تئوری پیچیده پایان مداخله در خاورمیانه
رابین رایت ستوننویس نیویورکر
مترجم: زهره صفاری
زمانی که «جو بایدن»، ریاست جمهوری امریکا را برعهده گرفت، شمار نظامیان امریکایی در چهار کشور عراق، سوریه، افغانستان و لبنان که صحنه نمایش عملیاتی امریکا در خاورمیانه به شمار میرفتند به حدود 2 درصد بیشینه نیروها در سالهای اخیر رسید. بدون شک این تعداد دیگر قادر به نبرد نیستند و مأموریتهای آنها محدود به حمایت از همپیمانان منطقهای، ترسیم نقشه استراتژیک، همکاری اطلاعاتی و گاهی پشتیبانی نیروی هوایی و تسهیل فرایند صلح منطقهای شده است. در شرایط فعلی امریکا نمیتواند در هیچ یک از این کشورها خود را پیروز بداند چرا که علاوه بر ضعف قوای نظامی متحدان منطقهایاش، بحران سیاسی در هر یک از این کشورها حتی اوضاع را برای امریکاییها وخیمتر میکند.
از زمان سیسرون تا وینستون چرچیل و ریچارد نیکسون، همه سیاستمداران بهدنبال «صلح غرورآمیز» برای پایان حضور نظامی در منطقه بودند. «بایدن» نیز چهارمین رئیس جمهوری است که در قرن 21 سعی دارد به این هدف در خاورمیانه و جنوب آسیا دست یابد. اما میراث «بایدن» در این بین از دو راه خارج نیست یا رهایی امریکا از باتلاق آشوبهای خاورمیانه یا ثبت نام خود بهعنوان رهبری که بستر پرورش داعش در سوریه، شبه نظامیان مسلح در عراق و لبنان و طالبان در افغانستان را فراهم آورد. در این بین میراث «بایدن» میراث «امریکا» خواهد بود.
براساس آخرین آمار پنتاگون، دو سال پس از سقوط داعش همچنان 8 تا 16 هزار داعشی امنیت در عراق و سوریه را با اقدامات تکفیری تروریستی به مخاطره میاندازند و در این بین جنگندههای امریکایی در مرز عراق و سوریه سعی در سرکوب آنها دارند اما حتی اگر منطقه از وجود داعشیها نیز پاک شود، احتمال سر برآوردن تکفیریهای دیگر همچنان تهدیدات را تداوم میبخشد. چرا که عادت بد رؤسای جمهوری امریکایی صفآرایی نظامی برای شکست یک «شرور» با بسترسازی تولد اشراری به مراتب بزرگتر در بعدی منطقهای و جهانی است. نمونه واقعی آن نیز عراق فعلی به شمار میرود.
در این روزها در سوریه نیز تنها اقدام نظامی امریکاییها، پرتاب بدون هدف خمپارههای 155 میلیمتری به بیابانهای اطراف است تا تنها حضورشان در منطقه را نشان دهند. بواقع حضور نظامی امریکا، پوششی برای متحدان منطقهایاش است تا بتوانند در یافتن راهکار مناقشات کشدار سوریه نقشی ایفا کنند. نیروهای اندک امریکا در لبنان نیز مسئولیت آموزش نظامیان و گروههای ضدتروریستی این کشور را برعهده دارند. شرایط در این کشور با توجه به بحران سیاسی دولت و ورشکستگی اقتصادی آن به مراتب دشوارتر است. اما با توجه به گرسنگی نظامیان و حضور گروههای مقاومت قدرتمندی مانند حزبالله در همه زمینهها، امریکا خیلی پیشتر صحنهگردانی را در لبنان از دست داده است. در این شرایط مهمترین تصمیم «بایدن» در افغانستان خواهد بود. جایی که نیمی از قلمروی آن در اختیار طالبان است و دولت این کشور پیشنهاد امریکا برای اشتراک قدرت با طالبان را نپذیرفته است. از طرف دیگر طبق توافق واشنگتن و طالبان، آخرین نظامیان این کشور نیز تا اول ماه مه باید خاک افغانستان را ترک کنند. شرایطی که ضربهای اساسی به بدنه ارتش افغانستان خواهد زد. همچنین پیشبینی تولد القاعده تحت لوای حکومت طالبان تهدیدی بزرگ برای امریکا در دو سه سال آینده خواهد بود.
مروری بر شرایط این چهار کشور، تصمیمگیری را برای «بایدن» بسیار دشوار کرده است چرا که هر 4 کشور یا بحرانزده اند یا با بحرانی بالقوه روبهرو هستند؛ موضوعی که بیش از 70 درصد امریکاییها را برای خروج نظامیان این کشور از خاورمیانه همرأی کرده است. ژنرال مک مستر، از فرماندهان کهنهکار امریکا معتقد است امریکا به سه دلیل؛ رقابت بر سر منابع انرژی با روسیه و چین، حضور تکفیریها و همچنین تبعات بلندمدت خروج باید از مداخله در خاورمیانه دست بکشد. اما این تصمیم به ظاهر آسان به نظر میرسد اما در عمل سیاست هولانگیز و پیچیدهای است.
منبع: The New Yorker
مترجم: زهره صفاری
زمانی که «جو بایدن»، ریاست جمهوری امریکا را برعهده گرفت، شمار نظامیان امریکایی در چهار کشور عراق، سوریه، افغانستان و لبنان که صحنه نمایش عملیاتی امریکا در خاورمیانه به شمار میرفتند به حدود 2 درصد بیشینه نیروها در سالهای اخیر رسید. بدون شک این تعداد دیگر قادر به نبرد نیستند و مأموریتهای آنها محدود به حمایت از همپیمانان منطقهای، ترسیم نقشه استراتژیک، همکاری اطلاعاتی و گاهی پشتیبانی نیروی هوایی و تسهیل فرایند صلح منطقهای شده است. در شرایط فعلی امریکا نمیتواند در هیچ یک از این کشورها خود را پیروز بداند چرا که علاوه بر ضعف قوای نظامی متحدان منطقهایاش، بحران سیاسی در هر یک از این کشورها حتی اوضاع را برای امریکاییها وخیمتر میکند.
از زمان سیسرون تا وینستون چرچیل و ریچارد نیکسون، همه سیاستمداران بهدنبال «صلح غرورآمیز» برای پایان حضور نظامی در منطقه بودند. «بایدن» نیز چهارمین رئیس جمهوری است که در قرن 21 سعی دارد به این هدف در خاورمیانه و جنوب آسیا دست یابد. اما میراث «بایدن» در این بین از دو راه خارج نیست یا رهایی امریکا از باتلاق آشوبهای خاورمیانه یا ثبت نام خود بهعنوان رهبری که بستر پرورش داعش در سوریه، شبه نظامیان مسلح در عراق و لبنان و طالبان در افغانستان را فراهم آورد. در این بین میراث «بایدن» میراث «امریکا» خواهد بود.
براساس آخرین آمار پنتاگون، دو سال پس از سقوط داعش همچنان 8 تا 16 هزار داعشی امنیت در عراق و سوریه را با اقدامات تکفیری تروریستی به مخاطره میاندازند و در این بین جنگندههای امریکایی در مرز عراق و سوریه سعی در سرکوب آنها دارند اما حتی اگر منطقه از وجود داعشیها نیز پاک شود، احتمال سر برآوردن تکفیریهای دیگر همچنان تهدیدات را تداوم میبخشد. چرا که عادت بد رؤسای جمهوری امریکایی صفآرایی نظامی برای شکست یک «شرور» با بسترسازی تولد اشراری به مراتب بزرگتر در بعدی منطقهای و جهانی است. نمونه واقعی آن نیز عراق فعلی به شمار میرود.
در این روزها در سوریه نیز تنها اقدام نظامی امریکاییها، پرتاب بدون هدف خمپارههای 155 میلیمتری به بیابانهای اطراف است تا تنها حضورشان در منطقه را نشان دهند. بواقع حضور نظامی امریکا، پوششی برای متحدان منطقهایاش است تا بتوانند در یافتن راهکار مناقشات کشدار سوریه نقشی ایفا کنند. نیروهای اندک امریکا در لبنان نیز مسئولیت آموزش نظامیان و گروههای ضدتروریستی این کشور را برعهده دارند. شرایط در این کشور با توجه به بحران سیاسی دولت و ورشکستگی اقتصادی آن به مراتب دشوارتر است. اما با توجه به گرسنگی نظامیان و حضور گروههای مقاومت قدرتمندی مانند حزبالله در همه زمینهها، امریکا خیلی پیشتر صحنهگردانی را در لبنان از دست داده است. در این شرایط مهمترین تصمیم «بایدن» در افغانستان خواهد بود. جایی که نیمی از قلمروی آن در اختیار طالبان است و دولت این کشور پیشنهاد امریکا برای اشتراک قدرت با طالبان را نپذیرفته است. از طرف دیگر طبق توافق واشنگتن و طالبان، آخرین نظامیان این کشور نیز تا اول ماه مه باید خاک افغانستان را ترک کنند. شرایطی که ضربهای اساسی به بدنه ارتش افغانستان خواهد زد. همچنین پیشبینی تولد القاعده تحت لوای حکومت طالبان تهدیدی بزرگ برای امریکا در دو سه سال آینده خواهد بود.
مروری بر شرایط این چهار کشور، تصمیمگیری را برای «بایدن» بسیار دشوار کرده است چرا که هر 4 کشور یا بحرانزده اند یا با بحرانی بالقوه روبهرو هستند؛ موضوعی که بیش از 70 درصد امریکاییها را برای خروج نظامیان این کشور از خاورمیانه همرأی کرده است. ژنرال مک مستر، از فرماندهان کهنهکار امریکا معتقد است امریکا به سه دلیل؛ رقابت بر سر منابع انرژی با روسیه و چین، حضور تکفیریها و همچنین تبعات بلندمدت خروج باید از مداخله در خاورمیانه دست بکشد. اما این تصمیم به ظاهر آسان به نظر میرسد اما در عمل سیاست هولانگیز و پیچیدهای است.
منبع: The New Yorker
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه