مطالبات کشاورزان اصفهان و آینده زایندهرود
سروش طالبی
پژوهشگر آب و توسعه
کشاورزان اصفهان توانستند هزاران نفر از مردم اصفهان را در تجمعی مسالمتآمیز و منظم گردهم بیاورند تا برای زایندهرود مطالبات مدنی درخواست کنند. طی سالهای گذشته میتوان موفقیتها و اثربخشیهای مطالبات مدنی کشاورزان اصفهان را در جلوگیری از اجرای طرحهای جدید بارگذاری بر منابع آب زایندهرود، ساماندهی رودخانه، توزیع عادلانه آب بین غرب و شرق اصفهان و جبران مالی حقوق از دست رفته کشاورزان مشاهده کرد. کشاورزان توانستند وظایفی را که به طور سنتی در انحصار دولت بود، متقبل شوند و به خوبی از عهدهاش بربیایند. شاید مهمترین دستاورد حرکت کشاورزان این بود که نشان داد دولت نمیتواند تا ابد بر تصمیمگیریهای آب تسلط داشته و هیچ دلنگرانیای از تبعات اقداماتش نداشته باشد. شرایط اجتماعیای که در کارون، کرخه، هلیلرود، کر و سفیدرود نیز نزدیک است.
امروز این پرسش در سطح جامعه مطرح است که چطور میشود تجمعی بزرگ برگزار کرد و به جای مقابله، حتی پوشش رسانهای نیز از آن بشود؟ باید پاسخ داد که این وضعیت حاصل ارتقای آگاهی کشاورزان و چانهزنی و مطالبه مستمر از دولت برای اثبات حقانیت خودشان است. کنش کشاورزان مطابق میل دولت نبوده، بلکه بخشی از دولت را ملزم به همراهی کرده است. اکنون کشاورزان اصفهانی در موقعیتی قرار گرفتهاند که نقشی تعیینکننده در مناسبات زایندهرود برعهده دارند. تصویر کشاورزان مظلوم گذشته، اکنون به گروههایی منسجم و توانمند که تکالیف دولت را تعیین کرده و خواستهشان را نیز محقق میکند، تغییر پیدا کرده است. موقعیت جدید و پارادوکسیکال کشاورزان اصفهانی که در آن هم از حقوق آب خود محرومند و هم بازیگر قدرتمند در این مسأله هستند، الزامات جدیدی نیز برای مواجهه با آنها به وجود میآورد.
اولین وظیفه مربوط به جامعه مدنی و سایر ذینفعان حوضه زایندهرود است. قدرت کشاورزان نباید دور از نگاهی انتقادی باشد و مظلومیت آنها نباید توجیهی برای پذیرش بی چون و چرای گفتمان آنها باشد. روایت غالب کنونی از زایندهرود آن چیزی است که تحت تأثیر مطالبات کشاورزان برساخت شده است. در این گفتمان عامل به وجود آمدن مسأله زایندهرود تخصیصهای دولتی است (که عمدتاً اشاره به استانهایی غیر از اصفهان و مصارفی غیر از کشاورزی دارد) و راهکار نیز تعهد دولت به تأمین آب برای تخصیصهایی است که بدون توجه به موجودی آب صادر کرده است. این روایت اکنون مورد حمایت دولتمردان، شهروندان و حتی فعالان زیستمحیطی اصفهانی قرار گرفته است. اما به بسیاری از تعارضات ذاتی و واقعیتهای زایندهرود در این روایت توجهی نمیشود. در این گفتمان اگر چه بر حقوق کشاورزان تمرکز میشود ولی حقوق بسیاری از مطالبات ذینفعان خاموش همچون تالاب گاوخونی، حق جریان زایندهرود، اضافه برداشت از آبخوانها (و به تبع آن فرونشست) و حقوق کارون و سرشاخههایش به درستی طرح نمیشود و به مصارف زیاد آب در کشاورزی مناطقی از استان اصفهان در بالادست یا حاشیه شرقی اصفهان نیز بیتوجه است. از آن مهمتر، پاسخ صحیحی نمیدهد که منابع امکانپذیر برای تأمین آب (با فرض نادیده گرفتن چالشهای عظیم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فنی اجرای آنها) چه بخشی از تقاضایی را که تحت عنوان تعهدات تأمین نشده دولت مطرح میشود، جبران میکند؟
از سوی دیگر با وجود دستاوردهای ارزنده حرکت کشاورزان، گمان میکنم باقی ماندن بر مناسبات فعلی و پذیرش بیچون و چرای گفتمان آنها، اکنون دیگر موجب بنبست و عدم پیشرفت در مسائل آب زایندهرود میشود. زایندهرود نیازمند تنوعبخشی به مسألهشناسی و ایدههایی برای راهکار است.
اما ذینفعان استان اصفهان تحت تأثیر مطالبه کشاورزان، روایتی واحد را تکرار میکنند. مهمترین دلیل این وضعیت، دولتی است که اگرچه قدرت چندانی در مدیریت زایندهرود ندارد، اما حاضر نیست از وعده دادن و تصاحب نقش منجی زایندهرود کوتاه بیاید. در چنین وضعیتی دولت باید انتظار جامعهای را داشته باشد که در مقابل (دولت) توقع واحدی را مطالبه کند که پول و آب بیاور و ما نظارهگر میمانیم تا زایندهرود احیا شود؛ توقعی که حتی در صورت تحقق، نه تمامی دارد و نه منتج به جریان دائمی زایندهرود میشود. در صورتی که احیای زایندهرود در شرایط حضور نهادهای اجتماعی قوی، باید از مسیر سپردن نقش و مسئولیت و پاسخگویی به خود جامعه و تسهیلگری دولت صورت بگیرد.
پژوهشگر آب و توسعه
کشاورزان اصفهان توانستند هزاران نفر از مردم اصفهان را در تجمعی مسالمتآمیز و منظم گردهم بیاورند تا برای زایندهرود مطالبات مدنی درخواست کنند. طی سالهای گذشته میتوان موفقیتها و اثربخشیهای مطالبات مدنی کشاورزان اصفهان را در جلوگیری از اجرای طرحهای جدید بارگذاری بر منابع آب زایندهرود، ساماندهی رودخانه، توزیع عادلانه آب بین غرب و شرق اصفهان و جبران مالی حقوق از دست رفته کشاورزان مشاهده کرد. کشاورزان توانستند وظایفی را که به طور سنتی در انحصار دولت بود، متقبل شوند و به خوبی از عهدهاش بربیایند. شاید مهمترین دستاورد حرکت کشاورزان این بود که نشان داد دولت نمیتواند تا ابد بر تصمیمگیریهای آب تسلط داشته و هیچ دلنگرانیای از تبعات اقداماتش نداشته باشد. شرایط اجتماعیای که در کارون، کرخه، هلیلرود، کر و سفیدرود نیز نزدیک است.
امروز این پرسش در سطح جامعه مطرح است که چطور میشود تجمعی بزرگ برگزار کرد و به جای مقابله، حتی پوشش رسانهای نیز از آن بشود؟ باید پاسخ داد که این وضعیت حاصل ارتقای آگاهی کشاورزان و چانهزنی و مطالبه مستمر از دولت برای اثبات حقانیت خودشان است. کنش کشاورزان مطابق میل دولت نبوده، بلکه بخشی از دولت را ملزم به همراهی کرده است. اکنون کشاورزان اصفهانی در موقعیتی قرار گرفتهاند که نقشی تعیینکننده در مناسبات زایندهرود برعهده دارند. تصویر کشاورزان مظلوم گذشته، اکنون به گروههایی منسجم و توانمند که تکالیف دولت را تعیین کرده و خواستهشان را نیز محقق میکند، تغییر پیدا کرده است. موقعیت جدید و پارادوکسیکال کشاورزان اصفهانی که در آن هم از حقوق آب خود محرومند و هم بازیگر قدرتمند در این مسأله هستند، الزامات جدیدی نیز برای مواجهه با آنها به وجود میآورد.
اولین وظیفه مربوط به جامعه مدنی و سایر ذینفعان حوضه زایندهرود است. قدرت کشاورزان نباید دور از نگاهی انتقادی باشد و مظلومیت آنها نباید توجیهی برای پذیرش بی چون و چرای گفتمان آنها باشد. روایت غالب کنونی از زایندهرود آن چیزی است که تحت تأثیر مطالبات کشاورزان برساخت شده است. در این گفتمان عامل به وجود آمدن مسأله زایندهرود تخصیصهای دولتی است (که عمدتاً اشاره به استانهایی غیر از اصفهان و مصارفی غیر از کشاورزی دارد) و راهکار نیز تعهد دولت به تأمین آب برای تخصیصهایی است که بدون توجه به موجودی آب صادر کرده است. این روایت اکنون مورد حمایت دولتمردان، شهروندان و حتی فعالان زیستمحیطی اصفهانی قرار گرفته است. اما به بسیاری از تعارضات ذاتی و واقعیتهای زایندهرود در این روایت توجهی نمیشود. در این گفتمان اگر چه بر حقوق کشاورزان تمرکز میشود ولی حقوق بسیاری از مطالبات ذینفعان خاموش همچون تالاب گاوخونی، حق جریان زایندهرود، اضافه برداشت از آبخوانها (و به تبع آن فرونشست) و حقوق کارون و سرشاخههایش به درستی طرح نمیشود و به مصارف زیاد آب در کشاورزی مناطقی از استان اصفهان در بالادست یا حاشیه شرقی اصفهان نیز بیتوجه است. از آن مهمتر، پاسخ صحیحی نمیدهد که منابع امکانپذیر برای تأمین آب (با فرض نادیده گرفتن چالشهای عظیم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فنی اجرای آنها) چه بخشی از تقاضایی را که تحت عنوان تعهدات تأمین نشده دولت مطرح میشود، جبران میکند؟
از سوی دیگر با وجود دستاوردهای ارزنده حرکت کشاورزان، گمان میکنم باقی ماندن بر مناسبات فعلی و پذیرش بیچون و چرای گفتمان آنها، اکنون دیگر موجب بنبست و عدم پیشرفت در مسائل آب زایندهرود میشود. زایندهرود نیازمند تنوعبخشی به مسألهشناسی و ایدههایی برای راهکار است.
اما ذینفعان استان اصفهان تحت تأثیر مطالبه کشاورزان، روایتی واحد را تکرار میکنند. مهمترین دلیل این وضعیت، دولتی است که اگرچه قدرت چندانی در مدیریت زایندهرود ندارد، اما حاضر نیست از وعده دادن و تصاحب نقش منجی زایندهرود کوتاه بیاید. در چنین وضعیتی دولت باید انتظار جامعهای را داشته باشد که در مقابل (دولت) توقع واحدی را مطالبه کند که پول و آب بیاور و ما نظارهگر میمانیم تا زایندهرود احیا شود؛ توقعی که حتی در صورت تحقق، نه تمامی دارد و نه منتج به جریان دائمی زایندهرود میشود. در صورتی که احیای زایندهرود در شرایط حضور نهادهای اجتماعی قوی، باید از مسیر سپردن نقش و مسئولیت و پاسخگویی به خود جامعه و تسهیلگری دولت صورت بگیرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه