معمایی به نام پو!




شادمان شکروی
 مدرس ادبیات و مدیر مرکز نویسندگی خلاق، جهاد دانشگاهی دانشگاه شهید بهشتی‌
ظاهراً معمای آلن پو معمایی همچنان حل ناشدنی است. آیا پو به‌راستی فاقد اندیشه فلسفی جهانشمول بوده و اندیشه‌ای فراگیر دال بر نیست‌انگاری و مکتب تمسخر داشته است؟ آیا ادبیات او برخاسته از تفکرات جلسات انجمن مورگ و به نوعی گرته‌برداری غیر‌واقعی از جهان و هنر بازی با کلام و ارائه ساختارهای جدید بوده است یا اینکه از نوعی آنارشیسم فکری پیروی می‌کرده که لابد برای نمود باید شکل منظم و بلکه بسیار منظم ادبی به خود گیرد؟ آیا جهان آلن پو را باید در دو وجه گوتیک و کمدی جست‌و‌جو کرد و یا اینکه اندیشه نیرومندی در ورای این دو وجود دارد که هیچ‌گاه در آثارش نمود شایسته نیافته است؟ پاسخ این پرسش‌ها می‌تواند اساسی باشد. بخصوص اینکه داستان کوتاه فعلی، حداقل در وجهی از وجوه خود، مدیون کشف و شهودهای آلن پو در عرصه ساختار است. بحث‌های زیادی هست که نطفه فرمالیسم و مینی‌مالیسم با کشف و شهودهای پو بسته شده است. همچنان که نخستین نظریه‌پردازی‌های مدون ادبی در حوزه داستان کوتاه را به او نسبت می‌دهند. در مورد وحدت‌ها اتفاق نظر وجود دارد. صحیح هم است. این آلن پو بود که روی وحدت داستان کوتاه انگشت گذاشت و حتی آن را به عنوان یک مانیفست ادبی به صورت مدون به ادبیات قرن نوزدهم و بیستم اعلام کرد. با این‌حال اگر داستان‌های «گی دوموپاسان» نویسنده فرانسوی را به‌دقت بشکافیم، درخواهیم یافت هرآنچه پو به صورت مکتوب و با تأکید مؤکد وارد جهان ادبیات منثور خلاق امریکا کرد،«گوستاو فلوبر» در تمرین‌های وحشتناک نویسندگی خود، به عینه دریافته بود. علاوه بر این فلوبر قدرت تکیه بر حواس را کشف کرده بود. آنچه آلن پو، چندان هم با آن الفتی نداشت. شاید تفاوت عمده این دو، در این بود که موپاسان هرگز به سمت دنیای – به ظاهر – عجیب و سیال آلن پو نرفت. کلمات برای او وسیله ساده انتقال مفاهیم بودند و به حس نهفته در درون هر واژه چندان اعتنایی نداشت. بر عکس پو – شاید با شجاعت و شاید با درایت و شاید مطلقاً فاقد این دو - به ترسیم وجهی از واقعیت پرداخت که در زمان خود اگر هم شناخته بود، در حوزه نثر جایگاهی نداشت. در واقع دنیای شاعرانه نثر خلاق را کشف کرد که تا آن زمان بر نثرنویسان (نه شاعران و موسیقیدانان) نامکشوف مانده بود. هنر او این بود که این دنیای فراواقعی را با عناصر داستانی که موپاسان نیز بدان اشراف و التزام داشت بیامیزد و نوعی ترکیب جدید پدید آورد. آمیخته‌ای از آشوب ظاهری و نظم محکم درونی. آنچه در زندگی، حداقل در نیمه تاریک آن، برای آنان که نگاهی عمیق‌تر به جهان دارند، به معاینه قابل
مشاهده است.
این به مراتب از بحث‌هایی که در رابطه با ابعاد شخصیتی پو مطرح می‌شود و یا درگیری میان دو شکل کمدی و گوتیک، و یا رمانتیسیسم و رئالیسم نوشته‌های او مهم‌تر است. نمی‌خواهم بگویم اگر فردی مانند پو نبود که مرزهای زمان و مکان را در داستان به هم بریزد و نوعی سیالیت در بطن آن جاری کند که بتواند به مراتب بیش از ظرفیت ظاهری خود حرفی برای گفتن داشته باشد، دیگری این کار را نمی‌کرد. گیرم چند دهه یا حتی – با احتمال بسیار ضعیف – چند سال بعد. اما آنچه اهمیت دارد دوگانگی‌ای است که پو در حوزه نثر و البته داستان کوتاه وارد کرد و به نوعی مرزهای ادبیات خلاق را آنقدر گسترش داد که به نوعی امپراطوری تخیل بدل گردید. پو از یک سو، قوانین سختگیرانه‌ای علیه هرگونه کم‌کاری، آوانگاردیسم، هرج ومرج در نگارش و مهندسی نثر وضع کرد و تا آخر عمر هنری خود بدان وفادار ماند. از سویی دیگر، نوعی آزاداندیشی و پرهیز از نگرش یکسویه و مکانیکی در بطن و متن زندگی باب کرد که باعث شد چشم‌ها به روی وجوه دیگری از واقعیت و لاجرم هنر توصیف آن گشوده شود. تلفیق این دو وجه شایسته توجه است. تخیلی توفنده، باریک‌بین و ژرف در ظاهری دقیق، حساب شده و تراش‌خورده. از این نظر باید اذعان داشت که پو یک نوآور به معنی واقعی بوده است. التبه این سخن تازه‌ای نیست. بسیاری او را نه نوآور که نابغه خوانده‌اند. بسیار محتمل است که این نوآوری به نبوغ  تنه بزند.
برای تکمیل معمای نبوغ پو، توجه به دو نکته ضروری است. آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نخست اینکه پو در داستان کوتاه دیگر نوآوری‌های جالب توجه هم داشته است که در سایه زمینه و مضامین انتخابی قرار گرفته است سوای گوتیک و مطالب بلاک وودی و به نوعی افشاگرانه که در‌خصوص آن زیاد بحث شده است، و نیز سپردن عرصه داستان به ضد قهرمان‌ها، ویژگی ظریف کار او، کشف و به‌کارگیری استادانه حوادث فرعی بود. داستان‌های طرح و توطئه‌دار پو که بر خلاف داستان‌های موپاسان از ظاهری غیرعادی برخوردارند، سخت‌باور می‌شوند. تصاویر و حوادث فرعی باید در این داستان‌ها به نحو احسن به کار گرفته شوند تا داستان فانتزی و غیر‌قابل‌ توجه جلوه نکند. هنر توصیف و حوادث فرعی پو از داستان کوتاه شکل جدیدی ساخت که بعدها در تحلیل‌های روانشناختی و داستان‌های دشوار از آن استفاده شد. آنتوان چخوف علی‌رغم تفاوت آشکار تفکر با پو از این ترفند او استفاده کرد و بعد از او نیهیلیست‌ها، اگزیستانسیالیست‌ها و دیگر مکاتب فلسفه‌نگر که ادبیات را برای بیان اندیشه خود برگزیده بودند از کشف و شهودهای پو استفاده کردند. نکته دوم، امضاهای پنهان ولی نبوغ‌آمیز آلن پو است. در بشکه آمونتیلادو، آلن پو بند نخست داستان را استادانه امضا کرده است. هنوز به‌درستی روشن نیست که پو چگونه توانسته است بند نخست بشکه آمونتیلادو را این‌گونه استادانه از کار در بیاورد. از این‌گونه هنرنمایی‌ها که بعدها سبب اشتهار ارنست همینگوی گردید، در داستان‌های پو بخصوص داستان‌های دوران میانسالی ادبی‌اش فراوان وجود دارد. پو می‌خواست شاعر شود و چون دغدغه نان داشت به روزنامه‌نگاری و نثرنویسی روی آورد لکن ظرافت‌های توصیف شاعرانه را پنهان در رگ و پی نثرش سیلان داد. این ظرافت‌ها برای آنهایی بود که بتوانند بدان پی ببرند و هنر او را تحسین کنند. به نظر می‌رسد که کمتر کسی این را توانست و شاید (شاید) از اینجا بود که فروپاشی روانی پو به معنی واقعی کلام آغاز گردید.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7574/14/570488/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها