مروری برنحوه شکل گیری لشکر خط شکن 31 عاشورا
سلحشور و سرفراز مثل آذر
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
دفاع مقدس 8 ساله علاوه بر رفع اشغال خاک میهن مان از لوث وجود دشمن متجاوز و نقش برآب کردن نقشههای شوم بعثیان، همچنین حفظ تمامیت ارضی کشور در سایه اراده ملی در شرایط نابرابر، به یک ذهنیت تاریخی نیز پاسخ درخوری داده و نشان داد دلمشغولیهای گریز از مرکز درمیان اقوام ایرانی موضوعیت نداشته و ندارد. سوژهای که هنوز عدهای برنگرانیهای آن تأکید داشته و در قضاوتی عجولانه به رفتار جمعی بسیار اندک وآلتدست اشاره دارند. حال آنکه عنصر ایرانی چه ترک، چه کرد و چه سایر اقوام جای گرفته در جغرافیای این مرزوبوم در مقطع تاریخی جنگ تحمیلی بهوضوح خلاف فرضیات مطرح شده از سوی این عده عمل کرده و بر اینگونه نگرانیها خط بطلان کشیده است. با تحمیل جنگ در واپسین روز تابستان 1359همه نگاهها متوجه خوزستان بود، زیرا ارتش متجاوز بعثی با استعدادی چند برابر توان پدافندی کشور و به قصد تصرف خوزستان در هفتههای اول جنگ، تانکهایش را روانه شهرها و روستاهای این استان نمود. براساس دادههای آماری و منطق نظامی، خوزستان میباید طبق برنامه دیکتاتور بغداد درهمان روزهای اول هجوم گسترده ارتش عراق، سقوط میکرد و صدام به رؤیاهای خود جامه عمل میپوشاند. اما سیل نیروهای داوطلب و خودجوش از سرتاسر کشور به خوزستان و سایر مناطق جنگی، خواب شوم صدام را برآشفت و او را درقدم اول متوجه خبط بزرگ خود نمود. از جمله مدافعان شهرهای خوزستان در روزهای اول جنگ، دلیرمردان آذری بودند که با امکانات شخصی و هموار کردن مشقت سفر بر خود، خودشان را به خوزستان رساندند و در صف مدافعان میهن قرار گرفتند. براساس اسناد تاریخی علاوه بر سفر انفرادی از نقاط مختلف آذربایجان ومناطق ترک نشین کشوردر همان یکی دو روز اول جنگ، حداقل 20 گروه از آذربایجان شرقی وغربی به خوزستان سفر کرده و داوطلبانه به مصاف دشمن شتافتهاند که حکایت از روحیه همبود ملی در هموطنان آذری زبانمان دارد. این اهتمام درجریان جنگ تبدیل به یگانهای متشکل از غیورمردان آذری ونقش آفرینی بسیار ارزشمند و تاریخی شد.
سابقه تشکیل لشکر 31 عاشورا
به دنبال تأسیس سپاه پاسداران در دوم اردیبهشت 1358 و پس از طی مراحل شکلگیری و توسعه سازمانی این نهاد برآمده از دل انقلاب اسلامی، سپاه به 11 منطقه کشوری تقسیم شد که منطقه شمالغرب کشور شامل آذربایجانغربی و آذربایجانشرقی و استان بعدی اردبیل با عنوان سپاه منطقه 5 در اواسط سال 1359 به مرکزیت تبریز شکل گرفت. حوزه تحت پوشش منطقه 5 به مناطق آذری زبان این استانها محدود نبود بلکه شهرهای کردنشین استان آذربایجانغربی را هم تحت پوشش داشت، در نتیجه تأمین امنیت این شهرها را هم عهده دار بود. با اشغال پادگان مهاباد در روزهای پساز پیروزی انقلاب، بهدست افراد ماجراجو که از طریق گروههای سیاسی با ایجاد ناامنی و آشوب بهدنبال سهم خواهی از انقلاب بودند آتش جنگ داخلی شعله ور شد و گروههای سیاسی بهنام مردم به ناامنیهای گستردهای دامن زدند. در چنین شرایطی جوانان غیور آذربایجان با غیرت و حمیت ملی پا به میدان ایثار و جانبازی نهاده و با تقدیم جانهای پاک خود بتدریج امنیت را به اهالی شهرها و روستاهای کردنشین آذربایجانغربی بازگرداندند و دراین راه حماسهها آفریدند.
با آغاز جنگ و حمله سراسری رژیم بعث عراق و درنتیجه پیشروی نیروهای متجاوز دشمن به عمق خاک کشورمان، شهرهای استان خوزستان در معرض سقوط و اشغال قرار گرفتند. استراتژی عراق هجوم غافلگیرانه و تسخیر سریع اهواز مرکز استان خوزستان بود. لازمه این کارنیز اشغال تمامی شهرهای سر راه بود، اما مقاومت جانانه مردم درکنار نیروهای نظامی مانع تحقق چنین چیزی شد. در نتیجه نیروهای جلودار ارتش عراق در نزدیکی اهواز زمینگیر شدند و دیگر نتوانستند پیشروی بیشتری داشته باشند. این مهم که در نوع خود یک پیروزی بسیار بزرگ محسوب میشود مرهون حضور بموقع، داوطلبانه و ایثارگرانه جوانان و غیورمردان از سراسر کشور بویژه استانهای آذری نشین بود.
حضور اولین گروهها در اولین روزهای آغاز جنگ
خبر هجوم سراسری ارتش عراق چیزی نبود که کسی بتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد. از اینرو علاوه برافرادی که بهصورت انفرادی خود را به مناطق مختلف خوزستان رسانده بودند حضور جمعی و گروهی آنان نیز چشمگیر بود. نخستین گروه از رزمندگان آذری با محوریت نادر برپور بههمراه 80 نفر دیگر از تبریز در هفته اول جنگ خود را به منطقه رسانده و پساز هماهنگی با فرماندهان، در محور فارسیات مستقر و مانع پیشروی دشمن شدند. با مجاهدتهای این گروه بویژه شهید یاغچیان مخزن سوخت و دو خودروی ایفای عراقیها به آتش کشیده شد که در آن مقطع از ارزش عملیاتی بسیار مهمی برخوردار بود. پساز آن نیروهای داوطلب آذربایجانی به سمت بستان شتافته و با جانبازیهای بسیار نفرات دشمن را که به مراتب پرتعدادتر و مجهزتر بودند برای روزها پشت دروازههای شهرمعطل نگاه داشتند تا در دستیابی سریع به اهدافشان موفق نباشند.
همزمان با این گروه 19 گروه دیگر از غیورمردان آذری خود را به منطقه رسانده و در جای جای خوزستان و ایلام به مصاف با دشمن شتافتند و برای دفاع از سرزمین مادری اولین مأموریت را انجام دادند. این گروهها و تعداد نفرات و لیدرشان عبارتنداز: گروهی 48 نفره به فرماندهی علی تجلایی که در دهلاویه و سوسنگرد مستقر شدند. گروه ناصربیرقی به استعداد 68 نفر محل استقرار حدفاصل سوسنگرد – مالکیه. گروه مهدی باکری بههمراه 25 نفر دیگرمستقردر آبادان. گروه عینالله تقوی بههمراه 44 نفر دیگردر ایستگاه 7 آبادان. گروه کاظم جعفرزاده به استعداد 70 نفر بهکار گرفته شده درآبادان. گروه عظیم زنده دل به همراه 35 نفر محل مأموریت سوسنگرد، گروه رضا خیری به استعداد 60 نفر محل تحت پوشش اندیمشک. گروه اصغر زاهدی بههمراه 34 نفردیگر، محل استقرار حمیدیه. گروه اسماعیل جبارزاده بههمراه 16 نفردیگر مستقر در دزفول. گروه حسینیان بههمراه 12 نفرمحل مأموریت ارتفاعات میمک. گروه وکیل قلیزاده بههمراه 40 نفراعزام به ایلام.گروه عباس آرمان بههمراه 60 نفردیگر، محل حضور آبادان. گروه فرهودی بههمراه 40 نفرمحل مأموریت سوسنگرد. گروه غریبانی بههمراه 50 نفردیگرمستقردر اهواز.گروه جعفر خراسانی بههمراه 20 نفرمستقر در اهواز. گروه جواد صبور بههمراه 20 نفرمستقر در اهواز. گروه طاهر عصایی بههمراه 10 نفراعزام به آبادان. گروه یونس اسماعیلزاده بههمراه 30 نفردیگرمحل مأموریت سوسنگرد و گروه بیوک فیاض به استعداد 300 نفرکه به ایلام اعزام و در آنجا به پاسداری از خاک میهن پرداختند. علاوه براین گروههای رزمی، نیروهای امدادرسان نیز در قالب گروههای متعدد به منطقه اعزام و مشغول کار وتلاش و مجاهدت شدند.
محاصره سوسنگرد
سوسنگرد یک بار در همان روزهای اول جنگ اشغال اما بههمت مدافعان از تصرف اشغالگران خارج شده بود، اما سوسنگرد بهدلیل اهمیت سوق الجیشی چیزی نبود که ارتش متجاوز دشمن از آن صرفنظر کند بههمین دلیل برای دومین بار نیروهای بیشتری برای تصرف این شهر هجوم آورد و توانست شهر را در محاصره نعل اسبی قرار دهد. بنابراین وضعیت سوسنگرد بسیار نگران کننده شد، ضمن اینکه تعداد مدافعان شهر از 100 نفر تجاوز نمیکرد. علی تجلایی فرمانده گروه مدافعانی که بلافاصله از تبریز خود را به منطقه رسانده بودند در این شهر حضور دارد و در این جنگ حماسهای عاشورایی ایجاد میکند. وی ابتدا نفرات پراکنده در سطح شهر سوسنگرد را در یکجا جمع کرده و خطاب به آنان میگوید:«آیا حاضرید امشب بهشت را بخریم؟» سخن نافذ تجلایی آنچنان برجان غیورمردان آذربایجانی مینشیند که آنان را آماده مقاومت تا پای جان میکند. او بهدلیل قلت نیرو، شیوه جنگ پارتیزانی را برمیگزیند و با آرایش نیروها باوجود حجم آتش بسیار شدید که از سه طرف برسرشان میبارید درحالی که نیروهای پیاده دشمن در پناه تانک درحال پیشروی بودند و محاصره شهر کامل و نیروهای عراقی موفق به نفوذ در شهر شده بودند جنگی عاشورایی را رقم میزند. جنگی که در نامگذاری لشکراستانهای آذری نشین به لشکر عاشورا بسیار مؤثر بود. پساز مقاومت جانانه تن با تانک با رسیدن کمک سوسنگرد از محاصره نجات یافته و از دسترس دشمن دور میماند. در این عملیات حدود 80 نفر از مدافعان به شهادت رسیدند که تانک عراقیها از روی پیکر تعدادی از آنان عبور کرده و صحنههای رقتآوری را بهوجود آورده بود نشانگر استقامت مدافعان شهر بود.
تشکیل تیپ عاشورا
در شهریور 1360 همزمان با اولین سالگرد دفاع مقدس، روند تغییرات اساسی در مدیریت جنگ ایجاد شد. این تغییرات زمینه مناسبی برای همکاری ارتش و سپاه محسوب میشد. پیرو این تصمیم، گروهی از رزمندگان آذربایجانی مأموریت یافتند تا با عملیات ایذایی حد فاصل روستای سویدانی و سوسنگرد، بخشی از نیروهای ارتش عراق را درگیرسازند تا عملیات شکست حصر آبادان بهتر انجام پذیرد. پساز شکست حصر آبادان و همزمان با تصویب سلسله طرحهای عملیاتی کربلا با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش در شورای عالی دفاع در جبهه دشمن هم تغییراتی بهوجود آمد و سرفرماندهی ارتش بعث عراق چارت جدیدی را برای ارتش این کشور طراحی کرد. براین اساس گروه حطین یا همان سپاه چهارم عراق به فرماندهی سرلشکر زرهی ستاد هشام صباح فخری ایجاد شد وکنترل عملیاتی – پدافندی محورهای شمال خوزستان به آن سپرده شد. همزمان با این رویکرد در جبهه خودی هم تغییراتی در سازمان رزم سپاه ایجاد شد و برخلاف عرف رایج در ارتشهای جهان که تیپ و لشکرها در عقبه شکل میگیرند فرماندهان سپاه با بهرهگیری از توانمندیهای ایجاد شده در جبهههای مختلف، تیپهای رزمی را در خطوط مقدم نبرد شکل دادند. یکی از آن یگانها تیپ 1عاشورا متشکل از نیروهای سپاهی و بسیجی از استانهای آذربایجان غربی و شرقی بود.
پس از تشکیل تیپ 1 عاشورا که عمده نیروهایش آذری بودند، تیپ اولین مأموریت آفندی خود را در عملیات طریق القدس بخوبی انجام داد. در عملیات فتحالمبین هم چند گردان از تیپ 1 عاشورا مأموریت حساس، یعنی نفوذ به عقبه دشمن و تصرف پشت ارتفاعات میشداغ از طریق تنگه ذلیجان را پذیرفت و بخوبی انجام داد. علاوه برآن در محور عملیاتی پل نادری به طرف امامزاده عباس و ارتفاعات تیشه کن و جاده اندیمشک به طرف دهلران در عملیات فتحالمبین شرکت نمود.
تیپ 1 عاشورا که بعدها به لشکر 31 عاشورا ارتقا یافت، در آن مقطع درعملیاتهای طریقالقدس/ مطلعالفجر/ محمد رسولالله / مولای متقیان (چزابه)/ فتحالمبین/ بیتالمقدس/ رمضان/ مسلمبن عقیل شرکت داشت.
اختصاص تیپ به آذربایجان
پساز پایان عملیات بیتالمقدس و ضرورت ادامه استراتژی تنبیه متجاوز فرماندهان سپاه تصمیم گرفتند برای تأمین امکانات یگانهای رزم، استانها را درگیر پشتیبانی تیپهای تشکیل شده کنند. برهمین اساس تیپ 1 عاشورا که حدود 70 درصد نیروهایش را آذربایجانیها تشکیل میدادند بهدلیل رشادتها و حماسه آفرینیهای نیروهای آذری در دفاع از سوسنگرد و شکستن حصر آبادان و دیگر مناطق در اواخر اردیبهشت 1361 به استان آذربایجان شرقی تحویل داده شد و سردار مهدی باکری که در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس جانشین احمد کاظمی در تیپ 8 نجفاشرف بود و درآن جایگاه خوش درخشیده بود به فرماندهی تیپ برگزیده شد. این تیپ در ابتدا شامل 7 گردان رزمی و واحدهای ستادی و پشتیبانی بود. مدرسه شهید براتی واقع در میدان راهآهن اهواز مقر اصلی تیپ انتخاب شد و مدارس شهید صدوقی، پرستو و شهید مطهری نیز مقر گردانهای تیپ درنظر گرفته شد. همچنین هنگام اجرای مأموریت از اردوگاههای پشت ایستگاه حسینیه در محور زید در 75 کیلومتری جاده اهواز – خرمشهر بهعنوان مقرهای این یگان بهرهبرداری میشد.
تیپ 1عاشورا با سازمان دادن نیروهای مستقر در سوسنگرد که از نقاط مختلف کشور از جمله تبریز، تهران، شیراز، شاهرود و کازرون آمده بودند، پساز واگذاری یگانهای رزمی به مناطق یازده گانه سپاه به منطقه 5 کشوری تحویل گردید و استانهای آذربایجان شرقی وغربی تأمین نیروی انسانی و امکانات عمومی پشتیبانی و آمادی آن را برعهد گرفتند.
ارتقای تیپ به لشکر
پساز عملیات مسلم بن عقیل به تیپ 1 عاشورا مأموریت داده شد تا با استقرار در محور دهلران آماده شرکت درعملیات محرم شود. اما پساز یک ماه این مأموریت لغو شد و برابر ابلاغ، تیپ موظف شد ضمن ارتقای سازمان از تیپ به لشکر در محور فکه استقرار یافته و در قالب لشکر درعملیات آتی وارد عمل شود.
لشکر 31 عاشورا همواره یکی از یگانهای خط شکن سپاه پاسداران در عملیاتهای آفندی بوده است. این لشکر تا سال 62 ضمن اجرای مأموریتهای پدافندی در عملیاتهای والفجر 1، 4 و خیبر نقش مؤثری در این عملیاتها ایفا نمود. پساز حصول نتیجه در عملیات خیبر و تثبیت خطوط رزمندگان درجزایر مجنون در اسفند 62 رزمندگان استان زنجان به استثنای نیروهای شهرستان قزوین از اوایل سال 63 از لشکر 17 علیبن ابیطالب منفک و در سازمان لشکر 31 عاشورا قرار گرفتند. لشکرعاشورا در عملیات بدر فرمانده دلاور خود مهدی باکری را از دست داد همچنین تعداد زیادی از فرماندهان گردانها، مسئولان واحدها و رزمندگان باتجربه این لشکر به شهادت رسیدند. بعداز عملیات بدر (1364) رزمندگان قزوینی نیز به لشکر عاشورا پیوستند.
رزمندگان لشکر عاشورا با عبور از اروند بهعنوان یکی از یگانهای خط شکن قرارگاه کربلا درعملیات والفجر 8 حماسه ساز شدند. نیروهای قزوین پساز عملیات والفجر 8 بار دیگر از لشکر 31 جدا شده و به لشکر سیدالشهدا پیوستند. لشکر 31 عاشورا مأموریتهای خطیری را در نبردهای کربلای 4، کربلای5، کربلای 8، نصر 7، بیتالمقدس 2 و3 و مرصاد به انجام رسانید و بهعنوان لشکر خط شکن نائل آمد.
تحولات سازمانی تیپ
در سال 66 با ایجاد تغییر در سازمان سپاه پاسداران، سپاه آذربایجان شرقی و لشکر 31 درهم ادغام شدند و سپاه پنجم باقرالعلوم به فرماندهی علی شمشیری تشکیل شد و تیپهای 31 امام زمان تبریز، 36 انصارالمهدی زنجان، حضرت عباس اردبیل، صاحب الامر قزوین در سازمان رزم آن قرار گرفتند. لشکر31 عاشورا از زمان شکلگیری تا پایان جنگ 2718 شهید، 8773 مجروح، 51 اسیر و 1401مفقودالاثر داده است.
*برای تهیه این مطلب از منابع مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس استفاده شده است
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه