به بهانه سالروز درگذشت زنده یاد هاشم فیاض در اواخر اسفند سال 1383
هاشم فیاض در دوران خود یگانه استاد تعزیه بود
محمدحسین ناصربخت
استاد دانشگاه و پژوهشگر نمایشهای آیینی
زندهیاد هاشم فیاض از اساتید تعزیه بودند که در کودکی هنگام بچهخوانی در تکیه دولت برنامه اجرا میکردند. ایشان از یادگارهای تعزیه تکیه دولت بودند و تا دوره معاصر هم فعالیت خود را ادامه دادند و ما مدتی است که ایشان را از دست دادهایم. ولی ایشان تجربه تعزیه معاصر را به تجربه تکیه دولت وصل میکردند.
یعنی میتوانستند این امکان را در اجراهایشان فراهم آورند که ما با شیوه اجرای اصیل تعزیه در دوران شکوهش آشنایی پیدا کنیم. تعداد زیادی از مجالس غریب تعزیه را که امروزه کمتر اجرا میشود و حتی برخی هم اجرا نمیشود، از شیوه اجرا و تنظیم موسیقایی گرفته تا تنظیم صحنهای را بخوبی میدانستند و قراردادهای اجراییاش را اطلاع داشتند و تجربه گذشته در اجرای مجالس غریب را در ذهنشان داشتند و هر فرصتی هم که دست میداد مجالس غریب را اجرا میکردند. ایشان از شمرخوانان بسیار قدیم و مخالفخوانان بسیار قدری بودند که شبیهخوانی را با نواده میرعزا یعنی میر غم شروع کرده بودند. ایشان در اجرای نقشهای مخالف و بویژه در اجرای شبیه مضحکها بسیار تبحر داشتند. یک استعداد ذاتی داشتند که به مهارتهایشان اضافه میشد و به شبیه مضحکها کمک میکرد و ایشان در دوره خود یگانه بودند.
شبیهگردان بسیار برجستهای بود. حتی در آخرین دقایق عمر خود در کنار تعزیه بودند. سوگوارهای در قم برگزار شده بود که در روزهای آخر حیات ایشان هم بود و من در کنار ایشان به عنوان داور شرکت کرده بودم. ایشان در آخرین لحظات که در مجالس آخر حالشان هم بد شده بود پای تعزیهها مینشستند و راهنمایی میدادند و تجارب خود را از طریق داوریها منتقل میکردند. حتی وقتی که از ما به ناچار خداحافظی کردند و به سوی منزلشان حرکت کردند و بعد هم فوت کردند تا آخرین لحظات عمرشان به ما یاد میدادند که چگونه معیارهای درست را در ارزیابی آثار به کار ببریم. و نظراتشان را به ما منتقل میکردند.
ایشان بسیار حساس بودند تا تعزیه با قرارهای اصیلش اجرا شود. برای همین ایشان به عنوان معین البکای دوران خود شناخته میشدند. خیلی از شبیهخوانهای استاد را ایشان پرورش دادند و تا سالهای آخر هم این کار را انجام میدادند. اگر در میان جوانها و بچهخوانها استعدادی میدیدند، سعی میکردند از آنها حفاظت کنندتا در شرایط پیرامونی این استعدادها تلف نشوند.
من از نزدیک دیده بودم که چقدر در مورد آموزش دقیق این استعدادها حساس هستند. در مورد موسیقی تعزیه و آداب و رسوم اجرای تعزیه خودشان آرشیو بسیار غنی از وسایل داشتند. از نسخ قدیمی تعزیه داشتند که هم در اختیار دیگران قرار میدادند و هم خودشان استفاده میکردند. اکنون حتماً این مجموعه نفیس در اختیار فرزندانشان قرار دارد. و تعدادی هم در اختیار گروههای تعزیهخوان قرار دارد. برخی از وسایلی که ایشان در آرشیوشان داشتند از تکیه دولت به جا مانده بود. مثلاً سری در آنجا نگهداری میشد که محمد مدبر نقاش معروف قهوهخانهای از خمیر ساخته بود و خیلی زیبا و شکیل بود. یا زرههای بسیار قدیمی و آرشیو بسیار غنی ای از لباس و تجهیزات داشتند و خیلی هم در این زمینه خلاق بودند. خیلی هم ذوق داشتند تا با همان سرمایه شخصی که از اجراهایشان به دست میآوردند، آن را گسترش دهند. همه سرمایهاش را برای تعزیه صرف میکردند.
اساساً ما به یک موزه نمایش در ایران نیاز داریم که بخشی به نمایشهای سنتی و از جمله بخشی هم به ادوات قدیمی که استفاده میشده مربوط میشود. وسایلی که امروز ممکن است در نمایشهای آیینی دیگر استفاده نشود. اما این وسایل میتواند در موزه موجود باشد تا سازندگان جدید از آن الهام بگیرند. حتماً ما به چنین موزهای نیاز داریم. تلاشهایی هم شد و آییننامهای هم نوشتیم که به تصویب دولت هم رسید ولی این اقدام عملی هنوز به ثمر نرسیده است. و هنوز هم چنین موزهای وجود ندارد. ما باید بنیادی برای تعزیه به وجود بیاوریم و در کنار آن باید پژوهشکدهای باشد و نیز یک محل اجرای دائمی برای تعزیهخوانیها و شبیهخوانیهای نمونه باشد و نیز یک موزه تعزیه که در آن نسخ کهن و ادوات قدیمی نگهداری شوند و تجربه عملی شبیهخوانان حفظ شود و تلاشهایی که کردند برای ساخت وسایل و نسخ کهن اصل آن در آنجا نگهداری شود و امکان چاپ برای پژوهشگران فراهم شود.
استاد دانشگاه و پژوهشگر نمایشهای آیینی
زندهیاد هاشم فیاض از اساتید تعزیه بودند که در کودکی هنگام بچهخوانی در تکیه دولت برنامه اجرا میکردند. ایشان از یادگارهای تعزیه تکیه دولت بودند و تا دوره معاصر هم فعالیت خود را ادامه دادند و ما مدتی است که ایشان را از دست دادهایم. ولی ایشان تجربه تعزیه معاصر را به تجربه تکیه دولت وصل میکردند.
یعنی میتوانستند این امکان را در اجراهایشان فراهم آورند که ما با شیوه اجرای اصیل تعزیه در دوران شکوهش آشنایی پیدا کنیم. تعداد زیادی از مجالس غریب تعزیه را که امروزه کمتر اجرا میشود و حتی برخی هم اجرا نمیشود، از شیوه اجرا و تنظیم موسیقایی گرفته تا تنظیم صحنهای را بخوبی میدانستند و قراردادهای اجراییاش را اطلاع داشتند و تجربه گذشته در اجرای مجالس غریب را در ذهنشان داشتند و هر فرصتی هم که دست میداد مجالس غریب را اجرا میکردند. ایشان از شمرخوانان بسیار قدیم و مخالفخوانان بسیار قدری بودند که شبیهخوانی را با نواده میرعزا یعنی میر غم شروع کرده بودند. ایشان در اجرای نقشهای مخالف و بویژه در اجرای شبیه مضحکها بسیار تبحر داشتند. یک استعداد ذاتی داشتند که به مهارتهایشان اضافه میشد و به شبیه مضحکها کمک میکرد و ایشان در دوره خود یگانه بودند.
شبیهگردان بسیار برجستهای بود. حتی در آخرین دقایق عمر خود در کنار تعزیه بودند. سوگوارهای در قم برگزار شده بود که در روزهای آخر حیات ایشان هم بود و من در کنار ایشان به عنوان داور شرکت کرده بودم. ایشان در آخرین لحظات که در مجالس آخر حالشان هم بد شده بود پای تعزیهها مینشستند و راهنمایی میدادند و تجارب خود را از طریق داوریها منتقل میکردند. حتی وقتی که از ما به ناچار خداحافظی کردند و به سوی منزلشان حرکت کردند و بعد هم فوت کردند تا آخرین لحظات عمرشان به ما یاد میدادند که چگونه معیارهای درست را در ارزیابی آثار به کار ببریم. و نظراتشان را به ما منتقل میکردند.
ایشان بسیار حساس بودند تا تعزیه با قرارهای اصیلش اجرا شود. برای همین ایشان به عنوان معین البکای دوران خود شناخته میشدند. خیلی از شبیهخوانهای استاد را ایشان پرورش دادند و تا سالهای آخر هم این کار را انجام میدادند. اگر در میان جوانها و بچهخوانها استعدادی میدیدند، سعی میکردند از آنها حفاظت کنندتا در شرایط پیرامونی این استعدادها تلف نشوند.
من از نزدیک دیده بودم که چقدر در مورد آموزش دقیق این استعدادها حساس هستند. در مورد موسیقی تعزیه و آداب و رسوم اجرای تعزیه خودشان آرشیو بسیار غنی از وسایل داشتند. از نسخ قدیمی تعزیه داشتند که هم در اختیار دیگران قرار میدادند و هم خودشان استفاده میکردند. اکنون حتماً این مجموعه نفیس در اختیار فرزندانشان قرار دارد. و تعدادی هم در اختیار گروههای تعزیهخوان قرار دارد. برخی از وسایلی که ایشان در آرشیوشان داشتند از تکیه دولت به جا مانده بود. مثلاً سری در آنجا نگهداری میشد که محمد مدبر نقاش معروف قهوهخانهای از خمیر ساخته بود و خیلی زیبا و شکیل بود. یا زرههای بسیار قدیمی و آرشیو بسیار غنی ای از لباس و تجهیزات داشتند و خیلی هم در این زمینه خلاق بودند. خیلی هم ذوق داشتند تا با همان سرمایه شخصی که از اجراهایشان به دست میآوردند، آن را گسترش دهند. همه سرمایهاش را برای تعزیه صرف میکردند.
اساساً ما به یک موزه نمایش در ایران نیاز داریم که بخشی به نمایشهای سنتی و از جمله بخشی هم به ادوات قدیمی که استفاده میشده مربوط میشود. وسایلی که امروز ممکن است در نمایشهای آیینی دیگر استفاده نشود. اما این وسایل میتواند در موزه موجود باشد تا سازندگان جدید از آن الهام بگیرند. حتماً ما به چنین موزهای نیاز داریم. تلاشهایی هم شد و آییننامهای هم نوشتیم که به تصویب دولت هم رسید ولی این اقدام عملی هنوز به ثمر نرسیده است. و هنوز هم چنین موزهای وجود ندارد. ما باید بنیادی برای تعزیه به وجود بیاوریم و در کنار آن باید پژوهشکدهای باشد و نیز یک محل اجرای دائمی برای تعزیهخوانیها و شبیهخوانیهای نمونه باشد و نیز یک موزه تعزیه که در آن نسخ کهن و ادوات قدیمی نگهداری شوند و تجربه عملی شبیهخوانان حفظ شود و تلاشهایی که کردند برای ساخت وسایل و نسخ کهن اصل آن در آنجا نگهداری شود و امکان چاپ برای پژوهشگران فراهم شود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه