گذشته ایران و عربستان، چراغ راه آینده اوپک
سیدمحمدرضا ترینسان
کارشناس اقتصاد سیاسی بینالملل
زمانی که در سپتامبر 1960، نمایندگان دولتهای ایران، عراق، کویت، عربستان و ونزوئلا در بغداد گردهم آمدند تا برای جلوگیری از کاهش مجدد و مستمر قیمتهای اعلان شده نفت توسط کمپانیهای بزرگ صاحب امتیاز چارهاندیشی نمایند، کمتر کسی فکر میکرد که این کشورهای جهان سومی و توسعه نیافته بتوانند یکی از بزرگترین کارتلهای اقتصادی در دنیا را تشکیل دهند و نه تنها بتوانند بیش از شصت سال به حیات خود ادامه دهند بلکه بهعنوان یکی از مهمترین بازیگران عرصه اقتصاد سیاسی بینالملل نقش آفرینی کنند. درآمدهای نفتی که طی چند دهه اخیر، به مهمترین منبع قدرت، مشروعیت و موجودیت این کشورها تبدیل شده بود باعث کنشگری فعال سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) بهعنوان یکی از مهمترین بازیگران بینالمللی گشت که به منظور عکس العملی سیاسی به این محرک اقتصادی برآورد میشد.
امروزه برای سنجش موقعیـت و قـدرت دولــتهــا و بــازیگران جهــانی، بســیاری از قابلیتها و منابع آنها ردهبندی میشود و این امر، نوعی پرستیژ و اعتبار بـینالمللـی محسوب میگردد که مزایا و دستاوردهایی نیز دارد و از طرف دیگر با توجه به نقشی که نفت و انرژی در معادلـه ثروت و قـدرت بـه طـور اساسی و مستقیم دارد، جایگـاه کشورها، سازمانها و شرکتهـای نفتـی در مقایسه با یکدیگر را تعیین میکند که این رتبهبندی در معـادلات اقتصاد سیاسی جهـانی بسیار قابل اعتناست. حال بهتر میتوان فهمید که جایگاه نهادی اوپک و اعضای این سازمان که با داشتن کمتـر از 5درصد از جمعیـت جهـان، 90 درصـد ظرفیــت مــازاد تولیــد را دارنــد برایشان چه اعتبار و پرستیژی بـه همراه میآورد. در تـاریخ اوپـک گاهی از پرز آلفونسو از ونزوئلا و شیخ عبداالله طریقـی از عربسـتان و تـا حـدودی از فـؤاد روحانی از ایران بهعنوان افراد تأثیرگذار نـام برده میشود اما اگرچه این افـراد همگـی دارای تخصص و تجربههای نفتی بودهاند، اما همگی آنها بخشی از حکومت و حاکمیـت کشـورهای خود بودهاند و تجربیات و ملاحظات و ارتباطـات سیاسی وسیع ملی-بینالمللـی داشـتهانـد که در تأسیس و تداوم و توسعه اوپک اثرگذار بوده است.اوپک که در دهه نخست خود آنچنان موفق نبود توانست در دهه ۱۹۷۰ میلادی اوج بگیرد و کنترل مستقیم منابع خود را در اختیار داشته باشد. اوپک از طریق یک نظام قیمتگذاری ثابت، قیمتگذاری نفت را عهده دار شد.
البته تحولات سیاسی اوایل دهه ۷۰ میلادی تا حدی اهمیت اقتصادی- سیاسی نفت و به تبع آن تواناییهای بالقوه کشورهای عضو اوپک و از همه مهمتر وابستگی کشورهای جهان به طور عام و کشورهای صنعتی به طور خاص را به نفت خاورمیانه و خلیج فارس آشکار کرد و کشورهای مصرفکننده عمده بویژه امریکا را در برابر اقدامهای کشورهای صادرکننده نفت غافلگیر کرد. همچنین در این دوره که نوعی ازهم گسستگی در صنعت جهانی نفت به وجود آمده بود، از جمله قیمتهای بالاتر و نوسان زیاد، توسعه بازارهای تک محصوله، کاهش شدید مصرف نفت در کشورهای صنعتی از طریق بهبود کارایی، فناوری و افزایش تولید از مناطق غیر اوپک و متنوع شدن محرکهای مالی. در نتیجه افزایش این تحولات، کشورهای صاحب نفت فرصت یافتند تا از یک طرف با فشار بیشتر بر شرکتهای بینالمللی نفتی سهم بیشتری از صنعت نفت خود را در اختیار داشته باشند و از طرفی دیگر با افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی گامهای مثبت دیگری در جهت تأمین منافع ملی خود بردارند. این روند تداوم داشت تا اجـلاس دوم در کاراکـاس که اوپک وارد سده بیسـت و یکـم و آغـاز هـزاره سوم شد و پـا در آغـاز پنجمـین دهـه عمـرش گذاشـت. ایـن دوره بـا انفجـار برجهای دوقلوی سـازمان تجـارت جهـانی در سپتامبر 2001 توأم شد که بازتـاب وسـیع و عمیقی به جای گذاشت.
در همان روز اول بـا تیرگـی و ابهامـاتی کـه در فضـای اقتصـاد و سیاست پدیدآمده قیمت نفت به بشکهای 30 دلار صـعود کـرد و انتظـار مـیرفـت شـوک جدیدی در دنیای نفت پدید آید. امـا از یـک سو ذخـایر اسـتراتژیک بـه کـار گرفتـه شـد و از سوی دیگـر اوپک اعلام کرد آماده است تا مشکلات عرضه را ســامان دهــد، اینجا بود که ایالات متحده با همراهی ناتو چند ماه بعد به افغانستان حمله کـرد و طالبـان برانـدازی شد. عکسالعملی بـه ایـن وسـعت و سـرعت کمسابقه بود. دو سال بعد در مـارس 2003 و در آسـتانه عیـد نـوروز 1382 عـراق نیـز بـا مقدمه چینیهایی که از قبـل صـورت گرفتـه بود، به بهانه تولید سلاحهای کشتار جمعـی و حفـظ امنیـت منطقـهای و جهـانی مـورد حملـه قـرار گرفـت و صـدام و حـزب بعـث براندازی شدند. از آن روز بود که امریکا حلقهای نظامی- سیاسی در خاورمیانه برپا کرد که در بعضی اوقات حدود 250 هزار نیـروی نظـامیاش در اینجا حاضر بودند. ناتو نیز که با وجود فروپاشی شوروی فلسـفه وجـودیاش را از دسـت داده بود، با دستاویزهای مختلـف نـه تنهـا منحـل نشد، بلکه دنباله خـود را در قفقـاز و آسـیای مرکـزی و دریـای خـزر بـه پـیش مـیبـرد. بنابرایـن قابـل فهم است که حضور و نفوذ دراین منطقه ژئوپلیتیـک و نفتـی میتوانـد دو منظـوره و حیاتی باشد: رویکـرد اسـتراتژیکی و رویکـرد تاکتیکی.
در رویکـــرد اول امریکا بهعنوان بزرگترین واردکننده و مصـرفکننـده نفـت جهان، طبیعی است کـه بـرای آینـده امنیـت انرژی خود بخواهد سـهم تضـمین شـدهای از منابع انرژی را داشته باشد امـا در رویکـرد دوم کنتـرل امریکا بـر منابع انرژی این منطقه، ابزار مؤثر و کارآمـدی است برای بهرهبرداری از نیاز رقبای بزرگ آن کشور به ایـن منـابع و حفـظ برتـری امریکا.
به این ترتیب امریکا و نـاتو عملاً در بزرگترین کانون انرژی جهان، حضور نظـامی سیاسی خود را رسـمیت دادنـد. قیمـتهای نفت بدون زیادهخواهی اوپک بتدریج شروع به رشد کرد و در سال 2008 به مرز بشکهای 150 دلار رســید و ســپس رو بــه کــاهش گذاشت و نزدیک 100 دلار پـایین آمـد و در پی تحـولات سیاسـی شـمال آفریقا و خاورمیانه در سال 2011 مجدداً از بشـکهای 100 دلار بـالاتر رفت. حـوادث لیبـی نیز نگرانی مصـرفکننـدگان را از امنیـت عرضـه نفت افزایش داد. در ایـن شـرایط بود که اوپک با مسئولیتپذیری و بـا اتکـای به ظرفیت مازاد خـود توانسـت مایـه آرامـش بازارنفت و انرژی باشد اما اوپک در جایی دیگر نیز بود که منافع بازار و مصرفکنندگان را بر منافع اعضای خود ترجیح داد و آن زمانی بود که ایالات متحده با فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت تحریمها علیه ایران را افزایش داد و با گسترش آن به صنعت کشتیرانی، تولید نفت ایران را بهصورت قابل ملاحظهای کاهش داد. در ماه اوت ۲۰۱۲ اوپک با تأیید پیشیگرفتن عراق از ایران در زمینه تولید نفت، اعلام کرد که ایران نسبت به ماه ژوئیه پیش از آن ۱۱۷ هزار بشکه نفت کمتر تولید کرده و تولید روزانه آن به ۲ میلیون و ۸۱۷ هزار بشکه سقوط کرده است.
مباحث هستیشناسانه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در آن روزها که بهسمت اقدامات کنشگرانه درمنطقه میرفت، رقابتهای طرف مقابل در اوپک را توسعه داد که این نشانهها به وضوح در رصد عملکرد عربستان سعودی در آن سالها نمایان است؛ بهعنوان مثال زمان افزایش بهای نفت در ماه فوریه ۲۰۱۲، عربستان در چند نوبت برخلاف رویه اوپک افزایش ناگهانی در تولید خود پدید آورد و پیش از این و در نوامبر سال ۲۰۱۱ نیز عربستان سعودی به رکورد بیشترین میزان استخراج ماهانه نفت خام در سه دهه گذشته دست یافته بود و در همین حال علی النعیمی وزیر وقت نفت عربستان سعودی مدعی شد کشور متبوعش توانایی افزایش ۲۵ درصدی نفت خود را نسبت به میزان فعلی دارد؛ ادعایی که در سالهای گذشته به اثبات رسید.
از آنجا که همیشه گفتهاند گذشته چراغ راه آینده است باید بدانیم که ایران امروز تجارب روشنی برای بکارگیری آنها در آینده مشارکت خود در اقتصاد سیاسی بینالملل دارد و ظرفیتهای گستردهای از زوایای پنهان دیپلماسی برایش پیدا شده که چرایی رفتن ایران بهسمت برجامهای منطقهای و سازمانی را توجیهپذیرتر میکند. تجربه به ما میگوید شاید مهمترین آنها رفتن به سمت یک دیپلماسی فعال اقتصادی در رسیدن به یک برجام دیگر در سازمان اوپک و منطقه باشد، چراکه اوپـک طـی عمر بیش از شصت ساله خـود بـا وجـود ابعـاد و اهـداف اقتصادیاش، با مسائل بسیار خطیـر سیاسـی بینالمللـی رویـارویی و از ایـن رهگـذر فرصتها و تهدیدهایی جدی را تجربه کرده، ولی پـا برجـا مانـده اسـت. لیست مواجهـه سیاسی اوپک بسـیار بلنـد بـالاست کـه از سالها قبل از تأسیس آن در سـپتامبر 1960 آغاز میشود اما با گذشت زمان و پختگی و جـاافتـادگی این تشکیلات و با پشت سرداشتن دههها اعتبار و تجربـه، حاشـیه امـنی بـرای خود ایجـاد کرده است. کارنامه و موقعیت کارگزاری این کارتل در اقتصاد سیاسی بینالملل، نشان از آن دارد که عملکرد بهینه سازمان اوپک میبایست تابعی از حفظ فاصله مناسب تصمیمات آن با قدرت و سیاست باشد. بنابراین ارزیابی فرصتها و تهدیدهای این نسبت در بیش از نیم قرن گذشته میتواند یکی از دستمایههای مهم برای تدوین راهبردهای کارآمد در راستای ماندگاری و کارایی اوپک و اعضای آن بخصوص میهن عزیزمان ایران در سپهر عمومی اقتصاد سیاسی بینالملل باشد و در دستورکار دولت آینده قرارگیرد.
کارشناس اقتصاد سیاسی بینالملل
زمانی که در سپتامبر 1960، نمایندگان دولتهای ایران، عراق، کویت، عربستان و ونزوئلا در بغداد گردهم آمدند تا برای جلوگیری از کاهش مجدد و مستمر قیمتهای اعلان شده نفت توسط کمپانیهای بزرگ صاحب امتیاز چارهاندیشی نمایند، کمتر کسی فکر میکرد که این کشورهای جهان سومی و توسعه نیافته بتوانند یکی از بزرگترین کارتلهای اقتصادی در دنیا را تشکیل دهند و نه تنها بتوانند بیش از شصت سال به حیات خود ادامه دهند بلکه بهعنوان یکی از مهمترین بازیگران عرصه اقتصاد سیاسی بینالملل نقش آفرینی کنند. درآمدهای نفتی که طی چند دهه اخیر، به مهمترین منبع قدرت، مشروعیت و موجودیت این کشورها تبدیل شده بود باعث کنشگری فعال سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) بهعنوان یکی از مهمترین بازیگران بینالمللی گشت که به منظور عکس العملی سیاسی به این محرک اقتصادی برآورد میشد.
امروزه برای سنجش موقعیـت و قـدرت دولــتهــا و بــازیگران جهــانی، بســیاری از قابلیتها و منابع آنها ردهبندی میشود و این امر، نوعی پرستیژ و اعتبار بـینالمللـی محسوب میگردد که مزایا و دستاوردهایی نیز دارد و از طرف دیگر با توجه به نقشی که نفت و انرژی در معادلـه ثروت و قـدرت بـه طـور اساسی و مستقیم دارد، جایگـاه کشورها، سازمانها و شرکتهـای نفتـی در مقایسه با یکدیگر را تعیین میکند که این رتبهبندی در معـادلات اقتصاد سیاسی جهـانی بسیار قابل اعتناست. حال بهتر میتوان فهمید که جایگاه نهادی اوپک و اعضای این سازمان که با داشتن کمتـر از 5درصد از جمعیـت جهـان، 90 درصـد ظرفیــت مــازاد تولیــد را دارنــد برایشان چه اعتبار و پرستیژی بـه همراه میآورد. در تـاریخ اوپـک گاهی از پرز آلفونسو از ونزوئلا و شیخ عبداالله طریقـی از عربسـتان و تـا حـدودی از فـؤاد روحانی از ایران بهعنوان افراد تأثیرگذار نـام برده میشود اما اگرچه این افـراد همگـی دارای تخصص و تجربههای نفتی بودهاند، اما همگی آنها بخشی از حکومت و حاکمیـت کشـورهای خود بودهاند و تجربیات و ملاحظات و ارتباطـات سیاسی وسیع ملی-بینالمللـی داشـتهانـد که در تأسیس و تداوم و توسعه اوپک اثرگذار بوده است.اوپک که در دهه نخست خود آنچنان موفق نبود توانست در دهه ۱۹۷۰ میلادی اوج بگیرد و کنترل مستقیم منابع خود را در اختیار داشته باشد. اوپک از طریق یک نظام قیمتگذاری ثابت، قیمتگذاری نفت را عهده دار شد.
البته تحولات سیاسی اوایل دهه ۷۰ میلادی تا حدی اهمیت اقتصادی- سیاسی نفت و به تبع آن تواناییهای بالقوه کشورهای عضو اوپک و از همه مهمتر وابستگی کشورهای جهان به طور عام و کشورهای صنعتی به طور خاص را به نفت خاورمیانه و خلیج فارس آشکار کرد و کشورهای مصرفکننده عمده بویژه امریکا را در برابر اقدامهای کشورهای صادرکننده نفت غافلگیر کرد. همچنین در این دوره که نوعی ازهم گسستگی در صنعت جهانی نفت به وجود آمده بود، از جمله قیمتهای بالاتر و نوسان زیاد، توسعه بازارهای تک محصوله، کاهش شدید مصرف نفت در کشورهای صنعتی از طریق بهبود کارایی، فناوری و افزایش تولید از مناطق غیر اوپک و متنوع شدن محرکهای مالی. در نتیجه افزایش این تحولات، کشورهای صاحب نفت فرصت یافتند تا از یک طرف با فشار بیشتر بر شرکتهای بینالمللی نفتی سهم بیشتری از صنعت نفت خود را در اختیار داشته باشند و از طرفی دیگر با افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی گامهای مثبت دیگری در جهت تأمین منافع ملی خود بردارند. این روند تداوم داشت تا اجـلاس دوم در کاراکـاس که اوپک وارد سده بیسـت و یکـم و آغـاز هـزاره سوم شد و پـا در آغـاز پنجمـین دهـه عمـرش گذاشـت. ایـن دوره بـا انفجـار برجهای دوقلوی سـازمان تجـارت جهـانی در سپتامبر 2001 توأم شد که بازتـاب وسـیع و عمیقی به جای گذاشت.
در همان روز اول بـا تیرگـی و ابهامـاتی کـه در فضـای اقتصـاد و سیاست پدیدآمده قیمت نفت به بشکهای 30 دلار صـعود کـرد و انتظـار مـیرفـت شـوک جدیدی در دنیای نفت پدید آید. امـا از یـک سو ذخـایر اسـتراتژیک بـه کـار گرفتـه شـد و از سوی دیگـر اوپک اعلام کرد آماده است تا مشکلات عرضه را ســامان دهــد، اینجا بود که ایالات متحده با همراهی ناتو چند ماه بعد به افغانستان حمله کـرد و طالبـان برانـدازی شد. عکسالعملی بـه ایـن وسـعت و سـرعت کمسابقه بود. دو سال بعد در مـارس 2003 و در آسـتانه عیـد نـوروز 1382 عـراق نیـز بـا مقدمه چینیهایی که از قبـل صـورت گرفتـه بود، به بهانه تولید سلاحهای کشتار جمعـی و حفـظ امنیـت منطقـهای و جهـانی مـورد حملـه قـرار گرفـت و صـدام و حـزب بعـث براندازی شدند. از آن روز بود که امریکا حلقهای نظامی- سیاسی در خاورمیانه برپا کرد که در بعضی اوقات حدود 250 هزار نیـروی نظـامیاش در اینجا حاضر بودند. ناتو نیز که با وجود فروپاشی شوروی فلسـفه وجـودیاش را از دسـت داده بود، با دستاویزهای مختلـف نـه تنهـا منحـل نشد، بلکه دنباله خـود را در قفقـاز و آسـیای مرکـزی و دریـای خـزر بـه پـیش مـیبـرد. بنابرایـن قابـل فهم است که حضور و نفوذ دراین منطقه ژئوپلیتیـک و نفتـی میتوانـد دو منظـوره و حیاتی باشد: رویکـرد اسـتراتژیکی و رویکـرد تاکتیکی.
در رویکـــرد اول امریکا بهعنوان بزرگترین واردکننده و مصـرفکننـده نفـت جهان، طبیعی است کـه بـرای آینـده امنیـت انرژی خود بخواهد سـهم تضـمین شـدهای از منابع انرژی را داشته باشد امـا در رویکـرد دوم کنتـرل امریکا بـر منابع انرژی این منطقه، ابزار مؤثر و کارآمـدی است برای بهرهبرداری از نیاز رقبای بزرگ آن کشور به ایـن منـابع و حفـظ برتـری امریکا.
به این ترتیب امریکا و نـاتو عملاً در بزرگترین کانون انرژی جهان، حضور نظـامی سیاسی خود را رسـمیت دادنـد. قیمـتهای نفت بدون زیادهخواهی اوپک بتدریج شروع به رشد کرد و در سال 2008 به مرز بشکهای 150 دلار رســید و ســپس رو بــه کــاهش گذاشت و نزدیک 100 دلار پـایین آمـد و در پی تحـولات سیاسـی شـمال آفریقا و خاورمیانه در سال 2011 مجدداً از بشـکهای 100 دلار بـالاتر رفت. حـوادث لیبـی نیز نگرانی مصـرفکننـدگان را از امنیـت عرضـه نفت افزایش داد. در ایـن شـرایط بود که اوپک با مسئولیتپذیری و بـا اتکـای به ظرفیت مازاد خـود توانسـت مایـه آرامـش بازارنفت و انرژی باشد اما اوپک در جایی دیگر نیز بود که منافع بازار و مصرفکنندگان را بر منافع اعضای خود ترجیح داد و آن زمانی بود که ایالات متحده با فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت تحریمها علیه ایران را افزایش داد و با گسترش آن به صنعت کشتیرانی، تولید نفت ایران را بهصورت قابل ملاحظهای کاهش داد. در ماه اوت ۲۰۱۲ اوپک با تأیید پیشیگرفتن عراق از ایران در زمینه تولید نفت، اعلام کرد که ایران نسبت به ماه ژوئیه پیش از آن ۱۱۷ هزار بشکه نفت کمتر تولید کرده و تولید روزانه آن به ۲ میلیون و ۸۱۷ هزار بشکه سقوط کرده است.
مباحث هستیشناسانه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در آن روزها که بهسمت اقدامات کنشگرانه درمنطقه میرفت، رقابتهای طرف مقابل در اوپک را توسعه داد که این نشانهها به وضوح در رصد عملکرد عربستان سعودی در آن سالها نمایان است؛ بهعنوان مثال زمان افزایش بهای نفت در ماه فوریه ۲۰۱۲، عربستان در چند نوبت برخلاف رویه اوپک افزایش ناگهانی در تولید خود پدید آورد و پیش از این و در نوامبر سال ۲۰۱۱ نیز عربستان سعودی به رکورد بیشترین میزان استخراج ماهانه نفت خام در سه دهه گذشته دست یافته بود و در همین حال علی النعیمی وزیر وقت نفت عربستان سعودی مدعی شد کشور متبوعش توانایی افزایش ۲۵ درصدی نفت خود را نسبت به میزان فعلی دارد؛ ادعایی که در سالهای گذشته به اثبات رسید.
از آنجا که همیشه گفتهاند گذشته چراغ راه آینده است باید بدانیم که ایران امروز تجارب روشنی برای بکارگیری آنها در آینده مشارکت خود در اقتصاد سیاسی بینالملل دارد و ظرفیتهای گستردهای از زوایای پنهان دیپلماسی برایش پیدا شده که چرایی رفتن ایران بهسمت برجامهای منطقهای و سازمانی را توجیهپذیرتر میکند. تجربه به ما میگوید شاید مهمترین آنها رفتن به سمت یک دیپلماسی فعال اقتصادی در رسیدن به یک برجام دیگر در سازمان اوپک و منطقه باشد، چراکه اوپـک طـی عمر بیش از شصت ساله خـود بـا وجـود ابعـاد و اهـداف اقتصادیاش، با مسائل بسیار خطیـر سیاسـی بینالمللـی رویـارویی و از ایـن رهگـذر فرصتها و تهدیدهایی جدی را تجربه کرده، ولی پـا برجـا مانـده اسـت. لیست مواجهـه سیاسی اوپک بسـیار بلنـد بـالاست کـه از سالها قبل از تأسیس آن در سـپتامبر 1960 آغاز میشود اما با گذشت زمان و پختگی و جـاافتـادگی این تشکیلات و با پشت سرداشتن دههها اعتبار و تجربـه، حاشـیه امـنی بـرای خود ایجـاد کرده است. کارنامه و موقعیت کارگزاری این کارتل در اقتصاد سیاسی بینالملل، نشان از آن دارد که عملکرد بهینه سازمان اوپک میبایست تابعی از حفظ فاصله مناسب تصمیمات آن با قدرت و سیاست باشد. بنابراین ارزیابی فرصتها و تهدیدهای این نسبت در بیش از نیم قرن گذشته میتواند یکی از دستمایههای مهم برای تدوین راهبردهای کارآمد در راستای ماندگاری و کارایی اوپک و اعضای آن بخصوص میهن عزیزمان ایران در سپهر عمومی اقتصاد سیاسی بینالملل باشد و در دستورکار دولت آینده قرارگیرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه