وقتی چراغ گفتوگو روشن شود
عباس عبدی/ پژوهشگر و فعال سیاسیاجتماعی
وقتی ما از گفتوگو صحبت میکنیم مراد از آن تنها حرف زدن نیست بلکه گفت و شنود برای رسیدن به یک هدف است. مثلاً گفتوگوی علمی برای رسیدن به حقیقت است اما گفتوگوی سیاسی و اقتصادی اساساً اینگونه نیست. گفتوگوی اقتصادی هم میتواند علمی و درباره علم اقتصاد باشد اما هنگامی که برای خرید خانه گفتوگو میکنیم دیگر چنین گفتوگویی علمی محسوب نمیشود. گفتوگوهای اقتصادی و سیاسی برای این است که منافع طرفین به حداکثر برسد و هزینههای آنها کاهش پیدا کند. گفتوگوهای دیگری هم داریم در شاخههای فرهنگی، تربیتی که برای نزدیک شدن انسانها به یکدیگر و درک متقابل همدیگرشکل میگیرد. هرکدام از اینها متمایز از یکدیگر و دارای چارچوبهای متفاوتاند. مثلاً وقتی گفتوگوی اقتصادی میکنیم برای خرید یک خودرو، اگر پولی نداشته باشیم نمیتوانیم گفتوگو کنیم. در سیاست وقتی گفتوگو میکنیم به منظور این است که راهکارهایی را پیدا کنیم که هزینههای تعامل سیاسی در آنها کم و منافع آنها زیاد شود. گفتوگوی اقتصادی و سیاسی بدون داشتن منابع آنها که سرمایه و کار و قدرت باشد اتلاف وقت است. گفتوگو لازمه رسیدن به توافق و تفاهم و یک تدبیر مشترک است که به کاهش هزینه و افزایش منافع منجر شود. گفتوگوی جهانی و گفتوگو میان تمدنها نیز همینطور است. برای این است که تمدنها نسبت به هم فهم و درک بهتری پیدا کنند. و بهجای ستیز که هزینهزا است به تفاهم و صلح برسند. مثالی میزنم: وقتی با شخصی آشنا نیستیم ممکن است رفتاری از او در نظر ما غیرمتعارف و بد جلوه کند اما وقتی با خود او صحبت میکنیم متوجه میشویم که دچار اشتباه شدهایم و منظور طرف مقابل اصلاً چیزی که ما برداشت کردیم نبوده. اگر ما گفتوگو نکنیم درک متقابل شکل نمیگیرد و دچار سوءظن میشویم، سوءظنی که اساساً حقیقت ندارد. و این سوءظن و بیاعتمادی هزینه زندگی را بالا میبرد. بنابراین با گفتوگومیتوان به روشن شدن مسائل کمک کرد. هر گفتوگویی ضوابط و معیارهای خاص خود را برای داوری دارد و در قالب مشخصی شکل میگیرد. بیشترین کاری که از دانشگاهها انتظار میرود سازمان دادن گفتوگوهای علمی است که میتواند جذابیت خاص خود را داشته باشد؛ برای رشد و ارتقای علم در جامعه به خصوص در حوزه اجتماعی. دانشگاهها باید به دانشجوها و جامعه یاد دهند که چگونه بدون جار و جنجال با یکدیگر به گفتوگو بپردازند تا به نتیجه علمی برسند.
وقتی که گفتوگو نداشته باشیم درک مجموعهای از ما از واقعیتهای ثابت متفاوت میشود. مانند داستان مشهور مولانا درباره نزاع عرب و فارس و ترک بر سر انگور که هرکدام به یک نام آن را میشناختند درحالی که منظور همه یک چیز بود. وقتی چراغ گفتوگو روشن شود درک مشترکی بهوجود میآید. در ادبیات عرفانی به کرات مشاهده میشود که راههای رسیدن به خدا بینهایت است. بخش عمده دعواهای بین ادیان بر سر همین عدم گفتوگو است. هر کدام به شیوه خودشان مشغول عبادت خداوند هستند اما در نهایت همه یک کار را انجام میدهند. شخصی که نتواند با دیگری گفتوگو کند یعنی نمیتواند با هیچکس به تفاهم برسد. همیشه خودش را تنها میبیند و بیش از اینکه به دیگری لطمه بزند به خود آسیب میزند و گمان میکند همه با او سر جنگ دارند در حالی که چنین نیست.
وقتی ما از گفتوگو صحبت میکنیم مراد از آن تنها حرف زدن نیست بلکه گفت و شنود برای رسیدن به یک هدف است. مثلاً گفتوگوی علمی برای رسیدن به حقیقت است اما گفتوگوی سیاسی و اقتصادی اساساً اینگونه نیست. گفتوگوی اقتصادی هم میتواند علمی و درباره علم اقتصاد باشد اما هنگامی که برای خرید خانه گفتوگو میکنیم دیگر چنین گفتوگویی علمی محسوب نمیشود. گفتوگوهای اقتصادی و سیاسی برای این است که منافع طرفین به حداکثر برسد و هزینههای آنها کاهش پیدا کند. گفتوگوهای دیگری هم داریم در شاخههای فرهنگی، تربیتی که برای نزدیک شدن انسانها به یکدیگر و درک متقابل همدیگرشکل میگیرد. هرکدام از اینها متمایز از یکدیگر و دارای چارچوبهای متفاوتاند. مثلاً وقتی گفتوگوی اقتصادی میکنیم برای خرید یک خودرو، اگر پولی نداشته باشیم نمیتوانیم گفتوگو کنیم. در سیاست وقتی گفتوگو میکنیم به منظور این است که راهکارهایی را پیدا کنیم که هزینههای تعامل سیاسی در آنها کم و منافع آنها زیاد شود. گفتوگوی اقتصادی و سیاسی بدون داشتن منابع آنها که سرمایه و کار و قدرت باشد اتلاف وقت است. گفتوگو لازمه رسیدن به توافق و تفاهم و یک تدبیر مشترک است که به کاهش هزینه و افزایش منافع منجر شود. گفتوگوی جهانی و گفتوگو میان تمدنها نیز همینطور است. برای این است که تمدنها نسبت به هم فهم و درک بهتری پیدا کنند. و بهجای ستیز که هزینهزا است به تفاهم و صلح برسند. مثالی میزنم: وقتی با شخصی آشنا نیستیم ممکن است رفتاری از او در نظر ما غیرمتعارف و بد جلوه کند اما وقتی با خود او صحبت میکنیم متوجه میشویم که دچار اشتباه شدهایم و منظور طرف مقابل اصلاً چیزی که ما برداشت کردیم نبوده. اگر ما گفتوگو نکنیم درک متقابل شکل نمیگیرد و دچار سوءظن میشویم، سوءظنی که اساساً حقیقت ندارد. و این سوءظن و بیاعتمادی هزینه زندگی را بالا میبرد. بنابراین با گفتوگومیتوان به روشن شدن مسائل کمک کرد. هر گفتوگویی ضوابط و معیارهای خاص خود را برای داوری دارد و در قالب مشخصی شکل میگیرد. بیشترین کاری که از دانشگاهها انتظار میرود سازمان دادن گفتوگوهای علمی است که میتواند جذابیت خاص خود را داشته باشد؛ برای رشد و ارتقای علم در جامعه به خصوص در حوزه اجتماعی. دانشگاهها باید به دانشجوها و جامعه یاد دهند که چگونه بدون جار و جنجال با یکدیگر به گفتوگو بپردازند تا به نتیجه علمی برسند.
وقتی که گفتوگو نداشته باشیم درک مجموعهای از ما از واقعیتهای ثابت متفاوت میشود. مانند داستان مشهور مولانا درباره نزاع عرب و فارس و ترک بر سر انگور که هرکدام به یک نام آن را میشناختند درحالی که منظور همه یک چیز بود. وقتی چراغ گفتوگو روشن شود درک مشترکی بهوجود میآید. در ادبیات عرفانی به کرات مشاهده میشود که راههای رسیدن به خدا بینهایت است. بخش عمده دعواهای بین ادیان بر سر همین عدم گفتوگو است. هر کدام به شیوه خودشان مشغول عبادت خداوند هستند اما در نهایت همه یک کار را انجام میدهند. شخصی که نتواند با دیگری گفتوگو کند یعنی نمیتواند با هیچکس به تفاهم برسد. همیشه خودش را تنها میبیند و بیش از اینکه به دیگری لطمه بزند به خود آسیب میزند و گمان میکند همه با او سر جنگ دارند در حالی که چنین نیست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه