بخشی از زندگی انسان معاصر
کاظم نظریبقا
شاعر
یکی از موضوعاتی که عموماً هم در شعر کلاسیک از نوع غزلش بیشتر و هم در شعر آزاد مشاهده میشود مضمون پارادوکسیکال شعرهاست. اولین شعر دفتر «آچمز» همین معنا را به یدک میکشد. جنگی وجود ندارد، اما سرباز از خط مقدم برای معشوقش نامه مینویسد: جنگی نیست/ از خط مقدم برایت نامه مینویسم.
در نگاه اول این مفهوم باید متعلق به حوزه تفکرات فلسفی باشد. این معنای فلسفی نیز به ظاهر از تناقضات موجود در لایههای اجتماعی ناشی میشود، لذا زمینه این فکر فلسفی، به نوعی به بحرانهای اجتماعی برمیگردد. شاید هم ساختار ذهن بشر ساختاری پارادوکسیکال است. مثل قضیه حرکت یا عدم حرکت در قضایای فلسفی فلاسفه پیشاسقراطی. زنون الیایی، معتقد بود در جهان حرکتی نیست و آن را اثبات میکرد. مثلاً با طرح قضیه: «تیری که پرتاب میشود همواره ساکن است.» این تناقض آشکار به ظاهر در نهاد آفرینش هم موجود است و انسان در دنیای تفکرات فیلسوفانهاش به کشف آن دست مییازد. داوود ملکزاده خود این موقعیت متناقضنما را در ادامه شعر تشریح میکند و با تصاویر بیشتری آن را برای مخاطب باز میکند:
نه راه پیش دارد و نه راه پس/ نه آزاد است، نه اسیر/ نه میکشد، نه میمیرد/ سربازی سرگردان/ که میترسد اسیر شود/ عکس معشوقهاش را از یونیفرمش درآورند/ و به انفرادی بفرستند.
داوود ملکزاده در عاشقانهسرایی موفق عمل میکند. شعرهایش صمیمیت شاعرانهای را که معمولاً رویش تأکید میشود، دارد. این عاشقانهها از روابط انسان معاصر سرچشمه میگیرد و با زبانی نرم و صمیمی ارائه میشود و رفتارهای روزمره و بیواسطه و بیدلیل در شعر، نمود واضحی دارد. در این شعرها ملاحظه مخاطب شاید از نوع سنتیاش نیست، اما پردهدری هم دیده نمیشود. به هر حال عاشقانههای امروز اغلب با تفکر و ساختار ویژه شکل میبندد که شعر ملکزاده نیز مشمول آن است و از این جهت، معاصریت و ساختمندی از ویژگیهای عاشقانههای او به شمار میآید: بوی شالیهای بهشتیست/ یا عطر موهای تو/ باد/ تا تو را/ به من برساند، / هوش از سرش پریده است!
از ویژگیهای دفتر شعر آچمز که بیشتر هم به چشم میزند حضور واژگان و شعرهای ترکی در آن است. بهگونهایکه نام کتاب هم از حوزه زبان ترکی انتخاب شده است. آچمز که به زبان فارسی هم راه یافته و استعمال میشود، معنای ویژهای را حمل میکند که نمودهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی آن امروزه روشنتر مشاهده میشود. عموماً این معنا را میتوان تسری داد به مفهوم بومیگرایی در شعر. شاعر، آذری بودن خود را با این اصطلاحات و واژگان و احیاناً چندین شعر ترکی به نمایش میگذارد. این برای شاعری که خوانندگان فارسی زبان بیشتری دارد اهمیت پیدا میکند. شایان ذکر است که پیشینه تاریخی شعر ما خالی از این مقوله نیست. اصطلاحات ترکی بسیاری از زبان شاعران بزرگ ترک که به فارسی میسرودهاند وارد زبان فارسی شده است.
مباحث اجتماعی و سیاسی و روزمره، خواهی نخواهی وجهه اصلی شعر امروز شده است. این دفتر نیز خالی از آنها نیست و چه بهصورت آشکار و چه در لایههای باطنی شعر میتوان این وضعیت را به تماشا نشست. این وضعیت اغلب نشانگر حال خوب جامعه و انسان نیست، بلکه خبر از بحرانهای بزرگ و کوچک اجتماعی و انسانی میدهد: از راه رفتن در زمین صاف/ حوصلهمان سر میرود/ میایستیم/ با دستهای خودمان چاهی میکنیم/ زندگی از یکنواختی در میآید/ قدم میزنیم/ میدویم/ راه میرویم/ و میافتیم توی همان چاه.../ تقلا میکنیم که بیرون بیاییم/ و زندگی جریان پیدا میکند. تازه از چاله به چاه افتادن نیز هست. این بیهودهگردیها جریان زندگی انسان امروز ایرانی است. تصویری از وضعیتی است که بحرانزدگی را نمایش میدهد.
پاشیدن سقف به زندگی در اثر بارش باران، استفاده بهینه از یک ضربالمثل در همین معنا و گرهخوردگی آن با کلیت شعر، بخشیدن دریای خزر به روسها، مهمل نشان دادن آبی که منشأ ثروت و نعمت است و هزینه بی جای این ثروتهای ملی، همگی نشان از وضعیتی دارد که شاعر در آن به سر میبرد و مسئولیت و وظیفه اجتماعی و انسانی خود را بهجا میآورد و این البته فصلی مشبع میخواهد برای بیان و ابراز تعهد شاعرانه. حقیقت این است که روزمرگی با زندگی متفاوت است. گاهی در شعرهایمان زندگی را با فراز و نشیبها، زشتیها و زیباییهایشان به نمایش میگذاریم. اینجا حقیقت زندگی نموده میشود و یک رابطه ساختمند بین زندگی و شعر به وجود میآید. آنچه بسیاری از بزرگان شعر معاصر ما درباره آن حرف زدهاند و در شعرهایشان نیز اجرا کردهاند: مثل زمینی متروک در حاشیه شهر/ یا مثل واحد طبقه سوم آسانسور خراب در داخل شهر/ نفرین شدهام/ کسی برای دیدن نمیآید/ حتی از یاد مشاوران املاک رفتهام/ گنجشکها و سگها هم/ برای رفع حاجت/ راهشان را به طرفم کج نمیکنند.
تصویرهای شاعرانه نیز جایگاه خوبی در شعرهای داوود ملکزاده دارد، هر چند او شاعری تصویرساز و تصویرگرا نیست: مُص... مُص... مصطفی/ اینبار تصمیمش جدی بود... و زمین وا شد دلش/ هورا کشید/ مردی که ویار باران داشت.
این تصویرسازی را در بنفشههای آفریقایی هم میتوان دید. ضمن اینکه در این شعرها تصویری از زندگی عادی و روزمره و توأم با عشق جریان مییابد. به مقوله هایکو و هایکووارگی نیز در این شعرها میتوان پرداخت. طبیعت با روح شاعر در اینجا درمیآمیزد، آنگونه که شاعر ژاپنی در ذات طبیعت محو میشود و این بیان داستان اسطورهوار بخشی از زندگی انسان عصری است که نشانههایی از دلسپردن به محیط زیست را هم میتوان در آن به تماشا نشست: امروز/ خیلی زود بیدار شدم/ پرده را کنار زدم/ بنفشه انگار/ خواب شیرهای آفریقایی را میدید.
«آچمز» مشتمل بر 66 شعر از سری «جهان تازه شعر» نشر چشمه منتشر شده است. داوود ملکزاده متولد سال ۱۳۶۱ در آستارا است. از او تاکنون چند کتاب شعر بهنام «تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است»، «دو واو»، «آستارا تنها بندر بیکشتی»، «این زندگی پیامکی را دریاب» و «گزنههای گردنه» منتشر شده است.
داوود ملک زاده
شاعر
از راه رفتن در زمین صاف
حوصلهمان سر میرود
میایستیم
با دســـــتهای خودمان چاهی میکنیم
زنـــــدگی از یکنـــــواخـــــتی درمیآید
قدم میزنیم
میدویم
راه میرویم
و میافتیم توی همان چاه...
تقلا میکنیم که بیرون بیاییم
و زندگی جریان پیدا میکند.
بوی شالیهای بهشتی است
یا عطر موهای تو؟
باد
تا تو را به من برساند
هوش از سرش پریده است...
چهگوارا
از ما پنج نفر
آنها که زیر شکنجه مردند، هیچ!
ولی آنها که جان سالم به در بردند
به اعدام محکوم شدند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه