جنگ شهرها
خاطرات آژیر قرمز و پناهگاه
عراق بعد از شکستهای سختی که در سال 1361 در جریان جنگ تحمیلی خورد و خرمشهر و هزاران کیلومتر از خاک کشورمان آزاد شد؛ برای فشار بر مردم ایران حملات موشکی گستردهای را به شهرهای مختلف کشور آغاز کرد تا ناامنی و ترس عمومی را ایجاد کند؛ این حملات که تا پایان جنگ تحمیلی و در مقاطع مختلف ادامه داشت به «جنگ شهرها» مشهور است؛ جنگی که در کنار آژیر قرمز و بمب و موشکهایی که از آسمان میبارید، برای مردم شهرهای مختلف به نماد همبستگی و زندگی جمعی در پناهگاهها هم بدل شد.
صدام حسین تصور میکرد با جنگ شهرها و با پرتاب موشکهای خارجی میتواند ترس را به جان ایرانیان بیندازد ولی همین آژیرهای قرمز هنگام بمباران و موشکباران، بیشتر به خاطرههایی از روزهای همکاری اهالی خانهها و محلهها برای ساخت پناهگاه، زندگی چند ساعته در کنار هم، بازیهای کودکانه در پناهگاه و حس جدید زندگی جمعی مبدل شد. هنوز هم بسیاری از پناهگاهها در دل خانهها، مجتمعهای ساختمانی، محلهها، مدرسهها و... باقی مانده است؛ پناهگاههایی که اهالی محل با ابزارهای ساده و همکاری یکدیگر برای نجات جان خود و عزیزانشان آنها را کندند.
همه چیز با شنیده شدن این پیام و آژیر قرمز شروع میشد: «توجه! توجه! علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است...» و بعد برق قطع میشد و شهر در خاموشی به سر میبرد و این نور چراغ قوهها و شمعها بود که راه پلهها و کوچهها را برای رسیدن به پناهگاه باز میکرد. در این بین در خارج از پناهگاه صدای ضدهواییها بود که به گوش میرسید و غرش موشکها که آسمان را میشکستند و با صدای انفجاری مهیب به پایان میرسیدند.
در بین همه این غوغاهای جنگ، زندگی در پناهگاه با همه ترسهایش به شکلی دیگر پیش میرفت. «لالایی مادران برای آرام کردن خردسالان»، «نوشتن مشق شب و یادگیری دروس از دیگران زیر نور فانوس»، «دعای مادر بزرگها و پدربزرگها برای رزمندگان اسلام و اهالی پناهگاه ها»، «آخرین تحلیل وضعیت جنگ از سوی افراد»، «آشنایی برای امر خیر و ازدواج» و... موشکباران شهرهای مختلف از سوی عراق و شهادت صدها شهروند عادی البته درس بزرگی برای ایران هم داشت؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این باره مینویسد:«در واکنش به حملات موشکی عراق مقامات عالی رتبه نظامی کشور و شورای عالی امنیت ملی تصمیم بزرگ و مهمی گرفتند که سرنوشت جنگ و حتی سرنوشت آینده توان نظامی ایران را تغییر داد.
فرماندهان سپاه پیشنهاد دادند موضوع موشکبارانها باید در همان سطحی که عراق کار میکند، پاسخ داده شود اما وقتی به داخل کشور نگاه میکردند، هیچ موشک یا حتی راکت درخوری برای شلیک به سوی دشمن در کشور پیدا نمیشد، حتی زیرساختی هم برای این کار وجود نداشت.
بر همین اساس بود که شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفت، 13 نفر از یگان توپخانه سپاه به فرماندهی «شهید حسن طهرانی مقدم»، برای گذراندن آموزش نظامی عازم کشور سوریه شوند تا بتوانند پس از گذراندن دورههای آموزشی، اولین یگان موشکی ایران را راهاندازی کنند.
شهید طهرانی مقدم به همراه 12 نفر دیگر و 2 مترجم زبان عربی، برای اعزام به دوره آموزشی شلیک موشک انتخاب و راهی سوریه میشوند، یعنی چند ماه بعد از توافق ایران با سوریه و لیبی برای ارائه آموزشها و تحویل موشکهای اسکاد بی.»
این اتفاق در واقع سرآغاز توانمندسازی کشور برای ساخت موشک و تکیه به توان نظامی داخلی در این زمینه است. محسن رفیقدوست وزیر وقت سپاه در مصاحبهای گفته است: «زمانی که من برای اولین بار از لیبی قول موشک را گرفتم، شهید تهرانیمقدم و سردار حاجیزاده را برای آوردن این موشکها به لیبی اعزام کردم؛ وقتی آنها موشکها را به فرودگاه آوردند، یکی از موشکها را از من گرفتند تا با مهندسی معکوس، موشک تولید کنند.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه