مردی با چشمان حادثه ساز

نصیحت استاد پیر به معلم جزیره




محمد بلوری/ روزنامه نگار
با‌گذشت چند ماه از آغاز حمله شبانه سگ‌های هار به مرادآباد جست و جوی خانه به‌ خانه توسط تفنگچی‌ها و پیرهن سیاه‌های قداره‌بند حاکم در این آبادی آغاز شده بود و این بار شناسایی افرادی که زخمی پنهان بر بدن داشتند با شدت و دقت بیشتری انجام می‌گرفت. هرگاه در بازرسی یک خانه عضو خانواده با زخمی پنهان شناسایی می‌شد به‌عنوان دارنده زخم شیطانی او را به مرکز نگهداری مریدان زخمی نشاندار شیطان انتقال می‌دادند، روی درخانه‌های چنین افرادی هم علامت شیطان می‌زدند تا مردم آبادی با دیدن این نشانی از معاشرت با آنها بر حذر باشند.
سهیلا خانم معلم مدرسه که از پهلوان مهدی نشانی محل اقامت پنهانی استاد ارغنون را گرفته بود آن روز پس‌از تعطیلی مدرسه همراه دانشجوی جوان راه افتاد تا به دیدن استاد بروند. وارد آن خانه شدند ارغنون پای سجاده به نماز ایستاده بود آنها به انتظار نشستند تا نمازش را تمام کند.
ارغنون شاد از دیدن آنها با لبخند پر مهری گفت:
خوش آمدید، شادمانم از دیدن‌تان، دخترم، پسرم.
سهیلا گفت: می‌بخشید استاد. در وقت نیایش‌تان مزاحم شدیم.
ارغنون گفت: خدمتی که به مردم آبادی می‌کنید. در راه حق عبادتی پذیرفتنی‌تر است دخترم. چه خدمتی از من ساخته است؟
دانشجوی جوان گفت: حتماً شما استاد بزرگ خبر دارید که بیشتر از یک ماه است رفت‌ وآمد کشتی‌ها به این جزیره قطع شده و در حقیقت دراین جزیره هیچ رابطه‌ای با جهان آن سوی دریا نداریم. قبل از اینکه با هجوم حیوانات هار رو به‌ رو شویم با مردم شهرهای آن سوی آب‌ها در ارتباط بوده‌ایم.
محصولات کشاورزی یا تولیدمان را با کشتی‌ها و لنج‌های بزرگ به نقاط مختلف می‌فرستادیم و در عوض آنچه را که نیاز داشتیم وارد جزیره می‌کردیم، اما متأسفانه از زمانی که گرفتار بلای هاری شده‌ایم دروازه‌های دریایی به روی‌مان بسته شده و هیچ انسانی از آن سوی آب‌ها جرأت نمی‌کند پا به این جزیره بگذارد و پیش‌بینی‌ها این‌است که اگر این محاصره دریایی ادامه پیدا کند گرفتار شدید بحران مواد غذایی خواهیم شد و پیران باتجربه هشدار می‌دهند که در آینده نزدیکی گروه‌ گروه از ساکنان آبادی از گرسنگی تلف خواهند شد، از همین حالا هم می‌شنویم بسیاری از مردم این آبادی آنهایی که باغی برای محصول میوه و زمینی برای کشاورزی ندارند، با فقر وتنگدستی روبه‌رو شده‌اند و به گدایی افتاده‌اند. از سوی دیگر آقابزرگ این حاکم خدانشناس برای اندوختن ثروت، هر روز عوارض و مالیات تازه‌ای برای مردم فقیر و تهیدست می‌بندد و تفنگچی‌ها و سیاهپوش‌های قداره بندش را به سراغ خانواده‌ها می‌فرستند تا به‌زور زندان و شلاق مجبورشان کنند هرچه‌که دارند حتی پول نان شب سفره خانواده‌شان را در کاسه مالیات بگیرها بریزند. اینگونه است که روز‌به‌روز بر خیل تهی دستان و گرسنگان افزوده می‌شود.
هولناک‌تر، شمار مبتلایان به‌ویروس هاری است که با حمله جانوران یا هجوم انسان‌هایی با زخم پنهان هاری به دیگران روز‌به‌روز به‌وضع هولناکی بر تعدادشان افزوده می‌شود و حمله‌های ناگهانی چنین بیمارانی در کوچه و بازار به دیگران چنان وحشتی را در میان مردم گسترده که بسیاری از خانواده‌ها، جرأت نمی‌کنند به زنان، دختران و کودکان‌شان اجازه دهند که پای‌شان را از خانه‌ها بیرون بگذارند.هر روز رهگذران شاهد صحنه‌های هولناکی هستند که با حمله زخمی‌های مبتلا به ویروس هاری آغاز می‌شود. زخمی‌هایی که دوره بحرانی ویروس را می‌گذرانند و ویروس به عصب مغزشان می‌رسد، در اوج جنون از خانه به بیرون هجوم می‌برند. با دهانی کف کرده و چشمانی بیرون زده از حدقه، سر به زمین می‌کوبند، ناخن به خاک می‌کشند و در حالتی جنون‌آمیز بر کف کوچه یا بازار جان می‌کنند. اما پیش از آنکه بمیرند مرده جمع کن‌ها سر می‌رسند و دست‌و پای‌اش را می‌گیرند و به کناری می‌کشند تا یکی از نعش‌کش‌ها از راه برسد.
سهیلا با چهره‌ای در هم فشرده گفت:
-‌ آری استاد، صحنه‌های دردناکی را شاهد بوده‌ایم که برای پیشگیری از تکرار آنها باید همتی کرد و چاره‌ای اندیشید.
دانشجوی جوان گفت: اما درد بزرگ‌مان سرسپردگی ما در برابر حاکم مستبد و جاه‌طلبی است که مردم این آبادی را به فلاکت نشانده و جز ثروت اندوزی و حکومت قهرآمیز هدفی ندارد. این مرد حتی برای غارت گنجینه‌ای ملی و دفینه‌ای که نسل‌ها پیش پدران‌مان در جریان جنگ‌های دریایی در محل گورستان متروک دفن کرده بودند، با دزدان و قاچاقچیان دریایی مشارکت کرده و تا همین اواخر به این قاچاقچیان اجازه داد به حفاری در این قبرستان قدیمی بپردازند و ثروت سرشاری را که پدران ما دفن کرده بودند با هم قسمت کنند.
 از همان زمان که سگ‌های هار وحشی حمله به آبادی را آغاز کرده بودند شما استاد دانا و چند نفر دیگر از دانایان هشدار دادند که با فاجعه ویروس هاری روبه‌رو هستیم اما این حاکم جاه‌طلب نادان و خرافاتی اصرار داشت این سگ‌های وحشی ارواح خبیثی هستند که گناهکاران را به مجازات می‌رسانند و به رمالان و جادوگران مأموریت داد، با رمل و اسطرلاب به جنگ این ارواح شیطانی بروند! و دیدیم سرانجام فاجعه چه شد.
و سهیلا این معلم روشن بین بود که تکرار کرد:
-‌ آری استاد آمده‌ایم تا برای رفع فاجعه از شما یاری بخواهیم، آخر شما اندیشه‌ای روشن دارید!
ارغنون پیر آهی کشید و گفت:
- اما من برایتان نصیحتی دارم عزیزان هرکجا که باشد، کافیست فرعونی به تخت بنشیند. دژخیمان و مداحان خود پیدا می‌شوند. ریشه عدالت را می‌سوزانند، زندان‌ها را برپا می‌دارند و ظلم و بی‌عدالتی نهادینه می‌کنند...
ادامه دارد


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7405/12/549716/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها