عزت نفس «من»/5
با صداقتی که پیش میرویم
آزاده سهرابی
روانشناس
آنچه بیش از هر چیزی بر شکلگیری عزت نفس یا کاهش آن اثر میگذارد بدون تردید تجربههای کودکی و مهمتر از همه سبک فرزندپروری والدین است. کسانی که یاد میگیرند احساسات و افکار منفی خود را با تحسین دیگران جبران کنند، جایی در کودکی نتوانستهاند لذت دریافت پاداش درونی را تجربه کنند. احتمالاً آنها در کودکی نیز به گونهای تربیت شدهاند که برای رضایت والدین کاری را انجام دهند و خودمختاری و استقلال آنها نادیده گرفته شده است یا مدام در معرض انتقاد بودهاند. اینکه والدین با موفقیتها و شکست کودکان چگونه برخورد میکنند در شکلگیری عزت نفس نقش مهمی دارد. کودکی که احساس کند حرفهایش شنیده میشود و والدینش با احترام و قبول احساسات او با او سخن میگویند و مهمتر اینکه بدون شرط به او محبت میکنند، میتواند یاد بگیرد از کودکی به شکستهایش اعتراف کند و نگران از دست دادن محبت دیگران یا احساسات منفی درون خودش نباشد. بسیاری از والدین فکر میکنند باید کودکان خود را بدون نقص بزرگ کنند و این بزرگترین لطمه را به عزت نفس او میزند.
وقتی از عزت نفس سخن میگوییم بیشتر یک حس ارزشمندی درونی است که گرچه در رفتار نمود دارد ولی نمود آن در رفتار همیشه یکسان نیست. مثلاً ممکن است شما کسی را ببینید که شاد و موفق هم هست اما درونش از شکست وحشت دارد. به او که نزدیک شوید گویی همیشه با یک ترس بزرگ زندگی میکند که زیر یک کمالگرایی پنهان شده است. افرادی را ممکن است ببینید که همیشه خشم و ناخشنودیشان نسبت به زندگی عریان است، اما کسانی هستند که این خشم را معطوف به خود میکنند و همیشه در تلاش هستند ثابت کنند قضاوت دیگران برایشان مهم نیست و کسانی هستند که به شکل عیانی منتظر یک نجاتدهنده هستند و همیشه خود را قربانی میدانند.
نداشتن عزت نفس همیشه یک چهره ندارد اما برای داشتن عزت نفس معمولاً عبور از یک مسیر مشخص صورت میگیرد که در قدمهای اول پذیرش ویژگیهای منفی در خودمان ظاهر میشود. دیدهاید کسانی را که مدام میگویند از آدمهای حسود بیزارند یا این ویژگی را در دیگران بخوبی تشخیص میدهند؟ احتمالاً آنها از وجود بخش حسود خود بسیار فراری هستند. در واقع این فرد حسود است اما آن را مدام به دیگران نسبت میدهد. میگویند شما نمیتوانید خودتان را برای عملی ببخشید و سعی در جبرانش داشته باشید وقتی مرتکب شدنش را قبول نمیکنید! پس قدم اول پذیرش خود و رصد عزت نفس اعتراف است. اعتراف به اینکه هیچ کدام از ما انسانهای کاملی نیستیم. حتماً دیدهاید افرادی را که نمیتوانند با خودشان خلوت کنند. در خلوت افکار و احساسات منفی چنان به آنها هجوم میآورد که گویی بهتر است همیشه در شلوغی و ازدحامی از دوستان و کار و... خودشان را
گم کنند.
روایت همه ما انسانها روایتهایی از نقصانهایی است که اگر نتوانیم آنها را بخوبی روایت کنیم، نمیتوانیم گرههای این روایت را بشناسیم و حل کنیم. برای خوب روایت کردن نقصها اول باید آنها را ببینیم. باید بتوانیم احساسهایی را که با دیدن نقصهایمان در ما ایجاد میشود، ببینیم. در این مسیر گام به گام که پیش بیاییم میتوانیم گرههای زندگی را نیز ببینیم، تحلیل کنیم و حل کنیم؛ در غیر این صورت گذشته ما میشود پر از گرههایی که جریان مسیر آینده را مسدود میکند.
با خودمان صادق باشیم.
روانشناس
آنچه بیش از هر چیزی بر شکلگیری عزت نفس یا کاهش آن اثر میگذارد بدون تردید تجربههای کودکی و مهمتر از همه سبک فرزندپروری والدین است. کسانی که یاد میگیرند احساسات و افکار منفی خود را با تحسین دیگران جبران کنند، جایی در کودکی نتوانستهاند لذت دریافت پاداش درونی را تجربه کنند. احتمالاً آنها در کودکی نیز به گونهای تربیت شدهاند که برای رضایت والدین کاری را انجام دهند و خودمختاری و استقلال آنها نادیده گرفته شده است یا مدام در معرض انتقاد بودهاند. اینکه والدین با موفقیتها و شکست کودکان چگونه برخورد میکنند در شکلگیری عزت نفس نقش مهمی دارد. کودکی که احساس کند حرفهایش شنیده میشود و والدینش با احترام و قبول احساسات او با او سخن میگویند و مهمتر اینکه بدون شرط به او محبت میکنند، میتواند یاد بگیرد از کودکی به شکستهایش اعتراف کند و نگران از دست دادن محبت دیگران یا احساسات منفی درون خودش نباشد. بسیاری از والدین فکر میکنند باید کودکان خود را بدون نقص بزرگ کنند و این بزرگترین لطمه را به عزت نفس او میزند.
وقتی از عزت نفس سخن میگوییم بیشتر یک حس ارزشمندی درونی است که گرچه در رفتار نمود دارد ولی نمود آن در رفتار همیشه یکسان نیست. مثلاً ممکن است شما کسی را ببینید که شاد و موفق هم هست اما درونش از شکست وحشت دارد. به او که نزدیک شوید گویی همیشه با یک ترس بزرگ زندگی میکند که زیر یک کمالگرایی پنهان شده است. افرادی را ممکن است ببینید که همیشه خشم و ناخشنودیشان نسبت به زندگی عریان است، اما کسانی هستند که این خشم را معطوف به خود میکنند و همیشه در تلاش هستند ثابت کنند قضاوت دیگران برایشان مهم نیست و کسانی هستند که به شکل عیانی منتظر یک نجاتدهنده هستند و همیشه خود را قربانی میدانند.
نداشتن عزت نفس همیشه یک چهره ندارد اما برای داشتن عزت نفس معمولاً عبور از یک مسیر مشخص صورت میگیرد که در قدمهای اول پذیرش ویژگیهای منفی در خودمان ظاهر میشود. دیدهاید کسانی را که مدام میگویند از آدمهای حسود بیزارند یا این ویژگی را در دیگران بخوبی تشخیص میدهند؟ احتمالاً آنها از وجود بخش حسود خود بسیار فراری هستند. در واقع این فرد حسود است اما آن را مدام به دیگران نسبت میدهد. میگویند شما نمیتوانید خودتان را برای عملی ببخشید و سعی در جبرانش داشته باشید وقتی مرتکب شدنش را قبول نمیکنید! پس قدم اول پذیرش خود و رصد عزت نفس اعتراف است. اعتراف به اینکه هیچ کدام از ما انسانهای کاملی نیستیم. حتماً دیدهاید افرادی را که نمیتوانند با خودشان خلوت کنند. در خلوت افکار و احساسات منفی چنان به آنها هجوم میآورد که گویی بهتر است همیشه در شلوغی و ازدحامی از دوستان و کار و... خودشان را
گم کنند.
روایت همه ما انسانها روایتهایی از نقصانهایی است که اگر نتوانیم آنها را بخوبی روایت کنیم، نمیتوانیم گرههای این روایت را بشناسیم و حل کنیم. برای خوب روایت کردن نقصها اول باید آنها را ببینیم. باید بتوانیم احساسهایی را که با دیدن نقصهایمان در ما ایجاد میشود، ببینیم. در این مسیر گام به گام که پیش بیاییم میتوانیم گرههای زندگی را نیز ببینیم، تحلیل کنیم و حل کنیم؛ در غیر این صورت گذشته ما میشود پر از گرههایی که جریان مسیر آینده را مسدود میکند.
با خودمان صادق باشیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه