راهکارهای مهندسی غربی آب با صورت مسأله‌های جغرافیای ایران نمی‌خواند

«دانش بومی»؛ گمشده مهندسی آب ایران!


واحد تولید در کشور باید کیلوگرم در متر مکعب آب مصرفی باشد نه کیلوگرم در هکتار

هستی بختیاری
خبرنگار
مدیریت سنتی(مردمی) منابع آبی ایران در هزاره‌های گذشته به ساخت سازه‌های آبی درخشان، ازجمله سازه شوشتر، قنات‌ها، آب بندان‌ها، بادگیرها در کشور منجر شد. وجود شهر یزد در کویر مدیون مهندسی قنات‌ها است. تبدیل تالاب بین‌المللی هورالعظیم و شادگان در یکی از حاصلخیزترین جلگه‌های کشاورزی ایران به کانون ریزگردها، را می توان ازجمله آثار سوء برخی پروژه‌های سدسازی دانست. سیستم قنات‌ها و آب‌بندان‌ها تنها رهاورد مهندسی سنتی تاریخی آب ایران نیست. بسیاری از سازه‌های محلی و بومی در رهگذر سدسازی و مدیریت دولتی آب از بین رفته و آخرین نشانه‌های آنها در ذهن افراد کهنسال در حال پاک شدن است. سازه‌های آبی شوشتر و قنات‌ها هم نقشی در مدیریت آبی ندارند و فقط در فهرست جهانی یونسکو ثبت شدند اما این پایان ماجرا نیست. نقش جوامع محلی در حفاظت از منابع آبی هم به همراه دانش بومی‌شان به فراموشی سپرده شده است! مهندسی سنتی آب ایران با دست‌اندرکارانش جای خودش را به آموزه‌های دانشگاهی از روی کتاب های غربی داد! راهکاری که با صورت مسأله‌های جغرافیای ایران نمی‌خواند. برای همین است که نه تنها به جواب نمی‌رسد که خود منشأ هزاران سؤال و مسأله است که جواب آنها یکی است، بوم‌شناسی سرزمینی و پذیرفتن مشارکت مردمی بر اساس زاد بوم. آن روز شاید مهندسان سازه ساز قبول کنند که واحد تولید در کشور ما برخلاف کشورهای اروپایی باید کیلوگرم در متر مکعب آب مصرفی باشد نه کیلوگرم در هکتار!
حذف نظام‌های عرفی و شیوه‌های سنتی مدیریت منابع آب
سید مهدی مجتهدی، کارشناس محیط‌ زیست، نقش و اهمیت جوامع محلی در حفاظت و مدیریت منابع آب را بنیادین می‌داند و می‌گوید: «در مدیریت آب باید دانش بومی لحاظ شود، نقش جوامع محلی در سطوح مختلف از سیاستگذاری و تخصیص منابع آبی تا مدیریت محلی آن باید دیده شود.» او آغاز کمرنگ شدن نقش جوامع محلی در حفاظت از منابع آبی را از دوره اصلاحات ارضی می‌داند که متأسفانه در دهه‌های بعد با استیلای مدیریت دولت‌محور بر منابع آب و سرزمین ادامه یافته است. این روند به حذف نظام‌های عرفی و شیوه‌های سنتی مدیریت منابع آب که مبتنی بر دانش بومی بودند منجر شد. مجتهدی وضعیت آب‌بندان‌های شمال ایران را مثال می‌زند و می‌گوید: «آب‌بندان‌ها نمونه‌ای موفق از مدیریت سرزمین در شمال کشور است که هم آب مورد نیاز شالیزارهای برنج را تأمین می‌کردند، هم در زمستان زیستگاه پرندگان بودند و در آن پرورش ماهی و صید آبزیان هم انجام می‌شد و روستاییان در آب‌بندان‌ها آبزی‌پروری هم داشتند. لایروبی آب‌بندان‌ها از رسوبات هم فعالیت جمعی‌ای بود که توسط کل اهالی به‌صورت مشارکتی انجام می‌شد.»
به گفته او در گذشته یک روز تمام مردم روستاهای مجاور آب‌بندان با هماهنگی کدخدا جمع می‌شدند، هر خانواده‌ای نیروی کار می‌فرستاد و آب بندان‌ها را لایروبی می‌کردند. اما سیستم دولتی(سازمان آب منطقه ای)جایگزین شد و لایروبی را به شرکت‌های پیمانکار واگذار کرد. شرکت‌ها گاهی لایروبی را انجام می‌دادند و یک سال هم به‌دلیل بی‌پولی لایروبی انجام نمی‌شد. مردم کم کم قبول کردند که لایروبی آب‌بندان‌ها کار خودشان نیست و وظیفه‌ای دولتی است. بدین ترتیب نظام عرفی مدیریت جامعه محلی بر آب‌بندان از بین رفت، شیوه جدید مدیریت دولتی هم کارآمد نبود، لذا بسیاری از آب‌بندان‌ها دچار مشکل شدند. به همین سادگی یکی از سازه‌های آبی کاربردی در شمال کشور را رسوب گرفت. او بخشی از وضعیت نامطلوب تالاب‌ها از جمله تالاب بین‌المللی انزلی را ناشی از این روند اشتباه می‌داند و می‌گوید: «آب‌بندان‌های اطراف تالاب انزلی در سال‌های دور به‌صورت سنتی توسط مردم لایروبی می‌شد، اما وقتی مدیریت از آنها گرفته شد، آب‌بندان‌ها پر از رسوب شدند. حال کشاورزان به‌دنبال تخریب آب‌بندان‌ها، روی تالاب انزلی پمپ می‌زنند و آب را به شالیزارهای اطراف منتقل می‌کنند و یکی از دلایل خشک‌شدن بخش‌هایی از تالاب انزلی همین پمپ‌های برداشت آب است.»
او به تالاب‌های اقماری دریاچه ارومیه در آذربایجان شرقی و غربی اشاره می‌کند و می‌گوید: «تا پیش از ساخت سدها، مدیریت سنتی آب حاکم بود، جامعه محلی از رودخانه‌های منطقه، چون زرینه‌رود آب را به‌صورت جمعی با مدیریت خان و کدخداها به دور افتاده‌ترین زمین‌های کشاورزی روستاهای پایین دست می‌بردند. اما وقتی سدها ساخته شد، وزارت نیرو شبکه درجه چهار انتقال آب را تکمیل نکرد، بنابراین برخی روستاهای پایین دست بی‌آب ماندند. تا پیش از آن مردم روستاهای منطقه روز‌هایی را مشخص می‌کردند، آب زرینه رود را به زمین‌های کشاورزی‌شان منحرف می‌کردند، این سیستم سنتی به هم خورد، شبکه پایاب سد‌ها هم تکمیل نشد. همین مسأله باعث شده تا روستا‌های زیادی چون آغداش، چپقلو و قره قشلاق و... برای سال‌ها از منابع آبی رودخانه بی‌بهره مانده‌اند.»
قنات؛ مدیریت مردمی موفق آب
مجتهدی قنات‌ها را هم یک سیستم آبی مبتنی بر مدیریت مردمی معرفی می‌کند و می‌گوید: «تا پیش از آنکه دولت مدیریت قنات‌ها را به عهده بگیرد، قنات‌ با نظام عرفی مدیریت و لایروبی می‌شد. مردم محلی مواظب وضعیت قنات روستایشان بودند. کدخدا و ریش‌سفید‌ها قنات‌ها را مدیریت می‌کردند. مردم می‌دانستند که باید پاسدار حریم این سازه‌های آبی سنتی باشند و در حریم آن چاهی حفر نشود. اما کار دست دولت که افتاد آنقدر لایروبی قنات‌ها انجام نشد و با حفرچاه بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی برداشت کردند که بسیاری از قنات‌ها از بین رفتند.»
سیلاب نعمت است نه نفرین
مجتهدی بحث را به میناب هرمزگان می‌برد. میناب به گفته کارشناسان با باغ‌های مرکبات و نخل هایش منبع درآمدزایی پایدار کشور بود، اما سد استقلال شیره جان رودخانه میناب را کشید و میناب و داشته‌هایش دچار فروچاله‌های دشت میناب شد. مجتهدی می‌گوید: «تمام نوار ساحلی جنوب و تالاب‌های ساحلی- دریایی چون تالاب شور و شیرین در میناب شرایط مشابه و نظام بارش شبه حاره‌ای دارد. آنها تحت تأثیر بادهای مونسون هستند. مونسون طوفان‌های دریایی است. شرایط بارش نوار ساحلی به گونه‌ای است که در یک سال ممکن است یک قطره هم باران نبارد، اما در کمتر از یک شبانه روز ممکن است تا ۳۰۰میلیمتر باران ببارد. این موضوع بویژه در بشاگرد و مکران زیاد دیده می‌شود.» مجتهدی بارش 200 میلیمتر باران در یک شبانه روز را یک نعمت می‌داند، نه نفرین و می‌گوید: «یک دانش بومی پویا در جنوب کشور وجود داشته که سیلاب را پخش و ذخیره می‌کرده، این شیوه در باغ‌ها و کشاورزی میناب و سیریک هم مرسوم بوده است.» مجتهدی می‌گوید: «از قدیم سیلاب رودخانه گز و هیوه با این روش پخش می‌شد. اما چهار دهه است که مدیریت سنتی در این مناطق از میناب، سیریک و جاسک کنار گذاشته شده است.» ریش‌سفیدان جامعه محلی منطقه نیز نحوه ایجاد برخی سیل‌بند(خاکریز)های آبخیزداری در این منطقه، بدون در نظر گرفتن دانش بومی پخش سیلاب، توسط سازمان جنگل‌ها و آبخیزداری را در بلند مدت زیانبار می‌دانند. آنها اعتقاد دارند این سیل‌بندها با قطع جریان روان‌آب به پایین دست با این روش مانع رویش‌های بهاره گیاهان منطقه و عامل ایجاد ریزگرد در مناطقی چون منطقه بیابان و سیریک است.
این کارشناس یکی از آسیب‌های مدیریت دولتی آب را عدم شناخت شرایط اکولوژیک و بوم‌شناسی بیابان می‌داند و می‌گوید: «این حلقه مفقوده اجازه نمی‌دهد، بسیاری از طرح‌ها در زمینه مدیریت آبی سرزمینی به سرانجام برسد.»
ذخیره باران
او اعتقاد دارد که علاوه‌بر بازیابی روش‌های سنتی مدیریت آب در هرمزگان، شهرداری شهرهایی مثل خمیر، میناب و سیریک و... باید به سمت تعبیه سازه‌هایی در شهرسازی و ساختمان‌سازی بروند که با الگوبرداری از شیوه‌های سنتی ذخیره سیلاب بتوانند آب باران را ذخیره کنند. مجتهدی می‌گوید: «متأسفانه مهندسی عمران، شهرسازی و ساختمان‌سازی در کشور به الگوهای معماری و شهرسازی بومی بی‌توجه است و شیوه ساختمان‌سازی غربی را بدون تناسب با اقلیم و جغرافیای بومی کشور اجرا می‌کنند.»
او می‌پرسد با توجه به بارندگی عالی میناب در سال ۱۴۰۰ که بیش از ۵۰۰میلیمتر بود، شهرداری‌ها و...، چه سازوکاری برای مدیریت پایدار و ذخیره آب حتی رعایت حریم آبراهه‌های فصلی(درغ‌ها) دارند؟ به گفته او آب از کوهستان‌ها از طریق درغ(آبراهه)‌ها وارد جلگه میناب می‌شود و در بخش‌هایی از شهر می‌گذرد. شهرداری‌ها باید حریم درغ‌ها را بشناسند و روی آن شهرسازی نکنند. اما الان سیلاب‌ها از کوهستان به سمت شهر که می‌آید، تأسیسات را تخریب می‌کند، چون در مسیر درغ‌ها ساخت و ساز شده و این نوع شهرسازی ناآشنا با ویژگی‌های طبیعی منطقه عامل تخریب‌های مکرر سیلاب است.
علم وارداتی!
او در مثالی دیگر تخریب قنات‌های روستای پلنگ آباد اشتهارد را نتیجه ناآشنا بودن مهندسان با شرایط زیست بومی منطقه می‌داند و می‌گوید: «پیرمردهای منطقه می‌گویند وقتی جاده اشتهارد به بوئین زهرا را کشیدند ما به آنها گفتیم که اینجا مسیر یک قنات وجود دارد اما به حرف ما گوش ندادند. حالا هر سال جاده در محل قنات ریزش می‌کند و مهندسان هم به آن بتن تزریق می‌کنند تا جاده را بسازند. ریشه این موضوع در آن است که در دانشگاه‌های غرب از جمله اروپا و امریکا قنات وجود نداشته و مهندسی ما که وارداتی غرب است، شناختی از شرایط و ویژگی‌های کهن این سرزمین ندارد، لذا نمی دانند حریم قنات محل راه‌سازی نیست. او یادآور می‌شود:«علم در ایران در بسیاری از رشته‌ها از جمله کشاورزی نیز وارداتی است، بنابر این واحد راندمان ما در تولید کشاورزی، مثل اروپا میزان تولید در واحد سطح یک هکتار است. این اشتباه است، زیرا در اروپا عامل محدود‌کننده زمین است، بنابراین واحد راندمانش چنین تعریف شده، ولی ما از جنوب تهران تا چابهار و کران تا کران کشور بیابان و زمین داریم، محدودیت اراضی نداریم، عامل محدود‌کننده ما، آب است، بنابراین باید واحد تولید کشاورزی در ایران کیلوگرم در مترمکعب آب مصرفی باشد، اما هنوز هم در دانشگاه‌های کشاورزی واحد تولید، همان تن در هکتار است و به میزان مصرف آب برای تولید هر محصول توجه نمی‌شود.»






آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7912/17/613500/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها