انقضای چک سفید امضای واشنگتن برای اسرائیل
استفن والت استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد
مترجم: بنفشه غلامی
آخرین دور رویارویی بین اسرائیل و فلسطینیان درست مثل سناریوی همیشگی به پایان رسید: آتش بسی که مردم غزه را در شهری نابسامانتر از قبل رها کرد و برجا ماندن مسائل اساسی بین دو طرف. اینها دلیلی بر آن است که چرا امریکا دیگر نباید به راه سابق خود در قبال اسرائیل ادامه دهد و حمایت اقتصادی، نظامی و سیاسی بدون قید و شرطی از آن داشته باشد. ادامه این سیاست نه تنها هیچ سودی برای امریکا نخواهد داشت که هزینههای سنگینی را برای آن به بار خواهد آورد.
روزگاری قرار بود، اسرائیل دولتی مطابق با ارزشهای امریکا تشکیل دهد. دولتی که پایبند به لیبرال دموکراسی و آزادی و برابری همه قومیتها و ادیان و نژادها باشد. اما امروز میبینیم که اسرائیل تنها هدف اصلی صهیونیسم را که ممتاز شمردن یهودیان مقابل سایرین است، دنبال میکند. دولتهای اسرائیلی وابسته به هر گروه و جناحی که بودند، همواره به توسعه شهرکنشینیها توجه داشتهاند، حقوق فلسطینیان را انکارکرده و با آنان مثل شهروند درجه دو رفتار کرده و با حملات به غزه وحشت در دل ساکنان منطقه افکندهاند. با توجه به همه اینها، جای تعجب نداشت که سازمان حقوق بشر سازمان ملل و دیده بان حقوق بشر اسرائیل را نظامی آپارتایدی بخوانند.
از همین رو شاید در دوره جنگ سرد و تقابل امریکا و شوروی در خاورمیانه، به طرزی اغراقآمیز این طور تصور میشد که اسرائیل میتواند یک دارایی استراتژیک ارزشمند برای امریکا در مقابل شوروی که مصر و سوریه را تحت نفوذ داشت، باشد. اما اکنون 30 سال است که جنگ سرد تمام شده و اسرائیل نه تنها هرگز هیچ کمکی به امریکا ولو در جنگ عراق نکرده است که امریکا در جنگ اول خلیج فارس مجبور شد برای حفاظت از آن موشکهای پاتریوت خود را نیز به اسرائیل بفرستد تا از حمله احتمالی عراق در امان بماند.
اما کار به اینجا ختم نمیشود. هزینههای رابطه ویژه با اسرائیل روزبهروز در حال افزایشی چشمگیر است. در حال حاضر اسرائیل دولتی ثروتمند است که بهلحاظ درآمد سالانه در رتبه 19 جهان قرار دارد. با این حال امریکا سالانه 3 میلیارد دلار به تل آویو کمک میکند. شاید این مبلغ برای امریکا مثل قطره در دریا باشد. اما بیگمان راههای بهتری برای مصرف این پول وجود دارد.
همانطور که در حملات اخیر به غزه دیدیم، مسأله تنها مسأله پول نیست. حمایت بیقید و شرط از اسرائیل، امریکا را که مدعی اخلاقیات است، در عرصه جهانی با مشکلات فراوانی روبهرو میکند. درواقع هزینههای سیاسی این رابطه بیش از هزینههای اقتصادی آن اهمیت دارد. دولت بایدن که قصد ترمیم وجهه امریکا در جهان را دارد، باید به ادعاهای خود پایبند بماند. زمانی که امریکا سه قطعنامه شورای امنیت درباره حملات به غزه را وتو میکند و بارها بر «حق دفاع اسرائیل» تأکید میکند و به آن سلاح میدهد اما فلسطینیان را تنها با جملاتی توخالی درباره راهحل دو دولتی همراهی میکند، تعجبی ندارد اگر چین بلافاصله دست به انتقاد از امریکا بزند و بخواهد خود میزبانی گفتوگوها بین اسرائیل و فلسطین را در دست بگیرد و بر ناتوانی امریکا در یک میانجی صلح واقعی تأکید کند.
حمایت تام امریکا از اسرائیل همچنین سایر بخشهای دیپلماسی امریکا در خاورمیانه را نیز پیچیده میکند. برای مثال روابط با ایران و مذاکرات با این کشور میتواند تحت تأثیر روابط با اسرائیل قرار گیرد. همچنان که امریکا بهخاطر دفاع از اسرائیل مجبور است تن به روابط با برخی دولتهای ولو سرکوبگر خاورمیانه مثل مصر یا عربستان بدهد.
هزینه دیگری که امریکا بابت روابط ویژه با اسرائیل پرداخت، کمک به ایجاد وضعیتی بود که امریکا را با خطر تروریسم مواجه کرد. در واقع امریکا بهخاطر اسرائیل بود که وارد جنگ با «دشمن دور» شد و بعد خود موجب تقویت تروریسم شد. ضمن اینکه این رابطه ویژه بود که امریکا را واداشت دست به حمله به عراق، بهعنوان گام نخست برای ایجاد تغییرات در خاورمیانه بزند.
مجموع اینهاست که باعث شده برخی سناتورهای دموکرات گفتمان خود درباره روابط ویژه با اسرائیل را تغییر بدهند. اما این تغییر گفتمان منجر به تغییری اساسی در سیاست خارجی امریکا نسبت به اسرائیل میشود؟ یقیناً پایان دادن به رابطه ویژه به معنای پایان روابط دوستانه نیست. تنها چیزی که اکنون مورد درخواست است، این است که امریکا روابطی عادی با اسرائیل داشته باشد. روابطی که اگر طرف مقابل ارزشهای امریکا را رعایت نکرد، واشنگتن توانایی آن را داشته باشد که از آن انتقاد کند یا مقابل سایر کشورها در شورای امنیت نایستد تا منافع اسرائیل به خطر نیفتد. روابطی که در آن امریکا بتواند از نظام آپارتاید اسرائیل انتقاد کند و سیاستمداران بتوانند دست به انتقاد یا تحسین اسرائیل بزنند، بدون اینکه نگران تأثیر این انتقادها و تحسینها بر زندگی شخصیشان و احتمال تحمل انگهای مختلف بهخاطر
آنها شوند.
یک رابطه عادی میتواند برای خود اسرائیل هم خوب باشد و آن را وادار کند بدون اتکا به حمایت تام امریکا، دست به تجدید نظر در سیاستهای خود بزند و به جای سیاستهای تهاجمی به راه حلهای صلحآمیز بیندیشد. هرچند که رسیدن به نقطهای که روابط کاملاً عادی شود، زمانی طولانی را میطلبد و نمیتوان انتظار داشت تغییری با این ژرفا بسرعت صورت گیرد.
منبع: Foreign Policy
مترجم: بنفشه غلامی
آخرین دور رویارویی بین اسرائیل و فلسطینیان درست مثل سناریوی همیشگی به پایان رسید: آتش بسی که مردم غزه را در شهری نابسامانتر از قبل رها کرد و برجا ماندن مسائل اساسی بین دو طرف. اینها دلیلی بر آن است که چرا امریکا دیگر نباید به راه سابق خود در قبال اسرائیل ادامه دهد و حمایت اقتصادی، نظامی و سیاسی بدون قید و شرطی از آن داشته باشد. ادامه این سیاست نه تنها هیچ سودی برای امریکا نخواهد داشت که هزینههای سنگینی را برای آن به بار خواهد آورد.
روزگاری قرار بود، اسرائیل دولتی مطابق با ارزشهای امریکا تشکیل دهد. دولتی که پایبند به لیبرال دموکراسی و آزادی و برابری همه قومیتها و ادیان و نژادها باشد. اما امروز میبینیم که اسرائیل تنها هدف اصلی صهیونیسم را که ممتاز شمردن یهودیان مقابل سایرین است، دنبال میکند. دولتهای اسرائیلی وابسته به هر گروه و جناحی که بودند، همواره به توسعه شهرکنشینیها توجه داشتهاند، حقوق فلسطینیان را انکارکرده و با آنان مثل شهروند درجه دو رفتار کرده و با حملات به غزه وحشت در دل ساکنان منطقه افکندهاند. با توجه به همه اینها، جای تعجب نداشت که سازمان حقوق بشر سازمان ملل و دیده بان حقوق بشر اسرائیل را نظامی آپارتایدی بخوانند.
از همین رو شاید در دوره جنگ سرد و تقابل امریکا و شوروی در خاورمیانه، به طرزی اغراقآمیز این طور تصور میشد که اسرائیل میتواند یک دارایی استراتژیک ارزشمند برای امریکا در مقابل شوروی که مصر و سوریه را تحت نفوذ داشت، باشد. اما اکنون 30 سال است که جنگ سرد تمام شده و اسرائیل نه تنها هرگز هیچ کمکی به امریکا ولو در جنگ عراق نکرده است که امریکا در جنگ اول خلیج فارس مجبور شد برای حفاظت از آن موشکهای پاتریوت خود را نیز به اسرائیل بفرستد تا از حمله احتمالی عراق در امان بماند.
اما کار به اینجا ختم نمیشود. هزینههای رابطه ویژه با اسرائیل روزبهروز در حال افزایشی چشمگیر است. در حال حاضر اسرائیل دولتی ثروتمند است که بهلحاظ درآمد سالانه در رتبه 19 جهان قرار دارد. با این حال امریکا سالانه 3 میلیارد دلار به تل آویو کمک میکند. شاید این مبلغ برای امریکا مثل قطره در دریا باشد. اما بیگمان راههای بهتری برای مصرف این پول وجود دارد.
همانطور که در حملات اخیر به غزه دیدیم، مسأله تنها مسأله پول نیست. حمایت بیقید و شرط از اسرائیل، امریکا را که مدعی اخلاقیات است، در عرصه جهانی با مشکلات فراوانی روبهرو میکند. درواقع هزینههای سیاسی این رابطه بیش از هزینههای اقتصادی آن اهمیت دارد. دولت بایدن که قصد ترمیم وجهه امریکا در جهان را دارد، باید به ادعاهای خود پایبند بماند. زمانی که امریکا سه قطعنامه شورای امنیت درباره حملات به غزه را وتو میکند و بارها بر «حق دفاع اسرائیل» تأکید میکند و به آن سلاح میدهد اما فلسطینیان را تنها با جملاتی توخالی درباره راهحل دو دولتی همراهی میکند، تعجبی ندارد اگر چین بلافاصله دست به انتقاد از امریکا بزند و بخواهد خود میزبانی گفتوگوها بین اسرائیل و فلسطین را در دست بگیرد و بر ناتوانی امریکا در یک میانجی صلح واقعی تأکید کند.
حمایت تام امریکا از اسرائیل همچنین سایر بخشهای دیپلماسی امریکا در خاورمیانه را نیز پیچیده میکند. برای مثال روابط با ایران و مذاکرات با این کشور میتواند تحت تأثیر روابط با اسرائیل قرار گیرد. همچنان که امریکا بهخاطر دفاع از اسرائیل مجبور است تن به روابط با برخی دولتهای ولو سرکوبگر خاورمیانه مثل مصر یا عربستان بدهد.
هزینه دیگری که امریکا بابت روابط ویژه با اسرائیل پرداخت، کمک به ایجاد وضعیتی بود که امریکا را با خطر تروریسم مواجه کرد. در واقع امریکا بهخاطر اسرائیل بود که وارد جنگ با «دشمن دور» شد و بعد خود موجب تقویت تروریسم شد. ضمن اینکه این رابطه ویژه بود که امریکا را واداشت دست به حمله به عراق، بهعنوان گام نخست برای ایجاد تغییرات در خاورمیانه بزند.
مجموع اینهاست که باعث شده برخی سناتورهای دموکرات گفتمان خود درباره روابط ویژه با اسرائیل را تغییر بدهند. اما این تغییر گفتمان منجر به تغییری اساسی در سیاست خارجی امریکا نسبت به اسرائیل میشود؟ یقیناً پایان دادن به رابطه ویژه به معنای پایان روابط دوستانه نیست. تنها چیزی که اکنون مورد درخواست است، این است که امریکا روابطی عادی با اسرائیل داشته باشد. روابطی که اگر طرف مقابل ارزشهای امریکا را رعایت نکرد، واشنگتن توانایی آن را داشته باشد که از آن انتقاد کند یا مقابل سایر کشورها در شورای امنیت نایستد تا منافع اسرائیل به خطر نیفتد. روابطی که در آن امریکا بتواند از نظام آپارتاید اسرائیل انتقاد کند و سیاستمداران بتوانند دست به انتقاد یا تحسین اسرائیل بزنند، بدون اینکه نگران تأثیر این انتقادها و تحسینها بر زندگی شخصیشان و احتمال تحمل انگهای مختلف بهخاطر
آنها شوند.
یک رابطه عادی میتواند برای خود اسرائیل هم خوب باشد و آن را وادار کند بدون اتکا به حمایت تام امریکا، دست به تجدید نظر در سیاستهای خود بزند و به جای سیاستهای تهاجمی به راه حلهای صلحآمیز بیندیشد. هرچند که رسیدن به نقطهای که روابط کاملاً عادی شود، زمانی طولانی را میطلبد و نمیتوان انتظار داشت تغییری با این ژرفا بسرعت صورت گیرد.
منبع: Foreign Policy
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه