پیشنهاد گزاره هایی در بهبود وضعیت شعر
در غیاب مدارس شعر
ارمغان بهداروند
شاعر
چرخه آفرینشی شعر در روزگار ما چندان شباهتی به نظام تجربی ادبیات کلاسیک ندارد و فاصلهای میـــــــــان مشـــقنویســـی هنرجویان تا جمعیت شاعران در میان نیست. اگر پیشترها الزاماتی همچون حفظ کردن سه هزار بیت و خواندن دواوین شعر به خودی خود، اندوختهای برای نوشاعران فراهم میکرد، در این روزگار هیچ الزامی پیش پای هنرجویان نیست و عموماً با اندک تجربیاتی که محدود به خواندن چند کتاب شعر در دسترس و سایتگردیها و شبکهخوانیهاست، برای خود مجوز صادر میکنند و با جرأت پای نوشتههای خود را امضا میکنند. اگر در گذشته، هنرجویان ناگزیر بودند که اسباب و ابزار شاعری را نزد معلم و مدرسی فرا بگیرند و به موجب بهکارگیری و پیمایش در شعر دیگران، ملکه ذهن و زبان خود کنند، در روزگار ما اما اغلب به نادانستگی ضروریات، وارد میدان میشوند و بیتدارک میکوشند که پیروز گردند و قاعدتاً این فرجام میسر نمیگردد. این چرخه معیوب است و قطعاً شعر نیز باید همچون هنرهای دیگر موسیقی، نقاشی و خوشنویسی آموزش داده شود و در چرخه انتقال تدریجی دانش و توانش تجربی واقع گردد.
یک سوی این ماجرا، هیجان هنرجویان برای دیده شدن و شوق خوانده شدن است که طبیعی است و نباید چندان در این وضعیت آنها را شماتت کرد اما سوی دیگر این ماجرا، مدرسان و معلمانی هستند که در مواجهه با آثار هنرجویان چندان تعهدی برای خود قائل نیستند و رویکردی باری به هر جهت اتخاذ میکنند. باید توجه کرد که ذهن هنرجو در نخستین مواجهات شعری، از قابلیت دریافت و تأثیرپذیری دوچندانی برخوردار است و هرگونه اشاره و هدایت حداقلی هم میتواند به جهتدهی و علاقهمندی او منتهی شود. بنابراین آنچه که باید پیش و بیش از هر چیز با آن تکلیف خود را روشن کنیم؛ وارد نکردن خود در نظام آموزشی شعر بدون اشراف بر مؤلفههای آموزشی و نکتههای تبادل اطلاعات و انتقال تجربیات است. بسیار وقتها همین نامعلمان باعث میشوند هنرجویی که میتواند در ادبیات کلاسیک، توانآزمایی کند و به حرکت رو به رشد خود ادامه دهد، متوقف شود و در مسیر غیرضرور دیگر آفریدههای ادبی قرار بگیرد. قاعدتاً این وضعیت جز تحریف مسیر و استهلاک توان هنرجو و اصطکاکآفرینی برای او ثمری دیگر نمیتواند داشته باشد. دامن زدن به این وضعیت مشوّش و افزایش اختلال در وضعیت شعر به وضوح در انجمنها و گعدههایی دیده میشود که یکی یا چند نفر به دلیل برخورداری از فضای فیزیکی، دسترسی به منابع مالی یا دیگر دلایل غیرادبی نسبت به تشکیل جلسهای اهتمام میورزند و همین تصدیِ اختیاری یک محیط شبهآموزشی باعث میشود که راهی پیش پای هنرجویان گشوده شود که مقصدی نامعلوم محسوب خواهد شد.
حتماً هنرجویان از من خواهند پرسید خب چاره چیست؟! و البته در میان این همه موقعیتهای آموزشی غیررسمی این نگرانی بحق است. در همه این سالها مدرسان واقعی ادبیات از در دسترس نبودن منابع ادبی، کیفیت نامناسب توزیع و گران بودن کتب پیشنیازی که میتواند افق روشنی برای هنرجویان بیافریند گلایهمند بودهاند. بنابراین نخست اولویت استقرار یک نظام آموزشی غیرحرفهای برای تدارک ادبی هنرجویان و تسهیل در تأمین ارتباطات مطالعاتی است. وقتی اثر خوب و خوراک ذهنی مناسب و مؤثر برای هنرجو فراهم نگردد، بازار کتابهای زرد و تبلیغی رونق پیدا میکند و خردهشاعرانی به کمک تریبونهای رسمی و غیررسمی و سیستمهای فالوورینگی خردهآثار خود را به نوشاعران غالب میکنند. نتیجه چنین وضعیتی، تولیدات بیمحتوا و آثار همسانی است که به وفور در این روزها شاهد آن هستیم.
نکته دیگری که در این وضعیت باید محل تمرکز هنرجویان قرار بگیرد، رویه تئوریهراسی است که معمولاً شبهمعلمان با تمسک به واژگان غیرفارسی و نقلقول از چهرههای ادبی و منتقدان معاصر غرب، نمایی فرهیختهوار برای خود طراحی میکنند و هنرجوی مظلوم فکر میکند اگر او نیز به فراگیری این تئوریهای آواره کتب و مقالات و پژوهشها مرتبط گردد حتماً دریافتی خواهد داشت. باید به سطح دانش و کیفیت شعور مخاطب خود احترام بگذاریم و هنرجوی مشتاق را با این رفتارهای ساختگی و دانش کلیشهای خود ناامید نکنیم. در چنین ایامی، فضیلت معلمی حکم میکند که داشتههای ادبی خود را به هنرجویان یادآوری و آنها را به تأمل و تدبر در ادبیات این سرزمین تحریض کنیم. بدیهی است بیورود و توقف در این حجم از اطلاعات نمیتوان تحلیل درستی از وضعیت ادبیات غرب نیز داشت.
آنچه که از آن میتوانم به باتلاق رسانه یاد کنم سهولت انتشار آثار و مخاطبگیری در فضای مجازی است. هنرجویی که هنوز در چرخه تعلیم و تربیت قرار دارد یا به دلیل تعریف و تحسین، به مقصد رسیده میداند خود را و یا به دلیل نقدها و ملالتها از ادامه راه سر باز میزند و در هر دو راه، سودی عاید هنرجو نمیگردد. بهترین و مطلوبترین روش برای ورود به عرصه شعر، استعانت از چهرههای سلیم ادبیات و آثار تثبیت شده ادبی و نیز حضور در نشستهای حرفهای ادبیات و بالاخره عضویت در سامانههای تخصصی شعر است که لااقل یکی از نمونههای جدی آن در این دهه میتواند «پایگاه نقد شعر» باشد که بی هیچ مرزبندی و تعلق به جبهههای ادبی و میدانهای شعری، هنرجویان را به درستنویسی و ادبیات واقعی هدایت میکند.
دشوارترین آنات آموزشی، روزهای اولیه ورود به آموزش با همان نگرانیها و دلواپسیهای روزهای نخست دبستان است. باید اول اعتماد هنرجوی خود را جلب و بعد با تکیه بر مؤلفههای روانشناسی آموزشی، زمینه مطالعات جدی و هدفمند را فراهم کرد. تألیفات درخشانی در همین سالها منتشر گردیده است که میتوانند مقوّم درک و دریافت هنرجویان و راهگشای تولید باشند. توصیه مؤکد من به هنرجویان امروز که قطعاً شاعران سربلند فردا خواهند بود، این نکته است که در دام تاجران نشر قرار نگیرند و موقعیت شعر خود را نه بر اساس لایکها و فالوورها که بر مبنای نظر متخصصان و منتقدان محک بزنند. سادهاندیشی است اگر تصور کنیم که بیرنج و جستوجو بتوانیم به مقصد شعر نزدیک شویم. شعر از پس همه فضیلتهای هنریاش و در ادامه خلق زیباییها و شعبدهبازیهای کلامی، مسئولیتزاست و این وظیفه، وقتی دشواریهایش از همیشه بیشتر مشهود است که در عصری به سر ببریم که شعر از آن بخت و اقبال هزارساله برخوردار نباشد.
شاعر
چرخه آفرینشی شعر در روزگار ما چندان شباهتی به نظام تجربی ادبیات کلاسیک ندارد و فاصلهای میـــــــــان مشـــقنویســـی هنرجویان تا جمعیت شاعران در میان نیست. اگر پیشترها الزاماتی همچون حفظ کردن سه هزار بیت و خواندن دواوین شعر به خودی خود، اندوختهای برای نوشاعران فراهم میکرد، در این روزگار هیچ الزامی پیش پای هنرجویان نیست و عموماً با اندک تجربیاتی که محدود به خواندن چند کتاب شعر در دسترس و سایتگردیها و شبکهخوانیهاست، برای خود مجوز صادر میکنند و با جرأت پای نوشتههای خود را امضا میکنند. اگر در گذشته، هنرجویان ناگزیر بودند که اسباب و ابزار شاعری را نزد معلم و مدرسی فرا بگیرند و به موجب بهکارگیری و پیمایش در شعر دیگران، ملکه ذهن و زبان خود کنند، در روزگار ما اما اغلب به نادانستگی ضروریات، وارد میدان میشوند و بیتدارک میکوشند که پیروز گردند و قاعدتاً این فرجام میسر نمیگردد. این چرخه معیوب است و قطعاً شعر نیز باید همچون هنرهای دیگر موسیقی، نقاشی و خوشنویسی آموزش داده شود و در چرخه انتقال تدریجی دانش و توانش تجربی واقع گردد.
یک سوی این ماجرا، هیجان هنرجویان برای دیده شدن و شوق خوانده شدن است که طبیعی است و نباید چندان در این وضعیت آنها را شماتت کرد اما سوی دیگر این ماجرا، مدرسان و معلمانی هستند که در مواجهه با آثار هنرجویان چندان تعهدی برای خود قائل نیستند و رویکردی باری به هر جهت اتخاذ میکنند. باید توجه کرد که ذهن هنرجو در نخستین مواجهات شعری، از قابلیت دریافت و تأثیرپذیری دوچندانی برخوردار است و هرگونه اشاره و هدایت حداقلی هم میتواند به جهتدهی و علاقهمندی او منتهی شود. بنابراین آنچه که باید پیش و بیش از هر چیز با آن تکلیف خود را روشن کنیم؛ وارد نکردن خود در نظام آموزشی شعر بدون اشراف بر مؤلفههای آموزشی و نکتههای تبادل اطلاعات و انتقال تجربیات است. بسیار وقتها همین نامعلمان باعث میشوند هنرجویی که میتواند در ادبیات کلاسیک، توانآزمایی کند و به حرکت رو به رشد خود ادامه دهد، متوقف شود و در مسیر غیرضرور دیگر آفریدههای ادبی قرار بگیرد. قاعدتاً این وضعیت جز تحریف مسیر و استهلاک توان هنرجو و اصطکاکآفرینی برای او ثمری دیگر نمیتواند داشته باشد. دامن زدن به این وضعیت مشوّش و افزایش اختلال در وضعیت شعر به وضوح در انجمنها و گعدههایی دیده میشود که یکی یا چند نفر به دلیل برخورداری از فضای فیزیکی، دسترسی به منابع مالی یا دیگر دلایل غیرادبی نسبت به تشکیل جلسهای اهتمام میورزند و همین تصدیِ اختیاری یک محیط شبهآموزشی باعث میشود که راهی پیش پای هنرجویان گشوده شود که مقصدی نامعلوم محسوب خواهد شد.
حتماً هنرجویان از من خواهند پرسید خب چاره چیست؟! و البته در میان این همه موقعیتهای آموزشی غیررسمی این نگرانی بحق است. در همه این سالها مدرسان واقعی ادبیات از در دسترس نبودن منابع ادبی، کیفیت نامناسب توزیع و گران بودن کتب پیشنیازی که میتواند افق روشنی برای هنرجویان بیافریند گلایهمند بودهاند. بنابراین نخست اولویت استقرار یک نظام آموزشی غیرحرفهای برای تدارک ادبی هنرجویان و تسهیل در تأمین ارتباطات مطالعاتی است. وقتی اثر خوب و خوراک ذهنی مناسب و مؤثر برای هنرجو فراهم نگردد، بازار کتابهای زرد و تبلیغی رونق پیدا میکند و خردهشاعرانی به کمک تریبونهای رسمی و غیررسمی و سیستمهای فالوورینگی خردهآثار خود را به نوشاعران غالب میکنند. نتیجه چنین وضعیتی، تولیدات بیمحتوا و آثار همسانی است که به وفور در این روزها شاهد آن هستیم.
نکته دیگری که در این وضعیت باید محل تمرکز هنرجویان قرار بگیرد، رویه تئوریهراسی است که معمولاً شبهمعلمان با تمسک به واژگان غیرفارسی و نقلقول از چهرههای ادبی و منتقدان معاصر غرب، نمایی فرهیختهوار برای خود طراحی میکنند و هنرجوی مظلوم فکر میکند اگر او نیز به فراگیری این تئوریهای آواره کتب و مقالات و پژوهشها مرتبط گردد حتماً دریافتی خواهد داشت. باید به سطح دانش و کیفیت شعور مخاطب خود احترام بگذاریم و هنرجوی مشتاق را با این رفتارهای ساختگی و دانش کلیشهای خود ناامید نکنیم. در چنین ایامی، فضیلت معلمی حکم میکند که داشتههای ادبی خود را به هنرجویان یادآوری و آنها را به تأمل و تدبر در ادبیات این سرزمین تحریض کنیم. بدیهی است بیورود و توقف در این حجم از اطلاعات نمیتوان تحلیل درستی از وضعیت ادبیات غرب نیز داشت.
آنچه که از آن میتوانم به باتلاق رسانه یاد کنم سهولت انتشار آثار و مخاطبگیری در فضای مجازی است. هنرجویی که هنوز در چرخه تعلیم و تربیت قرار دارد یا به دلیل تعریف و تحسین، به مقصد رسیده میداند خود را و یا به دلیل نقدها و ملالتها از ادامه راه سر باز میزند و در هر دو راه، سودی عاید هنرجو نمیگردد. بهترین و مطلوبترین روش برای ورود به عرصه شعر، استعانت از چهرههای سلیم ادبیات و آثار تثبیت شده ادبی و نیز حضور در نشستهای حرفهای ادبیات و بالاخره عضویت در سامانههای تخصصی شعر است که لااقل یکی از نمونههای جدی آن در این دهه میتواند «پایگاه نقد شعر» باشد که بی هیچ مرزبندی و تعلق به جبهههای ادبی و میدانهای شعری، هنرجویان را به درستنویسی و ادبیات واقعی هدایت میکند.
دشوارترین آنات آموزشی، روزهای اولیه ورود به آموزش با همان نگرانیها و دلواپسیهای روزهای نخست دبستان است. باید اول اعتماد هنرجوی خود را جلب و بعد با تکیه بر مؤلفههای روانشناسی آموزشی، زمینه مطالعات جدی و هدفمند را فراهم کرد. تألیفات درخشانی در همین سالها منتشر گردیده است که میتوانند مقوّم درک و دریافت هنرجویان و راهگشای تولید باشند. توصیه مؤکد من به هنرجویان امروز که قطعاً شاعران سربلند فردا خواهند بود، این نکته است که در دام تاجران نشر قرار نگیرند و موقعیت شعر خود را نه بر اساس لایکها و فالوورها که بر مبنای نظر متخصصان و منتقدان محک بزنند. سادهاندیشی است اگر تصور کنیم که بیرنج و جستوجو بتوانیم به مقصد شعر نزدیک شویم. شعر از پس همه فضیلتهای هنریاش و در ادامه خلق زیباییها و شعبدهبازیهای کلامی، مسئولیتزاست و این وظیفه، وقتی دشواریهایش از همیشه بیشتر مشهود است که در عصری به سر ببریم که شعر از آن بخت و اقبال هزارساله برخوردار نباشد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه