جنگ سایهها
درباره مجموعه شعر «سایهای بدون بدن»
سروده علیرضا کاهد
«سایهای بدون بدن» روایتی نمادین از تنهایی شاعر است. شاعری که رود و دریا و شب و آسمان را فرا میخواند تا با تنهایی و مرگ گفت وگو کند. نمادگرایی در شعر دلایل مختلفی دارد که از آن جمله میتوان به درونگرایی شاعر و شرایط اجتماعی جامعهای که در آن زیست میکند اشاره کرد. گاه شاعر بر اثر همین درونگرایی آنقدر به سمت نماد پیش میرود که شعرش به نوعی سانسور تن میدهد و گاه چون شاعرانی مثل نیما و اخوان بر اثر خفقان موجود در اجتماع پیرامون به نماد روی میآورد. علیرضا کاهد در «سایهای بدون بدن» مدام به فراخوانی عناصر طبیعت میپردازد و در پارهای موارد آنقدر از جامعه و عناصر زیستیاش دور میشود که همه آنچه در جهان مدنیاش اتفاق میافتد ناخودآگاه حذف و سانسور میکند.
نگارنده معتقد است یکی از حلقههای مفقوده شعر کاهد مدنیت و شهرنشینی است. ما این نشانهها را بسیار کم در این مجموعه شعر میبینیم.
این روند مواجهه با پدیدهها و عناصر تا پایان کتاب ادامه دارد. شعرها ترافیکی از توصیفها و تعریفها هستند و گاه این بیانگری ما را از ساحت شعر به چاله متن ادبی میاندازد. باد، پیامبری آزاد است/ برای هر سرزمین آواز میخواند/ به زبانی که درختهایش میفهمند... دیدن، فرزند نور است...
درد فریاد بیداری ست در کابوس... و وقتی از این شکل زبان فاصله میگیرد مخاطب را با سطرهایی خوب و دینامیک مواجه میکند: من پشت دیوار زانو زدهام/قسم به بادی که اسم اعظم را به درخت بید آموخت/ شک بعد از پنج خیانت است/شش باش. بیشتر شعرها از منظر من راوی روایت شدهاند و کمتر به دیالوگی بیرون از خود میرسند و در اصطکاک بین شاعر و المانهای طبیعت دست و پا میزنند. شاعری که در تنهایی، مرگ، یأس و جنگ سایهها گرفتار آمده است و حاصل این کش و قوسها سطرهایی گاه درخشان است:
مرگ روشن بود/ فانوس حلقآویز از درخت و یا برای کشتن سایه/ آن را در شب فرو ببر/ برای نابودی مشتی آب/ آن را به دریا بریز/ خواستی آدمی را نابود کنی/ نگاهش که در شلوغی شهر به چشمهایت میخ شد/ بگو ببخشید آقا شما را نمیشناسم/ و لبخند بزن/ لبخندی که سردیاش را با رژهای غلیظ هم نمیتوان پوشاند.
از ویژگیهای زبانی سایهای بدون بدن سادهنویسی است. این نوع نوشتن که از سالها پیش با شعرهای شمس لنگرودی و رسول یونان آغاز شد و بعدها با شعر گروس عبدالملکیان و پیروانش ادامه یافت سختترین نوع نوشتن محسوب میشود که گاه به گرداب سهلانگاری و سادهانگاری فرو میغلتد. زبان این مجموعه نیز از این نوع نوشتن بهره گرفته است اما گاهی با اطناب و توصیفهای بیش از حد و رعایت نکردن ایجاز و آن چیزی که به آن اقتصاد کلمه میگوییم از اصالت و رسالت خود دور میشود.(شعر هشت)
علیرضا کاهد شاعری است بسیار عاطفی که اگر این عاطفه سرشار را با نشانههای زیستیاش پیوند بزند و این همه را از فیلتر شعر بگذراند به اثر انگشت ویژه خود دست خواهد یافت.
رودی که به دریا نرسد/ سر به بیابان میگذارد / و فراموش میشود
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه