مرگ پرابهام علی شریعتی

انسان مسافر




«اگر پیاده هم شده، سفر کن، در ماندن، می‌پوسی.» خالق این جمله خود یک مسافر بود، حتی از این جهان هم خیلی زود به سفر دیارباقی رفت. دکتر علی شریعتی، یک روشنفکر دینی بود که تلاش می‌کرد با مصداق این جمله خود زندگی کند:«چه بسیار انسان‌ها دیدم تنشان لباس نبود و چه بسیار لباس‌ها دیدم که انسانی درونش نبود.» او با تفکری انسانی زیست و تلاش کرد اسلام را با دریچه‌ای نو و قرائتی تازه در ذهن جوانان دهه 50 جا بیندازد. علی شریعتی مزینانی دوم آذر سال 1312 در روستای مزینان به دنیا آمد و 29 خرداد سال 1356 در ساوت همپتون انگلستان درگذشت. او استاد تاریخ، سخنران، نویسنده، اسلام ‌شناس، جامعه ‌شناس و پژوهشگر دینی و از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و البته از نظریه‌ پردازان انقلاب اسلامی بود که با سخنرانی‌های مشهورش در حسینیه ارشاد جمعیت بسیار زیادی از جوانان را جذب مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی کرد.
شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و پس از دریافت لیسانس در رشته ادبیات فارسی با بورسیه شاگرد اولی راهی فرانسه شد تا در سوربن دکترای ادبیات بگیرد. او در آنجا به تحصیل در حوزه‌های جامعه ‌شناسی، مبانی علم تاریخ، تاریخ ادیان، تاریخ و فرهنگ اسلامی هم پرداخت و با استادان بزرگی چون لویی ماسینیون، ژرژ گورویچ و ژان پل سارتر و... آشنا شد. او در سال 1343 به ایران برگشت و از سوی ساواک به‌دلیل فعالیت‌های سیاسی دستگیر شد و به زندان قزل قلعه افتاد. شریعتی بعد از آزادی به مشهد رفت و معلم روستایی شد و بعد از یک سال به‌عنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد شد.
اوج مبارزات سیاسی و اثرگذاری دکتر علی شریعتی به سال‌های 1348 تا 1351 بازمی‌گردد که او در حسینیه ارشاد به‌عنوان یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های سیاسی علیه محمد رضا شاه سخنرانی می‌کرد و در نهایت همین سخنرانی‌ها بود که باعث شد ساواک دستور تعطیلی حسینیه را در تیر سال 1351 صادر و دستور دستگیری او را صادر کند.علی شریعتی در این دوره زندگی مخفیانه‌ای را شروع کرد ولی سرانجام ساواک با دستگیری پدر و برادر همسرش او را به معرفی خود ناچار کردند. شریعتی بمدت 18 ماه به زندان انفرادی افتاد ولی در نهایت باتوجه به فشارهای بین‌المللی که روی شاه وجود داشت، رأی به آزادی او داد. شریعتی بعد از بیرون آمدن از زندان راهی اروپا شد، ابتدا به بروکسل و بعد ساوت‌ همپتون انگلیس رفت. علی شریعتی سه هفته بعد از سفرش به ناگهان درگذشت.
 دلیل مرگ ناگهانی، مشکوک و پرابهام دکتر شریعتی در همه این سال‌ها به‌عنوان یک معما باقی مانده است؛ موضوعی که احسان شریعتی پسرش هم بارها در مصاحبه‌هایش به آن اشاره کرده است: «هنگامی که ناگهان این اتفاق غیرمترقبه پیش آمد و کالبدشکافی‌ای هم انجام نشد و مشخص نشد قطعاً دلیل مرگ شوک طبیعی درونی بوده یا دخالت کسی یا ماده‌ای شیمیایی از بیرون یا غیر آن، در هرحال شرایط حادثه غیرطبیعی بود. پدر در سن ۴۴ سالگی و هنوز جوان بود و در مشهد هم آزمایش قلب و عمومی داده بود و مشکل خاصی نداشت. این شرایط غیرطبیعی ظنّ قوی قتل را برمی‌انگیخت و هنوز هم این ظن مطرح است و اسنادی در له یا علیه‌آن در دست نیست. در مورد دیگران هم همین ظن وجود داشته و جامعه این‌جور تلقی کرده که ساواک آنها را از پا درآورده و خلاف آن هم به‌شکل قطعی ثابت نشده است؛ چون کالبدشکافی انجام نگرفت و رژیم سریع نیرو فرستاده بود که جنازه را ببرند و در ایران این‌جور وانمود کنند که ایشان «استاد محترم دانشگاه» بوده و برایش مجلس ختم رسمی بگیرند! لذا دوستان شریعتی با عجله، در اروپا با توافق خانواده و وکیل جنازه را مومیایی کردند و در زینبیه‌ سوریه به امانت سپردند. سپس، از سراسر جهان و خاورمیانه جمع شدند و در لبنان مراسمی تاریخی برگزار شد و امام موسی صدر و یاسر عرفات و.. درآن شرکت کردند. بنابراین طبیعی بود که جامعه با همه اسناد و قرائن و تعقیب و کشتاری که آن رژیم می‌کرد، نظام را متهم کند که قطعاً قتل صورت گرفته و مرگ «طبیعی» نبوده است.»


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7470/16/557696/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها