مواجهه تازه‌ با زندگی


بهاره جهان‌بخش
مترجم
«داستان اضطراب من»، رمانی‌ است درباره زنی حدود پنجاه‌سال به‌نام لئا که خیلی اتفاقی و غافلگیرکننده متوجه وجود توده سرطانی در سینه‌اش می‌شود. لنا، نویسنده‌ای است که خود دو پسر از دو ازدواجش دارد و پسر همسرش هم با او و همسرش «شالوم» زندگی می‌کند. لئا تمام سال‌های گذشته خود را وقف کار منظم، زندگی، نوشتن و بچه‌ها و همسرش کرده و حالا که این توده بدخیم در مسیر زندگی‌اش قرار گرفته تلاش می‌کند با بازنگری به گذشته، رابطه با والدین – خصوصاً مادر- ازدواج اول و شوهر فعلی‌اش و انتظارات و مشکلات بچه‌ها، دنبال دلایل روانی منجرشده به بیماری خود بگردد. نویسنده در بخش‌های مختلف رمان سعی دارد تأثیر عمیق زخم‌های روحی، دل‌شکستگی و رنجش‌های عاطفی را در بدن و سلامت انسان نشان دهد. «داستان اضطراب من» اتفاقاً داستان زنی مضطرب وسواسی و رنجور نیست که بعد از شنیدن خبر ابتلا به سرطان دست و پایش را گم کرده باشد، بلکه زن میانسال داستان تازه به بهانه فرصت محدودی که پیش رو دارد سعی می‌کند مواجهه تازه‌تری با زندگی را امتحان کند. و همیشه عشق در غم، درد، بیماری، تنهایی و ترس پیدا می‌شود. هرقدر همه اینها در روح انسان عمیق‌تر و کاری‌تر باشند عشق عجیب‌تر و آتشین‌تری بروز خواهد کرد و این را تاریخ عشاق جهان براحتی نشان می‌دهند. لئا در جریان شیمی‌درمانی عاشق می‌شود و بعد باید برای مدت محدود زندگی پیش رو تصمیم بگیرد. این‌که می‌‌خواهد آلام روحی و جسمی را در کنار چه کسی تاب بیاورد. لئا در طول داستان بارها به بیان روشن اقرار می‌کند که هر زمان که شوهرش با او قهرهای طولانی کرده یا او را تحقیر کرده و نادیده انگاشته خودش متوجه شده که اتفاق ناخوشایندی در بدنش در حال روی دادن است. همان چیزی که سرانجام با هیولایی به‌ نام سرطان سربرمی‌آورد.بینیاردی نویسنده کتاب خود تجربه دست‌و‌پنجه نرم‌کردن با سرطان را از سر گذرانده و اول کتاب سعی دارد زندگی شخصی خود را به شکلی قاطعانه از داستان لئای کتابش مبرا کند، اما کمی پیگیری اخبار زندگی شخصی او به‌خوبی نشان می‌دهد لئا چقدر و تا کجاها به بینیاردی شبیه است. همیشه داستان‌ها زمانی به دردآورترین شکل ممکن نگاشته می‌شوند که بیشترین قرابت را با تجربه واقعی نویسنده خود از جهان واقعی و زیست او دارد. و «داستان اضطراب من» خواننده را دچار دردی که لئا با آن دست به گریبان است می‌کند و موجب می‌شود به فکر سلامت روح و تن خود بیفتد پیش از آن‌که خیلی دیر شده باشد.
اضطراب من
داریا بینیاردی
ترجمه بهاره جهان‌بخش
نشر ققنوس

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7832/24/599814/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها