کابوس انزوا


احسان گرایلی‌/کارگردان تئاتر
    آنچه بشر را طی قرن‌ها از کوران حوادث جان بدر برده و توان زیست داده است و نه تنها مانع انقراض این گونه شده است بلکه امکان اصلی بقا و رشد و توسعه به او داده است توان آن در اجتماع سازی و زندگی جمعی‌ است. اجتماع امر ناگزیر بشر است حالا دیگر انتخاب او نیست حتی اگر مقبولش نباشد. این زیست گروهی بشر را وا داشته تا قواعد اجتماعی را نیز در پی قرن‌ها آزمون و خطا تبیین کند تا بتواند حفظش کند هر چند با مخاطرات بسیار و گاهی چه بسیار خطاها از زبان و خط تا شهر و قانون همه و همه مجموعه‌ دستاوردهایی‌ است که در همین راستا بشر ایجاد کرده است تا بتواند مفهوم اجتماع را بقا و تداوم بخشد. پیچیده‌ترین مفهومی که شاید اصلی‌ترین عامل تکامل و تداوم بشر است. اما برخی از اختراعات بشر مثل تئاتر گونه‌ای روایتگری برای تبیین مفاهیم عظیم چگونه زیستن،  ابزاری برای حفظ تجربه‌های ناب عوامل اصلی بقای اجتماع است. ابزاری برای حفظ گوهر «توان هم زیستی» شکل بالغی از دوباره زیستن تجربه‌ها است. و تنهایی از بزرگ‌ترین ترس‌های بشر است. اجتماع و فعالیت‌های اجتماعی پناه این ترس بزرگ بشر است. تئاتر به مثابه امکانی برای گریز از تنهایی ست. امکانی برای اشتراکی جمعی‌ است. راز مانایی آن هم در جمعیت است. چیزی از جنس آیین.
این روزها بشر دارد نوع دیگری از زیست را تجربه می‌کند، ارتباطات گسترده‌تر و متفاوت را به واسطه فضای مجازی زیست می‌کند. اماکنی در اختیار گرفته تا فارغ از قراردادهای مکانی و زمانی و زبانی ارتباط خود را توسعه دهد. اما گویی حسی از تنهایی بیشتر را در او بیدار کرده است. ترس بزرگ گویی سراغش آمده است. تنهایی. در دل این تجربه‌ جوان کابوس کرونا در می‌نوردد جهان را.
کرونا پیش از این که هر چیزی باشد انگار دیوی اساطیری‌ است برای بلعیدن جمعیت. دورهمی را می‌بلعد. با خودش تنهایی می‌آورد و تنهایی تن‌ها را می‌بلعد. این بار همان چیزی که طی قرن‌ها عامل اصلی بقای بشر بوده یعنی اجتماع و جمعیت و باهم بودن خود خون در رگ این هیولای دهشتناک می‌کند. داستان دراماتیکی ا‌ست. تمام عناصر یک داستان اسطوره‌ای را دارد و امکان فضای مجازی این بار دیگر گونه به کمک بشر می‌آید و تن‌ها را به هم ارتباط می‌دهد در تنهایی. تجربه‌ عجیبی بود کرونا شاید بتوان گفت که بسیاری از تعاریف اجتماعی را عوض خواهد کرد. نشان داد که بسیاری از مناسبات معمول و عرفی تهی از معنا شده‌اند و نبودشان چیزی از توان همزیستی کم نمی‌کند. بسیاری از امور هم حتما از این پس تغییر شکل خواهند داد چیزی‌هایی مثل کسب و کارهای تازه و حتی چیزهایی مثل نظام آموزش را. اما از طرفی من فکر می‌کنم یادآوری هم کرد که یک چیزهایی هم هست که باید باشد تا جمعیت باشد. جمعیت باشد برای رهایی از ترس بزرگ، از تنهایی. چیزهایی ما را به شکل حقیقی دور هم جمع کند و تجربه‌ تجلی احساس‌های جمعی را در ما بیدار کند. ما با هم و در کنار هم لحظه‌های ناب حسی را زندگی کنیم، زنده و واقعی. سرهای متکثری که سر بزرگی شوند و باهم بخندند باهم بغض کنند با هم فریاد بزنند. نفس به نفس، چشم در چشم. خیره به لبخند یکدیگر. چیزهایی مثل آیین، مثل تئاتر.
کرونا روزهای سختی برای جامعه بود به شکل اولی برای بدنه‌  نحیف جامعه تئاتری که همینطورها مهجورند، همینطورها مغفول مانده‌اند دیگر با کرونا به شکل جداگانه‌ای رنجوری کشیده‌اند. تلاش کردند که شاید بتوانند مثل خیلی از همزادان خود در بستر فضای مجازی حیات خود را دوام دهند. فکر نمی‌کنم موفق بوده باشند همان‌قدر که اسلاف این جریان مثل تله‌تئاتر خیلی موفق نبود. چیزی اساسی کم دارند و آن هم جمعیت است. البته خانواده‌ تئاتر یاد گرفته پیک موتوری کار کند، توی کافه کار کند، خرید و فروش کند تا روزهای سخت را بگذراند و در زمان خودش روح سرکشش را روی صحنه آرام کند. آموخته است رنج زندگی را. فکر می‌کنم به همین قاعده تئاتر بعد کرونا زنده‌تر بیدار خواهد شد. چون بشر تشنه‌تر است برای هر با هم بودنی. من فکر می‌کنم فرصتی‌ است تا متن‌ها داغ و پخته‌ شود تا روزهای دوباره‌ صحنه. چون تئاتر مثل هر آیینی به جمعیت زنده است و جمعیت برای تداوم و بقا به آیین.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7666/8/580944/1
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها