اصالت به داوری مخاطب


مهدی سجاده‌چی
فیلمنامه‌نویس
یک جست‌وجوی ساده در گوگل در موضوع دعاوی حقوقی مربوط به حق مالکیت معنوی ما را به ده‌ها سایت و شرکت حقوقی بین‌المللی می‌رساند که بسیاری از آنها هزینه‌های خود را پس از پیروزی در پرونده دریافت می‌کنند. این بدین معناست که حتی در کشورهایی که به معاهده برن ملحق شده و کپی‌رایت جزو بدیهیات حقوقی است سالانه هزاران مورد دعوی و اختلاف حقوقی رخ می‌دهند که برای وکلا قراردادهای تضمین شده را هم سودآور کرده است. با این حساب و با توجه به کمبود و ضعف قوانین حمایتی از حق مالکیت معنوی آثار هنری در کشورمان می‌توان انتظار داشت که هر سال با انبوهی از سرقت‌ها، سوء‌تفاهم‌ها، اختلافات، رفتارهای خارج از عرف و اخلاق و حتی توهمات در صنعت موشن پیکچر [لطفاً معادل فارسی این اصطلاح را بسازید]کشور مواجه باشیم. به این مشکل باید نکته دیگری را هم اضافه کرد که همانا ذات لغزنده و در حرکت اندیشه‌ها و آثار هنری است. کسانی که آثار هنری و ادبی جهان را دنبال می‌کنند مدام با مواردی از شباهت‌ها با درجات مختلف آن رو به رو می‌شوند. این حس شبیه‌بینی یا شباهت‌پنداری به‌دلیل کوچک بودن حجم آثار تولیدی ما در صنعت موشن پیکچر عملاً شبیه‌بینی یا شباهت‌پنداری میان دو اثر را به نحوی بارز تشدید می‌کند. از «آن روز» تا روز قیامت در هر فیلمی هر پسری پدرش را در حمام بشوید از نظر مخاطب سینمای ایران به‌عنوان تکرار سکانسی از فیلم «جدایی نادر از سیمین» طبقه‌بندی خواهد شد. به طرز آشکاری چنین پنداری نه منطقی است و نه منصفانه اما واقعیت دارد. حال ما باید با این واقعیت که اصالتاً نامطلوب است چگونه روبه‌رو شویم؟ طبیعتاً یکی از راه‌های حل مشکل توسل به محاکم قضایی و مراجع داوری موجود است، اما کیست که نداند آرایی از این دست در بسیاری از مواقع بیش از آن که مرافعه را به حقیقت نزدیک کند برای بستن پرونده به کار می‌رود و درصدی از رضایت و نارضایتی را بین طرفین دعوی تخس می‌کند. رسانه‌ها چطور؟ آیا داوری افکار عمومی در بستر رسانه‌ها سرانجام معیار مناسبی برای قضاوت به دست ما خواهد داد؟ بعید می‌دانم. شاید هر دو راه پیش‌بینی شده در درازمدت مؤثر و حتی گریزناپذیر باشند اما احتمالاً هرگز نمی‌توانند نسخه‌ای قطعی برای تک تک پرونده‌های اختلافی باشند. در مورد اختلاف دو سریال «جیران» و «آهوی من مارال» من تصور می‌کنم با توجه به اظهارات و بیانیه‌های ذکر شده، توقع طلوع خورشیدوار حقیقتی بین و آشکار، نامحتمل باشد و ادعا می‌کنم طلوع چنین خورشیدی نه ممکن است و نه حتی ضروری، چنانچه مضمون این یادداشت حاوی شکلی از سلامت و تعادل باشد به پرسش قدیمی «چه باید کرد» می‌رسیم. به نظرم در وهله اول شایسته است رسانه‌ها تلاش کنند از طرفین دعوا کینه‌زدایی کرده و روی شعله‌های موجود نفت نریزند و کار را به سمتی نکشانند که سرانجام محاکم رسمی ناچار شوند یکی از این دو سریال را به خوشبختی برسانند و دیگری را اعدام کنند. شاید نزدیک ترین راه برون‌رفت از این بحران که به عقل سلیم و وجدان عمومی نزدیک‌تر باشد اصالت دادن به داوری مخاطب در هر دو کار است؛ مقایسه‌ای یا غیرمقایسه‌ای. وقتی دو سریال که دستمایه مشترک تاریخی فرامتنی دارند و چه بسا شباهت‌هایی در پرداخت [که الزاماً شباهت‌های خلاقانه‌ای هم نیستند] و هر دو از بسته‌بندی‌های رایج کارهای نمایشی ایران بهره جسته‌اند چه عیبی دارد که با فاصله نه چندان دور، هر دو اثر برای مخاطبان به نمایش درآیند.
شک نداشته باشید چنانچه فرصت نمایش دو اثر که شباهت‌هایی دارند فراهم شود داوری مخاطب نسبت به رأی مراجع قانونی به آنچه  ما حقیقت تصور می‌کنیم بسیار نزدیک تر خواهد بود و چه بسا این رویه [به فرض رویه شدن] ترازوی ترسناکی را در برابر تولیدکنندگان آثار هنری آشکار کند تا از این پس در انتخاب و تولید اثر با احتیاط و دقت بیشتری عمل کنند. برای هنرمند هیچ چیز به اندازه دوری از نگرانی قضاوت‌های سوء دیگران آرامش‌بخش نخواهد بود.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7829/24/599405/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها