نگاهی به دفتر شعر «مارمولک‌های هاچ‌بک» اثر اکبر اکسیر

اکسیر طنز


ارمغان بهداروند
شاعر
طنز، نه تولید تکلیفی لبخند که اتفاقاً زاده شدن غریزی اعتراضی است که رسانه‌ هنر را برای دیده شدن و شنیده شدن انتخاب کرده است. شاید اگر قرار باشد با طرح مقدمه‌ای به اثری تازه از «اکبر اکسیر» متصل شویم، همین طرح وجه اعتراضی طنز کفایت می‌کند. آن چه که اکسیر از آن به «طنز فرانو» یاد کرده است مواجهه‌ مسئولانه‌ با زندگی در قالب هشدارهای هوشیاری‌آفرین است. انتقال به موقع اتفاق، کنش‌گری موجز شاعر و غلبه‌ روان‌نویسی از مهم‌ترین مؤلفه‌هایی است که در این وضعیت مستقر شده است. دغدغه‌ شاعر با دقیقه‌های زیستی مردم کوک شده است و هر آنچه که شاید کمتر اذن ورود به دایره‌ تولیدات ادبی امروز پیدا می‌کند، صریح و صادقانه در متن موجودیت پیدا می‌کند؛ موجودیتی که گاه بیشتر از کیفیت ادبی ارزش پیدا می‌کند. اکسیر با تأکید بر طنز موقعیت، خالق آثاری است که به آمایش ادبی و پردازش شاعرانه‌ روزگار خود متمرکز هستند. مجموعه‌ «مارمولک‌های هاچ‌بک» تازه‌ترین طنزنوشته‌ اوست که در تولد یک‌سالگی «کرونا» و اتفاقاً با غلبه‌ مضمونی کرونا منتشر گردیده است. هشتاد کوتاه‌نوشته‌ طنز که بلایا و مصائب مردم این روزگار و رویدادهای پیدا و پنهان آن را پیش چشم دارد. مهم‌ترین وجه متمایز این مجموعه، مکانیزم غافلگیری در متن است که مخاطب را از یکنواختی و استقرار در وضعیت خنثی خارج می‌سازد و به تقلیل و تقبیح رویکردها می‌پردازد. سپیدموی‌تر شدن اکسیر از بی‌پروایی‌های محتوایی و مچ‌گیری‌های سیاسی اجتماعی او نکاسته است. غنیمتی که زاده‌ فلسفه‌ زیستی شاعر و جهان ذهنی اوست و هیچ تناقضی با حیات هنری او ندارد. این مجموعه در ایامی منتشر شده است که حال و احوال جامعه با حجمی رهاشده از اضطراب و اضطرار دچار اختلال است و شاید طرح لبخندی هر چند مؤجز برای ساکنان جزایر کرونایی فضیلتی محسوب شود. به مرور دو شعر از این دفتر که به همت نشر مروارید منتشر گردیده است، مطالعه‌ «مارمولک‌های هاچ‌بک» را به مخاطبان ارجمند پیشنهاد می‌دهم:
    دو هفته تعطیل است/ دُرناها از ترس آنفلوانزا/ به جنوب می‌روند/ مسافران از ترس کرونا به شمال/ پلیس راه اطلاعیه می‌دهد نه شمال نه جنوب/ وضعیت قرمز است/ دُرناها برمی‌گردند/ مسافران می‌مانند!
    دکان‌ها را بستیم/ تا در خانه بمانیم/ کرونا بیاید و برود/ به پلیس راه دروغ گفتیم/ رفتیم دورهمی/ کرونا آمد با ما دست داد/ ما را بوسید، بغل کرد/ ما دیگر نتوانستیم/ به پلیس راه دروغ بگوییم!


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7561/20/568887/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها