فرعونی غرق در زیبایی




ارمغان بهداروند
شاعر
در مجموعه‌ شعر «بر پوستم کبریت بکش ابراهیم»؛ علیرضا شکرریز دقیق‌تر و نافذتر به جهان واقع و جهان مطلوب خویش پرداخته است و در واقع آن چه از آن به «پختگی» شاعر یاد می‌کنند، به درستی در این مجموعه مشهود است. ممارست در خلق ادبی و حضور مستمر علیرضا در جامعه ادبی و انتشار چند مجموعه شعر پیش از این دفتر همگی مؤید همین مقبولیت شاعر می‌توانند باشند. من همین اول امر می‌خواهم بگویم که محصور کردن جبری یک مجموعه در عباراتی همچون «شعر آیینی» صرفاً زاییده اذهانی است که دین و مذهب را خارج از حیات اجتماعی افراد می‌دانند و به اعتقاد من علیرضا شکرریز که در این مجموعه تفکرات ایدئولوژیک غالبی دارد و از نام‌ها و نشانه‌های تاریخی به تناوب استفاده کرده است، نمی‌تواند در این جبر محصور شود. بنابراین درباره این مجموعه بی‌هیچ اطلاق و عنوانی گپ خواهیم زد و امیدوارم مقصد این گفت‌و‌گوها نه علیرضا شکرریز که او خود بیش از هر کدام از ما سخته و دانسته است بلکه شاعران جوانی باشد که فردای روشنی را آرزومند در شعر...
شورش علیه نظم جهان زبان رویکرد زبانی این دفتر است. شکرریز رفتاری تصنعی و ناشاعرانه با زبان ندارد و آن چه از آن به‌عنوان بهت‌زدگی در برابر متن یاد می‌شود در متن او متکثر نیست. ما معتقدیم که نمی‌توان از نُرم‌های زبانی برای بیان واقعیت‌های محاط بر ما استفاده کرد و بسیاری از آن چه در ذهن و خیال ما می‌گذرد در این نُرم قابل بیان نیست.
 و سیل/ یک لیوان آب/ به‌صورت جهان خواهد پاشید...
 اما کار از چراغ قرمز گذشته بود و/ پلیس راهنمایی/ دارد آستین‌اش را/ با گریه پاک می‌کند.
 با لشکر تنهایی به پیش رفتن...
 هنوز مانده تا خیزران/ از درخت‌ها خجالت بکشد...
 من که با آب می‌روم؛ می‌آیم، روانی‌ام
این خروج از رفتار عادی زبان، دسترسی ما را به ادراک ادبی و اتفاق هنری ممکن می‌کند و مخاطب دوچندان از کنشگری زبان لذت می‌برد. به کمک چنین رویکردی در زبان، در بسیاری از شعرهای این دفتر می‌توان بندهایی را شاهد گرفت که شاعر؛ مفاهیمی همچون ظلم، اندوه، شرف و شهامت را در کمترین کلمات خلق کرده است. سطرهایی که مواجهه با آنها به خوش‌احوالی مخاطب انجامیده است.
 صدای روشن‌ات را بیاور/ سایه‌ام/ چراغانی شود
 لطفاً دست بریده برادر را با خودت بیاور/ حضرت عباسی دلتنگ‌اند/ این لیوان‌های آب
این زبان محوری اما در بسیاری وقت‌ها از جانب علیرضا نقض می‌شود و شاعر با بی‌احتیاطی در چنبره گزارش‌ها و گویه‌های کم‌اثر گرفتار می‌شود که نبودشان بیش از بودنشان به صلاح و مصلحت متن است.
گاهی نیز رفتار زبانی علیرضا به تولید عباراتی ختم می‌شود که نتوانسته‌اند به درستی از نظم زبانی فاصله بگیرند و نتیجه چیزی شبیه بازی‌های زبانی و کاریکلماتورهای غیرشعری شده است.
 بعضی پای پیاده به سمت تو می‌آیند/ بعضی پای هواپیما/ من اما پایین این کلمات/ افتاده‌ام/ حق‌داری نگاهم نکنی
 در جنگ این دست و دلبازی‌ها/ دست از دست بریدن و/ از پا افتادن‌ها/ چقدر دست و دلبازی!
 اگر از گریه می‌خندد/ لابد گریه، خنده‌دار است...
آنچه که می‌توانست و می‌تواند اغلب شعرهای این دفتر را به ارتفاعی بیش از آن چه هستند هدایت کند، ایجاز آگاهانه‌ای است که کمتر اتفاق افتاده و شاعر گویی ناگزیر بوده است که خیلی چیزها را به مخاطب یادآوری کند غافل از این که انرژی خلاقیت متنی در شعرهای شکرریز آن قدر متنفذ هست که شاعر را از اشارات مستقیم و ملال‌آور نجات دهد. اگر درست به خاطر بیاورم رؤیایی در دفتر «هفتاد سنگ قبر» این چنین این ضرورت ادبی را یادآور می‌شود: مادر که می‌میرد/ دیگر نمی‌میرد. منصف اگر باشیم در دفتر شعر بر پوستم کبریت بکش، ابراهیم نمونه‌های موفق از این دست بسیار است اما بی‌وسواسی علیرضا بسیاری از آنها را به قربانگاه برده است:
 بیابان/ دریا را/ تشنه رها کرده بود
 به پزشکان بگویید/ از این پس می‌توانید/ در سینه سنگ بکارید
 من تنها فرعونی هستم/ که در زیبایی تو غرق شد
 من اما/ فقط گاهی تا ابد گریه می‌کنم
به هر شکل، شکرریز در این دفتر بیشتر از هر وقت دیگری متوجه است که شعر در سویه شاعرانگی زبان خلق می‌شود و این شاعرانگی وقتی به جاودانگی منتهی می‌شود که از وجه خودکار زبان فراتر برویم.
نکته دیگری که مایلم با مخاطبان این دفتر در میان بگذارم؛ خصیصه «مدیریت متن» است. لحن عاطفی، وفور واژگانی، خلق فرامتن‌ها و تلفیق پس‌زمینه‌های اعتقادی با معاصرت‌های موجود از نشانگان موفقیت شکرریز محسوب می‌شوند. آن چه که این مزیت را به ناگزیر مجال انعکاس نمی‌دهد، واقع‌نگاری‌هایی است که به نظر من صرفاً برای ابلاغ پیام در متن وارد می‌شوند و منحصراً به اقتضای مستندنویسی تاریخی در متن به نمایش درآمده‌اند. شاعر ما کوشیده است تمامی اشیا و عناصر شعری را برای بیان ایدئولوژی عیان و اعتقاد بارز خود خرج کند اما بسیار وقت‌ها میان آنچه اندیشیده است و آنچه هویت اشیا و روابط پدیده‌ها نام دارد، تطبیقی حاصل نمی‌شود و پاره‌هایی از شعر تبدیل به شبه‌شعرهایی شده‌اند که قاعدتاً روی دست شعر باقی می‌مانند:
 اما مگر عابر بانک‌ها/ دستمال سفید صلح اند/ بر دهان کشیده روز
 هرکجای شهر/ پرچم سبزت را بالا ببری/ برج‌ها خجالت می‌کشند
 این تابلوی ایست نگهدار/ از سرعت گریه نمی‌کاهد/ عکس سلفی با اشک بردار/ برای کلاهبردارانی که از اشک دیگران/ برداشته/ گران می‌فروشند...
مجموعه شعر «بر پوستم کبریت بکش، ابراهیم»، توسط انتشارات مهر و دل منتشرشده و در برگیرنده ۶۵ شعر آزاد می‌باشد. ‌این مجموعه شعر، هشتمین کتاب علیرضا شکرریز است که با این مجموعه سپید عاشورایی، سومین کتاب شعر آیینی این شاعر نیز محسوب می‌شود. از مجموعه‌های دیگر علیرضا شکرریز می‌توان به کتاب‌های «لعنتی‌ها برایم دعا کنید»، «یک پیاله پنجه عباس»، «بنویس با قلب کوچک من»، «این خودکار دارد قرمز می‌نویسد»، «آواز سال‌های نوری» و«با پوستی از آفریقا» اشاره کرد.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7535/15/565491/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها