نگاهی به انیمیشن بلند تام و جری

موش و گربه‌اش کجاست؟


سید حسام فروزان
خبرنگار
شاید اگر بگوییم همه ما با «تام و جری» خاطره داریم اغراق نکرده باشیم. کارتونی به نویسندگی و کارگردانی ویلیام هانا و جوزف باربرا که توسط کمپانی مترو گلدوین مه‌یر ساخته شد و بین سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۸ در ۱۱۴ قسمت کوتاه پخش شد؛ هشتاد سال عمری است برای خودش. ترکیب گربه آبی رنگ احمق و موش فسقلی زبر و زرنگ و تعقیب و گریزهای همیشگی و کمدی اسلپ استیک (بزن و بکوب) آنها لحظات مفرح و خاطرات شیرینی برای کودکان چند نسل ساخت؛ نوستالژی تام و جری هنوز هم در ما زنده است. چقدر لجمان در می‌آمد که در هر ماجرایی تام مغلوب می‌شد و بلایی سرش می‌آمد و چقدر دلمان می‌خواست محض رضای خدا یک بار هم که شده آن موش لعنتی را بگیرد و بخورد! تام و جری آنقدر مهم بود که به ادبیات و فرهنگ سینمایی هم راه یافت. خسرو دهقان در کلاس‌های فیلمنامه‌نویسی هروقت می‌خواست به ماجرای اصلی و علت جذابیت فیلمی اشاره کند می‌پرسید «موش و گربه‌اش کجاست؟» حالا کمپانی برادران وارنر به سراغ گنجینه‌های قدیمی رفته است و تام و جری را به‌ صورت لایو اکشن (ترکیب انیمیشن و فیلم) بازسازی کرده است. کارگردانی این نسخه تازه برعهده تیم استوری گذاشته شده که پیش ازاین فیلم‌های تاکسی، چهار شگفت‌انگیز و شَفت را از او به خاطر داشتیم. فیلم به تازگی اکران شده و در همین مدت کوتاه بحث و جدل‌های بسیاری میان انبوه طرفداران تام و جری به‌ وجود آورده است.
آنچه گذشت
در سال 1937 کمپانی والت دیزنی اولین انیمیشن بلند خود یعنی «سفید برفی و هفت کوتوله» را روانه پرده سینماها کرد و موفقیتی بزرگ به‌ دست آورد و صنعت انیمیشن را برای همیشه متحول ساخت. پیشرفت تکنولوژی کامپیوتر در دهه‌های اخیر و به‌وجود آمدن CGI کمپانی‌ها را به فکر بازسازی کارتون‌های کلاسیک به‌ صورت سه بعدی انداخت؛ نمونه‌های موفقی مانند دیو و دلبر، کتاب جنگل، شیرشاه و دامبو نشان داد ترکیب نوستالژی و تکنولوژی جواب می‌دهد و می‌شود چند دلار بیشتر به جیب زد، هرچند برخی از این بازسازی‌ها صرفاً تکرار نما به نمای همان کارتون‌های کلاسیک بود بدون هیچ تغییر یا خلاقیتی. استقبال کودکان امروزی از این لایو اکشن‌های پر زرق و برق نشان داد آنها میانه‌ای با نوستالژی کارتون‌های اصلی ندارند. در سال 1992 اولین انیمیشن بلند تام و جری به‌کارگردانی فیل رومن ساخته شد که شکستی تمام عیار بود. تام و جری در این کارتون برای اولین بار حرف می‌زدند و همین گناهی نابخشودنی بود!
داستان از چه قرار است
دو خط داستانی در این بازسازی دنبال می‌شود: دختر نوجوانی به اسم کیلا (کلوئه گریس مورتس) می‌خواهد خودش را ثابت کند و به‌عنوان مدیر برنامه هتل به موفقیت برسد. او باید میهمانی بزرگی را در هتل مدیریت کند، بنابراین لازم است موش مزاحمی به نام جری را از هتل بیرون بیندازد؛ برای همین گربه‌ای آبی رنگ به‌ نام تام را استخدام می‌کند. از آن طرف یک زوج معروف و ثروتمند می‌خواهند ازدواج کنند و با چالش‌هایی روبه‌رو هستند. این خط‌های داستانی می‌توانست برای خلق لحظات فرح‌بخش موش و گربه‌ای کافی باشد، اما در کمال تعجب می‌بینیم تام و جری قصه اصلی فیلم نیست و آنها در حاشیه هستند؛ در واقع درام برپایه شخصیت تام و جری شکل نگرفته است. نقطه ضعف اصلی فیلم که بسیاری از مشتاقان تام و جری را ناامید کرده همین است که قصه فیلم به بیراهه می‌رود. ما به‌ جای تماشای داستانی جذاب درباره تام و جری، قصه‌ای در باب نکوهش تجمل‌گرایی در زوج‌های جوان و تلاش برای موفقیت کاری می‌بینیم. فیلم در بسیاری از دقایق فراموش می‌کند که قرار بوده تماشاگر از بازسازی تام و جری لذت ببرد نه داستانی کلیشه‌ای و نخ‌نما شده هالیوودی.
چرا باید دید
تام و جری به هرحال ادای دینی است به این کاراکترهای نوستالژیک. فیلم شوخی جدید و خیره‌کننده‌ای ندارد و در بهترین حالت می‌تواند همان دقایق درخشان کارتون‌های کوتاه را بازسازی کند. ترکیب شخصیت‌های کارتونی و فیلم بسیار خوب اجرا شده؛ در واقع حیوانات به‌صورت دو بعدی ساخته شده‌اند که حس همان کارتون‌های کلاسیک را القا کند؛ همه حیوانات به جز تام و جری حرف می‌زنند که تصمیم هوشمندانه‌ای است. فیلم ممکن است برای کودکان و نوجوانانی که چندان خاطره‌ای با تام و جری نداشته‌اند جذاب باشد.
نقد و نظر کوتاه
شاید بازسازی تام و جری به‌صورت انیمیشن بلند از ابتدا تصمیم اشتباهی بوده باشد، چون کارتون‌های کلاسیک کوتاه و ساده و کامل بودند. گویی هیچ چیزی کم نداشتند، مثل لطیفه‌ای بامزه تماشاگر را به خنده می‌انداختند و تمام می‌شدند. شاید بهتر باشد تام و جری هم مثل میکی ماوس به‌صورت همان آیتم‌های کوتاه بازسازی شود و با داستان‌هایی تازه ادامه یابد. فیلم تیم استوری پر از شخصیت‌های انسانی اضافی و لوس و بی‌مزه است. انگار سازندگان مطمئن نبوده‌اند تام و جری برای فیلم بلند کافی باشد. شخصیت‌ها عمقی ندارند و همدلی تماشاگر را برنمی‌انگیزند، حتی کمدی اسلپ استیک تام و جری در حد همان کارتون‌های کلاسیک هم در نیامده است. پاساژهای موسیقایی چنگی به دل نمی‌زنند و ارتباطی دراماتیک با داستان و شخصیت‌ها ندارند. کمپانی برادران وارنر این شانس را داشت که گنجینه‌ای قدیمی را زنده کند و نسل تازه‌ای از تماشاگران شیفته تام و جری بسازد اما این فرصت را از دست داد. شاید بهتر باشد شخصیت‌پردازی و قصه‌گویی کارتون‌های پیکسار را الگو قرار دهند، برای نمونه نگاه کنید به شخصیت فورکی (چنگالک) در داستان اسباب‌بازی ۴. یک چنگال یکبار مصرف از سطل زباله بیرون می‌آید و به چنان شخصیتی تبدیل می‌شود که دل تماشاگر را با خودش همراه می‌کند.‌


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7591/19/572542/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها