کودکان یک نگاه جدید امروزی می‌خواهند


به‌ نظرم قبلاً برنامه‌ها خاصه برای کودکان ساخته می‌شد؛ اما در سال‌های اخیر، اگر کاری به‌عنوان کار کودک ساخته و پخش می‌شود، این امکان را می‌دهد که بزرگ‌ترها هم از تماشای آن لذت ببرند. به‌نوعی، آن سال‌ها بزرگ‌ترها کنار بچه‌ها صرفاً حضور داشتند و شاید از تماشای کارها لذتی هم نمی‌بردند؛ اما حالا ابعاد کارهای کودک گسترده‌تر شده است و یک‌جورهایی بیشتر شبیه برنامه‌ای مناسب برای همه اعضای خانواده هستند؛ نه صرفاً قشر سنی خاصی؛ مثلاً «محله گل و بلبل» برای همه طیف‌های سنی جذابیت داشت و بزرگسالان هم از سوژه‌های آن خوش‌شان می‌آمد. احساس خودم این است که شکل برنامه‌سازی‌های اخیر بهتر شده. شاید به این‌ علت ‌که قبلاً فکر می‌کردیم دیواری بین بزرگسالان و کودکان وجود دارد و این مرز باید باشد؛ در حالی‌ که در کارهای مطرح روز جهان در ژانرهای مناسب خانواده نیز که نگاه کنید، این دیوار را برداشته‌اند و محوریت مخاطب را «خانواده» قرار داده‌اند. به‌عبارتی، مثل خود زندگی‌است. واقعیت این است که کودکان از زندگی والدینشان جدا نیستند و گاهی اتفاقاً در مسائل بزرگ‌ترها شریک هم می‌شوند. اینکه بازیگرهای کودک، تیپیکال کار می‌کنند و با ملزوماتی همچون لباس یا گریم‌های اگزجره و حتی نوعی از بازی اغراق‌شده در کارهای کودک حاضر می‌شوند؛ به‌نظرم اینها هیچ ‌یک، ایراد نیستند. معتقدم محتوا همیشه یک‌جور است و لزومی به تغییر ندارد؛ آنچه باید تغییر کند، نحوه ارائه است؛‌ مثلاً نفس مفهومی نظیر «بخشندگی»، برای همه یکی‌است؛ می‌خواهد بخششِ یک عروسک باشد یا یک آپارتمان! در نفس ماجرا تغییری وجود ندارد.
منتها منِ بازیگر، منِ تهیه‌کننده، منِ تولیدکننده اثر نمایشی یا برنامه‌ساز باید در نحوه ارائه این مفهوم برای باورپذیری بیشتر به کودک، چیزهایی را لحاظ کنم. یکی از مهم‌ترین ابزار کمکی من در این ماجرا، لباس، گریم و اکسسوار هستند؛ به‌علاوه نوع بازی. رنگ‌ها، نورها و موسیقی‌ها، ایجاد جاذبه می‌کنند تا کودک بنشیند و گوش دهد و ببیند. اگر اینها نباشد، یک بچه سخت‌تر با کار ارتباط برقرار می‌کند یا شاید اصلاً با آن ارتباط برقرار نکند. من اگر نقش یک نانوا را همان‌طور که در زندگی عادی هست و می‌بینیم، بازی کنم، کودک اتفاقاً آن را می‌پذیرد؛ اما ممکن است دیگر برایش جذابیتی نداشته باشد؛ بنابراین، بهتر است او را با عناصری سرگرم کنم تا بتوانم حرف خودم را بگویم.
 این عناصر، زمینه‌ساز ارتباط هستند و ملزومات نزدیک‌شدن بازیگر که واسطه متن و مخاطب برای انتقال مفاهیم است و جزء دنیای ذهنی کودکان به‌شمار می‌روند. ازاین‌ رو، معتقدم که بازی‌های تیپیکال برای کودکان مناسب‌تر هستند؛ مگر آنکه اساساً بازیگران آن‌کار، خودشان کودک باشند. این ‌چیزی ‌که می‌گویم از منظر کارشناسی نیست؛ بیشتر مربوط به تجربیات شخصی‌است؛ پیش‌ترها که برای نسل قبل‌تر، کار کودک انجام می‌دادیم، به‌نظرم بچه‌ها قصه‌های طولانی سروته‌دارتر را بیشتر دوست داشتند؛ با آرامش می‌نشستند و قصه‌ و ماجرا را تا انتها دنبال می‌کردند. یک‌جور انگار سرعتشان کند بود؛ درست مانند ریتم زندگی همان‌دوره. الآن با افزایش سرعت زندگی و روند ماشینی‌شدن، انگار تحمل بچه‌ها هم کم شده و دوست دارند به‌سرعت به ته ماجرا برسند.
 یک‌زمانی قصه‌گوها با آب‌وتاب ماجرایی را تعریف می‌کردند که بچه‌های امروز، آن‌سبک را نمی‌‌پسندند و برایشان جذابیتی ندارد. حالا باید روایت‌ها پر از حرکت و هیجان و ماجرا باشد؛ کارتون‌های حالا را ببینید بن‌تن، مرد عنکبوتی و... لبریز حادثه‌اند. جلب نظر کودک در تئاتر در دوره فعلی سخت‌تر است؛ گرچه معتقدم سختی آن در هر رسانه‌ای وجود دارد. سخت‌تر است به ‌این‌ جهت ‌که بچه‌های امروزی بسیار به‌روز هستند؛ حتی در لباس‌پوشیدن. یک شوخی بود با این مضمون که طرف، تعدادی جوان را می‌بیند که به‌شکل عجیبی لباس پوشیده‌اند. به خودش می‌گوید معلوم نیست واقعی هستند یا قضیه طنز است. این شوخی، واقعیتی در خودش مستتر دارد که آن‌هم، عدم شناخت کامل نسل قبلی از نسل جدید است. برای ما که متعلق به نسل قبل هستیم، کار کمی سخت می‌شود؛ چون باید خودمان را به‌روز کنیم و حتی اصطلاحات بچه‌های امروزی را یاد بگیریم تا ارتباط بهتری برقرار شود. نمی‌شود با کودک امروز، به زبان کودک دیروز سخن گفت؛ آنها یک نگاه جدید امروزی می‌خواهند. به‌نظرم بازیگر کارهای کودک، اگر خودش فرزند داشته باشد، بهتر است؛ ‌زیرا معتقدم کسی که خودش فرزند دارد، درکش از کودک و دنیای او نسبت ‌به کسی که این تجربه واقعی را ندارد، بیشتر است. هرچند این یک قاعده کلی و حتمی نیست؛ اما درک یک موقعیت در خلق یک موقعیت اثرگذار است.
 شما اگر با فرزند خردسالتان در سالن نمایش بنشینید، چالش‌هایی را که برای جلب توجه او به آنچه روی صحنه در حال رخ‌دادن است بهتر درک خواهید کرد و می‌دانید که کودکان اقلاً برای آرام‌ نشستن و گوش‌دادن و دیدن یک قصه نمایشی تا چه اندازه صبر دارند و احساس خستگی نمی‌کنند. همین کمک می‌کند هنگام خلق یک نمایش، این‌ موضوع هم گوشه ذهنتان باشد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7747/8/589072/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها