رکورد اکران یک فیلم ضد محیط زیستی به کارگردانی سلبریتی‌ها شکست

دوستی خاله‌خرسه سلبریتی‌ها با یوزپلنگ‌ها





زهرا کشوری
روزنامه‌نگار حوزه محیط زیست و میراث فرهنگی
چهر‌ه‌های تلویزیون و سینمای ایران فیلمنامه‌ای خیالی برای سه یوزپلنگ نوشته‌اند. این فیلمنامه‌ در شبکه‌های اجتماعی اکران موفقی داشت‌، بیش از یک میلیون کاربر، فقط در صفحه  اینستاگرام یک هنرمند به تماشای آن نشستند و میلیون‌ها کاربر دیگر در صفحات شمار زیادی از هنرپیشگان، مجریان، گوینده‌های خبر و خواننده‌ها، تماشاگر این فیلم بودند. فیلم در یک صحنه رؤیایی خلاصه می‌شود. آغوش مردی در بالکن یک کلبه، مأمن سه یوزپلنگ شده است. در توضیح فیلم از زبان محیط‌بانی خیالی می‌نویسند: «شب‌ها یوزپلنگ‌ها پیش من می‌خوابند.» به نوشته‌ یکی از بازیگران کسی حرف مرد را باور نمی‌کرد تا اینکه آن مرد یک شب در کلبه‌اش دوربین می‌گذارد و صحنه‌ای را ثبت می‌کند. فیلم رشک بسیاری را برمی‌انگیزد. ویدئو در شبکه‌های اجتماعی به نقل از سلبریتی‌ها، دست به دست شد. بسیاری آرزو کردند که آنها قهرمان فیلمی باشند که یوزپلنگ‌ها به آغوش امن‌شان پناه می‌برند. درمیان سوت و کف کاربران ایرانی برای این فیلمنامه خیالی، صدای کارشناسان محیط زیستی گم‌ شد. کسی صدای محیط‌ زیستی‌هایی را که فریاد می‌زنند این یکی از اکران‌های ضد محیط‌ زیستی است، نمی‌شنود.
فلاش بک
فیلمی که سلبریتی‌ها در اینستاگرامشان اکران کردند، چند ماه پیش هم در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. سناریونویس آن روز مدعی شده بود که محیط‌بانی در شمال ایران، یوزپلنگ‌ها را همچون روباه‌ «شازده‌ کوچولو» در کتاب سنت اگزوپری، اهلی کرده‌ است. آنها شب‌ها به کلبه مرد می‌آیند و در آغوش او آرام می‌گیرند. فیلمنامه هیچ نشانه‌ای از واقعیت نداشت. یوزپلنگ‌ها گونه‌ای بیابانی هستند که در بیابان‌ها و تپه‌ماهورها زندگی می‌کنند. بنابراین هیچ یوزپلنگی در جنگل زندگی نمی‌کند که بخواهد اهلی مردی در جنگل‌های تو در توی هیرکانی شود. اما باز هم کسی صدای منتقدان حوزه محیط زیست را نشنید. فیلم به تکرار در شبکه‌های اجتماعی به نمایش گذاشته شد، لایک خورد و اشک حسرت را از دیده تماشاچیان جاری ساخت. تلاش فعالان رسانه‌ای و کارشناسان محیط زیست هم برای اصلاح این خبر کذب به ظاهر جذاب، به جایی نرسید. فیلم آنقدر در شبکه‌های اجتماعی چرخید که رکورد اکران را تنها در صفحه یک بازیگر شکست.
خیال‌پردازی در سینما
سینما همیشه جادو و خیال را بر پرده نقره‌ای به تصویر می‌کشد. سینماگران هیچ محدودیتی در خیال‌پردازی ندارند‌. اصل سینما بر خیال است. تماشاچی از دریچه دوربین به هر کجا که بخواهد، می‌رود. مشتاقانه از دنیای واقعی جدا می‌شود و روی ابرها سیر می‌کند. هنرمندان ایرانی، اولین کسانی نیستند که داستانی خیالی از رفاقت یک گونه حیوانی با اشرف مخلوقات را می‌نویسند. سینمای جهان پر از داستان‌هایی است که قهرمان آنها حیوانات هستند. حیواناتی که از در و دیوار زندگی انسان‌ها وارد می‌شوند، با کودکان رفاقت می‌کنند، در حالی که از سایه بزرگترها برخود می‌لرزند. بزرگترها هم آنها را درندگان خطرناکی می‌بینند و تمام تلاش شان را می‌کنند تا شر را دفع کنند. برای بزرگترها، در خوشبینانه ترین حالت، جای حیات وحش در باغ ‌وحش است نه وسط زندگی بشر. معمولاً این فیلم‌ها پایان خوشی دارند، رفاقت کودکان و حیوانات، بزرگترها را به یک همزیستی اجباری می‌کشاند. اصل ماجرا اما چیز دیگری است؛ تخریب زیستگاه حیوانات و گسترش زندگی شهری در قلمروی‌ حیات‌وحش. سینماگران نه تنها واقعیت را نشان نمی‌دهند که خیال‌پردازی آنها کاملاً خودخواهانه‌ است. کمتر سینماگری این اصل را در نظر می‌گیرد که حیوان نباید بوی انسان را بشنود، چون از سوی گونه خود طرد می‌شود. زندگی در محیط انسانی آنها را ضعیف می‌کند. اگر دچار بیماری جسمی نشود، سگ سیاه افسردگی برگلویش‌ چنگ می‌اندازد. در بیشتر مواقع، خیال‌پردازی سینماگران در رفاقت انسان و حیوان، ژانر خطرناکی است. انسان مدت‌هاست سلیقه خود را از نگهداری گربه و سگ‌ها در منزل، به سمت گونه‌های دیگر برده است. قاچاق زیرزمینی این گونه‌ها هم بازار پرسودی دارد. سال ۹۰ بود که تهرانی‌ها در خیابان‌های منتهی به جنگل‌های لویزان، میزبان میهمانان سرگردانی بودند؛ سه توله شیر. در زمانی هم که خبر انقراض یوزپلنگ‌ها تن محیطی زیستی‌ها را می‌لرزاند یک توله یوزپلنگ در تهران پیدا شد. یوزپلنگی که به انسان خو کرده بود. وقتی محیط‌بان‌ها او را یافتند حال خوبی نداشت. سال ۹۹ بود که چند مرودشتی از سر خیرخواهی به سه توله‌ خرس نزدیک شدند. توله‌ها بوی انسان گرفتند و خرس مادر آنها را ترک کرد. توله خرس‌ها در سنی نبودند که بتوانند بدون کمک مادر، نیاز خودشان را تأمین کنند، در نتیجه دچار نارسایی کلیه شدند. نتایج تلخ دوستی خاله خرسه انسان‌ها با حیات وحش قابل شمار نیست.
شخصیت ضد محیط‌ زیستی در سینمای ایران
بی‌شک بازیگران، هنرمندان و مجریانی که این فیلم را منتشر کردند، نمی‌خواستند «بدمن» این فیلمنامه باشند. آنها پیش از این بارها نگرانی خود را از وضعیت محیط‌ زیست ابراز کرده بودند. اما نگاه بسیاری از سلبریتی‌ها به حیات‌وحش، بدون اینکه بخواهند، بیشتر کالایی است. مثل بسیاری از شهروندان که حیات‌ وحش را به بهانه حمایت به آپارتمان‌های کوچک خود می‌آورند. حیوان زبان‌بسته هم نمی‌تواند به زبان آدمی بگوید، این قفس را نمی‌خواهد. انتشار چنین فیلم‌ها یا عکس‌هایی از حیوانات که سلبریتی‌ها در آغوش گرفته‌اند یعنی بزرگتر و بیشتر شدن باغ‌‌ وحش‌ها و اسارت‌ حیات‌ وحش.
البته در میان بازیگران و سینماگران می‌توان از گام‌های مؤثر و علمی «هدیه تهرانی» نام برد. او همان نقشی را دارد که لئونادو‌ دی‌کاپریو در محیط زیست اروپا و امریکا دارد. همچون دی‌کاپریو هزینه می‌کند، از مشورت‌ کارشناسان کمک می‌گیرد و براساس نظرات کارشناسان به فعالیت محیط زیستی می‌پردازد. تهرانی یکی از مؤثرترین افراد در امن کردن پارک ملی توران برای یوزپلنگ‌ها است. اما لازم نیست همه مثل تهرانی کنشگر محیط زیست شوند. سینماگران علاقه‌مند می‌توانند از جادوی سینما برای حمایت از محیط زیست استفاده کند. مثل «خسرو معصومی» که قصه زندگی ناصر پیروی محیطبان ماسالی را ساخت و مخاطب را با نشان قتل فجیع او توسط قاچاقچیان چوب، میخکوب کرد. ناصر پیروی رئیس اداره منابع طبیعی ماسال بود که جلوی مافیای جنگل‌تراش خارجی ایستاد.
مافیای چوب وقتی نتوانست او را تطمیع کند، پیروی را ربود. با اینکه اسلحه داشت برای زجرکش کردنش سر او را از پشت با تیغ موکت‌بری برید. سینماگران دیگر هم می‌توانند تهیه کننده فیلم‌های سینمای در حوزه محیط زیست باشند.
پشت صحنه اهلی کردن یوزپلنگ‌ها توسط محیطبان خیالی
مردی که آغوشش، خوابگاه یوزپلنگ‌ها شده، محیطبان نیست. او پژوهشگری است که در آفریقا روی رفتار حیا‌ت‌وحش در محیطی محصور کار می‌کند. این محیط محصورخیلی بزرگتر از قفس‌های آهنی است اما همان حکم قفس را دارد. ارتباط حیات‌وحش ساکن در آن با زندگی طبیعی قطع است.
آنها خوی وحشی خود را از دست داده‌اند و با انسان اخت‌ گرفته‌اند. زندگی این سه یوزپلنگ مثل زندگی سه یوزپلنگ محصور و در اسارت ایران است؛ کوشکی، ایران و دلبر. برای مثال، زمانی که کوشکی یوزپلنگ نر در محیطی محصور در میان دشت جاجرم زندگی می‌کرد، محیط‌بان‌ها برای او خرگوش زنده  رها می کردند تا شکار کند. نخستین باری که محیط‌بان‌ها یک بز به منطقه فنس‌کشی شده فرستادند، تا کوشکی آن را شکار کند، یوز بیچاره ترسید و فرار کرد. چون زندگی واقعی را در اقامت اجباری با انسان‌ها فراموش کرده بود. پشت صحنه فیلم‌هایی که گاهی توسط سلبریتی‌های پر مخاطب از حیات‌وحش اکران می‌کنند، قصه تلخی است. این فیلم‌هارا
بایکوت کنید.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7516/6/563045/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها