چند و چونی پیرامون مستند نشدن حوادث روزها و هفته های اول جنگ در گفت وگو با سردار محسن رشید، رئیس سابق مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه
جنگ با تاریخ شفاهی؟!
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
حوادث روزها وهفتههای اول جنگ فصل مستقلی در تاریخ دفاع مقدس است که از ویژگیهای بسیاری برخوردار است. در این ایام خلاف انتظار رژیم بعث عراق که توان نظامی ایران را در مقایسه با توان واستعداد نیروهایش در چارچوب جنگی کلاسیک برآورد کرده بود، نیروهای مردمی با ابتکارات و رشادتهای فردی و جمعی مقاومتی پیشبینی نشده را شکل دادند؛ مقاومتی که به زمینگیر شدن قوای مجهز و پرتعداد دشمن انجامیده وهمان ابتدا رؤیاهای شیرین صدام دیکتاتور بغداد را برآشفت تا آنجا که با توسل به افراد و نهادهای منطقه به گدایی صلح روی آورد.حوادث این فصل پرشکوه و سراسر حماسی دوران دفاع مقدس به رغم اهمیت بسیار مستند نشده و فقط با روایتهای شفاهی به تاریخ راه یافته است. پیرامون چرایی این نقیصه سراغ سردار محسن رشید مدیر سابق مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ رفتهایم تا پاسخی برای پرسش هایمان بیابیم.
چرا مقاومت خرمشهر مستند نشده است؟
مقاومت خرمشهر تا حدودی مستند شده، اما اگر بخواهیم ادعا کنیم که مستندات مقاومت خرمشهر کامل شده، درست نیست.
اجازه بدهید تا از زاویه دیگری به این مقوله نگاه کنیم؛ من معتقدم درهر چیزی که انسان در آن نقش داشته باشد، امکان ندارد که ناگفته هایی باقی نماند البته ناگفته ماندن یک موضوع و مستند نشدن موضوعی دیگر است. ولی اجازه بدهید تا اول درباره ناگفته ماندن ابعادی از مقاومت خرمشهر توضیح دهم، بعد درارتباط با مستند شدن آن وقایع صحبت کنم.
در مقولاتی که پای انسان وسط باشد، هیچ موردی وجود ندارد مگر اینکه ناگفتههایش فراوان است. مقاومت در خرمشهر هم از این قاعده مستثنی نیست.
اما در ارتباط با اینکه مقاومت در خرمشهر مستند شده یا نه؟ خب طبیعی است که وقتی تمامی ابعاد واقعهای گفته نشده، حتماً ابعاد ناگفتهاش مستند هم نشده است.
آیا معنای حرف من این است که همه چیز باید ناگفته بماند تا صبح قیامت؟ نه! اینطور نیست. البته مقصود از گفتن صرف گفتار نیست، بلکه گفتار، نوشتار، تصویر یا حتی یک اثر هنری میتواند مقصود ما را دربر بگیرد.
موضوع دیگر اینکه مستند و غیر مستند بودن یعنی چه؟ وقتی کسی اثری از خود باقی میگذارد، شخص پدیدآورنده اثر، خود سند آن اثر است. پس در واقع ما مقوله بیسندی نداریم. بلکه اعتبار سند است که مورد مناقشه قرار دارد.
نکته دیگر مراتب سند است و اگر کسی اثری از خود باقی گذاشت و خود بلا واسطه ناشر آن اثر بود، میشود سند دست اول. اما اگر اقتباس یا نقل قول از دیگران باشد، به میزانی که با پدیدآورنده اصلی فاصله داشته باشد، اعتبار سندیت آن اثر کاسته میشود.
بدین ترتیب سند پژوهی خود امر مهمی است که شامل ارزیابی و راستی آزمایی اولین پدیدآورنده اثر، مطالعه سلسله روایت و ارزیابی میزان اعتبار یکایک اشخاص حقیقی یا حقوقی واسط بین اولین پدیدآورنده تا آخرین ناشر را دربر میگیرد.
بنابراین هیچ مقوله بدون سندی درعالم وجود ندارد. منتهی اعتبار اسناد و منابعی که مبنای یک روایت را تشکیل میدهد، مورد مداقه است.
شاید اگر خودمان را از تعریف عرفی مستندسازی خلاص کنیم و قصد ما از مستندسازی به مصداق هنری آن محدود نباشد، میتوانیم بگوییم که مستندسازها چه حقیقی باشند و چه حقوقی، چه فرد باشد چه جمع، چه شخصیت شاخص باشد چه شخصی عادی و چه نهادی و سازمانی و حزبی باشد و چه غیر آنها، از یک منظر همگی مستندسازی کردهاند. اما نه تنها اعتبار اسنادیشان متفاوت میباشد، بلکه پاسخ راستی آزمایی آنها ملاک ارزشگذاریشان خواهد بود.
از جمله مواردی که اعتبار یک سند را مشخص میکند، ویژگیهای مستندساز مربوطه است. هویت شخص مربوطه اعم از حقیقی یا حقوقی، گرایشهای آن، مخاطب آن، شرایط زمانی و مکانی آن، همگی در ارزیابی سند منتشر شده باید مد نظر قرار بگیرد.
مستندسازی علاوه بر تاریخ شفاهی برچه منابع دیگری متکی است؟
کارهایی که مرکز مطالعات تحقیقات جنگ سپاه و بچههای راوی انجام دادند بر مبنای دو پایه تاریخ شفاهی و مکتوبات است. بهعنوان مثال خود من در تألیف اطلس مقاومت خرمشهر از منابعی استفاده کردم که عمده آنها طی دو مرحله تحقیقات میدانی راویان مرکز خودمان، از منابع شفاهی جمعآوری شده و در گام دوم، توسط خود راویان، تبدیل به منبع موثقی بهنام کتاب خرمشهر در جنگ طولانی شد، بهره بردم. همچنین از کتاب روزشمار جنگ مرکز تحقیقات جنگ که با اتکا به اسناد مکتوب نوشته شده و نیز با رجوع به مجموعه روزشماری که توسط برادران ارتشی تهیه شده بود و عموماً متکی بر گزارش های نظامی ارتش تدوین شده استفاده کردم. همچنین به منابع تصویری و نقشههای عملیاتی موجود در مرکز خودمان رجوع و بعد سعی کردم که از بازگویی اطلاعات خام بپرهیزم. بلکه به دستهبندی آنها در قالبی متناسب با خروجی کار و تحلیل حوادث از تضارب و تقاطع اطلاعات، قلم زدم.
مرکز تحقیقات از منابع شفاهی به دست آمده، مطبوعات و رسانههای دوران جنگ، بولتنهای صداوسیما وخبرگزاری و... استفاده کرده و میکند. مکاتبات درون سازمانی و برون سازمانی سپاه یا ارتش و حتی بعضاً جهادسازندگی را مورد استفاده قرار میدهد. منابع وزارت کشور، همچون اسناد سازمان منحل شده ژاندارمری و وزارت خارجه و گاه وزارت اطلاعات، ازجمله منابعی است که در مستندسازیهای مرکز ما مورد بهرهبرداری است.
البته منابعی که در حوزه تاریخ شفاهی بهدست میرسد، علاوه بر اینکه خود سندی مستقل محسوب میشود، گاه تشریح کننده اسناد مکتوبی است که عموماً به اجمال به نگارش در آمده و اطلاعات آنها فاقد توصیف است، بلکه متنهایی کوتاه که در تقابل با اطلاعات شفاهی، مفهوم و قابل بسط میشوند. همچنین منابعی همانند عکسها، پوسترها، دست نوشتهها و آثار هنری، همگی نیازمند تاریخ شفاهی هستند تا گویایی پیدا کنند.
رویه عمومی مرکز مطالعات تاکنون، بهرهبرداری از منابع شفاهی و اسناد مکتوب تقریباً دست اول بوده است. البته رجوع به عکس در بهرهبرداری از نقشههای عملیاتی، تا امروز حرف اول را میزده است. یعنی اگرچه اسناد شفاهی و اسناد مکتوب، دوپایه اصلی مستندسازی مرکز تحقیقات جنگ را تشکیل میداده اما اتکا به نقشههای عملیاتی و عکس دو پایه دیگر این مرکز محسوب میشده که نقشههای عملیاتی خروجی این مرکز، تاکنون در کشور بیرقیب مانده است. البته میشد که عکس، پوستر، دیوارنویسیها، طرحهای گرافیکی و خط نوشتهها، بهعنوان منابعی مستقل مورد استفاده قرار میگرفت اما تاکنون چنین کاری صورت نگرفته است.
آیا در مستندسازیها از منابع ارتش عراق هم بهرهبرداری شده است؟
متأسفانه منابع عراقی کمتر در دسترس بوده است. بعد ازسقوط رژیم صدام ، به اسناد دسترسی پیدا شد ولی هنوز پایه اصلی منابع پژوهشی ما، منابع غیر عراقی است.
البته اظهارات سرهنگ اسیر عراقی که عدنان راضی نام داشت، تمام حوادث مقاومت خرمشهر را روز به روز ترسیم کرده و این اظهارات یکی از منابع مهم خودی در مستندسازی مقاومت خرمشهر در کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» و «اطلس مقاومت خرمشهر» مورد استفاده قرارگرفته است.
همچنین خاطرات «وفیق سامرایی» از امرای ارتش عراق و اظهارات اسرای عراقی که در گفتوگوی آقای سرهنگی با آنان در زمان اسارتشان در ایران به دست آمده که گزارش روزانه مقاومت خرمشهر به روایت عراقیها است؛ به نوبه خود بهعنوان یک سند ارزشمند مطرح است و در جاهای مختلف هم مورد استفاده قرار گرفته و نیز در یکی از پروژههای موزه دفاع مقدس که کار مفصلی درباره اسناد ارتش عراق صورت گرفته، از جمله منابع عراقی محسوب میشود که شاید روزی در دسترس پژوهشگران قرار بگیرد.
مستندسازی وقایع روزهای آغازین جنگ با توجه به اینکه هنوز گروه راویان در دفتر سیاسی سپاه شکل نگرفته بود با چه مشکلات وآسیبهایی روبه رو است؟
گروه راویان بهار 1360وارد مناطق عملیاتی شدند، اما تاریخ زنده مقاومت خرمشهر در اوایل آبان 1359 پایان پذیرفته بود. ولی اطلاعات شفاهی آن با پژوهشهای میدانی، با گفتوگوی عناصر حاضر در مقاومت آغاز شد. البته چون پژوهشها توأم با حوادث زنده نبود، کار مشکلی بود، ولی بهدلیل اینکه با بیش از 100 نفر از عناصر مقاومت خرمشهر مصاحبه شد، خیلی از زوایای حادثه آشکار شد و از آنجایی که بزرگان مقاومت که از بچههای سپاه بودند که برخی آن موقع در قید حیات بودند همچون شهید جهان آرا و شهید موسوی و برادرانی که الان هم هستند مثل آقای نورایی و آقای مرادی و... یا بچههایی هم که بعد از مقاومت خرمشهر، در عملیاتهای بعدی به شهادت رسیدند، مانند بهروز مرادی، با همه اینها مصاحبه شده و اطلاعات خیلی خوبی جمعآوری شد. فقط اشکالی که وجود دارد اینکه دامنه تحقیقات میدانی ما در واقع عمدتاً پاسداران و عناصر بسیجی بودند و کمتر موفق به مصاحبه با رزمندگان ارتشی شدیم.
مقاومت خرمشهر در قالب چه مدلی از جنگهای دفاعی قابل تعریف بوده و آیا میتوان نحوه بازآفرینی آن را آموزش داد؟
جوامع اگر بخواهند منطقی فکر کنند باید از گذشته خودشان تجربه بیاموزند. حوادث ممکن است در برخی جهات با حوادث قبلی تشابه داشته باشند. ولی مسلماً در جزئیات متفاوتند. از اینرو مقاومت خرمشهر را نمیتوان بهعنوان مدل جنگهای چریکی یا بقیه جنگهای نامنظم نام برد. چنان که نمیتوان با حوادث لنینگراد و امثال آن مقایسه کرد. چرا که در اینجا انقلابی تازه صورت گرفته و آن انقلاب مورد هجوم قرار گرفته بود. انقلابیون هم انسجام لازم را نداشتند تا اینکه حاکمیت هم وضعیت اداری کشور را مدیریت کنند و هم وضعیت نظامی کشور را سامان بخشد. در روزها و ماههای جنگ تحمیلی به جهاتی این عدم انسجام به لحاظ کشوری و لشکری در کشور ما وجود داشت که به خودی خود موجب شد نه تنها انسجامی در مدیریت کشوری و مدیریت لشکری نباشد، بلکه در خطوط درگیری هم این عدم انسجام خودش را نشان دهد.
در خطوط درگیری باوجود صمیمیتهای موجود بین رزمندگان سپاه و ارتش، دو فرماندهی وجود داشت و روش نبرد دو سازمان سپاه و ارتش، الزاماً منطبق بر یکدیگر نبود و اگر اشتراکات یا همپوشانیهایی وجود داشت، بهعنوان یک رویه ثابت محسوب نمیشد. مبانی ارتش برای دفاع، چیزی بود و مبانی سپاه چیز دیگری بود. بچههایی که در خرمشهر مقاومت میکردند با بچههایی که در سوسنگرد مقاومت میکردند هیچ ارتباط سازمانی نداشتند و هر کدام از فرماندهی مستقلی برخوردار بودند. فرماندهی واحدی که همه نیروها را فرماندهی کند وجود نداشت. در نتیجه مقاومتی که در خرمشهر شکل گرفت، با مقاومتهای دیگر تا جایی که من اطلاع دارم مشابهت نعل به نعل نداشت.
ولی در کلیات مشابهتهایی وجود داشت که درس آموز است و اگر این کار نشود باید گفت؛ سرمایه سوزی کردهایم. این امری است که در مقطعی از زندگی جمعی اتفاق افتاده است. اما در ارتباط با بازآفرینی آن باید بگویم هم میشود، هم نمیشود. میشود به این دلیل که کلیاتش قابل انطباق است. نمیشود چون هر حادثهای در ظرف مکانی و زمانی خودش اتفاق میافتد و چون حوادث در جزئیات شبیه هم نیستند نمیشود بازآفرینی کرد. کما اینکه در روزها و هفتههای اول جنگ یکی از مشکلات ما جنگیدن در چارچوبهای شناخته شده کلاسیک بود و الگوی ما برای واکنش به حمله عراق در چارچوبهای کلاسیک تعریف میشد. اگرچه مدلهای کلاسیک همگی از اعتبار خودشان برخوردارند. ولی به جهت آنکه شرایط زمانی با گذشته قابل انطباق نیست، نمیشود در گذشته به سر برد، بلکه باید دستاوردها را روزآمد کرد و به تناسب وضعیت اصلاحات لازم را در الگوها ایجاد نمود.
بهنظر شما مستندسازی امری تاریخی است یا مدیریتی؟
هردو این هاست. اما قبل از هرچیز باید مدیریت را تعریف کرد. یکی از انتقادات قابل طرح در جمهوری اسلامی این است که آکادمیهای لازم جهت کلاسه کردن تجربیات مقاطع و حوادث مهمی همچون جنگ تحمیلی را ندارد تا با استفاده از ظرفیتهای آکادمیک، از دانستههای پیشکسوتان و مجربان ردههای مختلف هنری، نظامی و... بهره برده شود. یک نظام با ثبات، نظامی است که از سرمایههایش به نحو مطلوب استفاده کند. از جمله آن سرمایهها، سرمایههای علمی هستند که به مرور زمان باتجربه شدهاند. جای این انتقاد هست که چرا جمهوری اسلامی ایران یک آکادمی ایجاد نمیکند تا تجربیات پیشکسوتان هنری، فرهنگی، ورزشی، سیاسی، اقتصادی و... را گردآوری کند. از این نقطه نظر جا دارد که مدیریتی در این رابطه بهوجود آید و مورد استقبال جامعه قرارگیرد. هرچند که در سپاه، ارتش و بنیاد حفظ ارزشهای دفاع مقدس، قدمهایی برداشتهاند اما این کافی نیست و ای کاش درچارچوب برنامههای 5 ساله طرحهایی ارائه میشد و با تعیین ردیف بودجه اقداماتی عملی در این جهت شکل عینی مییافت. درهرحال مسائل جنگ و مستندات تاریخی اش امر شخصی نیست بلکه موضوعی نهادی است و ای کاش ما نهادهای آکادمیک میداشتیم تا از دستاوردهای جنگ 8 ساله بهره برداریهای اساسی صورت میگرفت.
دبیر گروه پایداری
حوادث روزها وهفتههای اول جنگ فصل مستقلی در تاریخ دفاع مقدس است که از ویژگیهای بسیاری برخوردار است. در این ایام خلاف انتظار رژیم بعث عراق که توان نظامی ایران را در مقایسه با توان واستعداد نیروهایش در چارچوب جنگی کلاسیک برآورد کرده بود، نیروهای مردمی با ابتکارات و رشادتهای فردی و جمعی مقاومتی پیشبینی نشده را شکل دادند؛ مقاومتی که به زمینگیر شدن قوای مجهز و پرتعداد دشمن انجامیده وهمان ابتدا رؤیاهای شیرین صدام دیکتاتور بغداد را برآشفت تا آنجا که با توسل به افراد و نهادهای منطقه به گدایی صلح روی آورد.حوادث این فصل پرشکوه و سراسر حماسی دوران دفاع مقدس به رغم اهمیت بسیار مستند نشده و فقط با روایتهای شفاهی به تاریخ راه یافته است. پیرامون چرایی این نقیصه سراغ سردار محسن رشید مدیر سابق مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ رفتهایم تا پاسخی برای پرسش هایمان بیابیم.
چرا مقاومت خرمشهر مستند نشده است؟
مقاومت خرمشهر تا حدودی مستند شده، اما اگر بخواهیم ادعا کنیم که مستندات مقاومت خرمشهر کامل شده، درست نیست.
اجازه بدهید تا از زاویه دیگری به این مقوله نگاه کنیم؛ من معتقدم درهر چیزی که انسان در آن نقش داشته باشد، امکان ندارد که ناگفته هایی باقی نماند البته ناگفته ماندن یک موضوع و مستند نشدن موضوعی دیگر است. ولی اجازه بدهید تا اول درباره ناگفته ماندن ابعادی از مقاومت خرمشهر توضیح دهم، بعد درارتباط با مستند شدن آن وقایع صحبت کنم.
در مقولاتی که پای انسان وسط باشد، هیچ موردی وجود ندارد مگر اینکه ناگفتههایش فراوان است. مقاومت در خرمشهر هم از این قاعده مستثنی نیست.
اما در ارتباط با اینکه مقاومت در خرمشهر مستند شده یا نه؟ خب طبیعی است که وقتی تمامی ابعاد واقعهای گفته نشده، حتماً ابعاد ناگفتهاش مستند هم نشده است.
آیا معنای حرف من این است که همه چیز باید ناگفته بماند تا صبح قیامت؟ نه! اینطور نیست. البته مقصود از گفتن صرف گفتار نیست، بلکه گفتار، نوشتار، تصویر یا حتی یک اثر هنری میتواند مقصود ما را دربر بگیرد.
موضوع دیگر اینکه مستند و غیر مستند بودن یعنی چه؟ وقتی کسی اثری از خود باقی میگذارد، شخص پدیدآورنده اثر، خود سند آن اثر است. پس در واقع ما مقوله بیسندی نداریم. بلکه اعتبار سند است که مورد مناقشه قرار دارد.
نکته دیگر مراتب سند است و اگر کسی اثری از خود باقی گذاشت و خود بلا واسطه ناشر آن اثر بود، میشود سند دست اول. اما اگر اقتباس یا نقل قول از دیگران باشد، به میزانی که با پدیدآورنده اصلی فاصله داشته باشد، اعتبار سندیت آن اثر کاسته میشود.
بدین ترتیب سند پژوهی خود امر مهمی است که شامل ارزیابی و راستی آزمایی اولین پدیدآورنده اثر، مطالعه سلسله روایت و ارزیابی میزان اعتبار یکایک اشخاص حقیقی یا حقوقی واسط بین اولین پدیدآورنده تا آخرین ناشر را دربر میگیرد.
بنابراین هیچ مقوله بدون سندی درعالم وجود ندارد. منتهی اعتبار اسناد و منابعی که مبنای یک روایت را تشکیل میدهد، مورد مداقه است.
شاید اگر خودمان را از تعریف عرفی مستندسازی خلاص کنیم و قصد ما از مستندسازی به مصداق هنری آن محدود نباشد، میتوانیم بگوییم که مستندسازها چه حقیقی باشند و چه حقوقی، چه فرد باشد چه جمع، چه شخصیت شاخص باشد چه شخصی عادی و چه نهادی و سازمانی و حزبی باشد و چه غیر آنها، از یک منظر همگی مستندسازی کردهاند. اما نه تنها اعتبار اسنادیشان متفاوت میباشد، بلکه پاسخ راستی آزمایی آنها ملاک ارزشگذاریشان خواهد بود.
از جمله مواردی که اعتبار یک سند را مشخص میکند، ویژگیهای مستندساز مربوطه است. هویت شخص مربوطه اعم از حقیقی یا حقوقی، گرایشهای آن، مخاطب آن، شرایط زمانی و مکانی آن، همگی در ارزیابی سند منتشر شده باید مد نظر قرار بگیرد.
مستندسازی علاوه بر تاریخ شفاهی برچه منابع دیگری متکی است؟
کارهایی که مرکز مطالعات تحقیقات جنگ سپاه و بچههای راوی انجام دادند بر مبنای دو پایه تاریخ شفاهی و مکتوبات است. بهعنوان مثال خود من در تألیف اطلس مقاومت خرمشهر از منابعی استفاده کردم که عمده آنها طی دو مرحله تحقیقات میدانی راویان مرکز خودمان، از منابع شفاهی جمعآوری شده و در گام دوم، توسط خود راویان، تبدیل به منبع موثقی بهنام کتاب خرمشهر در جنگ طولانی شد، بهره بردم. همچنین از کتاب روزشمار جنگ مرکز تحقیقات جنگ که با اتکا به اسناد مکتوب نوشته شده و نیز با رجوع به مجموعه روزشماری که توسط برادران ارتشی تهیه شده بود و عموماً متکی بر گزارش های نظامی ارتش تدوین شده استفاده کردم. همچنین به منابع تصویری و نقشههای عملیاتی موجود در مرکز خودمان رجوع و بعد سعی کردم که از بازگویی اطلاعات خام بپرهیزم. بلکه به دستهبندی آنها در قالبی متناسب با خروجی کار و تحلیل حوادث از تضارب و تقاطع اطلاعات، قلم زدم.
مرکز تحقیقات از منابع شفاهی به دست آمده، مطبوعات و رسانههای دوران جنگ، بولتنهای صداوسیما وخبرگزاری و... استفاده کرده و میکند. مکاتبات درون سازمانی و برون سازمانی سپاه یا ارتش و حتی بعضاً جهادسازندگی را مورد استفاده قرار میدهد. منابع وزارت کشور، همچون اسناد سازمان منحل شده ژاندارمری و وزارت خارجه و گاه وزارت اطلاعات، ازجمله منابعی است که در مستندسازیهای مرکز ما مورد بهرهبرداری است.
البته منابعی که در حوزه تاریخ شفاهی بهدست میرسد، علاوه بر اینکه خود سندی مستقل محسوب میشود، گاه تشریح کننده اسناد مکتوبی است که عموماً به اجمال به نگارش در آمده و اطلاعات آنها فاقد توصیف است، بلکه متنهایی کوتاه که در تقابل با اطلاعات شفاهی، مفهوم و قابل بسط میشوند. همچنین منابعی همانند عکسها، پوسترها، دست نوشتهها و آثار هنری، همگی نیازمند تاریخ شفاهی هستند تا گویایی پیدا کنند.
رویه عمومی مرکز مطالعات تاکنون، بهرهبرداری از منابع شفاهی و اسناد مکتوب تقریباً دست اول بوده است. البته رجوع به عکس در بهرهبرداری از نقشههای عملیاتی، تا امروز حرف اول را میزده است. یعنی اگرچه اسناد شفاهی و اسناد مکتوب، دوپایه اصلی مستندسازی مرکز تحقیقات جنگ را تشکیل میداده اما اتکا به نقشههای عملیاتی و عکس دو پایه دیگر این مرکز محسوب میشده که نقشههای عملیاتی خروجی این مرکز، تاکنون در کشور بیرقیب مانده است. البته میشد که عکس، پوستر، دیوارنویسیها، طرحهای گرافیکی و خط نوشتهها، بهعنوان منابعی مستقل مورد استفاده قرار میگرفت اما تاکنون چنین کاری صورت نگرفته است.
آیا در مستندسازیها از منابع ارتش عراق هم بهرهبرداری شده است؟
متأسفانه منابع عراقی کمتر در دسترس بوده است. بعد ازسقوط رژیم صدام ، به اسناد دسترسی پیدا شد ولی هنوز پایه اصلی منابع پژوهشی ما، منابع غیر عراقی است.
البته اظهارات سرهنگ اسیر عراقی که عدنان راضی نام داشت، تمام حوادث مقاومت خرمشهر را روز به روز ترسیم کرده و این اظهارات یکی از منابع مهم خودی در مستندسازی مقاومت خرمشهر در کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» و «اطلس مقاومت خرمشهر» مورد استفاده قرارگرفته است.
همچنین خاطرات «وفیق سامرایی» از امرای ارتش عراق و اظهارات اسرای عراقی که در گفتوگوی آقای سرهنگی با آنان در زمان اسارتشان در ایران به دست آمده که گزارش روزانه مقاومت خرمشهر به روایت عراقیها است؛ به نوبه خود بهعنوان یک سند ارزشمند مطرح است و در جاهای مختلف هم مورد استفاده قرار گرفته و نیز در یکی از پروژههای موزه دفاع مقدس که کار مفصلی درباره اسناد ارتش عراق صورت گرفته، از جمله منابع عراقی محسوب میشود که شاید روزی در دسترس پژوهشگران قرار بگیرد.
مستندسازی وقایع روزهای آغازین جنگ با توجه به اینکه هنوز گروه راویان در دفتر سیاسی سپاه شکل نگرفته بود با چه مشکلات وآسیبهایی روبه رو است؟
گروه راویان بهار 1360وارد مناطق عملیاتی شدند، اما تاریخ زنده مقاومت خرمشهر در اوایل آبان 1359 پایان پذیرفته بود. ولی اطلاعات شفاهی آن با پژوهشهای میدانی، با گفتوگوی عناصر حاضر در مقاومت آغاز شد. البته چون پژوهشها توأم با حوادث زنده نبود، کار مشکلی بود، ولی بهدلیل اینکه با بیش از 100 نفر از عناصر مقاومت خرمشهر مصاحبه شد، خیلی از زوایای حادثه آشکار شد و از آنجایی که بزرگان مقاومت که از بچههای سپاه بودند که برخی آن موقع در قید حیات بودند همچون شهید جهان آرا و شهید موسوی و برادرانی که الان هم هستند مثل آقای نورایی و آقای مرادی و... یا بچههایی هم که بعد از مقاومت خرمشهر، در عملیاتهای بعدی به شهادت رسیدند، مانند بهروز مرادی، با همه اینها مصاحبه شده و اطلاعات خیلی خوبی جمعآوری شد. فقط اشکالی که وجود دارد اینکه دامنه تحقیقات میدانی ما در واقع عمدتاً پاسداران و عناصر بسیجی بودند و کمتر موفق به مصاحبه با رزمندگان ارتشی شدیم.
مقاومت خرمشهر در قالب چه مدلی از جنگهای دفاعی قابل تعریف بوده و آیا میتوان نحوه بازآفرینی آن را آموزش داد؟
جوامع اگر بخواهند منطقی فکر کنند باید از گذشته خودشان تجربه بیاموزند. حوادث ممکن است در برخی جهات با حوادث قبلی تشابه داشته باشند. ولی مسلماً در جزئیات متفاوتند. از اینرو مقاومت خرمشهر را نمیتوان بهعنوان مدل جنگهای چریکی یا بقیه جنگهای نامنظم نام برد. چنان که نمیتوان با حوادث لنینگراد و امثال آن مقایسه کرد. چرا که در اینجا انقلابی تازه صورت گرفته و آن انقلاب مورد هجوم قرار گرفته بود. انقلابیون هم انسجام لازم را نداشتند تا اینکه حاکمیت هم وضعیت اداری کشور را مدیریت کنند و هم وضعیت نظامی کشور را سامان بخشد. در روزها و ماههای جنگ تحمیلی به جهاتی این عدم انسجام به لحاظ کشوری و لشکری در کشور ما وجود داشت که به خودی خود موجب شد نه تنها انسجامی در مدیریت کشوری و مدیریت لشکری نباشد، بلکه در خطوط درگیری هم این عدم انسجام خودش را نشان دهد.
در خطوط درگیری باوجود صمیمیتهای موجود بین رزمندگان سپاه و ارتش، دو فرماندهی وجود داشت و روش نبرد دو سازمان سپاه و ارتش، الزاماً منطبق بر یکدیگر نبود و اگر اشتراکات یا همپوشانیهایی وجود داشت، بهعنوان یک رویه ثابت محسوب نمیشد. مبانی ارتش برای دفاع، چیزی بود و مبانی سپاه چیز دیگری بود. بچههایی که در خرمشهر مقاومت میکردند با بچههایی که در سوسنگرد مقاومت میکردند هیچ ارتباط سازمانی نداشتند و هر کدام از فرماندهی مستقلی برخوردار بودند. فرماندهی واحدی که همه نیروها را فرماندهی کند وجود نداشت. در نتیجه مقاومتی که در خرمشهر شکل گرفت، با مقاومتهای دیگر تا جایی که من اطلاع دارم مشابهت نعل به نعل نداشت.
ولی در کلیات مشابهتهایی وجود داشت که درس آموز است و اگر این کار نشود باید گفت؛ سرمایه سوزی کردهایم. این امری است که در مقطعی از زندگی جمعی اتفاق افتاده است. اما در ارتباط با بازآفرینی آن باید بگویم هم میشود، هم نمیشود. میشود به این دلیل که کلیاتش قابل انطباق است. نمیشود چون هر حادثهای در ظرف مکانی و زمانی خودش اتفاق میافتد و چون حوادث در جزئیات شبیه هم نیستند نمیشود بازآفرینی کرد. کما اینکه در روزها و هفتههای اول جنگ یکی از مشکلات ما جنگیدن در چارچوبهای شناخته شده کلاسیک بود و الگوی ما برای واکنش به حمله عراق در چارچوبهای کلاسیک تعریف میشد. اگرچه مدلهای کلاسیک همگی از اعتبار خودشان برخوردارند. ولی به جهت آنکه شرایط زمانی با گذشته قابل انطباق نیست، نمیشود در گذشته به سر برد، بلکه باید دستاوردها را روزآمد کرد و به تناسب وضعیت اصلاحات لازم را در الگوها ایجاد نمود.
بهنظر شما مستندسازی امری تاریخی است یا مدیریتی؟
هردو این هاست. اما قبل از هرچیز باید مدیریت را تعریف کرد. یکی از انتقادات قابل طرح در جمهوری اسلامی این است که آکادمیهای لازم جهت کلاسه کردن تجربیات مقاطع و حوادث مهمی همچون جنگ تحمیلی را ندارد تا با استفاده از ظرفیتهای آکادمیک، از دانستههای پیشکسوتان و مجربان ردههای مختلف هنری، نظامی و... بهره برده شود. یک نظام با ثبات، نظامی است که از سرمایههایش به نحو مطلوب استفاده کند. از جمله آن سرمایهها، سرمایههای علمی هستند که به مرور زمان باتجربه شدهاند. جای این انتقاد هست که چرا جمهوری اسلامی ایران یک آکادمی ایجاد نمیکند تا تجربیات پیشکسوتان هنری، فرهنگی، ورزشی، سیاسی، اقتصادی و... را گردآوری کند. از این نقطه نظر جا دارد که مدیریتی در این رابطه بهوجود آید و مورد استقبال جامعه قرارگیرد. هرچند که در سپاه، ارتش و بنیاد حفظ ارزشهای دفاع مقدس، قدمهایی برداشتهاند اما این کافی نیست و ای کاش درچارچوب برنامههای 5 ساله طرحهایی ارائه میشد و با تعیین ردیف بودجه اقداماتی عملی در این جهت شکل عینی مییافت. درهرحال مسائل جنگ و مستندات تاریخی اش امر شخصی نیست بلکه موضوعی نهادی است و ای کاش ما نهادهای آکادمیک میداشتیم تا از دستاوردهای جنگ 8 ساله بهره برداریهای اساسی صورت میگرفت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه