنند و میفهمند و خطا در فهم شهودی راه ندارد. آن مردی که قرآن کریم از او یاد میکند که چگونه از دورترین نقطه شهر نزد مردم میآید تا از آنان بخواهد از رسولان تبعیت کنند، یکی از همان مردان خدا بود که مبتنی بر کشف و شهود، مردم خود را موعظه کرد. اگر او اهل شهود نبود؛ معلوم نبود که قرآن کریم از او یاد میکرد. چنانکه درک امام خمینی(ره) از حقایق عالم بویژه زیست جهان سیاست، انفسی و شهودی بود ولی با مردم به لسان قوم خود سخن میگفت. به همین خاطر، از بیان پارهای از حقایق پرهیز میکرد. چنانکه ایشان تفسیر سوره حمد را به همین دلیل ادامه نداد.
2. مرحوم آیتالله سید عبدالله فاطمینیا بر پایه معرفت شهودی که داشت، فرمود: «هرکس با رهبر انقلاب مخالفت کند خدا از او نمیگذرد. هرکس کوچکترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند، هرکس اندیشهای داشته باشد که ضد مقام رهبری است خدا او را نخواهد بخشید.» او در بیان این سخن هم خدا را و هم مردم را گواه گرفته است که ذرهای حب دنیا در او نیست که چنین میگوید. این سخن، اختصاص به ایشان ندارد تا در آن تردید کنیم. عالمان ربانی با فضیلتتر دیگری هم بودند که همین معنا را ابراز داشتهاند.
وقتی از مرحوم آیتالله حقشناس رضوانالله تعالی علیه میپرسند که نظرتان درباره آیتالله خامنهای چیست، پاسخ دادند: «نگویید آیتالله خامنهای بگویید آیتالله العظمی خامنهای. آیتالله خامنهای علمدار است. نپرسید چه کسی اعلم است، بگویید چه کسی علمدار است. علمدار را باید حفظ کرد.»
جمله معروفی از مرحوم آیتالله حسنزاده آملی نقل است که فرمودهاند: «گوشتان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجتبنالحسن(عج) است.» همچنین آن مرحوم در پی سفر رهبر معظم انقلاب به شهرستان آمل در سال 1377 کتاب «انسان و عرفان» خود را به ایشان تقدیم کردهاند، که در اول آن آمده است: «رهبر عظیمالشأن کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران جناب آیتالله المعظم خامنهای کبیر (متعالله الاسلام والمسلمین بطول بقائه الشریف) قائد ولی وفی، و رائد سائس حفی، مصداق بارز «نرفع درجات من نشاء» میباشد. عزت و شوکت روزافزون آن قائد اسوه زمان را همواره از حقیقة الحقایق مسألت دارم و امیدوارم دادار عالم و آدم همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد».
مرحوم آیتالله مصباح یزدی که گفته میشود رابط میان مرحوم آیتالله بهجت و مقام معظم رهبری بودند، درباره توجهات خاص ایشان به رهبری نکاتی را بیان فرموده است. از آیتالله مصباح یزدی نقل شده است که: «برای بیعت رفته بودم خدمت آقا. ولی، خدا را شکر دست خالی نرفتم چون آیتالله بهجت یک نامه چهار صفحهای برای حضرت آقا که تازه رهبر شده بودند، نوشتند که شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرتعالی را به سمت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض میکنم و بعد شروع کرده بودند که حالا دیگر وظایف شما این است.»
یکی از علمای حوزه (حجتالاسلام فقیهی اصفهانی) چنین نقل کرده است که: «چند سال پیش که آیتالله خامنهای یک هفتهای تشریف آوردند قم، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابانها. آیتالله بهجت هم آمدند جزو جمعیت استقبالکنندگان. حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال! ایشان هم آمدند در جمع استقبالکنندگان آیتالله خامنهای. ایشان میگفت که یک شخصی به ایشان گفت که حاجآقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان! آیتالله بهجت فرمودند: اگر مردم میدانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچکس در خانه نمینشست.»
هر یک از این بزرگان اهل سیر و سلوک بودند و در میان مردم به مردان خدا و عالم ربانی شهرت داشتند و مراتب عالیه معرفت شهودی را کسب کرده بودند. لذا تردیدی نیست که ایشان همانند مرحوم آیتالله سیدعبدالله فاطمینیا مبتنی بر معرفت شهودی ولیفقیه، حضرت آیتالله خامنهای را تأیید و تمجید کردهاند و در این تأیید، خطا راه ندارد. چون مبتنی بر کشف و شهود است. اگرچه اهل ظاهر به این سخن باور نداشته باشند.
3. برخی از مدعیان دینداری گمان کردهاند که چون انسان غیرمعصوم و جایزالخطا است، شایسته نیست که او را ستایش و تقدیس کرد؛ ستایش و تقدیس راه نقد را میبندد. اینان برای قوت بخشیدن به استدلالشان سخن حضرت وصی امام علی(ع) را پیش میکشند که فرمود: «فَلَا تُکلِّمُونِی بِمَا تُکلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ»؛ آنسان که با جباران سخن مىگویند، با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آنچه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مىدارند. نیز به چاپلوسى و تملق با من آمیزش مکنید.(نهجالبلاغه: خ 216)
در حالی که دامن علمای ربانی اهل خشوع و خضوع از ستایش و تقدیس و تملقگویی حاکمان به دور است. اگر آنان تبعیت و پیروی از ولیفقیه عادل را بر مردم توصیه میکنند، از روی چاپلوسی و سخن پادشاهان نیست. چنین تلقیای از این بزرگان تهمت و افترایی بیش نیست. جفایی بالاتر از این نیست که اهل حق را به چنین اوصافی توصیف کرد. آنان از روی سلوک انفسی است که ولیفقیه را چنین توصیف کردهاند. اگر آن مدعی دینداری صدق نیت و گفتار داشته باشد؛ اینگونه بیمحابا و بیپروا درباره این بزرگان داوری نمیکند. مدعی گمان کرده فقط اواستکه نهجالبلاغه را خوانده است و عالمان ربانی که ولیفقیه را تأیید کردهاند، از محتوای نهجالبلاغه خبر ندارند. به راستی این حد از خود بزرگبینی و غره شدن و مدعی به معلومات ظاهری خود سرانجام نیکی نخواهد داشت. او از عالم ربانی مستبدانه میخواهد هر آنچه او میبیند یا درک میکند، عالم ربانی نیز باید بپذیرد و با او همسخن شود. اگر از نگاه او ولیفقیه در موضوعی محکوم به نقد است، عالم ربانی هم باید به آن نقد معترف باشد و حق ندارد خلاف آنچه مدعی میپندارد، داوری کند. این چنین رویکردی، استبدادی است در پوستین دموکراسیخواهی.
4. حقیقت آن است که اهل شهود درباره حاکم شرع عادل، سخنان زیادی دارند ولی چون پروای مدعیان دینداری ظاهرگرا را دارند، از بیان و توصیف همه آن حقایق سر باز میزنند. مدعیان قشریگرا بزرگترین مانع کشف اسرار و بیان حقایق هستند بنابراین تنها عده کمی از اهل شهود یافت میشوند که شمهای از معرفت شهودیشان را بیان میدارند. به عبارت دیگر، اهل شهود در بیان اسرار حقایق با دو مانع بزرگ روبهرو هستند؛ نخست، مانعیت سلاطین جور و جبّاران و دیگری، قشریون از اجتماع دینداران و البته مانعیت ظاهرگرایان خیلی بیشتر از مانعیت سلاطین جور است. از همین رو است که اهل شهود نمیتوانند با مدعی گفتوگو کنند.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
دانشیار و سرپرست سازمان سمت
إِنَّمَا یخْشَىالله مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّالله عَزِیزٌ غَفُورٌ (فاطر: 28)
وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعَى قَالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ (یس: 20)
مرحوم آیتالله فاطمینیا: «هرکس با رهبر انقلاب مخالفت کند خدا از او نمیگذرد. هرکس کوچک ترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند، هرکس اندیشهای داشته باشد که ضد مقام رهبری است خدا او را نخواهد بخشید.
خدایا تو شاهدی که چیزی میدانم و میگویم. هرکس با این مرد بزرگ که امروز آبروی اسلام است، این فرزند حضرت زهرا(س) بخواهد مخالفت کند، عاقبت بهخیر نمیشود.
حواستان باشد یک چیزی میدانم و میگویم امروز از اوجب واجبات یکپارچگی و تأیید حضرت آیتالله خامنهای است.
امروز ایران مشعل دارد. مشعل ام القرای، رهبرش هم این مرد بزرگ است. اگر بخواهد کسی با این مرد مخالفت کند، با اسلام بازی کرده است و هرکس با شئون اسلام، با کیان اسلام، با حیثیت مسلمین بازی کند، خدا او را نمیبخشد.» https://tn.ai/392191
1. مرحوم آیتالله فاطمینیا عمری را در زهد و پارسایی گذراند تا اینکه به وقت رسیدن اجل، دعوت حق را لبیک گفت و به لقاءالله پیوست رحمتالله علیه. او در میان مردم زیست و مردم از او جز پارسا منشی و خشیت و تواضع برابر عظمت خدا و مواعظ ربانی چیز دیگری ندیدند و نشنیدند. او نزد مردم به عالمی خاشع و راستگو و راست کردار و در یک کلام به مرد خدا شهرت یافته است.
اگرچه مردان خدا آفاقی و به لسان قومشان موعظه میکنند؛ لکن حقایق عالم را به قدر سعه وجودیشان، انفسی و شهودی درک میکنند و میفهمند و خطا در فهم شهودی راه ندارد. آن مردی که قرآن کریم از او یاد میکند که چگونه از دورترین نقطه شهر نزد مردم میآید تا از آنان بخواهد از رسولان تبعیت کنند، یکی از همان مردان خدا بود که مبتنی بر کشف و شهود، مردم خود را موعظه کرد. اگر او اهل شهود نبود؛ معلوم نبود که قرآن کریم از او یاد میکرد. چنانکه درک امام خمینی(ره) از حقایق عالم بویژه زیست جهان سیاست، انفسی و شهودی بود ولی با مردم به لسان قوم خود سخن میگفت. به همین خاطر، از بیان پارهای از حقایق پرهیز میکرد. چنانکه ایشان تفسیر سوره حمد را به همین دلیل ادامه نداد.
2. مرحوم آیتالله سید عبدالله فاطمینیا بر پایه معرفت شهودی که داشت، فرمود: «هرکس با رهبر انقلاب مخالفت کند خدا از او نمیگذرد. هرکس کوچکترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند، هرکس اندیشهای داشته باشد که ضد مقام رهبری است خدا او را نخواهد بخشید.» او در بیان این سخن هم خدا را و هم مردم را گواه گرفته است که ذرهای حب دنیا در او نیست که چنین میگوید. این سخن، اختصاص به ایشان ندارد تا در آن تردید کنیم. عالمان ربانی با فضیلتتر دیگری هم بودند که همین معنا را ابراز داشتهاند.
وقتی از مرحوم آیتالله حقشناس رضوانالله تعالی علیه میپرسند که نظرتان درباره آیتالله خامنهای چیست، پاسخ دادند: «نگویید آیتالله خامنهای بگویید آیتالله العظمی خامنهای. آیتالله خامنهای علمدار است. نپرسید چه کسی اعلم است، بگویید چه کسی علمدار است. علمدار را باید حفظ کرد.»
جمله معروفی از مرحوم آیتالله حسنزاده آملی نقل است که فرمودهاند: «گوشتان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجتبنالحسن(عج) است.» همچنین آن مرحوم در پی سفر رهبر معظم انقلاب به شهرستان آمل در سال 1377 کتاب «انسان و عرفان» خود را به ایشان تقدیم کردهاند، که در اول آن آمده است: «رهبر عظیمالشأن کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران جناب آیتالله المعظم خامنهای کبیر (متعالله الاسلام والمسلمین بطول بقائه الشریف) قائد ولی وفی، و رائد سائس حفی، مصداق بارز «نرفع درجات من نشاء» میباشد. عزت و شوکت روزافزون آن قائد اسوه زمان را همواره از حقیقة الحقایق مسألت دارم و امیدوارم دادار عالم و آدم همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد».
مرحوم آیتالله مصباح یزدی که گفته میشود رابط میان مرحوم آیتالله بهجت و مقام معظم رهبری بودند، درباره توجهات خاص ایشان به رهبری نکاتی را بیان فرموده است. از آیتالله مصباح یزدی نقل شده است که: «برای بیعت رفته بودم خدمت آقا. ولی، خدا را شکر دست خالی نرفتم چون آیتالله بهجت یک نامه چهار صفحهای برای حضرت آقا که تازه رهبر شده بودند، نوشتند که شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرتعالی را به سمت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض میکنم و بعد شروع کرده بودند که حالا دیگر وظایف شما این است.»
یکی از علمای حوزه (حجتالاسلام فقیهی اصفهانی) چنین نقل کرده است که: «چند سال پیش که آیتالله خامنهای یک هفتهای تشریف آوردند قم، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابانها. آیتالله بهجت هم آمدند جزو جمعیت استقبالکنندگان. حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال! ایشان هم آمدند در جمع استقبالکنندگان آیتالله خامنهای. ایشان میگفت که یک شخصی به ایشان گفت که حاجآقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان! آیتالله بهجت فرمودند: اگر مردم میدانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچکس در خانه نمینشست.»
هر یک از این بزرگان اهل سیر و سلوک بودند و در میان مردم به مردان خدا و عالم ربانی شهرت داشتند و مراتب عالیه معرفت شهودی را کسب کرده بودند. لذا تردیدی نیست که ایشان همانند مرحوم آیتالله سیدعبدالله فاطمینیا مبتنی بر معرفت شهودی ولیفقیه، حضرت آیتالله خامنهای را تأیید و تمجید کردهاند و در این تأیید، خطا راه ندارد. چون مبتنی بر کشف و شهود است. اگرچه اهل ظاهر به این سخن باور نداشته باشند.
3. برخی از مدعیان دینداری گمان کردهاند که چون انسان غیرمعصوم و جایزالخطا است، شایسته نیست که او را ستایش و تقدیس کرد؛ ستایش و تقدیس راه نقد را میبندد. اینان برای قوت بخشیدن به استدلالشان سخن حضرت وصی امام علی(ع) را پیش میکشند که فرمود: «فَلَا تُکلِّمُونِی بِمَا تُکلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ»؛ آنسان که با جباران سخن مىگویند، با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آنچه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مىدارند. نیز به چاپلوسى و تملق با من آمیزش مکنید.(نهجالبلاغه: خ 216)
در حالی که دامن علمای ربانی اهل خشوع و خضوع از ستایش و تقدیس و تملقگویی حاکمان به دور است. اگر آنان تبعیت و پیروی از ولیفقیه عادل را بر مردم توصیه میکنند، از روی چاپلوسی و سخن پادشاهان نیست. چنین تلقیای از این بزرگان تهمت و افترایی بیش نیست. جفایی بالاتر از این نیست که اهل حق را به چنین اوصافی توصیف کرد. آنان از روی سلوک انفسی است که ولیفقیه را چنین توصیف کردهاند. اگر آن مدعی دینداری صدق نیت و گفتار داشته باشد؛ اینگونه بیمحابا و بیپروا درباره این بزرگان داوری نمیکند. مدعی گمان کرده فقط اواستکه نهجالبلاغه را خوانده است و عالمان ربانی که ولیفقیه را تأیید کردهاند، از محتوای نهجالبلاغه خبر ندارند. به راستی این حد از خود بزرگبینی و غره شدن و مدعی به معلومات ظاهری خود سرانجام نیکی نخواهد داشت. او از عالم ربانی مستبدانه میخواهد هر آنچه او میبیند یا درک میکند، عالم ربانی نیز باید بپذیرد و با او همسخن شود. اگر از نگاه او ولیفقیه در موضوعی محکوم به نقد است، عالم ربانی هم باید به آن نقد معترف باشد و حق ندارد خلاف آنچه مدعی میپندارد، داوری کند. این چنین رویکردی، استبدادی است در پوستین دموکراسیخواهی.
4. حقیقت آن است که اهل شهود درباره حاکم شرع عادل، سخنان زیادی دارند ولی چون پروای مدعیان دینداری ظاهرگرا را دارند، از بیان و توصیف همه آن حقایق سر باز میزنند. مدعیان قشریگرا بزرگترین مانع کشف اسرار و بیان حقایق هستند بنابراین تنها عده کمی از اهل شهود یافت میشوند که شمهای از معرفت شهودیشان را بیان میدارند. به عبارت دیگر، اهل شهود در بیان اسرار حقایق با دو مانع بزرگ روبهرو هستند؛ نخست، مانعیت سلاطین جور و جبّاران و دیگری، قشریون از اجتماع دینداران و البته مانعیت ظاهرگرایان خیلی بیشتر از مانعیت سلاطین جور است. از همین رو است که اهل شهود نمیتوانند با مدعی گفتوگو کنند.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه