تلنگری برای اینکه بفهمیم زندگی را گم کرده‌ایم



پرویز شهدی
مترجم ادبیات فرانسه
کتاب‌هایی همچون «شازده کوچولو» را می‌توان مسکنی برای روح آشفته‌مان در چنین دنیای پرالتهاب و نابسامانی دانست. در این کتاب کم‌حجم و به‌ظاهر ساده که شاید به‌نظر برخی داستانی کودکانه باشد با عمیق‌ترین مضامین انسانی روبه‌رو هستیم. مصداق آن‌هم صحبت‌ها و برخورد‌هایی است که شازده کوچولو طی داستان با ساکنان سیارک‌ها می‌کند؛ افرادی که هرکدام در قیدوبند خواسته‌ای هستند؛ یکی مشغول حساب‌وکتاب اموالش است و دیگری گرفتار غرور پادشاهی‌اش. هرکدام از این افراد را می‌توان نمادی از زندگی امروز ما آدم‌ها دانست که در دایره زندگی و روابط‌مان به‌نوعی دچار این توهم شده‌ایم که کار مهمی انجام می‌دهیم و... درصورتی‌که نهایت دلمشغولی‌ها و کارهای روزمره‌مان در حکم آب در هاون ساییدن است. به‌گونه‌ای شده که بوضوح به مشتی روبات یا مورچه‌هایی تبدیل‌شده‌ایم که انگار آب وارد لانه‌مان شده و آشفته به این‌طرف و آن‌طرف می‌رویم بی‌آنکه بدانیم مقصدمان کجاست. «شازده کوچولو» تلنگری است برای این‌که بفهمیم مفهوم زندگی را گم‌ کرده‌ایم. پیام یا بهتر است بگویم پیام‌های این داستان، پیشگویی‌هایی از سوی اگزوپری است تا قدری بیشتر درباره خودمان و زندگی بیندیشیم. سؤال و جواب‌های شازده کوچولو در مواجهه‌اش با آدم‌های مختلفی از طبقات گوناگون آن چیزی است  که در خلوت‌مان باید درباره‌شان تأمل‌کنیم. شازده کوچولو کمک می‌کند از خودمان بپرسیم هدفمان از زندگی چیست! چرا دائم به‌دنبال خرید فلان جنس یا عقب نماندن از فلان آشنا هستیم؟ شاید سال‌ها قبل خبری از راحتی و سرگرمی‌های امروزمان نبود اما شرایط مشخصی حاکم بود و آدم‌ها این‌قدر دلمشغولی نداشتند. حالا غرق انواع تکنولوژی‌ها، سرگرمی‌ها و حتی امکانات متنوع شده‌ایم، بااین‌حال نمی‌دانیم قرار است به کجا برویم و اصلاً نهایت خواسته و غایت آرزوهایمان چیست. تنها یکسری کارها را به شکل اتوماتیک وار انجام می‌دهیم؛ شاید با انواعی از لذت‌ها و سرگرمی‌ها روبه‌رو باشیم اما مسأله اینجاست که بهای سنگینی بابت آنها می‌پردازیم. مانند آدمی شده‌ایم که مدام کار می‌کند، پول درمی‌آورد اما فرصتی برای خرج کردن آن ندارد. خب این پول یا کار به چه دردمان می‌خورد! زندگی امروز مفهوم خود را ازدست‌داده و این همان تلنگر مهمی است که اگزوپری سعی کرده به ذهنمان بزند. پیشرفت علم به‌رغم همه نکات مثبتی که دارد کار دستمان داده، همان‌طور که وقتی شازده کوچولو از سیارک خودش خارج شد و گل‌های زیادی دید تازه متوجه شد که آن‌همه مراقبتی که از گل خودش انجام می‌داده در شرایطی است که گل‌های بسیاری وجود دارد. شرایط قبل و تصور شازده کوچولو از این‌که فقط یک گل هست که خودش صاحب آن است مانند زمان‌های قدیم بود که ارتباطات چندانی میان آدم‌ها نبود و به‌همین واسطه هم‌چشم و هم‌چشمی‌های امروزی رخ نمی‌داد که منجر به از میان رفتن آسایش شود. بخش مهمی از شازده کوچولو هم متوجه ملزومات روابط است که انگار برای اغلب مان رنگ‌باخته؛ روباه درجایی از این داستان حرف خوبی به شازده کوچولو می‌زند. به او می‌گوید اگر می‌خواهی با من دوست شوی اول باید دست‌آموزم کنی. بعد هم از این گفت که همان یک گل تو ارزشی فراتر از چیزی دارد که خودت فکر می‌کنی. چراکه بابت رشد و حفاظت آن زحمت زیادی کشیده‌ای و... متأسفانه طوری شده که اصل زندگی را فراموش کرده‌ایم. هرچند که از خواندن این قبیل کتاب‌ها هم نمی‌توان انتظار معجزه‌ای برای حل همه مشکلات داشت! امثال شازده کوچولو به ما کمک می‌کنند تا حداقل نگاهمان را تغییر بدهیم. هرچند که مطالعه شازده کوچولو در شرایط امروز که همه، از ثروتمند گرفته تا فقیر به‌نوعی گرفتار کرونا و مشکلات اقتصادی شده‌ایم کمی تسلی‌بخش خواهد بود. اگزوپری در این داستان به‌ظاهر ساده نشان داده که بی‌توجهی‌مان به اصول زندگی و روابط میان آدم‌ها و حتی دیگر مخلوقات این جهان درنهایت چه بر سرمان می‌آورد. «لوک اتان» دوست اگزوپری، کتابی با عنوان «سنت اگزوپری مرد اندیشه و عمل» درباره‌اش نوشته است. اتان درباره اگزوپری گفته، او در عین این‌که اهل صنعت بوده ، درعین‌حال فردی اهل اندیشه هم به‌شمار می‌آمده و در این فکر بوده که بشر به کدام سو می‌رود. جنگ جهانی را که می‌بیند پیش خود می‌گوید دنیا به هم ریخته و... نبردی جهان شمول که گریبانگیر همه شده بود؛ درست مثل حالا که کرونا بر سر همه ما آوار شده است. همه اینها منجر به آن می‌شود که اگزوپری بیش‌ازپیش به‌غایت هدف انسان از زندگی فکر کند. این کتاب برای همه سنین پیام دارد، چه وقتی‌که مخاطب آن کودکی خردسال باشد و چه حتی وقتی مردی با سن و سال من به سراغ آن برود. بعید است کسی بتواند مدعی درک همه پیام‌های درج‌شده در این داستان شود؛ خود من که نه‌تنها شازده کوچولو، بلکه بخش عمده‌ای از آثار اگزوپری را ترجمه کرده‌ام هر مرتبه که به سراغ این داستان مشهور می‌روم با نکته تازه‌ای روبه‌رو می‌شوم. اما درباره میزان اثرگذاری این کتاب همین بس که بدانید خلق هر اثر ماندگار و ارزشمند به‌مثابه پله‌ای برای دیگر نویسندگان است؛ نردبانی که به‌مرور زمان تکمیل می‌شود و هر نویسنده‌ای در ادامه گام‌هایی که دیگران برداشته‌اند قدم می‌گذارد. اما دلیل این‌که چرا هر هفت رمان اگزوپری را ترجمه کرده‌ام باید در شخصیت خاص و عجیب او جست‌و‌جو کرد، او در عین شاعر بودن نویسنده است. از سویی فیلسوف و از سوی دیگر عارف، حتی صنعتگر و خلبان است. افزون بر این جنگجویی در راستای میهن‌پرستی‌اش هم هست. شما با کمتر نویسنده یا حتی فردی روبه‌رو می‌شوید که چنین انبوهی از ویژگی‌های متضاد را در خود جای‌داده باشد؛ بنابراین عجیب نیست که آثار برآمده از ذهن و روح چنین فردی متفاوت از دیگر نویسندگان و جاودان برای همه دوره‌ها باشد. درست شبیه مولانای ما فارسی‌زبانان که شهرتی جهانی دارد و تکرارپذیر هم نیست؛ اینها بزرگانی هستند که هرچقدر زمان بگذرد بیش از قبل قادر به درک گفته‌های آنان خواهیم شد. امیدوارم قدر آثار به یادگار مانده از آنان را بدانیم؛ ادبایی که تنها به یک سرزمین خاص محدود نمی‌شوند و متعلق به همه جهانیان هستند.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7487/14/559756/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها