روزگار اهالی بازارچه قوام الدوله چگونه می گذرد؟

پیاده راهی برای سواره ها


مریم طالشی
گزارش نویس
زن و پژوی سفید باهم وارد بازار می‌شوند. زن چرخ دستی خرید را پشت سرش می‌کشد و چادر مشکی را به دندان. راه رفتنش به آدم‌هایی می‌ماند که دهه ششم عمر را سپری می‌کنند. پژوی سفید گاز می‌دهد و از کنار زن می‌گذرد و همین طور از کنار آدم‌های دیگری که مشغول عبور از بازارچه قدیمی هستند. پشت سرش یک تاکسی زرد هم می‌آید و یکی دیگر و چیزی نمی‌گذرد که قطار می‌شوند پشت هم. تصور اینکه بشود با ماشین وارد بازار مسقف قدیمی شد، برای کسی مثل من که با محله آشنایی ندارد، کمی دور از ذهن است. برای اهالی بازار شاپور یا همان «قوام الدوله» که حالا بازار «طرخانی» نام دارد اما این، صحنه‌ای آشناست. ماشین‌ها و موتورها راه‌شان را از دالان 200 ساله باز می‌کنند و از روی سنگفرش محله می‌گذرند تا به خیام برسند؛ خیابان شهید طرخانی در محله سنگلج واقع شده و لابد بهترین مسیر رسیدن به خیابان خیام و بازار بزرگ تهران است چون نرم افزارهای مسیریاب هم از همین جا آدرس می‌دهند. درست وقتی در میدان وحدت اسلامی به سه راه شاپور رسیدید، مسیریاب می‌گوید باید بپیچید سمت چپ و شما راهی جز بازارچه و گذر قدیمی نمی‌بینید؛ بازارچه‌ای که از دوره قاجار به جا مانده و 17 سالی می‌شود که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
 پیاده وارد بازارچه می‌شوم و پشت سر زن با چرخ دستی اش به‌دست راه می‌افتم که از بازار که بخشی از سقف آن هنوز تیر چوبی است و تنش نیازمند مرمت نبوده، می‌گذرد و وارد معبر باریک می‌شود. چرخ دستی روی سنگفرش کج و معوج می‌شود و زن را به زحمت می‌اندازد. دو سوی خیابان دکان‌های کوچک کفاشی کنار هم ردیف شده‌اند. عمده‌ فروش‌اند و از تولید به مصرف؛ صاحبان کارگاه‌های کوچک که حالا به نظر می‌رسد کمی رونق گرفته‌اند. به‌نظر می‌رسد دیگر گذشته دوره‌ای که یک برند قلابی می‌چسباندند کنار جنس تولید داخل تا راحت‌تر فروش برود. این روزها جنس ایرانی طرفدار پیدا کرده و گرانی کالای خارجی و تلاش برای بالابردن کیفیت کالای تولید داخل می‌تواند دلیل آن باشد.
با عبور هر ماشین، زن می‌ایستد و خودش و چرخ دستی را به دیوار می‌چسباند. کمی که در معبر پیش می‌روم، می‌فهمم که من هم گاهی باید همین کار را بکنم. بعضی جاها حتی عابران راهی نمی‌بینند جز آنکه به ناچار داخل مغازه‌ای شوند تا با ماشین‌ها برخورد نکنند؛ اتفاقی که به گفته اهالی، چندان هم کم سابقه نیست؛ به هرحال اینجا پیاده راهی است که پیاده‌روی در آن راحت نیست.
«اینجا یک مدت بسته بود، زمان شهرداری قالیباف، اما دیدند چاره‌ای جز باز کردنش نیست، چون معبر دیگری نداریم و راه جایگزین وجود ندارد.»
این را محمدرضا وزیرنیا، صاحب بنگاه معاملات ملکی محله می‌گوید که از 44 سال پیش اینجا ساکن است و به کسب و کار مشغول. او ادامه می‌دهد: «اینجا بافت مسکونی در کنار بازار قرار دارد. پشت این مغازه‌ها تماماً خانه است. مردم برای رسیدن به خانه‌هایشان و بردن بار نیاز دارند این راه باز باشد. قرار بود این معبر را 12 متری کنند اما این کار انجام نشد و همچنان 6 متری است. الان هم همین‌طور که می بینید دائم ماشین و موتور رد می‌شود و با اینکه آزاردهنده است، چاره دیگری نیست و اگر اینجا را ببندند، مشکل از این هم بیشتر می‌شود چون مردم مجبورند از فرعی‌ها تردد کنند سخت است و گاهی همان راه فرعی هم وجود ندارد. این خیابان مال 200 سال پیش است. آن موقع تهران چقدر جمعیت داشته و الان چقدر جمعیت دارد، ولی معبر همان معبر قدیمی است. اینجا هم خرید و فروش ملک راکد است و ساکنان قدیمی اگر توانسته‌اند، رفته‌اند و اگر نتوانسته‌اند که مثل ما همینجا مانده‌اند. الان ما انتظار داریم به وضعیت این محله و معبر قدیمی رسیدگی شود. اینجا را سنگفرش کرده‌اند اما فقط باعث شده تردد مردم سخت‌تر شود و خود سنگ‌ها هم دیگر لق شده‌اند. شما کمی راه بروید متوجه می‌شوید که پایتان روی این سنگفرش درد می‌گیرد. اینجا باید آسفالت شود تا مشکل حرکت مردم حل شود و ماشین‌ها هم راحت عبور کنند، چون به هرحال اینجا شاهراه است.»
برای ساکنان راحت نیست که هر روز مسیر طولانی را از سر بازارچه پیاده طی کنند تا به خانه برسند، آن هم روی زمین ناهموار و در معرض عبور دائم وسایل نقلیه که حتی ممکن است کامیونی باشد که تا دیوار فاصله چندانی ندارد. منیر بهنام از سر کار به خانه پدری برمی‌گردد که بیشتر از 50 سال قدمت دارد. ماشین دارد اما به قول خودش نمی‌تواند اینجا ماشین بیاورد و ببرد چون تردد خیلی مشکل است و روی سنگفرش هم کمک فنر ماشین داغان می‌شود.
«الان مردم اینجا ساکن هستند و حق دارند محیط زندگی‌شان متناسب با منطقه مسکونی باشد، از طرفی هم مغازه‌های عمده فروشی‌ هستند که قاعدتاً باید منتقل شوند تا خیابان عریض شود که خب این کار هم ظاهراً امکانپذیر نیست، پس چاره‌ای نمی‌ماند جز اینکه با همین وضع سر کنیم. الان کل این مسیر را باید پیاده طی کنیم آن هم در این شرایط. خیلی وقت‌ها توی همین یک ذره جا ماشین هم پارک می‌کنند.»
مرد، گاری را بسختی می‌کشد. دستمال چهارخانه را به سر بسته و حدود 60 ساله به نظر می‌رسد. باربرهایی که توی معبر مشغول تردد هستند، بیشترشان توی همین سن و سال‌اند. خسته نباشید، هر روز همینجا بار می‌آورید؟ «بیشتر روزها می‌آیم.» این را همین‌طور که دارد به راهش ادامه می‌دهد، می‌گوید. همراهش می‌شوم. چرخ‌های گاری روی مسیر ناهموار کند حرکت می‌کنند و مرد می‌گوید اینجا کمر آدم بیشتر داغان می‌شود بس که باید زور بزند. یک وانت از راه می‌رسد و باربر پیر مستأصل می‌شود. ناچار گاری را کج می‌کند سمت ردیف موتورهای پارک شده. کسی داد می‌زند: «آی عمو! نندازی.»
«وقتی اینجا را بسته بودند، ساکنان برای اینکه به خانه‌شان بروند هم به مشکل برخورده بودند. دیگر مثل قدیم نیست و مردم هم به ماشین عادت کرده‌اند و نمی‌شود بهشان گفت خانه تان اینجا باشد و پیاده رفت و آمد کنید. بیشتر مشتری‌های ما که اینجا ساکن هستند البته موتور دارند که باز ترددش راحت‌تر است.»
این را محمدعلی پیله فروش می‌گوید که در بازارچه طرخانی یا همان قوام الدوله قدیم، عطاری دارد. بوی دارچین تازه آسیاب شده توی مغازه پیچیده. بیشتر مغازه‌های بازارچه خوار بار فروشی هستند و مشتریانشان هم ساکنان محله.
«اینجا مثل بازار تهران نیست که از همه جا مشتری داشته باشد. در ضمن بازار بزرگ محله مسکونی هم ندارد بنابراین تکلیفش روشن است. اینجا اما چون بافت مسکونی دارد، نه می‌تواند خصوصیات بازار را داشته باشد و نه مشخصات بافت مسکونی را. آن وقتی که این معبر بسته بود، بالطبع برای عابر پیاده تردد راحت بود. گفتند گردشگر می‌آید که گردشگری هم ما زیاد ندیدیم. خیلی کم پیش آمده که گردشگر اینجا بیاید با اینکه جزو محله‌های قدیمی تهران است و اصلاً برای همین هم سنگفرشش کردند. به هرحال مغازه‌دارها و مردم با وجود این شرایط و سر و صدا حاضرند معبر باز باشد تا تردد جریان داشته باشد و به کارشان برسند. البته بگویم که تحمل این تردد هم راحت نیست. بیشتر تاکسی‌های بازار مسیرشان همین است و بعدازظهرها که اینجا اصلاً غلغله است و پیش می‌آید که ماشین‌ها به عابران برخورد کنند و باعث اذیت‌شان بشوند.»
حامد کاظمی هم از کسبه بازارچه است که به‌ گفته خودش 90 سال است نسل اندر نسل اینجا حجره داشته‌اند. او هم به شرایط عادت کرده و می‌گوید اینجا همیشه محل عبور بوده، حالا چه پیاده و چه سواره. با خنده می‌گوید گاهی مغازه دارها مجبور می‌شوند وسایل بیرون چیده شده را کنار بکشند و راه را برای عبور ماشین‌ها باز کنند اما همه با هم به‌ همزیستی رسیده‌اند و کاری به کار هم ندارند. یاد بازار بانکوک می‌افتم که درباره‌اش خوانده‌ام و فروشندگان باید با عبور هر قطار بساطشان را از مسیر قطار جمع کنند و کنار ریل پناه بگیرند و این کار روزانه چند بار تکرار می‌شود و البته این مکان جزو جاذبه‌های گردشگری بانکوک است. می‌گویند آدم به هرچیزی عادت می‌کند، حتی سخت‌ترینش.





آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7443/13/554478/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها